وجوب نابودی یا استرقاق دشمن محارب بر اساس فطرت بشر
مقایسه بردهداری با نظام تسخیر
کافر حربی؛ محروم از مالکیت و حقوق انسانی
نمونه تاریخی توقیف اموال کاروان یزید توسط امام حسین (علیهالسلام)
تفاوت جایگاه کافر حربی و کافر ذمی در فقه اسلامی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
متن تفسیر شریف علیرضا را مرور میکردیم. بحث امروز بحثی بسیار چالشی و خطرناک است. من حقیقتش دلهره دارم برای ورود در این بحث. دلهرهام، دلهرهای عاقلانه و معقول از جنس دلهرههای هراس موسی علیهالسلام است. تعابیر مرحوم علامه طباطبایی، تعابیری که من یقین دارم حتی شما عزیزانی که خودتان اهل این مسائل هستید، جا خواهید خورد از تعابیر امروز علامه طباطبایی در این بخش از المیزان.
من اول میخواهم یک نظرسنجی بکنم؛ ببینم که اصلاً وارد این بحث بشوم یا نه؟ واقعاً بحث خطرناکی است. اول عزیزان من بفرمایند که چند نفر علامه طباطبایی را به عنوان اسلامشناس قبول دارند؟ آنان که قبول دارند، دست مبارک بالا بیاورند. قبول ندارند، یعنی دست پایین است. قبول ندارند دیگر؟ خب، خیلی نیستیم. چرا؟ البته، آنان که به عنوان اسلامشناس، علامه طباطبایی را قبول ندارند، دست بالا بیاورند. علامه طباطبایی را به عنوان یک اسلامشناس قبول کردم. امروز هیچ توضیحی هم نمیدهم. اول شهادتین را بگویم. وصیتم این تفسیر المیزان است، جلد ۶. این هم متن المیزان؛ بدانید من هیچی از جای دیگر روی آن نگذاشتم. جلد ۶، صفحه ۴۹۷، خط آخر ۴۹۸. فقط از روی آن میخوانم. خیلی این عبارات سنگین است؛ اصلاً قابل حذف نیست؛ خصوصاً در فضای جامعه ما امروز. فقط میخوانم. احتمالاً دو سه جلسه توضیح بدهم. اگر لازم است، مناظره هم میکنیم. میز میآوریم، صندلی میآوریم. هر عزیزی که آماده است برای مناظره، چه با خود بنده، چه با کس دیگری از دوستان. این بحث، بحث بسیار مهمی است. اصلاً هم نمیشود پذیرفت.
من اول به شما میگویم: یقین دارم خود عزیزان قبول نمیکنند حرف علامه را. مبانی فلسفی دارد، مبانی فلسفی و روایی دارد. اول حرف میزنم، چون حرف اصلاً قابلپذیرش نیست. علامه طباطبایی قبل انقلاب، دهه ۴۰ میفرمایند که: "فطرت بشر به طور کلی دشمن محارب است. دشمن محارب، تکرار میکنم، هدفی جز نابودی انسانیت و از بین بردن نسل بشری و ویران ساختن آبادیها ندارد. فطرت بشر بدون هیچ تردیدی چنین کسی را محکوم به زوال دانسته و بر هر کسی واجب میداند که این گونه دشمنهای بشریت را جزو بشریت به شمار نیاورده، جزو انسانها به حساب نیاورد و آنان را مستحق تمتع از مزایای حیات و تنعم به حقوق اجتماعی نداند."
دشمن محارب را حق حیات برایش نباید قائل شد. حق حیات نباید قائل شد. اساس زنده بودنش منتفی است. حق زنده بودن ندارد، دشمن محارب. و نیز حکم میکند به وجوب از بین بردن آنان و یا دستکم استرقاقشان. استرقاق یعنی چه؟ گفتیم جلسه قبل: به بردگی گرفتن. علاوه بر این، بشر حکم فطریاش و سنت عملیاش هم تا آنجا که تاریخ نشان داده، از روزی که در زمین منزل گزیده تا امروز همین بوده و بعد از این هم همین خواهد بود.
حالا این یک پاراگراف؛ امروز دعوا نشود.
اسلام... اسلام هم در ساختمان مجتمع دینی خود، که بر اساس توحید و حکومت دینی اسلامیاش بنا نهاده – حکومت دینی اسلامیاش بنا نهاده – عضویت هر منکر توحید و یاغی از حکومت دین را نسبت به مجتمع انسانی لغو فرموده است. شورش بر حکومت اسلامی، از انسانیت ساقط میشود. وطن آقا! خیلی سنگین است!
تنها کسانی را انسان دانسته و عضویت آنان را نسبت به مجتمع بشری معتبر شمرده که اسلام را پذیرفتهاند. تنها کسی را انسان دانسته که اسلام را پذیرفته. انسان نیست، از حقوق انسانی محروم است. و عضویت آنان را، عضویتش هم لغو کرد نسبت به مجتمع بشری. پذیرفتی، لااقل یک کاری بکن که من انسان که قبولت نمیکنم، لااقل از حقوق انسانی محرومت نکنم؛ من هم مثل شما. یا لااقل به ذمّه و تبعیت، به ذمّه و تبعیت حکومت دین گردن نهاده باشد. اسلام را قبول ندارد، باید قوانین اسلام را بپذیرد تا از حقوق انسانی محروم نشود.
ادامه. بنابراین، طباطبایی لطیفناز، فیلم صحبت میکند، گریه میکند. علامه طباطبایی لباس شخصی. بنابراین، از نظر اسلام، کسی که از دین و حکومت آن و یا عهده آن خارج باشد، از جرگه انسانیت خارج بوده؛ اگر علامه طباطبایی را اسلامشناس قبول نداشته باشید، این جمله موجب فسق علامه طباطبایی است. حالا ادامه [آن است]: با او همان معاملهای را میکند که با غیر انسان مینماید. بردگی دشمن در جنگ، از باب به استخدام گرفتن حیوانات است؛ نظام تسخیر.
تعریف و توضیحی من نمیدهم؛ فقط دارم بیان میکنم. خوانش دیگرش را دارم میگویم؛ خیلی سنگین است. قبول دارید؟ خیلی رادیکال است! آزادی بیان، آزادی عقیده، آن هم در این جامعه لیبرال، پلورال، هرمنوتیکال، سکولار، با حوزه سکولار... علامه را در تفسیر المیزان، یعنی: یعنی به انسانها اجازه میدهد، به انسانها اجازه میدهد که او را از هر نعمتی که خود در زندگیشان از آن استفاده میکنند، محروم ساخته و زمین را از ننگ و لوث استکبار و افسادش پاک کنند.
پس چنین کسی از نظر اسلام، هم خودش، هم عملش، هم نتایج همه مسائل – کار کرده، پول درآورده – و کارهایش مصلوبالحرمه و بیاحترام است. مالکیت او را به رسمیت نمیشناسد. جنگ با کافر حربی، ربا از او میتوانی بگیری، مسدود کنی. بعد آن بزرگوار کتاب مینویسد. یک فکت حاشیهای باشد: ساحت اهل بیت [در] دوره امام حسین... یک کاروان تجاری را در همین ایام که میرفتند به سمت کربلا، کاروان تجاری یزید است؛ حضرت همه اموال را توقیف کردند. آقا، کافر حربی، طباطبایی انسان قبول ندارد؛ قرآن است.
سخنرانی بکنم دردسر برایم نداشته باشد. میآیم چه میگویم؟ در مورد فواید دائمالوضو بودن صحبت میکنم. دست اعمال شب ۱۳ ذیالحجه؟ مثلاً حرم میروی، از کدام در وارد بشوید؟ مشکل نداشت. این حرفهای دین است که دعوا درمیآورد. اینهاست؛ همه کتککاریها مال اینجاست. جالب است، علامه طباطبایی را به عنوان یک آدم روشنفکر میشناسند. عمدتاً شخصیت غیرانقلابی، بلکه ضدانقلابی دارند تعریفش میکنند. دیدید دیگر. کتابهایی نوشته. چند وقت پیش عزیزان از قم با من تماس گرفتند، گفتند ما مرکز پژوهش چی چی هستیم. موضوع مطالعاتمان این است که فقط میخواهیم بگوییم علامه طباطبایی انقلابی بوده. کمک فکری و اینها میخواست. انقلابی بوده، منتشر کن. لیبرال، سکولار، انقلابی، هرچی! این جمله آخرین اثر ایشان است. یک "دور البیان" نوشته، ۶ جلد تفسیر آن است. بعداً رسالۀ "اسماء" نوشته، رسالۀ "افعال" نوشته، رسالۀ "توحیدیه" نوشته، رسالۀ "وسائل" نوشته، رسالۀ "مقامات"؛ هفت رسالۀ عرفانی داریم. این کتابهای دیگرش؛ همه اینها که تمام شده، تازه المیزان را شروع کرده. چکیدۀ عمر فقهی، فکری، عرفانی علامه طباطبایی [است]. اینها آخر حرف علامه طباطبایی است. حرفش عوض نشده.
بعد تمامش کنم. روی این حساب، لشکر اسلام میتواند چنین کسی را در صورت غلبه و پیروزی، اسیر نموده و بندۀ خود قرار دهد. نظام بردهداری. البته ما مفصل در مورد بردهداری بحث کردیم. بعد تازه میآید جلوتر. خیلی جالب است؛ نسبت به اینکه بردهداری را لغو کردید، اعتراض داریم. بردهداری سابق را داشتید. فطرت، عقل، دین حکم میکند این مدل تا آخر باشد. امام زمان هم که میآیند، این مدل بردهداری هست. با کافر حربی هم که معاملهای میکنند، یا کلاً مصلوب میشود، از سهام حقوق کافر حربیها.
نه، کافر ذمّی فرق میکند. کافر ذمّی، کافر ذمّی قبول ندارد عقاید شما را. ولی در هرم حکومتی شما که قرار گرفته، زیرمجموعه شما قرار گرفته، دارد زندگی میکند، قوانین شما را به رسمیت میشناسد. علیه شما توطئه نمیکند، پاتک فرهنگی نمیزند، پاتک اقتصادی نمیزند، حمله نمیآورد، هجوم نمیآورد. ولی کسی که هجوم میآورد، حمله میکند، آسیب میزند و کافر است، نیروی داخلی و مخرب است، آن میشود محارب. آن هم تازه حکمش روشن است. این شدیدترین کافر است. برنامهریزیشده و سیستماتیک دارد شما را میزند. حال شما تصور کنید روزی که ما بخواهیم ترامپ را به بردگی بگیریم، ملانیا ترامپ را مثلاً به بردگی بگیرد یا باید مصلوب شود. اموال او هیچ حرمتی ندارد. الان کافر حربی هست یا نیست؟ اموال او...
علامه طباطبایی... من اگر بگویم شما باز دوباره رفتید "کیهان" خواندید. جمعه "کیهان" هم در عمرم یادم نمیآید خوانده باشم، مطلقاً. "کیهان" سالهاست توفیق نداشتم بخوانم. المیزان میخوانم و درس میدهم. یک خوابی از علامه طباطبایی دیدم، نگفتم. شاگردان ایشان... علامه از شما تشکر کردند بابت اینکه افکار ایشان را دارید بیان میکنید، اخبار ایشان را ترویج میکنید.
غرض اینکه ما دینمان را از المیزان گرفتیم. ما مسلمانِ شناسنامهایِ پدریمادری هم نیستیم، این را هم بدانید. و اجداد و اقوام ما آخوند نبوده، احتمالاً تا خاتم. ما دینمان را از المیزان گرفتیم، از علامه طباطبایی گرفتیم. توفیق داشتیم؛ خدای متعال، شاگردی چهار تن از شاگردان بلافصل و بلاواسطه علامه طباطبایی را کردیم و هنوز هم ارتباط داریم. المیزان را درس گرفتیم از محضر برخی شاگردان بلاواسطه علامه طباطبایی. اینها افتخارات بزرگ زندگی است. سالیان سال درس تفسیر آیتالله جوادی آملی رفتیم. از کتاب "جامعه در قرآن" آیتالله جوادی برایتان، انشاءالله اگر فرصت بشود، همین حرفها را میخوانم. درگیر این هم نیستیم که کی چه بگوید.
میدانم این حرفها هزینه دارد. نمیفهمند این حرفها برای انگ خوردن میشود، باعث برچسب خوردن میشود. من موظف به راضی کردن کسی نیستم. موظف هم نیستم که هوای دل کسی را داشته باشم. من این... اما من سرم را گذاشتم، این لباس را تنم کردم، متعهدم اینکه حرف خدا و پیغمبر و قرآن را باید بگویم. از کسی هم باکی ندارم. اولین و آخرین ویژگی مهم یک مبلغ این است: "الذین یُبلّغون رسالات الله و لا یخشَون احدا الا الله".
تبلیغ بکند رسالات الهی را؛ باید فقط از خدا حساب ببرد، فقط از خدا بترسد؛ از هیچکس دیگر ترس نداشته باشد. پس، از این و آن و پس از اینها اگر باشد، دین من فکری و فرهنگی امروز جامعه ما، معارف قرآن است. البته باید تبیین کرد، استدلال آورد. انشاءالله جلسات بعد با هم گفتوگوی بیشتری خواهیم کرد. استدلال این مباحثی که مرحوم علامه طباطبایی آوردهاند با هم، از مبانی فلسفی خود ایشان، مبانی تفسیری خود ایشان. انشاءالله با هم بیشتر. بنده پذیرا و شنوای همه حرفها هم هستم. هر که هر اشکالی، نقد، و چیزها را به خودم بگوید. من راضی نیستم کسی پشت سرم حرف بزند، به خاطر اینکه اجازه میدهم حرف بزند. حلالم نمیکنم اگر کسی پشت سرم حرف بزند، به خاطر اینکه خودم میشنوم، پذیرایم، حرف میزنم، گوش میدهم.