برخی نکات مطرح شده در این جلسه
فطرت در آغاز خلقت؛ نورانی و پاک از عالم قدس
«احسن تقویم» در بُعد فطرت، نه جسم مادی
تفاوت و تبعیض؛ ابزار امتحان و نظام تسخیر
علم حقیقی فقط از خداست؛ استادان مظاهر فیضان علم
ناپایداری دانش غیر فطری در قبر و برزخ
فطرت و شفافیت کودک؛ دور از کلک و دروغ
ارتباط انبیا و اولیا با عوالم غیب و ملائکه
نماز علامه طباطبایی در مقام حضرت ادریس (علیهالسلام)
ملاصدرا و ضرورت مکاشفه برای فهم صراط مستقیم
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. خب، بنا شد که چند خطی را از حضرت امام (رضوان الله علیه) دربارهٔ فطرت در آثار ایشان مطالعه کنیم. کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» بحث بسیار خوبی دربارهٔ فطرت دارد. انشاءالله، چند جلسه این چند خط را با هم مرور میکنیم.
فطرت انسانی به دست قدرت جمال و جلال حق جل و علا تخمیر شده و از عالم طهارت و قدس نازل شده است. در اول فطرت و خلقت، نورانی و صیقلی است و چون وجهه آن به عالم غیب است و حقطلب و عاشق حق است، با حقایق ایمانیه و امور حقه که از عالم نور و طهارت و قدس است، مناسبت ذاتیه دارد.
فطرت، اول کار، دستنخورده و پاک است. برای همه؛ صدام هم همینطور است، یزید هم همینطور است. همه با یک خصلت پاک. اینکه قرآن میفرماید که ما انسان را با یک تناسبی آفریدیم، در «احسن تقویم» آفریدیم، با بهترین مدل فرستادیمش تو دنیا، این به حسب جسم نیست، اشتباه نشود! بله، قرآن میفرماید که تصورک، خدای متعال تسویه کرد، در بهترین قالب آفرید، فی «احسن تقویم» آفرید، بهترین شکل آفرید، بهترین فرم آفرید.
خب، قطعاً جسم اینجوری نیست. بعضی وقتها جسم ناقص است. در قیاس با دیگران که نگاه میکند، میبیند یکسری چیزها را دیگران دارند، او ندارد. چرا خدا میفرماید: «من در احسن تقویم آفریدم»؟ من که دارم در خودم کمبودی را احساس میکنم، این چه جور «احسن تقویم»ی است؟ «احسن تقویم» مربوط به فطرت است. هیچ انسانی نیست که در حوزهٔ فطرت خودش کمبود داشته باشد؛ استعدادی باشد که یک انسان بشود، در جنبهٔ فطرت خودش این استعداد را داشته باشد، و خدای متعال در فطرت هیچکس کم ندارد.
تو جسم تفاوت هست، بله. امتحان آدمها تو همین تفاوت است. مردها ساختار بدنشان، ساختار تنشان، آناتومیشان یک مدلی دارد؛ خانمها یک مدلاند. شخصیتاً آقایان یکجورند، خانمها یکجورند. انسانها با هم متفاوتاند. حتی یک دوقلو شما پیدا نمیکنید که دقیقاً همهچیزشان مثل هم باشد، افکارشان دقیقاً مثل هم باشد، روحیاتشان دقیقاً مثل هم باشد؛ ولی هیچ انسانی پیدا نمیکنید که فطرتش با دیگری تفاوت داشته باشد.
«مَا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمٰنِ مِن تَفَاوُتٍ». در مخلوقات خدا تفاوت دیده نمیشود. خیلی قشنگه. «تفاوت» یعنی چی؟ تفاوت یعنی فوت شدن یک چیزی؛ از بین رفتن. تفاوتی نیست، تبعیض هست. تفاوت از تبعیض نیست. نه، در نگاه قرآن تفاوت نیست؛ تبعیض هست. یعنی چه؟ یعنی چیزی از کسی فوت شده باشد؟ اینجوری نیست.
تفاوت از «فوت» میآید. یککسی یک چیزی ازش فوت شده باشد، یکسری استعدادها را میتوانست داشته باشد، خدا بهش نداده. در فطرت هیچکس ازش چیزی فوت نشده است. ولی تبعیض چی؟ توی قالب مادی به بعضیها یک چیزهایی دادیم که به بعضیهای دیگر ندادیم. این میشود تبعیض. برای چه دادیم؟ از باب امتحان. نظام تسخیر همین شکلی درست میشود که قبلاً مفصل بحث کردیم.
منی که یکسری امکانات را ندارم، میروم مراجعه میکنم به کسی که یکسری امکانات را دارد. شما پول دارید، بنده قدرت دارم. من قدرتم را در اختیار شما قرار میدهم در ازای پولی که از شما میگیرم. این میشود نظام تسخیر. با تبعیضی که هست، به شما پول داده، به من قدرت داده. شما پول داری، قدرت نداری. من قدرت دارم، پول ندارم.
آن عالم، به نظرم شیخ عبدالنبی اراکی بوده، میفرموده که: «خدا یک عقلی به من بده، یک پولی به شما.» هر کسی یک چیزی دارد که دیگری ندارد. این میشود امتحانات فطرت؛ حوزهٔ امتحانات که شکوفا میشود، با همینهایی که در ساختار وجودی من هست، همینها را که به کار میاندازم، فطرت فعال میشود.
فطرت تفاوتی ندارد. استعدادها تفاوتی ندارد. رویکرد فطرت به سمت عالم غیب است، به سمت عالم قدس است، نسبت به خدای متعال است. فطرت خدا را میخواهد. فطرت رازق میخواهد؛ گاهی گول میخورد، فکر میکند که رازق فلان کس [است]. فطرت علم میخواهد. [علم] دست ایکس و ایگرگ و این استاد و آن استاد و این کتاب و آن کتاب نیست. علم «لیس الا». به قول علما: «لیس الا» [است]. علم فقط دست خداست.
«اِنَّ الْعِلْمَ لِلّٰهِ»؛ فقط مال خداست. فیضان علم او، بروز علم او شده است. اینهایی که هست، استاد هم اگر چیزی میگوید، اگر علمی دارم، از او میگیرم. علم از کی دارم میگیرم؟ از [خدا]. [میگوید] به سگ شکار یاد بده: «كَلْبٍ مُعَلَّمٍ». دستور مالکیِ بقره میگوید: به سگ شکار یاد بده، از آن چیزی که خدا بهت یاد داده. آقا، شکارم دیگر علم الهی است. بله؛ اصلاً ما علم شکار، شکار بره، شکار آهو [داریم]. آموزشی که من بهت یاد دادم، آموزش بده؛ یعنی فطرت شکوفا باشد. حواست باشد، اینکه داری به این سگ یاد میدهی، خودت بلد نیستیها! خدا بهت یاد؛ حجاب میاندازد؛ آدم متوجه بشود دیگر.
فلان دکتر، فوقتخصص بوده در بحث معده و اینها، که روی دست او کسی نبوده است. از جاهای مختلف دنیا میآوردند، درمان میکرده. با یک دیدن، یک نسخه مینوشته، درمان میکرده. پسر او مبتلا، گلاب به روتون، به اسهال. گفتم: «این بچه دو هفتگی مرد! دردِ پسر اسهال داشت، اسهال معمولی.» خدایا، وقتی حجاب میاندازد، بفهماند که تو نیستی؛ منم دارم نسخه مینویسم، من دارم شفا میدهم، علم از من است، از تو نیست.
شما هرآنچه که الان بلدید، با یک تب چهل درجه، همهاش پریده، هیچی دیگر بلد نیستید. حالا این هم نباشد؛ بزرگان میفرمایند که با اولین فشار در قبر، همهاش را فراموش میکنیم. آدم تو قبر که میگذارندش، علومی که ملکه، باطل نشده، یعنی خوراک فطرت نبوده؛ علمی که خوراک فطرت نبوده، با اولین فشار در قبر، آدم فراموش.
در عالم برزخ چه علمهایی به درد میخورد؟ علم طب به درد میخورد؛ بعد از مرگم به درد، حتی تا قیامتم به درد میخورد. در روایت، امیرالمؤمنین فرمود که علم دو تا چیز [است]: «علم الابدان» و «علم الادیان». علم طب دیگر چه به درد میخورد؟ بعد از مرگ چه خاصیتی دارد؟ شما جسم که دارید، بعد از مرگ خب مریض نمیشود؛ مریض نمیشود، طبع و مزاج که دارد. شما تو بهشت هم طبع و مزاج داری.
چرا؟ قرآن میفرماید یکجا میفرماید که اینها زنجبیل میخورند، یکجا دیگر میفرماید کافور میخورند. زنجبیل طبعش چیست؟ گرم؟ کافور طبعش چیست؟ بهشت، یک بوعلیسینایی میخواهی بروی ازش بپرسی: «الان من اینی که خوردم، بعدش چی بخورم مصلحش بشود؟» به قول این طب سنتی و طب اسلامی و اینها، علم ابدان تا قیامت به درد میخورد. بعدش هم به درد میخورد، تو بهشت هم به درد میخورد. همین الان بوعلی تو برزخ دارد نسخه مینویسد. خبر داریم. بعضیها هم استفاده میکنند، کمک میگیرند از او. حالا با راههایی که دارد و طب را دارند از آن، بعد از مرگ به درد میخورد، چرا؟ چون ربطی به فطرت دارد. ولی وقتی ربط به فطرت نداشت، عرض من تمام [است].
امام میفرماید که: «و با جهالات و اباطیل و اَقْلوطهها و اکاذیب بیتناسب است فطرت.» آقا، [فطرت] دنبال حق است، دنبال نور است. بچهها چقدر صافاند، چقدر شفافاند! بچه را وقتی میبینی، [میپرسی:] «دودوزهبازی، کلک، دروغ بلدی؟» یا بهش یاد میدهند؟ بفرمایید: «یاد میدهند.» کدام بچه خودش بلد است خالیبندی را، کلاه سر بقیه گذاشتن؟ اوج شفافیت، اوج لطافت، اوج صداقت. بازی ربطی به فطرت ندارد؛ یاد دادن. درست شد؟
فطرت با اینها تناسبی ندارد. این را [انسان] میگیرد. فطرت میگوید: «ببین، میخواهی به نفع برسی، باید [؟].» فطرت به دو تا چیز علاقه دارد: یکی صداقت، یکی نفع. بازی که برایش در میآورند، چیست؟ [میگوید]: «بین این دو تا علاقهٔ فطری، کدامش مهمتر است؟ نفع. نفع وابسته به چیست؟ دروغ. دروغ بگو به نفع.» بازی که سر فطرت در میآید. فطرت که از بین نمیرود که. فطرت گول میخورد وقتی که رو میآورد به ظلمت؛ گول خورده، فریب خورده؛ حالا یا در اثر تعلیمات، تلقینات، [یا] فرهنگ.
پس انسان تا به فطرت اصلیهٔ خود است، چون از عالم نور و طهارت است، متناسب با علوم حقیقی و معارف الهیه و حقایق روحانیه و عوالم غیبی است. انسان را به خودی خود رها کنی، هیچچی از بیرون به او ظلمت تلقین نکنی، او دنبال خداست، دنبال معارف، دنبال غیب است؛ میخواهد تو آن عالم سیر کند، به آن عالم پرواز کند.
و وجهه نفس چون آینهای است نورانی و صیقلی و بیآلایش به رنگ و کدورت، نقشههای عالم غیب که همه از جنس علوم حقه و سنخ معارف است، در آن متنقش گردد و آن نیز به مناسبت با آنها به خوبی قبول [میکند]. فطرت پاک، خوراکش چیست؟ معارف، تغذیه.
الان آن کسی که فطرت پاک دارد، خوراک داردها! حضرت زکریا. شما انبیا را ببینید! انبیا با پیغمبران در ارتباط بودند؛ غیر از این است؟ انبیا با ملائکه در ارتباط بودند. مرحوم علامه طباطبایی میفرمود: «اخوی من، مرحوم سید محمدحسن آقای الهی، همان سید محمدحسن الهی طباطبایی، گاهی بعد از نماز صبح جلسهٔ علمی دارد با حضرت ادریس علیهالسلام.» مهندسی و مکانیکی و اینها با علوم الهی ربطی ندارد؟ چرا، انبیا خودشان بعد از آن عملگی میکردند، مهندسی میکردند، خیاطی میکردند. حضرت ادریس خیاط بود.
مرحوم علامه طباطبایی آنجا نمازی که میخواندند، بعد از نماز در مقام ادریس، حالتی بهشان دست میدهد. شاگردان ایشان، شاگردان خاص ایشان، فهمیده بودند ایشان پرواز میکند، روحش پرواز [میکند]. جناب علامه حسنزاده آملی فرموده بودند: «سرّ اینکه روح علامه طباطبایی در آنجا پرواز کرد، این بود چون در مقام ادریس نماز خواند. مقام ادریس هم ربط به حضرت ادریس دارد. حضرت ادریس هم در قرآن دربارهاش آمده است: «و رَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا». ما حضرت ادریس را بردیم در آسمان، پرواز [کرد].»
معارفی نصیبش میشود، حقایقی نصیبش [میشود]. ملاصدرا میفرماید: «مَن لا کَشْفَ لَهُ لا عِلْمَ لَهُ». [این] از تعابیر فوقالعادهٔ جناب ملاصدرا در مباحث تفسیر [است]. [دربارهٔ] صراط میگوید: «صراط مستقیمی که روزی چند بار تو نماز میگوییم، فقط کسی میفهمد که اهل مکاشفه باشد. برای بقیه، فقط توهم است.» یک حقیقت برزخی و ملکوتی است. برای کسی روشن میشود که اهل مکاشفه است؛ اهل مکاشفه است کسی که فطرت خدمتش آلوده نشده باشد، شکوفا باشد، سالم. کسی که فطرتش سالم است، حقایق را میبیند. خدا انشاءالله نصیب ما کند.
و این فطرتها، برای شما که پاک است، [و برای] خدمت من [که] آلودهام، انشاءالله پاک بشود؛ برکت صلوات بر محمد و [آل محمد].
جلسات مرتبط

جلسه پنجاه و هشت : فطرت و طبیعت؛ دو ساحت وجود انسان در هندسه خلقت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و نه : فطرت؛ صفحهای سفید با نور استعداد
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت : چرا فطرت هیچگاه کهنه نمیشود؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و یک : قلب انسان؛ آینهای میان عالم غیب و شهادت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و دو : نیاز حقیقی انسان و سقوط تمدنهای جعلی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و چهار : مهندسی شیطان؛ جلوهگری دروغین به نام زیبایی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و پنج : فریب سرعت و ابزارسازی شیطان در تمدن مدرن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و شش : زیبایی حقیقی؛ از چهره ظاهری تا جمال الهی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و هفت : چرا جمال و مال کمال حقیقی نیستند؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و هشت : نگاه امام به فطرت در «شرح چهل حدیث»
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت