ماموریت امیرالمومنین علی ع به قتال با سه دسته
سه ویژگی که اگر در کسی نباشد، از پیامبر اکرم ص نیست
سه حرمتی که با حفظ آن، خدا دین و دنیا ما را حفظ میکند
حقیقت ایمان
!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم.
عن ابراهیم قال: سمعت القمه یقول، سمعت علی بن ابیطالب علیه السلام یقول: "امرت به قتال الناکسین والقاسطین والمارقین."
لقمه میگوید که شنیدم امیرالمؤمنین علیه السلام – که فردا روز میلادشان است، ارواحنا فداه – حضرت فرمودند که من مأمور شدم که با ناکثین و قاسطین و مارقین قتال کنم. ناکثین آنها بودند که بیعت را شکستند و اصحاب جمل شدند. قاسطین کسانی بودند که در جنگ صفین آمدند به جنگ امیرالمؤمنین. و مارقین کسانی بودند که از دین خارج شدند، خوارج، بله، جنگ نهروان، لعنهم الله أجمعین.
که اینجا گفتند ناکثین، اصحاب جملاند؛ قاسطین، اهل شاماند. بله، نکث و قسط و مرق. مارقین، «تیری که از چله، کم پرت میشود». "مرق المارق لکم والله زم لکم لاحق و المارق لکم ذاحق." مارق میشود کسی که جلوتر برود، تندتر، سرعتش با معصوم هماهنگ نباشد. یک عده هم که خب ناکثین بودند و اینها (بیعت را) شکستند. قاسطین بودند، قسط، قسط، ضد قسط یعنی عدل. قسط یعنی ظلم. یعنی از اول، بناشان بر ظلم و تعدی و اینها. بله، قسط یعنی ظلم.
روایت بعدی از امیرالمؤمنین علیه السلام که حضرت از پیغمبر نقل میکنند، قال: "ثلاث من لم تکن فیه..." مصنف این کتاب. پیغمبر اکرم فرمودند: "ثلاث من لم تکون فیه فلیس منی." سه تا چیزی که کسی که درش نباشد، از من نیست. "فلا من الله عزوجل." نه از من است، نه از خدا. کسی این سه تا را نداشته باشد. "قال: حلم یرد به جهل الجاهل." حَلْمی که باهاش جهل جاهل را دور کند. "و حسن خلق یعیش بهی ف الناس." حُسن خلقی که با آن بین مردم زندگی کند. "و ورع یحجزه عن معاصی الله عزوجل." ورعی که او را از معاصی نگه دارد. بله، این سه تا کسی درش نباشد، از پیغمبر نیست، "لیس منا." خب به قضیه مقابله. اگر کسی باشد، "مِنا اهل بیت." این سه تا خیلی مهم است.
روایت بعدی از ابوسعید خدری. میگوید به پیغمبر. پیغمبر اکرم فرمودند: "إن الله حرمات ثلاث." خدا سه تا حرام دارد. سه حرمت دارد. "من حفظه حفظ الله له أمر دینه و دنياه." کسی این سه تا را حفظ کند، خدا هم امر دین و دنیایش را حفظ میکند. این اصل قاعدهی است. کسی اینها را نگه دارد، زندگیش محفوظ است، رابطهاش با خدا درست است. "و من لم یحفظهن لم یحفظ الله له شيئا." کسی اینها را نگه ندارد، خدا هم برایش چیزی را نگه نخواهد داشت.
یک بحثی است در رابطه دو طرفه ما با خدا، که بحث مفصلی است. ما چند سال پیش چند جلسه صحبت کردیم، فایلش هم نیست، ضبط نشد. بله، در مورد رابطه دو طرفه با خدا، رابطه گردو شکستنی. گردو شکستن را دیدهاید؟ (در بازی گردو شکستنی) این میآید، پایش را میگذارد، میگوید: «گردو». آن یکی یک قدم میآید جلو، میگوید: «شکستم». میگوید: «گردو». میگوید: «دیدی»؟ دیگر قبلاً از بازیهایی بود که یکی این سر (خط را) یک قدم میآید جلو، میگوید: «گردو». یک قدم میآید جلو، میگوید: «شکستم». تا آخر هرکی پایش روی پای آن یکی آمد، برنده است. رابطه خدا با ما، رابطه گردو شکستنی است. یک قدم ما باید بیاییم، یک قدم او. یک قدمش، ده قدم است؛ ولی یک قدم ما باید بیاییم. تا ما نباشیم، "اذکرونی فاذکرونی." "اذکر اوفو به عهدی اوفو به عهدکم." وفا کن، وفا میکنم. یاد کن، یاد نگهدار. نگه میدارم. حفظ کن، حفظ میکنم. الان میفرماید این سه تا را اگه کسی حفظ نکرد، خدا هم برایش چیزی را حفظ نمیکند.
