مسئله عده زنان در طلاق و وفات همسر
سختگیریهای فقهی در ایام عده و لزوم توجه به آن
غیرت در نگاه امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
ماجرای ازدواج حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و زندگی ساده ایشان
توصیه به تواصی به حق و صبر در زندگی مشترک
نقد فرهنگ مطالبهگری یکطرفه در خانوادهها
خاطراتی از زندگی خانوادگی آیتالله بهجت
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
در آخرین بخش از بحث ولایت شوهر بر همسر، علامه طباطبایی بعد از اینکه اشاره فرمودند ارفاقی که شریعت اسلام در احکام و قوانین نسبت به بانوان داشته، بسیار بیشتر از ارفاقی است که نسبت به آقایان داشته، چند آیه را استشهاد میکنند. هفت، هشت تا آیه است تقریباً که دلالت دارد به اینکه در نگاه اسلام و قرآن، زن کاملاً متفاوت از ادیان سابق است.
آیه اول، سوره مبارکه نساء، آیه ۳۱. من هر چقدرش را که بشود امروز میخوانم، انشاءالله که امروز بشود این را تمامش بکنیم. اگر نشد، فردا تمامش بکنیم. هفته بعد هم که علیالقاعده تعطیل است، برود برای هفته بعدش، انشاءالله بحث اصلیمان را ادامه بدهیم، به آن بحث بردهداری برسیم که اصل مبحثی هم که طرح کرده بودند، همان «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ» است.
مردها هر چه که اکتساب کردند، سهمی دارند از آن. زنها هر چه که اکتساب کردند، سهمی دارند که مالکیت را برای زنان به رسمیت میشناسد؛ برخلاف قوانین و ادیان سابق که خود زن را ملک مرد میدانستند. چون وقتی که زن را کنیز و برده به حساب آوردند، یا در سطح کنیزان و بردگان به حساب آوردند، همانطور که کنیز و برده مالک چیزی نمیشود، زن هم مالک چیزی نمیشود.
پیشرفتهای نیست؟ الان بیایید ببینید برای زن چه امکانات و حقوقی قائلاند؟ خوب، شما باید آن پیچ تاریخی را بگردید، پیدا بکنید که از کی این اتفاق افتاد؟ کی این کار را کرد؟ از کدام دوره زن بهعنوان یک انسان به رسمیت شناخته شد؟ اینها بحثهای مهمی است. بله! الان که نگاه میکنیم، نگاه نمیکنیم که این عقبش از کجاست؟ عقبش از این حقایق است.
تو دورهای که رسماً دختر را زنده به گور میکردند، چیز کمی نیست. مردم حجاز هم مردم آنجور عقبافتادهای نبودند؛ اینها را شما بدانید. بعضی از مستشرقین خیانت کردند در حق مردم جزیرةالعرب. اینها را یک مشت آدمهای وحشی معرفی کردند، در حالی که اینطور نبود. مردم جزیرةالعرب در عین حالی که یک سری توحش بینشان بود، در عین حال مردم متمدنی بودند، مردم با فرهنگی بودند. همینقدر که بین مردم ادبیات و شعر یک امر رایج است، مگر ملت متوحش که شاعر میشوند؟ ملت متوحش که ظرافت کلام پیغمبر و قرآن را نمیفهمند؟
باید توی قوم و قبیلهای این آیات خوانده بشود که اینها ظرایف ادبی را بفهمند. باید ادیب باشند تا بفهمند. مردم حجاز ادیب بودند. ادب هم ادب شعری و ادب گفتاری لطافتهایی دارد که اتفاقاً این لطافتها را داشتند. پس یک توحشاتی در جامعه عرب در جزیرةالعرب آدم میبیند، ولی یک لطافتهایی هم هست. عجیب این است که اتفاقاً توحشها به نسبت این قوم لطیف است، این زنان مظلوم، این دختران مظلوم.
البته استدلال هم داشتند تو شکارشان، این را هم بدانید. چرا دختر را زنده به گور میکردند؟ میگفتند که دختر وقتی بزرگ میشود، «من عربم، غیرت دارم، حساسم، تعصب دارم. ما دائماً در جنگیم. پس فردا که ما جنگیدیم، قبیله آنها اگر بر قبیله ما فائق شد، غلبه کرد، این دختر من را به بردگی میبرد. این غیرت من این را اجازه نمیدهد. بگذار پیشاپیش بکشمش که دست او نیفتد.»
بعد آن طرف میآید پیش پیغمبر اکرم، میگوید که: «آقا جان، من ده تا دخترم را زنده به گور کردم. این توبهاش چیست؟» کم نیست! شوخی نیست! ده تا دختر زنده به گور! یا ماجراهای عجیب و غریب دیگری که زیاد شنیدهاید.
این جامعه به اینجا میرسد که حق ارث زن را به رسمیت میشناسد. این آیات را با فضای امروز ما شما فهم نکنید؛ با فضای جزیرةالعرب فرق دارد. «لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ». نه، این پول مال خودش است. این سرمایه اقتصادی مال خودش است. همین الانش به خیلی از خانوادهها، به خیلی از اقوام، روا نیست این حرفها را زد: «این خانم، این مال خودش است، این اختیارش را دارد.» نمیشود؛ بعضیها این تحجرها را دارند.
بدون اجازه او در اموالش تصرف بکنی، مگر اینکه او یک اذن عمومی به شما داده که: «آقا، این اموال، این جهیزیهای که من آوردم تو خانه، تصرف بکنید» که معمولاً هم همین است دیگر. مفاد اینکه جهیزیه را میآورند همین است؛ یعنی جهیزیه برای اینکه با هم زندگی بکنیم، ولی اینکه حالا مرد بدون اجازه بردارد این را ببرد بفروشد، قطعاً مشکل دارد. «جهیزیه را برداشتم، بردم فروختم.» انگشتر طلا، سرویس طلایی که برای زن میخرند، مال خودش است.
احکام، حالا بگویم ناجور یا جور هم پیش میآید که خیلیها توجه به آن ندارند. اگر یک خانمی مهریهاش عندالمطالبه بود - الان هشتاد درصد ملت ایران لااقل با این فتوا و این مسئله به مشکل برمیخورد - درصد طلاق بعد از فتوا، بعد از شنیدن این فتوا، به طرز چشمگیری بالا خواهد رفت.
اگر مهریه خانمی عندالمطالبه بود، نه عندالاستطاعه، عندالمطالبه بود و مهریه به اندازهای بود که با آن حج به جا آورده بشود، الان مثلاً نمیدانم ۲۰ میلیون چقدر است... اگر مهریه خانم در این حد بود، مطالبه آن واجب است و او مستطیع است. باید پول را بگیرد، بردارد، برود مکه؛ مال خودش است. توجه به آن نیست! مال شماست، مهریه شما، حق شما، سهم شماست، نصیب شماست. از آن استطاعت ایجاد میشود. طلای شما اگر در حدی باشد که استطاعت ایجاد بشود، حتی برخی طلاها ممکن است زکات به آن بخورد. به این هم دقت نمیشود. به هر حال، خدای متعال حقوق اقتصادی را به رسمیت شناخته است. این یک آیه.
آیه دوم قشنگ در سوره مبارکه بقره، آیه ۲۳۴: «فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِی ما فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ» (در دوران عده). خب، یکی از تفاوتها این است: مرد وقتی طلاق میگیرد، عدهای ندارد. یک دقیقه بعدش میتواند ازدواج کند، ولی خانم چی؟ حساس نبودیم تو این مسائل؟
اگر از عقد موقت جدا شده، خانم دو تا طُهر (یعنی دو بار خون ببیند و پاک بشود، نه صرف خون دیدن، پاک شدنش؛ دو تا پاکی)؛ اگر عقد دائم بوده، طلاق گرفته، سه تا (یعنی سه بار خون ببیند و پاک بشود). اگر همسر او از دنیا رفته، این چقدر است؟ چهار ماه و ده روز.
بگویم دوباره: عقد موقت: دو تا طُهر (طُهر را هم توضیح دادیم). عقد دائم (طلاق): سه تا طُهر. مرگ شوهر: چهار ماه و ده روز.
احکام هم دارد که در طلاق ندارد؛ مثلاً اینکه حِداد (حِداد با «حِ جیمی») برای خانم واجب است. آرایش نباید بکند تو این چهار ماه و ده روز. خواستگاری او (البته توی آن ایام عده، خواستگاری او به معنای اینکه درخواست ازدواج بشود) حرام است. در ایامی که شوهر او از دنیا رفته، یک سختگیریهای بیشتری است.
فاطمه زهرا سلاماللهعلیها که مثل دیروز ازدواجشان بود، به امیرالمومنین فرمودند که: «علی جان، من میدانم شما بعد از من طاقت ندارید.» دقیقاً تعبیر همین است. «میدانم». دقیقاً آن بخش وصیت حضرت زهرا که میگویند: «مرا شبانه غسل و کفن کن» و اینها، آن بخشها را همه میخوانند. این تیکه را دعوا میشود، کل مجلس به هم میخورد. که: «بعد از من، یک هفته بعد از من، ازدواج...» (یک روز!)
تازه میگوید: «اگر جارو زدن جلوی در خانهاش به قصد خودنمایی باشد که بقیه ببینند و خلاصه خواستگاری پیدا بشود، این هم حرام است.» خیلی سختگیریهای عجیبی شده که اینها معمولاً رعایت نمیشود دیگر. حالا ما این حرفها را نمیزنیم. شما اینجور سختگیری برای خانم میشود. زمان امام زمان یک همچین احکامی بیاید که مثلاً به آقا اجازه بدهند، امام زمانی هم که بخواهد یک همچین کاری بکند، از عدالت قاعدتاً ساقط میشود.
میگفت: «یکی از جلسات تهران امام حسین آمد. خیمه. با همسرانش وداع کرد.» مگر امام حسین چند تا زن داشته؟ «با عصبانیت: همان بهتر که کشتندش!» با عصبانیت آمد بیرون.
خانمی که شنیدم از مقلدین، خدا حفظ کند، حضرت آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی، از مقلدین ایشان بوده، باخبر میشود که ایشان دو تا همسر همزمان دارند. بچههای فراوانی دارند و خیلی آقازادههایشان هم دوره مکارم شیرازی. «دو تا همسر دارند؟» از ایشان عدول کرده، گفته: «من مرجعام را عوض میکنم.» هر چه. به هر حال این هم یک مسئله است، باید دقت کرد.
حالا، خلاصه یک همچین... همین الان و توضیحات بدهید دیگر. البته ایشان ماجرا دارد؛ تبلیغ میرفتند، گفته شده: «مجردم و اینها.» ایشان به همسرشان میگویند که بالاخره اینجور مسئله مطرح شد. «من همین الانش میترسم بروم خانه.» یعنی با اینکه الان خانواده ما اینجا نیست. به هر حال، حالا دیگر صبر بدهد به خانمها؛ واقعاً این مسئله، مسئله سختی است.
خط قرمزی که... و تقریباً آنجور هم که من فهمیدم، خدا در سیر و سلوک خانمها (حالا این را به عنوان شوخی بگویم)، سلوک خانمها، هیچ چیزی را لحاظ نکرده غیر از همین یک دانه را؛ همین یکی را بتوانند تحمل بکنند.
کفر! این امیرالمومنین در نهجالبلاغه: «غیرت برای زن کفر است. چشم ندارد غیر را ببیند در حریم خودش.» خیلی سخت است. غیرت برای بعضی محاسن است، برای آقایان حسنه است، برای خانمها... برای خانمها حسنه است؟ برای آقایان عیب است؟ فرمود: «ترس، بخل و تکبر، این سه تا برای خانمها خوب است در برابر نامحرم.» برای آقایان آمد از آن طرف، غیرت برای مرد حسنه است. «زنان غیور، مردها بیغیرت.»
مهندسی خلقت کلاً ریخته به هم. مردان بیغیرت و زنان غیور، این میشود جامعه به هم ریخته و آشفته. و اینجور از هم. خودش نیست. کارکرد خودش را ندارد. غیرت هم که گفته میشود، به این معنای تعصبهای الکی که بعضی وقتها میآیند توی مشاورهها و اینها، نیست.
عرض کردم، میگوید: «من فهمیدم خانمم قبل از ازدواج پیج اینستاگرام داشته، میخواهم بروم طلاقش بدهم.» دوستانی که با ما درس دارند، طلبههایی که درس ما را دارند، چقدر، چند ساعت من مشورت دادم، صحبت کردم: «آقا کوتاه بیا، این غیرت نیست، دیگر افراط است.» «لایک کرده، من چه کار کنم؟» داشته، بالاخره ممکن است یک دایرکتی به این داده. مرضها مسری است. وسواس... شهری با من تماس گرفته بود. وسواس داشت. این حالاتش را به من گفت. من تا یک هفته همین حالت را پیدا کرده بودم. نسبت به فلان رنگ وسواس دارم، من آن رنگ را میدیدم حالم بد میشد. مسری است؛ دقیقاً اینجور چیزها. همین انتقالش هم آدم را آسیب میزند.
به هر حال، قرآن میفرماید که بعد از عده (حالا این عده را که تعیین میکند)، بعد از این عده اختیارش کامل با خودش است. هیچکسی... بعد، جالب است ها! این را هم بدانید. یکی از چیزهایی که عمل نمیشود، این است: خانمی را که طلاق میدهند، تا یک سال باید آن آقا منزل این خانم را تأمین بکند. بحثهای مفصل است. بالاخره، بعد خود همین بحث مهریه، بحث نفقه...
مهریهای که میگویند: «کی داده، کی گرفته؟» همان اول کار باید داد، قبلاً عرض کردم. بعد دیدم یک عزیز از شبکههای مجازی، دانشجوی سابق دانشکده بودند، گفتند که: «آقا، این را چرا پیگیری نمیکنی؟ این خیلی بحث مهمی است. چرا یک بار فقط گفتی؟ چند بار بگو، آنقدر بگو که...»
گفتم که وقتی میآیند خواستگاری، جهیزیه از ما نخواهند، مهریه را نقدش کنند، با همان جهیزیه را بگیریم. همین کاری که امیرالمومنین و حضرت زهرا کردند. خیلی هم امیرالمومنین وقتی آمدند خواستگاری، چیزی نداشتند. یک زره داشتند، شمشیر داشتند، یک زین اسب داشتند. اینها سرمایه امیرالمومنین بود.
حالا اینها را هم که میگویند: «تا وضعت خوب نیست، نرو.» البته اینها را هم که میگویی، میگوید که: «اینها مال آن دوره بودند. آن موقع سنگ میخوردند، ملت حالیشان نبوده، ملخ میگرفتند، پر میکردند، میخوردند.» آنها هم تو آن دوره خودشان مشکلات خودشان را داشتند. مشکلات خودمان را داریم. آن کف زندگی و آن حد قناعت را باید فهمید. آن قاعدهاش است، نه اینکه بله من هم بروم زینم را بفروشم، با آن مثلاً زندگیام را تشکیل بدهم. بله، اینها را هر کسی، هر عاقلی میفهمد.
پیغمبر اکرم فرمودند همینها را به عنوان مهریه برو بفروش، بیا مهریه را بده، با همان بروید اساس زندگی بخرید که گفتند رفتند کوزه خریدند و زیراندازی گرفتند؛ زیراندازی که پتوی رویشان هم بود، یعنی همان را برمیگرداندند، شب هم زیر میانداختند، هم نصفش را روی خودشان میانداختند. با این وضعیت زندگی را شروع کردند. وضعیت بسیار ساده که وقتی نگاه کردند، زنان قریش آمدند، مسخره کردند حضرت زهرا را.
این نکتهاش اینجاست: مسخره کردند حضرت زهرا را، گفتند: «تو دختر خدیجه رفتهای با یک جوان فقیر عرب ازدواج کنی؟ زندگی مادر تو، آن همه سرمایه، آن همه دارایی، مادر تو را سر خانه زندگی فرستاد. آدم، پدرش، مادرش خیریه دارد، چند هزار نفر را مثلاً متأهل کند، بعد خود او با وام برود زندگی؟»
زهرا گریه کردند، خطاب به پیغمبر گفتند: «یا ابتا! اینها اینجور به من میگویند.» حضرت فرمودند که: «دخترم، تو راضی اما تناوین أن تکونی سیدة نساء العالمین؟ تو به این راضی نیستی که سرور زنان عالم باشی؟» نکته هم توش هست؛ الگو. سرور زنان عالم، تو به آن جنبه الگوش نگاه کن. جنبهای که حالا به هر حال مهریه را نقد کردند، شد جهیزیه.
رعایت نمیکنیم، به دو جایش میرسیم، میبینیم که این را اگر بخواهیم عمل بکنیم، کلش آسیب میبیند. من قبول دارم که بعضی چیزهایی که گفته میشود، برخی از حقوقی که در مورد آقایان یا خانمها گفته میشود، این صرف اهرم قدرتی میشود و طرف مقابل پدر آن یکی را در میآورد. ما باید کل مجموعه را با هم ببینیم.
«بدون اجازه شوهر نمیشود رفت بیرون.» خب، این را مرد دستش بگیرد و دیکتاتوری کند. «طلاق دادی، باید یک سال تأمینش بکنیم.» نفقهاش را هم لحاظ کن. بحث اینکه سالی یک، فصلی یک دست لباس تهیه بکنی. سالی دو تا مسافرت باید او را ببری.
یکی از علما کتابی نوشته بود. بخش اول مربوط به آقایان بود، بخش دوم مربوط به خانمها. اول کتاب در مقدمه گفته بود که آقایان بخش خانمها را نخوانند، خانمها وظایف خودتان را... آمار گرفته بودند: «صد نفری که کتاب خوانده بودند، از آقایان و خانمها، دقیقاً همه بخش آن یکی را خوانده بودند. بخش خانمها که بزند تو سر خانمه: «ببین، نگاه کن، این را هم باید انجام بدهی، انجام نمیدهی، خیلی بد است.»
قرآن میفرماید که: «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ». این نکته را داشته باشید. نکته فوقالعاده طلایی. بقیهاش باشد، انشاءالله فردا. «وَ تَواصَوْا بِالْصَّبْرِ». چقدر! کلمه «طلا» هم! تواصی به حق؛ حق تو. به همدیگر سفارش به حق کنیم. وظیفه و تکلیف، هم سفارش به صبر. «آقا، این حق را داری، ولی باید هم صبر کنی.»
دیروز خواندم: «مرد الهی چکیده کرد این کلمه را تو یک جمله.» کانال ایشان دیروز منتشر کرد برای زوجهای جوان، موفقیت زوجهای جوان. ایشان فرمود: «به وظایفشان عمل بکنند. از کوتاهی وظایف نسبت به دیگری چشم پوشی بکنند.» این بخش دومش از اولی مهمتر است. کار خودت را انجام بده، به کار دیگری گیر نده. دقیقاً من برعکس.
عامل اصلی اینکه طلاق میرود بالا، یکی از عوامل اصلی، جزء دو سه تا عامل اصلی، همین است: وظیفه خودش را انجام نمیدهد، بعد با وظایف آشنا میشود فقط برای اینکه سر طرف مقابل را بگیرد. وظیفهشناس! برای اینکه بدانی وظیفه تو را بشناسی، انجام بده. نسبت به وظیفه او هم چشمپوشی کن.
حیفم میآید بعضی چیزها را نگویم دیگر. حالا ایام ازدواج هم هست، بعد میخورد به محرم دیگر. این یکی، دو تا خاطره ناب برایتان بگویم. این سینه به سینه است، با یک واسطه دارم برایتان نقل میکنم.
مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت. راه افتادیم سمت منزل. خیلی ماجرای جالبی است. شاید رزق امروز شماست. بعد نماز، آن وقتی که خلوت بود دور مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت، خیلی کسی ایشان را نمیشناخت. وای بر ما! افتادیم سمت منزلشان. منزلشان هم ته کوچه بود. یک منزل قدیمی بود که وقتی گفتند: «میخواهیم اینجا را پارکینگ بکنیم»، اولین کسی که منزل را تخلیه کرد، داد ایشان بود؛ اول از همه. منزل آثار باستانی باشید که... از پارکینگ روبروی حرم آمدیم.
زنگ زدند، یکم زنگ زدند، دست کردند، دوباره خیلی گشتند، زنگ زدند. پله. الان کسی نیست کرامت را ثبتش بکنیم. از ایشان، همسر ایشان صدای داد بلندی آمد که حالا من دقیقش یادم نیست، و تهمتی هم نزنم، ولی مضمونش این بود که: «فلانفلان شده...» خیلی تند با تخیل با ایشان صحبت کرد.
من ببخشید، مادرم خیلی تند با پدرم صحبت میکرد. «خیلی» که تند صحبت میکرد، تهدید آخر پدر من این بود؛ دیگر میخواست بگوید همه گزینهها روی میز است. این را میگفت: «حاج خانم، ادامه بدهی، غذا میروم تو اتاقم میخوره.» مادر من ساکت. اینها درس است برای ما.
یک بچه ریشو روایت شنیده، همان اول میخواهد گربه را هم دم حجله بکشد. به اسم خدا و پیغمبر، روایت، آخوندها گفتند و این مراجع گفتند و احکام... اینها را باید ببینیم. ما این الگوهای ما، این امیرالمومنین و فاطمه زهرا... عاقبت ما را ختم به خیر کند.
خدایا در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الط.