آهن و شمشیر؛ نعمتی الهی با منافع اجتماعی
تحریف چهره امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در رسانهها
نبرد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) با عمرو بن عبدود و درسهایش
تفاوت شمشیر اهل بیت (علیهمالسلام) با خشونت داعشی
مسابقه تیراندازی و شمشیرزنی؛ سنت فراموششده اسلامی
روایت امام جواد (علیهالسلام): عزت زیر سایه شمشیر است
وظیفه مسلمانان در دفاع از مظلومان عالم
نقد اسلام رحمانی؛ امنیت با اقتدار و شمشیر
گردن زدن سفیانی به دست امام زمان (عجلاللهفرجه)
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
در جلسات قبل، در تفسیر سوره مبارکه حجرات، بحث ما به آیه نهم این سوره رسید. «مهندسی اختلاف و انتظار» عنوانی بود که برای این آیه مطرح شد؛ که خدای متعال اختلافها و درگیریها را در جامعه چه شکلی مدیریت میکند و چه شکلی برطرف میکند. یکی از نِعم بزرگ الهی، آهن است. مهندسین، با آن به نحوی بسیار مرتبط و درگیر هستید. آیه قرآن میفرماید: «وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ» (حدید: ۲۵). آهن، در آن بأس شدید است، فشار و تنگنا ایجاد میکند و منافعی برای مردم دارد. ابزار و ادوات جنگی و نظامی: آهن اینجا کنایه از شمشیر و تفنگ و اینهاست. جامعه سالم، جامعهای است که تفنگ نخواهد.
خب، بله، قطعاً اگر انسانها خیلی رشد بکنند، عقول مردم خیلی پیشرفت بکند، سطح فکری جامعه خیلی بالا بیاید، طبعاً دیگر خب نیازی به سلاح و شمشیر نیست. حضرت امام، رضوان الله علیه، میفرمودند که اگر ۱۲۴ هزار پیغمبر در یک روستا با هم زندگی میکردند، به اندازه یک کلمه، به اندازه سر سوزنی، اینها با هم اختلاف پیدا نمیکردند. اصلاً کار به دادگاه نمیکشد، چه برسد به اینکه بخواهد به جنگ و درگیری و تفنگ و شمشیر و اینها کشیده شود. ولی جامعهای که هنوز به آن سطح ایدهآل نرسیده، در این جامعه قطعاً شمشیر لازم است.
حرف از شمشیر که میشود، خب ترس و دلهره میآید. اینکه میشود همان نظام سعودی و داعشی و اینها. «ما باید یک جوری اسلام را تعریف بکنیم که شمشیر نخواهد.» این میشود اسلام رحمانی؟ نه عزیزم! این اسلام شیطانی است! اسلام رحمانی اتفاقاً شمشیر دارد. شمشیرش را کجا به کار میبرد؟ فرق میکند. شمشیرش سر زن و بچه بیگناه فرود نمیآید. سر هر گناهکاری هم فرود نمیآید. وقت دارد، جا دارد، مصرف دارد.
من همین جا یک نکتهای عرض بکنم. یک خیانتی که گاهی در حق امیرالمؤمنین علیه السلام میشود، این است: ما یک تصویری گاهی از امیرالمؤمنین میسازیم. این در درازمدت خیلی آسیب دارد. یک چهره علمی، فیلسوفانه، زاهدانه... شهید مطهری، رضوان الله علیه، مباحث این شکلی دارند، خصوصاً در کتاب «نهج البلاغه»، [که] حساس است به اینکه تصویری که از امیرالمؤمنین در جامعه ایجاد میشود، چه تصویری است؟ نشان میدهیم انگار حضرت صبح به صبح کت و شلوار میپوشیدند، کیف سامسونگ دست میگرفتند، میآمدند دانشگاه درس میدادند، برمیگشتند منزل. لابد چند وقت یک بار یک اردوی جهادی میرفتند، با رفقا یک چاهی میزدند و وقف میکردند! نه آقا جان! امیرالمؤمنین از آن اولی که به بلوغ رسید تا آن روز آخری که به شهادت رسید، شمشیر در دستش بود.
من اسم نمیآورم؛ یعنی دلم هم پر است. واقعاً نمیخواهم بگویم کدام برنامه تلویزیونی [بود] که ما نویسنده برنامه بودیم، چه حرفی را میخواستیم بزنیم. [آن] برنامه بسیار معروف... اشاراتی بکنم برایتان؛ طبعاً بامزه خواهد بود که مثلاً آن برنامهای که تعطیل شد سر مثلاً آن کلیدی که آورده شده، آن کلید مثلاً طرح چه کسی بود و بعد برنامه چرا تعطیل شد و اینها. دیگر وارد خاطرات قدیمیمان نمیشوم. ولی در همان برنامه ما، مثلاً یکی از جلسات، یکی از روزهایی که آنجا برنامه داشتیم، فرزندان مدافعان حرم بودند. ماجرای سوریه و اینها بود. معرفی شدند که اینها پدرانشان در سوریه هستند، شهید هم بودند، همهشان فرزند شهید.
بعد تز رسانهای ما را شما ببینید! این صدا و سیما: حرف از خشونت، جنگ، دعوا، درگیری، کفر، شمشیر، اسرائیل، آمریکا... کار ندارم. در برنامه ما میخواهی بیایی حرف بزنی [درباره] خدا، محبت، عشق، علاقه، دوستی.
امام باقر علیه السلام فرمود: «خدا لعنت کند معاویه را، لعنت کند بنیامیه را. خدا لعنت کند بنیامیه را.» اینها تز تربیتی و رسانهایشان این بود که به مردم ایمان را یاد میدادند، کفر را یاد نمیدادند که مردم نفهمند با چه چیزهایی از دین بیدین میشوند. فقط ایمان یاد میداده! ایمان یاد بدهیم، کفر یاد ندهیم! اینها خشونت...
بله، من میدانم داعشیان به بچههایشان چیزهای دیگر یاد میدهند. شبکههای تلویزیونی داعشی، برنامه کودک داعشی ساختند. عروسک میدهد: «سر این را ببر عمو ببیند!» به بچه کوچک عروسک میدهند سر ببرد، یاد بگیرد، عادت کند سر بریدن. برنامه تلویزیونی ما بیاییم درست کنیم، بسازیم. همین را بساز! شما یک وقتهایی یک ماه رمضان اگر پای تلویزیون بنشینید، آخر ماه رمضان تصورتان از امیرالمؤمنین میشود که این آقا شمشیر [نداشته]؛ خوب و ایزوله و پاک و مهربان نازش میکردند. دشمن میخواسته بیاید [و] با مشت بزند تو فک [فکِ] حضرات معصوم، نازش میکردند. عزیزم، چیست؟ میخواهی بزنی؟ حالا زدی، زدی دیگر، برو!
امام حسین هم که نشان میدهیم، عشق و علاقه و محبت؛ اصلاً آدم کسی را نکشته!
در دانشگاه امیرکبیر؟ چرا ۱۰ سال پیش؟ بله ۱۰ سال پیش دانشگاه امیرکبیر خیلی برای من جالب بود. زندگی من از آن روز عوض شد. من یک آدم سابق نشدم بعد از آن روز. عمر بن عبدوَد که حضرت آمدند آنجا که [ما در روایت] خواندیم، ۱۰ سال پیش بود. البته الان خوب پیشرفت کردیم نسبت به [آن] ده [سال پیش]. حضرت میخواستند بکشندش دیگر. عمر بن عبدوَد را میشناسید شما. سردمدار سپاه قریش، این بابا بود در ماجرای خندق. آن ور یل سپاهشان عمرو بود، این ور هم یل سپاه امیرالمؤمنین بود. اینها با همدیگر روبرو [شدند]. پیغمبر فرمود: «السلام علی الکفر کله.» [یعنی] «همه اسلام با همه کفر» را در یک ضربه امیرالمؤمنین [نشان داد]. روایت فرمود: «از همه عبادت ثقلین بالاتر است.» امیرالمؤمنین نشستند پسرش را جدا کنند. [عمرو] به صورت امیرالمؤمنین ناسزای مادر گفت. این را مرحوم ابن شهرآشوب در «مناقب» نقل میکند.
چند قدمی قدم زدند. سپاه اسلام همه منتظر بودند که جنازه عمرو را ببینند. دیدند امیرالمؤمنین از روی سینه [او] پا شد. همه اینها صدایشان در آمد، داد و بیداد! «این چه وضعی است؟» بعد دست به غنائم جنگی او هیچی نزد. [او] با [لشکری] مجهز بود، با بیشترین اسلحه و گرانترین اسلحه. هیچ چیزش را برنداشت که! بعد خواهر عمرو که آمد گفت: «من خوشحالم که آدم کریمی تو را کشته که تو را عریان نکرده.» حضرت فرمود: «کریم قوم را نباید عریان کرد. سردار سپاه بود. من نخواستم جلوی سپاه خودش خار بشود. وظیفه من این بود.»
بچههای حزب اللهی دانشگاه ریختند سر ما. «مگر اهل بیت سر جدا میکردند؟» «یا خدا! ای خدا! مگر اهل بیت اهل این کارها بودند؟» ببخشید، امیرالمؤمنین، آنهایی که مرتد بودند و کافر بودند و اینها، این که حکمش گردن زدن است. «اینو نه، گردن زدن کار دشمن است.» این کار دشمن است؟ همینی که به شما منتقل کردند، این کار دشمن است؟ نه، سر بریدن کار داعشی است. سر بریدن وحشیانه داریم، آن کار داعشی است. ما به آن هم کار نداریم. سر بریدن صحبت میکنی؟ این همه حرف مهم داریم! سر بریدن! در سوره انفال میفرماید؟ قرآن هست یا نیست؟ «وَاضْرِبُوا الرِّقَابَ» (محمد: ۴). [به گردنها بزنید!]
[قرآن] استفاده میکند. [امام] جواد [الائمه] نکاح دارد. آقا شمشیر میفرماید: «عزت زیر سایه شمشیر است.» شما روایتی که در مورد شمشیر داریم را بخوانید: شمشیر، جنگاوری، مسابقه شمشیرزنی، مسابقه تیراندازی. دانشگاه داشته باشید مسابقات تیراندازی. برای شما جام دهه فجر، ماه رمضان و اینها مثلاً مسابقات تیراندازی برای شما راه بیاندازید. «حاج آقای فلانی مسابقه تیراندازی راه انداخت! آقا اسلام رحمانی، محبت، تفنگ دستش است.»
پیغمبر اکرم... [در قضیه معراج، خدا] به پیغمبر اکرم فرمود: «بگو بالاتر از این نمیتوانم بیایم، تنها برو. من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان.» ملائکه را میدید، اذیت میشد. آن قدر لطیف بود. ملائکه رفت و آمد میکردند، اذیت میشد. پیغمبر نشست و برخاست میکرد، اذیت میشد. با ملائکه نشست و برخاست میکرد، اذیت [میشد]. [روزی] پشت مسجد مسابقه تیراندازی است. [حضرت] فرمودند شروع نکنند تا بیایند، میخواهم ناظر مسابقه باشم. مسابقه تیراندازی، تیر و تفنگ. چند نفر از شما تیراندازی بلدید؟ در مدرسه یاد میدهند؟ نه. در دانشگاه یاد میدهند؟ خشونت است! خیلی حرف دارم، خیلی دلم پر است. قرآن داریم. «ضَرَباتُ المحبوب لِی صَوتُ السَّیفِ.» [محبوبترین ضربهها برای من صدای شمشیر است.] رسانهای نیست.
«ثلاثٌ...» یکی از [آنها] «صِیام» (روزه تابستان)، «اطعام الضیف» (پذیرایی از مهمان) و «ضَربُ السیف» [است]. روایت ترجمه کنم: «از دنیای شما، علی سه تا لذت از دنیای شما دارد: پذیرایی از مهمان کند.» حالا اینهایش را نمیگویند! آن که میخواهد سوءاستفاده کند، اینش را نمیگوید. علی دارد میگوید: «من از دنیای شما شمشیرزنی دوست دارم. آدمکشی دوست دارم. پذیرایی از مهمان.» روزه تابستانش چیست؟ روزه تابستان. «دنیای شما، زنها را دوست دارم.» چه ماجرایی برایش درست کردند! پیغمبر دنبال شهوت است؟ اگر دنبال شهوت باشد، اولین همسری که میگیرد چند سال از خودش بزرگتر نیست؟ همه همسرانش غیر دختر نیستند؟ یکی از همسران فقط دختر بود که آن هم بنا به ضرورت و اضطرار در واقع بود. راهش را بلد است. در این مسیر هر چه بیاید، وصل [میشود]، برود بگیرد. «شمشیر زدن دوست دارم.»
ما در فضای فرهنگی و فکریمان اینها نیست. اصلاً زشت است! کار فکری نمیکنند اینها. روایت را نباید [گفت که] خشونت [است]. آقا جامعه آباد نمیشود. فردا آیات قرآن میخواستم برایتان بخوانم. سوریه داریم چهکار میکنیم؟ منافعمان الان در سوریه هستیم. سریال پایتخت را بسازم. حالا سریال پایتخت، انشاءالله اگر بشود یک وقتی با همدیگر بیشتر صحبت [میکنیم]. سریال پایتخت، حرف خوب و حرفهای گزنده هر دو قسم شده، قسمت آخرش. حالا کار ندارم. از جهت درام ضعیف بود. [چون] مدافع حرم نشان داد؟ نه. ایرانی نشان داد؟ نه. تحمل نکردند. نیرو داریم.
[دانشگاه ما مثلاً] هاشمی رفسنجانی. ۱۰۰ تا نکته درآوردم راهنما: «هر جا هر قومی مستضعف واقع شد، ولو کافر، ولو سنی، [ولو] بتپرست، بر مسلمین واجب است بروند [به کمک] مستضعفین.» «در راه مستضعفین مقاتله نمیکنید؟» اصلاً بحث منافع و همدان و کرمانشاه و اینها دیگر نیست. همدان [و] کرمانشاه بجنگیم. هر جای عالم، الان در میانمار، در بوسنی هرزگوین. بوسنی هرزگوین که دیگر ما حرم نداریم! اصلاً در اروپا. آقا در پرتغال جنگ شده، یک عده مظلوم واقع شدند. مستضعفین را نجات بدهید. مظلومین را نجات بدهید از ظالمها. نجاتشان بدهید. بحث سوریه و حرم و میان [آمدن] جلو و منافع ملی و این حرفها نیست. بحث مستضعف است. این ضعف ادبیات دینی بین ماست.
ضعیف بوده. خدا و پیغمبر و بهشت و حوری و خوشمزگیهایش جز دین است. میگوید: «امنیت میخواهد.» همه چیز زیر سایه امنیت است. امنیت هم زیر سایه شمشیر است. اقتدار، قدرت. [دشمن] بترسد، باید بلرزد وقتی اسم شما میآید. «نه آقا، اسلام رحمانی محبت، بوس بوس، ناز و نوازش.» میدانید که این را هم بگویم: تمام، یک عدهای دقیقاً در روایت ما هست؛ یک عدهای دشمن امام زمان میشوند. همه اینها را گفتم، یک جمله: امام عصر وقتی ظهور میکنند، یک عده از مؤمنین علیه حضرت قیام میکنند. میگویند: «امام معصوم آدمکش نمیشود. این آقا چرا شمشیر دستش است؟ چرا دستور قتل داده؟» سفیانی را خود حضرت [مهدی]، [به صورت] مختلف، خود حضرت گردن میزنند! گردن... آقا، من این را اصرار دارم بگویم. ۱۰ سال است این عقده است برای من. حضرت گردن میزنند، از «ضَربَ السیف». شمشیر میزنند. آمادگیاش را داشته باش. حضرت آمدند یک [نفر] را گردن میزنند، شمشیر فرو میکنند، آدم میکشند. اینها هست. آدم میکشند، سر میبرند. اینها را خدا خواسته، گفته اینها را یاد بگیرید.
و روز به روز ما را در سطح معارف و فکر ارتقا بده و در فرج حضرت ولیعصر تعجیل بفرماید، به برکت صلوات بر محمد و آل.