
جلسه نود : تفاوت خطا و خطیئه در سلوک رهبران دینی
این جلسات شرحی عمیق، زنده و الهامبخش از کتاب «رحمت واسعه» و سیرهی عرفانی و اخلاقی آیتاللهالعظمی بهجت هستند؛ گفتوگوهایی که ایمان را از سطح دانایی به مرحلهی زیست مؤمنانه میبرند. در این مجموعه، از یقین و توکل تا تربت امام حسین (علیهالسلام)، از حقیقت ذکر و صلوات تا حضور در مجالس روضه و معنای عشق در وادی اهلبیت (علیهمالسلام)، همه با زبانی زلال و دلنشین روایت شده است. این جلسات نه فقط شرح کتابی فقهی یا عرفانی، بلکه تجربهای از دیدار با نور، محبت و حضور خدا در زندگی روزمرهاند؛ جایی که کلمهها تبدیل به ذکر میشوند و معرفت، رنگ حضور میگیرد
احتمال وجود نسل از حضرت علی اکبر (علیهالسلام) و لقب «ابوالحسن»
نجات حسن مثنی (علیهالسلام) از اسارت به دست اقوام مادری
علت اقامت حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در مصر و نه در کربلا
روایت تاریخی سر به محمل زدن حضرت زینب (سلاماللهعلیها)
نقد مغالطه قیاس اولویت در اثبات جواز قمهزنی
تبیین جایگاه حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) و اختلاف روایات
بررسی فقهی لعن قاطبه بنیامیه و نقش عمر بن عبدالعزیز
تعریف دوگانه عصمت از خطا و عصمت از خطیئه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم اللّٰه الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی اللّٰه علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل الطیبین الطاهرین و لعنة اللّٰه علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
پرسش بعدی: «آیا حضرت علی اکبر (علیه السلام) صاحب اولاد بودند؟»
پاسخ این است که حاجی نوری (رحمة الله علیه) چنین احتمال میدهد که ایشان صاحب اولاد بودهاند. لقب حضرت علی اکبر (علیه السلام) نیز "ابوالحسن" بوده است. صلوات خدا بر تو ای [ابوالفضل!] پدری که به حضرت علی اکبر (علیه السلام) سلام میکند و بهزودی سلام بر او خواهد رسید. «صلی اللّٰه علیک و علی عترتک و اهل بیتک و آبائک و ابنائک» که به عترت و خانوادهاش سلام داده میشود، برداشت میشود که حضرت علی اکبر (علیه السلام) صاحب اولاد بودهاند و نسلی از ایشان باقی مانده است. در [مورد] اینکه آیا اولاد ایشان روز شهدای کربلا بودند یا در مدینه، میفرمایند که نه، آنها دیگر در کربلا نبودند. هرکس در کربلا بوده کشته شده است. حتی پسرهای کوچک از امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) کشته شدند. علی رضیع (یعنی حضرت علی اصغر) کشته شد. اطفال امام حسن (علیه السلام)، یکی حضرت قاسم هستند که نوجوان بودند، یکی حضرت عبداللّٰه ابن حسن (علیه السلام) که کودک نابالغی بودند. فرزندان امام حسین (علیه السلام) هم که مشخصاند.
سؤال بعدی این است که: «کسی از آنها مجروح نشد؟ گویا حسن مثنی مجروح شدند.»
میفرمایند که بله، افتاده بود که کشته شود. داییهایش از عربها او را بردند؛ "جناب حسن بن حسن"؛ پسر امام حسن مجتبی (علیه السلام)، مشهور به حسن مثنی، روز عاشورا در رکاب امام حسین (علیه السلام) جنگید و مجروح شد و بین اسرای اهل بیت بود، ولی "اسما بن خارجه" که از قبیله "خوله"، مادر حسن مثنی، بود، او را از بین اسرا درآورد. اقوام مادری او از بین اسرا رهایش کردند.
پرسش بعدی: «چرا حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) به جای مصر، کربلا را اختیار نکردهاند؟»
میفرمایید که زمین کربلا در آن زمان هنوز آباد و مسکونی نبود؛ هرچند در روایت امام سجاد (علیه السلام) آمده است که فرمود: «گویا میبینم که در زمین کربلا قصور و دکان و بازار برقرار شده است و زوّار از نواحی مختلف برای زیارت سیدالشهداء (علیه السلام) میآیند.» «حَولَ القَبرِ الحُسینِ (علیه السلام) بِبَینِ قُصُورٍ»؛ میبینم ساختمانهایی ساختند دور قبر امام. این منظورشان در طول این مدت، حدود ۴۰ سال بعد از عاشورا است که امام سجاد (علیه السلام) فرموده شدهاند. حالا یا باید بگوییم مثلاً بعد از بیست، سی سال بعد، کربلا. میفرمایند و منظورشان این است که همین الآن دارم میبینم که همچین ساختمانهایی ساختند. منظورشان این است که دارم میبینم، انگار که در مورد امام زمان (علیه السلام) هم این لحن روایت را زیاد داریم که انگار دارم میبینم مهدی ما در «حوصل الامان» مسجد کوفه سخنرانی میکند. این به این دومی بیشتر میخورد، این روایت امام سجاد (علیه السلام)؛ خصوصاً که ما این قصرها و اینها بیشتر به همین هتلها میخورد دیگر. این نهایت [تا] شاید مثلاً ما صد سال است که به این شکل دور قبر اباعبداللّٰه (علیه السلام) قصر ساختند و هتل. تا قبل از این اینجوری نبود. «عَنی بِالاسواقِ قَد حُفَّت قُبُورُهُ»؛ میفرماید که انگار دارم میبینم که بازارها قبر او را در برگرفتهاند. «فَلَا تَذهَبُ الاَیَامُ وَاللَیَالِی»؛ شب و روزی نمیگذرد، «حَتَّی یُشَارَ اِلَیهِ یَا یُسَارُ اِلَیهِ مِنَ الافَاقِ»؛ از دوردستها میآیند. «ذَالِکَ عِندَ انقِطَاعِ مُلکِ بَنِی مَروَانَ». خوب، دیگر اصلاً اینجا روایت مسئله را واضح میکند. میفرمایند این وقتی است که مُلک بنیمروان از بین رفته باشد، بعد از پایان حکومت بنیمروان. کلیتی که در ذهن شریفشان بوده، روایتی از امام سجاد (علیه السلام) هست که شاید دلالت بر این داشته باشد که منطقه مسکونی بوده کربلا. با این حال، حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) در فکر مصر [نبودند]. نظرشان به این است که ساکن مصر شدند. میآورند کامل که بحث میشود، مشخص میشود که این روایت آیندهگو ناظر به آن ایام نبوده که الان مسکونی شده کربلا.
سؤال بعدی: این هم سؤال مهمی است و خیلیها در مورد این سؤال دارند. بعضیها هم از این سوءاستفاده کردند که آیا حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) سرش را به محمل زدند؟ به نظر شما درست است؟
حالا میفرمایند که اول اصلاً ماجرای محمل چه بوده است؟ از "مسلم حصا گچکار کاخ عبیداللّٰه" روایتی از او نقل شده که میگوید: «راس الحسین (علیه السلام)»؛ سرها را بردند جلوی [ابن زیاد]. سر اباعبداللّٰه (علیه السلام)، «و هو راس الزهری قمری»؛ سر درخشنده و ماهرویی بود. «اشبه الخلق برسول اللّٰه»؛ دیدم خیلی شبیه پیامبر (صلی اللّٰه علیه و آله) بود، «و لا هیئةً کَسَوادِ سُوجٍ»؛ در محاسنشان مثل سنگ سیه سیاه، «قَدِ انتَسَلَ مِن الخِضابِ»؛ رنگ خضاب از آن رفته بود، «و وَجهٌ دَارَ القَمَرِ طَال»؛ چهرهاش مثل ماه درخشان بود. «تَلعَّبُ بِهَا یَمینًا و شِمَالًا»؛ نیزه سر مبارک او را چپ و راست میبرد. «فَالتَفَتَت زَینَبُ»؛ زینب (سلام اللّٰه علیها) متوجه او شد، «فَفَرَّت رَاسَ اَخیهَا»؛ سر برادر را دید، «فَنَطَحَت جَبِینَهَا بِمُقَدَّمِ المَحمَلِ»؛ پیشانی خودش را به جلوی محمل کوبید. «حَتَّی ظَهَرَ یَخْرُجُ الدَّمُ مِن تَحتِ قَنَاهَا»؛ از زیر مقنعه مبارکش جاری شد. این اصل نقلی است که میفهمند «محمل زد» یا «به محمل خورد». دو جور: «به محمل زد» یا «به محمل خورد». لزوماً این نیست که بگوییم حضرت خودشان کوبیدند به محمل. ممکن است اینجوری باشد که چون سوار مرکب بودند و مرکب در حال حرکت بود، سر مبارکشان به محمل خورد و خون جاری شد. این دو احتمال در آن هست.
وقتی که رفت سرش به محمل خورد، راوی دید که این «سَر و محمل خورد»، ولی نفهمید که حضرت «سر را کوبید» یا خودشان سرشان «خورده» است، از اثر تکان خوردن ناقه، یعنی شتری که حضرت سوار بودند. لذا دو تا احتمال هست؛ اینکه بیاختیار بوده باشد یا با اختیار بوده باشد. بعضیها هم میخواستند استفاده کنند برای اینکه لطمهزنی، قمهزنی و فلان و اینها ثابت بکنند، در حالی که ربطی ندارد این مسئله. ماجرای حضراتی که قمهزنی میکنند، وقتی صحبت میکنی همه همین روایت را میخوانند. اولاً در سند این روایت، سند را تایید بکنند. سندی قدرتی ندارد. حالا بر فرض قبولش بکنیم، این به بحث قمهزنیها ربطی ندارد. مواجه بشید با بعضی از این افرادی که توی حال و هوا فضاها هستند، [صدای بچهها حق الناس ماست!] عرض میکنم بعد از این عزیزانی که بحثها را گوش میدهند میگویند ما دیگر حالا جلسات آخر این بحث برای بخش بعدی باید دقت بیشتری کنیم.
اینجا دو تا بحث است: یکی اینکه در حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) احتمال در آن هست که ایشان با اختیار [سینه] نزده باشند، اصلاً بیاختیار خورده باشد. اگر این بوده باشد که اصلاً هیچ از آن برداشتی نمیشود کرد برای اینکه ما هم باید سر به دیوار بکوبیم و با چوب بزنیم. یک مسئله دیگر، اینها بحثهای فقهی است. حالا اینجا جواب میدهم، چون مهم است. میگویند که به طریق اولی مثلاً میگویند اگر به ما گفتند که به پدر و مادر توهین نکن، به طریق اولی کتک زدن پدر و مادر، یک اصطلاحی که علما به کار میبرند. به طریق اولی میگوید وقتی که مثلاً فلان مسئله را فلان آیتاللّٰه بلد نباشد، به طریق اولی ما هم بلد نیستیم. سطح دانششان این شکلی است، مغالطه میکنند. گفتهاند که وقتی حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) سر به محمل کوبیدند، ما به طریق اولی باید قمه بزنیم. هیچ ربطی ندارد.
«به طریق اولی» وقتی میگویند که یک مسئلهای، یک مصداقش خیلی واضح باشد، مسائل دیگرش هم از این واضحتر بشود، یعنی اصطلاحاً میگویند شدیدتر بشود، وقتی ضعیفترش حرام بود شدیدترش هم حرام بشود. وقتی «اُف» گفتن به پدر و مادر حرام بود، زدن پدر و مادر هم حرام است؛ همیشه این یعنی حالت شدیدتر باید در نظر گرفته شود. صدای علمای «قیاس اولویت» و «به طریق اولی». حالت شدیدترش اگر هم چیزی واجب بود، به طریق اولی واجبتر است. نه، اینجا اتفاقاً میگویند ضعیفترش. به طریق مثلاً اگر نماز شب واجب بوده بر پیغمبر اکرم (صلی اللّٰه علیه و آله)، به طریق اولی نماز صبح واجب است. اگر نماز شب به پیغمبر (صلی اللّٰه علیه و آله) واجب بود، به طریق اولی نافله ظهر هم بر پیامبر (صلی اللّٰه علیه و آله) واجب است! چون خیلی مغالطات آدم میشنود؛ خصوصاً در مشهد، خیلی اصفهان یکی [آن هم] مشهد، متاسفانه خانم هم زیاد است. متاسفانه مواجهه داشتیم با برخی از این خانمهایشان، ازشان طلبه هم هستند. باز متاسفانه [درباره] شهادت حضرت رقیه (سلام اللّٰه علیها) خار از بیابان جمع میکنند، کف خانه را پر خار میکنند. همه میآیند از این خارها [به پا میکنند]. یک مدلش این است که حالا خانمهایشان یک جور، آقایانشان یک جور قمهزدنشان یک جور.
خوب میگوید: بخشش این است که رهبر انقلاب فرمودند حرام است که او که یک بخشش هم استدلالی است که ما باید با اینها [بحث کنیم]. «حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) سر به محمل کوبیدند، پس ما باید بزنیم.» «پیغمبر اکرم (صلی اللّٰه علیه و آله) نماز نافله شب بهشان واجب بود، به ما به طریق اولی نافله ظهر واجب است.» این همین قدر مسخره است. در قالب مثال عرض کردم. بحث، بحث تخصصی و طلبگی است؛ حالا با زبان سادهای دارم [میگویم]. چرا؟ برای اینکه همیشه یک چیز شدیدتر، وقتی با چوب کوبیدن شدیدتر [است]. اولاً که حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) این کاری که کردند، معلوم نیست که اثر اختیار بوده یا بیاختیار. سرشان «خورده» است. همین که به بچه میفهمانند [این نکته مهمی است]. دو احتمال. وقتی احتمال دیگر آمد، استدلال باطل است. بعد مسئله روشن باشد. احتمالاً اینها نمیشود حرف یقینی. مسئله معلوم میشود برای چه زدند. اگر ما میفهمیم که حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) از باب عزاداری، با توجه با اختیار خودشان سر به محمل کوبیدند. حالا تازه باز اینجا اذیت فقهی میگویند که از فعل معصوم نباید چیزی که فهمیده میشود، این است؛ نه وجوب فهمیده میشود، نه استحباب، میفهمیم که حرام نیست. میفهمیم سر کوبیدن به محمل، سر کوبیدن به چوب در عزای امام حسین (علیه السلام) حرام نیست.
حالا دو تا بحث؛ یکی سر کوبیدن به چوب است، یکی آهن کوبیدن به سر است. دو تا است. از سر کوبیدن به چوب ما نمیفهمیم که آهن کوبیدن به سر جایز است. اینجا دقیقاً برعکس میشود به طریق اولیاش اینجوری میشود: اگر حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) آهن به سر زده بودند، به طریق اولی چوب زدن جایز است. ولی وقتی چوب زدن میشود [جایز است]، نه من میگویم به طریق اولی آهن هم میشود زد و در مسئله یک چیزی روشنتر باشد که بگویند به طریق اولی. «اف» گفتن و کتک زدن. «اف» گفتن که وضعیتش این است. کدامش بدیش روشنتر است؟ «اف» گفتن بدیش روشنتر است یا کتک زدن؟ کتک زدن. وقتی «اف» گفتن را حرام کردند، آن چون مسئله روشنتر است، به طریق اولی میگویند که کتک زدن هم حرام است. ولی اگر گفتند کسی پدر و مادرش را نزند، میگویند به طریق اولی یعنی "اف" هم نگوید؟! ممکن است فقط زدن پدر و مادر حرام باشد، "اف" گفتن معلوم نیست. تازه فعل معصوم هم عرض کردم فقط به این دلالت دارد که این کار حرام نیست. حالا ببینید چقدر اینها مغالطه است. انگلیسیها، همه حرفها با پول انگلیس تو خور این ملت میآید. کتاب مینویسند، کار میکنند، رسانه دارند. آن ۲۰ تا شبکه تلویزیونی دارد، صبح تا شب در کار میکنند. همین کربلا که غوغاییست، از قمهزنی. ناب! موکبهایی که اینها دارند. الان هم که یک مدرسه بزرگی در کربلا تاسیس کردند. هزینهی میلیاردی نزدیک حرم امام حسین (علیه السلام). تربیت میکنند برای این کارها. جاهای مختلف دنیا اینها میروند. جاهای مختلف شیعه پرورش میدهند. شیره قمهزنیشان واقعاً حرفهایشان همین است. همین همین یک روایت را گرفتهاند: حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) سر به محمل کوبیدند، نشان میدهد که بر همه ما، یعنی در واقع دارند سفارش میکنند که ماها باید خون بریزیم در مصیبت امام حسین (علیه السلام). چه ربطی به آن دارد اصلاً! اینقدر مطلب پرت و بیربط و همهاش مغلطه.
به هر حال این کتاب مربوط به امام حسین (علیه السلام) بود. آن لحظه به شدت، به هر حال انقلاب درونی، وضعیت خبرش همین بود که خواندیم. اینها دیگر تحلیلهایی است که کردهاند. بعضی روانشناسی و فلان و اینها تحلیل میکنند که مثلاً این کاری که حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) کردند، بیداری نماز صبح در رفع سکته مثلاً! اینقدر اثر نماز صبح بخوان، سکته نکنیم! تحلیل میکنند، میگویند اگر کسی نماز صبح پا شد، بیشتر سکتهها آن ساعته، بیداری ۱۰ دقیقه مثلاً نیمساعت رفع سکته، این حالا میتواند حرف درست باشد، میتواند هم درست نباشد. الان بهش رسیدم، ممکن است صد سال بعد هم حرف بخورد. این خیلی دخلی در نماز صبح خواندن ندارد که بگوید: به خاطر اینکه سکته نکند میخواهد این باشد، میخواهد نباشد. آنی که اصل مسئله است و مهم است، همانی است که این واقعه از جهت تاریخی این شکلی بوده که حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) وحشت [کردند] یا سرشان را به محمل زدند یا سرشان به محمل خورد. به هر حال اصلش روشن نیست که ایشان با چه وجهی این کار را کردهاند. از باب عزاداری بوده یا نه در مسیر شتر حرکت زیاد دارد دیگر، تکان زیاد. بعد آدم حواسش هم که پرت بشود، به صحنه دارد بیرون نگاه میکند، تعادلش را از دست میدهد، به جلو بخورد. تو خود ماشین هم همینجوری است، آدم سلام علیک بکند، این ماشین هم که تکان دارد یک بار راننده ترمز میکند، آدم با سر میرود توی شیشه. قبرستان رد میشود، یک بار باید سری به شیشه بکوباند. نهایت مغالطه است دیگر.
یکی از این رفقایی که اهل این ماجراها [بود]، تو همین مشهد گفتم: «خیلی خب، حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) این کار را کردند، شما میگویید مستحب است. بقیه ائمه هم باید بعد حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) این کار را انجام میدادند دیگر. کدام امام معصومی کاری کرد؟ امام سجاد (علیه السلام) کار کردند؟ امام باقر (علیه السلام) کار کردند؟ امام صادق (علیه السلام) کار کردند؟» یک دانه روایت ما نداریم که اهل بیت خون ریخته باشند. بحث اصل خون ریختن؛ چیزی بگویم، حالا آنش بین مراجع اختلاف [است]. برخی گفتهاند اشکالی ندارد. من که مستحب است خون ریختن؛ اگر به حد خون ریختن رسید، اشکالی ندارد. یعنی عزاداری شد، محکم سینه زد، بعداً دید که خون هم جاری شده، میگویند اشکالی ندارد. من که از همان اول شروع کند یک جوری، یک چیزی به سر بزند، به صورت بزند که خون جاری شود. این پس بحثش آن طرف روشن.
نکته بعدی این است که اهل بیت هیچ کدام خون ایجاد نکردند. حتی آن روایتی که "معاویة بن وهب" دارد که میگوید: دیدم امام صادق (علیه السلام) دارند در سجده تک تک دعا میکنند برای کسانی که برای ما اشک میریزند، آه میکشند، کسانی که در مسیر زیارت ما رنگ پوستشان تغییر کرده، گرد و غبار به صورتشان نشسته. تک تک اینها را حضرت دارند دعا میکنند. به یکی از این دوستان عراقی هم بود، همین مشهد ساکن، که طرفدار این قمهزنها [بود]، این را به او گفتم، ساکت شد. یعنی قانع شد. گفتم که: «به نظرت حضرت برای رنگ پوست زائرها وقتی دارند دعا میکنند، عاقلانهترش این نیست آنهایی که خون دارند میریزند برای امام حسین (علیه السلام) هم دعا کنند؟ برای فلان دسته، فلان دسته، فلان دسته. این بیانصافی نیست؟ شما جای ما معصوم باشی، کار به این فضیلت خون ریختن برای امام حسین (علیه السلام)، فضیلت کار به این فضیلت اینها را دعا نمیکنی؟ رنگ پوستش عوض شده توی زیارت، یک کمی آفتاب خورده. خون از سرش جاری است، همه سر و صورت خونی است. این را دعا نمیکنی؟» سنت نبوده. چه کسی این کارها را نمیکرده؟ ثانیاً اگر این کار را میکردند، اهل بیت توصیه میکنند، نمیخواستند فرهنگ بشود. پس توجه داشته باشید، خیلی چیزها را همین جور آرام آرام میآورند به خورد ما میدهند، فرهنگ میکنند، آرام آرام. بچهها رخ نمیکند. خلاصه این مسئله چون مسئله مهمی بود، عرض کردیم.
سؤال بعدی که میکنند، میگویند: «حضرت رقیه (سلام اللّٰه علیها) در کربلا بودند؟»
میفرمایند که قاعدتاً بودهاند دیگر. اگر هم ذکر نکرده، برای این است که برای او ثابت نشده که رقیه (سلام اللّٰه علیها) دختر سیدالشهداء (علیه السلام) است. و الا در کربلا، این همان حرف محمد [با محمد است]. اصل حضور این دختر در کربلا روشن [و] مسلم [است]، ولی اینی که دختر امام حسین (علیه السلام) بودهاند یا دختر کس دیگری بودهاند، هتل خوشبخت نظرشان به این بود که ایشان دختر "حبیبه"، حبیب بن مظاهر [بودهاند]. مظاهر [گفتیم]، حبیب بن مظاهر (رضوان اللّٰه علیه). حالا این واقعه به چه نحوی بوده. در خرابه امام حسین (علیه السلام) را این جور وارد خرابه کردند برای این بچه آوردن. اصل ماجرا که دختری در این سن و سال بوده [و] به این نحو شهادت رسیده در خرابه شام، مسئله روشن و واضح است. اینکه حالا اسمش چه بوده و دختر کی بوده، [بین] علما اختلاف [است]. ولی خب حالا ما با همان فضای خودمان باید بگوییم که در حال حاضر این دختر جایگاه معنوی فوقالعادهای دارد و تقریباً هم از توسلات علما و بزرگان از عنایات ایشان و مسائلی که رخ داده، مشخص است که ایشان دختر امام حسین (علیه السلام) بودهاند. برخی مقاتل و نقلهای معتبر هم این را داریم؛ مثل «کامل الکامل» [یا] «الکامل فی التاریخ» مال "طبری" که البته کتاب مال شیخ بهایی (رحمة اللّٰه علیه) نیست و جزو سندهای دست اول تاریخ کربلا است. آنجا دقیقاً همینو نقل میکند که این دختر امام حسین (علیه السلام) بوده، ولی آنجا میگوید چهار سال، در سه ساله بودنش فقط بحث است که چهار سالش بود. اسمی هم البته نمیآورد. «کانَ لَها بَنتٌ لَها اَربَعُ سِنینَ»؛ دختری بود که چهار سالش بود. همه ماجرا را نقل کرده. در خرابه گریه کرد و بعد به آن [دختر] آن ماجرا پیش آمد و جان داد کنار آن تشت.
اصل مسئله روشن است و از توسلات علما و بزرگان و اینها هم میشود فهمید که سر پرارزشی در این حرم نهفته است و در آن هیچ بحثی نیست و عرض کردم که شواهد تاریخی هم نشان میدهد که دختر امام حسین (علیه السلام) بودهاند. در مورد اسمش فقط، اسمش رقیه بوده یا اسم دیگری بوده؟ یکی از اختلافات که خب رقیه (سلام اللّٰه علیها) که در روز عاشورا هی بحث شده، این رقیه (سلام اللّٰه علیها) ظاهراً حضرت رقیه (سلام اللّٰه علیها) نیست؛ چون یک رقیه ما داریم که همسر حضرت مسلم (علیه السلام) است. حضرت مسلم (علیه السلام) داماد اهل بیت است، داماد امیرالمؤمنین (علیه السلام). رقیه (سلام اللّٰه علیها) خواهر امام حسین (علیه السلام) است که همسر مسلم (علیه السلام) بوده است. یعنی این طفلان مسلم (علیه السلام) فقط بحث این نبود که امام حسین (علیه السلام) چون مسلم سفیرشان بود، به این طفلان مسلم، فرزندان حضرت مسلم (علیه السلام) علاقه داشتند، دایی اینها هم بودند. امام حسین (علیه السلام) دایی این رقیه (سلام اللّٰه علیها) همسر مسلم (علیه السلام) بود، خواهر امام حسین (علیه السلام). لذا البته خواهر امام حسین (علیه السلام) از غیر از حضرت زهرا (سلام اللّٰه علیها). ظهر عاشورا هم من وداع [با ایشان] کردم. امام حسین (علیه السلام) خطاب کرد که: «یا زینب! یا سکینه! یا رقیه!» وداع زینب، سکینه، رقیه (سلام اللّٰه علیها). و آنجا دارد که حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) عرض میکنند که: «حسین جان! اگر جواب من را نمیدهی لااقل جواب رقیه (سلام اللّٰه علیها) را بده!» این رقیه (سلام اللّٰه علیها) احتمال زیاد حضرت رقیه (سلام اللّٰه علیها) همسر حضرت مسلم (علیه السلام) است.
مقام بالایی دارد. میخواهم عرض کنم که این اسامی هم گاهی جابجا شده، همانجور که حضرت علی اصغر (علیه السلام) هم اسمشان [مورد] بحث. وقتی گفتم اسمش علی (علیه السلام) بوده، برخی گفتند عبداللّٰه الرضیع (علیه السلام) بوده و بحثهای این شکلی [پیش آمده]. این دختری که در واقع کربلا به این نحو بوده را محل توجه و خلاصه عرض حاجت ماست. ایشان [دختر امام حسین (علیه السلام) است]. استغاثه میکنیم، متوسل میکنیم. خیلی ماجرا سرش در میآید. حمید (علیه السلام) رحمة اللّٰه [علیه]، خوشبخت (رحمة اللّٰه علیه) رضوان اللّٰه علیه که آخر عمرشان هم بود، تلویزیون فرمودند این صحنه را یادم نمیرود که چقدر واقعاً حرص خوردم. من مرد بزرگی را یک کاروانی از همینهایی که گفتم، از همین شیعیان لندنی، از همین طایفه قمهزن تو حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود ایام اربعین سال ۹۱ که بعد از آن اربعین هم آیا خوشبخت از دنیا [رفت]. دیدم که یک کاروانی، من تو صحن و یکی از این جوانها که تیپهای نامشخصی [دارند]، آدم میفهمد بلند شد گفت: «بچهها! یادتان است با هم قرار گذاشتیم پیاده از کجا تا کجا بیاییم این حرم فلانی را لعن کنیم؟» شروع کردند. حماقت هم حدی دارد. بحث، بحثهای علمی، بحثهای تخصصی؛ البته شاید واقعاً بهترش این بود که این مسائل در تلویزیون مطرح نشود. این فهم عموم باید در نظر گرفته شود. چون خیلیها نمیفهمند واقعاً مسائل سرشان نمیشود. همان علاقهای که از بچگی داشته. این جزو واضحات دین برایش [است]. آنقدری رقیه (سلام اللّٰه علیها) بودن حضرت رقیه (سلام اللّٰه علیها) و سه ساله بودنش برایش واضح است، که کعبه محل نماز است، برایش واضح نیست. چون نماز این را قبول دارد که حضرت رقیه (سلام اللّٰه علیها) بودهاند. کعبه و سه سالش بود. افرادی [که] با معرفتاند باید مراعات حال اینها را بکنیم، مراعات فهم اینها را بکنیم. این بحثها بحثهای تخصصی است. باید در [فضای] تخصصی و اهلش باید بحث بکند. حالا برخی مثل آقای [محمدتقی] شوشتری که کلاً تو این مسائل معمولاً انتقادهای جدی میآورند.
یکی در مورد حدیث کساء. ایشان در واقع نقدهای جدی داشتند که حتی خود حاج آقا (حضرت آیتاللّٰه بهجت قدس سره) رفته بود پیش آقای شوشتری گفته بود که آقا! مثلاً برای مشکلات چه سفارشی [دارید]؟ میفهمانند حدیث کساء خیلی اعتقاد داشتم. سند نمیخواهد. واضح است. خود متن واضح است که این از اهل بیت (علیهم السلام) [است]. بعد یک کمی حالا بحث همین حضرت رقیه (سلام اللّٰه علیها) را ایشان تو آثارش خیلی محل مناقشه جدی قرار میدهد و خدشه میکند که خب اینها بحث علمی سر جای خودش، اشکالی ندارد. ولی برای عموم طرح بشود در جلسات بعضی بالای منبر یک همچین تردیدی ایجاد کردن برای مخاطب که حالا ما اصلاً نمیدانیم دختری بوده [در] کربلا نبوده. خوب این بندگان خدا که محقق نیستند. اینها که نشستهاند، این یک عمر میگوید پس عجب به ما کلاً دروغ گفتند! باورش نمیشود، پیشتاز. اشکش نمیآید. باید دقت [کرد].
ولی حالا آنهایی که بیشتر اهل تحقیقاند، باید مسائل را تحقیقی پیگیری کنند. از حالت تقلیدی در بیاید هی هرچی این و آن میگویند نباشد. خودمان تحقیق کنیم. اصل مسئله خب یک بخش دیگر. یک سؤال اینجا دارم در مورد حضرت علی اصغر (علیه السلام) که این را آخرش، روضه سنگینی است. آخر جلسه انشاءاللّٰه این پرسش و پاسخ را میخوانم.
پرسش بعدی: «آیا مثل حضرت علی اکبر (علیه السلام) که در زیارت آمده که در پایین پای امام حسین (علیه السلام) دفن شده، حضرت علی اصغر (علیه السلام) بالاخره کجا دفن شده؟»
این روایت این است که خود سیدالشهداء (علیه السلام) در همان خیمهگاه دفن کرد. خیمهگاه محل دفن حضرت علی اصغر (علیه السلام) است و تنها شهیدی که در کربلا دفن شد به دست اباعبداللّٰه (علیه السلام)، حضرت علی اصغر (علیه السلام) است.
میپرسند که: «آیا لعن قاطبه بنی امیه، یعنی همه افراد بنی امیه، عمر بن عبدالعزیز را هم که فدک را به اولاد فاطمه (سلام اللّٰه علیها) برگرداند، شامل میشود؟»
ما همه بنی امیه را لعن میکنیم دیگر: «و لعن اللّٰه بنی امیه قاطبة». خدا لعنت کند بنی امیه را قاطبة؛ همهشان را با هم. خوب یا عمر بن عبدالعزیز هم داریم که جزو بنی امیه بود، فدک را برگرداند به اهل بیت (علیهم السلام)، لعن امیرالمؤمنین (علیه السلام) را از منبرها برداشت، روابط حسنه با اهل بیت (علیهم السلام) داشت. آن را هم لعنش میکنی؟ میفرمایند که هر کدام از آنها مراتبی دارد. عمر بن عبدالعزیز هم هرچند فدک را برگرداند، ولی خلافت را در زمان امام سجاد (علیه السلام)، فدک را برگرداندم. لعن را برداشت. اصل لعن به خاطر این است که غصب خلافت کرد، جایگاه امامت برای امام سجاد (علیه السلام). اگر صبح تا شب نماز میخواند و به هیچکس ظلم نمیکرد و صبح تا شب با آب و گلاب میشستندش، باز هم این غصب خلافت کرد، جایی نشسته که جای او نیست. لذا همه بنی امیه چون ظالم بودند و غصب خلافت کردند، همهشان را با همدیگر، بلکه وقتی از او خواستند که از اسلاف خود بیزاری جوید، جواب کافی نداد. دوست دختر از قبلیا [؟] طبری کرد، قبول نکرد. همچنین وقتی راجع به ولیعهد و جانشین خود، یزید بن عبدالملک بهش اعتراض کردند، گفت: «آنکس که مرا تعیین نموده، او را نیز تعیین کرده است.»
چون سلیمان بن عبدالملک تو وصیت [نامه اش]، عمر بن عبدالعزیز را بعدش هم یزید بن عبدالملک را برای جانشینی خودش انتخاب کرده. اینجا گفتند که این جانشینت را بردار. بعد از تو این نباشه. این یزید بن عبدالملک همانی است که من را تعیین کرده. یعنی سلیمان بن عبدالملک همانی است که این را هم تعیین کرده. دیگر حرف خدا و پیغمبر (صلی اللّٰه علیه و آله) [نیست]، سیاستبازی است و جناحبازی. آن ما را تعیین کرده و با همه اینکه عمر بن عبدالعزیز در روایات هم دارد که «نجیب بنی امیه» [است]. حالا بعید هم نیست. حالا بعداً به هر حال با آن بحثی که قبلاً عرض شد، بعید هم نیست شفاعت اهل بیت (علیهم السلام) به اینها برسد. یعنی بالاخره کاری که میکنند، یک دریچههایی باز میشود. ولی به هر حال فعلاً ما که موظف به لعن اینها هستیم، همهشان با هم. بنی امیه را همه را با هم از آن اول تا الان. الان هم بنی امیه هستند دیگر. داعش هم بنی امیه است. اینها هم سفیانیاند و آل ابی سفیاناند و همه آنها از آن سر تا الان، هر کدامشان، همه را لعن میکنیم. و در معرض وفاتش گفت: «خصمی فی یزید». یزید (لعنت اللّٰه علیه) را بر من تحمیل کرد. بنا بر نقلی، اطرافیان یزید بن عبدالملک دیدند که اگر خوب بشود، اسباب عزل یزید (لعنت اللّٰه علیه) را فراهم خواهد کرد. لحظات آخرش این است که خوب بشود برمیگردد، یزید (لعنت اللّٰه علیه) را عزل میکند. یزید بن عبدالملک مسمومش کردند و همان سبب قتلش شد که در پاورقی هم ماجرا را گفتهاند. خانوادهاش از ترس اینکه امر خلافت از بین آنها برود، او را مسموم کردند برای رسیدن به دنیا و قدرت و اینها. ببینید آدمیزاد چه کارهایی که نمیکند. آخرش هم یک متر [زمین]، همه قرار است بروند. این همه دنگ و فنگ و ماجرا؛ جور به جان اولیاء خدا و دین و شریعت و مردم [افتادن].
نمیدانم عکس امیر کویت را دیدهاید یا نه؟ قبر امیر کویت [و] یا قبر خاکی. ضدانقلاب بر اساس خباثت ذاتی که دارند، از هر چیزی باید پساآب گلآلودی ماهی بگیرند. عکس انداختهاند، عکس حرم امام خمینی (رحمة اللّٰه علیه) را هم کنارش انداختهاند، نوشتهاند که این قبر امیر کویت است، یک قبر خاکی، هیچی ندارد، خاک خالی. این هم قبر رهبر مستضعفین جهان! خوب آدم عقل که نداشته باشد، جان در حالش نمیشود که اولاً که این قبر امیر کویت است، آن یکی هم قصر امیر کویتی که باید نشان بدهند. چهل سال دیکتاتور کویت بود و در همچون قصری زندگی میکرد. و این اول عبرت است که از قبری [چنین وضعی دارد]. یک نکته. نکته بعدی هم این است که این قبر حضرت امام (رحمة اللّٰه علیه)؛ چون امام (رحمة اللّٰه علیه) اهل قصر نبود، آن جور ساده زندگی میکرد. مردم با پول خودشان برای امام (رحمة اللّٰه علیه) همچین قبری ساختند، از جیب خودشان، با التماس خودشان. این حرم امام (رحمة اللّٰه علیه) از جیب مردم با پول خود مردم، با رغبت مردم ساخته شده. مردم کمک کردهاند، این را ساختهاند. محل نقد است که چرا حالا میشد اینقدر هم با جلال و شکوه این شکلی نباشد. اینش قابل نقد است.
ولی اصل اینکه حرم باید خلاصه امام (رحمة اللّٰه علیه) توی آثارشان، سی سالگی که ایشان نوشته بودند، میفرماید که چون اروپاییها و مردم دنیا همش چشمشان به چیزهای باشکوه است، ما باید حرمهایمان و شعایر معنویمان را باشکوه بسازیم که خصوصاً اثر داشته باشد بر اینهایی که از بیرون میآیند. این شکوه ظاهری اینها را خیره کند و باعث بشود که به محتوای پشت این چیه! نظر امام (رحمة اللّٰه علیه) به این بوده که ما باید آثار علما، قبورشان، حرمها و اینها را باشکوه بسازیم. حتماً نظرشان به این نبود که حرم ایشان هم به این نحو ساخته بشود، میشد کمتر از این، ولی تفاوت به این است که یکی اهل قصر بود، به مردم کار نداشت، این شد وضع قبرش. یکی هم آن جور یک عمر در تبعید و تا آخر عمر هم مستاجر بود حضرت امام (رحمة اللّٰه علیه). تو جماران مستاجر. خانه ایشان تو مصاحبه میگوید که: «حضرت امام (رحمة اللّٰه علیه) سال به سال خودش ۲۰۰۰ تومان میگذاشت رو کرایه، بدون اینکه من چیزی بگویم. امام (رحمة اللّٰه علیه) با اصرار ۲۰۰۰ تومان میگذاشت. یک وقتی یک سر سوزنی من ناراضی [بودم] هم که ما آنجا آمدیم خانهمان را با افتخار دادیم.» میگفت: «امام (رحمة اللّٰه علیه) آمد گفتش که: من برم زن و بچه و خانوادهام را بردارم بیارم.» مسئله فقهیاش روشن است دیگر، صاحبخانه آمده با شما اجاره دارد مینویسد. گفتش که این آقایتان دارد [چنین] کاری را میکند، اثر علاقه و محبت [است]. نکند شماها ناراضی باشید، نکند ناراحت باشید. اگر شما یک ذره ناراحت باشید، من اینجا نمیمانم، برم جای دیگر. قشنگ رضایت از اینها گرفت. آخر مستاجر بود تا آخر. امام (رحمة اللّٰه علیه) تو همین خانهای که بودند، اجاره پرداخت میکرد. محوطه کوچکی هم داشت. پشتش هم آن کارخانهداری بود که محوطهای از حیاط باغش را داده بود که امام (رحمة اللّٰه علیه) قدم بزند. هی میگویند امام (رحمة اللّٰه علیه) تو خانه کوچکی بود، پشتش چند هزار متر باغ است. بله، چند سال باغ برای یکی دیگر است. یک دری از پشت خانه امام (رحمة اللّٰه علیه) میخورد، آن هم فقط محل قدمزدن امام (رحمة اللّٰه علیه) تو آن باغ پشتش است. چقدر واقعاً بعضی بیشرف و بیدین هم حیا نمیکنند از خدا. اثر دشمنی و نفرت با همچین شخصیتی. امام (رحمة اللّٰه علیه) گفت: «مه فشانَد نور و سگ عوعو کند.» یک تکه ماه [است]. هر کسی میخواهد حرفی بزند، روبرو این خورشید و درخشان تاریخ، مگر [چنین چیزی میشود]؟! مگر در مورد حضرت امام (رحمة اللّٰه علیه) کسی میتواند صورت او را تاریک بکند؟ عکس قبر او را و قبر امام (رحمة اللّٰه علیه) [را] برداشتند، کنار هم انداختند. این قبر [را] مردم با عشق خودشان ساختند. اتفاقاً اینش عبرت است که آنی که مردم را ندارد، آخر [هم] تو آن قبر [است]. آنی که مردم را دارد، از مال دنیا هیچی ندارد، امکاناتی ندارد، این جور مردم جون و دل. که وقتی آمد ایران، یک میلیون نفر آمدند استقبالش. وقتی از دنیا رفت، پنج میلیون نفر رفتند بدرقهاش. فاصله ده سال که این ده سال همش جنگ بود و خونریزی بود، کشتار بود، گرانی بود و تحریم بود و فشار اقتصادی بود. برای اینکه دیدند قدم به قدم سلامت این مرد، معنویت این مرد، درستی راه این مرد (رضوان اللّٰه تعالی علیه) قدم به قدم واضح شد. الان بعد چهل سال بسیار واضحتر از قبل برای ما. که چقدر خطی که امام (رحمة اللّٰه علیه) رفت درست بود و کلمه به کلمه بعد امام (رحمة اللّٰه علیه) این را چهل سال پیش گفته. همین بوده، همین را باید از اول میگرفت. اینها میرفتیم، امام (رحمة اللّٰه علیه) درست فهمید.
