تکبر فردی قابیل تا استکبار جمعی در تاریخ بشر
دین؛ تنظیمکننده روابط اجتماعی بدون سلطه
نظام اربابرعیتی و پیدایش بتپرستی
آزادی دروغین فرعون در برابر رسالت حضرت موسی (علیهالسلام)
سازش با طاغوت؛ هزینهای سنگینتر از مقاومت
نمونههای معاصر بردگی مدرن در جهان عرب
کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام): بنده غیر مباش، خدا تو را آزاد آفریده است
دین؛ تنها مانع مصرف شدن انسان در نظام استکبار
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
در تبیین مطالب مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان بودیم. فرمودند که روحیه تکبر از ابتدای خلقت وجود نداشته. تکبر [فردی بوده، نه] تکبر جمعی. قابیل، هابیل را میکُشد؛ اصل این روحیه به تکبر فردی او برمیگردد و قبل از او هم، اصلاً قبل از اینکه دنیا آفریده شود و [موجودات] در دنیا قرار بگیرند، ابلیس تکبر داشته است. پس تکبر فردی بوده است.
سیر پیشرفت بشر، سیری بوده که استکبار اجتماعی و جمعی، خوردهخورده شکل گرفته است. طبقه ممتاز و ویژهای شکل گرفته است. این طبقه به خودش این حق را میداده که دیگران را استحصال بکند، دیگران را استعمار بکند، آنها را به خدمت بگیرد در جهت منافع خودش، در جهت منافع شخص خودش، در جهت منافع حزب خودش و طبقه بالا [دست]. [به این ترتیب،] طبقه پاییندستی شکل بگیرد؛ یک عده به یک عده زور بگویند، دیکته بکنند، خواستههایشان را برای اینها تحمیل بکنند. هرکه را خواستند از اینها بگیرند، هرچه را نخواستند... چه بسا پای میز مذاکره هم آمدند، توافق هم کردند؛ [اما] هرچه که باید بگیرند، میگیرند.
استکبار... دین آمده برای اینکه همین را فقط از بین ببرد. اولین کارکرد دین با این سلطه، با این استکبار، با این هژمونی مشکل دارد. [دین] آمده [تا] روابط را تنظیم کند، به نحوی تنظیم کند که کسی بر کسی مسلط نباشد؛ همه در تعامل با همدیگر باشند، از امکانات و تواناییهای همدیگر استفاده بکنند، ولی کسی بر کسی سوار نشود، کسی به کسی زور [نگوید]. منافع همه تأمین شود. این کارکرد اصلی دین است.
خب، پس به مرور بشر پیشرفت کرده است. در جامعه طبقات شکل گرفته؛ یک عده برتری پیدا کردهاند. [علامه] میفرماید که: «اصلاً بتپرستی خیلی عجیب است.» این یک چیز عجیبغریبی است که مرحوم علامه طباطبایی... از روی [متن] برایتان بخوانم. خیلی اینها واقعاً خواندنی است؛ این تکتک کلمات مرحوم علامه طباطبایی.
دیروز یک نقلقولی شنیدم، تا حالا نشنیده بودم، برایم جالب بود. یکی از شاگردان مرحوم شهید صدر (رضوانالله علیه) در مورد درس شهید صدر فرمودند که: «ما در نجف، به درس شهید که میرسیدیم، میرفتیم تو بحث تفسیر. همیشه شهید، اولین قول و مهمترین قولی که به آن نظر داشت، نظر مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بود.» [ایشان میفرمودند:] «اگر علامه [طباطبایی] لَتَلْمَذْتُ عِنْدَهُ.» (لو کان فی النجف لَتَلْمَذْتُ عِنْدَهُ - اگر در نجف بود، من در محضرش تلمّذ میکردم.) [آن زمان] مراجع [هم] به حساب میآمد. شهید حسرت میخورد که چرا در محضر علامه طباطبایی نبوده و تلمّذ نکرده است.
یکی از الطاف و مواهب خدای متعال به ما این بود که [در] محضر چهار تا از شاگردان بیواسطه علامه طباطبایی در موضوعات مختلف توانستیم تلمّذ بکنیم؛ لطف خدا. سالیان فراوان، بهطور عام و خاص، محضرشان بودیم. طباطبایی و هم شاگردان ایشان، خلاصه حق سنگینی به گردن ما دارند که هر چقدر ما در هر جلسه اسم این بزرگواران را بیاوریم، حق اینها ادا [نمیشود].
کمکم به اینجا کشید که تدریجاً عدهای بر دیگران برتری یافتند. برتری مادی که بعداً بحث میکنیم سرِ اینکه این امکانات بیشتری دارد، این قدرت دارد، این زور دارد، پول دارد؛ سر همین فقط یک امتیاز ویژه پیدا کردند و مردم دیگر ایشان را بهعنوان ارباب گرفتند. نظام اربابرعیتی اینجا شکل گرفت. آنها میگویند: «هر کار بکنی، طلبکار است.» [مسئله فقط] خرید سلبریتی معروف انتخابات نبوده [است، بلکه] اینها طلبکاری [میکنند]. یعنی آن نگاه بدوی هنوز هم هست؛ قیافهها مدرن شده، وگرنه نگاه پوسیده و فکر پوسیدهای است که [مردم را] رعیت میدانند و میخواهند به رعیت تلقین کنند که: «بابا! [شما] باید روبروی این ارباب ایستاد!» یا بدتر، خودشان را جزء ارباب میدانند، [و خود را] طبقه حاکم میدانند.
نکته خیلی قشنگ اینجاست، ببینید این هسته اصلی بود که رویید و سبز شد و میوه داد؛ و میوه آن چیزی جز دین بتپرستی، اختلاف شدید طبقاتی، استخدام [انسانها] توسط قوی، بردهگیری قدرتمندان، دوشیدن زیردستان، و پیدا شدن منازعات و مشاجرات در بین مردم نبود.
دوباره تکتک میخوانم: «این نظام اربابرعیتی [و] طبقه حاکم که شکل گرفت، اولین اثر منفیاش چه بود؟ دین بتپرستی.» بابا! دمت گرم، علامه طباطبایی! رحمت خدا بر تو. بتپرستی از یک جایی درآمده. ببین، منافع یک عده در بتپرستی است. بشر که کشش نمیرود به سمت بت. [آنها] آوردنش سمت بت. «شما آزادی [دارید که] بین خدا و بت یکی [را] انتخاب کن! آزادی؟!» [این] مزخرفترین حرفی است که در این عالم آدم میتواند بشنود. آزادی نداریم؟ چرا! آزادی داریم. [اما] آزادی [را] چه کسی دارد میگوید؟ کسی که خودش همه را به استخدام و استضعاف کشانده است.
موسی ایستاد. [او] حرف از آزادی [زد]. فرعون گفت: «این آقا آمده که زندگی شما را به هم بریزد، از دیارتان بیرونتان کند، آزادیتان را سلب کند؛ [او] دیکتاتور، ساحر، فلان [است].» این تعابیری است که [فرعون میگفت]. بابا! آخه یک آدم پاک و تر و تمیز [چقدر] عجیب [است]! چه کسی حرف از آزادی میزند؟ چه کسی حرف حقوق بشر [میزند]؟ فرعون حرف از حقوق بشر میزند! خیلی خندهدار است. [فرعون] میخواهد عقایدش را به شما دیکته بکند. میخواهد شما را بیرون بکند. [میخواهد شما را با] فشار اقتصادی بدبخت بکند.
حضرت موسی وقتی که میآید، خیلی قشنگ با فرعون مواجه میشود. [میگوید:] «بنیاسرائیل را به تعبد گرفتهای؟ بنیاسرائیل را [آزاد کن]! من آمدهام برای آزادی بنیاسرائیل. «اَرسِلْ» [به معنای] آزاد کردن است.» کبوتر وقتی آزاد میکنند، میگویند: «اَرسَلْتُ الطَّیْرَ». «ارسال» برای آزاد کردن است. «بنیاسرائیل را آزاد کن! تو [آنها] را به تعبّد گرفتهای، به عبودیت گرفتهای، به استضعاف گرفتهای، به استخفاف گرفتهای!» حضرت موسی آمده برای آزادی.
بعد جالب است، یک جوری هم هست: [فرعون] در قالب آزاد نشان دادن، بشر را دارد به بردگی میگیرد؛ و [موسی] در قالب بهبند کشیدن (محدود کردن) دارد آزاد میکند. خب، دوباره بگویم؟ دوباره بگویم. چون او (فرعون) در قالب آزاد نشان دادن، بشر را دارد به بردگی میگیرد؛ حضرت موسی در قالب بهبند کشیدن (محدود کردن) دارد آزاد میکند.
بعد فرعون میگوید که: «این [مشکلات] دراز [مدت را]، مهندسیاش [کنید]: هر وقت احساس ناراحتی کردی، یک پیک برو بالا! دو جعبه پایین دارم، خنک دادم! کارخانه تر و تمیز زده، مخصوص! راحت لذت را ببر!»
حضرت موسی که میآید، [همین که] کتککاری و فحش و فحشکاری راه افتاد، یکم که نهضت حضرت موسی پیشرفت شد، مشکلات اقتصادی [پیش آمد]. [مردم گفتند:] «او [زمان] فرعون بود و ما کماکان اذیت میشدیم؛ دیگر تو هم که آمدی، بدتر شد که! به اسم خدا و پیغمبر داری ملتت را اذیت میکنی!»
[در گذشته، حتی] عقب [بودیم، اما] فرعون بود. [با وجود] خدا و پیغمبر، اسم خدا و پیغمبر خراب نمیشد. [اما اکنون مردم میگویند] پیغمبری و خدا و معجزه، همه چیز را خراب میکند.
[ولی] ما که قبلاً داشتیم اذیت میشدیم، الان [هم] داریم اذیت [میشویم]؛ [این] اذیتی [است] که هر قدمی که برمیداری، تویش نورانیت، صفا، رشد و برکت [هست].
آیه قرآن، خطاب به مسلمین در سوره توبه فرمود. خیلی قشنگ است، خیلی زیباست این آیات؛ این آیاتی که بین ما غریب است و همه [باید] حفظ باشند. میفرماید که: «وَإِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ ۖ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ». چقدر [از این اذیت شدن] اذیت نمیشوید؟ زخمی نمیشوید؟ کشته نمیدهید؟ همه اینهایی که تو اینجا کشیدی، آنها هم دارند؛ ولی تو یک چیزی داری که او ندارد، آن هم [خدا] هستم. تو [خدا] را داری که او ندارد. لذا پیغمبر در جنگ فرمود: آنها که شعار میدادند، [شعارشان این بود:] «اللَّهُ مَوْلَانَا، وَلَا مُولَى لَكُمْ». [این راه] آزار دارد، بهبند کشیدن دارد.
همین که رهبر معظم انقلاب بارها فرمودند، [باید] تکرار بکنم: سازش هزینه دارد. سازش، هزینهاش از چالش بیشتر است. [شما] جزئی از کُلّی که او تعیین کرده، [میشوی و] حمالی میکنی. آقا شدی، جفتش پسِ کله است؛ ولی این کجا و آن کجا! واضح است؛ یعنی من خجالت میکشم اینها را بخواهم بیایم یادآوری بکنم.
بدیهیات [است]. [مثلاً] لیبی، روبهروی ایتالیا [بود]. [بعد از سقوط قذافی] دیگر [چنان ضعیف شد که مجبور شد] با کشتی برای ایتالیا خبر بفرستد. بیداری اسلامی که به قول آنها «بهار عربی» [نامیدند]. وقتی قذافی را دستگیر کرده بودند، [به امیر قطر] زنگ میزنند [و میگویند]: «اطلاعاتی دارد؛ [باید] لو بدهد.» [و بعد] همه او را با کلت طلایی خودش کشتند که تیر خلاص میزدند. قبلش هم خنجر فرو میکردند به جاهای مختلفش. [قذافی] میگفت: «فرزندان من، من را نکشید! من جای بابای شما را دارم.» [در نهایت،] ۱۰ روز در بیابان [پیکرش رها بود و کسی] نفهمید کجاست، [بعد] دفنش کردند. این مسیرِ عبودیت طاغوت، مسیرِ بندگیِ پذیرفتهشده [در برابر] هژمونی آنهاست.
هر وقت هم بخواهند، [اگر] گاو شیرده [دیگر] شیر نمیدهد، سرش را ببرند. [این راه،] زخم دارد، جفتش اذیت دارد، جفتش آزار دارد، جفتش هم عبودیت دارد. آخه عبودیت [چه کسی؟] الان مثلاً این رؤسای کشورهای خاورمیانه، اینها حرفشنوی ندارند و تشر نمیخورند؟ [نه! آنها میگویند:] «آقا، افزایش بده! نوکرت هستم!» اینها القابشان همین است.
این بنسلمان، اینها از تبار کسانی هستند که «خلیفه چهلم پیغمبر» [خود را میدانند]. مثلاً یکی از اینها یک حکمی را داده بود؛ [او میگوید:] «خلیفه دوم قبول ندارد، خلیفه چهلم قبول دارد.» [اما وقتی حرف از] پیغمبر به پیغمبر که میرسد، سؤال میکند، میگوید: «خودت گفتی یا خدا؟» [اما] به ترامپ که میرسد، میگوید: «نوکرت هستم! کی انجام بدهم؟»
[مثل این شعر که میگوید:] «هر که گُلی زد ز خراجات شاه، خاکش غول بیابان شود.» [اگر] شاه بودی، آقایی میکردی. هر که گُلی زد ز خراجات شاه، خاکش غول بیابان شود.
حالا غول بیابان... این را هم بگویم، [که] عرض من تمامِ امروز [این] است: [شاید در] منبرها و فضاهای هیجانی و اینها شنیدید؛ روضهها، اینها مثلاً [ممکن است] احساس کنید [که] یک حرف هیجانی [است و] حرفهای علمی نیست. [اما بدانید که] اینها علمیترین حرفهاست.
یکی از آیات بسیار فوقالعاده قرآن: «کجا دارید مصرف میشوید؟ [شما در حال] مصرفشدنی [هستید].» [یکی از بزرگان] مازندران میگفت: «یک منبع آبی که شیرش در رفته، [شما] مصرفش میکنی؛ [اما] این دارد میرود.»
آنهایی که پای رکاب امام حسین نیامدند تا کشته نشوند و زخم برندارند، [اما] رفتند و امام حسین را کشتند. بعد، به دستور عبیدالله و یزید، بعضی از خودشان کشته شدند. همان قاتل طفلان مسلم را شنیدید دیگر؟ [در آن] ماجرا، [او] اضافه مانده [بود و] قیمت که من گفتم، هر سَری ۱۰۰۰ دینار است؛ اینها هم شامل آن میشود. [مثلاً] حساب عبیدالله [بن زیاد را بیاورید؛ شخصی به نام] برادر کمیل [که میگفتند] بوده، ولی اثبات نشده، [به نام] رجایی، [یا] کمیل بن حارث، حارث بن [لعنتالله]، [آنها را] میبرند، میکُشند! [این] ذلت و خفت [است].
امیرالمؤمنین فرمودند: «هر وقت مردم دری از دینشان را بستند به خاطر اینکه دنیاشان آباد بشود، هم دینشان نابود میشود و هم دنیایشان.» [اینها] سیاسی اجتماعی میکنند، از دین برمیدارند [و] به دنیا میخواهند اضافه کنند؛ هم دینشان میرود، هم یک در بدتر خدا وا میکند. [اینها] قواعد الهیهاند.
توی سیستم استخدام تسخیری که بشر با هم دارد، شما اگر قبول کردی [که] استکبار، جبهه طاغوت را [باید] هزینه [کرد]، همه [چیزت را از دست میدهی]. اصل کارکرد اجتماعی دین این است که اول میآید [و] میگوید: «او بر تو ولایتی ندارد.»
خیلی حرف [زیاد است]. انقدر زیاد است که دلم نمیآید [که ادامه ندهم]. ببخشید، چهارشنبه هم هست.
امیرالمؤمنین به امام حسن در نامه ۳۱ میفرمایند که: «یَا بُنَیَّ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَقَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرًّا.» (ای فرزندم، برده دیگری مباش در حالی که خداوند تو را آزاد آفریده است.)
چقدر قشنگ! فضای ما این نیست. از همان اولی که وارد مدرسه و دانشگاه میشویم، [سیستم] میگوید: «ببین، هر چقدر زور بزنی، نمیتوانی به جایی برسی؛ [باید] برده باشی!»
خدا انشاءالله که عاقبت ما را ختم به خیر بکند. معارف [دینی را برای ما] مأنوستر قرار بدهد.
خدایا، در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش را از ما راضی بفرما.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.