برخی نکات مطرح شده در این جلسه
فرهنگ و اخلاق مطلوب امام در «چهل حدیث»
فطرت انسان؛ بیاختلاف و مشترک در همه جوامع
دین فطری؛ چرا کهنه نمیشود و تاریخ مصرف ندارد
ادواردو آنیلی و شکوفایی فطرت در خانوادهای کافر
معیار ثواب و عقوبت؛ آسانی یا سختی مسیر فطرت
وحدت فطرتمحور در برابر وحدت طویلهای
انبیا؛ ۱۲۴ هزار رهبر بدون دعوا و بحران
تفاوت جنگ برای حکومت غریزه با جنگ برای حکومت فطرت
«لا اکراه فی الدین»؛ شمشیر برای رفع موانع، نه تحمیل ایمان
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
حضرت امام (رضوان الله علیه) در کتاب شریف "شرح چهل حدیث"، حدیث یازدهم، چند صفحهای بحث در مورد فطرت دارند و تصریح میفرمایند که این بحث را از استادشان، مرحوم آیت الله شاهآبادی، در واقع مطرح میکنند؛ با مبانی ایشان.
بحث بسیار عالی و جذابی است. من نکات خیلی خوبی را [در آن] دیدم: فرهنگی که مد نظر امام بوده و حکومتی که مد نظر امام بوده را، باید در "چهل حدیث" بررسی کرد. آن فرهنگی که امام دنبال بسطش بود و میخواست این فرهنگ را به جامعه بیاورد و جامعه را با این فرهنگ رشد دهد، همین فرهنگی است که در "چهل حدیث" [آمده است]؛ آن اخلاق و معنویتی است که در "چهل حدیث" [ذکر شده است].
امام دنبال این بود که آنچه بر مردم حکومت میکند، "فطرت رضا" باشد. تمام توصیههای اخلاقی امام و مدل حکومتی امام را باید با این مبانی تطبیق داد.
و یک نکتهای که امام در "شرح چهل حدیث" اشاره میفرمایند، در مورد این است که فطرت اختلاف ندارد؛ فساد هم اختلاف ندارد. این دو تا معنا دارد: یکی اینکه هیچ دو نفری را پیدا نمیکنیم که در خواستهی فطریشان با همدیگر اختلاف داشته باشند. همهی آدمها درخواستهای فطریشان یکی است. فردا، اگر احتمالاً امروز که نمیرسیم، فردا در موردش بحث بکنیم که یکی از خواستههای فطری انسان این است که انسان چیز محدود نمیخواهد؛ مطلق میخواهد. هر چه را که میخواهد، مطلق میخواهد؛ تمام شدنی نمیخواهد. اگر احساس بکند که آنی که دوست داشته، دارد تمام میشود را، [توجهش را] به یکی دیگر [معطوف میکند] که به نظر او این پایدارتر است. این پایداری چیزی است که فطرت لازمش دارد و دوستش دارد. بقا را میخواهد، کمال را میخواهد؛ ولی در کمال، کمال باقی را میخواهد، کمال فانی را نمیخواهد. همهی آدمها این شکلیاند؛ هیچ تفاوتی بین آدمها نیست.
نکتهی دومی که امام مطرح میفرمایند، حالا در مورد این میفرمایند که: "احدی را در آن اختلاف نباشد. عالم و جاهل، وحشی و متمدن، شهری و صحرانشین در آن متفقند."
همهی آدمها خواستههای فطریشان [مشترک است و] هیچ یک از عادات و مذاهب و طریقههای گوناگون در آن راهی پیدا نمیکند. اصلاً فطرت ربطی به عادت ندارد. [مثلاً میگویند:] "آقا، عادتش این است." نه، مسائل فطری عادتبردار نیست؛ تلقینبردار نیست؛ قوم و عشیره و سنت و اینها بر نمیدارد [که کسی] بگوید: "این از پدرش [به او رسیده است]." شماها این چیزهایی که دارید، اینها را از سنت [گرفتهاید]؛ اینها مال آبا و اجداد [است].
یکی از برهانهای خوبی که ما داریم، همین است. یکی در مورد اینکه دین تاریخ مصرف ندارد. چرا دین تاریخ مصرف ندارد؟ به خاطر اینکه دین فطری است؛ فطرتی که تاریخ مصرف ندارد. در دین، اصلاً کهنه شدن معنا ندارد. [بعضی] میگویند: "آقا، این حرفها، حرفهای کهنهای است؛ شما سنتی فکر میکنید!" نه، حرفهای سنتی [نیست]؛ اینها حرفهای آبا و اجدادتان است.
یک برهان دیگر که داریم، این است: بعضیها میگویند: "خب، ما در ایران به دنیا آمدهایم، در خانوادهی شیعه به دنیا آمدهایم. اگر ما در خانوادهی کافر و مشرک و بیدین بودیم، همین میشد؟ خلاف عدالت است!"
نکتهای که هست این است که آنی که خدا به همه داده، فطرت است. حالا برای یک کسی مسیر شکوفایی فطرتش، مسیر هموارتری است؛ راحتتر شکوفا میشود این فطرت. برای کسی [دیگر] این مسیر، مسیر صعبالعبوری است. متناسب با همین هم ارزشها فرق میکند؛ عنایات و امدادها هم فرق میکند.
این مسابقههای دو، یک وقتی همینجا فکر کنم یک مثال زدیم. مسابقههای دو [و میدانی] را دیدهاید دیگر؟ مسابقهی دو، مثلاً شش تا لاین دارد. بله، چند تا لاین؟ مسابقهی دو، شش هفت تا لاین است دیگر؟ شما که از بیرون نگاه میکنی، این دوربین تلویزیونی که به شما نشان میدهد، یک نفر آن جلو جلو ایستاده است. بعد بعضیها از جلو که نگاه میکنند، میگویند: "آقا، این چه مسابقهای است؟ این خیلی بیعدالتی است! آن نفری که دارد از جلو شروع میکند به دویدن، زودتر از همه میرسد. این بنده خدا را انداختهاند ته، آن را انداختهاند جلو." نفر اول و آخر فاصله است؛ قشنگ چهار پنج متری فاصله است. خب معلوم است که این زودتر میرسد.
هلیشات نگاه کن! دوربین را میآوریم بالا، از بالا ببین! حالا از بالا که نگاه میکنی، چه میبینی؟ [آنی را] که زودتر از همه انداختی، خیلی راه دارد؛ این یک دور کامل باید دور این استادیوم بچرخد. آنی که آخر از همه انداختیم، خیلی یک دایرهی کوچکی دارد؛ یک نیمدایره باید بیایند، بعد یک خط مستقیم میشود [که باید در آن] بچرخد. نفر آخر [را اگر] جلو انداخته باشندش، باز بالاخره آن مساحتی که باید بچرخد بیشتر میشود. نقطهی شروعشان با هم تفاوت میکند. میآیند به یک نقطهای میرسند، خط صاف میشود؛ از آنجا دیگر مشترک [میشوند]. خط پایان. نقطهی شروع فرق میکند به حسب اینکه چقدر راه دارد، چقدر فاصله دارد. آنی که عقبتر است، جلوتر میآورندش؛ آنی که فاصلهاش کمتر است تا رسیدن به آن خط مشترک، عقبتر میبرندش.
حالا یک کسی هست که مسیر شکوفایی فطرت برای او سختتر است. [مثلاً] خانوادهاش مسلمان نیست، [یا] در جامعهی مسلمان نیست. اولاً که فطرت با او هست؛ هیچ حجتی ندارد بخواهد بگوید: "من نمیدانستم." مخصوصاً با این ابزار اطلاعاتی که الان امروز هست، کافی است کسی فقط یک اسمی به گوشش بخورد، برود سرچ بکند، هر چه اطلاعات در آن زمینه لازم دارد، به او میرسد. [پس نمیتواند بگوید] نمیدانسته، [یا] به او نرسیده بوده؛ ضمن اینکه از شما به همین مقدار خواستهاند. شما نهایت دینداریتان همین بود که این اسم را شنیدی ولی تحقیق کنی. همین بنده خدایی که در این حد تحقیق کرده، چه بسا روز قیامت همردیف باشد و بعضی از علمای ساکن در قم [نیز]، مگر همینقدر تلاشی که میتوانست بکند، انجام داد.
پس فطرت، اختلافی در آن نیست. همه فطرت را دارند. مسیر شکوفایی فطرت فرق میکند؛ برای بعضیها سختتر است، برای بعضیها راحتتر. به همان میزان هم عقوبت میکند. در روایت داریم، خدای متعال [در] قرآن فرمود: "شما [ای] همسر پیغمبر، اگر گناه بکنی، من تو را دو برابر عذاب [میکنم]." چرا؟ [چون] صبح تا شب پیغمبر را میدیدی، به این دریا وصل بودی، بعد گناه کردی! [کسی دیگر که] دسترسی ندارد. حالا یک کسی هم در یک خانهی مشرک کافر است، برابر ثواب دارد.
قرآن: "علی مشقةٍ فلهُ أجران." (بر مشقت او دو اجر است). روایت داریم: کسی که حفظ قرآن برایش سخت است، حافظهاش ضعیف است، [و] در سنین بالا مثلاً شروع کرده حفظ قرآن؛ این حفظ قرآن این آدم با حفظ قرآن آنی که از هفت سالگی شروع کرده، یکی نیست. خدا به این دو برابر اجر میدهد؛ این چند برابر اجر دارد بابت زحمت و مشقتی که تحمل میکند.
حالا یک کسی میشود ادواردو آنیلی؛ در خاندان آنیلی بزرگ میشود که فیات و یوونتوس و چه و چه و چه مال اینهاست. یک خانوادهی سلطنتی، یک خانوادهی مولتیمیلیاردر؛ آنجا شیعه میشود. یک کسی هم در بیت آیت الله العظمی فلانی شیعه میشود. اینها با همدیگر یکی نیستند؛ اصلاً قابل قیاس نیست.
بعد خدا از صد تا گناه او میگذرد و به یک دانه طاعت، هزار تا ثواب میدهد. [اما در مقابل،] مرجع تقلید را به صد تا طاعت او ثواب نمیدهد و بابت یک دانه گناه مؤاخذهاش میکند. این حساب کتابها سر جای خودش محفوظ است.
پس، اصل فطرت محفوظ [است]، [اما] شرایط شکوفاییاش مختلف [است].
نکتهی دوم و نکتهی پایانی. نکتهی دوم این است که اگر همهی آدمها به فطرت برگشت کنند، در صحنهی جامعه هیچ اختلافی نمیماند. اینکه امام اینقدر تأکید به وحدت داشتند، به خاطر همین بود. اصلاً راه رسیدن به وحدت چیست؟ "کان الناس امة واحدة". قرآن یک تعبیر قشنگی دارد؛ میگوید گاهی شما "امت واحده" میشوید، ولی "امت واحده" امتی است که "وحدت علی الکفر" (بر کفر با هم متحد هستید). همه با هم وحدت در کفر دارید.
خدا رحمت کند مرحوم صفایی حائری را. ایشان [این] مثال از ایشان است. حالا مثالها خب یکخورده تند و تیز است، ولی خب این بزرگوار با این قلم یککم تند و [صریح]شان، خیلی مسائل [را] توانستند جا بیندازند [در] جامعه.
جامعه گاهی وحدت دارد، ولی وحدت در حد [وحدت در] "طویله" است. حالا تعبیر مؤدبانهتر که بخواهیم به کار ببریم: من واژهی "طویله" را نمیخواهم به کار ببرم؛ چه به کار ببرم؟ یک واژه به من بدهید! "گاوداری"؟ خیلی فرقی نمیکند. حالا مثلاً "دامداری". وحدت [در] یک محوطهی دامداری. حالا "طویله" را به کار نمیبریم. از این راحتتر نداریم.
در "طویله" چقدر اتحاد برقرار است؟ شما تا حالا دو تا گاو دیدهاید با همدیگر دعوایشان بشود؟
دامداریهای پیشرفته که سر جای خودش [است؛] آن مقدار یونجهاش را میریزند جلویش. دیدهاید یا نه؟ این طویلههای خیلی پیشرفته اتاق مجزا دارد؛ از جلو خودش هم غذا برمیدارد، به کسی دیگر کار ندارد؛ مقدار آب خودش را دارد؛ دستگاه میآید، وصل میشود، شیرش را میدوشد. خیلی منظم [و] پیشرفته. نه دعوا دارند، نه کتککاری دارند، نه جنگ جهانی دارند، نه کسی بمب اتم میزند سر آن یکی، نه نیاز به سازمان ملل دارند، نه نیاز به وتو و قطعنامه و این حرفها دارند. مثلاً پنج تا گاو، بعد یکیشان مثلاً حق وتو دارد؛ از حق وتویش استفاده میکند به نفع خودش. گاوهای نازنین مثل آدم دارند شیرشان را میدهند؛ کاری که دارد، انجام میدهد.
این انسان است که مثل این گاوهای نازنین گاهی از خودش جهالت و غفلت نشان میدهد. [میگویند:] "گاو خوب است، میآید اینور آنور نگاه میکند، رد میشود." ولی لطیفههایی که ما در زبان فارسی داریم، در نوع خودش جالب است؛ این واژهها را کجا استفاده میکنیم؟
بعد از اینکه در یک زندگی که بر مبنای غریزه دارد انجام میشود، اتفاقاً راحت میشود وحدت حاکم [شود]؛ ولی وحدت به درد نمیخورد. وحدت زنبورها، وحدت مورچهها چقدر با هم هماهنگاند، چقدر با هم همکاری دارند، چقدر با هم سازش دارند.
مدل مطلوب شیطان از جامعه و تمدن، یک همچین تمدنی است؛ یک امتی که بر اساس کفر با هم وحدت دارد. ولی مدل مطلوب خدا چیست؟ مدل مطلوب خدا، وحدت بر اساس فطرت است.
یک جملهی طلایی حضرت امام دارند. این جمله خیلی قیمتی است. امام میفرماید: "اگر ۱۲۴ هزار پیغمبر —این در کتاب 'جوهر اکبر' ایشان [آمده است]— ۱۲۴ هزار پیغمبر را در یک دهکده، در یک روستا جمع بکنی، یک کلمه هم با هم اختلاف پیدا نمیکنند." فکر کنید! خیلی جالب است! ۱۲۴۰۰۰ تا رئیس! ۱۲۴ هزار تا رئیس با همدیگر دعوایشان نمیشود. اختلاف نظری دارند ها! اختلاف نظر انبیا در یک سطح نیستند؛ موسی و خضر هم اختلاف نظری داشتند با هم. درست شد؟ اختلاف نظر طبیعی است؛ ولی به چالش کشیده نمیشود، دعوایی در آن نیست، بحران درست نمیشود؛ تبعیت و تسلیم در آن است.
جامعهای که جامعهی آرمانی است، در آن جنگ نیست. دیدهاید بعضیها از این سلبریتیهای بزرگوار چقدر نسبت به جنگ، [و] نسبت به صلح واکنش نشان میدهند [و] حساسیت نشان میدهند؟ اصلاً تعبیر جنگ و جنگستیزی و اینها کلاسی است دیگر؛ شما یک پوزیشنی میگیری که: "آقا، من ضد جنگم و با جنگ مخالفم."
و یکی از این فیلمهای جشنواره را همینجوری وتو کرده بودند، ردش کرده بودند؛ اصلاً نیامده بود به سمت اینکه [برای] سیمرغ و اینها مطرح [شود]. بعد یکی از این اعضای محترم هیئت داوران که از بازیگران معروف است، ایشان مصاحبه کرده بود، گفته بود که: "من کلاً از فیلم در مورد جنگ و خشونت و خونریزی و اینهاست، بدم میآید. از اول تا آخر دعواست، کتککاری است."
جالب است دیگر! "جنگ خوشم نمیآید، خون و خونریزی اینها بد است."
دو تا جنگ داریم: یک جنگی برای حکومت فطرت، یک جنگی برای حکومت غریزه است. یک وقتی شما جنگ میکنی یا دفاع میکنی یا حمله میکنی برای اینکه موانع حکومت فطرت را کنار بزنیم. مگر نمیگویی دین با اکراه جور در نمیآید؟ "لا اکراه فی الدین." پس چرا با اکراه پیش نمیرود؟ از این طرف این همه انبیا جنگیدهاند، پیغمبر شما جنگید، اسلام زیر سایهی شمشیر امیرالمؤمنین پیشرفت کرده [است]. با پول خدیجه و شمشیر علی. مگر "لا اکراه فی الدین" درست نیست؟ سؤال خوبی است یا نه؟ آها، نکته این است: "لا اکراه فی الدین."
جواب میدهم خدمتتان:
"لا اکراه فی الدین" [دو حالت دارد:] یک وقت هست میگوید: "آقا، من این نامهای که به شما دادم، شما مخیری به محتوای این نامه عمل بکنی و عمل نکنی. اجباری بابت پذیرش محتوای نامه نیست."
حالت دوم: نامه را من دادم، یک کسی برای شما بیاورد. یک عده مانع شدند که نامه به شما برسد. با قمه و لانچیکو و چه و چه نمیگذارند این نامه رد بشود. اینجا شما شمشیر را میکشی، [نامه را] تحویل میدهی، ولی دیگر با شمشیر نامه را تحویل نمیدهی که اگر به این محتوا عمل نکردی، این شمشیر [جاری شود]. تفاوت روشن شد؟
یک وقتی شما با شمشیر و اکراه و اجبار میخواهی کسی را وادار کنی به پذیرش این حرف. این [طور] نیست. با شمشیر موانع را کنار بزن!
پس، شمشیر برای وادار کردن آدمها و برای فعال کردن فطرت نیست؛ [بلکه] برای کنار زدن موانع [است].
همهی ما را موفق کن و در فرج حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعجیل بفرما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
جلسات مرتبط

جلسه شصت و سه : فطرت انسانی؛ آینهای صیقلی از عالم قدس
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و چهار : مهندسی شیطان؛ جلوهگری دروغین به نام زیبایی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و پنج : فریب سرعت و ابزارسازی شیطان در تمدن مدرن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و شش : زیبایی حقیقی؛ از چهره ظاهری تا جمال الهی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و هفت : چرا جمال و مال کمال حقیقی نیستند؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و نه : عجله؛ باگ پنهان در مهندسی فطرت بشر
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفتاد : چرا ایمان زیباست و کفر نفرتانگیز؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفتاد و یک
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفتاد و دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفتاد و سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت