معرفی خداوند بهعنوان «مهندس خلقت»
مفهوم «نوابط» در مدینه فاضله فارابی
ضرورت دفع مزاحمها برای سلامت جامعه
تمثیل برفپاککن؛ رحمت در کنار خشونت
شدت عمل پیامبر (ص) در برابر کفار و منافقین
جایگاه امام زمان (عج) در برقراری عدالت و قاطعیت
سختگیری فقهی در اثبات زنا و جلوگیری از تهمت
نقد اشرافیگری و لاکچریهای جامعه
رحمت و هماهنگی جهانی در دوران ظهور
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
عنوان بحث ما «مهندسی خلقت» است. ما در این جلسات در پی کشف یک نظام مهندسی از عالم و خصوصاً از جامعه بودیم. بحثی که داشتیم پیرامون آیات قرآن بود که چگونه خدای متعال این هندسه را تعریف میکند و هندسهی جامعه را خود خدا، به عنوان یک مهندس، [چگونه] مدیریت و تنظیم میکند. جلسات اول عرض کردیم یکی از اسماء الله «مهندس» است؛ خدا مهندس است. خود خدا، به عنوان یک مهندس، این مجموعهی وسیع عالم و این مجموعهی روابط انسانی را چگونه مدیریت میکند؟ هندسه را چگونه تنظیم میکند؟
یک مهندس وقتی یک سیستمی را درست میکند، اجزا و اضلاع به هم متصل میشوند. یکی از چیزهایی که باید در نظر داشته باشد، رفع عوامل اختلال در آن سیستم است؛ مزاحمهایی که باعث میشوند سیستم آسیب ببیند. به قول بچههای کامپیوتر، باگهایی که ممکن است در این سیستم باشد، اینها باید رفع بشود. اگر یک مهندس فکری به حال این باگها نکند، آن سیستمی که دارد ارائه میدهد، حتماً سیستم معیوبی خواهد بود و کارایی لازم را نخواهد داشت.
کسی که یک آبمیوهگیری درست میکند، در نظر میگیرد [که] خب، این میوهای که دارد توی این دستگاه قرار داده میشود و قرار است آب [آن] گرفته شود، تفالههایی ایجاد میشود. اینها مخلاند؛ اینها مزاحم برای کار آبمیوهگیریاند. باید از یک راهی اینها خارج بشود؛ اینها دفع بشود. کار دفع، [یعنی] عملیات دفع مزاحم، بخشی از کار یک مهندس است. [مهندس] در سیستمی که دارد طراحی میکند، باید در نظر بگیرد مزاحم را چگونه دفع بکند.
توی جامعه ما قطعاً مزاحمهایی داریم که با آن سیستم اولیهی خلقت و سیستم اولیهی جامعه تناسب ندارند. مخلاند، اختلال ایجاد میکنند، آسیب میزنند. همانی است که مرحوم فارابی، در جلسات – خیلی جلسات قبلتر با هم گفتگو میکردیم – در نظریهی «مدینهی فاضلهی» ایشان، از اینها تعبیر به «نوابط» کرد. گفت: «یک سری موجوداتی هستند، اینها علف هرز در جامعهاند؛ [اگر] حاکم جامعه درو [یشان] نکند، جامعه آسیب میبیند.»
خب، حالا اگر ما آمدیم و اینها را گفتیم، [ممکن است بگویند:] «این میشود یک ادبیات خشونتآمیز!» چه اشکالی دارد بشود ادبیات خشونتآمیز؟ اگر شما به عنوان یک مهندس آمدید گفتید که این سیستمی که من طراحی کردم، این ضایعات باید به این نحو از آن تخلیه بشود، [آیا میتوانند] بگویند: «آقا چرا اینقدر خشونت داری؟ بگذار ضایعات باشند! چهکار داری خشونت دارید؟ همهاش میخواهید ببرید و بکنید و دیوار بکشید و بزنید و نابود کنید؟!»
الان شما پشت فرمان که مینشینید، توی این هوای بارانی که به لطف خدای متعال باران رحمت جاری است، این قطرات باران – باران که در لطافت طبعش خلاف نیست – میآید مینشیند روی شیشهی ماشین شما. با همهی لطافت و خوبی که این دارد، رحمت است، اصلاً مردم میروند تو بیابان گریه میکنند که این [باران] نازل بشود. با همهی خوبیش، برای شمایی که الان پشت فرمان داری میروی، برای شما چیست؟ بفرمایید مزاحم است! آن مهندس برای دفع این مزاحم چه طراحی کرده است؟ آن دستگاهی که میزنید بالا پایین میشود اسمش چیست؟ برفپاککن.
برفپاککن تویش چی دارد؟ من ندیده بودم، تازگی دیدم. مهندس نیستم، خیلی برای من جالب بود. رفتیم عوض کنیم، دیدیم آقا یک تیغ برنده وسط دو تا لایهی پلاستیکی نرم نازک [است]. [خیال میکردیم] یکی از لطیفترین موجودات عالم برفپاککن است. دیدیم یکی از خشنترین موجودات عالم است! جمع اضداد است؛ هم خیلی لطیف است، هم خیلی خشن است. وسط دو تکه پلاستیکی یک تیغ برنده [است]. این روی شیشه میآید، [قطرات باران را] قلعوقمع میکند، قطرات باران را میزند، به فنا میرساند همهشان را. [اما] با یک قطعه پلاستیکی خیلی نرم باعث شده که این اصطکاک گرفته بشود.
[پس اینگونه] تعریف نکن [که رحمت مطلق است و خشونت نیست]. قرآن میگوید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ...» (به برکت رحمتی از جانب خداوند، با آنان نرمخو شدی؛ و اگر خشن و سنگدل بودی...). خدا میگوید: «پیغمبر! تو چون مهربانی، دورت جمع شدند. اگر خشن بودی که دورت جمع نمیشدند.» [شاید بگویند:] «شما چرا میخواهی پیغمبر را خشن نشان بدهی؟» آره! اتفاقاً همین قرآن میگوید: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ». پیغمبر میفرماید – میفرماید – «جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ». «غلیظ باش در برابر اینها!» آن رحمت [در کنار این شدت]، با همین تشبیه [برفپاککن] ما، همان پلاستیک است که وسطش یک تیغ برنده است.
امام زمان هم که میآیند، یک چهرهی مهربان [و] یک دل سرشار از محبت [دارند]. دیروز یکی از عزیزان به من پیام داد که: «من نمیدانم داشتی در مورد امام زمان صحبت میکردی یا هیتلر سخنرانی؟» آن جلسات اول بحث ما که دیگر اوج عشقولانگی بحث ما بود – [در مورد اینکه] مؤمنین باید برای هم بَتَپند و بمیرند و فلان و این حرفها [و] پیغمبر [رحمت صحبت میکردیم] – این خشونتی هم که داریم میگوییم، خشونت علیه علف هرزههایی است که مخل به سیستماند.
آقا، امام عصر که تشریف بیاورند، عزیز من، امام عصر که تشریف بیاورند مثلاً میآیند بنسلمان را نگه میدارند، به او میگویند: «آقای بنسلمان، برو تو!» شمشیر دارد؛ «یَخرُجُ بِالسَّیفِ». دکوری نیست شمشیرش. برفپاککن است [تا] صاف کند این صفحه را تا مردم خدا را ببینند. یک عده نمیگذارند مردم خدا را ببینند. [باید] تمیز کند. نه حالا هر کسی هر گناهی کرد امام زمان بیاید صاف کند. الان یک بابایی توی گوشیاش، توی جیبش، یک عکسی دارد، [آیا] حضرت یک آدمی بفرستد: «برو گوشیاش را چک کن، کلهاش روی هواست»؟! هر گناهی مگر مخل به سیستم است؟ کار ندارم. اینقدر امیرالمؤمنین و پیغمبر اصلاً از این گناهها چشمپوشی میکردند!
[آمدند] به امیرالمؤمنین گفتند: «توی فلان خانه...» آن موقع هم بودند، بعضی بچهها خانهی تیمی میگرفتند. [در] دوران امیرالمؤمنین و پیامبر، اینها به پیغمبر گفتند. پیغمبر فرمود: «علی جان! برو ببین چه خبر است؟» امیرالمؤمنین – من [شنیدهام که] فهمید ماجرا چیست – چشمش را بست، رفت دست زد به دیوار، برگشت گفت: «یا رسولالله! من رفتم، خبری نبود. آنجایی که من دست زدم، چیزی نبود.»
خود همین زنا که بخواهد حد بر آن جاری بشود، یک چیز عجیب و غریبی است! ما همین امروز، درس فقهمان که برای طلبهها بحث میکردیم – هیچی دیگر، همین امروز درس امروزمان بود – [مربوط به] کتاب «لعان» بود. برای دوستان طلبه پایههای شش و اینها میگفتم که آقا، وقتی قرار است شهادت بدهی علیه کسی که زنا کرده: [در] کتاب «لعان»، یک مردی وقتی بچهدار بشود و بگوید مثلاً: «من دو ماه [است] ازدواج کردم، بچهی نهماهه مثلاً کی به دنیا آمد، بچه من نیست.» دادگاه همدیگر را لعن [میکنند].
یک بحثی داریم: کسی [که] زنا کرد، حکمش اعدام است با شمشیر؛ زنای شوهردار و زندار و اینها. غیر از اینها هم که حالا حکم سنگسار و شلاق و اینها و نفی بلد (دور کردن) [داریم].
از آن طرف، [اسلام] احکام بسیار سختگیرانهای گذاشته برای کسانی که میخواهند [به کسی] نسبت [زنا] بدهند. گفته است: چهار تا شاهد با هم میآوری. چهار تا شاهد جدا جدا میروند، تفتیش میکنند. از هر شاهدی دقیق میپرسند: «چی دیدی؟» اگر یک کلمه [از شهادت] این شاهد با آن [شاهد دیگر همخوانی نداشته باشد]، [و شما] تهمت بزنی، [مجازات میشوی و] بری [نخواهی بود، یعنی] نمیمانی. [یعنی] اگر یک حرفی را [نادرست] بزنی و یک چیزی را [به ناحق] نسبت بدهی و بعد بخواهد آشوبی راه بیفتد، اینها [که تهمت دروغ زدهاند] باید بر اساس قانون معرفی شوند. اما [برخورد] با آن کسی که دارد [فساد را] تولید میکند، [یعنی] آن مبدایی که دارد فساد را پمپاژ میکند، اول [صورت میگیرد].
[قانون] کار ندارد [که فساد چیست]. اصل [مبارزه با] فساد: «[أَشِدَّاءُ] عَلَى الْكُفَّارِ» عزیز! شدید، سفت و سخت. «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»، [یعنی] در برابر مؤمنین، ذلیل [و متواضع]. خیلی تعبیر لطیفی است: رام خدا و پیغمبر و امام حسین. [کسانی هستند که] برای امام حسین نذر میدهند و خرج میکنند و خیلی از مناسک ظاهری دینی را هم رعایت نمیکنند. [آیا] امام زمان میآید نجات اینها [دهد]؟ بنده خدا! [امام زمان] با اصلیها کار دارد.
در ادامه آیه میفرماید که: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ» (همانا مؤمنان برادرند؛ پس میان برادرانتان صلح برقرار کنید). [در بخش دیگری از قرآن] آنجا فرمود: کسی که مخل به امنیت جامعه است، برخورد شلاقی کنید. کسی که دارد فساد ایجاد میکند، امنیت را از بین میبرد. امنیت روانی، امنیت اعتقادی. امنیت هم ابعاد دارد: امنیت اعتقادی، امنیت روانی [مردم].
ملتم [به خاطر] این دور دور بازیها [ناراحت است]. یک کارگر سادهای که با ۲۰ سال زحمت ۵۰ میلیون پسانداز کند [تا] فقط این پسر را زن بدهد، بعد میآید توی خیابان میبیند – تازگی کی بود به من میگفت؟ کجا بود؟ تهران بود، قم بود؟ آره، میگفت که رفته ماشین بخرد، هفته پیش گفتند ۱/۸۰۰ [میلیارد تومان]، الان رفته بهش میگویند ۲/۳۰۰ [میلیارد تومان]. [یعنی] ۵۰۰ میلیون [تومان]. طرف یک هفته ۵۰۰ میلیون [تومان] رفته روی ماشینش! بعد خریده. [میگوید] این از کجا پول دارد؟ مشکل دارد. ما [که] سوزن [چشم تنگ] نداریم، خدا بدهد به همه، انشاءالله به همهتان بدهد. اینقدر داشته باشید [که] سیستم صوتی اینجا را درست کنید. قارونصفتی بود دیگر. مانور میداد توی چشم بقیه، [میگفت] «بیاین توی خیابان ببینین، همه ببینین ماشین [گرانقیمت]، کَل بنداز[ید]!» بعضی از این پیجهای اینستا [که] «لاکچریهای تهرون» و «لاکچریهای جاهای دیگر» را جمع میکنند، روی مخ ملتاند فقط! آن کسی که مثلاً فیلم پورن بازی میکند، آن که فقط مبدأ فساد نیست که [فقط] با او برخورد کنیم. بر فرض [که به او] تذکر [هم] داده [شود]، [اما اگر او] سازماندهی شده دارد کار میکند، [این سازماندهی فساد] کمربند امنیتی [برای فساد] میشود برای اینکه آن وقت این سیستم [فاسد] درست کار بکند. [پس باید با آن مبارزه کرد تا] سیستم [جامعه] درست کار کند، [و] همه [در آرامش باشند].
حالا از این خشونتهای دوران امام زمان گفتیم. [حالا بگوییم] از رحمت دوران امام زمان. اینقدر همه کس و همه چیز با [هم] خوباند. روایت [است که] داشته باشید – عرض من تمام [شد] – فرمود: «گرگ با گاومیش...» (تصور کرد [که روایت] «گرگ و میش» [است]، حالا گاومیشم [هم] نه، خود میش). «یک گرگ وایستاده، سلام میدهد، برایم بوق میزند!» [امام زمان] درستش کند. اوج رحمت را، اوج تناسب اجزا را با هم برساند. اینقدر با هم هماهنگاند، همه عالم توی هماهنگی، سِلمِ محض، همه با هم موافق [هستند در] دوران امام زمان. انشاءالله جلسهی بعد یکم در مورد این با هم بیشتر صحبت میکنیم. از این دوران طلایی که همه چیز خوب است [و] همه اوضاع به سامان [است]، بیشتر صحبت خواهیم کرد.
خدایا در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنینش را از ما راضی بفرما. صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.