تمایز آزادی در عقیده با الزام در قانون اجتماعی
«لا اکراه فی الدین»؛ ایمان اجباری معنا ندارد
موضع امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در دفاع از حقوق ذمیان
کافر حربی؛ دشمنی که تنها با شمشیر مهار میشود
جایگاه کنیز در اسلام؛ مادر چهار امام از کنیزان بودند
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
هدیه به محضر منور حضرت امام هادی علیه السلام، روز میلاد، همه با هم صلوات غرّایی هدیه بفرمایید.
بحث دیروزمان، الحمدلله، بحث چالشی بود؛ واکنشی که توقع داشتیم، حاصل شد و خوب هم [بود]. این چند نکته را عرض بکنم: [اولاً اینکه] بحث زیاد داریم. این بحث را باید قبل از ماه مبارک محرمالحرام تمام کنیم، این بخش از بحثمان را. لذا حرف خیلی مانده [است]. خیلی سریع برخی سؤالات را جواب بدهم و برویم سراغ ادامه بحث، هرچند که این بحث واقعاً حکم انتحار دارد برای بنده و عرض هم میکنم اصرار ما به طرح موضوعات برای چیست.
نکته اولی که مطرح شد و این سؤال قالبی بود [اینکه] دوستان میگفتند: "خب، حالا چه ضرورتی [دارد] ما در مورد این بحثها صحبت بکنیم؟" البته میدانید کلاً هر بحثی شما مطرح بکنید، میگویند: "چه ضرورتی در مورد این [است]؟ تو الان مشکل مردم، مشکل اقتصاد مردم [است]؛ نان میخواهند. امام زمان [عج] صحبت کنیم، میگویند: الان مردم گیر امام زمان [عج] نیستند، مردم گیر ناناند! بهشت صحبت کن، جهنم! کسی ما را در بیاورد! آقا در مورد حضرت زهرا [سلاماللهعلیها] صحبت کنیم، میگویند: آقا جوانانمان به باد رفتند، تو میخواهی در مورد حضرت زهرا [سلاماللهعلیها] صحبت کنی؟!"
هرچه صحبت بکنید، همیشه یک آلترناتیوی دارد. خیلی خب! هیچی نگویم پس؟ بالاخره آدم حرف میزند و حرفی هم که میزند، [موضوعِ] بحثی است که بالاخره یک خاصیتی در آن میبیند. بحث ما بحث یک روز و دو روز نیست. این جلسه تقریباً شانزدهمین جلسهای است که ما داریم با همدیگر گفتگو میکنیم. صد و شصت جلسه ما در طول سال گذشته و امسال با هم گفتگو کردهایم. خیلی مباحث را هم مطرح کردهایم؛ یک بحثش هم این بحث [است].
نکته دوم این است که این بحث، بحث کماهمیتی نیست. من دوستان را به کتاب "اسلام و بردگی" از حضرت آیتالله العظمی گرامی قمی ارجاع میدهم. خیلی برای خود من جالب بود؛ ایشان در مقدمه کتاب میفرمایند که من سال ۵۹ تعدادی از دانشجوها آمدند پیشم، سؤالاتی داشتند. قرار شد جلسهای بزنیم: "پاسخ به سؤالات اعتقادی". سؤالات اعتقادی اول همه رفت حولوحوش بحث بردهداری در اسلام. به نظر من اهمیتی نداشت در مورد این بحث بکنیم، بعد من فهمیدم بسیاری از دانشجویان ما که رفتند بورسیه خارج از کشور، سر همین مسئله دست از اسلام برداشتند؛ خیلی عجیب است. بسیاری از دانشجویان ما که سال ۵۹ رفتند (نه الآن)، تعداد زیادیشان دست از اسلام برداشتند، به خاطر اینکه احکام بردهداری اسلام را ظالمانه [میدانستند].
"جواب بدهم؟" من افتادم به جواب دادن. یک طیف وسیعی از دانشجوها آمدند، استقبال کردند و کتابشان چاپ شد: ۱۵۰ صفحه. من هم ارائه میدهم انشاءالله مباحث این کتاب را لابلای بحثهایمان. کتاب خیلی خوبی [است]؛ بررسی کردم، هیچ تولیدی در این زمینه [نیست]. یک کتاب از آیتالله العظمی مکارم شیرازی داریم؛ کتاب مجزایی نیست، بحثی است که در تفسیر نمونه، جلد ۲۱ مطرح [شده است]. من برای شما متن میآورم از حضرت استاد آیتالله جوادی آملی، جلد ۱۸. [نکاتی از] تفسیر تسنیم اینجا آوردم توی تبلت همراه. بحث بردهداری بحثی نیست که تمام شده باشد؛ بحث روز [است]. حوزهها جواب نمیدهند، این بحث را مطرح نمیکنند.
امام عصر [عج] که تشریف میآورند، بر همین مبنا حکومتداری میکنند. اتفاقاً یکی از دلایلی که ما داریم بحث را مطرح میکنیم، همین است. کلاً ما بحث نظام تسخیر را برای چه مطرح کردیم؟ مدل حکومتداری و جامعهداری امام زمان [عج] را میخواهیم کشف کنیم از قرآن. ۱۴۴ جلسهای که در این بخش نظام تسخیر بحث کردیم، این بوده موضوع بحث: مدلی که امام زمان [عج] بر اساسش کار میکند.
خب، باز چه خاصیتی دارد؟ خاصیتش این است که در روایات (که من برایتان روایاتش را فراوان آوردهام)، مطالعه کردم. برای بحث امروزمان [متونی] میآورم. البته قبل برایتان از کتاب "فلسفه حقوق بشر" آیتالله جوادی آملی، "جامعه در قرآن" آیتالله جوادی آملی، "تسنیم" جلد ۱۸، چند جا بحث خود "المیزان"، کتاب آیتالله العظمی گرامی قمی، کتاب آیتالله العظمی مکارم شیرازی، کتاب مرحوم آقای صفایی حائری مطرح شده؛ ولی خب، متناسب با مباحث روز نیست متأسفانه؛ یعنی بحثها، بحثهای قدیمی و کهنه است.
حجم شبهاتی که در فضای مجازی، خصوصاً از طرف آتئیستها و بهاییها وارد میشود [بسیار زیاد است]. من از این بحثی که مطرح کردم، [حتی] از دانشگاه همینجا، بچههای خودمان، شنیدم که نسبت به مسائل شبهه دارند. این هم نبود که برایم غریب باشد؛ از بچگیام [همینها را] میشنیدم. یادم هست یک وقتی، چند سال اولی که ما طلبه شده بودیم، یک استادی از قم آمده بود، آقای دکتر فلاح (خدا حفظشان کند). آمده بودند پاسخ شبهات [بدهند]. به یک کسی گفتم: "استادی آمده شبهات ما را پاسخ میدهد." [او گفت:] "بردهداری را چه جواب دادهای؟!" [او گفت:] "جواب بدهی؟! (فکر کن)!"
پس ما به چند علت داریم بحث میکنیم: یکی به علت حجم شبهات بالا در این مسئله و اینکه بعضیها را زمینگیر کرده [است]. یکی دیگر اینکه مدل حکومتی امام زمان [عج] این است و بحث بردهداری برنیفتاده؛ بردهداری اسماً برافتاد، رسماً برنیفتاد. [بلکه در] آخر [زمان] بردهداری فقط مدرن شد. هجمه میآورند به غرب (حالا میرسیم، انشاءالله میخوانیم).
[من] خیلی تعجب کردم، گفتند: "آقا، حالا این بحثی که (حالا من خوانش دیگرش را میگویم، منظورشان این بود که حالا اینی که جزو "باگ"های اسلام است) رسماً" یکی از دوستان فرمودند: "سربالاست؛ بهتر است." خیلی حرف بدی است! در عین حال مخالفم که منِ مسلمان، در عین حالی که میدانم حرف خداست و حرف قرآنی است، دفاعی ندارم برای مطلب. خیلی احساس ضرورت طرح بحث را بیشتر میکند. از اسلام داریم که نمیتوانیم دفاع کنیم؟! فرق من و شما با وهابیت چیست؟ مسیحیان خیلی چیزها جز متون مقدسشان را نمیتوانند دفاع کنند.
این تحجر نیست. تحجر یعنی اینکه پایبند به اعتقادی باشی که در عین حالی که میدانی باطل است و استدلالی [هم] برایش [نداری]. ما داریم اسلام متحجرانه را اینجا تبریک میگوییم؟! قرار است بیاییم یک سری بحثهایی [مطرح کنیم] که همه گفتند. آخه بعضیها پای سخنرانی مثل این [که تکراری باشد]، خوابشان میبرد؛ توی تاکسی میمانند. در تاکسی شما وقتی که خیالت از دستفرمان راننده راحت است، راحت میگیری میخوابی، ولی خدا نکند که [راننده] نامطمئن باشد برایت؛ آن وقت بیداری. راحت [نمیگذاری] نگفته [باشی] این [را]؛ دیگر فیوزها میپرد.
حرف تکراری که راحت است زدنش. بنده خودم بین خودم و خدای متعال عهد کردهام که حرفی را که بقیه زدند، کتابش را معرفی میکنم [و دیگر آن را تکرار نمیکنم]. انتقاد ما به حوزه [و] این بحث حوزه سکولاری که الان مطرح شده، همین است: تکرار مکررات. سؤالاتی که ۵۰ ساله، ۱۰۰ ساله، ۲۰۰ ساله جواب گرفته [شده است]. عید غدیر که میشود، باز ما میآییم اثبات ولایت امیرالمؤمنین [علیهالسلام] میکنیم با همان متد، کتابها، رفرنسها، سورسهایی که مال قرن دوم و سوم، مال مرحوم مفید [رحمةاللهعلیه] است. هنوز که هنوز است ما داریم استدلال مرحوم مفید را میآوریم (قرن چهارم؛ ۱۱ قرن گذشته). تولیدات جدید ما باید بهروز شود، آپدیت شود این مباحث. بعد [شبهات غدیر] دیگر شبهات آن موقع نیست.
من چند سال پیش، مدرسه معصومیه قم، سال ۹۰ بود به نظرم (۸۹ یا ۹۰)، روز عید غدیر آمدم سر کلاس. این دانشجویان فرهیخته سراسر کشور که آمدند طلبه شدند [و] سر کلاس [بودند] (خیلی از [آنها] نامُعمم بودند)، گفتم: "آقا، من میشوم یکی از برادران اهل سنت؛ با شبهات جدیدی که الآن هست، نسبت به غدیر مطرح میکنم، شما جواب بدهید." اَشهَدُ باللهِ یک نفر نتوانست جواب بدهد. "منطقه اهل سنت زندگی میکنیم. من اینها را جواب بدهم؟!" دیگر کتابهایی که دارید میخوانید، مال ۵۰۰ سال پیش است. خیلی شبهات فرق کرده. این هم دلیل دیگر برای طرح بحثمان: شبهات در این زمینه. بعد، مباحثی که مطرح میشود، اتفاقاً خیلی بحثهای دیگر [را] حل میکند.
آره، خدا گفته این [در مورد] بحث بردهداری [است]! ببخشید که مرد! [شنیدم که] هرکه میآمد تسلیت میگفت، [دیدم] این تسلیت تکراری شده. آن صاحبعزا گفت: "آقا، پدر شما بود که از دنیا رفت؟" گفت: "بله." گفت: "ببخشید که مرد!" [گفت:] "خدا گفته؛ بله، دیگر ببخشید که مرد!"
مرحوم علامه طباطبایی در "المیزان" میفرمایند که من به عنوان یک مسلمان افتخار میکنم به احکام بردهداری اسلام. خیلی حرف عجیبی است! کاملاً منطقی [و] عقلایی [است]. من یک گوشهاش را فقط امروز برایتان طرح بکنم؛ فردا انشاءالله بحثمان را ادامه بدهیم. بحث خیلی مهمی است. این را هم بدانید که این بحث ما، مخاطبش محدود به این جمع خودمان نیست. این مباحث در فضای مجازی به اشتراک گذاشته میشود [و] مخاطبینی از آمریکا داریم، از کانادا داریم، از آلمان داریم، از کشورهای مختلف داریم. دانشگاههای مختلف داریم. دوستان دانشگاه شریف پیام میدهند، بچههای امیرکبیر پیام میدهند، حوزه علمیه مشکات پیام میدهند، همین مدرسه علمیه معصومیه پیام میدهند، دانشگاههای مختلف کشور پیام میدهند. سیل پیام تقریباً (حالا اگر بگویم هر روز، شاید اغراق نباشد) هر روز این پیامها میآید بابت این سخنرانیها و پیگیریها. بعضی جاها اینها دستهبندی میکنند، مقایسه میکنند، گفتگو میکنند؛ محدود به این نیست.
بعضی دوستان میگویند: "آقا، در این ده دقیقه شبهه میافتد." خب، بالاخره هر بحثی طرح بشود، در ۱۰ دقیقه که نمیشود بیشتر از این بحثش را تمام کرد. بحثمان مستأصل نیست؛ شیوه ما همین است. من میخواهم یک بحث بگویم، آقا، در ۱۰ دقیقه کلاً تمام بشود برود [و تمام]؟ امروز سلام علیکم، خالهبازی؟! بحث سلسلهوار است. عزیزانی که احساس خطر برای دینشان میکنند، میتوانند بحثها را پیگیری کنند [و] در مجازی جواب داده شود. اگر جواب داده نشد، باید برویم بحث بکنیم، به جواب برسیم [و] از بزرگتر بپرسیم.
برخی عزیزان ما که الآن هم تشریف ندارند و معمولاً میآیند، یک سؤال از خود "المیزان" از بنده کردند، دنبال جواباند. والا من نمیدانم [بود]. یک تیکهای از "المیزان" را از سوره نور ایشان برای من خواند. مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند: "خودم رفتم مراجعه کردم، نگاه کردم، مطلب غلط است! من نمیفهمم یعنی چه؟ تصور نمیکنم [و] نمیفهمم یعنی چه؟!" منظور [این است که] رفتیم از یکی دیگر از علما پرسیدیم، ایشان یک جوابی داد که بیشتر جواب غلط بود! گذاشتیم کنار. گذاشتیم برویم از برخی اساتید دیگر بپرسیم. اینها هم ادعایی نداریم که هرچه که گفته شده، [ما] وایمیایستیم دفاع میکنیم. جواب داریم؟ گفته شده استدلال برایش است، پشتش [متکی بر] آیات و روایات است. [اگر ندانیم] از اساتید میپرسیم. این هم هست. پس هیچ استرسی نداشته باشید. اگر به نتیجه نرسیدیم، میرویم از اساتید میپرسیم؛ حلش [میکنیم].
خب، نکته اصلی و اولیه این است: مدل طرح این شبهه خیلی جالب است. [مثلاً] میگوید: آقا، به چه حقی شما [این اصطلاحات را میگویید؟] اصطلاحات [در این سؤال] خیلی کاربرد دارد، خیلی بار معنایی دارد. مدل طرح سؤال را فقط عوض بکنم. اول سؤالی که میشنوید این است: "به چه حقی اسلام اجازه داده [که] به زن و بچهی مخالف تجاوز کنی؟" دانشگاهها و در فضای بینالملل و اینها. حالا سادگی من این است که بیایم این را جوابش بدهم. در منطق ما، درس مغالطات که میدادیم (چند دوره مغالطات [دادیم])، یکی از مغالطات، "سؤال مرکب" است. خیلی رایج است در رسانه، در تحلیل. خیلی کاربرد دارد.
سؤال مرکب یکجوری سؤال میپرسد که سوء [نیت] دارد. "تو چرا از این بحثها بدت میآید؟ خوابت میآید؟" این سؤال ظاهراً سؤال است، ولی یک تصدیق پنهانی تویش است؛ یک امری را شما مفروض گرفتهای، بر اساس آن فرض خودت داری میپرسی. بعد جالب است که جواب هم فقط "بله" و "خیر" میخواهد، در حالی که این سؤال اصلاً باید اول تفکیک بشود؛ چند سؤال است. جواب بدهم؟ خیلی وقتها ما گول میخوریم در این گفتگوها [و] مناظرهها؛ سؤال مرکب به خوردمان میدهند.
چرا میگوید: "آیا اسلام اجازه داده است به ناموس مخالف تجاوز کنی؟ فقط بله یا خیر [بگو]!" اولاً: آیا اسلام، مخالف را مخالف میداند؟ دشمن میداند؟ تا کجا مخالف میداند؟ تا کجا دشمن میداند؟ آیا اسلام برای دشمن یک حکم ثابت و یکسان تراشیده است؟ آیا هر تجاوزی تجاوز است؟ آیا اصلاً تجاوز است؟ آیا اصلاً تجاوز اجازه داده است؟ آیا فقط همسر است یا فرزند هم هست؟ شش، هفت تا سؤال است. خیلی جمعوجور [و] سربسته. فعلاً یک اشاره اجمالی بکنم، بحث را انشاءالله ادامه میدهیم. صِرفِ مخالفت کسی با کسی، او را به عنوان برده بگیری؟!
امیرالمؤمنین [علیهالسلام] در [فرمان] آییننامه [شان] (از این آییننامه برای سیستم اجرایی و حکومتداری ما جامعتر نداریم) در روایت، آییننامهای که امیرالمؤمنین [علیهالسلام] به مالک ابلاغ [کردند] (نامه ۵۳ نهجالبلاغه) حضرت میفرمایند که این مردمی که زیر دست تو هستند: "لَا تَكُونَنَّ عَلَیهِم سَبُعاً ضَارِیاً وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَیهِم شَرِیکاً فَاِنَّهُم صِنفَانِ: اِمَّا اَخٌ لَكَ فِی الدّینِ وَ اِمَّا نَظِیرٌ لَكَ فِی الخَلقِ." یعنی این مردم از دو دسته خارج نیستند: یا همدین تو [و] همکیش تواند که اینها برادران تو اند؛ [یا] در خلقت با تو شریکاند [و] حقوق انسانی دارند.
حقوق انسانی را به رسمیت میشناسیم؛ حقوق ابتدایی انسانی را. تا وقتی که کسی خودش را از این حقوق منصرف نکند [که آن وقت در مورد این بحث است]. اولاً که نمیتوانی صرف اینکه کسی نپذیرفت، محرومش کنی از حقوقش. نکته دوم: میتوانی با شمشیر متدینش کنی؟ نه! "لا اکراه فی الدین". کسی در دین، اصلاً دین، نسبت به خود دین من، هیچ جای اکراه نیست.
بعد میگوید: "آقا، الزام نداریم؟ قانون نداریم؟" چرا؟ مرحوم علامه طباطبایی اینجا چند صفحه بحث [میکنند]: ما الزام داریم، قانون داریم. قبول بکند؟ مگر میشود یک جامعه زندگی بکند، همه آزاد باشند، یک عده زیر بار قانون نروند؟ جامعهای که بدون اصلاً جامعه بدون اکراه و الزام قانونی [باشد]، جامعه نمیشود. آزادی بپذیری: "دوست دارم حقوق تنظیم میکنم. قانون! آزادم! دیگر با هر سرعتی هم دوست دارم میروم!" میشود همین که استان فارس، طرف لندکروزر میرفته [با سرعت زیاد]. خیلی جالب است، واقعاً برعکسش بود مملکت! پژو ۲۰۶ وسط خیابان خراب شده بود برایت، پیاده شده [و] زنگ زده [به] پلیس. آمده [تا] میخواسته ماشین را هدایت کنند به سمت راست، یک لندکروزری با سرعت ۲۰۰ تا [برخورد کرده و] نخورده [است]، میکشد به سمت شانهخاکی، چپ میکند، چند تا ملق میزند، پیاده میشود، پلیس را میگیرد به کتک! میگوید: "میدانی یک میلیارد چقدر است؟ ماشین من یک میلیارد قیمتش [است]!"
خب، اگر آزادی، بله، آزاد است دیگر. آزادی مطلق که معنا ندارد. اکراه؟ آزادی؟ بله، این آدم الآن مکره است به اینکه وقتی به او میگویند: ما ۱۲۰ تا باید برویم. "اکراه نیست؟ ماشین من که میتواند با ۳۴۰ تا برود! آن پرایدی هم که یک دانه از عقب بخورد، کلاً جمع میشود. ماشین من هم که ۳۴۰ تا [میرود]، تازه ۱۲۰ [تا] راه میافتد، تازه گرم میشود!" ۱۲۰ تا اکراه نیست؟ الزام نیست؟ چرا؟ پس "لا اکراه فی الدین" چی میشود؟ این اکراه را دارد برمیدارد.
نخیر! اکراه نسبت به پذیرش دین، به خاطر اینکه عقاید و اعمال قلبی (اعمال قلبی داریم، اعمال قالبی داریم، اعمال جوارحی داریم، اعمال جوانحی داریم)، اسلام آوردن و ایمان آوردن جز اعمال [قلبی است]. احکام و تعبدیات و شرایط، غالباً جز اعمال جوارحی است. بله، کسی حق ندارد ظهر ماه رمضان روزهخوری علنی کند؛ مکره هم هست. اکراهش میکنیم. کسی حق ندارد در ملأ عام شرابخوری کند. [اما] در خلوت خودش، خانه خودش، بدون اینکه کسی بفهمد، [اگر انجام دهد] من که اشکال ندارد؟ الزام ندارد؟ اشکال شرعی دارد، الزامی ندارد (قانون برخوردی). حالا من میتوانم با زور این را متدینش کنم؟ بباورانم که این کار غلط است؟ نخیر!
پس با دشمن حالا چه برخوردی میکند؟ اولاً: "ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ." [النحل: ۱۲۵]. مخالف را دعوت میکند، اول با حکمت دعوت میکند، برهان. بعد با موعظه حسنه (خطابه و نصیحت و محبت و نوازش). با دشمن دیگر، کسی که باور نیاورده، مرحله سوم جدال میکند، جدال احسن؛ یعنی از مسلّمات و باورهای خودش استفاده میکند برای ضربهزدن به عقایدش، [یعنی] عقاید طرف مقابل.
کار کی به شمشیر میکشد؟ شمشیر بکشد وقتی او شمشیر کشید. ما هیچ جهادی (با اینکه جهاد ابتدایی حکمش را داریم) ولی از صدر اسلام تا حالا ما هیچ جهاد ابتدایی نداشتیم. هیچ، هیچ جا اهل بیت [علیهمالسلام] شروعکننده جنگ نبودند. تعبیر امیرالمؤمنین [علیهالسلام] در جنگهای مختلف (هم در صفین فرمود، هم در جمل فرمود): "لشکر دشمن آمده، آرایش نظامی گرفته." گفتند: "آقا، برویم حمله کنیم؟" حضرت [فرمودند:] "نه، من شروعکننده جنگ نیستم. [اگر] حمله کردند، ما دفاع میکنیم."
آمده تو میدان جنگ. شمشیرم برای چیست؟ برای دفاع. "وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ" [الحدید: ۲۵]. شمشیر برای دفاع. بعد از اینکه ما برهان آوردیم، بحث کردیم، موعظه کردیم، گفتگو کردیم، جدال احسن کردیم، مدارا کردیم؛ اگر احکام ما را پذیرفت و تابع بود، [آن وقت] میشود کافر ذمّی در ذمّه اسلام. اسلام باید امنیت او را تأمین کند. تعابیر امیرالمؤمنین [علیهالسلام] را ببینید؛ آن خطبه آتشین امیرالمؤمنین [علیهالسلام] میفرمایند که: "خلخال از پای دختر یهودی کشیدند." شما دفاع [میکنید]؟ [این] معلوم است یهودیه که بله، یهودی در ذمّه اسلام است؛ شهید است، اگر یهودی در ذمّه اسلام بود برای دفاع از او کشته بشود، شهید است.
پس با هر مخالفِ [این] سؤال [که میگوید]: "اسلام چرا اجازه داده به مخالف، به زن مخالف، به همسر مخالف تجاوز کنی؟" اصلاً سؤال [غلط است]. ببینی بله، اجازه داده که همسر و همسر تو بشود با شرایطش که عرض میکنم انشاءالله جلسه [بعد]. شمشیر کشیده؟ من فقط یک سؤال میکنم و این بحث امروز را تمام کنیم. حکم فطرت است؟ یکی از عزیزان دیروز فرمودند که حکم فطرت نیست. فطرت من اجازه نمیدهد.
الان یک مار اگر به شما حمله کند، مار [سمّی] است. توی حمام زنانه دیدهاند که یک ماری آمده. [میگوید:] "آبجیها نترسید، من کبرا نیستم، نگران نباشید!" دعوت مذاکره؟ یا ماری است که زهر و سم دارد، مُهره آبی است (بچه بودیم دستمان گرفتیم باهاشان بازی [کردیم])؟ شما با این مار سمدار چه برخوردی میکنید؟ خیلی حکیمانه [است]؛ داری که از خودت دفاع بکنی. وقتی کسی قرار است به کیان شما آسیب بزند و میدانی که او هیچ راه دیگری غیر از این ندارد که با او مقابله بکنی، امر دایره بین اینکه مقابله بکنی یا آسیب ببینی. دیگر [چه میکنی؟] فطرت شما، عقل شما چه [حکمی] میدهد؟ چه کارش بکنی؟
خیلی به دردتان میخورد: زهرش را بگیری، آزمایشگاه از آن استفاده کنی، تربیتش کنی مثل سگی که میآورند اهلیاش میکنند، مثل عقربی که میآورند توی آزمایشگاه، آن وقت رویش آزمایش میکند. آسیب دیگر نداشت، تحت کنترل و تسخیر خودم [شد]. دشمن [هم همینطور]! مار را که میکشی، به خاطر مار بودنش میکشی یا به خاطر آسیبش میکشی؟ مار آبی را نمیکشی. وصف مار بودنش دخالت ندارد، وصف مزاحم بودنش دخالت دارد.
آن مزاحم بودن اصلاً میدانی معادل عربیاش چیست؟ معادل عربی مزاحم بودن واژه "عداوت" است. عداوت یعنی مزاحم بودن. "عدو" یعنی این [موجود]. به مار اینجا میگویند "عدو"، به عقرب میگویند "عدو". یا اینکه بکشش، یاد بگیر، تسخیرش کن. حالا تسخیرش هم که میکنی چند تا طرح دارد: یا آزادش کن (که این را فردا انشاءالله بحث میکنیم)، یا تربیتش کن، یا کفیلش شو، فقط نانخورش [باشد]. کاملاً عقلی و منطقی است.
بعد تازه میرسیم به اینکه: "حالا آقا، همسرش تجاوز میشود چی؟" نه! خیلی هم تجاوز نیست. حالا جلوتر به آن میرسیم انشاءالله. امام هادی [علیهالسلام] این نکته را هم بگویم، تمام نکرده باشیم: کنیز حقیر نیست در نگاه اسلام، بلکه محترم [است]. در احترام کنیز همین قدر بس که مادر چهار امام ما کنیز بودند. مادر امام زمان [عج] اسیر جنگی بودند. خیلی حرف عجیبی است! امام هادی علیه السلام پول دادند به آن صحابیشان در بغداد (بازار بردهفروشهای بغداد). "یک دختری را آوردند با این ویژگیها، سریعاً او را میخری، میآوری." حضرت نرجس خاتون سلاماللهعلیها را میآورند، کنیز بوده، [ولی] تربیتش میکنند، آزادش میکنند، مادر امام میشود. پس صِرف اینکه کسی کنیز شد، دلیل حقارتش نیست، تحقیرش نیست. احکام در مورد برخورد با اینها احکام فوقالعادهای است که انشاءالله فردا عرض میکنم.
انشاءالله که برای برطرفکردن یک مقداری از شبهات موفق بوده باشیم. ما آماده برای بحث و گفتگو و شنیدن حرف عزیزان هم هستیم.
خدایا به آبروی امام هادی در فرج امام عصر [عج] تعجیل بفرما.
و صلی الله علی سیدنا محمد.