تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و پنج : مرز باریک خوش‌بینی و واقع‌بینی

00:19:17
75

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

آیه «اجتنبوا کثیراً من الظن» و مرزهای مثبت‌اندیشی

روایت امام صادق (علیه‌السلام) درباره ممنوعیت اعتماد دوباره به خائن

اعتماد در زمان غلبه جور

لزوم احتیاط و هوشیاری در روابط اجتماعی و اقتصادی

مرزبندی اخلاقی میان مدارا و شراکت در جرم

ضرورت واقع‌بینی و عبرت گرفتن

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
«یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظنّ إنّ بعض الظنّ إثم.»
نکته دیگری که در مورد گمان‌های بد و بداندیشی مطرح است، این است که برخی مواقع مثبت‌اندیشی حرام است و کسی حق ندارد تصور مثبت و حسن ظن داشته باشد؛ و انسان به‌خاطر حسن ظنش می‌رود جهنم. این محدوده‌اش کجاست؟ من چند روایت برایتان آورده‌ام؛ هفت هشت، ده روایت آورده‌ام که حالا دو سه تا تقدیم می‌کنم خدمتتان. دوتایش از نهج‌البلاغه است، از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، بسیار گره‌گشا و دقیق و کاربردی.
حضرت در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «صَلَاحٌ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ، رَجُلٌ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ.» (در این جلسات نیز در موردش زیاد صحبت شده است.) اگر زمانه، روزگار، موقعیت، فضا، فرهنگ به‌نحوی است که عدالت غالب است، صلاح غالب، آدم‌ها معمولاً سالم‌اند، فضا فضای سالمی است؛ آنچه که بر شرایط غلبه دارد، بر زمان و اهل زمان که این موقعیت‌های مختلف، شرایط گوناگون، فضاهای مختلف را در بر می‌گیرد؛ اگر شرایط همچین شرایطی است، به آدمی که تا حالا از او حوبه‌ای (گناهی) ظاهر نشده (حوبه با ه جیمی، یعنی سوءسابقه تا حالا نداشته)، اگر شما به او سوءظن داشته باشی، ظلم کرده‌ای.
ما اولین روزی که طلبه شدیم، رفتیم وضو بگیریم. می‌دیدیم که آقایان طلبه‌ها لپ‌تاپ و کیف و گوشی و همه‌چیز را به راحتی با خود می‌بردند و می‌آمدند، وضو می‌گرفتند. خیلی عجیب بود؛ این همه جمعیت اینجا، همه به هم اطمینان داشتند. اصلاً زشت بود کسی مثلاً بخواهد کیفش را ببرد داخل. هنوز هم هست. چرا؟ چون آنچه بر این فضا غالب است، اطمینان، صلاح، عدالت و تقواست. اینجا سوءظن داشتن، ظلم است.
ادامه روایت: «فَسَادٌ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ.» اگر فضایی هست که فساد در آنجا غالب است، آدم‌هایی هستند که فساد در آن‌ها غالب است؛ بازار ما خراب است یا فاسدند. فضای بازار، فضای کسب‌وکار، فضای دروغ و دغل و کلاهبرداری است و این‌ها زیاد است؛ اطمینان نمی‌کنیم. به این معنا نیست که سوءظن داشته باشید، یعنی همه را دزد بدانید؛ نه. اطمینان، همان که می‌گویند «مال تو صفر»؛ بچسب! به همه بدبین باشی؛ چک بگیر، سفته بگیر، کاغذ بگیر، ضامن بگیر. باشد! فضا وقتی فضایی است که وقتی پول بردارد برود، می‌رود می‌خورد. و آ** (نامعلوم) فرمود: اگر فضا فضایی است که فساد در آن فضا غالب است: «فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ»، اگر اینجا آدمی به یکی دیگر حسن ظن داشته باشد، فقط قرار است سر خودش را کلاه بگذارد.
اگر سابقه بدی دارد، بدسابقه است، هر وقت با او قراردادی می‌بندی، زیرش می‌زند؛ عین حماقت است. اینجا حسن ظن عین حماقت است. دوبار رودست خوردی، سه‌بار رودست خوردی، ده‌بار رودست خوردی، چندبار رودست بخوری که حالی‌ات بشود؟ آدم کی باید بیدار شود؟ با یک قرارداد بسته بیاید برایت کار کند، یک کارخانه، یک کارفرما، پیمانکاری، یک بار سرت کلاه گذاشته؛ نیامده. دوباره سرت کلاه گذاشته؛ نیامده. یک بار دیگر آمده کار را نصفه تحویل داده رفته؛ یک بار دیگر آمده پول خورده رفته؛ یک بار دیگر آمده نصف تعهدات را از طرف خودش نقض کرده رفته؛ باز با او قرارداد ببندیم؟ احمق! حواستان باشد با کسی قرارداد ببندید، بعداً آشپزتان نکند. همین! من مثال بیشتر ندارم. حسن ظن نداشته باشید به کسی که ممکن است سرتان کلاه بگذارد. یک وقت آبرویتان را می‌برد. دیگر خوب نیست. دیوار بزنید، تقصیر او بیندازیم. آن یکی کاری کردیم، در رفت. این‌جوری می‌شود، بد می‌شود، خودتان ضایع می‌شوید که برای کسی اطمینان نکنید. اگر طرف بدعهد است، زیرش می‌زند، بعداً قراردادتان را پاره می‌کند و این‌ها؛ حواستان باشد. این‌ها را نباید از اول به این‌ها دل ببندیم، مخصوصاً اگر چهارتا آدم عاقل هم دوروبر آدم هستند، می‌گویند: «نکن! مزن (حرف) تو دهنش که تو حالی‌ات نیست! گوش بده!»
علامت آدم عاقل این است. جهنم (که جای) نترسی (نیست)! خدا تو را ترسان آفریده، لرزان آفریده. منطق دارد یا ندارد؟ یا حرفش منطقی است؟ یک وقت خدای ناکرده حرف‌هایم درست درآید، خیلی خوب نیست. آدم، ترس آبرویش هم که شده، حواسش باشد. با آدم بدعهد قول و قرار می‌بندد، سفت ببندد. بابا! آدم داماد می‌خواهد بیاورد، مثلاً پسره بگوید: «من عهد می‌کنم که آن‌قدر مهریه بدهم، آن‌قدر جهیزیه را بدهم.» بعد تو کاغذ بنویسم از او؟ لفظی تعهد بدهد که انجام می‌دهی؟ می‌گوید: «آن هم روی چشم!» نه، خودم دارم می‌گویم امضای من تضمین است. بنویس، لازم نیست بنویسی! آن که دیگر خیلی جالب می‌شود. پسر خانواده، دخترت را می‌خواهی به او بسپاری، بعد اطمینان نداری. گفته: «آقا! می‌خرم! من بنویسم؟» هرکی همین‌جوری رو هوا ببندد و پس‌فردا برود، طلاق می‌گیرد راحت. مشکل داریم. شهری با شهر دیگر قرارداد ببندد، امضای آن شهردار تضمین است، اطمینان می‌کنم. یک چیزی هست.
چند روایت دیگر برایتان بخوانم. «زَمَانُ الْجَوْرِ و أَهْلُهُ». تازه به دشمن هم خیلی کار ندارند، که مثلاً به دشمن اعتماد؛ هیچی، آن که مفروض است. می‌گوید اگر آدم‌هایی که دوروبرت هستند معمولاً یک همچین چیزی بینشان غالب است، کلاهبرداری، وفا نمی‌کنند؛ اگر این‌جوری است: «كُلُّ أَحَدٍ عَجَزَ.» این‌که آدم اینجا اطمینان کند به بقیه، از سر بی‌عرضگی‌اش است. آدم‌های بی‌عرضه اطمینان (می‌کنند).
بازم بخوانم برایتان روایت؟ خوب است، از این روایت‌ها لذت می‌برین. امروز هم که مناسبتی ندارد روایت، همین‌جوری‌شان! چرا؟
بعد خلاصه، همین بحث سوءظن بودیم. یکهو اصلاً عجیب! کارهای خدا. فرمود که امام هادی (علیه‌السلام): «إِذَا كَانَ الْعَدْلُ فِيهِ أَغْلَبَ مِنَ الْجَوْرِ.» اگر زمانی است که عدل از جور بیشتر است، تا کشف شود که این آدم، آدم سالمی نیست (نباید سوءظن داشت). اگر زمانی است که جور از عدل بیشتر است، کسی حق ندارد خیری را که حسن ظن داشته باشد. دوباره امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود که... حالا روایت زیاد داریم. امام صادق (علیه‌السلام): «أَنْ تَأْتَمِنَ مَنْ غَشَّكَ.» حق نداری به کسی که قبلاً کلاه سرت گذاشته، اطمینان کنی.
مذاکره کردی، معاهده کردی، قول و قرار زد، زیرش زد، سرت کلاه گذاشت. در حد خودش است، گاهی منافع خودش است. حالا این یک چیزی است. این هم تازه از حماقت است. به باد می‌دهی. یک وقتی منافع جمعی دست آدم باشد، همه را به باد بدهد، خیلی دیگر بد است. سرمایه دیگران باشد، یک چیزهایی را مثلاً دارم می‌دهم که به خاطرش عرق ریختن، خون ریختن؛ از اثر اطمینان، هیچی هم برنگردد. رفت، هیچی هم نیامد. بر فرض می‌گویم، مواجه بشویم تا ۱۴۰۰ سال بعد. بعد اگر مواجه شدیم، طبیعی باشد برایتان، بدانید این چیزها هست. این‌ها را داشتیم قبلاً. فرمود که: «با کسی که (نامفهوم)، مطمئن باش، متهمش نکن، بین این دوتا باش. ولا تعامل خائناً.» پیغمبر فرمود: «لَا تَعْمَلْ خَائِنًا وَقَدْ جَرَّبْتَهُ.» خائنی که تجربه کردی با او کار را، دیدی خیانت می‌کند، اطمینان نکن.
روایت دیگر: آقا! گفتیم اعتماد داشته باش، گفتیم حسن ظن داشته باش. یک‌جوری مطمئن نباش که همه اطمینانت را بدهی به کسی؛ به رفیقت، برادرت، برادر مؤمن. «فَإِنَّ سُرْعَةَ الاِسْتِرْسَالِ لاَ تُسْتَقَالُ.» جان‌ها فدای امیرالمؤمنین! آدمی که به کسی اطمینان کند، خودش را شل کند، بعداً اگر زدند زمینش، دیگر کسی دستش را نمی‌گیرد. «إنَّ سُرعَةَ الاِستِرسالِ لا تُستَقالُ.» کسی نمی‌گوید «باریکلا! خورد زمین!» «مظلوم واقع شدی؟ چشم کورت را وا کن!»
در روایت آقا امیرالمؤمنین فرمود: «رفیقت را یک‌جوری با او رفیق باش: أَحْبِبْ حَبيبَكَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوْماً مَا.» چقدر زیباست این فرمایشات امیرالمؤمنین در نهج! دشمنت را هم یک‌جوری با او دشمنی کن، یک راهی بگذار همیشه برای این‌که یک روز ممکن است دوست شود. هرچی برگ داری، همان اول رو نکن. به سمت آخرین گزینه‌ای که روی میز داری نرو. نه، با گزینه‌های دیگر فعلاً با او بازی کن. طمأنینه و اطمینان کامل نداشته باش. اعتدالی باید مراقب باشد، مواجه باشد. نباید خوش‌خیالی خودش را رها کند و بسپارد و همه راز را آشکار کند؛ هیچی به هیچی!
آخر را بخوانم، عرض من تمام. حالا اگر مواجه شدیم با این مسئله، چه‌کار بکنیم؟ حالا اطمینان کردیم، از اطمینان ما سوءاستفاده کرد. چه‌کار کنیم؟ یک پوزیشن اخلاقی بگیریم؟ یک لبخند بزنیم؟ نگاهش کنیم؟ «حیف شد! خوشحال شدم که بردی!» چه‌کار کنیم؟
در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه: «إِذَا كَانَ الرِّفْقُ خُلُقًا كَانَ الْخُلُقُ رِفْقًا.» آخرین (فرمایش) امیرالمؤمنین. آدم ده‌بار هم کم است فدایش بشود. خدایا! به آدم جان بده، هی بیاید فدایش بشود و برود!
وقتی که مدارا باعث می‌شود که او بیشتر سوءاستفاده کند، مدارای شما شراکت است در جرم او. «ترحم بر پلنگ تیزدندان، جفاکاری بود بر گوسفندان.» فنِاوری سعدی است. دیگر ما سیاست خارجه‌مان را از سعدی می‌گیریم. «ترحم بر پلنگ تیزدندان، جفاکاری بود بر گوسفندان.» اینجا فرمود: اینجا که دندان‌هایش را خرد می‌کنی؛ یعنی مدارا، یعنی اخلاق، یعنی متانت، یعنی اعتدال. اینجا می‌شود یک حرکت اخلاقی زیبا. من که لبخند بزنی، هی فشار بیاید به دیگران. فهمیده که دَم من گیر است، هی دارد فشار بیشتر می‌کند. می‌فهمم مشکلی دارم، صدایم درنمی‌آید. وقتی یکی زد، یکی خورد، نوع مواجهه با کسی که ظالم است، این است: با ظالم، با خائن...
آقا! آیه قرآن: «وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ» در سوره مبارکه انفال. مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی ذیل این آیه می‌فرماید: «اگر معاهده کردی با دشمن، بوی این آمد که دارد خیانت می‌کند؛ از طرف خودت پاره کن معاهده را.» تفسیر راهنما. «اما تخافن منهم خیانت» ترسیدی که زیرش بزند؟ نه! زیرش زد. صورتش نشانه‌هایی از این حاکی است که می‌خواهی پاره کنی. من زودتر پاره کردم. «فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ.» پرت کن تو صورتش. سکوت گاهی خودش هزارتا حرف نهفته درش هست.
خدا ان‌شاءالله عاقبت ما را ختم به خیر کند و ما را واقع‌بین کند. واقع‌بینی از خوش‌بینی مهم‌تر است. اساس کار، واقع‌بینی است. آدم باید واقع‌بین باشد، واقعیت‌ها را ببیند، از واقعیت‌ها درس بگیرد. این خیلی مهم است: از واقعیت‌ها درس بگیرد. بعضی‌ها وقتی واقعیت رخ می‌دهد، نمی‌گذارند واقعیت درس (بدهد). خیانت می‌کنند به تاریخ یک ملت، خیانت می‌کنند به فرهنگ یک ملت، خیانت می‌کنند. یک پدیده‌ای وقتی رخ داده، عبرت اجتماعی است، یک الگو برای تناسبات و روابط. دست بگیر! حتی اگر من اشتباه کردم، حتی اگر حسن ظن من باعث شده که این اشتباه (رخ دهد). اگر این‌جور برخورد کنید، عبرت بگیرید، تاریخ به احترام شما خواهد ایستاد. (خدا) ولی‌عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تعجیل بفرماید و قلب نازنینشان را از ما راضی و خوشنود بفرماید به برکت صلوات.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00