راهکار قرآن برای نزاعهای داخلی و خارجی
مذاکره؛ امتیاز گرفتن نه امتیاز دادن
پیماننامه پیامبر با یهود و درس امروز
دیپلماسی اسلامی و اهمیت کشورهای بیطرف
فاجعه منا؛ پروژه طراحیشده علیه ایران
اعدام، مفسد فیالارض و مرز خشونت در اسلام
نمونههای تاریخی از ذلت سازشکاران
شمشیر علیه طاغیان داخلی در جامعه ایمانی
علامه طباطبایی: محاکمه عادلانه پس از توبه طاغیان
خشونت قرآنی؛ تجلی محبت خدا به مؤمنان
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
در آیه کریمه نهم سوره مبارکه حجرات، خدای متعال فرمود که اگر درگیری و اختلافی در جامعه پیدا شد، چگونه باید آن را برطرف کرد؟ در جامعه مؤمنانه، جامعه ایمانی، اگر اختلاف داخلی وجود داشته باشد، (و اگر اختلاف خارجی و درگیری بیرونی باشد)، حکم آن چیست؟ البته مسیر دیپلماسی و مذاکره را نمیتوان نفی کرد؛ این مسیری کاملاً عقلانی و متکی به وحی است.
به هر حال، تا جایی که میشود، انسان باید با کمترین هزینه، بیشترین سود را برای جریان حق ایجاد کند. البته، خب، این مذاکرهای که گفته میشود با دشمن، یا با گروه متجاوز، باید به نحوی باشد که منافع مؤمنین تأمین شود و در واقع، طرف مقابل بازی داده شود. در واقع، اینها حرفهای روشن قرآنی است؛ باید، به اصطلاح، خیلی شفاف و روشن، سر طرف مقابل را کلاه گذاشت؛ نه اینکه برویم سرمان کلاه بگذارند و دست و کف و هورا بزنیم و خیلی خوشحال، همه چیز هم بدهیم و خیلی خوشحال باشیم! البته، این تا حالا پیش نیامده استها! همینجوری دارم میگویم. یک وقت فکر نکنید که مثلاً اتفاق افتاده. مثلاً یک وقتی ممکن است یک جایی در بورکینافاسو اینها مثلاً مذاکراتی بشود، بعدش مثلاً نتیجه جور دیگری شود.
مذاکرهای که منطق امیرالمؤمنین و منطق پیغمبر اکرم این است: باید به نحوی باشد که جریان حق، حِقهای سوار کند. اشکال ندارد کلاه بگذارد سر طرف مقابل؛ این درست است. چیز نسیه بدهد، چیز نقد بگیرد؛ برعکسش نه. متن را یک جوری سوار کند که خودش امتیاز بگیرد از طرف مقابل، نه اینکه طرف مقابل با متن از او [امتیاز بگیرد]. اگر اینجور مذاکرهای باشد، قطعاً هیچ عاقلی آن را نفی نمیکند. هیچ عاقلی نمیگوید: «مذاکره نکن، برو بجنگ!»
خیلی روشن است: تا وقتی که میشود با مذاکره طرف مقابل را مشغول کرد، سرگرم کرد، [و] بازیاش داد، [این کار را باید کرد]. کاری که پیغمبر اکرم میکرد، مذاکرهها و پیماننامههای پیامبر اکرم این شکلی بود. آن پیماننامهای که پیغمبر با یهود در ابتدای سکونت در مدینه امضا کردند، این شکلی بود: یک جوری بود که همه امتیازها مال پیغمبر بود. برای همین، آنها [آن را] نقضش کردند [زیرا میگفتند]: «کلاه سر ما رفته! یک جوری متن نوشته که هیچ کاری نمیشود با او کرد؛ امتیاز میگیرد.» از همه چیز مهمتر این است که [دشمن] دارد فرصت از ما میگیرد. مشغول کرده است [ما را] به اسم این مذاکره و پیماننامه، دارد از ما فرصت میگیرد و به کارهایش دارد میرسد. ابعاد منطقهای و فرامنطقهای خودش را دارد گسترده میکند؛ نفوذش دارد بیشتر میشود؛ تیمش دارد قویتر میشود؛ جریان او دارد محکمتر میشود. به محض این هم که [پیمان را] نقض کردند، پیغمبر اکرم شدیدترین برخورد را با اینها [کردند].
خب، بالاخره تاریخ را میشود راحت تحریف کرد و طرفداران هم زیاد دارد، مخصوصاً وقتی انگیزههای سیاسی هم باشد. پس در مقابله با جریان بیرونی باید چهکار کرد؟
باید استحکام و قدرت نشان داد. اولاً با منطق و مذاکره و دیپلماسی. دیپلماسی که فقط این نیست که شما بروید پای میز مذاکره بنشینید، یک چند تا چیز بدهید، یک چند تا چیز بگیرید. اصل دیپلماسی، ارتباطات فرامنطقهای با کشورهای بیطرف است. مباحث حقوق بینالملل و روابط بینالملل را با هم مقایسه کنیم؛ اصل ماجرا این است: کشورهای بیطرفی که میترسند را بروید شما تشجیع کنید، حمایت کنید، حتی سیبیلشان را چرب کنید [تا] لگد بزنند؛ نقشه پیدایش کنید زیر پایتان، نیروهایتان را بیرون میکند، سفیر [در آنجا] داشته باشید. بعضی کشورهایی که مسئول جمهوری اسلامی را ببینند، یک بخشی از کار دیپلماتیک این است. مخصوصاً اگر منطقه استراتژیکی باشد.
حالا این کشور جیبوتی که اسمش آمد، این کشور فوقالعاده، فوقالعاده استراتژیک است؛ مخصوصاً الان در درگیریهای یمن، چون شاهراه ارتباطی با یمن این کشور است. هر کشوری که جیبوتی را داشته باشد، یمن را میتواند داشته باشد. یک بخشی از کارهای دیپلماتیک اینهاست. کشورهای بیطرف، کشورهایی که اگر یک کم امتیاز بدهی، طرفدار تو میشوند. امتیاز هم اگر میخواهد آدم بدهد، به اینها بدهد. حرف هم بزنیم؛ کار دیپلماتیک یک بخشش اینهاست. نباید کار به شمشیر بکشد؛ ولی اگر طرف مقابل با همه ابزاری که ما در فضای دیپلماتیک استفاده کردیم، باز منطق سرش نمیشود، زورگو [و] متجاوز است، آنجا دیگر بحث، بحث جدایی است.
ما الان مثلاً با سعودیها دیگر فضایی برای مذاکره و گفتگو برایمان تقریباً نمانده. ماجرای منا که پیش آمد، جسد ایرانیان... حالا مشخص بود که ماجرای منا «پروسه» نبود، «پروژه» بود، «پروژه» بود، طراحی شده بود. یکی از دوستان ما، از تهیهکنندههای خوب صدا و سیما، بعد ماجرای منا یک سفری ما با هم بودیم؛ برنامهسازی داشتیم برای صدا و سیما. این فیلمهایی که از [فاجعه] منا منتشر شده، همه را ایشان گرفته بود. رفیق نزدیک خودش، از بچههای شبکه خبر بود، جلو چشمش جان داده بود. او فقط شانس آورده بود پشت این فنسها بود [که] نجات پیدا کرده بود.
بعد فیلمها [و] عکسهایی به من نشان داد که اینها منتشر نشده بود، که من تا چند روز اصلاً حالم بد بود. اینها [نشان میداد] آجرهایی که روی همدیگر افتاده بودند، دست و پایی که میزدند، پوست همدیگر... آفریقاییها را نشان میداد که اینها پوستهای سیاهشان کنده شده و گوشت [آنها نمایان شده بود]. گفتم: «اینها اگر آب بهشان میرسید، نجات پیدا میکردند، درست است؟» گفت: «آب نه! اگر آن پنکههای بالای سر را روشن میکردند، همه [نجات پیدا میکردند]. فقط پنکهها را اگر روشن میکردند، هوا اگر جابجا میشد، ما زنده [میماندیم].»
منتظر مذاکره میکنیم، حلش میکنیم... دو هفته جنازهها را نگه داشتند! رهبر معظم انقلاب فرمودند: «جنازهها را پس ندهید.» یمن روی هواست. یک جایی که [توانایی] بتوانی بزنی، یک موشک. رونمایی از موشک کردند، همه جنازهها را درآوردند. دو دستی، با التماس! وزیر ما را راه نمیدادند. قبلش وزیر ما پا شده بود، رفته بود آنجا، راهش ندادند که بیاید داخل بشود [و] ببیند.
جنگ با یک [کسی] جنگلی، وقتی روبهرو هستیم؛ منطقه جنگل! با او صحبت کنیم؟ در مورد فضای بینالملل نیست، فضای داخلی است. فضای فکری جامعه ما میگوید: در فضای درگیری خارجی که آنجا باید قدرت باشد و دشمن را بترسانی... [اما] مؤمن با هم درگیرند! دو تا جریانی که هر دو وفادار به نظام [جمهوری اسلامی] هستند، اختلاف دارند با هم. اختلافها را مدیریت نمیکنند. بالاخره وقتی اختلاف هست، آدم باید تابع قانون باشد، تابع بالاتر باشد، تابع مسئولین بالاتر باشد؛ مافوق، تابع مافوق باشد. مهم نیست.
خیلی شبهات [وجود دارد]. آیا جریانی به اسم طرفداری و حمایت از نظام و قبول ساختار وارد میشود؟ مثلاً در [جریاناتی] مثل انتخابات، [که میگویند:] «پذیرفتم، همه مکانیزم را پذیرفتم.» سر و صدا اشکال ندارد [ولی] خیابانی و جنگ و دعوا [نه]. امام فرمود: «کسی که اینجور بخواهد برخورد کند، مفسد فی الارض است، [و حکمش] اعدام نیست، بدتر از اعدام است.» اعدام مال کسی است که زنای محصنه کرده. (محصن؟ محصنه؟ محصن درست است؟ زنای محصن یا محصنه؟) حکمش اعدام [است]. کسی که مفسد فی الارض است، اول دستگیرش میکنند، دست و پا را از خلاف [جهت] قطع میکنند جلو چشم [همه]. رعایت خشونت است! چقدر بد است ما اینها را اینجا میخوانیم! قبول دارید؟ حوری و بهشت و گلابی! آنقدر آیات قشنگ برایتان بخوانم... عربستان سعودی و اینها و دبی و فلان و اینها، نفتها را میبرند، آیات حوری دارند میخوانند، امیدوارند انشاءالله به خوبی برسند. بعداً با متجاوز باید چهشکلی برخورد کرد؟ همه ذلت جوامع اسلامی به خاطر همینهاست.
بعد میآید ترامپ در مورد دولت سعودی میگوید: «گاو شیرده ما!» خیلی تعبیر قشنگی است؛ گاو شیرده! قشنگ میدوشد و هر وقت هم مثل قذافی تا توانستند دوشیدنش.
وقتی که انرژی هستهای را قذافی [داشت]، جزو سردمداران ماجرا [بود]. وقتی که ما موشک نداشتیم، هیچی نداشتیم، قذافی موشک [و] انرژی هستهای داشت. ایتالیا بود، اینور دریا، لیبی. به محض اینکه تأسیسات اصلی او راه افتاد، ایتالیاییها گفتند: «مستعمره ایتالیا بود، بفرستیدش [دستگیرش کنیم].» هر وقت دیدند دیگر از او شیری در نمیآید، دستگیرش که میکنند... به امیر قطر زنگ میزنند. اینها دیگر بعضیهایش محرمانه است، منتشر نشده. به امیر قطر زنگ میزنند، میگویند که: «قذافی را دستگیر کردیم، چهکار کنیم؟» [میگویند:] «کلت طلایی که تیر خلاص میزد!» قذافی [با] کلت طلایی کشته شد؛ چون بعضی موارد خاص را که این شکنجه میشد و همه کارهایش میشد، [آن را] میآوردند [تا با] یک کلت [او را] بکشند.
این اختلافی [است]. برخی نقلهای تاریخی و شواهد حاکی از این است که او با امام موسی صدر دیدار کرده. صدای شلیک آمد... خودش [اسلحه را] درمیآورد، همانجا توی مغزش خالی میکند. وقتی گاوی که دیگر شیر ندهد، به درد نمیخورد.
بنعلی، دیکتاتور تونس، به محض اینکه حکومتش دارد سقوط میکند، اولین جایی که درخواست کرده بود برود، آمریکا بود. [آمریکا] راهش نداده. کشورهای اطراف، اروپا و غرب و اینها گفته بودند هیچکس راهش نداده. همین شاه خودمان هم همینجا بود، فرستاده بودنش سعودی. به هر حال، [سرنوشت] اینجور کشورهای ذلیل این است. سازش هزینه دارد، دیگر. به هر حال اینکه رهبر معظم انقلاب فرمودند: «بعضی هزینهها را هم ما داریم میبینیم، هم بقیه دارند میبینند.»
آدم جرئت نکند داد بزند، هر بلایی سرش بخواهند درمیآورند. زیر آب [میکنند]. یک شلیکی لازم است، یک قدرتی لازم است، یک اخمی لازم است، یک تشری لازم است.
فضای داخلی است. میفرماید که اگر حالا من خیلی سریع بخوانم [تا] وقت عزیزان را نگیرم. میفرماید که دو جریان وفادار به جامعه مؤمن، به جامعه ایمانی، ایمان دارد، وفاداری به انقلاب و نظام اسلامی و تشکیلات اسلامی دارد. اینها این اختلافاتی [دارند]. قانون هست؛ اصلاح بینشان کنید، دعوت به قانون کنید، دعوت به بالاتر کنید، یک ریشسفیدی بیاورید. این مرحله اول. اگر قبول نکردند چی؟ اگر یک طایفه دارد زور میگوید، راهکار تمدن اسلامی برای برطرف کردن همچین اختلافی چیست؟
یک گروهی از این جامعه خودمان هم هستند، آدمهای خودمان هم هستند؛ کار به دعوا و درگیری و تنش هم رسیده، شمشیر هم توی دستشان است! کار به کشت و کشتار نیست. اینجا چهکار کنیم؟ میفرماید: «فَقاتِلُوا التی تَبغی». اینهایی که دارند زور میگویند و سرکشی میکنند را میگیرید، از رده برش [میدارید]. شمشیر اینجا باید استفاده کنیم. از زیر تیغ ردش میکنیم. قرآن است، آیه ۹ سوره مبارکه [حجرات]... حذف! خوب است یا بد است؟ آیه قرآن: «طغیان کردی، طاغی شدی در جامعه اسلامی، دعوت کردند تو را به قانون، قبول نکردی، حکمش اعدام است.» بحثی که اینها به دیکتاتوری منجر نمیشود، این را اگر خدا بخواهد، یکشنبه با هم بحث میکنیم. شمشیر کجا لازم است؟ کی حاکم شمشیر دستش باشد میشود دیکتاتوری؟ کی میشود این عدالت؟ در مورد یکشنبه با هم صحبت میکنیم.
نزدیک [کسی] مقتدر میبینند، آنها میگویند: «دیکتاتور است!» جایش کجاست؟ برگردم به امر خدا: تابع قانون بشوند. طباطبایی اینجا غوغا کرد! خوب دقت کنید، عرض من تمام! خیلی زیباست. این علامه طباطبایی [در تفسیر] المیزان است. علامه طباطبایی سال ۶۰ [شمسی] از دنیا رفتند. این ماجراها را هیچ کدام ندیدند که [کسی] بگوید ایشان تابع جریانهای سیاسی بوده. میگوید: «حالا اگر یک جریانی که شمشیر کشیده بود، شما شمشیر کشیدی، حرفت را پذیرفت، سر به راه شد و آمد و دیگر شمشیر گذاشتند کنار، توبه کردند، [آنگاه...]» «فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ». [علامه طباطبایی] میفرماید: «حالا که اینها سر به راه شدند، ساکت شدند، یکییکی میآیی، تقاص خونهایی که ریختند را ازشان میگیری. [این] برنامه طباط [است]: محاسبه، محاکمه، دادگاه. قاتل مباشر کی بوده؟ قاتل غیرمباشر کی بوده؟ مسبب [اقوی] است یا مباشر؟ کی بوده؟ بحثهای حقوقیاش باید بشود. ادعا کردی به چه حقی جریان راه انداختی؟ سلاح از کجا آوردند؟ تازه بعد اینکه همه پذیرفتند، ساکت شدند، شمشیر را گذاشتند زمین، نوبت محاکمه عادلانه میشود.»
آیه آخر [این آیه را] داشته باشید، آیه را تمام کنیم: «وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ». قسط را جاری کنیم. واقعاً مرغ قانون را عمل [کنیم]. در مورد محبت خدا... اصلاً آیهای که در اوج خشونت با محبت خدا تمام میکند، صحبت میکنیم. خاموش میکنیم هالوژنها را. روشن میکنیم یک شمع و پروانه و گل و صدای آبشار و بلبل. [صحبت از] محبت خدا مهربان است. ناز خدا چهشکلی صحبت میکند؟ میگوید: «شمشیر، تفنگ، اعدام! آنقدر دوست دارم! آنقدر خوشم میآید گردن اینها را میزنی! آنقدر خوشم میآید! آنقدر جگر من حال میآید!» الهی قربانتان بروم! قسم میخورد به آن جرقهای که از پای اسبی که در جنگ دارد میپرد، نعل او میخورد به سنگ، جرقه میزند؛ به آن جرقه قسم میخورد! جنگ، درگیری، تفنگ... خدا دوست دارد. میگوید: «من خوشم میآید امر من حاکم باشد. متجاوز نافهمی که نمیفهمد، غیر از زور حالیش نمیشود.» وقتی با زور روبهرو [میشوید]، خوشم میآید. دوستتان دارم! وقتی اینجوری میشوید، فضای محبت خدا [باز میشود]. خشونت هم به خاطر محبت خداست. محبوب خدا باش! خدا انشاءالله که ما را با وظایف او آشنا بکند و ما را محبوب خدا کند در اثر عمل به وظایف و جامعه را به امنیت و ارتقا و رشد برساند و انشاءالله دوران طلایی فرج حضرت ولیعصر (عج) را نزدیک بفرماید. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.