قیمومت یتیم و بازگرداندن اموال در زمان رشد
تفاوت توانمندیهای زن و مرد در قرآن
ضعفهای طبیعی انسان و نقش تربیت
نقد فمینیسم و رقابت ظاهری زنان در غرب
روایت «المرأة ریحانة» و تبیین جایگاه زن
خطر تماس و درگیری بیرونی برای زنان
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
بحثمان رسید به ولایت پدر در فرزند. علامه طباطبایی نکاتی را فرمودند. فرمودند از حیث حقوق اجتماعی، پدر و پسر، پدر و فرزند، با هم تفاوتی ندارند و مثل گذشته و سابق نیست که پدر مالک فرزند باشد. بهحسب قدرتی که دارد، بهحسب توانمندیها و تجربههایی که دارد، محافظت میکند از این فرزند. ولایت او یک جور اعمال زور نیست؛ یک حقی نیست که خدا به او داده برای اینکه بچه را چپاول بکنیم. نه! این بچه ناتوان است.
خب حالا بر فرض مالک اموالی هم میشود فرزند کوچک، حالا خصوصاً در مورد یتیم که حالا ولایتی را میدهند، قَیِّمی پیدا میکند. این ناتوان است کاسبی بکند؛ سرش را کلاه میگذارند، مالش را میبرند، چپاولش میکنند. ولایت را داده به یک انسان صالحی؛ مراقبت از او بکند، محافظت از او بکند، نگهش دارد. سر وقتش هم که: «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا»؛ قرآن میفرماید که هر وقت دیگر رشد را کمکم در او احساس کردی، اموال اینها را به خودشان برگردانید. این قیم، مال خودش است دیگر؛ اختیار مالش با [اوست]. پس، ولایت یک کمربند محافظتی و حمایتی است. این نکته بسیار مهمی است در تعریف ولایت. ولایت یک جور مراقبت است، یک جور محافظت است؛ دفع آسیب، محافظت از آسیب.
میرسیم به بحث بعدی و بحث بسیار مهم: ولایت شوهر بر همسر. بحث پرچالشی است و خودمان را آماده کردیم برای یک رینگ بوکس که خلاصه شبهات بیاید. چند جلسه بحث داریم در این زمینه. البته بحث مفصلترش را خواهیم داشت در مورد زنان و جایگاه زن، بحث مفصلی. فعلاً بحثمان در مورد ولایت شوهر بر همسر است.
اصلاً این معانی، دیگر الان این واژگان، خالی از معناست. جسارت میخواهد طرحِ خودِ همین؛ یعنی چه، شوهر زنش ولایت دارد؟ اینها حرفهای یک مشت آدم دو رِیالیِ متحجرِ عقبافتاده است که با شرایط روز آشنا نیستند. زن و شوهر مساویاند، بله! کسی به تفاوتهای اینها کار ندارد. حقوقشان مساوی است؛ همه از حیثِ جایگاه اجتماعی، حقوقی دارند. ولی توانمندیها، تواناییها، ویژگیها، مهارتها، شرایط، اقتضائات، اینها متفاوت است.
خیلی هم شبهات و سؤال اینجا هست. میگوید: آقا، چرا زن نمیتواند قاضی بشود؟ خب، اولاً قاضی شدن مگر افتخار است؟ قاضی شدن اگر افتخار بود که ما طلبهها دور از قاضی شدن فرار نمیکردیم. الان معضل بزرگی که حوزههای علمیه [با آن روبهرویند] این است که طلبهها سمت قاضی شدن نمیروند و کمتر طلبه نخبه و درسخواندهای هست که علاقهمند باشد به قاضی شدن. خانمها قاضی نمیشوند، افتخار بود؟ قاضی شدن کار بسیار [سختی است]. قاضیها خاطره تعریف میکنند از قضاوتشان. من فقط خدا را شکر میکنم که خدایا، مسئولیت را از روی دوشم برداشتهای، در همچین حوزههایی فعالیت نداریم. البته بالاخره تکلیف هم هست؛ یعنی اینجوری نیست که حالا همه شانه خالی بکنند، مدرسه خالی بشود. ولی کار، بسیار دعوا و جنجال، تهدید (تهدید که دیگر الی ماشاءالله)، تطمیع میکند، تهدید میکند، جار و جنجال میکند؛ خیلی حوصله میخواهد، خیلی این درگیریها.
خدا به مرد یک توانایی [داده است]؛ نه به معنای اینکه مرد قویتر است، نه. قوت مرد و زن با هم تفاوت دارد. زن در یک حوزههایی، زن عاطفی قویتر است. جالبش این است، خلاف تصوری که میشود، زنها در حوزه عاطفی ضعیفاند! زنها در حوزه عاطفی قویترند. درگیری و مواجهه و «چلنج» (به قول امروزیها) در آن فضاست که زنها قوت مردها را ندارند؛ نه اینکه قوت ندارند، قوت مردها را ندارند.
خیلی زیباست! از آیات غریب قرآن است؛ کم شنیدهاید این را. یک کتاب روانشناسی زن فقط در ذیل این آیه و تفسیر میفرماید که اینها گفتند که خدا ملائکه را دختران خودش کرده، جنس زنانه را تعریف بکند: «وَ هُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ». «اینها را دختران خودم کنم؟» جنس زنانه جنسی است که در زینت و زیور بزرگ میشود، در خصام و درگیری هم توانمندی ندارد که حق و حقوقش را بگیرد؛ نقطهضعف.
خب، در مورد مردها هم قرآن نقاط ضعفی را فرموده است: «فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ». یکی از نقاط ضعف آقایان این است که با چشمشان خلاصه یک محاسباتی پیدا میکنند، توقعاتی پیدا میکنند، به فساد میافتند. در حالی که خانمها معمولاً فسادشان فساد چشمی نیست، از راه گوش است که بیشتر آسیب میخورند. برای انسان فرموده: «إِنَّ الْإِنْسَانَ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا» (چه میدانم) «خُلِقَ الْإِنْسَانُ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا». بیست آیه ما داریم در مذمت انسان؛ چیز عجیبی نیست. بله، برخی آیات در مذمت جنس زنان است، برخی روایات در مذمت جنس زنانه است، برخی روایات در مذمت جنس مردانه است. جنس مردانه نقاط ضعفی دارد، نقاط ضعف طبیعی و ابتدایی، همانجور که انسان هم نقاط ضعفی دارد.
خیلی زیباست! در سوره مبارکه معارج، اینها دقت بکنید، خیلی مباحث در اینها نهفته است. سوره مبارکه معارج میفرماید که طبع اولیه انسان اینجور است که انسان بهمحض اینکه یک خیری بهش میرسد، «مَنوع» میشود؛ نمیگذارد این را، دورش را میبندد، میگوید: «فقط مال من! نمیگذارم به کسی دیگر برسد.» صدا میکند، جار و جنجال میکند. «إِلَّا الْمُصَلِّينَ»؛ خیلی تعبیر فوقالعادهای است. یک دسته فقط... دستم که اینجوری نیستند، اینها تربیت شدهاند. یعنی طبع اولین انسان بهسمت این رذایل است، ولی یک دسته با نماز خودشان را تربیت کردهاند: «إِلَّا الْمُصَلِّينَ». اینها با نماز تربیت شدهاند، اینها نرمالاند، شخصیتهای خودساخته.
خب، انسان به طبع اولیهاش نقاط ضعفی دارد، وقتی تربیت شد، اینها برطرف میشود. مرد هم به طبع اولیهاش نقاط ضعفی دارد، وقتی تربیت شد، برطرف میشود. زن هم به طبع اولیهاش نقاط ضعفی دارد، وقتی تربیت شد، برطرف [میشود]. بعضی نقاط هم هست که بهحسب ظاهر نقاط ضعفاند، در واقع نقاط ضعفی نیست؛ مثل همین که نمیتواند توی دعوا و جنجال حقش را بگیرد. منطق استدلالش ضعیف است. در تقابل با یک جنس مردانه، او از یک تفوقی نسبت به او برخوردار است. لذا اینجا مرد را به او ولایت داده، گفته: «از این زن دفاع کن! از حقوق این زن دفاع کن!»
این توی عرصه جامعه وقتی بخواهد بیاید درگیر بشود، میبینید دیگر؛ تصادف که میکنند... این بنده خدا چند روز قبل، جاتون خالی، تصادفی کردیم؛ از پشت به یک ماشینی زدیم. بعد پیاده شدیم، یک مقداری در صفحه گاز بودیم (همچین زدیم)، پیاده شدیم، یک دختر خانم محترم و موقر بود. این بنده خدا پیاده شد و سپرش داغون شده بود. بعد گفتش که، گفتم: «خب، من خسارتی چیزی...؟» [گفت:] «والا، من نمیدانم، نمیدانم چکار بکنم! شما میشود یک مدرکی چیزی؟» [گفتم:] «مدرک برای چی من بدهم شما؟ این الان خسارت دارد، هزینه دارد. بگو من پرداخت بکنم.» گفت: «نه، هیچی!» با کلی اصرار و التماس، ما را آورد تا دم در خانهشان که باباش بیاید خلاصه نظر بدهد. و باباش هم نبود، مامانش آمد، او هم بنده خدا باز همین «سر درنمیآورم». آخه هیچی! کارت ماشین را از ما گرفتند و باباش آمد. بابا، ماشاءالله، بابا بود! یعنی آمد قشنگ «خر ما را چسبید». «این مقدار هزینهاش است. الان میریزی؟ شب میریزی؟ خودت میبری درست کنی؟» گفتم: «من نوکر!» دست ولایت پدر و ولایت شوهر قشنگ خوب میفهمد. یعنی من اگر یک ذره، سر سوزن قالتاق بودم (نمیدانم ولی حالا فعال شاید نشده بود آنجا)، یک ذره اگر میخواستم مارموزبازی در بیاورم سر این مادر و دختر و هر دوتا را با هم کلاه بگذارم، خیلی راحت راحت میشد. این بندگان خدا بسیار با اخلاق هم... فرهنگی هم بودند این خانواده؛ هم دختر بسیار با اخلاق و نجیب، هم مادر بسیار با اخلاق و نجیب، باحیا، موقر، منطقی، با اخلاق. [ولی در] دعوا! ولی مرد اگر باشد، قشنگ درگیر میشود یا از آن ابزار و اهرم قانونیاش استفاده میکند.
یک توانی که خدا به مرد داده: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ». خدا مرد را قَوّام کرده برای زن. قَوّام یعنی چه؟ یعنی قیام زن وابسته به مرد است. به تکیهگاه مرد که زن میتواند بایستد، میتواند حقوقش را استیفا بکند. یک قوه قاهره، یک سَمبه پرزور به اسم مرد میخواهد.
و جالب است! الان این بحث حقوق زنانی که مطرح است، حالا خیلی حرف ما داریم اینجا، خیلی حرف. چقدر عجیب است! مهندسی را ببین چقدر جالب است! در مشاغل، مشغولش، منشی میشود. مزیتش برای منِ آقایی که آگهی میزنم: «به یک خانم زیبارو با روابط اجتماعی بالا جهت منشیگری اداره فلان جا نیازمندیم.» عکس منتشر کرده، ماجرا درست کرد، ایستاده بود... خلاصه بماند، فضای مجازی [برای] عکس دنبال منشی و که متأسفانه این هم فکر سوء استفادهها و بهرههای خودش است. خانم دلسوز، عاطفی، مهربان، دو برابر آقا دلسوزی میکند و کار میکند. تفاوتش با این منشی مرد این است. بعد نمیتواند حق و حقوقش را بگیرد، نصف یا کمتر حقوق میگیرد. «ناراضی؟ برو!» این وضعیتش برای آن آقاست.
آمریکا تا سال ۲۰۰۳ (که دو جلد معرفی کردم، اگر بشود میآورم، انشاءالله برخی نقاطش را، نکاتش را از رو میخوانم برایتان). جامعهشناسی آمریکایی؛ هفت، هشت، ده نفرند که این کتاب را نوشتهاند، یعنی ۱۰ نفر هم مقالاتی دادهاند؛ فوقالعاده عالی است. حرف اکثر اینها این است که فمینیستبازیای است که مردهای قدرتمند سر جامعه آمریکا درآوردهاند. مردمِ خودنمایی و خودآرایی و اینها که نفعش برای مردهاست. رقابت زنها با هم: «کی خوشگلتر است؟ کی خوشهیکلتر است؟ کی باربیتر است؟» جراحی سر این باربی ماجرایی بود دیگر که ممنوع شد عروسک باربی در آمریکا؛ بس که اول جراحی صورت میگرفت، میرفتند «باربیکُن». رقابت را پیش مردها جذاب است. خب، وقتی دو تا خانم دعوا سر این دارند که کی باربیتر است، نفعش را منِ آقا میبرم. واضحاتاً! خیلی جالب است، خندهدار است، ولی... [اگر اینها را بگویید] میشود تندرو، مخالف حقوق زنان! خیلی جالب است، رقابت میاندازد بین اینها که کی خوشگلتر است. خب سودش به من میرسد!
بِلا تشبیه، بِلا تشبیه، بِلا تشبیه؛ هزار بار بِلا تشبیه! مثل این دعوایی که سر خروس لاریها درست میکنند، دیدید، به جان هم میاندازند. نفعش را کی میبَرد؟ سودش را کی میبَرد؟ لذتش را کی میبَرد؟ منِ خروس! من با خروس او میجنگم. همدیگر را لت و پار میکنند.
چون نرخ افسردگی در آمریکا را ببینید؛ در همین کتاب میگوید که بیشترین آمار افسردگی در آمریکا، سن یائسگی است. یعنی خانم آمریکایی وقتی به سن پنجاه سالگی میرسد، افسرده میشود. چرا؟ چون از کورس رقابت جا میماند، دیگر جذابیت ندارد، توانمندی هم ندارد، بهرهکشی ازش نمیشود. سن اینها سنی است که رو میآورند به طلا و جواهرات و زیور. یک عطش و یک سادیسمی برقرار است؛ در این سن و سال میریزند بهسمت اینکه عمل زیبایی میکنند، پروتز میکنند، بوتاکس میکنند، جواهرات میخرند. دیده بشوند، این از کورس نیفتد. خب، این رقابت چیز خوبی است؟ این حق زن است واقعاً؟ یعنی دارد حق زن استیفا میشود این وسط؟ خیلی ساده است! نمیدانم چطور نمیفهمند؟ چرا یکم تحمل نمیکنند مسائل به این واضحی را؟ یکم آدم دقت بکند میفهمد. البته میدانید، بیشتر مردها روبروی این حرفها میایستند. جالبش این است: «مناظر زیبا! محروم بکنی از این مناظر زیبا؟ میخواهی ما را محروم بکنی؟»
خلاصه مرد توانایی دارد برای زن. زن گل است! گل باغبان میخواهد. اینکه گل نقص است، برای زن نیست. «اَلمَرْأَةُ رَیحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ». خیلی این تعبیر امیرالمؤمنین... من وقتی در نوجوانی، میخواستم، شانزده سالم بود، میخواستم یک کتابی در تفسیر این روایت بنویسم. بعد تصمیم گرفتم بروم توی این گلکاریها گلکار حسابی بکنم، ببینم دقیقاً اینی که امیرالمؤمنین فرموده، چیست. زن گل است! «اَلمَرْأَةُ رَیحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ». قهرمانانه چیست؟ آن مسئول خرید را در زبان عربی بهش میگویند «قهرمان». قهرمان یعنی ورزشکار؟ زن ورزشکار نیست؟ قهرمان نیست؟ قهرمان یعنی مسئول خرید، کارپرداز؛ توی کار بهش بسپاریم، برود کف خیابان از اینور به آنور. زن کارپرداز نیست؛ این گل است. نباید تماس او را، درگیری او را زیاد کرد.
نکند اسلام به خطر میافتد؟ بزرگوار رفته چهار تا سوت زده، دیگر در همه حوزهها کارشناس شده! «داور زن بیاوریم که اسلام به خطر میافتد!» نه عزیز دل من! اسلام با خیلی گندهتر از اینها به خطر نیفتاده است. در عظمت اسلام ماجرا درست بشود. در عظمت اسلام همینقدر بس که چهارده قرن علما میخواهند در نطفه خفهاش بکنند، این هنوز سالم و زنده مانده است. اسلام این همه عالم فاسد دیده، هنوز سر جایش سفت وایستاده است. با چهار تا سوت، چهار تا زن داور، به خطر نمیافتد. اونی که به خطر میافتد، خود این خانوم است. تماس و درگیری را وقتی زیاد شد، این گل پژمرده میشود. درگیری نباید زیاد کرد.
نه به خاطر اینکه ما مثلاً احساس خطر داریم از اینکه... یک جوان میگوید: «تو آقا استادیوم آمدیم، خانمها، آقایون، هیچ خطری هم پیش نیامد!» توی این [زمینه] یاد جوک معروف افتادم. به طرف میگفتند که: «آقا، انقدر باقالی نخور!» گفت: «برای چی؟» گفتند: «باقالی، باقالی خریدیم، هیچ مشکلی هم پیش نیامد!» مشکل چیست؟ خودش مشکل است! مشکل سر این است که دور هم نشستن مشکل نیست؟ بله، کسی با کسی کاری نکرده، بهحسب ظاهر. مگر این است مشکل شما؟ دیگر صریح داریم حرف میزنیم! پژمرده میشود. یک گلی که درِ کوچه را باز بگذاری، گرد و خاک بیاید؛ هیچ مشکلی! درِ کوچه را وا گذاشتیم، هیچ مشکلی هم پیش نیامد. طراوت خودش را دارد یا ندارد؟ محافظت، قوام برای محافظت. درگیری بیرونی او نباید زیاد باشد.
این حرفها مقدمه سرفصل. خیلی حرف ذیل این داریم. میگویم: «رفتیم الان توی رینگ بوکس. من دو تا مشتم را زدم، حالا منتظرم ده تایش را بخورم تا باز بیایم روزی چهار پنج تا مشت جوابش را بدهم.» ببینیم کار به کجا میرسد. اینهایی که گفتم، خیلی صریح گفتم، برای اینکه میخواهم دوستان هم صریح حرفهایشان را بزنند. بحثمان انشاءالله با صراحت ادامه پیدا بکند.
خدایا، در فرج امام عصر (عج) تعجیل بفرما! قلب نازنین امام عصر (عج) را از ما راضی بفرما! و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.