مناسبت، عرض کردم، مطرح [بود]. سؤال بعدی که پرسیدند، گفتند که: «آیا صحیح است که در مورد کسانی غیر از انبیا و ائمه (علیهم السلام) مانند سید حور، حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) یا ابوالفضل العباس (علیه السلام) معتقد به عصمت باشیم؟ حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) را معصوم بدانیم، [یا] امام معصوم بدانیم؟»
یا «عصمت دارای مراتب است. عصمت شرط دریافت منصب برای انبیا و اوصیاست و بنابراین برای آنها واجب است.» بله، پیغمبر و امام معصوم باید [باشند]. امامی که جزو ائمه دوازدهگانه است، آنها باید معصوم [باشند]. ولی این به این معنا نیست که عصمت در غیر ایشان محال است. این معنایش این نیست که بقیه معصوم نیستند، به کسی نمیتوانند معصوم [باشند]. میشود آدم معصوم بشود، ولی امام دیگر نمیشود. امام همان دوازده امام [است]. در تمام عمرشان یک بار عمداً گناه نکردند. از وقتی که بالغ شدند، از قبل بلوغشان، از دوازده سالگی در تمام عمرشان یک بار عمداً گناه نکردند. خیلی حرف است! بلکه میگفتند که یک بار عمداً هم مکروه انجام ندادند. سید رضی و سید مرتضی، "سید رضی" که نهجالبلاغه را جمع کرده با برادر ایمان، گفتند که شما جلو [بیایید]، تا حالا گناه نکردی! آن هم از دوازده سالگی. شیخ مفید (رحمة اللّٰه علیه) شده بودند؛ هر دو از بزرگان درجه یک ما. حالا فکر گناه هم [نمیکردند]. بزرگان کم کسی نیست. هر یک از ما مکلف به ترک همه معاصی در همه جا و هر زمان تا آخر عمر هستیم. این هم از نکات خیلی قشنگ [است]. میفهمانند که نه تنها برخی بودند که معصوم بودند، همه من و شما باید معصوم بشویم! به نشانه چی؟ به ما گفتند هیچ وقت هیچ جا گناه نکن. دستور دادند یا ندادند؟ وقتی میتوانیم عمل [کنیم]، اگه عمل کنیم چی میشود؟ هیچ وقت هیچ جا گناه نکنیم، چی میشود؟ لازم است یک نوعی از این تکلیف عصمت استعین [؟].
و در این صورت آیا ممکن است که همه مکلف به امری باشند که برای غیر انبیا و اوصیا محال است؟ غیر از اهل بیت، انبیا و ائمه، نمیتواند معصوم باشد. پس برای چی به ما گفتند که هیچ وقت هیچ جا گناه نکن؟ افزون بر اینکه از برخی از صالحین، صادقین از اهل بیت و دیگر افراد کامل ادعای ترک جمیع معاصی شده است و صحت این ادعا یقینی است. عرض کردم، آقای بهجت خودش اینجوری [بودند]. مرحوم علامه [طباطبایی] این شکلی بوده. این بزرگان ما اینها در حد عصمت بودند، واقعاً مثل عصمت حضرت زهرا (سلام اللّٰه علیها). پایینتر حضرت عباس (علیه السلام) که جایگاهش بسیار بالا [است]. حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) که جایگاهشان شما بسیار در بین بزرگان ما افرادی بودند که اینها در حد عصمت [بودند]. فکر گناه به ذهن شریفشان نمیآمد. خطور قلبیشان به این نبود.
سؤال بعدی: «اگر کسی اعتقاد داشته باشد»؛ این هم سؤال خوبی است، مربوط به معصیت اعتقادی که جلسه قبل هم عرض کردیم که یکی از چیزهایی که باید ترک کنیم، معصیت اعتقادی است؛ «اگر کسی اعتقاد داشته باشد که غیر از ۱۴ معصوم، مقام آنها را دارد، این معصیت اعتقادی حساب میشود. فلانی هم مقام ۱۴ معصوم را دارد؟ حضرت عباس یا حضرت زینب مقام ۱۴ معصوم را دارند؟»
حالا باز در اوج دارد میگوید حضرت عباس (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) مقام ۱۴ معصوم را دارند؟ این گناه اعتقادی محسوب میشود. ممکن [است] جمله «مقام ائمه (علیهم السلام)» و غیره را دارند، اجمالاً، یعنی در کل، در کلیات، نه در جزئیات. میگوییم: «بالجمله این خانه هرچی تو آن خانه ۲۰۰۰ متری دارد، این خانه ۲۰ متری هم دارد.» در کل همان است دیگر. اتاق دارد، در دارد، سقف دارد، آشپزخانه دارد، اتاق خواب دارد. اجمالاً هرچی که آن دارد، این هم دارد. تو جزئیاتش البته تفاوت از زمین تا آسمان است. اجمالاً هر آنچه که امام رضا (علیه السلام) دارند، حضرت معصومه (سلام اللّٰه علیها) هم دارند، ولی در جزئیات چی؟ یکی از اساتیدمان با آن حرم صحبت میکردم، فرمود: «که اینجا جلوی حضرت معصومه (سلام اللّٰه علیها) بهتون میگویم. اگر حضرت معصومه (سلام اللّٰه علیها) هزار سال بدون [وقف] به گرد پای امام رضا (علیه السلام) نمیرسد.» در عین حال زیارت ایشان صاحب زیارت امام رضا (علیه السلام). زیارت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) صاحب زیارت امام حسین (علیه السلام). فردا مخصوص اینها نیست. زیارت بقیه مؤمنین هم همین است. امام (رحمة اللّٰه علیه)، آقای بهجت (رحمة اللّٰه علیه)، علما، بزرگانی که در حرم دفناند. شیخ بهاء هم که برید، علامه جعفری (رحمة اللّٰه علیه) هم که برید، محمود نخودکی (رحمة اللّٰه علیه) [هم] برید. شکار عاملی (رحمة اللّٰه علیه)، آقای حسینی طهرانی (رحمة اللّٰه علیه)، شیخ محمدتقی آملی (رحمة اللّٰه علیه)، این بزرگانی که تو حرم دفناند، شیخ عباس تربتی (رحمة اللّٰه علیه). هر کدام از صاحب زیارت کربلا روایت دارد که صالحین از مؤمنین را وقتی زیارت بکنیم، صاحب زیارت ما را صاحب زیارت رسول اللّٰه (صلی اللّٰه علیه و آله) دارد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) این پس اصل مسئله اینها مقام اهل بیت (علیهم السلام) را به صورت جمله دارند. اما تمام مقامات اینها را ندارند. نه در جزئیات تفاوت زیاد است، ولی در صورت کلی درست.
امام باید افضلیت داشته باشد و حتی مساوی کافی نیست. امام هر دورانی یگانه دوران، تَک تو [آن] دوره. هیچکس حتی مساوی او نیست. هیچکس مساوی امام معصوم هم نمیشود. ترجیح احدالمتساویین محتاج به دلیل است. محتاج به این است که در واقع راجح باشد. وقتی دو تا چیز مساوی شدند، اگر این با آن یکی [مثلاً ماسک] واقعاً مساوی بود، شما اصرار میکنی بگی این ماسک از آن یکی بهتره. آقا! این هم ۵۰۰۰ تومان است، آن هم ۵۰۰۰ تومان است. این هم سفید است، آن هم سفید است. این هم این همون ابزار است، این هم یک لاله دارد، آن هم یک لاله دارد. یکی بهتر است. اینجا همه شما را ملامت میکنند. توجیه میکنی؟ اگر دو نفر کامل شبیه هم [باشند] و خدا استارت داشته باشد، یکی از این دو تا امام باشد، آن یکی امام نباشد، آن یکی ممنوع. اینجا همه مذمت میکنند. وقتی دو نفر کامل شبیه هم [باشند]، برای چی باید یکی از اینها امام [باشد]؟ پس نمیشود که امام با کسی مساوی باشد. چون اگر با کسی مساوی شد، دیگر امام بودنش [زیر سؤال میرود]. پس حتی امام رضا (علیه السلام) با حضرت معصومه (سلام اللّٰه علیها)، اباعبداللّٰه (علیه السلام) با حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها). خوب، مقام ولایت ظاهری را امام حسین (علیه السلام) بعد از خودشان به حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) داد. این به این معنا نیست که حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) مساوی امام سجاد (علیه السلام) هستند. نخیر، باز هم به بعداً امام عسکری (علیه السلام) بعد از خودشان ولایت ظاهری را به حکیمه خاتون (سلام اللّٰه علیها) دادند. حکیمه خاتون (سلام اللّٰه علیها) دختر امام جواد (علیه السلام). توی قبر، توی این حرم شریف سامرا چهار تا قبر است، امام هادی (علیه السلام)، امام عسکری (علیه السلام)، نرجس خاتون (سلام اللّٰه علیها). پایین پای این سه بزرگوار هم حکیمه خاتون (سلام اللّٰه علیها). چقدر مقام دارد حکیمه (سلام اللّٰه علیها)، عمه امام عسکری (علیه السلام) میشوند، دختر امام جواد (علیه السلام). بعد از شهادت امام عسکری (علیه السلام) حضرت ولایت ظاهری را به ایشان دادند. ولایت ظاهری یعنی چی؟ یعنی سؤالی اگر دارند به ایشان [مراجعه کنند]، مسائل شرعیشان را با ایشان مطرح کنند. یک چیزی در حد مرجعیت خودمان. ولایت ظاهری بعد از امام حسین (علیه السلام) هم با حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) [بود]. امام (رحمة اللّٰه علیه) در حاشیه از حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) یا مساویاند با همدیگر؟ ابداً. حضرت زینب (سلام اللّٰه علیها) با همه آن مقامات، قابل قیاس با امام سجاد (علیه السلام) نیستندها. اشتباه نکنید. حضرت عباس (علیه السلام) قابل قیاس با اباعبداللّٰه (علیه السلام) نیست. در کلیاتی مقامات مشترک دارند، با [این تفاوت] که در جزئیات این اعتقاد معصیت اعتقادی محسوب میشود که ما اعتقاد داشته باشیم حضرت عباس (علیه السلام) [و] امام حسین (علیه السلام) یکیاند در یک مقام. چوپان هر اشتباهی که معصیت نیست، این اشتباه اعتقادی است، نه معصیت. میتواند بحث بکند و بفهمد، ولی تحقیق کند. اینقدر مقام حضرت زید (رحمة اللّٰه علیه) بزرگ است که اصلاً تالی عصمت است. مع ذلک کلمه خلاف عصمت در نظر، نه در عمل داشته است. جناب زید [؟] زید بن علی [؟] جلسات قبل خاطرتان هست آن اوایل کتاب آقای بهجت (رحمة اللّٰه علیه) چقدر برای زید (رحمة اللّٰه علیه) ارزش قائل بود و میفرماید که عصمت دارد. یادتان هست میخواندیم؟ یکی از شخصیتهایی که عصمت داشته جناب زید (رحمة اللّٰه علیه) بوده و عرض کردم که رهبر انقلاب هم زید الشهید، زید بن علی (رحمة اللّٰه علیه) را قبول دارند. اعتنا دارند با آن مقامش که تالی عصمت بودی اصلاً پشت به پشت عصمت بوده در عین حال در نظر جهت فکری خلاف عصمت داشته در عمل گناه نمیکرده ولی از جهت فکری خلاف عصمت داشته شاید معصوم باشد. خودش هم گفته است معصیت نکردم تا وقتی چپ و راست را شنا [ختم]. به خدا سوگند از زمانی که راست و چپم را تشخیص دادم هیچ دروغی نگفتم. از زمانی که دانستم خداوند مرا کارهای حرام بازخواست فرماید مرتکب هیچ حرامی نشدم. ادعای سنگینی هم هست. گفتهاند اینجور بود. معصیت نکرد یا نمیکرد، اما اشتباه! اما خطر! ممکن است از جمله چیزهایی که به ایشان نسبت داده شده است این است که معصوم، پنج تناند، غیر از پنج تن معصوم نیست. پس از برخی عبارات جناب زید (رحمة اللّٰه علیه) چنین به نظر میرسد که ایشان شاید ایشان دست کم در برههای از زمان، برخی از نظرات دچار اشتباه بوده است. از جمله روایت شده که ابوصلاح به زید بن علی (رحمة اللّٰه علیه) گفت: «یا ابوالحسین! لقبش به من خبر رسیده که گفته امامان چهار نفرند. سه تا از آنها درگذشتند، به چهارمی همانی که قیامکننده است.» زید (رحمة اللّٰه علیه) گفت: «بله، همینطور است!» امام چهارم رو قیام کننده. عروس تمجیدهایی که از جانب امامان معصوم نسبت به وی شده است، نشان میدهد که زید بن علی (رحمة اللّٰه علیه) جایگاه و منزلت بالایی داشت.
با توجه به این موضوع و همچنین با توجه به مطالب صحیحی که از ایشان درباره ۱۲ امام (علیهم السلام) نقل شده، فهمیده میشود جناب زید بن علی (رحمة اللّٰه علیه) دارای مقام بالایی نزد اهل بیت (علیهم السلام) بودهاند. زمانی مامون عباسی از امام رضا (علیه السلام) درباره زید (رحمة اللّٰه علیه) اینجور پرسید: «یا ابوالحسن! آیا درباره کسی که به ناحق ادعای امامت میکند، روایات مذمت کننده وارد نشده؟» زید بن علی (رحمة اللّٰه علیه) آنی را که سزاوارش نبود، ادعا نکرد. یعنی هیچ وقت ادعایی نسبت به خدا بیش از اینها پروا داشت که بخواهد همچین ادعایی کند. «شما را دعوت میکنم به رضایت از آل محمد (صلی اللّٰه علیه و آله).» و آن روایات که تو میگویی درباره کسی است که بگوید خدای متعال به عنوان امامت او را انتخاب [نکرده]، ادعای امامت نکرده بود جناب [؟]. و سپس مردم را به غیر دین خدا دعوت کند و از راه او گمراه کند، بدون علم. اما به خدا سوگند زید (رحمة اللّٰه علیه) از کسانی بود که مخاطب شده بود: «و جاهِدوا فی اللّٰه حقَّ جهادِهِ»؛ در راه خدا جهاد کنید، او شما را برگزیده. پس جناب زید (رحمة اللّٰه علیه) جزو مجاهدین راه حق بود، ولی در واقع در فکر خودش هم اشتباهاتی داشت. خب، این اشتباه است. نمیتوانیم بگوییم که درست است. معلوم میشود که هرچه باشد، معصوم از خطا نیست، اما از خطیئه چرا. یک معصوم از خطا داریم، یک معصوم از خطیئه. خطیئه همان گناه عملی است. خطا، گناه فکری و اشتباه فکری. از جهت فکری ممکن است خطا کند.
رهبری که معصوم نیست. این خیلی حرف مزخرف و خندهداری است. «رهبری که معصوم نیست.» هر حرفی میچسباند. گاهی از ضد انقلاب آدم میشنود، گاهی از بعضی دوستان نادانمان. طایفه خاصی را متهم بکنم. میگوید که: «واسه چی ماسک میزنی؟» میگویم: «رهبری گفته.» رهبری یادت نیست گفتهاند که: «من تو ماجرای آن کم شدن نسل و اینها مقصر بودم. اشتباه کردم.» ماسک و دروازه را به هم پیوند! چه ربطی [دارد]؟ همه چی را با همدیگر قاطی! «معصوم نیستم، اصلاً رهبری عکس ازش هست، ایشان داشته سیگار میکشیده!» آدمهای مقیدند. منتظریم. مقید، ولی بیسواد. یک خطای در فکر داریم، یک خطای در عمل داریم. یک خطر داریم، یک خطیئه داریم. بله، ما رهبری را معصوم میدانیم به کوری چشم هرکی [که] نمیتواند ببیند، برود بمیرد. رهبر را معصوم میدانیم، معصوم در خطای از عمل.
نه، رهبری را ما [و] حاج قاسم سلیمانی (رحمة اللّٰه علیه) را هم معصوم میدانیم، بلکه از کسی چون گناه ندیدهایم. ولی خطای در نظر چی؟ قطعاً حاج قاسم سلیمانی (رحمة اللّٰه علیه) در برخی از انتخاباتها رای غلط داده بود. این را بنده گزارش قاطع دارم میگویم، خبر دارم. این خطای در فکر [است]. خطا در عمل نکرده. گناهی نکرده بود. آخرین نوع گزینههایی بودند که به این نتیجه رسیده بودند که فلانی از فلانی بهتر است و فلانی شرش از آن یکی کمتر است. اشتباه نبود. یعنی از جهت عملش، کار حرام که انجام نداد. تهمتهایی که هست و دیوار میکشند و اینها، فرق میکند. آن حرفهای چرت و پرت. دقت میکنید؟ این خیلی نکته مهمی دارم میگویم. رهبری را معصوم میدانیم در خطیئه، معصوم نمیدانیم در خطا. آنی هم که برای ما شرط است و لازم است برای اینکه حرف ایشان را گوش بدهیم، کدامش است؟ مرجع تقلید کدامش را باید داشته باشد؟ خطیئه.
نسبت به خطیئه باید عادل، عادل باشد. امام زمان (عجل اللّٰه تعالی فرجه الشریف) فرمود: «اگر حرف او را گوش ندهی، من را تکذیب کردی. الرادُّ علیهم کالرادِّ علینا.» به او دست پس بزنی، به من دست پس زدی. کی را گفتند معصوم است؟ گفتند تازه معصوم [هم] نگفتند. عادل را گفتند. یعنی حتی اگر در خطیئه هم گاهی مرتکب اشتباهاتی [شد]، باید عمداً معصیت کبیره انجام ندهد. همین که باشد، میشود عادل. جهنم! حالا ماجرای ماسک ممکن است درست باشد، ممکن است غلط باشد. فایده داشته باشد، نداشته باشد. جنبه خطا. ممکن است ۲۰ سال بعد بفهمیم اصلاً ضرر داشته. لازم نبوده بزنیم. از دست ندادیم. مهم این است که خطیئه نکردیم. خطا هم داشته باشیم، خطیئه نکردیم. ایشان هم خطیئه نکرده که این را گفته. آن ماجرای نسل و فلان و اینها. اولاً ایشان دخالتی نداشته. کار دولت آقای هاشمی بود که اصرار و برنامهریزی خودشان بود. یک خانم پزشکی مال آن دوران گفت که ما ابلاغیه کردند که هر خانمی که بچه سومش به دنیا آمد یا بچه دوم یا بچه سوم، رحمش را زخم کنید که به نحوی که دیگر نتواند باردار بشود. میگفت ابلاغ بود و کسی خبر نداشت. رحمها را مجروح میکردیم. جلوی اینها را بگیر. عقابش به گردن همینهایی [است که] از همه جهت بیچاره کردند این جماعت را که از آنجا گرفته تا اینجا، همین جور که الان این بنزین سه هزار تومانی. «رهبری این جور گفتند، من میپذیرم.» همین مسئولیتپذیری. اینجا مسئولیتپذیری، آنجا هم همین بود. یک همچین آدمهای دیکتاتور فاسدی [بودند]. از اول طرف، بر فرض هم که رهبری آنجا سهم داشته باشد تو آن خطا، تو آن اشتباه، در خطا یعنی این خطا بوده. خطیئه در حوزه لازم بود، یعنی یک کمی واقعاً لازم بود این بحث کنترل جمع [جمعیت]. تا یک حدیش لازم بود. اینها زدند نابود کردند. کنترل جمعیت را به نحوی رساندند که ما شدیم رده اول دنیا در کنترل جمعیت و رشد معکوس جمعیتی. کشوری که بعد از جنگ بود، طبعاً باید رشدی پیدا میکرد. یک دفعه رشد خیلی رفت بالا، بعد یک [؟]. این میشود خطا و خطیئه. اینها چون شبهات هی عرض میکنم. چون همان بحثی که عرض کردم، اینها معصیت اعتقادی، معصیت عملی، بدتر ما اینجا بنشینیم از امام حسین (علیه السلام) بگوییم، روضه و گریه و اینها. ما کم ندیدهایم از این گریهکنهایی که بعداً سر جای دیگر درآوردند. روضه امام حسین (علیه السلام) هست، لطافت و نورانیت هست. آن معصیت اعتقادی پاک نمیشود. آن حل نمیشود. بعداً میبینی از مجلس امام حسین (علیه السلام) جاسوس درمیآید. ما یک طلبهای داشتیم اینقدر اهل گریه و لطافتهایی بود، بعداً جاسوسی شد از مملکت. جلسات ما خیلی بهش علاقه داشت. مبانی فکری قوی نیست، آدم با هر بادی زمین میخورد. اینها کمک میکند. این حرفها را باید مطرح کرد. دستمان پر باشد. انشاءاللّٰه خدا کمک بکند با این شبهاتی که خصوصاً توی آخرالزمان بیداد میکند، زمین نخوریم.
پس معصوم [یعنی] حضرت امام (رحمة اللّٰه علیه) را هم معصوم میدانیم. رهبر انقلاب را معصوم، آقای بهجت (رحمة اللّٰه علیه) را معصوم میدانیم، همه را از جنبه خطیئه معصوم میدانیم. هیچکس از اینها گناه ندیده، لااقل گناه واضح شرعی. ولی خطا در فکر. الان بین مراجع تقلید اختلاف نظر زیاد است. همه اینها را ما عادل میدانیم. آقای سیستانی فضایی دارند. آیتاللّٰه جوادی آملی (مد ظله العالی) یک فضایی دارد. آیتاللّٰه وحیدی (مد ظله العالی) فضایی دارند. آیتاللّٰه سبحانی (مد ظله العالی)، آیتاللّٰه گرگانی (رحمة اللّٰه علیه)، آیتاللّٰه نوری همدانی (مد ظله العالی). تو [یک] ماجرا میبینی کاملاً مواعظ مراجع متفاوت و گاهی ضد همدیگر است. از یک نفری یکی کامل حمایت میکند، یکی کاملاً ردش میکند. خدشه. [؟] خطیئه نیست. هیچ کدام از کارهای اینها ممکن است خطا باشد، ولی خطیئه نیست. چون هوای نفسی تو این کار ندارد. نمیگویند که خدا خواسته غیر از این را من معصیت میکنم. با خدا وامیستم، میگویم: نه، من آنجوری نه. اتفاقاً دقیقاً میگوید خدا از من این را خواسته. من تشخیصم این است که خدا از من [چنین خواستهای دارد]. خدا به من گفته اینجا از این حمایت کن. همین [درباره] هاشمی رفسنجانی که شما این را نقدش میکنی، بعد از آنور اینقدر از آیتاللّٰه جوادی [حمایت میکند]؟! این را به ما خیلی میگویند. از آیتاللّٰه جوادی آملی (مد ظله العالی)، جوادی آملی (مد ظله العالی) را سر ما جا دارد. مواضع سیاسی ایشان را حساب اطلاعاتی که هست و داریم، خصوصاً اطلاعاتی که خود رهبر انقلاب داد، نقدهایی که رهبر انقلاب داشتند، ولی دست ایشان را هم میبوسیم، عاشقانه. اما وقتی نیست که برای طلوع جوادی آملی (مد ظله العالی) به اسم دعا نکنیم. اگر در وقت استجابت دعا باشد، حرمی باشد، جای دیگر چیزی باشد، عاشق [خواهیم بود]. ولی مواضع سیاسی ایشان را کنار مبانی که از خود ایشان یاد گرفتیم، مبانی که از رهبری یاد گرفتیم، از امام (رحمة اللّٰه علیه) یاد گرفتیم، وقتی میگذاریم، اینها هاشمی رفسنجانی (رحمة اللّٰه علیه) ایشان قائل [است] این خطا، اینها خطیئه نیست. بعضی اینها را همش هی با هم خلط میکنند. بنده دیدم بعضی از این آدمهای نادان توهین میکنند به آیتاللّٰه جوادی (مد ظله العالی)، توهین میکنند. این اوج نفهمی آدم است که عاقبت به خیر هم نمیشوند اینها. خطا و خطیئه را نباید با همدیگر قاطی. اثر عدالت و تقوا. خواسته. اگر آدم با تقوا بشود خطا میکند؟ نمیکند؟ اینها دیگر ما کار نداریم. دیگر مثال واضح. تو آن درجه از معنویت میفرماید که خطا در فکرش این هم نیست که حالا هرکی چون اهل تقوا نشد، دیگر هیچ اشتباه فکری نباید بکند، غلطی نباید بدهد، هیچ تحلیل غلطی نباید داشته باشد. این حرفها نیست.
خداوند بهجت (رحمة اللّٰه علیه) با حضرت امام (رحمة اللّٰه علیه) اختلاف نظرهایی داشتند. جزئی بود، اندک بود. مسائل را تو جنبه تحلیل، گاهی پنگ نو (؟) استوانههای تقوا و عدالت و معنویت بودند هر دو. نکات مهمی بود که عرض شد. خوب آن بخش از روضه که نخواندیم از آقای بهجت (رحمة اللّٰه علیه). روضه سخت و دردناکی هم هست. بنده معمولاً این روضه را نمیخواندم. قبلاً نمیخواندم. چون که یک کمی شبهه داشتم نسبت به این واقع، باورم نمیآمد که در کربلا اینجور شده. وقتی دیدم آقای بهجت (رحمة اللّٰه علیه) اینجا تو این کتاب آن ماجرا را نقل میکنند، خیلی نظرم عوض شد. روضه سختی هم هست. بسیار سنگین. در حد روضه ظهر عاشوراست. این روضه بسیار روضه دردناک و جانگدازی است. هر چقدر دروغ هم گفته بشود، آنی که واقع شده و راست بوده از همه دروغها سنگینتر است. آدم این را واقعاً میفهمد.
سؤال کردند که: «راجع به مدفن عبداللّٰه الرضیع، حضرت علی اصغر (علیه السلام)، نظرتان چیست؟ کجا دفن شده؟»
میفرمایند که روایت دارد که خود سیدالشهداء (علیه السلام) در خیمهگاه دفنش کرد. که روایت را در پاورقی [آمده]: «حسین (علیه السلام) از اسبش پیاده شد و با گوشه شمشیرش برای او قبری کند و خونش را به آسمان پرتاب کرد و بر او نماز خواند و دفنش کرد.» که نشان بدهد تا لحظه آخر هرچی خون از گلوی علی اصغر (علیه السلام) میآمد، امام حسین (علیه السلام) هی به دست میگرفتند، به آسمان میپاشیدند. فقط وقتی که تیر به گلو خورده بود، نبود. دفنش کنند. هی دست به زیر گلو [میبردند]، به آسمان پرتاب [میکردند]. هیچ قطره خونی از علی اصغر (علیه السلام) امام حسین (علیه السلام) نگذاشتند در کربلا به زمین برسد. «زمین اَهلَش را میبَلعَد.» امام حسین (علیه السلام) مراقبت کردند این خون هی به آسمان کشته شد، هیچ قطرهای هم برنگشت. قطعات خونی که بالا رفت، هیچی.
نقل شده است که بعضی از همین اشقیا مطلع شدند و «اللّٰه اکبر» و صدا کرد. با اینکه طفل بود و مدفون بود، سرش را بریدند. علی ای حال، استبعادی ندارد که اینهایی که کلابند، یعنی سگاند، انسان نیستند، این کار را بکنند. این خیلی چیز عجیبی است که آقای بهجت (رحمة اللّٰه علیه) هم صحت میگذارند بهش. اینکه [بدن] علی اصغر (علیه السلام) امام حسین (علیه السلام) را بردند پشت خیمه دفن کردند، ولی بعداً اینها همان بدن مبارک را هم از روی قبر درآوردند و به همان بدن نازنین بچه شیرخواره هم رحم نکردند. لا لا. اصل ماجرا آنجوری که نقل شده این است. گفتهاند که شب یازدهم که میشود شام غریبان، اینها جمع شدند؛ چون هفت، هشت تا قبیله بودند از قبیله بنی اسد و حَوازن و چه و چه و چه. اینها به هم تفاخر میکردند. افتخار میکردند که هر قبیلهای چند تا سر همراه خودش دارد. اینها گفتند ما ۱۸ تا سر داریم. آنها گفتند ۱۷ تا داریم. آنها گفتند ۱۶ تا داریم. اینها افتخار میکردند، ما بیشتر همراهمان هست، سر بیشتری بریدیم. و هر سری هم قیمتی داشت. مثلاً حالا ۱۰۰۰ دینار، ۱۰۰۰ درهم، چقدر. اگر میبردند [آن را میفروختند]. به هر سری به اینها [پاداش میدادند]. یکی از اینها گفتش که من الان یادم آمد، یک قبری هست پشت خیمه که حسین (علیه السلام) کسی را آنجا دفن کرده. آن هم یک سر است. آن هم قیمت دارد. آن هم اگر اضافه کنیم به سرها، سر بیشتری پیدا میکنیم و پول بیشتری. من رصد میکردم دیدم حسین (علیه السلام) این بچه را برد پشت خیمه با دست خودش دفن کرد. لا الٰه الّا اللّٰه!
این نقلی که بنده از برخی اساتید شنیدم، این است و واقعاً سختم است گفتنش. این روضه برایم بیتابی میآورد. چون فضا رفت به سمت این ماجرا. باید میفهمیدند که اینها دقیق نمیدانستند که علی اصغر (علیه السلام) کجای این زمین دفن شده. چون امام حسین (علیه السلام) هم خواستند این مخفی بشود و قبر او مخفیانه بود. خود [امام حسین (علیه السلام)] در جایی قرار گرفتند که دشمن دسترسی نداشت. چون خیمهها تو ارتفاع بود و پشت خیمه هم شد منطقه مرتفعی و دشمن فقط دید که حسین (علیه السلام) رفت پشت خیمه، یعنی از بالا ندیدند دقیقاً کجا بود، کجا دفن کرده. فقط فهمیدند یک بچهای را حسین (علیه السلام) پشت خیمه دفن کرده است. همینقدر فهمیدند و لا الٰه الّا اللّٰه! من سختم است روضه خواندن اینها. وقتی که خواستند دنبال این بچه بگردند و این بدن را پیدا کنند، اینقدر فرصت نداشتند که بخوان کامل بکنند. بیل و کلنگی شاید نبود که بخوان کامل بکنند و بگردند این بدن را پیدا کنند. اینجا برخی اساتید میفرمودند که اینها با نیزه اینقدر به این زمین زدند در جستجوی این بچه، نیزه تنی را گرفت. بفهمد که این کودک را پیدا کردهام. این سری که خودش به پوست آویزان بود، دیگر بریدن نداشت. سری که خودش جدا بود، اینستاگرام [؟] جدا کردند. ملحق کردند به نیزه زده.
اگر رباب در آن کاروان بوده باشد، همراه این سرها رفته باشد، فقط باید گفت دل بسوزد برای این خانم. اگر گفتی گلوی بچه را با سه شعبه چه کار [کردند]؟ حالا باید بگوییم گلوی بچه را نیزه کجاست؟ سر این بچه که برخی احتمالاتی هم دادهاند در اینکه به چه نحوی این سر را به نیزه زدند. دیگر آنها واقعاً دیگر کار من به دهان من نمیآید آن جور روضه خواندنی و اصلاً آرزو میکنم که اینها واقعیت نداشته باشد، همهاش دروغ باشد. هرچند آقای بهجت (رحمة اللّٰه علیه) فرمود: «دروغ باشد، آنی که واقعش بوده از همه اینها سنگینتر است و اگر آدم واقعش را ببیند، میبیند هیچ دروغی به گرد پای این واقعیت [نمیرسد].» بچه شیرخواره را اینجور. این بچه مگر چه گناهی کرده بود؟ مگر چی میخواست؟ آبش ندادید؟ آبش نمیدادید. خوب، ندید! این خودش دارد دست و پا میزند. «یَتَلَظَّی عَطَشا»؛ خودش در عطش دارد [میسوزد]. حالا این بچه را واسه شعبه زدی، دیگر جدا کردن سرش به قلب اباعبداللّٰه (علیه السلام) واقعاً سخت آمد. خون او را به آسمان پاشید. نماز خواند و دفن کرد. این نماز خواندن علما در موردش بحث کردند که برای چی امام حسین (علیه السلام) نماز خواندند به این بچه؟ چون آنی که سنت است و جزو دین است این است که بچه زیر ۶ سال نماز میت ندارد. لوازم میت مال بچه ۶ ساله [به بالا است]. برخی گفتند که حضرت از باب استحباب برای بچه نماز میت خواندند، به نحوی که حالا یعنی واجب نیست، مستحب است. برخی هم این احتمال را دادند که شاید این احتمال قویتر هم باشد، گفتند اصلاً اینکه امام حسین (علیه السلام) خواندند، نماز میت نبود. گفتند این نماز، نماز صبر بود.
«اِستَعینوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ»؛ ای خدایا! دیگر حسین (علیه السلام) دارد طاقتش را از دست میدهد. مثل نمازی که پدرش امیرالمؤمنین (علیه السلام) کنار بدن مادرش فاطمه زهرا (سلام اللّٰه علیها) خواند که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «این هم نماز صبر بود.» امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دل شب، تو آن تنهایی وقتی دید دست تنها میخواهد غسل بدهد، ایستاد به آبی گرم کرد، دو رکعت نماز خواند. فرمود: «این نماز، نماز صبر بود.» یعنی: «خدایا! میدانی دیگر جانی به من نمانده. این پاها دیگر رمقی ندارد. تو باید کمک کنی.» این حال استیصال را اباعبداللّٰه (علیه السلام) کنار این بچه پیدا کرد در کربلا. وقتی: «خدایا! میدانی دیگر دارم بیطاقت [میشوم].» «حلال لعنت اللّٰه علی القوم الظالمین یعلم الذین ظلموا ای منقلب؟» خدایا! در فرج آقامون امام زمان (عجل اللّٰه تعالی فرجه الشریف)، تعجیل بفرما. نازنینش [؟] از ما راضی بفرما. عمر ما نوکری حضرتش قرار [دهم]. نسل ما نوکران حضرتش قرار [دهم]. انواع علما، شهدا، فقها، امام راحل (رحمة اللّٰه علیه)، عصاب [؟] سر سفره با برکت حضرت علی اصغر (علیه السلام) مهمان بفرما. شب اول قبر، حضرت علی اصغر (علیه السلام) به فریادمون برسد. در دنیا زیارت، در آخرت شفاعت اهل بیت (علیهم السلام) نصیب ما بفرما. هرچه به خوبان عالم عنایت فرموده، تفضلاً به ما عنایت [بفرما]. خوبان عالم دور داشت، ای تفضلاً از ما دور [نکنی]. توفیق بندگی خالصانه، اخلاص، مراقبت [؟]، حضور، توجه به ما عنایت بفرما. روح بلند امام راحل (رحمة اللّٰه علیه)، مرحوم آیتاللّٰه العظمی بهجت (رحمة اللّٰه علیه)، علما، شهدا، فقها. حقوق از ساحه [؟] سر سفره با برکت حضرت علی اصغر (علیه السلام) مهمان بفرما. مرزهای اسلام با آبرو حسنی [؟]. شفای عاجل و کامل عنایت بفرما. حاجات حاجتمندان، گرفتاری مسلمین را به حرمت حضرت علی اصغر (علیه السلام) برآورده بفرما. خدایا! رهبر عزیز انقلاب را حفظ و نصرت [کن]. عنایت بفرما. آنچه گفتی و صلاح ما بود، هرچه نگفتی و صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن. بان [؟].
جلسات مرتبط

جلسه هشتاد و پنج : محور یقین در تربیت، تبلیغ و زندگی دینی
شرح کتاب «رحمت واسعه»

جلسه هشتاد و شش : راز عقبماندگی ما از علمای گذشته
شرح کتاب «رحمت واسعه»

جلسه هشتاد و هفت : فقر فرهنگی؛ درد عمیقتر از فقر اقتصادی
شرح کتاب «رحمت واسعه»

جلسه هشتاد و هشت : آسیب تبلیغ بیتقوا و فتنههای پنهان
شرح کتاب «رحمت واسعه»

جلسه هشتاد و نه : محبت اهل بیت؛ اصل همه طاعات
شرح کتاب «رحمت واسعه»

جلسه نود و یک : زیارت با معرفت و حدود گفتوگو با اهل بیت
شرح کتاب «رحمت واسعه»

جلسه نود و دو : معنای حقیقی شادی و حزن در مکتب اهل بیت
شرح کتاب «رحمت واسعه»

جلسه نود و سه : مرز میان عزاداری مشروع و وهن مذهب
شرح کتاب «رحمت واسعه»

جلسه نود و چهارم : اخلاص در تبلیغ و پرهیز از خودنمایی فکری
شرح کتاب «رحمت واسعه»
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح کتاب «رحمت واسعه»

جلسه دو : کودکی آیت الله بهجت و شوق زیارت
شرح کتاب «رحمت واسعه»

جلسه یک : راز «رحمت واسعه» در نگاه بزرگان
شرح کتاب «رحمت واسعه»