برخی نکات مطرح شده در این جلسه
سوره حجرات و ضرورت اصلاح ذهنیتها
ممنوعیت سوءظن بهعنوان بنیان تمدن اسلامی
تخریب تصویر مسلمانان و عربها در هالیوود
تحقیر روحانیت و بسیجیها در سینما و سریالها
سیاهنمایی رسانهای و اثر آن بر جامعه
خاطره دزدی و درس حسنظن از آیتالله حقشناس
نقش همنشینی با خوبان در ایجاد ذهنیت مثبت
سوءظن در روابط روزمره و اثرات منفی آن
حسنظن بهعنوان راهکار قرآن در روابط مؤمنین
لزوم تقویت نگاه مثبت برای رسیدن به جامعه مهدوی
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن».
سوره مبارکه حجرات، سوره جامعی است که دورنمایش از تمدن اسلامی، به جامعه اسلامی [میپردازد]. اگر میخواهیم ببینیم که جامعه اسلامی مد نظر قرآن چیست، باید این سوره را بررسی کنیم. روابط را چه شکلی تعریف میکند؟ یکی از عجایب این سوره، از عجایب تمدن اسلامی که در سایر تمدنها دیده نمیشود و نظیر ندارد، این است که میفرماید: شما ذهنیتتان نسبت به همدیگر را هم باید [درست کنید]. در مورد همدیگر چه شکلی فکر میکنید؟ حق ندارید هرجوری دوست داشتید در مورد همدیگر تصور و ذهنیتی داشته باشید. روابط و برخورد و اینها که به کنار؛ ذهنیتتان نسبت به همدیگر چیست؟ تصورتان نسبت به همدیگر چیست؟
خیلی بحث مهمی است. باید تصور و ذهنیتمان نسبت به همدیگر مثبت باشد. همدیگر را دوست داشته باشیم. همدیگر را خوب بدانیم.
دشمن یک کاری که میکند روی ذهنیت [کار میکند]؛ اول ذهنیتها را نسبت به مؤمنین و مسلمانها خراب میکند و ذهنیت مسلمانها و مؤمنین را نسبت به همدیگر خراب [میکند]. نه فقط مسلمانها، حتی عربها.
یک وقتی من به دوستان رسانه میگفتم: «فیلمهای هالیوود را ببینید. تصویری که از یک عرب نشان میدهد...» اگر خواستید ۱۰-۲۰ تا فیلم بیاوریم اینجا با همدیگر پخش میکنیم. تکتک روی فیلم با رسم شکل برایتان توضیح میدهم که اینها عرب را چه شکلی نشان میدهند. دوربین همیشه از بالا نشان میدهد. اگر میخواهد از زاویه دید یک اروپایی به یک [عرب] نگاه کند، یک غربی وقتی میخواهد به یک عرب نگاه کند، از لنز چشم او وقتی دارد میبیند، همیشه از بالا دارد نگاه میکند. بعد همیشه اینها سه تا زن، چهار تا زن دارند؛ مشغول عرقخوری یا مشغول زنبازیاند. همه درشت، تنبل، بیکار، علاف، مفتخور، بیخاصیت، عصبی و تروریست.
عملیات تروریستی همیشه در یک صدای اذانی پخش میشود. اسامی همه [آنها]، اسامی مقدس [است]. خیلی جالب است دیگر. کارکرد رسانه چیست؟ ذهنیتسازی است.
فیلم میسازیم به اسم «دودکش». «دودکش» خیلی مرا سوزانده است؛ یک شیخ سادهلوح، بیسواد، عقبافتاده، بیخاصیت. روحانیونی که شما توی فیلمهای سینمایی و سریالها میبینید، آدمهای علاف و بیکار [هستند]. توی یک دانه از خانههای اینها شما چهار تا کتاب پیدا نمیکنید. من به یکی از رفقایم گفتم: «کتاب منزل ما هست.» شاید بیشتر [از] قفسه کتابخانه ندارد. شبها میرود عملگی. نیم ساعت مطالعه نمیکند. هیچکدام از آخوندهای توی این سریالها و فیلمها روزی ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵ ساعت مطالعه را بهش نشان بدهیم. اینها [باید] بروند بسازند. در کنار بقیه کارهای اجرایی و فنی و عملی و اینها، درس نمیخوانند، درس نمیدهند و ذهنیت جامعه میشود: «شما چرا مفتخورید؟ چرا شهریه میگیرید؟» ذهنیتسازی حرفهای بلد است چه کار بکند. هیچی دیگر. ویزا میخواهد و نمیدانم چیچی و...
تیم فوتبال قم مثلاً عکسش را میاندازند؛ جزایر قم مثلاً [که] نساختهاند. برای این ماجرایی که [من] دست گرفتم، برای روحانیت، برای حوزه، برای مراجع [که] حجم مرجع مفیدتر باشد، مانور میدهند. خیلی جالب است. بعضی مراجع مثلاً جوکهایی که برایشان میسازند، اینها دقیقاً فتواهای مفتیهای سعودی [است]. فلانی تو قم این جور فتوا میدهد. حرام... [این را] میشنوی از ایشان. دیگر ذهنیت [میسازند]. این هم گفت حرامها! نصف شب تشنهات [میشود]، پا میشوی چه مزهای دارد؟ آن را هم حرام کردند. ذهنیت [است] دیگر!
بسیجی حزباللهی را وقتی نشان میدهند توی سریالها و فیلمها، [اینها] آدمهای خشک [هستند]. چادریها را ببینید. عکسهایی که روی اینها کار میکنند... اینها بحث مفصلی است. حالا وقت نیست بهش بپردازیم. خیلی حرفهای است. کار جدی دارد میشود. مشاور رسانهای دارند کار میکنند؛ تبلیغاتی.
خودمان هم اینها را لحاظ نمیکنیم. خود ما یک عکس وقتی طراحی میکنیم، نشریات دانشجویی خودمان ندارد.
زندان فردوسی؛ حالا مثلاً یک فیلمی را نگذاشتند پخش کنیم. «زندان فردوسی»، «کاخ فردوسیه»! خدا وکیلی هتل آزادی [باشد]! بیایند، مار خوردند افعی شدند! مسئولان بدانند اینها اخبار اطلاعاتی دارند که شما به خواب شبتان هم ندیدهاید. [میگویند که] کوبیده میشود، منحرف میشود، فلان. باز باشد فضا؛ انتقادی. یک جوری داریم ذهنیتسازی [میکنیم]. همهچیز دارد سیاه [میشود]. رسم انتقاد ندارد [و فقط] سیاهنمایی کند. [اما] روشنی [بخش است] انتقاد علیه دولت، انتقاد علیه مسئولان.
چقدر اینجا دخمه است. چقدر ما آدمهای عقبافتاده [هستیم]. مثلاً حالا اخبار امنیتی [را مثال میزنم]. من بچه بودم، بچهتر از حالا. ماجرای خفاش شب اینها پیش آمده بود غرب تهران. اخبار روزنامهها را میخواندم، میترسیدم توی خیابان بروم. اصلاً زندگی بر من تیره و تار شده بود. از آدمها میترسیدم. از راننده تاکسیها میترسیدم. مشتری دارد دیگر! اخبار امنیتی خفاش شب. سال ۷۵-۷۶ اینها، عرض کنم که چند ماه کلاً مملکت تعطیل. همین خفاش شب. بعدش سال ۸۰ نمیدانم چند اینها، پاکدشت تهران، بچهها را میبرد؛ ۶۰-۷۰ تا بچه. این کار را کرده بود سمت ورامین و اینها، پاکدشت. اسمش [پاکدشت]! نه، ذهنیتسازی. واقعیت است. واقعیت را باید یک جوری بهش ضریب داد، یک جوری مطرح کرد که ذهنیت را خراب نکند. ذهنیت مثبت.
دو تا خاطره قشنگ برایتان بگویم. ایام عید، خاطرات بامزه و جذاب در مورد ذهنیت مثبت.
ما یک اردویی از یکی از مدارس علمیه تهران آمده بودیم مشهد، بازار سرشور. این هم مال به نظرم بیش از ۱۰ سال پیش بود. این خاطره [است]. بعد یکی از این حسینیههای بازار سرشور را گرفته بودیم. این حسینیه فضای خاصی دارد؛ یک محوطه سالن، پشتش هم اتاق اتاق. غریبه وارد [شده] بود. غرفه بود آن پشت. یکی از این غرفهها، غرفه حجره [بود]. آن مسئول ما بود توی آن حجره. کیفی بود توی آن کیف. پولهای اردو بود. سر ظهر، ساعت ۲ ظهر که زن و بچه این استاد خواب بودند. استادم بود برای ما و مسئول مدرسه. ساعت ۲ ظهر کیف به سرقت رفت. خیلی عجیب بود دیگر!
پشت اتاق است. از کجا بفهمد تو کدام اتاق پول است؟ از کجا بفهمیم چه ساعتی آن مسئول نیست؟ بقیه خوابند. گفتیم: «آقا، یکی از خودمان [است].» حواسمان نبود به این مسئولمان گفتیم. گفت: «نه، بیرون دزدیدند.» گفتیم: «آقا، والله اصلاً نمیشود از بیرون کسی طلبه دزدی کند.» خیلی سوءظن داشت. چپچپ نگاه میکند.
میرود خدمت استادشان، مرحوم آیتالله حقشناس، رضوانالله علیه. میگفتش که خود حاج حقشناس به من گفته [بود]. فیلم هم گرفته بود. میلاد امام زمان. سحر پا شدم بروم نماز شب بخوانم. جلوی در دستشویی افتادم. حضرت [با] ارتباطش چی بود و چه اتصالی داشته؟ چه تشرفات و چه انسی داشته؟ امام و انسان بینظیری بود آیتالله حق.
این استاد ما که قبول نمیکرد طلبهها دزدی کردند. اول طلبگی فرموده بود که من رفتم توی جلسه ایشان. صحبتش را کرد. آیتالله حقشناس آمد. از من دودل ماندم؛ بروم بگویم، نگویم؟ شک داشتم که آقا من مطرح کنم، نکنم و اینها. بغل من که وایستاد، یک تکیهکلام داشت.
کانال تلگرام «داداش جون»! داداش فصلهای جالبی دارد. مدرسه فیلسوفالدوله تهران، بازار داداش جون.
با خوبها بنشین [تا] حسنظن پیدا کنی. عجب! عصاره ۱۰۰ ساعت درس اخلاق. وقتی دور و برت آدم خوب زیاد است، همه را خوب میدانی. وقتی بدی زیاد میبینی، آدمهای خوب [هم هستند].
پول قرض [میدهی]، چک هم نگیری، سفته هم نگیری، کاغذ هم نگیری. بیخود کردی که پول قرض [دادهای]! شاهد بگیری. رفیق نداری؟
بزرگترین آیه قرآن همین آیه است. «فرحان مقبوله» یک صفحه قرآن است؛ دستور بقره.
پول قرض میدهی، کاغذ میگیری. طلبه دزدی مدرسه... به ایشان زنگ زدند. این دیگر کشت مرا اصلاً. ایشان آیتالله مقدس در تهران، از نظامآباد تهران. مستندی هم برای ایشان ساخته بودند. شخصیت فوقالعادهای [بود]. پیرمردی خیلی دوست[داشتنی]. همه حسنظنهای قبل سوءتفاهم بود. این هم جالب است در نوع خودش.
این هم تو همان سالهای مثلاً ۸۶-۸۷ اینها بود. سحرها به همراه اساتید حرم حضرت معصومه، از خیابان اراک میرفتیم حرم. یک شبی از خیابان اراک رد شدیم. چه مصرف کرده بودند و اینها، خیلی سرحال و قبراق و اینها! کله را کردند از ماشین بیرون و ما دو نفر که با هم رد میشدیم، همه با هم، با هم صدا زدند: «سید عبدالله! سید عبدالله!» واقعاً خیلی جمله جالب بود.
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن. منم که دیده نیالودهام به بد دیدن. منم که دیده نیالودهام به بد دیدن. خیلی قشنگ آن را دارد میگوید.
دشمنی و کینه و کدورت و فحش و غیبت و تخممرغ این نبود. سلام دادیم. جواب [ندادید]؟ برای من پیش میآید. اینقدر ما الحمدلله، ماشاءالله ترافیک فکری دارم. سلام دادیم، جواب ندادی، گفتیم محل نگذاشت. بابا حواسش پرت است. یک کم حسنظن. نشنیده؟ جواب داده؟ آرام جواب داده؟ سریع ماجرا درست میشود. یک چیزی درست [کنید].
اصل در روابط این است که ذهنیتها نسبت به همدیگر مثبت باشد، خصوصاً نسبت به مؤمنین. میفرماید: «دهنش بوی شراب میداد...» بگویم عرض من تمام [است]. مؤمنی [که] چشمانش خمار، دهنش بو میدهد، تلوتلو هم میخورد. احتمالاً یک جمعی از این قاچاقچیها ایشان را دستگیر کردند، بردند منزل، دست و پایش را بستند.
دو پیک اول از همه، نگاه امنیتی در درون همه ما هست. من به رو نمیآورم. من این احتمال را برای خودم تقویتش نمیکنم. اعتنا نمیکنم.
خدا انشاءالله که عاقبت ما را خیر کند و دوران طلایی ظهور حضرت ولیعصر (عج) را برساند، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
جلسات مرتبط

جلسه هشتاد و پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشتاد و شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشتاد و هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشتاد و هشت : تفاوتها؛ راز زیبایی و معنا در زندگی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشتاد و نه : رسانه و بازتولید فرهنگ تمسخر
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و یک : گمان بد؛ زهر پنهان در روابط اجتماعی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و دو : تقوای ذهن؛ فرمان قرآنی برای مهندسی افکار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و سه : ضرورت مدیریت ذهن و کنترل خطورات فکری
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و چهار : مؤمن؛ هم زرنگ هم سادهدل
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و پنج : مرز باریک خوشبینی و واقعبینی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت