امامت شایستگی کسی است که این سه خصلت در او باشد
بعد از امام، چگونه میتوان امام بعدی را تشخیص داد؟
!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم.
عن ابی عبدالله (علیه السلام) عن ابیه (علیهم السلام) قال: «انم الامام لا یصلح الا لرجل فیه ثلاث خصال». امام باقر (علیه السلام) از پدرشان امام صادق (علیه السلام) نقل کردند که فرمودند: امامت صالح نیست، مگر برای مردی که در او سه خصلت باشد. این شایستگی، فقط در کسی است که این سه خصلت را داشته باشد. امامت هم اینجا به معنای عام میشود. این خودش نشان میدهد که میشود به غیر معصوم هم امام گفت، به اعتبار خودش، در حد خودش.
«وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَنِ المَحارِم»؛ یک ورعی که او را از محرمات منع کند. «وَ حِلمٌ یَملِکُ بِهِ غَضَبَه»؛ حلمی داشته باشد که غضبش را با آن کنترل بکند. «وَ حُسنَ الخِلافَةِ عَلی مَن وَلِیَ»؛ و بر کسانی که ولایتشان را دارد، خلافت خوبی داشته باشد، «حَتّی یَکونَ لَهُ کَالوالِدِ الرَحِیم»؛ تا آنجا که گویی پدری مهربان است بر مردم، بر آنهایی که تحت امر او هستند. این سه تا در امام راحل (رضوان الله علیه) بود، در حضرت آقا هست الحمدلله. و در سطوح پایینتر هم کسی که میخواهد توی مجموعه تشکیلاتی، توی مسجدی، هرجا، یک مدیری، یک واحد مدیریت اسلامی باشد، همین روایت مفصل میشود روش بحث کرد در مورد رسیدن بهش.
یعنی اشراف به قانون دارد، محارم را میشناسد، ورع دارد نسبت به آن، خودکنترلی دارد، خودش را مهار میکند. در تعامل با مردم هم که… یعنی در سه نسبت با قانون، خودش و مردم، در هر سه تا موفق است. دیگر چه میماند کسی بخواهد مدیر موفقی باشد؟
روایت بعدی از ابینصر بزنتیس است که ایشان از اصحاب اجله قال: «سُئِلَ ابوالحَسَن (علیه السلام)»؛ از امام رضا (علیه السلام) سوال شد: «الامامُ بِأیِّ شَیءٍ یُعرَفُ بَعدَ الامامِ؟»؛ امام بعدی را چه شکلی میشود تشخیص داد؟ چه شکلی میشود شناخت؟ «قالَ: لِلإمامِ عَلاماتٌ»؛ امام علامتهایی دارد، «أن یَکونَ أکبَرَ وُلدِ أبیهِ بَعدَه»؛P اولینش این است که بزرگترین پسر پدرش باشد بعدِ پدرش. یعنی پدر که از دنیا رفت، بزرگترین پسر او امام میشود. یعنی اگر در کربلا حضرت علی اکبر شهید نمیشدند، قاعدتاً ایشان امام میشدند به این مبنا که باید بزرگترین پسر باشد. «وَ یَکونَ فِیهِ الفَضلُ»؛ و باید در او فضل باشد نسبت به بقیه. «وَ اِذا قَدِمَ الرَکبُ المدینةَ قالوا إلی مَن أوصی؟ قالوا إلی فلانٍ»؛ چیز عجیبی است! وقتی که یک سواری به مدینه آمد، پرسید که فلانی به کی وصیت کرد؟ مردم بگویند به کی وصیت کرد. یعنی امام یک جوری است که در منطقه و شهر و اینها فرهنگ اینکه او بعد از من امام است جا میافتد برای مردم آن منطقه، نزدیکان مردم شهر. اینها خودش دلالت بر همان ارتکاز و اینها دارد، سیره متشرعه و اینها که آنهایی که در نزدیکی معصوم هستند، حسن گرفتند، تلقی کردند. کسی از دور آمد از اینها میتواند تلقی بکند. «وَ سلاحٌ فینا بِمَنزِلَةِ الطّاغوتِ فی بنیاسرائیلَ یدوُرُ مَعَ الامامِ حَیثُ کانَ»؛ سلاحی هم که در ما هست، سلاح چیست؟ بحثی است به منزله تابوت در بنیاسرائیل که آیه بود دیگر. «أنّ آيَةَ مُلکِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التّابُوتُ» (سوره بقره، آیه ۲۴۸) تابوت بنیاسرائیل که «فِیهِ سَكِينَةٌ». تابوت بر وزن فاعول است. فاعول یکی از اوزان مبالغه است. کسانی مثل طاووس، یاقوت گفتهبودند فاعول در قرآن چندین کلمه در این وزن دارد. بله طالوت، جالوت، بله جالوت. طاغوت، یاقوت، طاغوت باز هم هست. ادبیات قرآنی نیست دیگر. بله هاروت و ماروت، خیلی زیاد است، بیش از ۱۰ کلمه در ذهن من است. تابوت هم از ماده «تبت» است. «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ». کلمه تاب اینجا به نظرم، عرض کنم خدمت شما که ایشان گفته که به آن صندوق در عبری میگویند تاب ظاهراً. ولی خب خود وزن فاعولش که سرجایش است. و از بعضی روایات که تابوت اصلش همان تابوتی است که موسی را در آن گذاشت مادرش، توی آب فرستاد. حالا نماد حکومت او شد. حالا چه سری بود که بعداً هم این را رو کرد حضرت موسی؟ بنیاسرائیل تابع شدند. و بعداً امام عصر هم یکی از چیزهایی که رو میکنند برای اصحاب خودشان، بله! شاید آنی که امام صادق فرمودند که آن حرفی که امام زمان میزنند به اصحاب وقتی ظهور میفرمایند، ۳۱۳ نفر که دور حضرت جمع میشوند که «برید بگردید دنیا را ببینید که غیر از من امام پیدا میشود؟» برمیگردند و حضرت چیزی میفرمایند کن فیکون میشود. من میدانم آن جمله شاید همین بحثهای اینجوری باشد. همین تابوت و اینها باشد که حضرت رو میکنند. برخی روایات هم اشارههایی دارد به اینکه وصیتی از رسولالله با خط رسولالله درمیآورند و حالا چطور است که اینها. حالا چطور است که مردم میفهمند، میشناسند؟ و پیغمبر هم که حالا خط نمینوشتند. حالا چطور بوده وصیت را به چه نحوی منتقل میکنند که دلهای اینها آرام میشود؟ جای خودش است. حالا تابوت چیزی است که امام عصر برای اصحاب نشان میدهند. و برخی هم گفتند که تورات را در تابوت گذاشته بود حضرت موسی (علیه السلام). «أنّ آيَةَ مُلکِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الطّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِن رَبِّکُم وَ بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ» (سوره بقره، آیه ۲۴۸). تابوت، دوبار تابوت. یکی اینکه بچه را توی تابوت بگذار، بگذار توی... که این شاید همان الف لام. نگو «فی تابوتٍ». تابوت بگذار توی صندوقی. «فِی تابوتٍ». «الف لامِ» میشود جنس یا نه عهدهدار؟ تابوت را بزن. حالا در سوره «تبّت» هم که «تبّت»؛ بله. نه آن «تبّت» به معنای کنده شدن با تابوت همماده نیست. تاب: گهواره میشود، صندوق، صندوقچه. حالا درش باز بوده، بسته بوده؟ بعید نیست. سرش هم بسته بوده. درش باز باشد، این موج دارد میآید بچه میافتد توی آب. بیشتر به ذهن میآید که اگر روال طبیعی بوده در صندوق بسته باشد. سلاح نزد ما، در ما مثل تابوت است. با هر امامی میچرخد. حالا این هم باید چیزی باشد که بشود با آن امام را شناخت. چطور بشناسیم؟ حضرت فرمود که این چهار تا چیست؟ یکی پسر بزرگ است، فضیلتی دارد نسبت به بقیه. مردم را اگر بپرسی میگویند وصیت به او شده و تابوتِ سلاحی که به منزله تابوت است. سلاح چیست؟ خب حالا بروز خارجی چیست که مردم بخواهند تشخیص بدهند؟ «فِیهِ سَكِينَةٌ» توی تابوت بنیاسرائیل. اثرش است، خودش نیست. اثر اینکه آن را نشان میدهد. آن خود آن چیزی که نشان داده میشود چیست که این اثر سکینه است؟ خود سکینه را که به عنوان علامت دارد میپرسد.
خب، حدیث آخر را هم بخوانیم. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ» از «حَفْصِ بْنِ أَعْیَنِ» قال: «قُلتُ لِأَبي عَبدِاللهِ (علیه السلام) مَا الحُجَّةُ عَلى المُدَّعي لِلْأَمرِ بِغَیْرِ حَقٍّ؟»؛ کسی که مدعی این امر بشود به غیر حق، چه حجتی بر او هست؟ چطور با او احتجاج بکنیم؟ «ما الحُجَّةُ الّتی لَم تَجْتَمِعُ فِی رَجُلٍ إلّا کانَ صاحِبَهُ؟»؛ سه تا حجت هست که در مردی جمع نمیشود، مگر اینکه اگر کسی این سه تا حجت را داشته باشد، صاحب این امر است. امام کسی است که این سه تا حجت را داشته باشد. «أَنْ يَكُونَ أَوْلَى النّاسِ بِمَن قَبلَهُ»؛ نزدیکترین کس باشد به امام قبلش. «أَوْلى» باشد به قبلش، بیشترین شباهت، بیشترین تناسب را با امام قبل داشته باشد. «وَ يَكُونَ عِندَهُ سِلاحُ رَسُولِ اللهِ»؛ اینجا سلاح را توضیح داده. نزد او سلاح پیغمبر باشد. که این سلاح حکم تابوت را دارد. حتماً برجستگی خاصی در آن هست دیگر. آن هم باز فهمیده نمیشود الان. عمامه پیغمبر توی ترکیه، توی موزه است. پیغمبر خب حالا کی باور میکند؟ چند نفر قفل نمیکنند بیا نگاه کنم. چون امام عصر دستشان است مثلاً باور میکند. ولی در کربلا امام حسین نشان دادند این را. آنها هم گفتند بله حضرت امام رسولالله. امامت رسول پیغمبر. آن فرق میکرد. دیدند، شناختند. ولی این چی؟ اینجا چی؟ بعد ۱۴ قرن کی میشناسد؟ به نظر میآید که یک چیزهایی، برجستگیهایی باید باشد در خود همین که آن دلالت میکند.
حالا یا میشود مثل ماجرای آن عصا، در دست امام جواد (علیه السلام). طرف گفتش که: «از کجا معلوم که تو امامی؟» حضرت فرمود: «بله اشهد انک حجة الله علی الارض»؛ عصا برگشت گفت: «من شهادت میدهم که تو این هستی». عصا آیه است. بله، امام صادق و منصور دوانیقی هم هست که عصای پیغمبر را «دو لا» شد ببوسد. حضرت کشیدند دستشان آوردند. این هم گوشت و پوست پیغمبر. «لَعَنَ اللهُ وُجُوهَ مُخْتَلِفِینَ» است باید تحمل کرد. «وَ يَكُونَ صَاحِبَ الوَصِيَّةِ الظّاهِرَةِ»؛ و صاحب وصیت ظاهره هم باشد. «الّذی إِذا قُدّمَتِ المَدینَةُ سَأَلَتْهُ الأمَةُ وَ الصِّبيانُ، إِلى مَنْ أَوْصى فلانٌ؟ فَيَقولُ: إلى فلانٍ». خیلی عجیب است! سومین علامت و حجت امام این است که وصیت ظاهره دارد، به نحوی که وقتی وارد شهر شدی، وارد مدینه شدی، از مردم و حتی از بچهها (کودکان) پرسیدی: «امام آن آقا به کی وصیت کرد؟» بگویند: «به فلانی». خب حالا توی همین ماجرای امام صادق (علیه السلام) چه شد؟ دقت، گفتش که فرستادش. شخص ملعون گفت: «برو…» بله، اسم نحسش یادم نمیآید. گفتش که: «برو هرکی که آقا وصیت کرده را گردن بزن، بیا». نه، مریض مال آن دوران. آمد و خلاصه گفتش که: «آقا به کی وصیت کرده اند؟» گفت: «۵ نفر». گفت: «کی؟» اول منصور دوانیقی، همسرشان، بعد موسی بن جعفر، عبدالله افطح. خودش هم گفته. بله، خودت و این پنج تا را! خب خیلی واضح بود دیگر. زن که نمیتواند امام بشود. عبدالله افطح هم که بیمار بود. این دو تا هم که فاسق بودند. آن یک جور چیده بودند که اهلش میفهمیدند. یعنی همینجا هم باز از صبیان میپرسیدی میگفتند که: «آقا زن امام صادق گفت دیوانهای زن امام بشود؟» یعنی باز با این حال هم حالا جالبیش این است که بچهها میفهمیدند. اینها نمیفهمیدند. ماجرا یک عده طرفدار پیدا کرد و «فِمُذهب» شدند. تحمل بشود. ما فقط روایتش را میخوانیم از باب تبرک و تیمن. اینها باید روش دقت کرد. بحثهای کلامی است. نشست تمرکز کرد، خوب دقت کرد، کنار هم گذاشت. در مجموع، این جور روایاتی هم هست. خبر داشته باشیم که این جور روایاتی هم «الحمدلله رب العالمین».
در حال بارگذاری نظرات...