بلوغ تاریخی بشر و پایان نبوت تشریعی
نقش قرآن در مهندسی و هدایت جوامع
نقد تفسیرهای سطحی و انسانیسازی پیامبر
خطر نظمپذیری حیوانی در مدیریت جوامع
ابزارهای شیطانی کنترل: شراب، رسانه و شهوت
سادهسازی ملتها؛ راهکار سلطه جهانی
الگوی آموزشی ژاپن و تربیت روحیه اجتماعی
شهید مطهری و تحلیل رشد و بلوغ بشر
جامعه مطلوب قرآنی؛ انسانی، الهی و پیشرفته
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. بحثمان را با محور تفسیر شریف المیزان پیش بگیریم. این را هم قبلاً عرض شد، دوباره عرض میکنیم: اینکه [آنچه بیان میشود] از تفسیر شریف علیرضا نیست، [بلکه] آراء ایشان را نقد میکند. کما اینکه برخی از شاگردان ایشان، علامه طباطبایی را هم [نقد کردهاند].
علامه طباطبایی هم شخصاً یک شخصیت ممتازی است که رهبر معظم انقلاب، ماه رمضان فرمودند که از آمال ما این است که شخصیتهایی مثل مرحوم سید علیآقای قاضی و علامه طباطبایی [از خروجیهای] تربیت جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی باشند. قرار است چه خروجیهایی داشته باشد؟ قرار است خروجیهایی مثل علامه طباطبایی [داشته باشد]. این جمله (یا این امر) خیلی فوقالعاده است؛ و از طرفی، تفسیر ایشان هم تفسیری بیبدیل است.
بارها سرِ درس از حضرت استاد آیتالله جوادی آملی شنیدیم: "خدای متعال روز قیامت به تفسیر المیزان قسم میخورد. خدا به تفسیر المیزان قسم میخورد." به تعبیری که [ایشان] فرمودند، مفسری که خودش از جهت تفسیری شانه به شانه به استاد میزند. (این تعابیر را بنده خودم از ایشان شنیدم؛ زمانی که مباحث را پیگیری میکردیم، پیش از اینها نیز تعابیر ایشان را [در این زمینه] میدیدیم.) [پس] این تفسیری است که تفسیر پایه و محک است. باید مباحث را اول با آنجا سنجید، بعد وارد [مباحث دیگر] شد.
اگر کسی میخواهد بداند حرف قرآن چیست، حرف عترت چیست، تفسیر المیزان در مرحله اول کفایت میکند. [او باید] آرای دیگران را به این مباحث تطبیق دهد، ببیند که دیگران چه گفتهاند. مباحثی که داریم در مورد طبقات اجتماعی، سعی میکنیم که در کنارش آرای دیگران را هم [بررسی کنیم و همچنین] آنچه را که علامه طباطبایی از قرآن بیرون کشیدهاند.
بعضی وقتها ممکن است که هنوز برخی از این آرا را زمینشناسی، مثلاً، اثبات نکرده باشد؛ جامعهشناسی [نیز] اثبات نکرده باشد. [اما] معیار برای ما قرآن است. از اول هم همین را [گفتیم:] هندسه خلقت را بر اساس آنی که خدای متعال تعریف میکند [میسنجیم].
علامه طباطبایی در جلد ۱۰ المیزان میفرمایند که مردم بعد از حضرت آدم، به صورت یک امت با بساطت و سادگی زندگی میکردند. زندگی مردم، زندگی ساده و بر حالت فطری انسانی بود. بعد از مدتی، روح تکبر در بینشان شایع شد. پس این سیر بشر، یک سیر رو به جلوست. حتی انحراف و شیطنت را [هم] اثبات کردهاند که بشر و تاریخ، هرچه جلو آمده، رشد کرده و به بلوغ رسیده است.
به تعبیر شهید مطهری، بشر از یک جایی به بلوغ رسیده است. از آنجا که به بلوغ رسید، دیگر نبوت لازم نبود؛ دیگر پیغمبری بیاید، کتاب جدیدی بیاید. یک کتاب خدا فرستاد، [چون] میدانست که این [کتاب] دیگر تا آخر [کفایت میکند]. حضور فیزیکی پیغمبر را برداشت، به جایش امام را گذاشت. این بشر بالغتر شد. [پس از آن،] حضور فیزیکی معصوم مستقیم [برداشته شد و] این کتاب، [نشانه] ختم نبوت و خاتمیت [قرار گرفت].
این کتابهای شهید مطهری را بخوانید؛ [او] کتابهای خوب بسیاری در این زمینه [دارد]. اگر پیغمبر [زنده] بود، هنوز داشت به قرآن اضافه میشد. [اما] میگویند که ماجرای طوطی و زنبور: "پیغمبر قرآن، پیغمبر زنبور بوده." [به این معنا که قرآن، محصول] از این تجربیاتش که تجربه معنوی است و هر کسی میتواند داشته باشد، با زبان آن موقع [بیان کرده است]. بعد چون پیغمبر هم بیسواد بوده و در فضای بدوی زندگی میکرده، برای همین حرفهایی که زده، مال آن فضاست.
مثلاً هیچوقت در قرآن نگفته: "به کانگورو نگاه کن. انظروا الی الکانگورو کیف خُلِقت." [بلکه گفته:] "به شتر نگاه کن." [چون] پیغمبر شتر دیده بوده، کانگورو ندیده بوده. یا در فضای شبه جزیره عربستان، چون همه درگیر شهوات و زن و این حرفها بودند، همه آیات قرآن [و حتی] میوههای بهشتی هم از این [نوع] است. هیچ جای قرآن نگفته که من به شما آناناس میدهم؛ [چرا که] آناناس ندیده بودند. سیب دیده بودند، انگور دیده بودند. ادبیات خودش این حرفها را زده است.
اگر تا امروز بود، تجربیاتش بیشتر میشد؛ بیشتر میدید، دنیا را میدید، وضعیت روز را میدید، حرفهای جدیدتری میزد. ما پیغمبر عصر خودمانیم! با اینها که امروز داریم میبینیم، میگوییم که "لیبرالیسم شاخه مکمل اسلام است!" این جمله طلایی را آدم [چطور] استفاده میکند؟ [اینها] مزخرفاتی [است] که آدم میماند اینها را کی تولید کرد و [هنوز] تولید میکند! حرفهای عجیب!
نه! بشر یک رشدی کرده در طول تاریخ، به یک بلوغی رسیده. کتابی به او داده شده که حالا او خودش میتواند در این کتاب تدبر بکند و استخراج بکند. [به همین دلیل، دیگر] از حضور فیزیکی پیغمبر بینیاز میشود؛ [همینطور] از حضور فیزیکی امام بینیاز میشود.
[ملا] مجلسی درس فلسفه شروع کرده بود. جلسه اول، [که] آمده بود براهین عدم وجود خدا، برهانهایی که آورده بودند برای عدم وجود خدا، را گفته بود: "اینها را امروز میگویم، چندتایی را فردا میآیم جوابش را میدهم." [ولی] جواب فایده ندارد؛ جوابش پخته نمیشود. جوابهای مفصلی به این شبهات داده شده.
[مانند] «شریعت در گستره و در آینه معرفت» (اگر اشتباه نکنم) از حضرت استاد آیتالله جوادی آملی، کتاب «نور ملکوت قرآن» (چهار جلد) از مرحوم علامه [سید محمدحسین] تهرانی که یک بخشش را جدا کردهاند: «قبض و بسط تئوریک شریعت» (مال آن چهار جلد است ولی جدا کردهاند و مجدد جواب دادهاند)، و آثار آیتالله مصباح یزدی [که] بسیار خوب و بهروز و پاسخگو [هستند] نسبت به این شبهات و این مسائل. [مانند] کتاب «پرسشها و پاسخهای ایشان»، «پاسخهای استاد به جوانان پرسشگر»، «جامعه و تاریخ». کلاً کتاب «معارف قرآن» ایشان (تمام آن ۱۲-۱۳ جلد) خواندنی و قابل استفاده است.
پس اول بشر توی زندگی سادهای بوده، طبقات نبوده. "چرا برگردیم به آن دوران؟ عزیزم! آن دوران پارینهسنگی است! آن دوران، دوران بساطت بشر است!" بله، بشر هر چقدر که به حیوانیت نزدیک باشد، نظم او هم بیشتر است. راهکاری برای منظم کردن بشر این است که او را از سطح انسانی به سطح حیوانی [پایین بیاوریم].
زنبورها منظم، گاوها منظم، گوسفندها منظماند. من روستا رفته بودم، یکی از [روستاهای] اطراف مشهد. چوپان اینها را برده بود بیرون شهر. قشنگ سیر شده بودند، برگشته بودند. بعد یکی به من گفت: "هر کدام از این گوسفندان [مال] خانهای [هستند که] یک یا دو گوسفند [دارند]. ته روستا که میرسد، [چوپان آنها را] رها میکند؛ هر کدام میروند توی خانه خودشان."
[در مقابل،] صبح به صبح، اول صبح [انسان] لازم است که برایش غیبت بزنند، از ترس غیبت و حذف درس و کسر حقوق؛ از ترس اینها، مثلاً، صبح به صبح بلند شود بیاید بیرون. [اما گوسفند] اول صبح که میشود، خودش پا میشود، میآید منظم [و] منتظر سرویس [میماند،] میآید دم در و با همدیگر میروند. قرآن یک جا «جمال» به پا آورده، خوشگلی را یک جا به کار [برده]. آن هم در مورد گله گوسفند. مرتب، منظم.
راهکار یک عده برای نظم این است [که]: بشر اولیه سطح ادراکش خیلی پایین بوده، توانمندیهایش خیلی پایین بوده. بله، شما اگر با ابزارهای مختلف توانستید بشر را... قشنگ نیست ولی خیلی رساست. اگر توانستی این بشر را اخته کنی، او [را]، زهرش را که گرفتی [و] از بشریت درش آوردی، قشنگ میشود مدیریتش کرد.
این مطلب خیلی ساده است که الان دنیا دارد با همین [ابزارها] اداره میشود. مدیریتش [از طریق] آبجو و شراب و ویسکی و از این چیزهاست. [اگر اینها را] به او ببند [تا کنترلش کنی]. الان توی این جام جهانی دیدید دیگر؟ جام جهانی که دیروز دو قربانی بزرگ داشت: [از جمله] نفر ایرانی.
عرض کنم که یک عکس راه انداخته بودند، [که] طرف حالا گفته بود کمبود آبجو اتفاق افتاده توی جام جهانی، کمبود پیدا کردهاند و یک عکسی انداخته بودند که دو نی این بالا، یک ظرفی بالای سرش گذاشته [شده بود]، دو نی از اینور و آنور [آن آویزان بود]... ولی همین [کنترل از طریق] آبجو، همین [کنترل] دائم [مردم را] کنترل کرد؛ نظمپذیرشان میشود کرد.
کاری ندارد که ایران منظم شود. همه را عرقخور [کنیم]، کلابهاوس شبها بروند تا صبح هرزگی کنند، سایتهای پورنو را بیشترش کنیم، در اختیار همه قرار دهیم. به تعداد هر یک خانواده، یک سایت پورن بزن. اگر نشد این مملکت منظم... یک طبقه شکل میگیرد، [و] «هلو میچاپد» همه را [در حالی که] قشنگ [است].
جوانی که بفهمد، مشکل با اوست. با او مشکل پیدا میشود. آن که نفهمد که مشکلی پیدا نمیکند با او. یک ابزار برای مدیریت، برای نظم، برای اینکه جامعه را کنترل کرد: نفهمی بشر. ممکن است که سواد را بالا ببرد، سطح سواد را، [اما] اهرمهای دیگری دارد [که با آنها] کنترل میکند. مهار شهوت را با اهرم غضب میگیرد. زهر این [مدیریت].
یکی از مسئولین ما رفته بود سازمان ملل. یکی از این پسران یکی از این کشورها به من میگفت: "شما واقعاً بارفروشی، بار به معنای عرقفروشیها، اینها تعطیل است توی ایران؟" گفتم: "آره." گفت: "کازینو تعطیل است؟" گفتم: "آره." گفت: "نایت کلاب تعطیل است؟" گفتم: "آره." [گفت:] "مگر میشود کنترل یک مملکت جوان را بدون این ابزار؟ چه جوری کنترل میکنید؟ مگر میشود کنترل کرد؟ مشکل اقتصادی هم دارد، بحران بیکاری هم دارد، بحران جنسی هم دارد. چه جوری مدیریت میکنی؟ مگر میشود کنترل کرد؟"
یک راهکار شیطانی امروز عرضه کردم خدمتتان برای کنترل بشر. آن هم بساطت است. بساطت در سطح حیوانی [که به کار میبرند]. این است: "همه چیز خوب است ولی اینها خیلی سادهاند." ببین، آدمهای دانشمندی هم درشان هستند ولی دانشمنداشان هم سادهاند. حالا من بعضی تعابیر دیگر [و] به کار دیگری که شنیدم و جالبتر است، مثلاً در مورد چینیها، مخصوصاً قابل بحث است. من دوست دارم دوستان بیایند با هم بحث بکنیم. حرف آخر نیست، [و] همه حرف خود من نیست. خیلی حرفهای دیگر داریم.
[میگویند:] "این مملکتها، این مملکتهای حیوانی، پیشرفت کردهاند؛ ما چون انسانی پیشرفت نمیکنیم، تمام شد!" یکی از اهرمهای پیشرفت این است. بله، درس هم میخوانند، مدارس خیلی خوبی دارند. من خودم آن مدارس ژاپن را مطالعه کردم. اینجا یک مدرسه قم تأسیس کردیم؛ مدلهایی که [و] متدهایی که توی ژاپن پیاده میشد، الهام گرفتیم و آوردیم. البته نمیشود اینجا. سخت است پیاده کردن [آن].
[در] ژاپن، مدرسه مستخدم ندارد، فراش ندارد، دربان ندارد. [مسئولیت] مدرسه از بچههاست. آشپز مدرسه از بچههاست. نظافت مدرسه با بچهها [است]. پدر و مادر بچهها میآیند، [و] خودشان همانجا مشغول کار [میشوند]. روح نظم، روحیه اجتماعی و تعاون درشان هست. آن هم هست. البته پیشرفت میکنند. مخصوصاً در چین، انسانهای بسیار ساده [هستند].
شما از اکثر مردم دنیا اگر بپرسید: "اسم پنج تا از مسئولینتان را بیاورید." [مثلاً کسی] در آمریکا رفته مصاحبه گرفته، میگوید: "ایران کجاست؟" میگوید: "بغل کلمبیاست!" [همینطور وقتی] مصاحبه میکند، میگوید: "ایران کجاست؟" میگوید: "ایران همان عراق است!" درسخوانده و دانشجو، رتبههای خوبی هم دارند؛ بعضاً بیخبرند که چی به چی است و کی به کی است.
مهار کن، توی بساطتی نگه دار جامعهات را، راحت میشود مدیریتش کرد، کنترلش کرد و پیشرفت هم کرد؛ پیشرفت حیوانی. [مثل] دامداری بزرگ! دامدار [میتوانی] چند میلیون دام داری؟ تو این دامداریات؟ بعد مدیریت میکنی. خیلی قشنگ تولید میکنی. صحت داری. همه سرحال و قبراق. قبول داریم. نه، به چه راهی میخواهیم برسیم؟ به راهی که جلوتر، پدر آدم را در میآورد! آن راه قرآنیاش [را] بیشتر صحبت کردیم.
بنا داریم [که] از یک ربع انشاءالله جلوتر نزنیم.
خدایا، در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرت را از ما راضی بفرما. جامعه ما را یک جامعه انسانی، اسلامی، الهی [و] پیشرفته قرار بده.