تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و نه : فطرت؛ صفحه‌ای سفید با نور استعداد

00:15:46
77

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

فطرت به‌عنوان استعداد محض در انسان

جسم به‌عنوان ابزار شکوفایی فطرت

تأثیر گناه بر کدورت و حجاب فطرت

بیداری فطرت در قیامت و معنای حسرت

حضور فطرت حتی در میان گناهکاران

میل فطری انسان به بی‌نهایت و مطلق

فریب خوردن فطرت توسط نسخه‌های جعلی معنویت

نقش ذکر و مراقبه در فعال‌سازی فطرت

رسالت پیامبران برای یادآوری فطرت فراموش‌شده

مأموریت حضرت خضر در تذکر به حضرت موسی

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
بنا داشتیم بحث فطرت را در این جلسات، از آثار حضرت امام رضوان‌الله علیه و تعریفی که امام درباره فطرت دارند، داشته باشیم. خوب، در کتاب «شرح چهل حدیث»، امام تعریفی که از فطرت دارند این است که فطرت انسان، استعداد محض است. همان‌جور که جلسه قبل عرض کردیم، قوه و استعداد تمام خوبی‌ها، این فطرت است. به‌واسطه جسم باید این را فعالش کنیم.
خدا به او یک فطرتی داده و یک جسمی داده. جسم ابزار فطرت است برای شکوفا کردن استعدادها. فطرت کشش دارد نسبت به یک سری از خوبی‌ها که می‌خواهد جسم را سوق بدهد که او برود این‌ها را کسب بکند.
حالا این فطرت... تعابیر امام خیلی فنی است، می‌خواهم هی فرار کنم از بحث‌های علمی و فنی. ایشان اشاره می‌کند، می‌فرمایند که: «عاری از هرگونه فعلیت در جانب شقاوت و سعادت است.» هیچ‌کدام از این قوا بالفعل نشده‌اند و پس از وقوع در تحت تصرف «حرکات طبیعی جوهریه و فعل اختیاریه»، استعدادات – اصطلاحات علمی و فنی – به‌واسطه اختیارها و افعال او، این استعدادها و قوا فعال می‌شوند و فطرت شکوفا می‌شود.
حدیث (ایشان) می‌فرماید که: «یک صفحه‌ای است خالی از مطلق نقوش.» یک صفحه خالی خالی است فطرت. «نه دارای کمالات روحانی است و نه متصف به اضداد آن.» هیچی ندارد، نه کمال روحانی دارد، نه صفات شیطانی دارد؛ خالی خالی. ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است. برای همه مقامات، همه مقام. این فطرت آماده است. نور استعداد... تعابیر امام خیلی تعابیر دقیق و خیلی زیباست. «نور استعداد.» فطرت نور دارد. نور چی؟ نور استعداد. بستگی به اینکه شما چقدر فعالش کنی، چقدر راهش بیندازی.
در کتاب «تعلیقات فلسفیه»، جلد ۳، امام آنجا می‌فرمایند که: «فطرت او بر استقامت و خمیره و مخمر به انوار ذاتی است و چون ارتکاب معاصی کند، کدورتی حاصل شود.» گناه که انجام داد، این کدورت می‌آید. کدورت که آمد، غبار که آمد، فطرت می‌رود تو حجاب. بعد هرچه معاصی بیشتر بشود، کدورت و ظلمتش بیشتر می‌شود تا آنکه یکسره قلب ظلمانی شود. کامل تاریک می‌شود.
آیا انسان فطرتش را از دست می‌دهد؟ یعنی یک کسی انقدر گناه کند، دیگر فطرت نداشته باشد؟ می‌شود این‌جوری؟ شما بفرمایید: نه، اصلاً معنا ندارد آدم فطرتش را از دست بدهد.
۱. اگر شما فطرتت را بخواهی از دست بدهی، آن‌وقت تو قیامت آدم با چی تلنگر می‌خورد؟ اگر قرار باشد کسی فطرت نداشته باشد، حسرت قیامت چه معنایی دارد؟
به تعبیر حضرت استاد آیت‌الله جوادی آملی، ما تو آیات و روایات و این‌ها می‌گوییم که خب، یک کسی در اثر کثرت گناه تبدیل می‌شود به حیوان: «أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ.»، «کَمَثَلِ الْکَلْبِ»، «کَمَثَلِ الْحِمَارِ». یک کسی می‌شود مثل سگ، یک کسی می‌شود مثل درازگوش، یک کسی می‌شود مثل... خب این که عذاب نیست که! مگر سگ‌ها از سگ بودن خودشان احساس عذاب می‌کنند؟ مگر درازگوش‌ها از درازگوش بودنشان احساس عذاب می‌کنند؟ کدام سگی بابت سگ بودنش ناراحت است؟ ولی انسانی که به‌صورت سگ محشور می‌شود، از سگ بودنش ناراحت است. معلوم می‌شود فطرت او هست. آن فطرت روز قیامت بیدار می‌شود و می‌فهمد که سگ شده. فطرت را دارد، فطرت که از دست نمی‌رود. «لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ.»
نکته دوم: اصلاً آدم همان وقتی که دارد گناه می‌کند، فطرت را دارد. لطفاً دقت بفرمایید، همان وقتی که آدم دارد گناه می‌کند، فطرت را دارد. مثال واضحش: دیدید این دزدها، آدم کشتند، حمله مسلحانه کردند، بانک را زدند، پول‌ها را برداشتند؛ [می‌گویند:] «تقسیم عادلانه کنیم.» «بیا با همدیگه تقسیم عادلانه کنیم.» تقسیم عادلانه را کی دارد می‌گوید؟ فطرت. فطرت [می‌گوید]: تقسیم عادلانه کنید. فطرت را دارد. حتی آدم با آن شقاوت، فطرت را دارد.
مثال بعدی، این باز مثال از حضرت امام است. حضرت امام فرمودند که: «آدم هر چقدر به قدرت برسد، به قدرت قانع نیست.» امام روان‌شناس است دیگر، امام انسان‌شناس است، سیاست‌مدار و انسان‌شناس. مشکلاتی که ما تو عرصه سیاست داریم این است: یک عده باور نمی‌کنند که فلانی "چپ کرده". نشناخته، نمی‌داند انسان ثانیه به ثانیه می‌تواند، کلاً تا ابد هست. فیلسوف است، درک واقعیت دارد. این اصلاً سابقه برایش معنا ندارد. سابقه یعنی چی؟ آدم آن به آن متجدد می‌شود، آن به آن باید انتخاب کند. «آن قبلی چی بودی؟» ملاک نیست؛ «این آن چی هستی؟»
امام می‌فرمود که شما اگر رئیس یک ده بشوی، کدخدای ده بشوی، فطرت به این قانع نمی‌شود. فطرت بی‌نهایت را می‌خواهد، مطلق می‌خواهد. گرفتی؟ حالا برو در حد مثلاً این دهستان، شهر را. شهر را گرفتی، می‌گوید: «بیا استان.» استان را گرفتی، می‌گوید: «بیا کشور.» کشور را گرفتی، می‌گوید: «بیا قاره را بگیر.» قاره را گرفتی، می‌گوید: «دنیا را بگیر، کل دنیا.» دنیا را گرفت، باز به این راضی نیست. می‌گوید: نه، تو همان وقتی که دارد کشورگشایی می‌کند، ظلم می‌کند، قلع و قمع می‌کند، فطرتش حضور دارد.
یعنی فطرت گم نشده. اصلاً تعبیر «ضالّین» خیلی تعبیر قشنگی است: گم شدن. این‌ها چرا گم شدند؟ فریب خورده‌اند. این فطرت بیچاره فریب خورده به اسم حیات، به اسم لذت، به اسم قدرت، به اسم کمال، به اسم علم، به اسم عشق. یک سری جنس‌های قلابی انداخته‌اند بهش.
شیطان اصلاً... چیز دیگر است. اصل جنس‌های چینی مال شیطان است. چینی هم دارد؛ خدای چینی دارد، پیغمبر چینی دارد، قیامت چینی دارد، تازگی‌ها هم امام حسین چینی زده! امام حسین چینی هم داری! تقلبیش را زده. این فطرت بدبخت بیچاره گول می‌خورد به اسم علاقه‌ای به ملکوت و غیب و این‌ها.
ببینید، این عرفان‌های سرخ‌پوستی، عرفان‌های شرقی و این‌ها غوغا کرده. (زن) دارد چه‌کار می‌کند؟ کار ندارم. این فطرتش است بنده خدا، علاقه به ملکوت دارد. بهش می‌گویند: «بیا بریم بشین تو مدیتیشن.» مدیتیشن همان چیزی است که ما بهش می‌گوییم مراقبه. مدیتیشن! توجه داشته باش، این نمی‌داند اصلاً توجه چیست، ذکر چیست، مقدمات ذکر، شرایط ذکر چیست. توجه چقدر آدم را به حقیقت می‌رساند؟ فطرتش را [می‌خواهد]. ذکر دوست دارد، خلوت را دوست دارد. حتی این هنرهای هفت‌گانه که الان هست، این‌ها همه ربط به فطرت دارد. حتی رقص، ربطی به فطرت دارد. همه این‌ها فطری است. آدم علاقه‌ای به رقص دارد؟ بله. نماز، رقص است دیگر! آدم دوست دارد که بی‌خود (بی‌دستی) کند. «رقص آنجا کن که خود را بشکنی.» به تعبیر مولوی [؟ - احتمالاً منظور "به تعبیر مولوی" بوده است]. آدم دوست دارد از خود فارغ بشود. مستی، یک حس فطری است. آدم دوست دارد از خودش فاصله بگیرد. جنس حقیقی‌اش این است که با ذکر از خودش فاصله بگیرد. جنس قلابی‌اش این است که با مسکرات از خودش [فاصله بگیرد].
این‌ها دنبال فطرتند. این بنده خدا فریب خورده، نمی‌داند که این خواسته فطری‌اش حق است، آن چیزی که دارند بهش می‌دهند، قلابی است، جنس چینی است. این مستی چینی است.
تو بهشت چرا دارید؟! بابا، عزیز من، مجید جان، همه این‌ها اصلش... هر آنچه که دلت... هر آنچه که دلت می‌خواهد، حق است. ولی برطرف کردن و ادای آن نیاز به حق دارد. این‌که دلت می‌خواهد تا ابد بمانی، حق است. یک جایی هم هست که میل ابدیت تو را تأمین کند، کجاست؟ آخرت. میل به اطلاق داری، اطلاق! مطلق بودن. آدم دوست دارد مطلق باشد، محدود نباشد. هر آنچه که دلت می‌خواهد، حق است. تزیین این‌جاست. آنی که ضامن به نتیجه رسیدن فطرت است، ایمان [است]. یک شرط فقط دارد. فطرت اگر می‌خواهد همه خواسته‌های حقیقی‌اش [برآورده] شود، [نیاز به] ایمان [دارد].
وقتمان که نگذشته؟ من حالا [تعبیر]، مال «شرح حدیث جنود عقل و جهل» امام است. این یک بحث مفصل است، پس این باشد طلبتان! از آن بحث‌های فوق‌العاده امام که امام می‌گوید: «هیچ آدمی از فطرت جدا نمی‌شود، فطرتش فقط...» فطرت گول می‌خورد بنده خدا.
کار رسانه چیست؟ کار رسانه بیدار کردن فطرت. کار پیغمبران چیست؟ بیدار کردن: «لیستأدوا میثاق فطرتهم.» انبیا آمدند، به تعبیر امیرالمؤمنین در خطبه یک نهج‌البلاغه، فطرت با چی بیدار می‌شود؟ ذکر. «إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ.» متذکر می‌کنند به آن حقایقی که درون او هست.
این مطلب از آب گذشته است، حیف است. داشته باشید این را. ماجرای موسی و خضر، استاد خصوصی حضرت موسی که استاد عرفانش بود، آمد با او چه کرد؟ این از سوغاتی‌ها و یادگاری‌هایی است که ما از استاد آیت‌الله جوادی تقدیم شما می‌کنیم. البته ایشان از مرحوم شیخ صدوق نقل می‌کردند.
استاد معنوی، استاد معنوی بارز در قرآن کیست؟ حضرت خضر. با شاگردش کار کرد، تازه آن هم خیلی با طاقچه بالا: «سؤال کنی دیگر نمی‌آیم» و «نپرس»، «کار نداشته باش» و فلان و این‌ها. بعد سه تا کاری که حضرت خضر با موسی کرد چی بود؟ خیلی جالب است: سوراخ دیوار را [سوراخ کرد]. حضرت خضر آمد سه تا کار کرد با موسی که هر سه‌تاش برای خود موسی اتفاق افتاده بود: سبد گذاشتن تو آب، [کشتن پسرک]. [می‌گوید:] «تو که نباید این را از من سؤال کنی.» سرباز فرعون را کشتی، تو که زدی آدم کشتی. تو دیگر مجانی کارگری کردی و [دختر را] به زن دادن [؟ - اشاره به ازدواج حضرت موسی در مدین].
مأموریت حضرت خضر این بود که بیاید سه تا تذکر به موسی بدهد. استاد عرفان در بالاترین مراتب، کارش تذکر است. [فطرت] فعال بشود. با چی فعال می‌شود؟ با ذکر، با توجه. ذکر کمالات ما به برکت صلوات بر محمد و آل...

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00