اسلام انفرادی در برابر اسلام اجتماعی در اندیشه آیت الله شاهآبادی
کارکرد اصلی دین و کتابهای آسمانی: سازماندهی اجتماعی و سیاسی
آغاز طبقات اجتماعی با مالکیت و قدرت
ربا بهعنوان بزرگترین معصیت اجتماعی در قرآن
استکبارستیزی و نقد سازمان ملل و حق وتو
رسانه، فوتبال و القای حقارت به ملتها
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِنْ ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ».
درباره طبقات اجتماعی، مباحث مربوط به فاصله طبقاتی و اینها، صحبتهای زیادی هست و نکات خیلی خوبی هست. یکی از تفاوتهای جدی تفسیر شریف «المیزان» با سایر تفاسیر قبل از خودش، معاصر با خودش و حتی بعد از خودش، این است که رویکرد مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر «المیزان»، یک رویکرد اجتماعی است. یکی از مصیبتهایی که ما به آن دچاریم در عرصه فرهنگی، در عرصه رسانهای، در عرصه تبلیغی، این است که اسلامی که برای ما تبلیغ شده و باورش به ما داده شده، اسلام انفرادی است.
مرحوم آیتالله شاهآبادی کتابی دارند، کتاب خیلی خوبی به اسم «شذرات المعارف». این کتاب مال دهه بیست و قبل از دهه بیست، سالهای حکومت رضاشاه است. پنج تا شذره دارد. ما در این ایام ماه رمضان که خدمت عزیزان مازندرانی بودیم، تعدادی از این نخبههای مازندران گفتند که بحث، جلسه درسی چیزی باشد؛ بچههای شریف تهران و اینها بودند. که بحثی داشته باشیم. ما کتاب «شذرات» را شروع کردیم با دوستان خواندن. یک شذره را خواندیم و بحثش را ادامه دادیم. این کتاب، کتاب بینظیری است. کتاب «شذرات المعارف» هم عرفان است، هم سیاست، هم اقتصاد، هم عرض کنم که حکومتداری، فرهنگ، رسانه است. همه چیز را گفته مرحوم آیتالله شاهآبادی. امام، محصولِ این نگاه است.
یکی از چیزهایی که خیلی ایشان بهش میتازد و حمله میکند، مرحوم آیتالله شاهآبادی، اسلام انفرادیِ مندرآوردی است. اسلام انفرادی، یک خیانت به فرهنگ و دیانت است. اسلام انفرادی نداریم. فردیترین و فردیترین اعمال، حرکات و سکناتی که در اسلام تعریف شده، اینها هم اجتماعی است و در بستر اجتماع تعریف و وضع شدهاند؛ وضعشان یک وضع اجتماعی است. از نماز، دیگر خصوصیتر و فردیتر نداریم. نماز را هم جماعت خواست. تمام مناسک دین، مناسک اجتماعی و عمومی است. این بحثی است که ایشان خیلی روی آن مانور میدهد.
این، خوب، در فضای رسانهای و تبلیغی ما نیست. هنوز که هنوز است، در دانشگاههای کشور سخنرانی که میشود، از معارف دین که گفته میشود، احکام غسل و کفن میّت [گفته میشود]؛ اینکه چوب را بغلش بگذاریم که این مثلاً استحباب داشته باشد و بعد [اینکه کفن] پنج تکه [باشد] یا چهار تکه باشد یا سه تکه باشد؛ مردانه، زنانه، بچگانه. عرض کنم که بول را چه شکلی باید شست، چند بار باید شست. البته من نمیخواهم اینها را تحقیر بکنم یا تخطئه بکنم؛ احکام دین است و درست است سر جای خودش؛ ولی کی قرار است که ما به اسلام اجتماعی برسیم؟ خیلی فاصله داریم.
بله، من قبول دارم این جمله سید جمال اسدآبادی را که: «اسلامی که دست ماست، اسلام نیست». البته بخش دومش را قبول ندارم؛ یعنی اینکه: «اسلامی که در آنجا، در غرب است، اسلام است». علامه طباطبایی خیلی به این جمله میتازد. کسی که ذرهای از اسلام را شناخته باشد، چنین حرفی نمیزند که: «من اسلام را آنجا دیدم، مسلمانها را اینجا دیدم». علامه طباطبایی در «المیزان» خیلی شدید به این جمله میتازد. البته سید جمال اسدآبادی شخصیت قابل احترام و فوقالعادهای است؛ شخصیت کمنظیری است. [اما] آن [چیزی که او میگوید] اسلام نیست. البته محاسنی هست، چیزهایی هست، بالاخره امتیازاتی هست؛ [اما] آنی که آنجا هست اسلام نیست؛ اینی هم که اینجا هست اسلام نیست. اسلام نیست. خیلی ما با اسلام فاصله داریم.
دوستان، میخواهم که پیگیر بحث باشید. پیش ببریم. بحث بسیار مهمی است. ما اصلاً از اول سال که بحث را شروع کردیم، به خاطر این بخشش بود که به اینجایش برسیم. البته خب، چون این بحث، بحثی است که نخبگانیتر است و حالا فضای ما، فضای بحثمان و ساعت بحثمان، ساعتی است که دیگر عمده دوستان برای استراحت میآیند؛ وقت نماز، دیگر درسها و اینها. الان هم که ایام امتحانات است و بعدش امتحان، قبلش امتحان بوده، ما خیلی طول سال عزیزان را اذیت نکردیم. گفتیم حالا بالاخره بحث، بحث علمی نشود خیلی بهتر است. حالا این ایامی که امتحانات است و بعد امتحانات است، جمع معدودتر و محدودتری را خدمت عزیزان هستیم. یک کم میخواهیم دُز و غلظت علمی بحث را ببریم بالا.
بحثهای خیلی خوبی داریم. خیلی گرههای ذهنی با اینها باز میشود، خیلی مسائل روشن میشود. خیلی مسائل داریم. من خودم مینشینم، یک وقتهایی شمای کلی بحث را یک مروری میکنم، ببینم چقدر حرفها داریم اینجا بزنیم، چقدر شبهات برطرف میشود؛ شبهات جدی، [و رفع] شبهات. خیلی مطالب هست. حالا خُرد خُرد باید وارد بحث بشویم و پیش برویم.
در مورد جامعه، حالا من در تعریف جامعه و اینها وارد بحث نمیشوم. خیلی مباحث هست. ببینید، من خدمتتان هستم. این، نمیدانم صد و چند صفحه است؛ مقداری را که من تهیه دیدهام، برای این چند جلسه به شما میگویم. عرض کنم که فاز اول بحثمان که فقط در مورد جامعه و طبقات جامعه است، مباحثی که داریم این است: در تعریف جامعه خیلی نکات گفته شده. بین جامعهشناسان اختلافی هست؛ بین قدما اختلاف بوده؛ بین الانها هم اختلاف است. وارد این بحثها نمیخواهیم بشویم؛ بخشی که «موش پرکن اساتید» است، آن بخشِ «موش پرکن» را [رها میکنیم]. کار جامعه، [این است که] تفاوتها شکل میگیرد و این تفاوتهاست که در جامعه غلبه دارد. این یک نکته است.
جامعه اولیه جامعه بسیطی بوده. جامعه اولیه جامعه بسیطی بوده؛ اختلافی نبوده، درگیری نبوده. البته جالب است که از همان اول غارت بوده؛ یعنی [در] کره زمین، زندگی با قتل شروع شده؛ هابیل و قابیل. ولی اختلاف نبوده. «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً». آیه ۲۱۳ سوره مبارکه بقره میفرماید که مردم در فضای مجتمع آرامی زندگی میکردهاند. خُرد خُرد روابط که پیشرفته شد، محدودیتها که بیشتر شد، اختلاف و تنازع و درگیری شکل گرفت.
از آنجا [که اختلاف و درگیری شکل گرفت]، ما خیلی وقت پیش با همدیگر یک بحثی [در مورد] دین کردیم. دین را خدای متعال از زمان حضرت نوح فرستاد. تا زمان نوح، ما کتاب آسمانی نداشتیم. بین نوح و آدم ۸۰۰ سال فاصله است. ۸۰۰ سال بشر بدون کتاب آسمانی زندگی میکرده. خوب، یعنی ارتباط با وحی و اینها نبوده؟ چرا، بوده؛ این را قبلاً بحث کردیم. مردم مناسک داشتند، عبادت داشتند. خود هابیل و قابیل اصلاً سر همین عبادت بود که ماجرایشان پیش آمد دیگر. قربانی کردن. علامت پذیرش قربانی، آتش گرفتن آن قربانی بود. یکیشان قربانیاش آتش نگرفت، حسادت کرد و رفت [او را] کشت. حسادت ایدئولوژیک بود، سر منافع مادی و اینها نبود و این درگیری پیش آمد.
دین بوده، شریعت بوده، این حرفها بوده، کتاب نبوده. اصلاً کارکرد کتاب چیست؟ کارکرد کتاب، سازماندهی اجتماعی و سیاسی است؛ خاصیتش این است. دین را خدا میفرستد. دین را در قالب کتاب میفرستد برای اینکه این اختلافات و درگیریها را مدیریت بکند.
ببینید آقایان، عزیزان، خانمهایی که احتمالاً گوش میدهید بحث را: محدودیت، تنازع میآورد. عالم، عالمِ محدودیت است. ببینید، الان اینجا که ما هستیم، در این جمع، در این جلسه، یک دانه صندلی، یک دانه میکروفون. چند نفر از این جمعیت میتوانند از این امکان استفاده بکنند؟ بالقوه همه شما صلاحیتتان از من بیشتر است، ولی بالفعل چند نفر میتوانند استفاده کنند؟ یک نفر! بنشینم، جا را کسی نمیدهد؛ دعوا میشود، کتککاری میشود، تنازع میشود. یک مرجع حل اختلافی میخواهد تعیین بکند که صلاحیت نشستن در صندلی و پشت این میکروفون با کیست؟ کی صلاحیتش را دارد؟ کی صلاحیتش را ندارد؟ [همچنین] تعیین بکند وقت را، تعیین بکند محتوا را. یک مرجعی میخواهد. کتاب، کتابی که خدا نازل میکند، این است؛ برای حل این اختلافات، تعیین حدود میکند، تعیین مرز میکند.
بشر اولیه وقتی که پیشرفتهتر شد، افراد بیشتری شدند، [و] منابع محدود [شد]؛ [مانند] دریا، جنگل، گنج، ثروت، ثروتهای عمومی، محیط زیست، منابع طبیعی. افراد اینها را میخواهند استحصال بکنند. تعداد زیاد میشود، منابع کم است؛ دعوا پیش میآید. اینجا خدای متعال از زبان حضرت نوح کتاب را فرستاد. وقتی که بشر منابع در اختیار داشت، حالا با همان مدیریت و همه چیز، به میزانی که مالک بشود، قدرت پیدا میکند. این را هم داشته باشید. [میخواهم] خیلی سریع [به مثال] بازی ایران و پرتغال برسم. به کجا میرسم؟ سریعاً مقدمه را طی بکنم. به میزان مالکیت، قدرت میآید.
مجموعهای که در روستایی زندگی میکنند، در شهری زندگی میکنند، هر کسی که مالکتر است، محیط بیشتری در اختیار اوست. مالکیت او بیشتر، کم و کیف قدرت او بیشتر است. تصمیمگیری او محکمتر و اَبلَغ و اثرگذارتر. افراد طبعاً باید مطیع او باشند، حرف او را گوش بدهند. اینجا طبقه اجتماعی شکل میگیرد.
دین، خاصیتش چیست؟ دین اینجا نمیگذارد طبقه اجتماعی شکل بگیرد. اصلاً دین یعنی این: آقا جان، عزیزم، آنی است که تو [در] خانهات باشی، کار به سیاست نداشته باشی؟ چقدر آدم باید نفهم بشود آخه؟ از کی بعضیها اینقدر نفهم میشوند؟ تعریف دین این است: خاصیتش کار سیاسی است! فقط همین؟ نماز، روزه، اینها همه فرمالیته است؛ طبیعی است. ولی بعدش [میگویید] مفت بخورند؟ زورگو زور بگوید؟ ما را چه فرض کردی؟
طبقه اجتماعی شکل بگیرد، به محض اینکه آنی که قدرت ثروت دارد بخواهد از ثروت اهرم میکند؛ این را برای قدرت و استثمار کند، استخدام کند، استعمار کند. [آیا میخواهید بگویید:] «میخواهم ربا داشته باشم، پول بدهم، با پولم کار کنم، من پول میدهم تو کار کن، پول مرا بیشتر کن»؟ بزرگترین معاصی که قرآن تعریف کرده، رباست. ما چقدر حساسیت نسبت به این داریم؟
صبح نماز صبح حرم بودم. بزرگواری از ائمه، از دیشب با هم بودیم تا صبح نماز جماعت یکی از شبستانها شرکت کرده بودیم. و قبل نماز که صحبت میکند، دهدقیقهای بزرگوار شروع کردند صحبت کردن. با [این مضمون]: «کله بزنیم! دختر دهساله وضع حجابش [مثل] شتر بود و بله، تیپ آن یکی چهجور بود و آن یکی چهجور بود!» و با مصیبت اسلام و فلان [موضوع دیگر] دعوا [دارند]! حساسیت دینی را من [چگونه] کوبش بکنم؟ بالاخره آدم متشرع حساسیت دارد. کجای منظومه است؟ بابا! الان دلار دههزار تومان شده، همه ائمه جماعت، همه جا باید داد بزنند، [ولی] درنمیآید. چرا؟ [چون] حوزه [را] بدبخت میکند؟ کی باید صدایش دربیاید؟ این کدام دین است؟ چه دین بدی است که ما داریم؟ چه دین غلطی است که ما داریم؟ کجایش دین است؟ بدبختِ ننه مرده! یک چهار تا تار [مویش] ریخته بیرون.
رفقای ما اینجا میگویند: «آقا بدحجابی ربطی ندارد.» سطح هر چیزی را باید بدانیم. بیحجابی و اینها، مخالفیم، مشخص است. حمام سرمان گذاشتهاند؟ سر ما نگذاشتهاند. مراجع تقلید، آیتالله صافی گلپایگانی، [اجازه به] بنده گذاشتند [و] از دست مراجع معمم شدیم، شاگردی مراجع کردیم، شاگردی علما را کردیم. کفر بگوییم؟ موضع ما روشن است؛ سطح کار را بشناسید! اسلام انفرادی، اسلام اجتماعی همین است. از این وضع اقتصادی که الان ما داریم، بهایی که کمر مردم را دارد میشکُند؛ آنی که انبوهسازی کرده، صدهزار دستگاه آپارتمان دارد، خالی نگه داشته برای اینکه قیمت مسکن را کنترل بکند. این چه دینی است که با این برخورد نمیکند؟ این چه مسئولیتی [است]؟ مسئولین دولتیها سر جای خودش، بحث دیگری است؛ ولی ما حساسیتمان به چیست؟
طبقه مرفه زورگو دیکتاتوری شکل بگیرد، [خود را] درمیآورد. درگیری موسی با قارون سر چی بود؟ درگیری پیغمبران! اینجا دعوا شکل میگیرد؛ انباشت بکند، بعد کنترل بکند بازار را، مردم را. بس! تو دل این حرفها بحث استکبارستیزی درمیآید. هژمونی غرب را قبول نداریم. به چه حقی باید سازمان ملل شکل بگیرد؟ سازمان ملل این شکلی! حالا سازمانی باشد که همه حق داشته باشند. حق وتو یعنی چه؟ من نمیفهمم. خیلی خندهدار است، خیلی مسخره است. حق وتو؟ همه جمع میشوند، یک چیزی را میپزند، نظری میدهند و پنج تا کشور میزنند ردش میکنند. بعد اینجا بین ما آدم ریشو برگردد بگوید که: «آقا ما باید با اینها بسازیم، قبول کنید، مذاکره کنیم!»
این صدتا ابلهی که برداشتند نامه نوشتند – «ابلهی که میگویم» تعبیری است که معاون رئیسجمهور به کار برده – نامه نوشتند که: «مدل ترامپ!» با او [که او] البته اصلش درست است – رئیس کُره [شمالی]، شما به قول خودشان رهبر معظم کره شمالی؛ در توییتر فارسی: «رهبر معظم، رهبر معظم کره شمالی!» – مدلی که او پیاده کرده که او هم خودش دربیاید. من اول نمیدانستم، گفتم این آدم بهش بخورد تربیتشده غرب باشد. بعد یکی از بچهها [گفت]: «مدلی که این با ترامپ مذاکره کرد، ما بیاییم همین کار را بکنیم، بدون پیششرط!» تلگرام، کوفت و زهرمار! دارم صبح تا شب مینویسند. دیروز در اتاق بازرگانی یکی از این مسئولین برگشته، گفته که [به] وزیر محترم امور خارجه: «آقا شما برو رهبری را راضی کن، داریم میمیریم ما! برو راضی کن، بقیهاش را هم بدهیم برود دیگر! دیگر حالا موشک و چرا؟»
چه دینی است؟ نماز میخواند، [دین در] کمرش بزند؟ اینها هیچی از دین نفهمیدهاند. دین این نیست. هژمونی فرعون را شما نگاه کن، قرآن اینهاست. از قرآن چه یاد گرفتهاند بعضیها؟ چه فهمیدهاند از قرآن؟ چهار تا ساحرند، فرعون رفته اینها را خریده، در مناطق مختلف جمع کرده، بعد آمده در زمین با موسی اینها مسابقه بدهد. بعد شکست خوردند، بعد به موسی ایمان آوردند. این میگوید: «من میزنم، میکشم، هر غلطی دلت میخواهد بکن!» منطق قرآن است. نفهمیدند! پول بگیرند از فرعون: «مقربین، شماره مقربین، عزت فرعون! اِنّا لَغالبونَ.» [یعنی:] «به عزت فرعون قسم ما موسی را [میبریم].» او معجزه است، این سحر است. سجده کردند.
فوتبال ما را میبینید دیگر. ببین، آن طرف مقابل در مغز ما فرو میکند: «تو عرضه نداری، هیچی نیستی، تو هیچی نداری!» از آن قرعهکشی جام جهانی، همان روز موضع گرفتم، گفتم: «چرا اینقدر بعضیها بدبختند؟» ترند شده بود: «باید ببازی!» صدای عدهای درآمده بود که چرا گفته: «باید ببازی!» خوب مرد حسابی، تو که در فوتبال داری میگویی: «باید ببازی»، چه جوکهایی درآوردند! فضای روانی درست کردند! چقدر بازیکنانمان را تحقیر کردند، مسخره کردند! «کریس رونالدو از نزدیک»! افتخارات ورزشیتان به حساب میآید؟
تمام تیم ما قیمتش به اندازه راموس آنور نمیشد. همه تیممان چهار هزار [دلار] تو قوطی! به قول خودشان روزنامه اسپانیایی: «زنده باد VAR! ویدئوچک! اگر نبود ما باخته بودیم، بدبخت بودیم!» روزنامه اسپانیایی از روزنامههای معتبر رئال و بارسا و فلان و اینها همه مثلاً: «زنده باد ویدئو!» کاستا میگوید که: «من گلم شانسی بود. شانس آوردیم.» این چه حقارتی است که در مغز ما فرو کردهاند؟ یک کم فضا عوض میشود، مردم الان همه امیدوارند امشب ایران پرتغال را ببرد. این همان مردمند! همه مردم سه ماه پیش [اینطور] گفتند: «فقط برید یه دستی با کریس رون!» به قول عباس جدیدی حرف خوبی زده بود: «فرو کردند، انگار آنها را ننه عقدی زاییده، ما را ننه صیغهای!» احساس حقارت و خودکمبینی [را] برنامه داشته باش! پلن خوب. کارشناسان آنالیز کرده بودند بازی را. یک پلن دفاعی داشته، پلن هجومی داشته، در هر دو تایش موفق بود. بازیکنانی که تجربه جهانیشان اولین تجربه است، باشگاه اروپایی را حتی ندیدهاند. چرا ما اینقدر خودمان را باختیم؟ وادادهایم، از قبل باخته؟ نماینده ملتی تو آنجا؟ بنا به این حقارت؟ جمهوری اسلامی [با این وضع] میخواهم چه کار [کند]؟ عمامهی مردم را حقیر کنی؟ اورجینالش آن است، برندشان است!
اصل کارکرد دین چیست؟ روزهخوری. اگر روزهخوری علنی بکند، مملکت میرود روی هوا، میکُشندش. بابایی که فرار کرد، جاسوس محیط زیست بود، اسم نمیآورم. از آمریکا فیلم عرقخوریش، عکس عرقخوریش درآمد، میخواستند شورش اجتماعی به پا شود، در رفت. هیچکس صدایش درنمیآید. چیست؟ در برابر این مفاسد، این خودکمبینی در برابر قلب حقوق ملت [است]. دفاع نکنی برای اینکه خودت را کم میدانی، بازنده میدانی، حقیر میدانی؟ یا صد تا عرقخوری بدتر؟ ای کاش روزهخوری علنی کند! مرزی که دینش حساسیت دارد اینهاست: اول با استکبار مشکل دارد. اول و به ذات! من آن را قبول ندارم. وای! قبول ندارم. جبهه مستکبری دارد زور میگوید، امکانات بهش دادهام، هر غلطی دلش خواست بکند، صدایش درنیاید، آخرش بگیرد بیدینی [است]! اینها مال مردم است، این حق مردم است. کم [نیست که] سیاسی است؟ بله، سیاسی است. عین دین است، عین دیانت ماست.
بعد در خیابان تهران بریزند بگویند: «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن!» خوب هم بلدند بعدش کجا را بزنند، یکی یکی بروند جلو. دل من خیلی خون است! خیلی خون است، خیلی خون است! تند؟ همهاش مال المیزان است! از همه بسیجیها تندتر [است] علامه طباطبایی! وقتی المیزان را خواندیم، تازه فهمیدیم انقلاب یعنی چه، منطق دین را تازه آدم میفهمد یعنی چه. یعنی چه آدم تندرو؟ [ما] شمال جبهه پایداری نیستیم، قرآن است. من مال قرآنم، منطق قرآن است. کسی حق ندارد هژمونی داشته باشد، تمام شد. حتی طبقه علما.
خیلی وقت گرفتم امروز، ببخشید. سازمان ملل: «آمدیم چهار تا مرجع تقلید گذاشتیم، این مراجع حق وتو داشتند. حل است؟» نه خیر! این مراجع اگر با حق وتو خواستند حق را ناحق کنند، یک طبقه ممتاز بشوند، اولاً اینها همه از عدالت ساقط میشوند، از مرجعیت ساقط میشوند. «احبار و رُهبان»ی که قرآن گفته، گفته [که] «الان اینها قیام کنید». علمای مسیح و یهود، یک طبقه ویژه شکل گرفت به اسم دین و خدا و پیغمبر. اینها بخور بخور میکردند. طبقه ممتازی باشند که امتیاز خاصی برای خودشان قائل باشند. [امام] ایستاد. [گفت:] «من بایستم!» امام فرمود این را: «ما نوکر کسی نیستیم! عالم باشد، آخوند باشد.» «کَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا». اجازه نمیدهد که کافر سوار بر مؤمن باشد، او برایش برنامهریزی کند، او به او خط بدهد، او به او جهت بدهد، او بر منابعش تسلط [داشته باشد]، [و] اجازه و امتیاز از او بگیرد! او کیست که بخواهد به من اجازه و امتیاز بدهد؟ خودت بایست!
آیا آخر سوره مبارکه فتح فرمود: «مَثَلِی که من در تورات از شما زدم این است: أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ...» من در تورات شماها را مثال زدم. برای یهودیها گفتم یک قومی آخرالزمان میآیند، مسلمانند. اینها خودشان میایستند، کسی نمیتواند به اینها زور بگوید. آبروست؟ یا مطلقاً هستیم یا مطلقاً نیستیم. در مراتبی هستیم، در درجاتی هستیم. در خیلی درجات هم نیستیم. نظام آموزشی ما چقدر نظام مستقل [است و] بحث سیاسی نیست؟ بحثهای نظام اقتصادی ما، بانکداری [ما]! امام: «از همه چیز نجسترین بانکداری ماست، از همه چیز گرمترین بانکداری خود ربا، پدر جد رباست. در اسرائیل، هیچ جای دنیا سود ۳۰ درصد، ۳۵ درصد ندارد، ته سودش ۳ درصد، ۴ درصد.» آنها که اورجینال رباخوارند اینجوری نمیخورند. صدایش درمیآید. چند بار تحصن کردید برای مجلس و رباخواری؟ دانشگاه تحصن کنیم؟ همین است. فقط مشکلاتمان معلول است، چیست؟ علت چیست؟
حرفهایی که من زدم، اگر فردا خدمتتان رسیدیم انشاءالله بحث را ادامه میدهیم. اگر نیامدند، بدانید به خاطر بازی ایران و پرتغال بوده، ربطی به این حرفها ندارد. بازی ایران-پرتغال، [و] ربطی به صحبتهای الانم [هم ندارد]. بالاخره باید یک وقتی، یک کسی هم این حرفها را بزند دیگر. کی بهتر از ما؟ به جایی بند نیستیم، توقع کسی را نداریم، کسی نیست که نگران باشیم دستمان را قطع بکنند، بعد کلهمان هم داغ است از این شور و حرارت اینکه میبینیم این منطق و این دین و این حرفها را. گربه؟! [یعنی: به ما چه!] به تو چه که مملکت چه مشکلاتی دارد؟ به تو چه که ساختار چه مشکلاتی [دارد]؟ مخالف بودم.
در فرج امام عصر تعجیل بفرما و صلی الله علی سیدنا محمد.