برخی نکات مطرح شده در این جلسه
علت تیرگی و کدورت فطرت در عالم ماده
زیبایی حقیقی در هماهنگی صفات الهی
فطرت انسان؛ دوستدار زیبایی ماندگار، نه زودگذر
بیحجابی و رقابتهای ظاهری؛ تهدیدی برای هندسه زیبایی جامعه
افسردگی و خودکشی زنان در جوامع رقابتی غربی
نقد استدلالهای سطحی درباره حجاب با زبان فطرت
قرآن و وعدههای بهشتی؛ گفتگو با فطرتهای در حجاب
ارتقای عشق زلیخا به جمال رسولالله (ص)
مقصد نهایی فطرت؛ دیدن جمال حق و حقیقت
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
عبارات حضرت امام، رضوان الله علیه، درباره فطرت را مرور میکردیم در کتاب شریف «شرح حدیث جنود عقل». بحثی که در ادامه مطرح میفرمایند، علت تیرگی فطرت بشر است. گاهی فطرت کدورت و تیرگی پیدا میکند.
ولی همین فطرت، اگر از روحانیت خود محجوب شد و بهواسطه اشتغال به عالم طبیعت، ظلمت پیدا کرد و سلطان شهوت و جهل و غضب و شیطنت بر آن غلبه کرد و با ملاذ دنیوی و کثرات عالم ملک مأنوس شد، وجهه باطنش از عالم ملکوت منصرف و تناسبش با آن عوالم نورانی منقطع میگردد. و با عالم جن و شیطان...
فطرت، اگر توجهش از عالم ملکوت منصرف شود و به عالم ماده روی آورد، این انسان بهجای اینکه به سمت ملائکه برود و همنشین ملائکه شود، به سمت شیاطین میرود.
یک مثال ساده ببینید: انسان به زیبایی علاقه دارد، به «زیبا» هم علاقه دارد؛ هم زیبایی را دوست دارد، هم «زیبا». چهره زیبا. «زیبا» هم که گفته میشود، یعنی هارمونی داشته باشد، متناسب باشد. بهتعبیر علامه نراقی در «معراج السعاده»: اجزایی که با همدیگر تلائم داشته باشند، ملایم هم باشند، اعضایی که ترکیب یکدیگر را به هم نزنند؛ این میشود یک چهره زیبا. خب، «زیبا» هم که مصادیق و موارد فراوانی دارد.
حالا، انسان اصلِ زیبایی که دوست دارد، کدام «زیبا»ست؟ من نمیگویم کدام *زیبایی*ست، کدام «زیبا»ست؟ انسان اول کدام «زیبا» را دوست دارد؟ «ان الله جمیل و یحب الجمال». خدا زیباست. اصل زیبایی خدای متعال است. خب، خدا که چهره ندارد، ماده ندارد. تناسب صفات! صفات خدای متعال کاملاً با همدیگر ملایماند؛ در تلائم کامل با همدیگر کاملاً با هم هماهنگاند، کاملاً با هم هارمونی دارد. اصل «زیبا» در عالم، خدای متعال است.
ما در واقع اول *چه کسی را* دوست داریم؟ اگر چهره زیبایی دیدیم در دنیا، فطرتمان به او رو کرد. چرا فطرت به او رو میکند؟ فطرت، خدا را دوست دارد، «زیبا» را دوست دارد. حجاب عالم ماده میآید و فطرت را فریب میدهد. حالا اشکال ندارد فطرت این چهره زیبا را هم دوست داشته باشد، ولی متوجه باشد به اینکه این، آن اصل زیبایی نیست که... [مشکل اینجاست که] فریب خورد و همینجا ماند. این انسان از سطح ملائکه خارج میشود و میآید در سطح شیاطین. ماجرا این است. داستان این است.
یک چهره زیبایی را دیده. میبینید دیگر؟ بعضاً توی این پروفایلها و، بفرمایید، والپیپرها و توی این تمها و توی این جاهای مختلف، عکسهایی که خلاصه بعضیها استفاده میکنند از چهرههای زیبا. این را گذاشته که دائم ببیند، جلو چشمش باشد. یک چهره زیبایی است. یا حالا بعضیها جلوی چشمشان یک عکسی میگذارند، بعضیها تم گوشیشان است، جاهای مختلف عکس یک خانم زیبایی را مثلاً برداشته، پیدا کرده، گذاشته [که] این هی جلو چشمش باشد [و] این غریزه اشباع شود.
«دوست داری چهره زیبایی ببینی؟» فطری است. فطرت زیبایی را دوست دارد. اصلاً بعضیها هم رو میآورند به یک سری کارها، میگویند: «ما زیبایی را دوست داریم.» بعضی آرایشها و بعضی، خدمت شما عرض کنم که، پیرایشها و اینها بهخاطر همین است. میگوید: «شما مگر با زیبایی مخالفید؟ با حس زیباییدوستی ما مگر مخالفی؟» نه، مسئلهای نیست. مسئله این است که فطرت دو تا چیز را دوست دارد؛ یکی زیبایی را.
تعریف فطرت از زیبایی، یک زیبایی همهجانبه است. حجاب... [مکث] مخصوصاً صحبت بکنم. ما که این چند وقت، خلاصه، در مورد حجاب حرفهای دیگری میزدیم، حسابی هم دفاع کردیم از کسانی که در عرف ما بهعنوان محجبه معروف نمیشوند. ما از اینها دفاع کردیم، حسابی حرف منطقی جدی. اولویتهای اول نمیدانیم، جزء مسائل اولیهمان نمیدانیم. ولی در مورد حجاب یک سؤال: حجاب و بیحجابی، بدپوششی...
«من دوست دارم زیبا باشم. به من چه که آن مردِ هرزه میخواهد نگاه بکند؟» یکی [میگوید]: «مسئله درست بشود. من که نمیتوانم با این حس درونی خودم مبارزه کنم.» یا [میگوید]: «یک آدمی نمیتواند جلو خودش را بگیرد.» «زیبا باشم، حس زیباییگرایی من است. چرا من باید این را بپوشانم؟ چرا باید مخفی کنم؟ بهخاطر دیگران؟» بحث دیگران نیست؛ بحث زیبایی در تمام ابعادش است.
برای شما ذکر بکنم که [این] قشنگ است. [فرض کنید] یک خانم دیگری که در حد زیبایی شما نیست. این را خوب دقت کنید؛ این استدلال را دقت کنید: ما با خود فطرت میخواهیم جواب بدهیم؛ از این بازیهایی که «مگس دور، نمیدانم، شکلاتی که درش باز است، مینشیند»؛ از این حرفها [پرهیز میکنیم]. [ما] با فطرت، استدلالی منطقی، روانشناختی میخواهیم بحث بکنیم.
«آن خانمی که به اندازه شما زیبا نیست... [مکث]» «خانم [شما] زیبا دوست دارید زیبایی را بیاورید به عرصه، در منصّه ظهور ببینند، درست است؟» «بله.» «یک خانم اینقدر زیبا نیست، درست است؟» «این را هم قبول داری؟» «بله.»
«حالا آن خانمی که زیبا نیست، احیاناً یا شوهر دارد یا میخواهد شوهر داشته باشد، درست است؟» «بله.» «حالا آن شوهری که آن خانم دارد، هم خانمش را میبیند، هم شما را میبیند، درست است؟» «بله.» «شما که از خانم او زیباترید، [و او] زیباییگرایی دارد، درست است؟» «بله.»
خانم خودش [که] بریم جلوتر. این آقایی که خانمی دارد که درجه زیبایی خانمش ۵۰ است. یک خانم هم که حس زیباییگرایی دارد، ۸۰ است. خودش هم ماشاءالله رفته با کلی پروتز و این حرفها، رسانده به ۱۲۰. این خانم ۱۲۰ را میبیند با خانم ۵۰ خودش. روز خواستگاری هر چقدر هم دقت کند، همیشه [همان است که میگویند:] «فوق کل جمیله جمال». [یعنی] هر زیبایی، یک زیباتری ازش هست.
حالا بحث چیست؟ بحث این است که یکی اینکه حس زیباییگرایی این مرد دارد تحریک میشود به سمت این خانم. یکی دیگر اینکه آن خانم دارد میافتد توی رقابت. کتاب «فمینیست در آمریکا» را معرفی کردم اینجا. «فمینیست در آمریکا» تا سال ۲۰۰۳ کتاب فوقالعادهای، خیلی زیباست این کتاب. یکی از مطالب نابی که چند روانشناس و جامعهشناس آمریکایی مطرح کردند، گفتند که: «سن افسردگی در آمریکا...» رک صحبت کنیم، اشکال ندارد، راحت یکم صحبت کنیم، صحبت کنیم راحت. بالاخره روز زن بود دیروز. «سن افسردگی، سن افسردگی و خودکشی شدید در آمریکا، سن یائسگی است.»
خانمهایی که توان رقابت جنسی را از دست میدهند، سن ۵۵ به بالا مثلاً. این خانمها یا افسرده میشوند، [و] زیورآلات [میخرند]. بیشترین شهوت خرید طلا در این سن [است] چون این خانم دیگر کارکرد ندارد، توی رقابت جا افتاده. دخترهای ۱۸ ساله آمدند، ۲۰ ساله آمدند، سالم و تر و تازه. دیگر کسی به این خانم نگاه نمیکند. از دور خارج شده؛ یا باید برود از بیرون عمل جراح زیبایی و چه و چه [انجام دهد] یا با طلا و جواهرات [خودش را نشان دهد]. اگر نشد رقابت، جا افتاد، یا دچار افسردگی میشود یا خودکشی.
زیباست به نظر شما این ترکیب؟ این ترکیب جامعه؟ زیبایی چهرهها [کافی] دیگر نیست. زیبایی مدل، زیبایی متد، زیبایی ساختاری [مهم است]. «دل شکستن هنر نمیباشد.» دل شکستن هنر نمیباشد. دل شکستن زیبا نمیباشد. [در] بیحجابی، بیحجابی [مستتر است].
این بیحجابی که میگویم یعنی همان رقابتها. یک خانمی حالا یک مقداری از مویش بیرون است، نه، من کار ندارم [با آن]. رقابت ایجاد کردن. این رقابت ایجاد کردن، دل شکستگی میآورد. [و] دل شکستگی هم زیبا نیست. کاملاً فطری است.
ما چرا نمیتوانیم این مباحث را با زبان فطرت مطرح کنیم؟ [چرا باید] با زیباییگرایی بجنگیم؟ نه. ببین، درست است تو زیبایی، ولی یک مشت چشمچرانِ حراملقمه آمادهاند که تو را بربایند. «خب، نربایند، به من چه؟» «یک مشت آدم مریض نگاه نکند.» نه. ببین، «شکلات اگر سرش باز باشد، مگسها مینشینند. خودت را بپوشان خواهرم، حجابت را.» آن هم برمیگردد میگوید: «برادرم، نگاهت را.»
هندسهای است که مجموعه هندسه زیباست. [آیا] خودم زیبا باشم، قطعات دیگر چی به هم ریخته است؟ یک قطعه را زیبا کردی، ترکیب ریخته به هم. ترکیبش را ببرد؟ ترکیبش مشکل دارد. ترکیب زیبا نیست. [فطرت] زیبا میکند، هم ترکیب را زیبا میکند. چرا؟ چون فطرت با فطرت [همسو است]. یک چیزی جذاب است، لذت دارد، شیرین است، ولی به هندسه که نگاه میکنی، همه هندسه و چهارچوب ریخته به هم.
موارد فراوانی را من میتوانم مثال بزنم. یکیاش این بحث زیباییگرایی است. فطرت توجه به خدا دارد. زیبایی مداوم... ما چه زیبایی را دوست داریم؟ زیبایی مداوم. [شما] زیبای فانی را دوست نداری.
جالب است. قرآن که دعوت میکند... یک عده، حالا مخصوصاً توی این آتئیستها، اینها زیاد میبینم. این [کارشان را] من از باب تفریح مینشینم مطالعه میکنم، مطالب آتئیستها را. و خیلی هم زحمت میکشم، بندگان خدا! کامل خواندهاند، بعد نشستهاند روایتها را جدا کردهاند، موضوعی کردهاند. خیلی زحمت میکشم. تعبیر مؤدبانهاش: «اسلام دین شهوت است. خدای شماست و توی حرف زدنش با شما اینجوری حرف میزند. همهاش کار دارد به حوری و بهشت و چی و چی و چی و این مسائل. میخواهد شما را هم راهاندازی کند با این حرفها.» اسلام دین شهوت [نیست]، فطرت [است]. [وقتی] خدا بخواهد حرف بزند، مدل داریم؛ به مراتب فطرت در حجاب نظر دارد. این چند جمله را داشته باشید.
در حجاب [نیست]. [کسی که] در حجاب نیست، آن حس زیباییگرایی را که دارد، به او میگویند: «تو زیبایی میخواهی؟» یعنی: «من خدا، یا ایها النفس المطمئنه، بغل خودم.» ولی کسی که در حجاب است، گیر خط و خال نیست، گیر جمال [الهی] است. خدا به او چی میگوید؟ میگوید: «ببین، آن جوان از تو دل برده. این میرود زیر خاک. چشمهایت [که] اولین قطعهای است که توی قبر متلاشی میشود، [میدانستی؟] چشم بعد چند ساعت منفجر میشود توی خاک. عاشق این شدی، دوامی ندارد.
دو کلمه حضرت یوسف با زلیخا صحبت کرد. روایت خیلی قشنگی دارد. [یوسف گفت:] «جمال پیغمبر آخرالزمان را اگر ببینی که او جمال حق است، او را چه میگویی؟» [زلیخا] گفت: «عاشق او [هستم].» سلحشور [بود]. اینجا بود که ملک آمد [و] گفت: «بهخاطر حب رسولالله، این خانم را به هرچه هم حاجت دارد، برایش برآورده [کنید].» جمال حقیقی را با فطرتش پذیرفت و دید. ارتقا داد؛ از سطح خط و خال و چهره و اینها ارتقایش داد. آمد، رسید به فطرت حقیقی.
صحبت کند. میگوید: «ببین، تو آن چشم و خط و خال و لب و دهن دلت را برده. [ولی] پروردگارت، خودم را میخواهم بهت نشان بدهم.»
اونی که در حجاب نیست، خدا را میخواهد. اونی که در حجاب [است، خدا] با زبان حورالعین و اینها صحبت میکند.
قاضی [طباطبایی]، رضوان الله علیه، استاد علامه طباطبایی، استاد آیتالله بهجت، استاد خیلی از عرفا و بزرگان، به شاگردان [خود] میفرمود: «من برای مردن هیچ مشکلی ندارم، عاشق مرگ هستم. فقط یک مسئلهای با همان لهجه شیرین آذریاش میفرماید: یک مسئله ذهن من را درگیر کرده، نسبت به مرگ مردد کرده. آقا، چیست؟» ایشان فرموده بود که: «من ماندهام که ما اگر از دنیا رفتیم، آیا میتوانیم آن طرف نماز بخوانیم یا نه؟ و چون میترسم آنجا دیگر نماز نداشته باشم، مردد شدم نسبت به مرگ.»
فضایی خیلی عجیب و غریب! پر از حوریها. [ولی او] نماز میخواند. اهلالله بالله! تازه بعضیها که میروند بهشت، خود خدا [را میبینند]. اصل جمال، فطرت است. دیگر مراتب فطرتی است که از گرد و غبار عبور کرده. فعال کن به بهترین وجه، جمال حق را [ببین]. حضرت ولیعصر، به برکت صلوات بر محمد و آل [محمد].
جلسات مرتبط

جلسه شصت و یک : قلب انسان؛ آینهای میان عالم غیب و شهادت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و دو : نیاز حقیقی انسان و سقوط تمدنهای جعلی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و سه : فطرت انسانی؛ آینهای صیقلی از عالم قدس
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و چهار : مهندسی شیطان؛ جلوهگری دروغین به نام زیبایی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و پنج : فریب سرعت و ابزارسازی شیطان در تمدن مدرن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و هفت : چرا جمال و مال کمال حقیقی نیستند؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و هشت : نگاه امام به فطرت در «شرح چهل حدیث»
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و نه : عجله؛ باگ پنهان در مهندسی فطرت بشر
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفتاد : چرا ایمان زیباست و کفر نفرتانگیز؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفتاد و یک
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت