برخی نکات مطرح شده در این جلسه
ایمان؛ کشش فطری و زیبای همه انسانها
مؤمنان؛ همیشه در اقلیت، همیشه اثرگذار
جذابیت مزار شهید حججی و رمز زیبایی ایمان
چرا چهرههای ساده شهدا برای مردم جذاباند؟
کراهت نسبت به کفر؛ فطرت اولیه یا تربیت الهی؟
قرآن: زندگی کفار، سطحیترین نوع زندگی
حب دنیا و زینتهایش؛ ریشه لذتبردن از کفر
نقش رسانه در تغییر علاقهها و باورهای مردم
شاخص دینداری جامعه؛ سطح علاقههای مردم
ایمان؛ سرمایه اصلی تمدن مهدوی
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
«ایمان فی قلوبکم و کره الیکم». جلسه آخر سال است که خدمت عزیزان هستیم. تا روز دوشنبه انشاءالله این آیه شریفه را بحثی در موردش داشته باشیم و این آیه را به اتمام برسانیم تا انشاءالله بتوانیم سوره مبارکه حجرات را تا قبل از ماه مبارک رمضان تمام کنیم.
نکتهای که هست، سه واژه اول بحث و سه واژه آخر بحث باید در این آیه حل شوند. سه واژه اول، واژههای «زینت» و «کراهت» هستند. سه واژه آخر، واژههای «کفر»، «فسوق» و «عصیان». این واژهها، واژههای کلیدی روانشناسی فوقالعادهای است. خب، مباحث فطرت را با همدیگر مفصل دوازده جلسه بحث کردیم. با آن موانعی که در بحث فطرت عرض شد، خیلی از نکات این آیه معنا میشود. معنای «حب» این است که کسی چیزی را خیلی دوست داشته باشد و میل شدیدی به آن داشته باشد؛ در مسیر رسیدن به آن، موانع را کنار بزند.
خدای متعال میفرماید: «ما شما را جوری آفریدیم که نسبت به ایمان اینگونه هستید؛ شما یک کشش خاصی نسبت به ایمان دارید. باطن شما، فطرت شما، موانع رسیدن به ایمان را پس میزند. ایمان را میخواهد، ایمان را دوست دارد.» البته اینکه باطن همه ایمان را میخواهد، یک چیز است؛ اینکه ایمانِ اواخر همین سوره میفرماید که «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ». نکته خیلی قشنگی است؛ میگوید دل شما ایمان را میخواهد، ولی تک و توک هستند کسانی که این ایمان به دلشان راه پیدا کرده باشد. فطرتاً، باطناً، همه آدمها ایمان را دوست دارند؛ ولی چند نفر این را فعال میکنند؟ تک و توک. «ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ». آدمهایی که ایمان میآورند، مؤمنین، کماند؛ همیشه در اقلیتاند. موانع را باید پس زد؛ از سطح ظاهری و سطح اولیه زندگی خارج شد. آدمهایی که بخواهند از این فضا خارج شوند، کماند. آدمها معمولاً در سطحاند، در همین لایههای رویین میمانند. آدمها معمولاً به آنها جهت داده میشود؛ یک کسی میآید به اینها جهت میدهد؛ به فکرشان. به خودشان مدیریت خودشان را دست بگیرند. اصلاً تقوا یعنی همین دیگر؛ مدیریت خودت دست خودت باشد. مدیریت خودت را دست کسی دیگر نده. استعدادهایت را خودت فعال کن. نگذار دیگران فعال کنند آنجوری که میخواهند. بحث حکومت، بحث رسانه، اهمیتش از اینجا فهمیده میشود. اینها آدم را تربیت میکنند: یکی حکومت، یکی رسانه، یکی هم آموزش و پرورش. این سه تا رکن در تربیت انسانها، اینها جهت میدهند به آدم.
آدمها ایمان را دوست دارند. نه تنها دوست دارند، برایشان زیباست؛ ایمان زیبایی دارد. امام قشنگ است. رفقای ما، تعدادشان، از راهیان نور برگشتند. چشم ما هم روشن که حالا این عزیزان را میبینی. آقا! این مناطق راهیان نور زیباییشان به چیست؟ واقعاً زیباست؛ این را قبول دارید؟ یادمان شلمچه، مثلاً چه زیبایی دارد که فلان پروفسور فرانسوی میآید آنجا به گریه میافتد؟ روی خاک میافتد؟ زمین من را گرفت! بیابانهای پشت دانشگاه را بروید یادمان بسازید، بردارید مردم ببرید آنجا. آیا کسی میآید؟ اصلاً جذابیت دارد؟ شیرین ارتباط برقرار میشود؟ هر بیابانی را مگر چهار تا تیر و تخته درست کردیم، جذابیت پیدا میشود؟ آدمها میآیند. طلائیه یک چیز دیگر است؛ دوکوه یک چیز دیگر است. این همه ساختمان، دوکوه خیلی ساختمانهای ویژهای دارد. در همان استان لرستان که شهر دوکوه آنجاست. چقدر ما ساختمان قشنگ، خانههای سازمانی، مناطق زیبا... شما در لرستان بودید، یکی از زیباترین استانهاست. مسخره میکنند، میخندد. آدمی که یک کشش باطنی سالمی دارد، هنوز دستنخورده است، این برایش زیباست. این شهدا برای اینها زیبایند. آقا! این چهرهها مثلاً چه زیبایی دارد؟ حاج عبدالحسین برونسی مثلاً چه زیبایی دارد؟ چقدر زیباست! جذابیت مگر دارد چهرهها؟ یک پیرمردی، یک جوانی؛ هیچ ویژگی خاص چهرهای (مثل شهید محسن حججی). مثلاً این چهره، چه ویژگی خاصی در چهره اوست؟ در میمیک صورت اوست؟ جذاب است! الان من خبر دارم، مزار شهید حججی را میگویند که مردم در نجفآباد صف میایستند. یک صف طولانی دارد؛ همیشه هم صف است برای اینکه بروند یک لحظه دست به مزار ایشان بزنند. یک جوانی که اهل یک روستاست، بد [خبر] میآید. بعد صحنه شهادتش هم به ظاهر صحنه شهادت فوقالعادهای که نیست؛ او را دست بسته گرفتند، بردند، سرش را از تنش جدا کردند. ولی جذاب و زیباست. باطن شما لذت میبرد از دیدن این صحنه، از دیدن این ایمان، این باور. خیلی زیباست! آدم مست میشود وقتی نگاه میکند. او زیر دست داعشی است، پلک هم نمیزند. «کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ». این حسی که «من مؤمنم و بالاترم و قویترم، به یک نقطه وصلم، آن نقطه به من قدرت داده»، این آدم میبیند، لذت میبرد. چرا امام خمینی جذاب است؟ چرا مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت جذاب است؟ ما نماز آقای بهجت میرفتیم. یکی از دوستان شوخی میکرد، میگفت: «این جوانها...» حالا یک وقت یادم است، یکی از این بازیکنها [که میآمدند] عکس یادگاری بگیرند، امضا بگیرند. الان از مربیهای معروف است. صلوات زیاد! بازیکنان و بازیگرها، اینها بعضاً میآمدند. یکی از رفقا شوخی میکرد، میگفت: «بابا! این سن و سال، سن و سالی است که باید دنبال دخترهای مردم بدوند!» ولی سن و سال کراش بهجت! جوان بیست ساله ایستاده زار میزند، دنبال ماشینهای وحشت میدود، گریه میکند. چه جذابیتی دارد؟ یک پیرمرد قدخمیده نود و خوردهای ساله؟ ایمان زیباست، مؤمن زیباست، جذاب است برای آدم.
از آن طرف: «کره الیکم الکفر و الفسوق و العصیان». خدا کراهت ایجاد کرده در دل شما نسبت به کفر و فسوق و عصیان. کراهت چیست؟ آن حالتی که یک کسی نسبت به یک کاری پذیرش ندارد. این را بهش میگویند کراهت؛ شتری که کاره است. حالتی که کسی نسبت به یک چیزی تمایل ندارد. کراهت جالب است. آقا جان! الان ما در طبع اولیهمان نگاه میکنیم، ما نسبت به کفر علاقه داریم؟ خدا میفرماید که ندارید؛ ولی ما میبینیم داریم. یک مزهای میدهد، قبول دارید؟ کفر یک مزهای تویش است. اصلاً آدم کافر را میبیند، دلش میرود. زندگی کافرانه جذابیتهایی دارد؛ یک مزههایی دارد؛ یک لذتهایی دارد. مذاق و مزاج و ذائقه ما را عوض کردند. کی عوض کرده است؟ آدم اگر به طبع اولیه باشد، اینجوری نیست.
من دو سه تا آیه برایتان بخوانم. این دو سه تا آیه، محصول دو سه ساعت کار پژوهشی فقط برای بحث امروزمان است. من یک دور رفتم بحث کفر را در قرآن از اول تا آخر بررسی کردم. حول و حوش پانصد تا آیه قرآن. از این پانصد تا آیه برایتان تقریباً بیست تا آیه را گلچین کردم. از این بیست تا میخواهم چهار پنج تایش را بخوانم در این فرصت کم امروزمان. فردا در عصیان... این سه روز آخرم دیگر، مثل این بانکها دیگر. سه روز آخر همینجوری میافتند به کار کردن که بالاخره کار را تمام کنند. در مورد کفر، قرآن خیلی قشنگ میفرماید. آقا! آنی که کافر میشود، اولاً خدا نسبت به کفار خیلی تند است. اصلاً میگوید: «مؤمن کسی است که أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ، جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِينَ». باید در تو تندی ببیند. کافر وقتی با تو مواجه شد، ببیند با تو صنمی ندارد. خیلی جالب است! ما در مورد ارتباطگیری قبلاً مفصل صحبت کردیم. باید جذب کرد، باید ارتباط گرفت. مبنای کفری که دارد، آنجا نقطهای نیست که ما با هم سازش داشته باشیم، بتوانیم ارتباط برقرار کنیم. منطق و برهان و استدلال و سرِ آنها مینشینی؛ نوکر همدیگر هم هستیم؛ ولی اینجا محدوده کفر، محدودهای نیست که او فکر کند بتواند من را جذب کند، به این حریم راه دهد. این ورود یک چیزی است که خدا نسبت بهش خیلی خطکشی و سفت برخورد کرده است.
چند تا آیه در قرآن داریم؛ یکیش این است. میفرماید که کفار مشکلشان این است که زندگیشان... خیلی جالب است! اصلاً نگاه قرآن را شما ببینید. از پایین به بالا نگاه میکنیم. درست است؟ سبک زندگی ویژه مردمان ویژه یا آدمهای خاص... وای که چقدر اینها از زندگی لذت میبرند! خدا وقتی نگاه میکند، میگوید: «یک مشت آدمی که در پایینترین سطح زندگی ماندند!» توصیف قرآن در مورد کفار را برای شما بخوانم. اینها در فرهنگ ما نیست دیگر؛ کافر بشوم، دو جمله کفر بگویم، اشکال ندارد! خیلی حرف مهم و خطرناکی میخواهم بزنم. حالا چون خلوت است، اشکال ندارد. اضافه کنید پنج دقیقه وقت. حالا این دو سه روز نکته عجیب و نقطه عجیب خارج [بحث است]. چرا به نظرتان فکر کردهاید تا حالا؟ میگوید ما عقدهای هستیم. تجربه نشان داده شهرهایی که آزادی بیشتر است، بدتر است. مشکل چیست؟ به کجا برمیگردد؟ خیلی عذر میخواهم، این دیگر چیزی است که سکه عباسی از همه شنیدید. میگوید: «ما وقتی میرویم در اروپا و آمریکا و اینها، آن آرایش غلیظ که در خیابانهای تهران و مشهد میبینیم، وقتی آنجا میبینیم، آرایش روتین ایران است.»
مستند ساخته بود. مثلث ساختم در مورد لوازم آرایشی در ایران. طبق بررسیهای من، ماه محرم و صفر بیشترین فروش، دهه اول محرم بیشترین فروش لوازم آرایشی در ایران. ده ساعت در خیابان است. خیلی مصرفش میرود بالا. برای چی این اتفاق میافتد؟ چقدر این حرف... ما به این حرفها نیاز داریم. تو [این] مهم است. مشکل کجاست؟ مشکل این است که به جوان اروپایی و آمریکایی گفتند تو ابرقدرت هستی. هیچ نیازی نمیبیند که با خدا راه خودش را فرهنگ کند. فرهنگ بشود. بهترین دانشگاه تهران که میروم، دانشگاه شریف میروم، امیرکبیر میروم، جای دیگر میروم، ببینم بچههای درسخوان و زبر و زرنگ، دخترهای درسخوان و زبر و زرنگ، اصلاً آرایشهای فوقالعادهای [ندارند]. چرا دختر یکی از این سلبریتیهای معروف که همه پدرش... اگر بخواهیم ده تا بازیگر معروف در ایران بگوییم، یکیش پدر ایشان است. دختر را خیلی کسی ندیده بود. رسانهای نشده بود. یک عکس از این دختر با پدرش منتشر شد. بعد همه دیدند چهره معمولی است؛ نه یک ذره آرایش، نه یک دانه عمل جراحی، نه بوتاکسی، نه پروتزی. [چرا] جراحی انجام بدهد؟ جراحی انجام بدهد در چشم است. نیازی ندارد در چشم باشد. این آنقدر محاسن و کمالات دیگر دارد، نیازی ندارد با دختر فلانی است. مشاهیر بیرون بروید؛ نسبت نزدیک دارم باهاشان، دارم بهتان میگویم. زندگی بیرون که میخواهد برود، عینک آفتابی میزند. یکی از این بازیگرها، اقوام درجه یکِ [ماست]. در بهشت زهرا تهران. او آمد خرما پخش کند برای عزیزی که از دست داده بودیم. لبِ عینک دودی زده بود و رفته بود پخش میکرد. دهنش آشناست، کسی نفهمد. نمیشود زندگی کرد. تا یک جایی آدم خودش را نشان میدهد. چرا؟ چون آدمی که یک چیزی دارد، نیازی ندارد خودش را نشان بدهد. مخفی میکند. معروف است بین علما؛ میگویند آنکه سکوت میکند و همیشه نعل وارونه میزند، عرفان ریختن است. عرفان دود کردن! معلوم است چیزی ندارد. همیشه سر و صدا و، خیلی عذر میخواهم، واژه دقیق علمیاش هارت و پورت! حس ابرقدرتی بهمان دست بدهد، خیلی از مشکلات فرهنگیمان حل میشود. قدرتی با این «أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ». خدا به ما گفته شما ابرقدرت عالمید.
نگاه نسبت به کفار اگر در زندگی ما جا بیفتد، برایتان بخوانم. وای که من چقدر این آیه را دوست دارم! قرآن در اول سوره زخرف میفرماید که: «من خیلی دوست داشتم به همه مردم، به اینهایی که کافرند (لِمَن يَكْفُرُ)، اینهایی که کافرند، آنقدر از مال دنیا بدهم، طلا و نقره بسازند. پشت بامها را با طلا ایزوگام کنم! آنقدر به کفار از مال دنیا بدهم، نردبان تا پشت بامشان را با نقره بسازند! کافر بشوند.» دریافت فرمودید؟ اینها آنقدر این سطح زندگی... پیش من چیست کفار؟ خدا! یعنی تو دوست نداری ما پیشرفت کنیم؟ بابا! بفهم! دارم باهات حرف میزنم! زندگی، سطحیترین لایه از زندگی است.
یک آیه دیگر توضیحش را میدهد؛ سوره مبارکه، بگوییم اشکال ندارد. سوره مبارکه محمد، آیه ۱۲: «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ». کفار بهرهمندیشان از زندگی، نهایت بهرهمندی انعام [است]؛ گاو و گوسفند و شتر و اینها. من در دستهبندی موجودات، اینها را در آن لایه تعریف کردم. خیلی خوشند، زندگی موجودات! ما اینجا در مورد این موجودات شریف بارها با همدیگر صحبت کردیم. گاوها زندگی میکنند، خیلی لذت میبرند از زندگی. در دشت راه میرود، جنگلهای شمال. من رفتم، بین اینها زندگی کردن. تر و تازه، بارانزده، غصهای ندارد، بنده خدا. هرچه بیفکر، ببرند، سرش را ببرند. اصلاً گیر این حرفها نیستم. زندگیاش را میکند، خیلی راحت. نه استرس من را دکتر میبرد، نه قرص میخورم, نه شبها بیخوابی دارم. راحت شیرش را میدهد، علفش را میخورد، دور هم زندگی میکنند. راحت! حسودیم میشود. خیلی برایم جالب است. من ماندم با این چی بگویم الان گربه میبینم حسودیم میشود. میگویم: «خدایا! چرا من نمیتوانم مثل این راحت زندگی کنم؟» دقیقاً نگاهی که خدا دارد میدهد، میگوید: «زندگی کفار اگر برایت جذاب است، به این دلیل است که زندگی میکند، دغدغهها را ندارد. خیلی از استرسها را ندارد.» آقا! اصلاً یک سری استرسها لازم است. آدم بدون استرس، آدم نیست. فقط استرسش باید سطحش بالا باشد. مؤمن، آدمی است که وَجِلُونَ، استرس دارد. مؤمن باید... اشتباه گفتم. مؤمن نسبت به یک سری چیزها آرامش دارد؛ نسبت به [چیزهای دیگر] استرس دارد. کافر دقیقاً برعکس است. کافر، آنهایی که مؤمن نسبت بهش استرس دارد، نسبت به آنها آرامش دارد. بعد نسبت به آنهایی که مؤمن آرامش دارد، او استرس دارد. برعکسش این است. غصه سطح بالا داشته باشد، وجل داشته باشد، خوف داشته باشد.
بخوانم، عرض من تمام. حالا چه اتفاقی سر کفار درآمده که اینها اینجوری شدهاند؟ قرآن میگوید: «ما کفر را برای شما یک کاری کردیم که وَیزار باشید.» چرا کفار زندگی میکنند با آرامش؟ دو تا بلا سرشان آمده: یک «حب»، یک «زینت». مهندسی این دو تاست دیگر: «حب» و «زینتمان» نسبت به ایمان است. شیطان و نفس و اینها میآید بازی درمیآورد. محبت ما را جابهجا میکند. زینت را جابهجا میکند. این دو تا آیه را بخوانم، عرض من تمام.
یکی مهندسی «حب». سوره مبارکه نحل، آیه ۱۰۷: «ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ...». چه اتفاقی میافتد که آنی که ایمان را دوست دارد، کافر میشود؟ آن وقت از کافر بودن خودش هم لذت میبرد. او به سطحیترین لایه زندگی راضی میشود؛ به کمترین لذتهای زندگی راضی [میشود]. یک مستندی من تازگی میدیدم. به نظرم هالیوود ساخته بود. مستند چهل، پنجاه دقیقه بود. خیلی برایم جالب بود. خوشم میآید. مستند ساخته بود که چرا حالا راحت با هم صحبت میکنیم... چرا بالاترین لذت در زندگی، لذت چی بگویم؟ جایگزین میگردم: آمیزش. [واژه آمیزش] از نکات درمیآید. چرا بالاترین لذت در زندگی آمیزش جنسی است؟ هفتاد تا موجود زنده بررسی کردند: از ملخ و چه میدانم سنجاق و سنجاق، سنجاق چیست؟ سنجاقک! سنجاقک، ببر و پلنگ و... بالاترین چیزی که در زندگی لذت میبرند، آمیزش است. بعد دیدیم روشهای تولیدمثلِ مباشِرتی و غیرمباشِرتی در بعضی از موجودات و حشرات و تولیدمثل غیرمباشِرتی. دیدیم مثلاً عمرشان آمده پایین، تولیدمثلشان سطحش آمده پایین. بردیم در آموزشی رفته بالا. عمر اینها بهتر شده، حالشان بهتر شده، خیلی همهچیز خوب شده. نتیجهگیری اخلاقیاش به استدلالش کشت من را! [آنها] پیشرفت کرد [و انسان] یک جای دیگر. [خود را] بندِ به همین لایه رویی، به همین لذت [کرد].
یکی از اینها توئیت کرده بود تازگی. جوانی نوشته بود: «هرکی ریپلای کنه این توئیت من را، به قول بچههای توئیتر، ریپ بزند، هدف زندگیتان را بگویید. هدف من که از زندگی آمیزش جنسی است. لذتی است.» این آدم را میآورد در پایینترین سطح از زندگی. پس این «حب» است. خوشش میآید، لذت میبرد، جذاب است.
یک مطلب دیگر: «زینتش». این را هم بخوانیم. آیه ۲۱۲ سوره مبارکه بقره: «زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا». آنجا دنیا را «حیات دنیا» [میگوید]. «حیات دنیا» خیلی واژه قشنگی است؛ یعنی سطحیترین لایه زندگی. یکی سطحیترین لایه زندگی را دوست دارد، یکی دیگر اینکه برایش جذاب است، زیباست. خیلی قشنگ. این دو تا اتفاقی که سرش [میآید]. اصل کار چیست؟ مدیریت محبت و زینت. مهمترین کار این است که ما محبتهایمان را کنترل کنیم. برای اینکه آسیب ن[بینیم].
در جامعه مهمترین چیز چیست؟ این هم عرض من. ما وقتی عیار دینداری مردم را میسنجیم که مردم دیندارتر شدهاند یا دینشان ضعیف شده، چه مؤلفههایی را بهش دقت میکنیم؟ بحث کردم با خیلی [ها]. قبل انقلاب دینداری مردم خیلی بهتر بود. خیلی خوب. بسم الله! بگو ببینم چرا قبل انقلاب مردم اینجور ولع نداشتند؟ حالا آدم میرود روزنامه قبل انقلاب را میخواند، خیلی نکته از این روزنامههای قبل انقلاب درمیآید. میدان فلان جای تهران، پرده سینما. دیدید این را؟ یک عکس مثلاً فلان، پانصد نفر تصادف کردند بابت این عکس. این عکس را بردارید! بنازم به این چشم و دل سیر قبل انقلاب! یک عکس اینجوری میدیدند، تصادف میکردند. اولین لایهای که باید بررسی کرد، سطح علاقههای مردم است. برایتان جالب است؟ علاقه مردم شاخصه. علاقه مردم به حجاب، به نظر شما بعد انقلاب بیشتر است نسبت به قبل انقلاب؟ در خود این سالها نوسان زیاد دارد. نسبت به قبل انقلاب، علاقه مردم به مناسک دینی، اعتقاد و باور و حالا حجاب، مردم نسبت به روضه امام حسین، نسبت به زیارت اهل بیت، نسبت به مجالس، نسبت به امامزادهها، حرمها، نماز جماعت، مسجد. تا ده سال پیش کاربری دادیم. مغازهها و بازار کربلا و نجف و اینها که به پول مردم است، جلوی چشم خودمان مردم پول دادند، ساختند. اصل ماجرا علاقههای مردم [است]. در کار تربیتی باید چهکار کرد؟ اول علاقه را باید ایجاد کرد. علاقه را باید تقویت کرد. سطح علاقهها... رسانهها چهکار میکنند؟ رسانههای کفر اول سطح علاقه را میآورد پایین. بعد دیگر خودت میروی دنبال آن. اول برایت قشنگ میکند. فیلم هالیوودی که میبینی، خوب است. فیلم بدبخت مصیبتزده دیدم. یکی از این ویژهنامههای نوروز. یعنی چقدر بعضیها واقعاً نکبتاند! ویژهنامه نوروز زده: تیتر روی ویژهنامه نوروز: یک سفره جرواجر دوخته شده، انداخته؛ یک تنگ ماهی مرده؛ یک هواپیما خورده به شیشه؛ نمیدانم آینه؛ قطار چپ کرده؛ و یک مشت سال جدیدی که در پیش دارید. آلمان اگر بزنند، آویزانش میکنند. هنرمند ما، سلبریتی ما، کسی که بیشتر بتواند ایجاد [یاس/حزن] کند بین مردم، بهتر [است]. بیشتر اینجوری بگوید، خیلی موفقتر است. اینها ظرفهای رسانهای ماست.
خدا انشاءالله عاقبتمان را به خیر کند و این شکوه ایمان را به ما بچشاند، به مردم ما بچشاند، به ما نشان بدهد که زندگی بدون ایمان چقدر زندگی پوچ، زندگی سطحی است. نقطه نهایی زندگی مؤمنانه که در دوران حضرت ولیعصر هست را به زودی زود برساند. برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
جلسات مرتبط

جلسه شصت و پنج : فریب سرعت و ابزارسازی شیطان در تمدن مدرن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و شش : زیبایی حقیقی؛ از چهره ظاهری تا جمال الهی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و هفت : چرا جمال و مال کمال حقیقی نیستند؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و هشت : نگاه امام به فطرت در «شرح چهل حدیث»
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و نه : عجله؛ باگ پنهان در مهندسی فطرت بشر
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفتاد و یک
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفتاد و دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفتاد و سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفتاد و چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفتاد و پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت