برخی نکات مطرح شده در این جلسه
نگاه قرآن به تمسخر اقوام، مردان و زنان
قد و لهجه؛ تفاوت طبیعی یا عیب فرهنگی؟
فضیلت کوتاهقدها در نهجالبلاغه
نقش رسانه در ترویج تمسخر و تبعیض
فرهنگ غلط اسمگذاری و القاب تحقیرآمیز
تأثیر تمسخر یک فرد بر کل جامعه
معرفی طنز فاجر در برابر طنز فاخر
طرد تمسخرکنندگان بهعنوان ویروس اجتماعی
برخورد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با تمسخرکنندگان در فتح مکه
لزوم پاکسازی فرهنگ از جوکهای قومی و جنسیتی
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
آیهای که درباره تمسخر بود، در سوره مبارکه حجرات فرمود: «هیچ قومی قوم دیگر را مسخره نکنند؛ زنها هم همدیگر را مسخره نکنند.» همین اشاره به این دارد که گویی تمسخرها تفاوتی دارد: تمسخر مردها برای یکدیگر یک جنس، تمسخر اقوام برای یکدیگر یک جنس، تمسخر زنها برای یکدیگر جنس دیگری است. آنچه مهم است این است که معمولاً بابت عیوب، کسی را مسخره میکنند؛ چیزی که عیب به حساب میآید.
عرض کردیم اینی که ما به عنوان عیب به حساب میآوریم، در واقع عیب نیست. [مثلاً] تفاوت لهجهاش را مسخره میکند، قدش را مسخره میکند. خب، قد که چیزی نیست که بخواهد مایه تمسخر باشد. قد کوتاه خاصیتهایی دارد، قد بلند خاصیتهایی دارد. اولاً که اینها همه نسبی است. ما اصلاً کوتاه یا بلند مطلق نداریم؛ بستگی به آن سطحی دارد که دارند زندگی میکنند.
من بررسی کردم، تا حدی. البته نمیدانم چقدر مسائل باستانشناسی و زمینشناسی و اینها جور دربیاید. دوستان علوم پایه اینجا نیستند؛ آنها میتوانند روی این موضوع بررسی بکنند. طبق محاسبهای که حالا بنده داشتم روی منابع، نسل اول بشر، قدشان چیزی حول و حوش ۸ متر بوده است؛ حضرت آدم و فرزندانشان و اینها. به مرور حالا غده – چی میگویند؟ – این دیگر ترشح نکرده است. همینجور جلوتر که آمده، خلاصه یا تحریم بوده یا هر چه بوده دیگر، نسلهای بعدی کم شده، قامت پایین آمده.
یک متوسط قدی هم میگویند که مثلاً نسل فلان، متوسط قدش چقدر بوده است. شنیدم در آمارهای جدید، آمارهای پزشکی پایین آمده است. به خوراک بستگی دارد، به آفتاب بستگی دارد، به لایه اوزون بستگی دارد. بعضی شهرها، بعضی استانها، بعضی کشورها، متوسط قدیشان پایینتر است؛ مثل ژاپن و کره و اینها، متوسط قدیشان به نسبت ما پایینتر است. خب حالا، آیا چیز بدی است قد کوتاه؟ میدانستید ما روایت داریم در فضیلت کوتاهقدها؟
امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه فرمود: «آدمهایی که قدشان کوتاهتر است، آدمهای عمیق و خوشفکری هستند.» ظاهراً با مباحث فیزیولوژیکی هم اثبات شده است. میگویند گردش خون در اینها سرعتش بیشتر است؛ خون زودتر به مغزشان میرسد و بیشتر میرسد. بهتر میشوند، [و] فکر میکنم بهتر فکر میکنند.
الان عمل جراحی برای قد [هم] میکنند؛ دیگر [کسی به خاطر] قد [خودش] عمل جراحی نمیکند. خواستگار نمیآید، یا مثلاً خواستگاری میرویم به ما نمیدهند. مشکل فرهنگی بد جامعه است. یک بخشیش هم گردن فیلمهای سینمایی صداوسیماست. تست بازیگری وقتی میخواهد بگیرد، همیشه نگاه میکند [که] او باید از حیث اندامی ویژگیهایی را داشته باشد. بهش میگویند «رسانهای». بامزه هم هست؛ میگوید: «قیافهاش رسانهای نیست، رسانهای نیست.» [باید] قد خوب داشته باشد، چهره [ویژه و خوب] و فلان. مثلاً کسی لهجه داشته باشد، در تست بازیگری ردش میکنند.
آقا، این درد است برای ما؛ خیلی بد است. چرا لهجه داشتن؟ یک کسی با یک لهجه اصیل خودش صحبت بکند، ما [این را] مایه تمسخرش [قرار میدهیم]. مسابقه «فرمانده» که ساخته بودند؛ مسابقه جذاب فرمانده. من خیلی خوشم آمد. مال محلات بود؛ با لهجه صحبت میکرد. آخرش که نفر اول شد، برگشت گفت: «من اصلاً لهجه نداشتم! دیدم لهجه دارد ور میافتد، خواستم با لهجه صحبت کنم که این اصالت ما حفظ بشود. وگرنه من عادی [هستم]؛ ببین چقدر خوب صحبت میکنم.» خدا خیرش بده. چه [آدم خوبی]!
حالا [اگر] سریال میخواهند بسازند، نصف بازیگران پایتخت اصلاً مازندرانی نیستند. [ولی] مازندرانی [اصیل] میآید، ردش میکنند. خیلی بامزه است! لهجهدار بشود [ولی اصیل نباشد]! آیا [علیرضا] خمسه اصلاً مازندرانی نیست؟ آن بازیگر چی بود؟ آن بنده خدا قدش بلند. ای خدا! بهداشت برای همدانی است. آن خواهر آقای پناهندگی در فیلم «چارهای نیست». دو تا بازیگر کلاً در آن سریال هستند که مازندرانی هستند.
جوانی که نشسته سریال نگاه میکند، میگوید: «من باید بروم از این لهجه خودم را خارج کنم.» اصالت با یک تمسخر است. کسی با لهجه صحبت میکند؛ تفاوت عیب نیست. عیب چیست؟ عیب این است که خود آدم در آن دخالت داشته باشد؛ خود آدم خودش را اینجور کرده باشد. تازه آن میشود عیب. با عیب باید چهجور برخورد کرد؟ باید [کسی باشد که] نوع حرف زدنش طوری است که زخم دارد، نیش دارد؛ نوع برخوردش آزاردهنده است و [به دل] میخورد.
حالا این ویژگیهایی که هست: [آیا] یکی [که] تلویزیون زیاد میبیند، مسخرهاش کنیم؟ رویش اسم بگذاریم؟ این هم باز یکی از نقاط منفی در فیلمهای ماست. حساسیتم رویش نیست. «الولایه اذا عمت» [میگوید]: ولی وقتی که عمومی میشود، دیگر کسی صدایش در نمیآید، بابتش غصه نمیخورد. این بابت قدش مسخره میکند، بابت موی سر [مسخره میکند]. این تمسخر، فرهنگ میشود؛ آنوقت راحت بدنه عمومی مردم، راحت با یکدیگر اسم میگذارند، کسی هم حرمت پیدا نمیکند.
شما میبینید، در فضای دانشگاه روی استاد اسم گذاشتهاند. خیلی بد است. فرهنگ اسمگذاری، فرهنگ تمسخر [است]. قرآن یک کلیدواژه [دارد]. علامه طباطبایی میفرماید که قرآن، مداوای اخلاقی که برای تمسخر و اسمگذاری دارد، این است؛ میگوید: «لا تلمذوا انفسکم»، [یعنی] روی خودت اسم نگذار! وقتی روی بقیه اسم گذاشتی، روی خودت اسم گذاشتهای.
جامعه. قبلاً بحث کردیم: جامعه مثل دریا میماند. شما یک قطره را اگر آلوده کردی، همه قطرات آلوده میشود. اینجوری نیست که یک نفر لکه پیدا کند، یک نفر تحقیر بشود. یک نفر وقتی تحقیر میشود، همه تحقیر میشوند. تمسخر کنی یک نفر [را]، آن جامعه را تمسخر کنی، بس است.
الان فیلمهایی که بین خودمان میسازیم، بیرونیها برمیدارند [و] منتشر میکنند به عنوان فرهنگ پایین ایرانیها. [میگویند:] «این چهکار کرد؟ به آن یکی چهکار میکند؟ این ایرانی است، این فرهنگ اینهاست.» طبیعی است. بالاخره شما یک آدم وقتی در یک جامعه اینجوری باشد، همه آن جامعه آلوده دیده میشود.
برطرف کنیم. اگر عیبی در کسی میبینیم، اول در جهت برطرف کردن [آن بکوشیم]. [اما آیا باید پرسید:] از کجا نشئت گرفته؟ چرا اینجوری است؟ [آیا باید] دست [به شوخی] بیندازیم؟ جوک درست بکنیم؟ یک مایه طنزی باشد بینمان برای تمسخر عیب؟ [نه!] عیب را برطرف کنیم.
یک تیم وقتی دارد با هم بازی میکند، وقتی یک بازیکنی اشتباه بکند، کل تیم لطمه میخورد. [آیا] خودش [را] مسخرهاش کنند؟ بگویند: «فلان فلان شده را ببین! خودتان باختید! نگذار گل بزند به خودتان. جایش را عوض کن. دچار اختلال شده.»
اوایل سال ۸۶، یکی از مربیهای معروف، آقای علی دایی، آمد قم؛ رفت خدمت مرحوم آیتاللهالعظمی. به سرمربی سایپا بود – چی بود و اینها – بهش گفته بودند: «آقا، تیمت را جادو کردهاند، خودتان خیلی گل به خودی اینها داشتید.» خلاصه یک دستوری از ایشان بگیرد [که] این سحر و جادو درست بشود. [آیتالله] گفته: «برو صلوات زیاد بفرست!» [و حالا] نیمکت تسبیح دستش است و همینجور صلوات میفرستد. [ولی] زمین را اشتباه گرفته، دروازه را اشتباه گرفته. حالا سحر و جادو [را] دست بگیریم؟
جدول امسال حذف شد؛ پدیده بود؟ چی بود؟ این تیم [که] مجموعه مال تیم است. جامعه آلوده میشود وقتی یک عیبی، یک نقص فرهنگی وقتی منتشر میشود. یک عیبی منتشر [میشود]، یعنی [به] من و شما، بچه من و شما. [آیا باید] اینها را برطرف کرد؟
«لا تلمذوا انفسکم»، [به معنی] لمس نکنید [یا «با دست نشان ندهید»] عیوبتان را، هی منتشر نکنید. بعضیها لذت میبرند [که] منتشر بشود. یک خطایی دارد، منتشر [شده] است؛ برطرفش کن. مسیح و حواریون فرمود [که]: «اگر یک نفر از شما اینجا دراز کشیده باشد، باد به تن او بزند، لباس او کنار برود [و] اندامش مشخص بشود، شما چهکار میکنید؟ لباس را بیشتر میدهید کنار که بیشتر ببینند؟ یا [باید] گروهی هم بفرستیم در نطفه خفهاش کنیم؟»
القاب! بابت این عیبها به یکدیگر لقب ندهید. به یکدیگر لقب ندهید، اسم نگذارید روی یکدیگر. یکدیگر را با اوصاف قشنگ بشناسید. [نه مثل] کفترباز و «چی چی بلنده» و «چی چی کوتاهه» و «اصغر گرگه» و نمیدانم اسامی همینجور. خیلی بد است. بند اوین که نیست که در آن [به افراد] لقب [بدهند]. خیلی زشت است. قرآن آیه میفرماید که: «با اوصاف ایمانی یکدیگر را بشناسیم.» «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ»؛ [یعنی:] ایمانیتان است، یکدیگر را میشناسید.
در انتهای آیه میفرماید که: «بله، ظالمون...» اگر کسی دست برنداشت از این تمسخر، هتک حرمت و بردن حیثیت دیگران، این ظالم است. در جامعه، خود این آدم سرطان است؛ یک ویروس است در جامعه. کل این بدن را دارد مختل میکند. ارتباط بین دست و مغز [را] قطع میکند، حرکت پا را مختل میکند. «به من چه مسخره کنند؟» [باید] ویروس را بیرون کرد. آن که در جامعه اختلال [ایجاد میکند]، مردم را به جان هم میاندازد، اینها را مشغول آنها میکند، آنها را مشغول اینها میکند، اینها را به آنها وادار به خنده میکند، آنها را به اینها وادار به خنده میکند، این ویروس است. این را در جامعه باید طردش کرد.
اگر طناز، طنزنویس، استندآپ کمدی میکند، کاریکاتور میکشد، هر که دارد جامعه را با شوخی و طنز تکهتکه میکند [و] تقسیم میکند، این یک ویروس است؛ این ظالم است. خیلی زیباست این روایت، روایت عجیبی است. آقا، پیغمبر مظهر رحمت بودند. این را میدانید؟ پیغمبر وقتی فتح مکه کردند، همه را بخشیدند، حتی ابوسفیان را. این را هم قبول دارید؟ میدانید پیغمبر سه نفر را اعدام کردند بعد از فتح مکه؟ این سه تا چه کسانی بودند؟ بفرمایید: کسانی بودند که قبل از فتح مکه، در سپاه قریش، تمسخر مؤمنین میکردند. دلقکهایی که ادای مؤمنه درمیآوردند، مسخره میکردند، توهین میکردند، هجو میکردند؛ زنان [را] و وحدت پیغمبر [را نیز مسخره میکردند].
اینهایی که جوک طراحی میکنند علیه – نمیدانم – ترکها و فارسها و لرها و بلوچها و [دیگر اقوام] و زنها و دخترها، آیا اینها را باید بگیریم، جایگاه بدهیم، امتیاز بدهیم؟ اینستاگرام بیشتر از همه چرت و پرت میگوید. اینها را جمع کنیم در برنامه تلویزیونی؟ اینها تست بگیریم [که] کمدین بیشتر مسخرهبازی درمیآورند؟ [نه!] طردشان باید کرد. طنز پاکیزه، طنز فاخر. نه طنز فاجر که مردم را به جان هم بیندازد، حیثیتها را لکهدار کند. خدا انشاءالله عاقبت ما را به خیر کند و در فرج حضرت ولیعصر (عج) تعجیل بفرماید. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
جلسات مرتبط

جلسه هشتاد و چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشتاد و پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشتاد و شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشتاد و هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشتاد و هشت : تفاوتها؛ راز زیبایی و معنا در زندگی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود : رسانه و جنگ روانی علیه ذهنیت مؤمنان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و یک : گمان بد؛ زهر پنهان در روابط اجتماعی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و دو : تقوای ذهن؛ فرمان قرآنی برای مهندسی افکار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و سه : ضرورت مدیریت ذهن و کنترل خطورات فکری
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و چهار : مؤمن؛ هم زرنگ هم سادهدل
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت