ایمان در برابر کفر، فسق و عصیان
تفاوت فسق علنی و فسق مخفی
ولایت بهعنوان نخستین معیار فسق
ذبیحه غیرشرعی و خوراک فاسقانه
نفوذ فرهنگی و علمی کفار در جوامع اسلامی
خوارج و نقش ابنملجم در شهادت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
منافقین بهعنوان فاسقان خطرناک تاریخ
یاد مرگ و آخرت در خطبههای امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
ماه رجب؛ زمان ذکر، اعتکاف و استغفار
خروج سفیانی در ماه رجب و انتظار فرج
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
انشاءالله بحث آیه هفتم سوره مبارکه حجرات را در دو جلسه پایانی سال به اتمام برسانیم. دو کلمه دیگر از این آیه شریفه مانده است: کلمه «فسق» (یا «فسوق») و کلمه «عصیان».
یک نکته اینکه ایمان سه مقابل دارد؛ از سه زاویه به آن حمله میشود و سه دشمن یا سه جناح درگیر با آن هستند: یکی کفر است، یکی فسوق و دیگری عصیان. [درباره هر یک] بسیار صحبت کردهایم.
البته بحث کفر یک ماه رمضان مباحثه میخواهد؛ حالا در یک جلسه نمیتوان برخی نکات را عرض کرد. مهاجم دومی که ایمان را [هدف قرار میدهد]، فسوق است. [ایمان] از ناحیه فسوق و فسق دچار آسیب میشود.
مثلاً حضرت موسی علیه السلام سه دشمن اصلی داشت: یکی فرعون بود، یکی قارون و یکی هم سامری. فرعون دشمنی بود که تشکیلات و ساختار در دستش بود و قدرت داشت. قارون دشمنی بود که ثروت داشت. سامری دشمن فرهنگی بود؛ مهاجم فرهنگی. هر دو [قارون و سامری] را میتوان در همان ناحیه فرهنگی-عقیدتی تعریف کرد. ایمان نیز سه مقابل از این جنس دارد؛ یعنی هر کدام از یک جهت به ایمان [حمله میکنند].
«فسوق» چیست؟ اولاً، ایمان در برابر فسق قرار میگیرد. در قرآن چند بار به این اشاره شده است؛ [مثلاً سوره سجده میفرماید]: «أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا»؟ آیا مؤمن مثل کافر است؟ مؤمن مثل منافق است؟ نه، این را هم نمیگوید. چرا؟ چون خود منافق هم فاسد است. حالا عرض میکنم: منافقین جزو کدام دسته هستند؟ کفار؟ نه، جزو دسته فاسقین. آیا مؤمن مثل فاسق است؟ [قرآن] نمیگوید مؤمن مثل کافر است؛ مؤمن را در برابر فاسق قرار میدهد. این یک آیه.
آیه ۱۱۰ سوره آل عمران [میفرماید]: «شما بهترین امتی هستید که در تاریخ [ظاهر شدهاید]. شما امر به معروف میکنید و نهی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید.» اهل کتاب هم اگر ایمان داشتند، برایشان خیلی خوب بود؛ ولی اینها ایمان ندارند و «أَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ» [یعنی] اینها فاسقاند. به کفرشان کار ندارد؛ به فسقشان کار دارد. میگوید اگر ایمان در برابر فسق داشته باشد، جامعهشان آباد میشود. [یعنی] اهل کتاب [باید] ایمان در برابر فسق [داشته باشند]؛ ایمان در برابر کفر دیگر [مورد نظر] نیست. یک مرحله جلوتر [برای آبادانی جامعه]: دیگر ایمان در برابر کفر لازم نیست.
الان ما [ایمان در برابر کفر] داریم؛ ولی مملکتمان آباد نیست. چرا؟ چون ما ایمان در برابر فسق نداریم. ما کافر نیستیم، ولی فاسق هستیم. [گاهی] تند صحبت میکنیم. [اما] نه، راحت با هم میخوانیم؛ مشکل ندارد.
امروز هم یک سی چهل تا آیه برایتان آوردهایم که البته نمیرسیم همه را بخوانیم، ولی به چندتایی از آنها اشاره میکنیم و نکات خیلی خوبی در این آیات نهفته است. قرآن، فسق را مربوط به سبک زندگی میداند. نکته این است که آدمها در نوع سبک زندگیشان نشان میدهند مؤمن هستند یا مؤمن نیستند.
اگر [در اینجا] نشان ندهند، [یعنی] فاسقاند. فاسق قیامت را تکذیب نمیکند. مردم کوفه که قیامت را تکذیب نمیکردند. مردم مدینه هم قیامت را تکذیب نمیکردند. آیا [میگفتند] چند نفر پیغمبر را به پیغمبری قبول نداریم؟ اینها بیدین بودند؟ کافر بودند؟ زیر آب همهچیز را میزدند؟ نه، اینها فاسق بودند.
بندگان خدا! «فسق» یعنی آن نظامسازی؛ خوب دقت کنید، این کلمات سالیان سال روی آنها فکر و مطالعه شده است. فسق یعنی آن نظامسازی که قرآن و عترت بر اساس شالوده ایمان برای جامعه ایمانی در نظر گرفتهاند. کسی که خودش را در این نظامسازی، متعبد به این نظام نداند، در این چارچوب تعریف نشود، از این چارچوب خروج کند، و در حریم این قوانین و مقررات و این چارچوب نباشد، [فسق میکند]. این را ممکن است رسماً ابراز کند یا در دل خود نگاه دارد.
پس فسق دو نوع است: یک «فسق علنی» داریم و یک «فسق مخفی». مثلاً، [در مورد غیبت گفتهاند] اگر طرف فسق علنی دارد، میتوانید غیبتش را بکنید. [اما] فسق مخفی نیز هست. و جالب است، خدا فرموده است فسق مخفی را شما حق ندارید آشکارش کنید. چرا؟ به خاطر اینکه درسته یک نفر از گردونه «اوت» میشود [کنار میرود]. یک بابایی رفته یک جایی، باد آمده، روسریاش یا چادرش را برده [کنار زده]. حالا [این آسیب] تندتر است اگر منافق باشد؛ [در آن صورت] کل چارچوب دارد آسیب میبیند. اصل محجبه بودن و چادری بودن و این مناسک را نشان دادن [است]. این دارد [پوشش را] لوس میکند. تبعاتش این است دیگر. احترام دارد؟ بحث احترامش نیست. البته این هم بالاخره تا یک حدی هست. احترام [آنها] بالاخره آسیب میبیند. این جریان فسقش علنی است.
آیاتی که در مورد فسق داریم: پس فسق شد [به معنی] نپذیرفتن این چارچوب و نظام و قبول نکردن این سبک زندگی و این مدل. اولین حد و حریمی که برای فسق وجود دارد، ولایت است. اگر کسی زیر بار ولایت نرفت، یا آشکارا یا مخفیانه، این فسق است.
آیهای که در مورد ولایت [نازل شده، میفرماید]: «...وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ... [و] لَا تَتَّخِذُوا أَوْلِيَاءَ». این دیگر ایمان در برابر کفر نیست؛ ایمان در برابر فسق است. ایمان در برابر فسق چه جور ایمانی است؟ اگر به خدا و پیغمبر ایمان داری، دیگر نباید کفار را به عنوان اولیا اتخاذ کنی. خودش کافر نیست، ها؛ ولی از ولایت کفار نمیتواند دربیاید.
یک وقت یک بابایی مؤمن است، کافر نیست؛ ولی از زیر بلیط کفار نمیتواند دربیاید. یک دانشگاهی، دانشجوهایش مؤمناند، ولی مواد درسی چیست؟ چه کسی نوشته؟ تحت ولایت کفاریم دیگر. کفار ولایت علمی دارند. این میشود ایمان در برابر فسق. مدل [اهل بیت] را قبول نکردیم. قبول نداریم که اهل بیت یک مدل علمی دارند که جوابگوی نیازهای ما باشد. میگوییم خدا و پیغمبر و قرآن و فلان و اینها جوابگوی همه سؤالات و همه نیازها هستند. از این شعارها زیاد میدهیم دیگر: «همه مشکلات را برطرف میکند»، «جوابگوی نیازهای بشر است». خیلی خب! [اما در عمل، نظام و چارچوب ما] جوابگوی نیازهای بشری نیست.
[کسی که] غیر [دینی] ندارد، عمامه دارد، ادعای اجتهاد دارد، قرآن بهش میگوید: چی؟ فاسق! [چون] دین را محدود میداند، ضعیف میداند، [و] محروم میداند. [میگوید]: «این حرفها! دین حرفها ندارد که...» بعد چهار تا مثال هم میزند خندهدار که قشنگ مشخص میشود حرفش [در برابر ایمان]، این ایمان نیست. قرآن میفرماید: «وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ».
وقتی ولایت را نپذیرفتی، اولین چیزی که این چارچوب بر آن بنا شده، ولایت است دیگر. اولین فسق [از همینجا آغاز میشود]. در برابر مدلهای دیگر [فسق]، قرآن حتی میآید و به مدلها و نظام و چارچوبی که در نظام تشریعی در خوراکیها [وجود دارد]، اشاره میکند. خیلی جالب و گسترده است.
اینکه ذبیحه [طبق] چارچوب نباشد، [یعنی] همان کاری که شما دارید انجام میدهید، فسق است. هم خوردنش باعث میشود که فاسق بشود؛ خیلی عجیب است! در سوره مبارکه مائده؛ [باید] تفسیر سوره مائده را [در آینده] داشته باشیم؛ از نوبت آخر، چون گل سرسبد قرآن است دیگر. آخرین سورهای است که نازل شده و محتوایش هم کلیت مباحث سیاسی [است] و... که [الان] خوب نشد. حالا یک وقتی اگر خدا فرصت داد...
جالب است که بخش «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» در همین آیه نازل شده است. یک عده گفتند: «آقا ربط ندارد! اول آیه و وسط آیه [چه ارتباطی دارند]؟ اول [آیه] در مورد خوردنیها دارد بحث میکند.» [آنها] توجیه کردند، گفتند که خدا اینجوری کرده [تا] تحریف نشود. خب حالا مثلاً آیاتی که اینجوری نیست، مگر تحریف میشود؟ اصلاً تحریف [را] بردارید که خدا بخواهد فرمولی داشته باشد [که] بیاید آیه را بغل هم بچسباند که این تحریف نشود! یک حرف دارد آیه؛ لطافت تویش است. ارتباط اول آیه با وسط آیه چیست؟
اول آیه میفرماید: «[بر شما حرام شده است] مردار، خون، گوشت خوک، آنچه برای غیر خدا ذبح شود، حیوانی که خفه شود، حیوانی که از بالا پرت شود، حیوانی که در فشار کشته شود، آن حیوانی که یک درندهای او را بدرد و آن درنده هم با دستور شما نباشد، یا اگر دریده [شد]، [آن را] ذبحش کنید، آن حیواناتی که برای بتها ذبح شدند، [و] آن حیواناتی که در قرعهکشیها ذبح شدند.» «ذَلِكُمْ فِسْقٌ». خیلی جالب! «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ».
خوردنش فسق است. [این] نظامسازی است. میگوید: «من دیگر همه نظامها و چارچوبها را درست کردم.» با ولایت، ذیل ولایت، [و] تو ضامن اجرایی [هستی]. خیلی جالب است، اینها را دقت کنید: آقا! یک جامعه بخواهد گوشت اسلامی، گوشت ذبح اسلامی داشته باشد، شرطش چیست؟ شما میدانید کشورهای آمریکای جنوبی، وقتی یک نفر مسلمان میشود (یا نه، یک تعدادی الان در کوبا من آمار دارم، آمار دقیق بهتان میدهم، کوبا جمعیت بسیار زیادی مسلمان داریم) اینها برای اینکه یک دانه گوشت ذبح اسلامی داشته باشند، باید ۲۵۰ کیلومتر راه بروند. برای همین عمدتاً گوشت ذبح اسلامی ندارند؛ [برایشان] اضطرار است؛ نمیتوانند [داشته باشند]. [پس] گوشت اسلامی داشته باشیم، وابسته به چیست؟ حکومت.
ربط اول آیه و وسط آیه را فهمیدید؟ چقدر قشنگ [است که] خدا [این ارتباط را] ایجاد کرده و جاسازی کرده است. اصلاً نمیتوانی با غیر ولایت ولیالله اینها را پیاده کنی. «امروز دین را کامل کردم، امروز کفار مأیوس شدند.» [این] ساختار، یک هندسهای [دارد که] درآوردهام؛ نمیشود کاریاش کرد. هر جای این را بخواهی داشته باشی، [مربوط به] حاکمیت [است].
خیلی خندهدار و خیلی احمقانه است یکی بگوید: «آقا احکامتان را عمل کنید، حکومت چیست؟» اصلاً از دین اسلام، همهاش سیاست است. اینکه [میگویند] هیچی سیاست نیست، خیلی پرت است این بنده خدا. [بعضی میگویند]: «ما کاری به سیاست و این حرفها نداریم؛ نمازمان را، روزهمان را، کارهایمان را [میکنیم].»
مرجعیت مستقل... [یادم آمد] سوتی [از] مرجع عالیقدر در مورد یکی از این مراجع خودخواندهای که حالا جریان... مرجع عالیقدر گفت: «مرجع عالیقبرند.» همین درست بود؛ «عالیقبر» خیلی قشنگ بود. خاصیتشان [و] همه نمودشان [این است] که اگر ضرر نداشته باشند، که اینها اتفاقاً سیاسی نیستند، ولی خیلی سیاسیاند؛ میبینید دیگر. آنقدر سیاسی نیستند که یک دفعه میریزند سفارت شما را در لندن میگیرند! اینها اصلاً سیاسی نیستند! [ولی] یک تشکیلات مشتی دارند. اینها کار کرده، آماده، دورهدیده [هستند]. روز مبادا میریزند، یک دفعه یک سفارت هم میگیرند. اصلاً سیاسی نیستند! [گاهی] یک دفعهای از دستشان درمیرود [که] میدان آزادی ساندویچ بخورند. اینها همین [طور که] سفارت لندن [یا] سفارت ایران در لندن [را گرفتند، میگویند]: «ساندویچ، هوای خوبی دارد، بریم روی بالکن وایستیم.» [اینها کسانی هستند که] سیاست را جدا کردهاند. فاسق آدمی است که این نظامها و چارچوبها را نپذیرفته.
[پس] تقسیمبندی را باید داشته باشیم: [میگوییم] شما کافر نیستید، شما فاسقید. این محدوده فاسق است. حالا نکته قشنگش این است: کفر از چی به وجود میآید؟ خود کفر محصول چیست؟ اینکه آدم بگوید: «زیر آب همهچیز را میزند»، محصول چیست؟ محصول فسق. بله، فسق است که آدم را کافر میکند. فسق به یک جایی میرسد که آدم دیگر به همهچیز هم میزند. سوره مبارکه بقره، آیه ۹۹: «وَلَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُونَ».
اول فاسق میشود، بعد کافر میشود. البته خود کافر هم فاسق است؛ فردا عرض میکنم. اول [کسی] عاصی میشود، عصیان میکند. مراتبش اینجوری است؛ سیر و سلوک اینوری [است]. این پایینی [یعنی] اول عصیان است، عصیان تبدیل میشود به فسق، [و] فسق تبدیل میشود به کفر. حالا اگر عصیان تبدیل به فسق نشد، نباید با او مبارزه کرد. چرا؟ اگر فسق تبدیل به کفر نشد، نباید با او مبارزه کرد؟ [باید بگذاریم] تا آخر برسد؟
پس خوراک با فسق رابطه دارد. خوراکی که روی آن اسم خدا نیامده باشد، فسق است. [ما به] بیحجابی حساسیت داریم، [اما به این] حساس نیستیم. بسیاری از کشتارگاههای ما بسمالله نمیگویند. من رفتم دیدم. چند نفر داد میزند [میگوید]: «حساسیت دارد؟» پشت به قبله ایستاده، مرغها را یکییکی میآورند [و میگوید]: «بسمالله بگویم؟ شبی ۳۰ هزار تا کشتار میکنم، دهانم کف میکند چقدر بسمالله بگویم؟» بابا! [اگر] دمت [دستگاهی] آویزان است، دستگاه آب، الکتریکی، آب در واقع جریان الکتریسیته تویش است. میآورند این مرغ به آن که میزند، بیهوش میشود، «تقتق» دارد میزند. [این] نه بسمالله [دارد]. این فسق است. [با اینها] صمیمی هستیم. مرحوم آیتالله نجابت، [در این زمینه] خیلی حساس بود. ما هر وقت که جایی دعوت بودیم و اینها، اگر غذا مرغ بود، ایشان نمیخورد. [میگفتند]: «وسواس بخرید اینها را؟ چیست مگر؟» گفت: «قرآن میگوید غذایی که روی آن بسمالله نگفتهاند، فسق است.»
«ادامه آیه را خواندی؟» [گفتم:] «توجه نکردم به این آیه.» [ایشان] گفت: «ادامهاش را بخوان: «وَ إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ» [یا مشابه آن].» این فسق است. [وقتی] فاسق که شدی، شیاطین بهت وحی میکنند؛ گیرندهات نسبت به شیاطین ارتباط برقرار میشود. خیلی حرف است! [چیز] کلی [و] خواهان دارد. رادارها؛ رادارهایی که بر مبنای فسق تنظیم شدهاند. آدمی که فاسق باشد، رادارش با شیاطین میگیرد. نظام ساده است؛ اینقدر ما بیعرضهایم، یک نظام تغذیه را نمیتوانیم اصلاح کنیم که دیگر بانک نیست که! [جان؟]
بله، حالا گاهی [چیزی] حلال هست، طیّب نیست. بله، بله، همهاش... همهاش هم در این پاستیلها [است]. حالا چیزهای عجیب و غریبی آدم میبیند. گوشت خوکی که این آیه اشاره فرمود: بررسی کنیم چه مواد غذایی ما گوشت خوک را چه شکلی وارد [آنها] میکند. خیلی چیزهای عجیب و غریبی است. ما اصلاً، آقا! یک عنصر حزباللهی اصلاً احساس وظیفه نسبت به اینها ندارد که روی این چیزها حساسیت داشته باشد؟ داد زدن و غر زدن [است] دیگر؟! [باید] نظامسازی کنی، کارخانه بزنی، تغذیه و نظام سلامت دستت باشد. شیطان [و] تشکیلاتی که داریم، سهشنبه شبها جلسات وارد این مسائل میشویم؛ با اینکه یهود چه شکلی تشکیلات درست کرده، کجاها رخنه کرده، فسق دارد به خورد مردم میدهد.
حرف بزنی: «كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا». عمل صالح وابسته به اکل طیب است. تو اکل طیب به مردم بده؛ آن خودش [مردم را] روحانی میکند. [برخی میگویند:] «نه رسانه دارند؛ سال به سال یک آخوند ماه رمضان میرود در دانشگاه. آخوند دارد؟ ۱۰ تا آخوند؟ چیکارش کنم؟ درس عمومی دارم! همه جا هم عکس حرم و گنبد و روایت و فلان است!» ولی یک دستهای مخفی هست؛ آنها دارند مردم را فاسق میکنند، ما مثلاً به آنها توجه نداریم.
آیه ۹۰ [سوره توبه که درباره] فاسقون [است را] گفتیم. فاسق فقط آن نیست که یک کار خلافی انجام بدهد؛ گاهی علاقههایش به یک جای دیگر است. سوره مبارکه توبه، آیه ۲۴: «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ...» [بقیه آیه را نمیخوانم]. ترجمهاش [این است]: اگر باباهایتان، بچههایتان، برادرانتان، همسرانتان، خانوادهتان، اموالی که کسب کردید [و از کار و کساد شدنشان میترسید]، و خانههایی که از آن راضی هستید را، از خدا و رسول و جهاد در راه خدا بیشتر دوست دارید، صبر کنید تا خدا به حسابتان برسد؛ «وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ».
خدا فاسقین را هدایت [نمیکند]. [اگر] خدا را بیشتر دوست داری یا بچهات را؟ یا همسرت را؟ یا کاسبیات را؟ [اگر] کاسبیات را بیشتر دوست داری یا جهاد را؟ [این] ضریب بسیار بالایی پیدا میکند؛ سی چهل تا [اولویت] پیدا میکند. کاسبی را بیشتر دوست داری یا خانهات را؟ کاسبی را بیشتر دوست داری [یا] جهاد [را]؟ خونت را بیشتر دوست داری یا جهاد را؟ [باید] جهادش [را] قیاس کنی. اگر کاسبیات را بیشتر دوست داری، فاسق [هستی]. [این] فاصله [است]. خراب کردن دنیا، بانک، من چقدر درد و دل دارم!
گاهی میبینی [که] خدمات [دینی] هم انجام داده، روبهراهم بوده، چیزی هم در ظاهر پیدا نمیکنی؛ ولیجگی [رابطه پنهانی] در دل او رخنه کرده. یکی دو تا رفیق دارد؛ این برای این [دوستی] دیگر با آب و آتش دارد میزند، قید همهچیز را زده، به سیم آخر زده. علاقه تبلور پیدا کرده؛ اینها فاسقهای خطرناکی هستند. بدنه مردمی ندارد که. خوارج مگر بدنه مردمی داشتند؟ خوارج فاسق [بودند]. درسته پیشانیهای پینهبسته [داشتند]، فاسق [بودند]. نماز شب [میخواندند]، قرآن به این میگوید فاسق. بله، اصل فسق جای دیگری است.
بعد اینکه فاسق میشود، این همه جریان در برابر امیرالمؤمنین ایستاده است. نه روم توانست غلطی بکند، نه قریش نتوانست غلطی بکند، نه معاویه و شام توانست غلطی بکند. قاتل امیرالمؤمنین شد: عبدالرحمن بن ملجم مرادی. ابن ملجم در یمنیها، وقتی خواستند اینها [یعنی] یمنیها (شیعیان خالص بودند که امیرالمؤمنین آنها را شیعه کرد. تنها فرقهای که امیرالمؤمنین [مستقیماً] شیعه کرد، یمنیها [بودند]) یمنیها گفتند چند نفر بفرستیم برای بیعت با امیرالمؤمنین؟ ۱۰۰ نفر گزینش کردند. از این ۱۰۰ نفر، ۱۰ نفر گزینش کردند. برای آن ۱۰ نفر، یک نفر رئیس گذاشتند که آن رئیس، هیئت پارلمانی باشد که برود خدمت امیرالمؤمنین از جانب مردم یمن بیعت کند. او رئیس که بود؟ ابن ملجم مرادی! [به او] نگاه کردم: «فلانی هستم، فرزند... یهودی بهش شیر داده.» [امام میفرمایند:] «کی میشود [که] در این خانه، محاسن را از خون فرق [بریزند]؟ این محاسن از خون فرق [رنگین شود؟].» دو روز آخری که امیرالمؤمنین میخواستند بروند، یک نگاه کردند. حضرت فرمودند که: «أُریدُ حَیاتَهُ و یُریدُ قَتلی» (من زندگی او را میخواهم و او کشتن مرا میخواهد). این شعر را خواندند. حالا من دوست دارم او زنده باشد، من سر به تنم نباشد.
سه نفر کلاً از خوارج ماند که این سه نفر: یکی رفت برای قتل امیرالمؤمنین، یکی رفت برای قتل معاویه، یکی رفت برای قتل عمروعاص. سحر ۱۹ ماه رمضان ترور کنند. عمر و عاص نیامد، معاویه آمد، [اما] زدند به پایش. امیرالمؤمنین ترور شد. خلاف دو جریان، آشناست برایتان این حرفها. انگلیسیها خیلی باحالاند! اینها با مردم اسرائیل دوستند، با اینور با همه کلاً مشکل دارند. فاسقین خیلی پیچیدهاند. بخونم برایتان: «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ...» [و] «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ».
منافقین فاسقاند. قبول ندارد چارچوب را، قبول ندارد سیستم را، قبول ندارد نظام را، قبول ندارد قوه قضاییه را، [این] ساختار را [باید] قبول کنیم. چرا امام فرمود: «شورای نگهبان کسی قبول نداشته باشد، [اگر] یک حرفی بزنیم، مفسد فیالارض است.» مفسد فیالارض شوخی نیست. [همین] ساختار و چارچوب. هرچی پهلوی هم همین را میگفت. یعنی اینقدر آدم نفهم باشد!
حکومت اسلامی، فرق گناه و طاعت چیست؟ خدا حفظتان کند! قرائتی خیلی مثال قشنگی میزد: «آیه قرآن را خواندی، یوسف میدوی سمت در، زلیخا میدوی سمت در، [اما] بخور سمت در! نفسنفسم میزند.» فرق حکومت اسلامی با حکومت پهلوی این است: یکی میدود که گناه نکند، یکی میدود که گناه بکند. یکی ساختار [را] نگه داشته برای مبارزه با کفر، یکی ساخته برای تقویت کفر. نمیفهمند واقعاً بعضیها. چیکار بکنیم؟ ۵ هکتار زمین خود وزارت خارجه انگلیس گرفتهاند، در انگلیس هم زندگی میکنند. خیلی خب.
سامان [دهی] بازار [و] سیستم، ایام پیش رو خبرهایی در راه است؛ خودتان را آماده کنید. امروز بنده خیلی حرفهای مهمی [زدم]. با اطلاع دارم حرف میزنم. روزهای آینده روزهای گرم و داغی است. من نگرانم که این ایام خدای نکرده کار به دعوای خیابانی و جنگ خیابانی و ترور خیابانی و اینها کشیده بشود. فضا، فضای بسیار [بحرانی است]. فضای سیاسی کشور، فضای امنیتی [است]. جریانهای مختلف آمادهاند. زخم خوردهاند، زهر دیدهاند. همه آماده و مهیا برای خروج بر انقلاب و نظام و رهبری [هستند].
چهار تا احمق هم این وسط این جلو. آدمهایی که زیر بلیط رهبری بزرگ شدند، کوتولههایی که [در سایه رهبری] اعتبار پیدا کردند، حالا خروج کردهاند. همه منتظرند پشت اینها بیایند جلو. بگیریم؛ مماشات ندارد. عرض کردم: امیرالمؤمنین را کشتند. جریانی هم نبودند؛ کلاً سه تا آدم بودند. بشریت را بیچاره کردند. کاری که معاویه آرزویش بود [و] نمیتوانست بکند، در میدان جنگ همه فرار میکردند، حسرت مانده بود که علی را زمینگیر کنند، این احمقها انجام دادند. [کسانی که] زیر بلیط امیرالمؤمنین بزرگ شده بودند. خوارج بودند دیگر. اعتباری که پیدا کرده بودند، به واسطه امیرالمؤمنین [بود].
آیه آخر به عرض ما تمام و مربوط به این ایام است: ماه رجب. امشب شب اول ماه رجب است. دایره فسق خیلی گسترده است. آیه را ببینید در سوره مبارکه حشر: «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ». مثل کسانی نباشید که خودشان را فراموش کردند [یعنی] خدا را فراموش کردند؛ فراموشی خدا باعث شده که خودشان را فراموش کنند.
ساختار [بر پایه] توجه به خدا، توجه، ذکر [است]. خیلی [مهم است] ماه رجب. چرا خدا این فرصتها را در اختیار ما [قرار داده]؟ جامعه با اینها اصلاح میشود، جامعه با اینها آباد میشود؛ با توجه. این اعتکاف ماه رجب شوخی نیست. اینها واقعاً مملکت را آباد میکند؛ توجه، توجه به خدا.
چرا امیرالمؤمنین مهمترین سخنرانیهایشان، مهمترین سخنرانیهای امیرالمؤمنین در دوران حکومت، با چه مضمونی است؟ شما میدانید؟ شما به عنوان یک عنصر فعال فرهنگی میدانید امیرالمؤمنین در سخنرانیهایی که در دوران حکومت داشتند، چه محتوایی را در تمام سخنرانیهایشان داشتند؟ میدانید: «قَلَّمَا یَخْطُبُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یَذْکُرُ الْمَوْتَ وَ الْآخِرَةَ». [یعنی] در تمام سخنرانیهایش یاد مرگ و یاد قیامت و آخرت [بود]. یعنی چه؟ این مردم اگر قرار است در این چارچوب باشند، از این چارچوب خروج نکنند، توجه باید باشد؛ ذکر. «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (دلها به ذکر خدا آرام میگیرد).
ماه رجب ماه آبادی است. جامعه آباد ما که از فسق فاصله بگیریم، [باید] آیا توجه به خدا [داشته باشیم]؟ ماه استغفار است. دل متوجه بشود [و] از این وقت نوروز تبدیل بشود به ایام غفلت. ماه رجب که ماه ذکر و توجه [است]، تبدیل [به] ماه غفلت [نشود]؛ خدای نکرده. این اذکاری که در مفاتیح آمده، حالا من که اهلش نیستم سفارش بکنم، [اما] بقالی [که] دارم، آنی که از اساتید و بزرگان شنیدم، خدمتتان عرض میکنم: عرضم این استغفارهایی که در مفاتیح نقل شده، دستوری که داد، اذکاری که گفته شده، نمازهایی که برای شبها گفته [شده است]. سفارش میکردند: ده هزار تا «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را در کل ماه تقسیم بکن؛ روزی ۳۳۳ تا میشود، آخر ماه یکم باید اضافه [بخوانی]. ده هزار تا «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» در کل ماه رجب. این اذکار نه [فقط] دل [را] آباد میکند، [بلکه] توجه میآورد.
اگر قرار است ما برویم به سمت تمدن اسلامی، شالوده تمدن اسلامی ذکر و توجه [و] تبعیت [است]. اینها شاهکلید است. غفلت که میآید، نابود میکند. غفلت... تکتک این پروندهها را رویشان بحث بکنیم. یک کتاب خوبی نوشتهاند: «بازگشت از نیمه راه»؛ یک وقتی معرفی [میکنم]. خیلی کتاب [خوبی است]. نفراتی که در این کتاب اسم آورده [شده] که اینها مثلاً یک زمانی سید حزباللهی بودند، بعداً چپ کردند. یک غفلت از یک جایی [آغاز شد] که این رفته در فضای غفلت. یکی با ثروت، یکی با قدرت، یکی با فرزند. یکی رفته [و] دیگر بردنش.
ریسمان توجه را آدم سفت بگیرد، مخصوصاً در ماه رجب، ماه شعبان، [و] ماه رمضان که در پیش است. این ماه رجب را ماه فراهم شدن مقدمات فرج [بدانید]. [آیا] چه کسی به ما بشارت داده یا به نحوی انذار داده [که] گفتند ظهور سفیانی در ماه رجب است؟ علائم حتمیه ظهور امام زمان، ظهور سفیانی است و وعدهای هم که دادند، گفتند در ماه رجب خروج سفیانی [است].
از خدا انشاءالله این واقعه را در این ماه و در این سال قرار بدهد و چشم ما را به جمال حضرت ولی عصر ارواحنا فداه روشن کند. عذر میخواهم، وقت عزیزان را گرفتیم، طولانی صحبت کردیم. خدایا در فرج امام زمان تعجیل بفرما؛ قلب نازنین حضرتش را از ما راضی بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد و آل [محمد].