برخی نکات مطرح شده در این جلسه
تأکید قرآن بر اجتناب از گمان بد
نقش محبت و عشق در رفع قضاوتهای منفی
روایت زندگی و ازدواج شهید چمران با غاده جابر
عشق بهعنوان عاملی برای ندیدن عیبها
قضاوت اشتباه درباره بزرگان بهخاطر ظاهر ساده
تأثیر نگاه و قضاوت مردم بر زندگی روزمره
حسنظن و ذهنیت مثبت بهعنوان پایه رشد اجتماعی
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
"یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن". درباره گمان بد، بداندیشی، قضاوت زود و ذهنیت منفی [صحبت میکنیم].
یک عاملی که میتواند اینها را برطرف کند و باعث میشود که در یک مجموعه که با هم زندگی میکنند، این مسائل پیش نیاید، [این است که] ذهنیت مثبت باشد، قضاوتها قضاوتهای مثبتی باشد. آن عامل اساسی محبت آدمها به یکدیگر است؛ علاقه و عشق [باعث میشود که] انسان خطاها را نبیند.
ماجرای معروف را شنیدید که سوسک داشت روی دیوار راه میرفت؛ مادرش بهش گفت: "چی؟ قربان دست و پای بلورینت بشم من!" دست و پای بلورین؛ یعنی یک سوسک در نظر مادرش دست و پایش بلورین است. آنجوری میبیند. حشرات بسیار تمیز[اند]. آن حسی که ما نسبت به او داریم که چندشمان میشود، او نسبت به انسانها دارد. در مورد سوسک گفتم: مواد ضدعفونیکننده هم در بدن او، خلاصه، دائماً ترشح میشود. دست و پایش، دست و پای تمیزی [است]. مگس هم میگویند همینطور. حالا، خلاصه، ما اینها را که میبینیم، بیشتر جاهایی میبینیم که خلاصه، برای ما تداعی آلودگی [است].
یک سوسک مادر نسبت به یک سوسک فرزند این شکلی است. چرا؟ چون علاقه است. البته، ضربالمثل [است:] علاقه باعث این میشود که انسانها نسبت به یکدیگر، نگاهشان نگاهی [باشد] که نسبت به هم قضاوت منفی نداشته باشد. این خیلی مهم است که ما به هم علاقه داشته باشیم، قبول داشته باشیم. قرآن میفرماید: لااقل بین مؤمنین باید اینطور باشد؛ مؤمنین باید نسبت به یکدیگر علاقهمند باشند، عشق داشته باشند.
رحمت خدا بر شهید چمران! شهید چمران، شخصیت فوقالعادهای (مثل چمران بمیر!)، بینظیری دارد از لحاظ علمی و عملی. مقالات علمی ایشان [را] کار کنید اگر توانستید. در فیزیک پلاسما نظریات جدیدی است. سالیان سال در دانشگاه تهران و جاهای دیگر دارند کارِ نظریات جدید فیزیکی [را انجام میدهند]. شهادت ایشان و اینها باعث شده که برخی کارهای علمیاش به حاشیه رفته است. در حالی که جایگاه [ایشان]، جایگاهی بینظیر [است]. شاید ما در طول تاریخ جمهوری اسلامی، شخصیتی را از لحاظ آکادمیک در این وزن نداشته باشیم.
[او] هیئت علمی بوده در آمریکا؛ [وقتی] که [آنجا] بوده، آن استادی که به کسی ۱۸ نمیداده، به ایشان ۲۲ میدهد. اینها را دیگر شنیدهاید؛ دیگر همه خبر دارند. و با این حال، سه فرزند داشته در آمریکا و اینها را رها میکند.
شهید چمران؛ یکی از برهههای حساس و عجیب زندگی ایشان این است که همسرش را در آمریکا طلاق میدهد، با سه فرزند رها میکند و برمیگردد و میرود لبنان و چریک میشود. کسی که روحیه علمی و پژوهش و قلم و اینها [داشت]، [میآید] تفنگ دست میگیرد و خلاصه، خشم شب و این حرفها. خلاصه، [ایشان با] بچههای دانشجوی نخبه، مثلاً فضای علمی و اینها [فرق داشت].
با یک خانمی ازدواج میکند در لبنان به اسم "غاده جابر" که او هم دختر عجیبی بوده؛ مسیحی بوده و به واسطه خود شهید چمران مسلمان میشود. فروشگاه فرهنگی میکند شهید چمران، خلاصه، این هم نشان میدهد [که چگونه باید] پیدا کند شهید چمران را. و او مهریهاش هم این میشود: مهریه همسر شهید چمران، امروز [این است] که باید یک دور قرائت قرآن به من یاد بدهی. این میشود مهریه همسر شهید چمران. و خب، ماجرای عجیبی هم هست که [همسرش گفت:] "من نازپروردهام؛ صبح به صبح باید با آبمیوه من را بیدار کنند؛ تختم را باید آنکارد کنند؛ فلان بوده که مادرم انجام [میداده]." [شهید چمران گفت:] "من همه را انجام میدهم." با این تعهد، خلاصه، ازدواج میکنند.
و یک روزی شهید چمران منزل نبوده و یکی از دوستان "غاده جابر" به او میگوید که: "تو هم ازدواج نکردی نکردی، [که] رفتی زن یک پیرمرد کچل شدی؟ فاصله سنیشان زیاد بود. این هم چه کاری بود آخه؟"
[قاده جابر با خنده گفت:] "کچل نیست. کجا کچل است؟" [دوستش با خنده گفت:] "چیه سؤال؟ کچل نیست؟ [تازه] فهمیدم که مو نداری!"
بعد [قاده جابر] گفته بود که: "این عشقی که من به تو دارم، حجاب شده بود از اینکه ببینم تو روی سرت مو داری یا نه."
[وقتی] کارگاه ازدواج راه میافتد و بحث مشاوره و ازدواج و این حرفها را باید بزنیم، [میگوییم:] عشق زیباترین چهره دنیاست. برای من خاصیت عشق این است: آن که میخوابد، تازه میبیند؛ ولی آتش عشق اگر باشد، [آدم را] نمیخواباند.
وقتی [شهید چمران] میآید اینجا وزیر دفاع میشود و اینها، خیلی مشکلات بوده است برای همسرش. و وقتی که شهید میشود شهید چمران، شهادت ایشان هم نزدیک خردادماه [بود]. همسر ایشان جا نداشته در ایران؛ کسبوکاری هم نداشته. یک ماه شبها میرفته، هشت ماه کنار قبر شهید چمران میخوابیده در بهشت زهرا. جا نداشت همسر وزیر! همسر وزیر [که باید جایگاهی داشته باشد]، همسر وزیر پیدا میکند [مکانی برای خود]؟! همسر مظلوم!
خلاصه، این رابطه که بین اینها برقرار بوده که [قاده جابر] میگوید که: "روز آخری که میخواست برود، حالا این هم بامزه است؛ بدانید." [قاده جابر] میگوید که: "من یکهو دلم ریخت. [وقتی] آمد برود، یکجور خاصی با من خداحافظی کرد که انگار من را راضی کرد برای رفتن. نفهمیدم. او که از در آمد بیرون، رفت. یک لحظه دوزاریم افتاد. پریدم رفتم کَل بزنم تو پایش که نرود. کوچه را گشتم، دیدم رفته. همانجا نشستم پشت در، گفتم: خبرش! خبرو!"
عشق خاصیتش این است: کور میکند. گاهی هم کور کردن خوب است؛ دیگر آدم عیبهای دیگران را نمیبیند. همه را دوست دارد. فرزند خودش میبیند. همه را برادر خودش میبیند. همه را پدر و مادر خودش میبیند. نسبت به بچه خودمان چطور؟
اول کاری که او میکند، [اگر اشتباه باشد، میگوییم:] حمل بر یک کار خوب میکنیم! [مثلاً] زرنگیاش این [است]. بلبلزبانیاش مال زرنگیاش است.
قضاوت [کردن دیگران]، مربوط به این است که ما اصلاً علممان ناقص است. حق نداریم زود قضاوت کنیم. حق نداریم گمان منفی ببریم. ما مگر چقدر اطلاعات داریم؟ چقدر ابعاد ماجرا برای ما روشن است؟
[مثلاً کسی میگوید:] "قضاوت کنیم: مغرور است." [درحالیکه] مصیبتهای این بندهخدا [این بود که بچههایش] بازی میکردند، خیلی سروصدا میکردند، ملت را عاصی کرده بودند. [او] کنار [آمد و] گفته بود که: "این بچههای من تازه مادرشان را از دست دادهاند. من [آنها را] آوردم. چند وقت نخندیده بودند. خندهشان بلند شود، بازی کنند، شاد شوند." [آیا من] اطلاعات دارم مگر؟ من چه میدانم؟
جالبی [ماجرا این است که] نماز صبح ایشان میآمد مسجد و معمولاً بعضیها میآمدند پشت در منزل ایشان برای نماز صبح با ایشان میرفتم مسجد. یک سحری آمدم در زدم که حاجآقا بیایند و با هم برویم مسجد. آمدم بیرون دیدم که نعلین ایشان تا به تا [بود]. مثلاً یکیاش یک لنگه قهوهای، [یکی] یک [لنگه] مشکی. [بعضیها میگویند:] "آخوندهای بیسلیقه!" [ولی در] تلگرام [و] اینستاگرام، آیتالله بهجت با نعلین تا به تا چند تا لایک دارد؟ [بعد میگویند:] "بیا! این عارف است! این چشم برزخی دارد! رنگ کفشهایش را تشخیص نمیدهد! تا به تا پوشیده [است]."
حالا ماجرا چی بوده؟ برایمان عجیب است و توقع نداشتیم. [اگر اینگونه باشد،] عاقل فرض نمیکنیم، محکوم است. [ماجرا این بود که] ایشان، همسرش خواب بوده [و] پای راست [را در] یکی [از کفشها و] پای چپ [را در] [دیگری] پایش کرده بود، [و] آمده بود.
قرائتی آمده بود برنامه "سمت خدا" با یک قبای چروکچروک. [گفت:] "آقا، من میخواستم بیایم برنامه." این سادگی، سادگی ایشان واقعاً فوقالعاده است. [میگفت:] "روحیه [ام این است]. میخواستم بیایم برنامه، [ولی لباسم] تو ماشین لباسشویی [بود] و خلاصه تمیز شده بود و [آن را] برداشتیم [و] یک تکانی دادیم."
ملت شریف ایران! نگاه مردم برایمان مهم است. خیلی آسیب میزند به زندگیها. خیلی آسیب میزند.
"در مورد این چی میگویند؟ در مورد این چطور قضاوت کردند؟" [کسی که] یک پروژه ارائه میکند، دوست دارد تکتک اینها چه گفتند، دقیقاً چه نقدی کردند، دقیقاً به کجا ایراد گرفتند. بابا، ول کن! تو را به قرآن! چقدر مگر اهمیت دارد نظر دیگران؟ باخبر شوند [از] عیبی که واقعاً عیب است و رخنه میکند، آسیب میزند، آدم را محروم میکند از کمالات.
مسجدالحرام نشسته بودم. خیلی قشنگ [بود]؛ حیفم آمد [که] نگویم. خیلی داستان، داستان کاربردی [است]. مسجدالحرام نشسته بودم، همینجور صحبت میکردیم و یک پیرمردی دولا شد، دست ما را بوسید. [با خودم گفتم:] "خجالت نمیکشی؟ نشستی اینجا، دستت هم دراز کردی! پیرمرد با آن سنش خم شد، دست تو را بوسید؛ دستت را نکشیدی! حواسم نبود. خجالت نمیکشی؟"
مسجدالحرام آمد. ده دقیقه داشت [با دستش چیزی را] میکشید [که] به جایی برخورد. [با خودم گفتم:] "بچه بیشعوری! بابا، سن و سال دارد!"
همین ماجرا: قضاوت دیگران نباید در زندگی ما اثری داشته باشد. خودمان در مورد دیگران قضاوت [کنیم]؛ [اما] نسبت به قضاوت دیگران هم اهمیت ندهیم. این دو تا اگر باشد، [این] حساب رشد میکند، انشاءالله.
خدایا، در فرج حضرت ولی عصر تعجیل بفرما.
جلسات مرتبط

جلسه هشتاد و شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشتاد و هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشتاد و هشت : تفاوتها؛ راز زیبایی و معنا در زندگی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشتاد و نه : رسانه و بازتولید فرهنگ تمسخر
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود : رسانه و جنگ روانی علیه ذهنیت مؤمنان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و دو : تقوای ذهن؛ فرمان قرآنی برای مهندسی افکار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و سه : ضرورت مدیریت ذهن و کنترل خطورات فکری
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و چهار : مؤمن؛ هم زرنگ هم سادهدل
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و پنج : مرز باریک خوشبینی و واقعبینی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و شش : لغوگویی، آفت تمرکز و سلامت روح
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت