تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و شش : فرهنگ برآمده از فطرت؛ راه تمدن امام زمان

00:16:26
77

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

فرهنگ به‌عنوان «روح‌الاجتماع» و زیرساخت تمدن

هماهنگی فرهنگ با فطرت به‌عنوان شرط سلامت جامعه

نقش شیطان در فریب خواسته‌های فطری انسان

جایگاه ایمان به‌عنوان محبوب حقیقی دل‌ها

تفاوت عشق حقیقی، عشق اهل‌بیت و توهمات عشقی

نگاه قرآنی به عشق یعقوب و یوسف در برابر عشق زلیخا

نقد ضعف رسانه در نشان دادن جذابیت ایمان

نقش شهید حججی و دفاع مقدس در برند شدن ایمان در جامعه

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
در ابتدا تبریک عرض می‌کنم امروز را؛ روز پنجم اسفند، روز مهندسی را به همه عزیزانمان، به همه مهندسین و مهندسات دیروز، امروز و فردا. ان‌شاءالله که وجود همه شما با برکت باشد و کارآمد باشد برای تمدن مدنظر حضرت ولی‌عصر.
بحثی که در این جلسات داشتیم، بحث مهندسی خلقت بود. پنجم اسفند باید به مهندسی خلقت تبریکی بگوییم که بالاخره با آن ربط دارد. این مهندسی خلقت را در شاخه جامعه و در موضوع تمدن‌سازی متناسب با بافت عالم بررسی می‌کردیم. سوره مبارکه حجرات را مدنظر قرار دادیم و بررسی کردیم.
تمدنی که مدنظر سوره مبارکه حجرات است (با توجه به آیات میانی سوره مبارکه حجرات). خوب، زیرساخت یک تمدن، فرهنگ آن تمدن است که ما قبلاً عبارت «روح‌الاجتماع» را از فرهنگ یاد کرده‌ایم. عبارتی که فلاسفه به کار می‌برند و خصوصاً شهید مطهری، رضوان الله علیه، از این واژه خیلی استفاده می‌کنند.
«روح‌الاجتماع» آن دیتا و آن نرم‌افزاری است که جامعه را اداره می‌کند. خیلی وقت‌ها هم به صورت ناخودآگاه اداره می‌کند. افراد متوجه نیستند که قدرتی، یک اهرمی، این‌ها را پیش می‌برد. برایشان ساده می‌کند یک سری چیزها را، برایشان سخت می‌کند. فرهنگ یعنی این: یک باورهایی است که معمولاً افراد به آن توجه ندارند؛ درون افراد [وجود دارد] و این باورها به جامعه جهت می‌دهد؛ چیزها را سهل‌الوصول می‌داند، یک سری چیزها را بعیدالوصول می‌داند. این کار فرهنگی است؛ این کار «روح‌الاجتماع» است.
فرهنگ متناسب با چه چیزی ساخته می‌شود؟ در مهندسی خلقت، اگر قرار باشد جامعه ساخته شود و فرهنگ جامعه ساخته شود، این فرهنگ [چگونه باید باشد که] با ساختار عالم تناسب داشته باشد، با هندسه عالم تناسب داشته باشد؟ فرهنگ چه جور فرهنگی باید باشد؟
نکته‌ای که عرض می‌کنیم این است: فرهنگ باید متناسب با فطرت باشد. اگر فطرت زیرساخت فرهنگ را ایجاد کرد، جامعه دارد مسیری را که باید طی کند، طی می‌کند. ساختار جامعه با ساختار عالم هماهنگ [می‌شود]. در دوران امام زمان، یک همچین اتفاقی می‌افتد. حالا برخی دوستان گفته‌اند که هر روز در مورد امام زمان صحبت شود. ما خدمت عزیزان عرض کردیم که هر روز بحث ما در مورد امام زمان، در مورد تمدن امام زمان است. حالا بعضی روزها ممکن است تصریح نکنیم، ولی عزیزان این را مدنظر داشته باشند: بحث ما کاملاً در مورد تمدن امام زمان است.
در تمدن حضرت ولی‌عصر، اتفاقی که می‌افتد این است: ساختار عالم را فطرت اداره می‌کند، ساختار جامعه را فطرت اداره می‌کند؛ فرهنگ غالب بر جامعه، فرهنگ برآمده از فطرت، [یعنی] آن نیازهای حقیقی انسان، جامعه را می‌چرخاند. فریب نمی‌خورند. برای همین شیطان دیگر نقشی ندارد. شیطان وقتی فطرت بروز کند، تجلی کند، دیگر شیطان جایی ندارد، مجالی برای کار ندارد. اصلاً درگیری شیطان با فطرت برای انحراف فطرت است.
«وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا». سوره مبارکه یاسین فرمود: درگیری شیطان با جِبِلّه [است]. جِبِلّ، جِبِلّ؛ می‌گویند: «جِبِلّی انسان». شنیدید می‌گویند «جِبِلّی این فلان است»، [یا] «مجبور بر فلان است». جِبِلّی به معنای فطرت است؛ ساختار یک انسان، آن سرمایه حقیقی. بن‌مایه عبارت فارسی قشنگی می‌شود برای جِبِلّ به کار برد: بن‌مایه.
قرآن در سوره مبارکه یاسین می‌فرماید شیطان چه چیزی را منحرف می‌کند؟ «وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا». همه درگیری با جِبِلّ شماست، با بن‌مایه است، با فطرت است. حضرت امام، رضوان الله علیه، در کتاب شریف «شرح حدیث جنود عقل و جهل»، اوایل کتاب، بحثی در مورد فطرت دارند. فوق‌العاده است این بحث؛ واقعاً بی‌نظیر است و حیف که افکار حضرت امام بین ماها نیست.
ای کاش این مباحث بیاید در روانشناسی! امام فقط یک شخصیت سیاسی نیست که تنها جمله مشهور از ایشان این باشد که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند». این جملات، این‌ها محصول یک عمق فکری، یک مبانی محکم است. این مبانی را شما باید در آثار ایشان ببینید؛ در «چهل حدیث» ببینید، در «عقل و جهل» ببینید، در «شرح دعای سحر» ببینید، «تفسیر سوره حمد» ببینید. آثار امام را باید کار کرد. یک جوان مؤمن از او پذیرفته نیست، یک جوان مؤمن انقلابی حزب‌اللهی با آثار امام آشنا نباشد، نخوانده [باشد]؛ قابل پذیرش نیست که افکار امام را ما ندانیم. امام را، اول «چهل حدیث» [او را] ساخت، خودش نوشته. می‌دانید دیگر؟ ای عزیز، ای عزیزی که می‌گوید برای خودش نوشته. «چهل حدیث»، امام خمینی را ساخت؛ امام خمینی انقلاب را [ساخت].
یک بحثی را امام در مورد «فطرت مدسوسه» مطرح کرده‌اند. خیلی عبارت فوق‌العاده‌ای است. ایشان می‌فرمایند: آدم‌ها از حریم فطرت خارج نمی‌شوند؛ «لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ». اتفاقی که می‌افتد این است که فطرت فریب می‌خورد؛ خواسته‌های فطری، شیطان می‌آید روی آن سوار می‌شود. فطرت را نمی‌تواند خراب کند؛ فطرت دست نمی‌خورد. فطرت یک سری نیازها دارد؛ باید رو کند به آن کسی که این نیازها را می‌خواهد برطرف کند. شیطان این وسط فریبش می‌دهد.
یک کسی را می‌خواهد که مالک او باشد. اصلاً فطرت عاشق عبودیت است، عاشق پرستش است، عاشق عشق است. فطرت عاشق عشق است؛ فطرت عاشق مَسْلَک است. کاری که رخ می‌دهد چیست؟ انبیا می‌آیند فطرت را سامان بدهند، شیاطین هم می‌آیند فطرت را فریب بدهند. درگیری این است. در سطح جامعه، همه درگیری فرهنگی این است. حالا [کسی] می‌گوید تهاجم فرهنگی، باورش نمی‌آید؛ اصلاً قبول ندارد. مبانی فرهنگی وقتی دست آدم نباشد، این‌طور می‌شود دیگر. اصلاً نمی‌داند تهاجم فرهنگی یعنی چه؟ چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ تهاجم فرهنگی یعنی می‌آید خواسته‌های فطری را منحرف می‌کند.
آدم علاقه‌ای به آزادی [دارد]. [شیطان] به تو مبنا می‌دهد، جهت می‌دهد، می‌گوید: «ببین، آزادی که می‌گویم یعنی این: یعنی از همه چیز آزاد بشوی.» آزادی از غیر خدا را می‌خواهد [فطرت]. فطرت می‌گوید: «من می‌خواهم از غیر او آزاد بشوم.» [شیطان] می‌آید از همه چیز جز او آزاد می‌کند. یعنی همه آدم [و] همه چیز در قید و بند است. همه چیز هست، غیر از خدا! احساس آزادی هم دارد؛ در واقع فقط از او آزاد می‌کند.
فطرت را فریب می‌دهد. فطرت زیرساخت فرهنگ را می‌سازد. یکی از مسائل فطری، زینت‌هاست، جذابیت‌ها [است]. فطرت برای چیزهای [زیبا و جذاب] جذابیت دارد؛ یکی‌اش همین عشقی بود که برایت مثال زدم. شیاطین [آن را] منحرف می‌کنند. خب، با چه چیزی فرهنگ تغییر پیدا می‌کند؟ با رسانه. رسانه چکار می‌کند؟ فطرت را هدف می‌گیرد، فطرت را فریب می‌دهد، سطح عشق را جابه‌جا می‌کند.
قرآن می‌فرماید که «وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ». آن چیزی که مورد علاقه فطرت شماست چیست؟ فطرت عاشق چیست؟ ایمان. فطرت عاشق ایمان است. او چکار می‌کند؟ ایمان را در قلب شما زینت داده [است]. شما همه عاشق ایمانید. ما فی الارض. او [یعنی شیطان] زینت می‌دهد، سطح فطرت را می‌آورد روی زمین؛ علاقه‌های مادی، کشش‌های مُلکی. آدمی که عاشق ایمان است، «وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ». ایمان یعنی این؛ ایمان یعنی عشق به خدا. آدمی که فطرتاً عاشق این است، نگاهش به عشق، سطح دریافتش از عشق، [می‌شود] عشق‌های کافی‌شاپی؛ چه اصطلاحات دیگری می‌شود برایش به کار برد؟ به این سطح از علاقه کشیده [می‌شود]، [این] درک از علاقه و عشق [اوست].
آدمی که فطرتش به این است که جز خدا نبیند، این‌جور است دیگر؛ می‌خواهد درگیر یک نفر باشد، صبح تا شب با یک نفر زندگی کند. [شیطان] می‌آید جهت [را] دگرگون می‌کند. آن کسی که باید صبح تا شب با او زندگی [شود، تغییر می‌کند]. [شعر] «از خواب چو برخیزم، اول تو به یاد آیی» (غزل شهریار، خوب!). فطرت می‌گوید: «اول چه کسی باید به یاد بیاید؟ خدا.» شیطان چکار می‌کند؟ «از خواب چو برخیزم، اول تلگرام [را] بردارم و چک کنم ببینم که سین کردی [و] جواب ندادی. شبم که می‌خوابم، تو به یاد آیی. کلاً تو به یاد آیی. تو نمازم هم اگر بخوانم، تو [می‌آیی].» این بازی‌ای که سر فطرت در می‌آید، [این است که] فریب می‌خورد، زینت[ش] چیز دیگری می‌شود.
عشق حقیقی اینجاست. اصلاً جالب است، به تعبیر اساتید، مخصوصاً آیت‌الله جوادی: عشق حقیقی خیلی تعبیر جالبی است: عشق حقیقی عشق به خداست؛ عشق مجازی، عشق به اهل‌بیت است. [این هم] عشق مجازی است. بقیه‌اش هم دیگر بازی است؛ [دیگر] بازی عشق نیست، اصلاً معنا ندارد عشق برایش. مجاز هم که گفته می‌شود، «المجاز قنطرة [الحقیقة]»؛ مجاز یعنی پل؛ یعنی پل عبور؛ یعنی عبورت بدهد به حقیقت، عبور می‌دهد به حقیقت. آن هم عشق اهل‌بیت. بقیه دیگر توهم عشق است. [فطرت] فریب می‌خورد. فطرت این است دیگر؛ فکر می‌کند عاشق شده [است]. عشق نیست؛ این مدلی نیست.
«زُیِّنَ فِي قُلُوبِكُمْ». شما در سوره مبارکه یوسف، عشق را می‌بینید. کجا؟ عشق زلیخا؟ خدا رحمت کند مرحوم سلحشور را. [واقعاً] رُکنِ خسارتی بود رحلت ایشان و واقعاً کارگردان بی‌بدیلی بود، ولی خب، از ضعف‌هایی که به این سریال [یعنی] «یوسف» وارد است، همین است: این عشق‌ها، خیلی آن پررنگی‌ها تویش درست درنیامد. عشق زلیخا می‌چربد به عشق یعقوب؟ عشق در قرآن، [مثل] عشق بین‌الاشخاصی (بین دو نفر آدم) [نیست]. عشق قرآنی‌اش، عشق یعقوب به یوسف است که بابت چیست؟ بابت ایمان. چون ایمان که یک وصف است. عاشق ایمان که نمی‌شود بود. ایمان که وجود ندارد که [بشود عاشقش شد]. ایمان باید در کسی تبلور پیدا کند؛ [زمانی که] در کسی تبلور پیدا کرد، شما عاشق آن مؤمن می‌شوی؛ در واقع بابت [ایمانش] عاشقش بود.
ایمان که چیزی نیست که واقعیت ندارد که. [ایمان] عرضِ اَعراض [است]؛ مثل رنگ سفیدی. شما عاشق سفیدی می‌توانید بشوید؟ سفیدی [خالص] نداریم در عالم. این الان سفید است، آن سفید است. [می‌گویید:] «این سفیدی را من دوست دارم.» یعنی هر جا که این سفیدی [به] چیزی عارض شده باشد. ایمانم این است دیگر. ایمان، خود ایمان که [یک] عَرض [است]. آن کسی که متصف به ایمان است، عاشق او می‌شود. بعد این عشق دیگر فرق می‌کند با بقیه عشق‌ها.
«از دل برود هر آنکه از دیده رود». این برعکس است. این اگر از دیده رود، دیده را هم کور می‌کند. یادش نمی‌آید یک همچین کسی داشتیم. عشق مَفاد ندارد، پایان ندارد، اتمام ندارد؛ نمی‌شود دل کند، اگر عشق باشد، اگر فطرت باشد.
عشق زلیخا که عشق نبود. خب، البته جذابیت [دارد]. شما می‌خواهی فیلم بسازی، باید مخاطب بنشیند [و] نگاه کند. من یادم [هست]؛ آن سال‌ها شب‌ها بچه‌های دانشگاه امیرکبیر می‌نشستند [و] سریال «یوسف» را نگاه می‌کردیم. سال چند بود؟ ۸۶، ۸۷ این‌ها. سر و صدا، کف و سوت، و جذابیتش است دیگر. یعقوب را نشان بدهی، کی نگاه می‌کند؟ اصلاً [گریه او برای مخاطب] جذاب [نیست]؛ [مخاطب] گریه می‌کند. جذابیت رسانه‌ای و فیلمش باید حفظ شود، ولی این مدلی نیست. آن جذابیت که ما در رسانه دنبالش هستیم، [اگر] رسانه ما اگر بخواهد رسانه تراز قرآن باشد، باید بیاید به سمت فطرت. این عرض آخر من [است].
ایمان برای مردم جذاب است، واقعاً. ما آقا جان، عزیزان من! عرضه نداشتیم یک فیلمی بسازیم، یک فیلمی بسازیم که ایمان را جذاب کنیم، ایمان را، یعنی آن کشش باطنی مردم به ایمان را تحریک کنیم. اگر هم تا حالا انقلاب برپا مانده، کارکرد رسانه را شهید حججی انجام داد. برندِ خدا، برندِ خدا [است]. دارد خودش کار رسانه‌ای می‌کند. [ما چکار کرده‌ایم؟] بچه‌ها مدرسه می‌روند، جامدادی درست کردیم! تهِ هنر ماست، تهِ خلاقیت ماست! بلد نیستیم آن حقیقتی را که حججی عاشقش شده، [و] دارد این را می‌رساند به مخاطب، [در قالب رسانه بیاوریم]. این عشق، [این] دیوانگی، [این] جنون را مکانیزه کنیم، تحویل بدهیم. وقتی برند [است]، دیگر تا یک جایی برند [است]. ۲ سال، ۳ سال، ۵ سال، ۱۰ سال دیگر از دهن می‌افتد.
فیلم سینمایی دفاع مقدس می‌سازیم. مشکلات ما این‌هاست، مشکل فرهنگی‌مان این‌هاست. آن جذابیت‌های باطنی را نمی‌توانیم تحریک کنیم؛ جذابیت فطری را، عشقی که به ایمان دارند، [نمی‌توانیم به تصویر بکشیم]. بیان این اصل ماجراست. ما [هنوز] سر افعال می‌آییم. بگذارید ادامه بدهیم بحث دامنه‌دار و مهم [را].
خدا ان‌شاءالله عاقبت همه ما را [بخیر کند]. خدایا، در فرج امام زمان تعجیل بفرما. ایمان را در جامعه ما، در عالم، [و] زیبایی ایمان را بسط بده. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00