علامت اذن
اشک نشانه چیست؟
عبادات «توقیفی» است
هم اذن دخول لازم است هم اذن جلوس
آداب زیارات را رعایت کنید
برکات نماز جعفر طیار در حرم
به خودت جفا نکن
سعی کنیم به عمق زیارت برسیم
برکت و اتصال به توجه است
اشک عالم انسان را عوض می کند
گناه، اشک چشم را خشک می کند
شیرینی چشمه بهشتی به اشک بر اباعبدالله علیه السلام است
کدام توبه بالاتر از اشک بر اباعبدالله است؟!
گریه علامت تعلق و ابراز نیاز است
اشک، باران فیض خداست
دهه اول محرم، فجر است
گریه فراق امام زمان علیه السلام بر اباعبدالله علیه السلام
می شود اینقدر به امام زمان علیه السلام متصل بود که امام بفرمایند: دنیا بدون تو را نمی خواهم
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
رب اشرح لی صدری و یسر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی. (مقید بود که زیارت را با همان آدابی که در روایات بیان شده است، انجام دهد.)
صفحه ۲۱ هنگام تشرف به حرم، اذن دخول میخواند و اشک را نشانه اذن دادن میدانست. معتقد بود که گریه تنها یک اتفاق فیزیکی نیست؛ رابطۀ انسان با عالم بالاست و اشک نشانه این ارتباط است.
خب، این پاراگراف خیلی اهمیت دارد. اولاً که بزرگان گفتند زیارت توقیفی است، یعنی عبادات توقیفی است. توقیفی یعنی همان چیزی که در متن دستور آمده را باید آدم انجام دهد؛ نه چیزی کم کند نه چیزی اضافه. در فضای زیارت، آدم نباید از خودش چیزی ابداع کند؛ همانهایی که روایات گفته، همانهایی که دستور گفته.
یک چیز جالبی را هم تازگی از مرحوم آیتالله اراکی دیدم که خیلی برایم جالب بود. ایشان فرموده بودند که هم اذن دخول لازم است برای زیارت، هم اذن جلوس. مثال زدند ماجرای منصور دوانیقی که وقتی منصور محضر امام صادق علیه السلام بود (حالا او که آدم پست و شقی بود)، در مجلس وقتی خواست بنشیند، اجازه گرفت. (گویا استفاده لطیفی مرحوم آیتالله اراکی کردند) قبلاً که همانطور که زائر وقتی میخواهد وارد حرم بشود اجازه میگیرد، اگر هم خواست بنشیند، باید اجازه بگیرد. اینطور نباشد که دیگر فقط بیاید توی حرم، سرش را بیندازد پایین و برود.
بعد دیگر حالا هر جا رفت، هر جا نشست. باید در فضای زیارت انسان واقعاً خودش را در محضر امام ببیند. اگر یک بزرگی محضر یک بزرگی (فرض کنید رهبر معظم انقلاب، مرحوم آیتالله العظمی بهجت، حضرت امام، هر بزرگ)، خب انسان یک وقتی میخواهد وارد بشود اجازه میگیرد. بدیهی است وقتی اجازه گرفت، وارد شد، دیگر هر جور خواست مینشیند؛ دراز بکشد، اینوری بنشیند، آنوری بنشیند، دراز بکشد. در فضای زیارت عرض میکنم.
یک وقتی آدم زیارتش را انجام داده. این دیگر زیارت تمام شده. حالا مثلاً کربلا اربعین جای سختی است، چطور است؟ یک گوشهای از حرم میخواهد استراحت کند. آن یک بحث دیگری است؛ من با این مشکلی ندارم. یا شب میخواهد در حرم امام رضا علیه السلام بخوابد، یک بَحث دیگری است. در فضای زیارت دارم عرض میکنم، یعنی آن مقدار و اندازهای که آدم زیارت به حساب میآورد. خب، اینجا وقتی میخواهد بنشیند، باید اجازه بگیرد. حالا این آداب دارد. این ذکر را پایین پا بگو، آن را بالای سر بگو. حالا الان به خاطر شلوغیهایی که هست، سخت است. حالا آدم میتواند یک جا بایستد و به نیت اینجا و آنجا همه را بگوید، ولی اگر خلوتتر بود و مشکلی نداشت، به همین نحوی که گفتند. اگر گفتند این را پایین پا بگو، یعنی پایین پا بگو. اگر گفتند آن را بالای سر بگو، یعنی بالای سر بگو.
زیارت را به همان نحوی که گفتند. زیارت جامعه کبیره را گفتند یک تسبیح قبلش، تسبیحات بفرست، تکبیر و حمد و سبحانالله. زیارت را به همان فرمول و قاعدهای که دارند میدهند. زیارت عاشورا را فرمودند صد تا لعن، صد تا سلام. حالا برخی آقایان نظرشان بر این بوده که در برخی کتب هم نقل کردند که میشود آدم بگوید من یک بار میگویم به نیت صد بار، ولی مرحوم آیتالله العظمی بهجت از آنهایی نبودند که چنین نظری داشته باشند. یا زیارت عاشورا بخواند با صد لعن و صد سلام، یا اگر میبیند صد لعن و صد سلام را نمیتواند بخواند، نمیتواند بگوید، پس زیارت عاشورا نخواند. ایشان فرمودند که زیارت عاشورای غیرِ معروف (غیرِ معتبرِ معمول) را اصلاً برای کسانی گذاشتند که نمیتوانند ۱۰۰ تا لعن و صد تا سلام بگویند. این دیگر چیزی جدیدی نیست که ما تولید بکنیم و بگوییم زیارت عاشورا را میخوانیم یک دانه لعن و یک دانه سلام. زیارت عاشورا یعنی صد تا لعن، همان چیزی که معصوم گفته. این خیلی مهم است. ما در زیارتمان خیلی ابداع میکنیم، اضافه میکنیم، کم میکنیم، جابجا میکنیم. سلام به امام حسین میدهد، میگوید: "السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی العباس اخ الحسین" بعد از "زینب اخت الحسین." خب، این اگر میخواستند بگویند، معصوم شما دلسوزتر از معصوم نیستی که. شما داری به متن زیارت اضافه میکنی. خودشان یک چینشی داشتند که این را اینجوری و این قواره را این شکلی درآوردهاند.
دعای کمیل را یا "ربی" که سه بار آمده را ۹ بار میگوییم؛ جدای توسل را یا "وجیها عندالله" که یک بار آمده را دو بار میگوید، مگر اینکه گاهی یک فضای جمعی و عمومی حالا از باب اینکه تکرار خودِ آن مطلب، نه یعنی که انگار دوبار این از آدابش دو بار گفتن است. از باب اینکه باز میخواهیم تکرار بکنیم که دلمان بیشتر متوجه باشد، مثل اینکه سلام زیارت عاشورا را، زیارت عاشورای غیر معروفه (از کتابهای معتبر و صحیح) آدم دوست دارد بعضی جاهایش را دو بار بگوید، سه بار بگوید، پنج بار بگوید، ۱۰ بار بگوید. این از باب تکرار حال آدم است، یعنی آن حال یک دفعه به قول بزرگان یک زده. آدم میخواهد از دست ندهد. این فرق میکند تا اینکه نه، من حالی هم ندارم، فقط اینجا را که میرسم دو بار میگویم، ترجمه روشن است. این خیلی مهم است که زیارت را دقیقاً به همان نحوی که معصوم معرفی کرده، به همان نحو انجام دهیم؛ نه کمتر نه بیشتر.
نماز زیارت را به همان نحوی که گفتند انجام دهد. البته حالا اینجا قواعدی دارد دیگر. نماز زیارت اصلش با سورۀ یس و الرَّحمن است، ولی در روایتی داریم از بوشهرِ نازنین، امام زمان (ارواحنا فداه) که حضرت فرمودند: "اگر کسی یک سورهای از قرآن را به هر دلیلی نمیخواهد بخواند، سوره «انا انزلناه» را به نیت آن سوره اگر بخواند، این جایگزین او میشود." حالا پس اگر نماز زیارت خواستیم بخوانیم، به هر دلیلی یس و الرحمن را نتوانستیم بخوانیم یا نخواستیم بخوانیم، یک بار انا انزلناه به نیت یس میخوانیم، یک بار انا انزلناه به نیت الرحمن.
بیایید در فضای حرم (در روایت دارد) که نماز جعفر، نماز جعفر در حرم امام رضا (علیه السلام) و در حرم هر معصومی به شدت سفارش شده و در زمانی هم است که اکثر انجام نمیدهند. عمل غریبی است. در فضیلتش تعابیر عجیبوغریبی هست. کلاً این کتاب موضوع زیارت هفت جلدی که ما داریم یک بابی را برایش لحاظ کردهاند. مطلبی را، روایتی را در این باب ذکر کردهاند که نماز جعفر چه برکاتی دارد در حرم امام، خصوصاً بالای سر حضرت. حالا مثلاً آدم اگر نماز زیارت نمیخواند، مقید بشود نماز جعفر را انجام دهد. برخی اساتید و بزرگان مقید بودند، هر وقت حرم مشرف میشوند، نماز جعفر را بخوانند، و لو در حالت ضروری و اضطراری که آدم نتواند همۀ دستور را انجام دهد. اینجا گفتند که آن تسبیحاتش که مجموعاً میشود ۳۰۰ تا (چهار رکعت، هر رکعتی ۷۵ تا تقریباً، دقیقاً ۷۵ تا تسبیح دارد که مجموع چهار رکعت میشود ۳۰۰). این چهار رکعت را اگر توانست، تسبیحاتش را بگوید که بگوید ۲۰ الی نیم ساعت، به شرط اینکه آن ذکر سجده آخر را هم بگوید: "سبحان من لبس العزّ و الوقار." این ذکر را هم بگوید. این هم جزء اعمالش است دیگر. و بعدش هم که تمام شد، آن اذکار را بگوید: "یا رب و یا رباه" و چه و بعد آن دعا: "اللهم انی افتتح بحمدک" این دعا را هم بعدش بخواند. اگر نتوانست اذکار را این تسبیحات داخل نماز بگوید، بیرون نماز بگوید.
بزرگان، مخصوصاً مرحوم آیت الله روحانی (که از بزرگان قم بودند و به رحمت الهی رفتند)، من روزی ۱۴ تا، ولی بیشتر در ذهن من است، یعنی روزی ۱۸ تا در ذهن من است. از ایشان شنیدم روزی ۱۸ تا نماز جعفر میخواندند. ۱۴ تا برای ۱۴ معصوم، یکی برای حضرت معصومه، یکی برای والدین و یکی برای خودشان. تقسیمبندی این شکلی ایشان کرده بودند. فهمیدم که من در حال حرکتم، ایشان نماز جعفر میخواند. فرمودند که نمازها را میخوانم، ذکرهایش را بیرون میگویم؛ در مسیر رفت و آمد، تسبیحاتش را اینطوری میگوید. ولی خب اگر میتواند آدم تسبیحات را در خود نماز بگوید، خب ترجیح دارد. یک نماز جعفر دارد میخواند، تسبیحاتش را در خود نماز بگوید. اگر تعداد زیادی حرمهایی که چند معصوم دارد، آدم دو تا نماز جعفر بخواند به نیت هر امام. اگر میتوانست تسبیحات همانجا بگوید. اگر نمیتواند، بیرون بگوید. اگر هم باز میبیند سخت است، همان یکی بگوید و ذکرش را در همان نماز، تسبیحات همانجا.
مرحوم آیتالله روحانی میفرمود که انقدر به خودتان جفا نکنید (جالب به نظرم این تعبیر). بنده در روایات هم غریبهای به این رو دیدم: کسی که حرم برود نماز جعفر طیار نخواند، به خودش جفا کرده است. به خودش جفا کردی، یعنی خودش را از یک فیض بزرگی محروم کرد. از یک فیض بزرگی محروم کرد. آداب زیارت را همانجوری که روایات گفته، همان دستورهایی که گفته. آنقدر هم ماشاءالله زیاد است، آدم به همینها نمیرسد، مندرآوردی جدیدی تولید بکند. و بعضیهایش که قطعاً بدعت است. حرم امام حسین میروند، قلاده به سر و کله میبندند و روی زمین خودشان را میکشند. دیدید یا نه؟ کربلا میگوید نذر کردم هفت بار بینالحرمین را سینهخیز از این ور تا آن ور بروم و برگردم. گونهها را آنقدر روی زمین میکشد که پوستش میرود. قطعاً بدعت است، در این شکی نیست. رهبر معظم انقلاب پرسیدند: کدام معصومی این شکلی آمده زیارت کرده؟ کدام یک از اصحاب آمده این شکلی زیارت کرده؟ یکهو در تاریخ شماها گل کردید به عنوان سگ امام حسین و نمیدانم عاشق امام حسین! هیچ کدام از این اصحاب حالیشان نمیشد، نمیفهمیدند. جابربن یزید جعفیها و ساباتیها و ابی نصر بزنتیها و این اصحاب بزرگ و هشام بن حکمها و حضرت عبدالعظیمها و اینها کدام این حرفها را نفهمیدند؟ یکهو اینها آمدند فهمیدند که باید سگ امام حسین باشند و قلاده ببندند و آن جور روی زمین... حواسمان جمع باشد.
زیارت امام رضا (علیه السلام) هم همینطور. بخش طراحی این جای حرم، همانجوری که در سعی و صفا و مروه یک تیکهاش هروله دارد، مثلاً اینجای حرم. اینها کشکی و مندرآوردی نیست. زیارت آنجوری که امام فرموده باید انجام دهیم، با همان آداب، با همان توجهات. البته این هم اینجوری نیست که بگوییم که خب، بنده خودم بروم از توِ روایات. بزرگان چی میگویند؟ بزرگان آنی که از روایات فهمیدند و درآوردهاند. مرحوم آیتالله وحید خراسانی میفرمایند که خودتان را در محضر امام تصور کنید. صورت مثالی امام را جلوی خودتان تصور کنید. خب، این دستور در باب زیارات، اولین باری که آدم روایت را نگاه میکند، پیدا نمیکند. ولی فقیهی که عمری را گذاشته، یک فقیه، یک عارف، از عمق در آیات و روایات دارد. میبینید این متن بسیاری از آیات و روایاتی است که ظاهر نیست. ظاهر نیست، یعنی کسی که یک پرده رد شده است، از اینها همین را در آیات و روایات میبیند که به اصطلاح حالا یک مرتبه است که میگویند زیارت در مقام نورانیت که حالا خود همین البته درجات و مراتب دارد. به هر حال اینجور سفارشها از بزرگان به این معنا نیست که یک چیز جدید تولید میکنند. آیات و روایات را برداشتهاند، برای ما کپسولی کردهاند. مجموعهای از روایات را یک دستور ریز رساندهاند. این نیست که بگوییم این هم در برابر اهل بیت دستور تراشیدند، البته صلاحیت داشته باشد و جایگاه داشته باشد.
به هر حال مرحوم آیتالله بهجت (رضوان الله علیه) مقید بودند به همین آداب مفاتیح. با حضرت استاد بودیم حرم. بیا، آقای روحانی اصرار و گیر به ایشان که شما چه شکلی امام رضا را زیارت میکنید؟ عرفا فرق میکند بابا! بعد انگار حضرت استاد از این حرف ما هم تحریک شدند، برای اینکه یک چیزی بگویند. چون انگار سکوتشان امضای حرف بنده میشد که زیارت عرفا فرق میکند. سریعاً واکنش نشان دادند. فرمودند: "من همینهایی که توی مفاتیح هست را انجام میدهم." خیلیها توهم میکردند که اینها مثلاً یک زیارت خاص و یک چیز عجیبغریبی دارند به هیچکس نمیگویند. مفاتیح دستشان. بعد دیگر برای اینکه طرف باورش بشود، گفتند: "من جامع امیرالمؤمنین میخوانم، جامعه میخوانم، زیارت امام رضا که توی مفاتیح آمده را میخوانم، نماز زیارت انجام میدهم. مفاتیحهی ما فکر میکنیم یک چیز خاصی را اهل بیت از آن پشتمشها توی پستو دادند. مردم عادی (کلالنعام) گفتند: شماها جامعه بخوانید. به خاصها و خواصش (خصوصیت) گفتند: شما بیا این کار را انجام بدهید. نه بابا، نماز میخواند. کسی که الان مسلمان بشود، از نجاست دربیاید هم باید همین نماز را بخواند با همین احکامی که امیرالمؤمنین هم با همین احکام میخوانند. تفاوت امیرالمؤمنین با بقیه نیست که امیرالمؤمنین یک نماز دیگر میخواند. نه، امیرالمؤمنین همین را میخواند. فقط هر آنچه که یک عمق دارد، این نماز بهش میرسد. ما هم همین را میخوانیم، به هر آنچه که عمق دارد بهش نمیرسیم. خودم عرض میکنم به سطحش هم حتی نمیرسی. تفاوت این است.
همین را باید به عمق رفت. همین دستور زیارت را، چه زیارت عاشورا، چه زیارت امام رضا. همین انسان با توجه، با عمق، با درک، با اخلاص. هر آنچه که جاهای دیگر هست، همین است دیگر، همین حاصل میشود. اهل بیت به اصحاب خاصشان همین زیارت عاشورا را یاد دادند و همین ادعیه و زیارات و اذکار و اینها را یاد دادند. حالا مثل مرحوم آیتالله حقشناس زیارت عاشورا را مرتب کردند. ایشان زیارت عاشورای جدید تولید نکرده. ایشان از آیات و روایات ترکیب کردند که چندین دستور زیارت عاشورا با همدیگر یکجا عمل بشود. جدیدی تولید کردند ها! اشتباه نشود. من خیلی اصرار دارم، چون این حرفها خیلی به انحراف میکشد. سریع یک چیزهایی از تویش تولید میشود. ایشان دیدند که آقا مثلاً پنج تا دستور داریم در مورد زیارت عاشورا. این مدلی اگر ما بخوانیم، همه این پنج تا دستور انجام شد. ایشان این را طراحی کردند و این ۴۰ روز زیارت عاشورا فوقالعادهای هم هست. فرمودند: "اگر کسی انجام (انجام) بدهد به حاجت میرسد. اگر نخواهد به حاجت برسد، بهش میگویم که نخوان. میانه راه منصرفش میکنند به هر نحوی، اگر آن حاجت مصلحتش نباشد." این دیگر این سببی از سبب. من از این چیز محکمتر و قویتر سراغ ندارم برای رسیدن این تقید به همین آدابی که آمده.
نه برویم ببینیم فلانی یک ذکری به ما بگوید که این را مثلاً ۲۳۴۷ بار پشت در فلان با گردن کج یک پایت را هم بالا بگیری انجام بدهی. اوایل که بچهتر از حالا بودیم و بیشتر در توهم بودیم (تُوَهُم هستیم ولی خب یک کوچولو یک چیزهایی حالیمان شده) یک وقتی چندین سال پیش حضرت استاد در حرم (عرض کردم که آقا)، مرحوم علامه طباطبایی در زیارت به شما یک چیز خاصی نگفتند، به ما بگویید. بچه بودیم دیگر، نفهمتر از حالا. ایشان فرمودند: "مرحوم علامه طباطبایی هیچ کدام از دستوراتش از اینهایی که تو فکر میکنی نبود. همهاش توجهی بود." مثل خیلیها که این حرفها را وقتی میشنوم میگویند ایشان هیچی نگفت، ایشان هیچی نمیگوید به ما که چیزی نمیگویند. نمیدانم همه حرف را زد، نمیگویم من نفهمیدم، میگویم او چیزی نگفت. درد است واقعاً. مصیبت اینها. واقعاً هیچی هم مثل اینها آدم را محروم نمیکند از این سیر.
تعبیر حضرت استاد جای دیگر میفرمودند که سالک برای اینکه رشد کند باید بداند هر آنچه که ضعف و عقبافتادگی دارد از خود دارد و هر آنچه رشد دارد از استاد دارد. چیزی که معمولاً ماها برعکس نگاه میکنیم. هر چی رفتم زحمت خودم بود، هرچیم جا ماندم استاد نگذاشته پیش بروم. همین را با توجه بگو. توجه نکنیم چون توجه سخت است. اعمال قلبی به شدت سختتر از اعمال بدنی است. تمرکز چقدر سخت است. یک وقتی اینجا بود، جای دیگر بود، گفتم به شما. اساسکشی داشتیم از قم انجام میدادیم به کرج. ۱۶، ۱۷ سالمان بود. بین راننده و کارگر نشسته بودیم توی کامیون. بعد راه هم زیاد بود. ما از جاده قدیم میخواستیم برویم. یک دو سه ساعتی طول میکشد. ما کتاب را درآوردیم، شروع کردیم مطالعه. کارگر اساسکشی به ما گفتش که: "آلبوم کم سن و سال بود، آن موقع حاج آقا نشده بودیم. عمو جان! تو چه حوصلهای داری نشستی مطالعه میکنی؟ به من بگویند ده تا اساسکشی انجام بدهم برایم راحتتر است تا اینکه بنشینم یک خط کتاب بخوانم." خیلی برایم جالب بود این حرفش. گفت: "ده تا اساسکشی برای من راحتتر از یک خط کتاب خواندن است." راست هم میگوید. تمرکز میخواهد، توجه میخواهد. هزار تا فکر پریشان از این ور و آن ور و دغدغه و مصیبت و درد و حاشیه و درگیر هر جا.
اگر دیگر هم باشد، ظرفش را میشوید ولی مطالعه بخواهد بکند. تازه مطالعه یکی از اعمال قلبی بسیار سطحی است. حضور قلب به آن معنا ندارد. تمرکز ذهن دارد. ذهن با قلب خیلی فرق میکند. در زیارت آدم همینها را با توجه اگر میبیند نمیتواند یک زیارت طولانی با توجه بخواند، زیارت مختصر با توجه امینالله بخواند یا نه. زیارت مختصر امام رضا، یک صفحهای هست، آن را با توجه بخوان. یک سلام با توجه، سه بار «صلی الله علیک یا اباعبدالله» با توجه. قطعاً آثار و برکاتش بیشتر است، چون برکت مال توجه است. اتصال مال توجه است و یکی از رموز توجه و اتصال اشک است که حالا در این پاراگراف بهش اشاره کردند. از اسرار عالم اشک نشانه اتصال است. نشانه ورود. انسان وقتی ساحتش عوض میشود، بارش در او ایجاد میشود، بارش در او واقع میشود. میبارد. این ابر رحمت. تضرع انسان متصل میشود. ملکوت میفرماید: "من آیه قرآن دست اعراف من بلا را میفرستم برای اینکه لعلهم یتضرعون." بلا را اصلاً برای این میفرستم عالمتان عوض بشود؛ از این عالم حیوانی در بیایید، از این عالم غفلت در بیایید. بلا را برای این میفرستم تضرع کنید، یعنی انقطاع پیدا کنید به سمت خدا، یعنی اتصال پیدا کنید به خدای متعال، یعنی باورتان بیاید که بنده او هستید.
رضا گفتند که: «وما جفّت الدمع الا لقساوة القلوب وما قست القلوب الا لکثرة الذنوب». چشم خشک نمیشود مگر به خاطر قساوت قلب. دل هم قساوت پیدا نمیکند مگر به خاطر گناه. یعنی آخر نتیجه گناه کجا معلوم میشود؟ توی خشک شدن چشم. در اذن دخول انقدر بایستید که اشک جاری بشود. منشأ اتصال پیدا شد. اگر جاری نشد، برگردید، سه روز روزه بگیرید و استغفار کنید. بعد سه روز بیایید. گویا حالا باید اینجا در حاشیه گفت: یا آدم بنشیند پشت در حرم انقدر التماس کند که بهش اشک بدهند. پیمانه اشک منو چرا خالی کردی؟ چه دیدی در من؟ رزقمو قطع کردید؟ جیره ما را قطع کردید؟ اشک اسراری دارد، عوالمی دارد، حقایقی دارد، حقایقی دارد. پیامبر اکرم فرمود: «چشمهای بهشتی از اشک حسین من سیراب میشود.» شیرینی چشمهای بهشتی از اشک بر حسین من است. روایتی که مرحوم فیض در صافی نقل کردهاند. تیکه معروفی که همه بلدند: «صلی الله علی الباکین علی الحسین». در ادامه این را فرمودند. خود این تعبیر چقدر عجیب است. فرمودند: «صلی الله علی الباکی». صلوات خدا بر کسی است که بکا دارد. وادی است این بحث. خدا وقتی صلواتش را میفرستد، اولاً به کی میفرستد؟ بعد چه اتفاقی میافتد؟ «هو الذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور». صلوات خدا آدم را از ظلمات به نور میبرد، از کثرت به وحدت میبرد. خب، خدا صلواتش را برای کی میفرستد؟ برای کسی که بکا (گریه) دارد برای حسین. عالمی است این مطلب. دریایی از معارف اینجا.
بعد میفرماید: «اگر به اندازۀ کرۀ زمین، دریاهای روی زمین گناه او باشد، آتشفشانی از آن گناهان فعال شده باشد، یک قطره اشک همۀ اینها را خاموش میکند.» یک قطره اشک بر امام حسین. از محمدعلامه طباطبایی پرسیدند آقا چطور میشود این روایت؟ ایشان فرمود که: «همانجور که کمترین توبهای هزار سال گناه آدم را میبخشد.» کدام توبه بالاتر از اشک بر اباعبدالله؟ چون در توبه آدم میخواهد بیاید به خدا بگوید خدایا من غلط کردم، ولی با اشک بر اباعبدالله میگوید خدایا نه، غلط کردم، خوب شدم، راهم عوض شد. در توبه آدم اعلام میکند من این راهی که تا حالا رفتم غلط بود. در اشک بر اباعبدالله میگوید خدایا من انتخاب کردم، وصل شدم. اشک علامت اذن است. پذیرفتهاند ما را. جواب کنکور میآید. پیامک میآید. درخواست که میدهید، پیامکش با اشک جاری میشود. پیامک قبولی آمد. مژده دهید، مژده دهید یار پسندید مرا.
اشک یعنی چه؟. اشک بر اباعبدالله بخشیاش مربوط به مظلومیت اباعبدالله و آن حالت تألمی است که آدم پیدا میکند. بخش دیگر از باب تعلق آدم است. تألم دیگر نیست. یک بخشش به این است که آدم دردش میآید از مصیبتهای اباعبدالله، از این همه مظلومیت، از این همه مظلومیت حق و حقیقت، از این همه مظلومیت عالم نور، عالم قدس، عالم حقایق. جگر آدم را میسوزاند. ولی بخش دیگر هم تعلق آدم است. عرض کردم قبلاً اشک حالت ابراز نیاز کودک به مادر است، نه اینکه فقط وقتی ببیند مادر مظلوم شده گریه کند. میخواهد بگوید من به تو نیاز دارم، من به تو وابستهام، من بدون تو هیچم، من بدون تو میمیرم. حالا چهار تا آدم احمق و نادان و بدبخت و پست پیدا میشوند میگویند چرا همهاش اشک میریزی؟ چرا مجلس امام حسین مجلس غم و افسردگی و فلان؟ هیچ درکی ندارند از عشق بازی و لذت. این اشک اصلاً اشک غم نیست، یک اشک پرواز است. بارش باران رحمت الهی، بارش فیض خداست.
مرحوم آیتالله مرعشی نجفی وصیت کردند، فرمودند: «این دستمال را در کفن من بگذارید. دستمالی است که ۳۰ سال اشک بر اباعبدالله ریختم و با این دستمال پاک کردم.» انگار میخواهد وقتی وارد عالم برزخ شد، پرچمی را بگیرد جلوی دست. گذرنامهای که او را عبور دهند، همین است. هر کس دید این پرچم را در دست، دیگر کسی سؤالی ندارد. رمز اتصال، جواز عبور اشک. نشانه اذن است. آدم وقتی که محروم میشود از اشک (یعنی چه؟) «برای من چه کردم؟ بیرونم انداختند، بیرون افتادم، بیرونم کردند.»
این آقا از مرحوم آیتالله العظمی بهجت پرسیده بود. گفته بود آقا من دارم ماه محرم میروم تبلیغ. وضو میگرفتند توی حیاط. «دارم میروم تبلیغ، چیزی بفرمایید.» یک روحانی که دارد میرود تبلیغ روضهخوان. فرمودند: «شبانه روزی نگذرد در این محرم، مگر اینکه اشکی بر حسین (علیه السلام) بریزیم.» شبانه روزی نگذرد. دههی اول محرم اسراری تویش است. «و الفجر و لیال عشر و الشفع و الوتر هل فی ذالک قسم لذی حجر». خدا به این ده شب که بر طبق برخی نقلها یکی از مصادیقش محرم دهه اول محرم است، خدا به این ۱۰ شب قسم خورده. فجر موقع شکوفایی، سر زدن، و آغاز تابش است. فجر یعنی وقتی که یک روزنهای میزند، دیگر نور از آنجا آرام آرام میآید. فجر دهۀ اول محرم، فجر این ده شب. جالب است «و لیال عشر». این ۱۰ شب، شب تاریکی. توی آن تاریکی یکهو یک نوری میزند و «شفع و الوتر». وتر کیست؟ اباعبدالله الحسین. زیارت عاشورا شفع چیست؟ اتصال به او. شفاعت. قسم به اتصال تو. تنهایی او و «شفع و الوتر» که هر چقدر همۀ عالم با او متصل بشوند، باز او تنهاست. بوی عهدی با خدا دارد که باید تنهایی انجام بدهد. جنیان هم که میآیند برای کمک، اجازه نمیدهد. ملائکه هم که میآیند، اجازه نمیدهد. «من قرار شده تنها توی این میدان برای خدا رقص در خون کنم.» این اتصال در این ۱۰ شب، در این ده روز که عصاره اتصال، عصاره وصل شدن، عصاره تابش. خب، توی این ده روز، این کلاس دورۀ پیشرفته فشرده را آدم از کجا بفهمد که هر روز توی این کلاس حضور داشت؟ از اشکی که هر روز ریخت. معلوم میشود که هر روز توی این کلاس حضور داشت. اگر یک روز اشک نریخت، یعنی یک روز غیبت کرد از این کلاس. حاضر نبودم در این جلسه.
این هم از این باب است که آدم آماده بشود برای اینکه اتصال پیدا کند. در عاشورا نگویند چرا قبل عاشورا شما ۱۰ روز گریه میکنی؟ امام حسین که عاشورای سال ۶۱ شهید شد. نه عاشورای امسال. مغالطهای است. بعدش هم ما ده روز گریه میکنیم برای اینکه آماده بشویم برای عاشورا. دورۀ تمرینی برای اینکه ده روز در میزنیم وارد حریم بشویم. مصیبت در روز عاشوراست. «تَقَلُّبَ عَلَیهِ الْبُکاء». امام رضا علیه السلام در مورد موسی بن جعفر علیهم السلام فرموده: «ده روز گریه میکرد». روز دهم دیگر غلبه میکرد حزن و گریه و ناله بر پدرم. انگار ده روز گرم میکردند خودشان را که به عاشورا برسند. میفرماید: «اشک و گریه اتفاق فیزیکی نیست. رابطۀ انسان با عالم بالاست.» در اتصال پیدا میکند با یک عالم دیگر. عالم انسان دارد عوض میشود. این خیلی نکته مهمی است و بحث مفصلی هم دارد. همۀ این مراحل سیر و سلوک در این است که آدم عالمش عوض بشود، از یک عالمی به یک عالم دیگر. از عالم حیوانیت به عالم انسانیت، به عالم قرب، به عالم شهود، به عالم وصال. یک عالم دیگری است. زندگی فیزیکی او عوض نمیشود. این خانه همان خانه است. این تلویزیون هم آن تلویزیون است. این فرش همان فرش است. این آدم، آن آدم قبل نیست. تا قبلش تعلق به اینها داشت. الان میبینی هیچ حسی نسبت به اینها نداری. بالاتر میرود، میبینی هیچ حسی نسبت به بدن و تن خودش ندارد. هیچ وابستگی به این تن ندارد. یک قفسی که این را، این روح بلند را توی این تن نگه داشته. «مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک، چند روزی قفسی ساخت از بدنم.» من اصلاً مال اینجا نیستم.
بعد دیگر جنس گریۀ آدم عوض میشود. گریه، گریه فراق است. مثل امام زمان در زیارت ناحیه. بخشی از گریههای امام زمان در زیارت ناحیه، گریه مصیبت است. ولی آنجایی که میفرمایند: "خون گریه میکنم" دیگر گریۀ مصیبت نیست، گریه فراق است. «من از تو جا ماندهام، من از تو دور افتادهام. چرا من نتوانستم توی همۀ این عوالم با تو باشم؟ با تو بیایم؟ با تو بروم؟» دیگر گریۀ فراق است. مثل حضرت قاسم (سلام الله علیه) شب عاشورا. اباعبدالله به اصحاب فرمودند: «پاشید بروید.» میخواهد تعلقات را چک بکند. میخواهد ببیند کِیا متصل شدهاند. اصحاب به گریه افتادند، به التماس. این حسینیه، این حسینیه که وقتی میخواهی برایش کشته بشوی باید التماسش کنی. به هیچ احد و ناسی نیاز ندارد. ما باید التماسش کنیم. ما باید دنبالش راه بیفتیم. قمر بنیهاشم او التماس میکند به حسین: «حسین جان! بگذار بمانم.» زودتر از همه پاشد: «آقا بریم بعدت؟ بریم بعد از تو زندگی کنیم؟ از تو دور بیفتیم؟ مگه زندگی بدون تو معنا دارد؟» خب، اتصال وقتی برقرار شد، اینها میگویند: «مگه زندگی بدون تو معنا دارد؟» اینها هم که شهید شدند. اباعبدالله فرمود: «مگه زندگی بدون شما معنا دارد؟» «لا خیر فی عیش بعد هؤلاء». من دیگر زندگی را بعد از شماها نمیخواهم. میشود آدم به اینجا برسد، امام زمانش بگوید: «زندگی بدون تو برای من؟» میشود آدم به اینجا برسد؛ انقدر آدم متصل بشود، او هم بگوید: «من بدون تو زندگی نمیخواهم. من بدون تو اینجا را نمیخواهم.» امام باقر علیه السلام به برخی اصحاب میفرمودند: «شماها نمیدانید ما چقدر دلمان برای شماها تنگ میشود. دیر به دیر به ما سر نزنید، زود به زود بیایید.» نمیدانیم امام رضا دلشان تنگ میشود، وقتی دو روز، سه روز، یک هفته حرم نرفتیم، نگاه میکنند و میگویند فلانی! جای تو خالی است اینجا. همیشه تو مینشستی. چشمم به این است. آخه روایت این است که فاطمه زهرا (سلام الله علیها) منتظر زائرهای حسین است. به راه زائر هر سالی. موقع سفر راه میافتادی؟ هر سال میآمدی؟ یادم هست پارسال از فلان جاده آمدی. توی مسیر اینطور شد. از فلان در وارد شدی. اگر کسی اتصال پیدا کند، کم نمیگذارند برایش. رحمت واسعه خداست. چه میفهمیم رحمت واسعه چیست؟
مگر تعلق فقط از بچه به مادر، تعلق مادر به بچه هزار مرتبه بالاتر است. «اگر مجنون دل شوریدۀ لیلی از او شوریدهتر.» شب عاشورا همه را مرخص کرد. فرمود: «پاشید بروید.» التماسش کردند، اصرار کردند، التماس. وقتی دید اباعبدالله اینها نمیروند. آنجا بود که مقام بهشت اینها را بهشان نشان داد. امتحان میکند اول. این بحثی که شبها داریم واقعیت و جذابیت امتحان، اول میگوید پاشو برو! ببین کیا دلشان جای دیگر است؟ وقتی دید نمیروند، اینها جلدند، اینها کفتر جلد اینجایند. بعد حالا مقامات را بهشان نشان میدهد. بهشت تک تک را نشان داد. مرحبا به این معرفت. وقتی مقامات بهشتی را نشان داد، گفتند: «حسین! برای چی برای ما از بهشت میگویی؟ بگو خودت کجایی؟ مگر ما بهشت میخواهیم؟ ما تو را میخواهیم. آقا جان! خودت کجایی؟ نکند آنجا ما را بگذاری بروی؟ نکند ظرف ما انقدر کوچک باشد ما فقط با تو تا بهشت باشیم! تو دنیا با تو بودیم، از دنیا که رفتیم دیگر از تو جدا بشویم؟ انقدر ظرف ما کوچک باشد؟ ما میخواهیم همۀ این عوالم با تو باشیم؛ از ازل تا ابد. فمعکم معکم لا مع غیرکم». در زیارت جامعه کبیره: «من فقط میخواهم با شما باشم. فقط با شما، نه با هیچکس دیگر.»
اباعبدالله فرمودند که: «با منید همتون، غصه نخورید.» این آقازاده پاشد. حضرت قاسم بن الحسن. خوب میداند اینها مرد جنگاند. تجربه جنگی دارند. طبعاً فردا کسانی میدان میروند که تجربه جنگی دارند. بابت خودش نگران است. «عمو جان! من هم فردا کشته میشوم؟» دوباره محک میزند اباعبدالله. «یا بنیّ! کیف الموت عندک؟» پسرم! نظرت درباره مرگ چیست؟ «احلا من العسل.» البته کدام مرگ؟ مرگی که با حسین باشد. مرگ بیحسین تلختر از زهر است. مرگ با حسین شیرینتر از عسل است. حضرت لبخند زدند. فرمودند: «ای امالعسل، آره واقعاً شیرینتر از عسل است.» بعد فرمودند: «آره پسرم! تو فردا شهید میشوی.»
حالا از اینجا دیگر ببینید روضه به کجا دارد میرود. فرمود: «عزیزم! نه تنها تو فردا کشته میشوی، علی اصغر منم فردا کشته میشود.» قاسم طبعاً باید خوشحال شده باشد که اباعبدالله فرمودند تو فردا کشته میشوی. تا این جمله را شنید، ریخت به هم. حالا این بچه ۱۳ ساله را ببینید. چیست؟ گفت: «عمو جان! یعنی دشمن تو خیمهها میآید؟» اینجا خیلی عجیب است که امام حسین یک جوری انگار خواستند قاسم را آرام کنند. دیدند انگار قاسم تحمل ندارد. من همه چیز را دیگر بهش میتوانستند بگویند. «دشمن هم تو خیمهها میآید، ولی علی اصغر را این شکلی نمیکشند.» من احساس میکنم اباعبدالله دیدند اگر این را بگویند دیگر قاسم همین اینجا میمیرد. یک جور دیگر ماجرا را گفتند. «عزیزم من فردا توی هوای تشنگی این بچه، بچه را سر دست میگیرم، برایش آب میخواهم. اینها به جای آب، سه شعبه به این بچه میدهند.» علی اصغر من را این شکلی میکشند. آقا به قاسم بگویید، بگویید فردا چه غوغایی میشود تو خیمهها. لا اله الا الله. اینها دیگر آن مصیبتهای تنهایی حسین است. اینها آنهایی است که حسین باید تنهایی با آن مواجه شود دیگر به هیچکس نمیگوید، فقط خودم. در گودی قتلگاه چشمم به خیمههاست. لذا وقتی که شمر ملعون دستور حمله به خیمهها را داد، تعبیر، تعبیر عجیبی است. زینب کبری سلام الله علیها این جور فرمودند. ببینید چقدر این مطلب، مطلب عجیبی است. فرمودند: «نامردها، حرامزادهها! لااقل تا وقتی حسین زنده است، حمله نکنید.» یعنی لااقل اول کار حسین را تمام کنید.
لعنت الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون. خدایا به آبروی اباعبدالله! ما با همه این آلودگیهایمان و همه کسریها امید داریم به این دریای کرم، امید داریم باید هم امید داشت. فرمود: «این دریای کرم انقدر وسیع است که شمر هم طمع میکند به ما.» امید داریم به این آقا، امید داریم به این دریای کرم. خدایا به آبروی اباعبدالله ما را از این دریا جدا نکن. به آبروی اباعبدالله ما را با این دریا متصل بفرما. ما را در این دریا غرق بفرما. ضایع آنی، کمتر از آنی ما را از حقیقت وجودی اباعبدالله جدا مفرما. دنیا، برزخ، قیامت و بهشت ما را ان شاء الله همنشینی و انس و ذوب شدن در حقیقت اباعبدالله قرار بده. خدایا به آبروی اباعبدالله مشکلات مردم ما، مشکلات مادی، مشکلات معنوی، مشکلات فرهنگی را به حق این ایام، به حق این اشکها برطرف بفرما. شر ظالمین را به خودشان برگردان. دشمنان دین، قرآن، انقلاب، ولایت، اگر قابل هدایت نیستند، نیست و نابود بفرما. رهبر عزیز انقلاب را به آبروی جدش، به عظمت جدش، مصون و محفوظ بدار. شر دشمنانش را به خودشان برگردان. حاجات مشروعه امت را حاجت روا بفرما. هرچه گفتیم صلاح ما بود، هرچه نگفتیم صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن. بانبی و آله رحم الله من قرأ الفاتحه مع الصلواه.