بلوغ امت اسلام و پایان نیاز به پیامبران جدید
زمان غیبت؛ حفظ دین بدون حضور فیزیکی امام
اجتهاد و نقش فقیه در حفاظت از میراث دینی
اسلام زنده در برابر اسلام صوری
مردم؛ ستون دین در نگاه امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
مناقشه بر سر ولایت فقیه و جمهوریت
مقایسه امنیت و دینداری در دو دوره تاریخی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
بنا بود که هر وقت به این بحث ترتیب اثر بدهیم. در سیر بحث دیروز، یکی از دوستان که (با کمی تأمل اما به خوبی) انتقادهای درست و حسابی میکند، انتقادی کرد نسبت به بحث دیروز؛ انتقادی خیلی قشنگ و حسابی. ما دیروز گفتیم که سیر تاریخی بشر، سیری به سمت پیشرفت است و بشر به سمت بلوغ میرسد. علامه طباطبایی نیز بر این باور است و شهید مطهری نیز؛ «بلوغ اجتماعی» از تعابیر شهید مطهری است.
و گفتیم که شیعه از حضور فیزیکی امام مستغنی شده است؛ از حضور فیزیکی مستقیم. (متوجه هستید، دیگر؟) [پس دعایی] برای فرج دیگر چه کاری [دارد]؟ خب، ببینید! این بحث حیثیت دارد، اطلاق ندارد؛ حیثیتهای مختلفی دارد. اینکه گفته شد، به حیثیت زمان غیبت است، نه به حیثیت زمان ظهور. یعنی در زمان غیبت، شیعه با خلع ایدئولوژیک مواجه نمیشود؛ فونداسیون تشیع آسیب نمیبیند؛ این سازه سرپاست. چرا؟ به خاطر اینکه به یک بلوغی رسیده است. این تعبیر شهید مطهری، تعبیر قشنگی است: به «بلوغ حفاظت از میراث فکری خودش» رسیده است.
تفاوت امت اسلام با سایر امتها این است که پیغمبر [بعدی] پشت پیغمبر [قبلی] میآمد، و [مردم] هم تحریفش میکردند؛ آن دین را مردم نمیتوانستند در برابر تحریف مقاومت کنند. اما اگر پیغمبر دیگری میآمد که دین قبلی را ترمیم میکرد. انبیای صاحب شریعت شاید به اندازه انگشتان دو دست هم نشوند؛ آنهایی که واقعاً شریعت جدیدی آوردند. معمولاً انبیا، انبیای پیرو و مبلغند. [یعنی اگر در] پنجاه سال اخیر، چهل سال اخیر، دین دچار آسیبها و تحریفهایی شده، پیغمبر بعدی میآید و این تحریفها را ترمیم میکند.
امت اسلام و امت آخرالزمان این ویژگی را دارند که به این بلوغ رسیدهاند؛ بلوغ برای حفاظت و کارکرد علما و اجتهاد، که [شهید مطهری] خیلی روی آن مانور میدهد. مردم، آنچیزی را که از امام توقع دارند، در صحنه جامعه توسط فقیه (که دسترسی به منابع دارد) استنباط میکنند. [فقیه] انگیزه و غرضی برای تحریف ندارد؛ او سازمان کلی را نگه میدارد.
راجع به فرج [چگونه] جواب بدهیم؟ سؤال خوب طرح شد. زمان غیبت اینجوری است. این باعث شده که به ما یک فرصتی برای شکوفایی داده بشود. آفرین! ما یک حس دین داریم، یک فراگیری دینداری در زمان غیبت. «لیُظهِرَهُ عَلی الدّینِ کُلِّهِ» نمیشود؛ [اما] دین حفظ میشود.
مثل جسد برخی از شخصیتها که نگه میدارند، با دستگاه [حیاتی]؛ هوشیاری [آنها] خیلی پایین است. در ساری، وقتی برنامه تلویزیونی داشتیم – [مثلاً در] بیمارستان امام خمینی ساری – برنامهای داشتیم. بعد عرض کنم که دو تا اتاق بود توی بخش خصوصی؛ یکی [از آنها] جوانی بود که حالا دقیق یادم نمیآید، چون مال دو سه سال پیش است. شاید بیست سال این جوان روی این تخت بود. او جوانی هفت ساله بود که در مسیر ساری تصادف کرده بود و بیست سال روی تخت بود و هیچ عضوی از اعضای او کار نمیکرد، غیر از دهان. عکسش را من دارم و فیلمش را هم شبکه یک پخش کرد. عرض کنم که پدرش [تمام] هزینههای نجومی [او را] هم [متکفل] بود. بیمارستان، [تمام زندگی] او و زندگیاش بود، دیگر. تلویزیونش آنجا بود و اسباببازی [هم داشت]. نمازش را هم میخواند؛ خیلی جالب بود. با هوشیاری هشت درصد! نمیدانم چقدر امیدوار بودند این خانواده، به امید اینکه بالاخره یک وقتی [بهبود یابد].
[به نظر این گروه،] کالبد دین را ما نگه بداریم [تا] این کالبد فعالیت بکند. الان دین، دین راکدی است. امام عصر که تشریف میآورند، به تعبیری، دین را اقامه میکند. [گویی میفرماید:] «اللهمّ إنّا نرغب إلیک فی دولةٍ کریمةٍ» [که] اسلام [را] اقامه میکند، «و عین مبیر [کفار و] الظالمین، و عین مبین الظلمه، و عین محی الدین، [و] ماحی دینه.» احیا میکند؛ مجدد سنت و شریعت است؛ [و] مُشَیِّدِ بنا [و] مُشَیِّد [شریعت] است [که آن را] تشدید میکند. این [مثل] در و دیوار ریخته [است]؛ اسمش مانده، ولی در و دیوار همه ریخته [است]؛ کارایی ندارد، یک مخروبهای شده است. اسمش را نگه داشتند، از بین نرفته است. علما یک چیزی از اسلام را نگه داشتهاند؛ ولی اینکه اسلام نیست که! [گویی] این [فرد] قرآن جدید آورده [است].
تابستان با برخی دوستان نخبه و باهوش مازندران میخواندیم. فصل اولش از دانشگاه شریف بود. [یکی از آنها] برگشت و گفت: «یک خورده که بحثمان پیش رفت، گفت: «این اسلامِ شاهآبادی چرا اینقدر با [آنچه از] اسلام [میدانیم] تفاوت دارد؟»» اسلام شاهآبادی برای ما عجیب و غریب است. [گویی] قرآن [او] آیاتی را که مهجور واقع شدهاند، درمیآورد. [آیاتی مثل اینکه] برادر مادری از برادر مادریش ارث میبرد! وقتی امام زمان [تشریف بیاورند]، ارث [چگونه] میرسد؟ زن و بچه و پدر و مادر میخواهند ارث ببرند؟ آن رفیقش (دانشگاهی و همدانشگاهی و هممباحثه بودند) [پرسید:] «آنها برادرند با هم؟ نه برادر مجازی، نه برادر حقیقی!»
علامه طباطبایی [میگوید]: «برادر سلبی مجازی است.» داداشی که از مادرت با تو است، او مجازی است. داداشی که با دین با تو است، حقیقی است. دین اصالت دارد؛ پدر و مادر اعتبار [دارند]. جدیداً [گفته میشود که] پدر و مادر حقیقی تو، [همین] پدرت [است، یا] منم [پدرت هستم]. [و] برادران [واقعی تو] امام زمان [هستند]. پدر حقیقی من هم [اوست]. [حتی وقتی] نماز جماعت خواندی، مجازی بود. نظام حقوقی خودش را هم احیای دین با امام زمان است.
ما به حضور فیزیکی حضرت نیاز داریم؛ البته این نیاز هم وقتی شرایطی قرار [گرفت که] به اضطرار برسیم، این نیاز را درک بکنیم. فلسفه اصلی زمان غیبت این است [که خداوند] طراحی کرده [تا] هم در دوران غیبت اصل این دین حفظ شود. با این مقدار نمیشود کار کرد. [اگر] اصل این دین را حفظ بکنی، مجبوری به اینکه به آرای مردمی اعتبار بدهی، [چون] مردم [باید] پای کار باشند.
امیرالمؤمنین فرمود: «إنما عماد الدین و جماع المسلمین العامة من الناس.» [یعنی] ستون دین مردماند. آقا، ستون دین نماز است، [اما] یک ستونش مردماند. عامهای از مردم؛ عامه، عموم مسلمین، عموم حزباللهیها، عموم طبقه متوسط و طبقه ضعیف. با طبقه خواص کار ندارم. این مسلک [را] نگه داشتند.
خب، حالا شما تجربه مشروطه برایت پیش آمده [است]. مردم باید توی سیستمی باشند که خودشان بیایند رأی بدهند. اگر نباشد، شما هیچ حکومتی را به اسم اسلام نمیتوانی داشته باشی؛ از بیخ تعطیلاند. میگویند که آقا، اصلاً چه کاری است [که] ما به اسم اسلام حکومت داشته باشیم که بعداً کار پیش نرود و آسیب بخورد و آبروی [اسلام هم برود]؟ این حرفی است که از اول انقلاب بوده؛ الان خیلی جدیتر مطرح است. این حرف دارد از لسان موجهین قوم بیرون میآید و دارند [آن را] بیرون میکشند. یعنی کمکم [از] فحول قم این حرف دارد از آنها شنیده میشود.
آخوندها میگویند: «اسلام [را با] انقلاب کردی[م]، هرچه گند بود، به ما برگشت.» اعتباری داشتیم. قبل انقلاب وضعمان بهتر بود یا الان؟ قبل انقلاب آخوندها را بیشتر تحویل میگرفتند یا الان؟ شبهه جدی است. در هر فضایی، در هر طلبه و روحانیتی که حالا دلبسته به انقلاب و اینهاست، اینجور دارند دلشان را خالی میکنند و تا حدی هم موفق بودهاند.
[این] مطلب به وضوح غلط است؛ به وضوح غلط است. حالا من خیلی از خودم چیزی نگفتم، خیلی هم بنا ندارم از خودم بگویم و [از] تجربیاتی که دارم [صحبت کنم]. فضای دانشگاه، در فضای رسانه هستیم، در فضای مردمی هستیم؛ اصلاً قابل قیاس نیست با آنچیزی که از قبل انقلاب نقل میشود. در همین بحرانی که الان داریم، در این وضعیت اقتصادی فاجعهآمیز، در همین حکومت آخوندی که همه سران معمم به این لباساند و مسئولین عمدتاً از این لباس[اند]؛ در همین فضا، اعتباری که همین الان روحانیت دارد، دهها برابر بالاتر [از] زمان شاه است.
شیخ عباس قمی را اینها از امام نقل میکردند. شیخ عباس قمی [الان اگر زنده بود]، اگر شیخ عباس قمی الان بین مردم باشد، احترام و ارادت [مردم به او]... شیخ عباس قمی بغل جاده میایستاد، [و] اتوبوس [هم] او را روی بوفه سوار نمیکرد؛ ماشینش پنچر شده [بود]. شیخ عباس قمی [آن زمان]، قبل انقلاب، [وضعی داشت که] باورش برایشان نمیشود.
من همه مشکلات امروز را قبول دارم؛ [آنها را] مقصر میدانم [و] مقصرند. بحران اقتصادی [هست]، مردم پشت انقلاباند. خب، روحانیت هم پشت انقلاب باشد! شما یک حرفی بزن، [آنها] حرف بزنند؛ مشکل از کجاست؟ خود این آرای مردمی، ریسک است.
مردم، [در] اول انقلاب [پرسیدند]: مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت و حضرت امام فرموده بود که «ولایت فقیه که ربطی به جمهوری و آرای مردمی نمیخواهد، [خداوند] خودت نصب کن.» بامزهاش این است که [میگویند] روحانیت وارد کار نشود، کلاً مردمی باشد. نظرم عوض [شده است]. بعد [میگویند] روحانیت در هیچ بخشی از نهادها هم نباشد. ریاست جمهوری [در] قانون اساسی [آمد]. [اما] در قانون اساسی اول، ولایت فقیه اصلاً در آن نبود. اصل ۱۱۰ را لحاظ نکرده بودند و مخصوصاً آقای منتظری و اینها خیلی فشار آوردند به اینکه [هنگامی که] آن قانون اساسی تنظیم میشد، اصلاً ولایت فقیه نبود. [سؤال این است که] ولایت [اگر] بخواهد اجرایی شود، ولایت مطلقه فقیه مطلقاً معنا دارد. به معنای توتالیتاریسم نیست. خلاصه، [چرا] حکومتش [باید] وابسته به آرای مردمی [باشد]؟
امروز حکومت پیش میرود؛ [اما] سی سال بعد، [اگر] علی [یعنی ولایت فقیه] به رأی مردمی نباشد، [آیا] به سی سال نمیرسد؟ آقای بهجت [در مورد] آنجا، من با دو واسطه دارم برای شما میگویم. آقای بهجت فرموده بودند که «ایشان بصیرتشان در مسائل سیاسی فوقالعاده است.» [و فرمودند:] «من مصلحت [دیدم] که فقط ایشان را تأیید بکنم [و] هیچ موضع سیاسی نگیرم.» موضع نگرفتن [من] برای حمایت بود. میگفت: «بگذار ایشان کارش را بکند.» [با وجود اینکه] بالاتر از امام [هم] نبود، [و] از جهت عرفانی و معنوی اگر شاگرد امام خمینی است، بعداً به این موقعیت رسیده [است]. او میگوید: «من هم سکوت میکنم.» [پس] ضررش از کجاست؟ چه کاری بود [که] ما انقلاب کردیم؟ [چون] همین جسد متلاشیشده [است]. بیشتر توضیح داد و استدلال آورد.
اگر خواستید، [اکنون] وقت [آن] نیست؛ بحثمان باید پیش برود. [بعداً] صحبت بکنیم [و] وضع امروز را با وضع قبل مقایسه بکنیم. با همه انتقاداتی که هست و همه را قبول داریم، وضع اقتصاد مردم بد است، شرایط مردم بد است؛ همه اینها را قبول [داریم]. ولی اگر از منظر یک آدم متدین شما نگاه بکنی، وضع امروز بدتر است یا وضع دیروز؟ آدم سادهلوحی [است که] منطقه ۱۰ تهران [را میبیند]. وضعیت [با] حرفهای احساسی و هیجانی زیاد است و روی آمار باید بحث کرد، دیگر.
وضعیت دینداری؛ لااقل از کسی که جبهه رقیب این جریان است، بپرسید. او میگوید: «بهتر شده یا بدتر شده؟» امنیت او بیشتر به خطر افتاده یا امنیت او قبلاً بدتر بود؟ اگر اینها ملاک است برایتان، برای تدین و دینداری [وضع امروز بهتر است]. کدام یک از رفقا [این را قبول ندارند]؟
حکومتی که هر کسی به آن گرایش داشته باشد، معادل با حفظ علاقه به حکومت [خود] است و [این علاقه را] ترویج میکند. حکومت، ارتباطش با دیانت، ارتباط صافی بوده؛ [ارتباطی] مُخفی نبوده، بلکه این را نگه داشته [است] تا دیده شود. [آیا] قبل انقلاب بود [اینطور]؟ آقا، نهجالبلاغه را بگویم، عرض من تمام [میشود]. داشتن نهجالبلاغه قبل انقلاب، اگر در خانهات پیدا میکردند، پنج سال حبس داشت. تفسیر جلسات عمومی را [که] شبکه سه دارد درست میکند، [چه کار کنیم]؟ یک گزارشی دادم: «خود صدا و سیما افتاده به جان انقلاب؛ نمیفهمد آزادی نیست!» درد و دل کردیم.
امروز بحثمان [همینجا تمام شد]؛ انشاءالله بقیهاش را فردا [ادامه میدهیم]. حتماً [ادامه میدهیم]؛ لابد با ده درصد جمعیت! (نمیدانم چقدر؟) اکثر دوستان [هم هستند] که انشاءالله ادامه میدهیم، به حول و قوه الهی.
خدایا، در فرج امام عصر تعجیل بفرما! این انقلاب و این نظام را به غایت نهایی خودش که حکومت امام عصر است، ملحق و متصل بفرما! رهبر عزیز انقلاب [را] حفظ و نصرت عنایت بفرما! و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.