ولایت تاریخی شوهر بر اساس زور و اقتصاد
نگاه اسلام؛ ولایت محدود و هدفمند شوهر
استقلال زن و هویت فردی در جامعه اسلامی
انسانشناسی فلسفی؛ حقیقت مجرد و جنسیت مادی
ماده و حرکت جوهری در انسانشناسی ملاصدرا
جنسیت؛ ابزار تحقق کمال، نه حقیقت انسان
تفاوت ساختاری زن و مرد و تناسب نقشها
ولایت مرد در ساحت روح؛ قوام به معنای حمایت
حقوق مالی مستقل زنان؛ پرداخت خمس
جمعبندی: ولایت شوهر، مسئولیت همراه با تکلیف
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
بحثمان رسید به مبحث ولایت شوهر و همسر (طباطبایی) در ادامهی بحث. همچنین ولایتی را که بشر برای شوهران نسبت به زنان قائل بود، از بین برده است.
پس یک ولایت ابتدایی بود در طول تاریخ. شوهر نسبت به همسر صرفاً به خاطر زور بیشتری که داشت؛ منطق زور، منطق جنگل. چون زورش میرسید، با اهرم زور، با اهرم فشار (اقتصاد او دست شوهرش بود، پول او دست شوهرش بود)، و چک و لگد – البته درست است – و خلاصه اینجور برخوردهای خشونتآمیز، قوه قهریه، و آن استعبادی که در اوایل تاریخ [وجود داشت].
ولی اسلام چه کرد؟ اسلام ولایت شوهر بر همسر را محدود کرد، هدفمند کرد، جهت به آن داد و زن را هم مستقل کرد. میفرمایند که برعکس، برای زنان در جامعه جایی را باز کرده است؛ ورزش اجتماعی برایشان [فراهم آورده است]. این جملات، مال هفتاد سال پیش است که ایشان فرمودند. در آن فضای آن جامعه، همین الانش هم در یک سری فضاهای برخی استانهای ما – متأسفانه که من رفتم و حشر و نشر داشتم و حشر و نشر دارم – هنوز که هنوز است از حقوق زن اصلاً نمیشود حرف زد. خیلی عجیب است؛ سمت غرب ایران هم هست، کمی آن طرفتر در غرب ایران. این فضا متأسفانه فضای قالبی است و البته خب نرخ طلاق را پایین میآورد. حالا بین اینها هم یک رابطهای است؛ بعداً باید با هم صحبت بکنیم، انشاءالله.
[این است که] جاهایی که فضا فمینیستیتر است، طلاق بیشتر است. ولی این چیز خوبی نیست؛ یعنی نه این خوب است، نه آن خوب است. نه اینکه بگوییم که آن فضایی که دیکتاتوری مرد بیشتر است، طلاق کمتر است. خب، دیکتاتوری را از بین ببریم [و] فمینیستی شویم؟ این هم باز دوباره میبینیم که شورش اجتماعی و طغیان اجتماعی زنها بیشتر است. جفت اینها غلط است؛ یک راه میانبر و یک راه سومی دارد که حالا در مورد آن باید گفتگو بکنیم.
پس اولاً زن را یک فردی از انسان دانسته، مستقل. الان خیلی جاها بین ما آنجور است دیگر که زن یک شخصیت مستقل است. این خانم، [همسر] آقای فلانی است یا مثلاً حتی فامیلیاش هم میشود فامیلی شوهرش.
قبر معروفی که در حرم امام رضا (ع) داستانساز شد، [متعلق به] همسر یکی از رجال مشهد بود که روی سنگ قبر ایشان اسم شوهرشان را فقط نوشته بودند و خیلی هم ماجرا ساخت. ماجرا [این بود] که وصیت خود ایشان بود، وصیت خود آن بزرگوار بود. [پرسش این است که آیا شما] نسبت به اسم زنهایتان حساسید که این را روی قبر بنویسید؟ حالا بنده البته شناخت داشتم نسبت به آن مفهوم و از فعالیتهای اجتماعی ایشان خبر داشتم. هم خود ایشان و هم دختر ایشان، خانواده مشهوری هستند که این فضا – که خیلی آزاد است – فضای منزلشان برای کار و فعالیت زنها [بود].
و بعضی جاها نگاه افراطی اینجور است که این زن حتی اسم و هویتش در گرو هویت شوهرش است؛ هیچ فعالیتی غیر از اینکه خدمات بدهد به شوهرش [ندارد]. [او] یک وجود ثانویه و تبعی است. (تبعیه با 'ت'؛ یعنی آن مرد اول است و اصل است و اساس درجه یک است؛ این خانم هم درجه دو است.) با یک اصطلاحات و عباراتی مثل "ضعیفه" و یک سری اصطلاحات اینجور داریم.
عرض کنم در مورد تفاوت مردها و زنها که البته بحث مفصلی است. [پرسش این است که] انسان مرد است یا زن است؟ این سؤال اساسی است: انسان مرد است یا زن است؟ [پاسخ این است که] انسان نه مرد است، نه زن است؛ از یک لحاظ. و از یک لحاظ، هم مرد است، هم زن.
در قیاس با هم قرار بگیرند. اگر انسان را از حیث ماورایی و ملکوتش ببینی، مجرد از چیست؟ مجرد که فلاسفه میگویند مجرد، مجرد از چیست؟ ماده؛ مجرد از ماده. ماده با جسم فرق میکند. ماده با جسم فرق میکند. تفاوتش چیست؟ [که] مواد جسمانی نداریم؟ یکی از نسبتهای عجیب و غریب [به] ماده، یعنی قوهی حرکت جوهری (ملاصدرا)، [این است که] ماده در قوه است و به سمت فعلیت [میرود]. سخت است استاتیک بگویم؛ ماده به سمت فعلیت میرود؛ یک هستهی قوه به سمت فعلیت دارد میرود. این میشود حرکت جوهری. در جوهرش هم این حرکت دارد اتفاق میافتد. هر مادهای در جوهرش حرکت [دارد]. فعلیت کجاست؟ در این عالم آخرت.
سیر حرکت ماده تا کجاست؟ تا آخرت. آخرت چیست؟ شکوفایی، تبلور، بروز فعلیت هر آنچه که فعال کردی. دیگر به منصه ظهور میرسد؛ آنجا دیگر ماده نیست. حالا آنی که ظهور میرسانی، جسم هم دارد. ولی ماده تهمتی را از ملاصدرا برطرف کرد. انسان در روح خودش انسانشناسی است. وعده دادیم به اینها برسیم؛ نمیدانم چند سال. نظام تقویم، تقویم انسان... انسان در ساحت ملکوتی خودش ماده ندارد. ماده کجاست؟
پس انسان دو بُعد دارد: [یکی] مجرد از ماده است، [و دیگری] جسم لطیف برزخی دارد. کاری فعلاً به آن نداریم که آقا در عالم برزخ پس چه میشود. یک جسم لطیفتری دارد، [و] اسم لطیفتری دارد. در آخرت، یعنی در قیامت، هی مرحله به مرحله جسم لطیفتر میشود، ولی دیگر مادهای نیست؛ دیگر قرار نیست این چیزی را بالفعل کند. استعدادی دیگر نیست، حرکتی دیگر نیست، کاری دیگر انجام نمیدهد. جسم دارد؛ [اما] کاری به معنای اینکه بخواهد حرکتی بکند و قوهای را به فعل برساند، [ندارد].
قوهی تحصیل علم را الان همهی من و شما داریم. در دانشگاه داریم چهکار میکنیم؟ داریم این را به فعلیت میرسانیم. همهی ما قوهی مهندس شدن داریم؛ همهی ما قوهی آیتالله شدن داریم. با چی؟ با ماده. ماده، جسم شما هست. مطالعه میکنیم؛ با چشمت مطالعه میکنی، با دستت ورق میزنی، مینویسی، میروی، میآیی؛ با جسم است دیگر. تحصیل علم به این معنا است. تازه تصمیم گرفته به مدرسه برود؛ آنجا تحصیل علم دارد، ولی تحصیل میشود ظهور. به مرور ظاهر میشود. انسان ماده ندارد؛ حقیقت انسان [همین است].
پس انسان نه مرد است، نه زن؛ چون مرد و زن، وقت ماده است [و مربوط به عالم ماده است]. این انسان یک ابزار مردانه دارد برای اینکه این غبار را به فعلیت برساند. برای تحصیل علم، یک ابزار مردانه دارد؛ گاهی [هم] ابزار زنانه دارد. درست شد؟
[به] حسب حقیقت چیست؟ واقعیت چیست؟ فلاسفه [میگویند] نفسالامر چیست؟ فرقی نمیکند. [آیا] به دخترت مستحب است خیاطی یاد بدهی [یا] نساجی؟ قبل از جلسه پرسیدم. ما اینجا ابزار و تناسب داریم. مغالطات از اینجا در میآید. این کمال هست یا نیست؟ کمال برای چیست؟ کمال برای ابزارت است یا کمال برای حقیقتت؟
آخرت به دردتان میخورد؟ میخواهیم اینجا برویم؛ مثلاً ژنراتور، چه میدانم، خودرو؟ خب، میخواهیم اینجا در بهشت بچههای مکانیک بیایند بسازند؟ اصول فقه هم علم ابزار است. فلسفه [هم همینطور]. البته کلام نه، عرفان نه، قرآن نه. قرآن دیگر حقیقت است. اینها [که به حسب ابزارند] به تعبیر روایت، با اولین فشار شب اول قبر از بین میرود. با اولین شوک [و] دو و سه فشار، [از بین] رفته [است]. حقیقتت میماند برایت؛ علمی که برای حقیقتت کسب کردی: معرفت، توحید، ولایت، علوم حقیقی، [و] قرآن است.
به حسب حقیقت انسانیاش، همهاش مال همه است. به حسب ابزارش دقت بکنید؛ آن خیلی بحث مهمی است. به حسب ابزارش، این مرد [است]، آن زن [است]. این باز یک سری آیات دیگر لازمش است. نگاه ابزارمندانه [است]. آقا، سنگ و چوب چه فرقی [دارند]؟ بزرگمردی، جوانمرد قصابی پیدا شود، سنگ و چوب چه فرقی با هم میکند؟ از جهت ارزشی با هم چه فرقی میکند؟ از جهت ساختاری با هم چه فرقی میکند؟ حالا سنگ ارزشمندتر است یا چوب؟ آفرین! نگاه سکس جنسیت. این جنسیتزده است. مجلس [میگوید]: "مجلس خبرگان چرا یک دانه زن تویش نیست؟" اینها نگاه جنسیتزدهی آخوند شیعه به زنها، خزعبلاتی [است]. من مثال آوردم. تو ماده، دیگر [اینگونه است.] چون مرد و زن اصلاً مال ماده است. مرد و زن که اصلاً حقیقت انسان نیست. ماده، [یعنی] وضعیت ابزار و مادهاش، فرق میکند با هم.
این سنگ با یک مختصاتی [است]، آن چوب با یک مختصات [دیگر]. این به درد یک سری کارها میخورد. تو میخواهی چهکار سختی انجام بدهی؟ درست است؟ سر یکی، به شهادت [میگویم که] یک جایی مثل مازندران و گیلان، منزل را سنگ میکنند. باز فضا با فضا فرق میکند. تو بگو کجا هست؟ برای چه کاری؟ چه میخواهی؟ اینجا کاملاً نگاه ابزارمندانه است، ابزاریه. بله، نگاه به مرد و نگاه به زن ابزاریه؛ کاملاً. میخواهی چهکار بکنی؟ برای چه کاری؟ این آناتومیاش، فیزیکش برای یک [چیز] ساخته [شده است]. برای ساختار زنانه، تناسب با منزل بیشتر دارد. [کسی] میگوید: "شما دارید بین مرد و زن تفاوت قائل میشوید؟" حرف بزنیم. ساختارش، ابزارش. زن نمونه میشود آنی که رانندهی کامیون است؟ رانندهی تریلی؟ دیدید زن نمونهی سال، رانندهی تریلی [است]؟ از جهت علمش، دانشش اشکال ندارد، ولی از جهت آن کارش، درگیریاش، تناسب دارد با ساختار مردانه؛ تناسب دارد. این سنگ، جسم سفت و سخت است؛ بار سنگین [برای آن مناسب است]. آن چوب نه، یک جسم لطیف و ظریف است؛ برای کارهای لطیف است. بار بتنی را بگذاری رویش، [خرد میشود]. این تفاوتها اینجا کاملاً محسوس است.
چهکار کرده؟ این ولایت را برده تو ساحت روح. یک کلمهی دیگر: این ولایت مردانه، یعنی مرد در ساحت روحی خودش تفوقی بر زن دارد؛ [نه به معنی ستم] ابزاری. تفوق دارد؛ تازه، تفوق باید تعریف شود. یعنی خدا درجهبندی کرده [است]. درجه یک و دو: مرد درجه یک است، بعد زن درجه دو. در ساحت روح اینگونه است. در ساحت جسم چی؟ باز درجهبندی است؟ نه، گفته [است]: "این ساختار مردانه یا ساختار قدرتمندیه [که] من به این حفاظت تو را سپردم. درگیریها باشد با او، کارپردازی باشد با او، درگیریهای اجتماعی باشد با او." [و از جمله آیات میفرماید:] "الرِّجالُ قَوَّامونَ عَلَى النِّساءِ." اینها قوّام بر شما هستند؛ [به معنای] آقا بالاسر [بودن]. نه، [نه اینکه] تو حق و حقوق [نداری]!
الان این مسائلی که رعایت نمیشود: یک خانم اگر خودش درآمد دارد، باید خمس خودش را بدهد. [وقتی] میگوید: "آقایمان میدهد"، [میگوییم:] "خیر، مال خودت است." خودت درآمد داری، ولو در طول سال مثلاً ده هزار تومانی درآمد داشته باشی. خمس خودش جداست. مالک مستقل هستی، [حق] انتخاب وطن، احکام خودت را داری؛ کاملاً مستقلی. از جهت محافظت، به خاطر قدرت ظاهری مرد، یک سری وظایف روی دوشش گذاشته [است] و [در قبال آن] حقوق پیدا کرده [است].
خداوند، انشاءالله، به حق امام زمان (عج) حقایق دین و معارف دین را به ما آشنا بفرماید. خدایا، در فرج امام عصر (عج) تعجیل بفرما.