تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نود و هفت : تجسس؛ گناه فراموش‌شده در فرهنگ ما

00:15:47
80

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

تمثیل «خوردن گوشت مرده» شامل تجسس هم می‌شود

دخالت در امور بی‌ربط، خروج از انسانیت واقعی

تفاوت دخالت برای کمک و دخالت از سر فضولی

حساسیت شدید امام خمینی (ره) نسبت به غیبت

غیبت، عامل فروپاشی همبستگی اجتماعی

غیبت‌کنندگان؛ لاشخورها و زامبی‌های جامعه

تجسس و سوءظن؛ فسادآفرین و ویرانگر روابط

غیبت و تجسس، خوراک آلوده برای روح انسان

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ». در ذیل این آیه کریمه از سوره مبارکه حجرات بحث‌هایی مطرح شد. ان‌شاءالله بتوانیم طی این چند جلسه‌ای که باقی مانده تا ماه مبارک رمضان، این بحث را تمام کنیم و این آیه را به پایان برسانیم.
نکات بسیار مهمی را علامه طباطبایی (ره) ذیل این آیه [مطرح می‌کنند]. یک نکته بسیار مهم این است: ما معمولاً فکر می‌کنیم تمثیلِ «خوردن گوشت برادر مرده» فقط در مورد غیبت است. ایشان می‌فرمایند که این هم درباره غیبت است، هم درباره تجسس. آدم‌های فضول، آدم‌های متجسس، این‌ها هم گوشت برادر مرده را می‌خورند. تفاوتش با غیبت این است که این خودش به آن معلومات می‌رسد. در غیبت به واسطه دیگری [عیوب] منتقل می‌شود؛ اما در تجسس، خودش می‌گردد و عیوب را پیدا می‌کند. در غیبت، عیوب را کسی پیدا کرده [و] منتقل [می‌کند]. جفتش بد است که [عیوب] منتشر شود، ولی در هر صورت، تجسس هم خیلی بد است.
این در فرهنگ ما متأسفانه مثل غیبت جا نیفتاده است: تجسس، فضولی‌ها، سرک کشیدن در کار بقیه، پرس‌وجو کردن‌ها، کنجکاوی‌ها. دیروز عرض کردم بسیاری از سؤالاتی که ما می‌پرسیم، سؤالات بی‌ربط است. [این] ربطی به ما ندارد؛ دخالت در آنچه که به ما ربط ندارد، این بد است.
دو روایت برایتان بخوانم در مورد دخالت در چیزهایی که به ما ربط ندارد؛ به ما ربط ندارد.
**روایت اول:**
به امام صادق (علیه السلام) عرض شد: «هر آنچه که از این موجودات می‌بینیم شبیه انسان‌اند. این‌ها [همه] مخلوقات و انسان‌ها [یی] که ما می‌بینیم، این‌ها واقعاً انسان‌اند؟» حضرت فرمودند که چند دسته‌اند که این‌ها شکلشان شکل انسان است، ولی انسان نیستند. [یکی از آن‌ها] کسی است که مسواک نمی‌زند... یکی این بود: «الداخل فی ما لا یَعنیه»؛ [یعنی] کسی که در مسئله‌ای که بهش ربطی ندارد، دخالت می‌کند، باطلًا انسان نیست. [امام] کدام حیوان را تشبیه کرد به این؟ کدام حیوان فضولی را داریم که سرک کشیدن [کارش] باشد؟
**نوبت دوم:**
چه دست‌هایی در کار است؟ بعضی [مستند] روایت «النظافة من الإیمان» را نمی‌گیرند که نه سند دارد، نه تواتر نقل دارد، [اما] همه جا هست! بعضی روایاتی که [اگر عمل شود] باید کل عالم را بترکاند، هیچ جا نیست!
**روایت دوم:**
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رد می‌شدند، دیدند مادری نشسته بر جنازه پسرش که در رکاب پیغمبر شهید شده، گریه می‌کند. مادر شهید دارد به پسرش می‌گوید: «خوش به حالت! بهشتی شدی.» پیغمبر اکرم فرمودند: «حاج خانم! «لا تَحتَمنَ عَلَی اللهِ». بر خدا حرف حتمی نزن. شاید پسر تو در اموری دخالت می‌کرده که بهش ربط نداشته است. اگر مقام شهدا را ندارد [و فقط] در راه خدا کشته شده، تبرک می‌کنیم [اما] مقامات [واقعی] پیش خداست.» این روایت دوم بود.
**روایت سوم:**
حضرت لقمان و حضرت داوود رفیق بودند. حالا بچه‌محل هم بودند؟ نمی‌دانم، ولی رفیق بودند، رفت‌وآمد داشتند. پیغمبر شدند. [گفته شده] امر پیغمبری به حضرت لقمان واگذار شد؛ ایشان [مخیر بود] انتخاب کند حکیم باشد یا نبی باشد. «فَاختارَ الحِکمَةَ دونَ النُّبُوَّةِ». حکمت را انتخاب کرد چون پیغمبری سخت [بود]. حضرت داوود هم پیغمبر بود. حضرت داوود مهندس بود! «صَنعَةَ لَبُوسٍ» [را می‌دانست]. صنعتگر بوده، بله. «وَ عَلَّمناهُ صَنعَةَ لَبُوسٍ لَکُم» [قرآن کریم]. به خاطر زره بود، دیگر. آهن را به دست می‌گرفت، آب می‌کرد، زره درست می‌کرد؛ پیغمبر زره‌باف!
این روایت عجیبی است. من وقتی این را خواندم، اولین بار که این را برایتان خواندم، در کتاب «حکمت‌نامه لقمان» هی برگشتم و دوباره خواندم. حضرت لقمان رفت‌وآمد داشت با حضرت داوود. حضرت داوود خب اولین کسی بود که زره‌بافی راه‌اندازی کرد؛ قبلش سابقه نداشته است. نرم می‌کرده و بعد از آن زره درست می‌کرده. لقمان می‌آمد. چهل روز [زره] درست می‌کرد. حضرت لقمان یک بار سؤال نکرد: «چیکار می‌کنی؟» روز چهلم تمام شد. حضرت داوود [زره را] تنش کرد. حالا به قول امروزی: «بهم می‌آید؟»
[حضرت داوود] به لقمان [گفت]: «چرا این چند روزی که می‌آمدی، سؤال [نکردی؟]» [ایشان پاسخ دادند]: «از انسان حکیم، از امری که به او ربطی ندارد و بهش مربوط نیست، سؤال [لغو] صادر نمی‌شود. حکیم از او لغو صادر نمی‌شود.» [این همان] تجسس [است]. حالا [اینکه] سینه‌اش [چه بوده]؟ شعبانیه داشته یا مجازات شهلایی داشته؟ آمار این را در بیاوریم؟ خیلی بد است.
در مسائلی آدم باید در امور دیگران دخالت داشته باشد برای برطرف کردن نیاز و رفع [مشکل]، نه برای فهم عیب. این دو تا خیلی فرق می‌کند. گاهی آدم آمار زندگی یکی دیگر را دارد برای اینکه بداند مشکلاتش چیست. بعضی‌ها هستند، خیلی خوشم آمد. محله‌های ضعیف، خانه‌ها را شناسایی می‌کنند. [می‌روند به] بقالی/سوپرمارکت آن محله، می‌گوید: «آقا! حساب دفتری چند نفر اینجا دارند؟ حساب دفترشان چند وقت است مانده؟» [بعد می‌گوید:] «کیان؟ صاف!» تمام شد رفت. چقدر بعضی‌ها خدا بهشان ذکاوت می‌دهد برای کمک به مردم و رفع مشکل!
بعضی رفقا، بالاخره، به حسب اینکه جلسات ما همه جور آدمی، همه جور طیفی هست، بعضی‌ها هستند رفقایی که [حساسیت] امنیتی [شان] بالاست و این‌ها؛ از این مدل‌ها زیاد داریم. بعد بعضی‌هایشان می‌آیند می‌گویند که: «آقا! ما یک جوری دائماً باید به همه یک ذهنیت منفی داشته باشیم و جست‌وجو کنیم.» یکی این‌جوری نگاه کرد: «هر شغلی مفاسدی دارد؛ این شغل هم با همه خوبی‌هایش یک سری مفاسد این شکلی دارد.» سخت هم هست به همه کس بی‌اعتماد [باشی] و همه نگاه‌ها [ی] امنیتی [داشته باشی]. به یکی از این‌ها من گفتم، گفتم که: «خداوکیلی شما در زندگی‌ها سرک نمی‌کشید؟ واقعاً مسائل را رعایت می‌کنید؟ بحث حدود شرعی و حریم شخصی این‌ها؟» بعد ایشان به من گفت (حالا خود این آدم کسی بود که همسرش خبر نداشت در این جریان کار) گفتش که: «خدا را شاهد می‌گیرم، قسم می‌خورم، پاک‌ترین و سالم‌ترین بچه‌هایی که حساسیتشان بالاست، دنبال اینکه مشاوره پیش ما می‌آمدند که من چیکار کنم؟ این خیلی آثار منفی برای ما زیاد دارد.»
غرض اینکه یک وقتی لازم است. حالا یک تعدادی باید بروند بررسی کنند، آمار داشته باشند. این مال یک تعداد خاص است. [مثلاً می‌گویی:] «داشته باشم ببینم با کی می‌رود؟ کجا می‌رود؟ تا الان کجا بوده؟ من بالاخره بزرگترشم.» خب، عزیز من، تو هم خودت یک بزرگتری داری، او هم باید دنبال خودت باشد. مسئله اصلی این است که ما باید [کاری کنیم که] مقتضیات فساد پیش نیاید. در مورد [آن] یک جلسه با هم صحبت می‌کنیم. این باشد طلبتان.
یک نکته دیگر این است که خوردن گوشت برادر مرده، این تمثیل نیست؛ این واقعیت است. حقیقت ماجرا این است. آن آدمی که لطافت دارد، می‌فهمد. لطافت کی دارد؟
حضرت امام (رضوان الله علیه) [در] مسجد سلماسی قم [بودند]. یک طلبه‌ای آمد، از یک آقایی غیبت کرد. [امام معنای] غیبت را [درک کرد]؛ یعنی اینکه [آن طلبه] داشت برای آن یکی می‌گفت. [خبر] به گوش امام رسید. تشنج کرد. در خاطرات [نقل شده است که] تشنج کرد، سه روز بستری شد. بعد از سه روز هم که سر درس آمد، نفس‌نفس می‌زد. [فرمودند:] «آقایان! حواسشان هست چه جهنمی را دارند برای خودشان درست می‌کنند با این حرف‌هایی که می‌زنند؟ این بوی تعفن به مشامش می‌رسد. این می‌فهمد. [اگر] روحتان سالم است، خوراک آلوده را می‌فهمید. حساسیت امام را ببینید در این مسائل.»
منزل ایشان در نجف [بود]. یک خانمی می‌آمده گاهی برای تمیز کردن و این‌ها. همسر ایشان نقل می‌کند: «خواستگاری آمد. به ایشان گفتم: شما توقعت از من چیست؟ هیچ توقعی ازت ندارم. غذا خواستی درست کنی، درست کن. خانه را خواستی تمیز کنی، تمیز کن. من فقط یک چیزی ازت [می‌خواهم].» واقعاً خط قرمز امام هم این بود. بعد همسرشان می‌گوید که: «یک خانمی می‌آمد منزل ما کار می‌کرد. ما دیدیم که این درست‌وحسابی کار نمی‌کند.» رایج است، دیگر. وقتی که یک نفر برای آدم کار می‌کند، راحت نقدش می‌کنیم و قیمتش را می‌کنیم و [می‌گوییم:] «حیثیت ندارد!»، «این که اصلاً عرضه ندارد!»، «آن که کار بلد نیست!»، «این که تنبل است!» خیلی هم [این] فضای اداری [رایج است]، متأسفانه.
امام بدون اینکه، خلاصه، هیچ حرفی بشود و این‌ها، خانواده امام این خانم را جابه‌جا کرده بودند. یک خانم دیگر می‌آید؛ خادم جدید است. [همسر امام می‌گوید:] «ماشاءالله! خیلی خوب است!» امام می‌گویند: «اگر منظورت این است که قبلیه خوب کار نمی‌کرده، این غیبت [است]. من حاضر نیستم بشنوم. پا می‌شوم می‌روم. منظورت این بود؟»
اداره جامعه به نحوی است که غیبت، سلول‌های جامعه را نابود می‌کند. یکی از بزرگترین گناهی که باید نسبت بهش حساس باشیم، غیبت است. معمولاً آدم‌ها که غیبت می‌کنند، پیش ما محبوبند. دقت کردید؟ [می‌گوییم:] «چه خبر! پرونده‌ها را در می‌آورد.» آدم‌های جذابی‌اند معمولاً. در حالی که باید متنفر بود از این‌ها. قرآن می‌گوید که آدم‌های غیبت‌کننده مثل لاشخور می‌مانند. حالا من دیروز گفتم: «زامبی‌اند این‌ها.» [در] فرهنگ خودتان این جور تحقیرشان کنید.
آدم‌هایی که غیبت می‌کنند، منفور باشند. به این‌ها کار ندهید. این‌ها فوق‌العاده خطرناکند. آدم‌ها را به جان هم می‌اندازند. آن همبستگی‌ها را خراب می‌کنند. در یک مجموعه اگر وارد بشوند، جمع را متشتت می‌کنند. این‌ها به شدت [مخرب] هستند.
اللهم عجل لولیک الفرج. در فرج ولی عصر (عج) تعجیل بفرمایید.
به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00