"حرمه الاسلام و حرمتی و حرمت عترتی." یکی حرمت اسلام را نگه دارد، یکی حرمت من پیغمبر را نگه دارد، یکی حرمت عترت من را نگه دارد. کسی این سه تا را نگه داشت، (اگر نه) من؟ خدا نگه ندارد. نگهداری دیگر، از طرف "من حِفْظُهُ." که گفته میشود، ماها فکر میکنیم مثلاً آن سر پل پیچ داشت چپ میکرد، چپ نکرد، خدا نگهش داشت. بله، آن هم هست؛ ولی او اینجا حفظ حسی که منظور اینها نیست. حسی که منظور این است که او را از دسترس شیطان – اصل ماجرا این است – از دسترس شیطان حفظ کند. دزد نزند ایمان را. اصل ماجرا این است. بقیه چیزها حاشیه است. حالا پول و اینها نبرند، دزد الان نبره، بالاخره بعدش یکی دیگر میبرد. وقتی که ما رفتیم زیر خاک، یکی دیگر میبرد. مال را بالاخره میبرند؛ یا میدهی، یا میگیرند. اینها نیست مسأله ما. اینها نیست. هرچند اینها بالاخره توش هست، نقش دارد. تو همینها هم خدای متعال لطف میکند، رحمت او جاری است؛ ولی ماجرای اصل شما، جان (را) در حفظ ایمان، حفظ رابطه خدا است. خدا از این سر ببیند شما میخواهی رابطه را گرم نگه داری، او کمک میکند، گرم نگه میداری.
چطور (حرمت عترت) نخواندن؟ دیگر معمولاً نخوانده نان عترتی را همان همسران پیغمبر و اینها میگیرند. و حرمت عترت پیغمبر را نگهدار. خوب، روایت بعدی از ابن عباس که آن هم نزدیک به همین است: "ان الله عزوجل حرمات ثلاث لیس مثلهن." خدا سه حرمت دارد، مثل اینها چیزی نیست. "کتابه و هو نوره و حکمته." اول، کتابش که کتاب خداست، نور خداست و حکمت خداست. "و بیت الذی جعله للناس قبله." "لا یقبل الله من احد وجها الی غیره." دومین حرمت، خانهی خداست که او را قبله کرده برای مردم. از کسی وجهی را نمیپذیرد، مگر به سمت قبله. یعنی شما در عبادت، رویت باید به سمت قبله باشد تا خدا از شما قبول کند. "و عتره نبیکم محمد صلی الله علیه و آله." و عترت پیامبر که جز حرمتهای سه گانه است.
خب، روایت آخر را هم بخوانیم. عن ابی جعفر علیه السلام. امام باقر علیه السلام قال: "بینا رسول الله صلی الله علیه و آله ذات یوم فی بعض اسفاره، ابْلقِیهُ رَکبٌ." امام باقر فرمودند که ما خدمت پیغمبر بودیم. روزی در بعضی سفرهایشان، یک کاروانی به حضرت رسیدند. سوارانی، راهپیمایی. یک « رکْب» (قافله). بعد اینها گفتند: "السلام علیک یا رسول الله." سلام کردند به پیغمبر. "فالتفت الیهم پیغمبر." پیغمبر به آنها رو کردند، "فقالت: ما انتم؟" شما کی هستید؟ "قُالوُ: مومنون." با (کلمه) مؤمن. حضرت فرمودند: "فما حقیقه ایمانکم؟" ادعا و اینها را طلبهایم. ما خواندیم و فلان. تو درگاه اهل بیت این حرفها نیست. وقتی آدم ادعایی بکند، دلیل، دلیل محکمهپسند باید.
مردم آخوند و طلبه، شیخ و سید، مؤمن و سردار و اینها مردم (عادی) هستند. آیت الله، آیت الله العظمی، ایشان بالاتر، آیت الله، حجت الاسلام، حجت الاسلام. اینها نیست. تو درگاه اهل بیت انسان گاهی میبیند که یک بیسوادی میآید، بزرگان، عنایاتی بهشان میشود، محبوبیتی دارند، برای اهل بیت مورد عنایت اهل بیت که فراوان بوده، نقلهایی که شده در این زمینه. کسی ادعایی بکند، سریع میگویند دلیل (بیاور). تو امام زمان، ما اگه بگیم آقا ما طلبه شماییم، میگوید دلیل (بیاورید). معمولاً ما محکومیّت پیدا میکنیم.
ماجرای امام رضا علیه السلام. اینها آمدند و از مدینه آمده بودند مرو. این مسیر طولانی چند هزار کیلومتر، خدمت ابوالفضل میرسیدند که واسطه بشوند، حضرت راه بدهند و اینها. در روایت دارد که چهل روز ظاهراً – آنی که در تفسیر امام عسکری است یادم هست – چهل روز اینها آمدند و در زدند و حضرت فرمودند که میگویند: «کی هستیم»؟ میگفتند: «آقا شیعیان شما». رفتند، (برگشتند). روز چهلم آمدند، آخرشان دوباره گفتند، و حضرت راه ندادند. اینها دیگر زدند زیر گریه. گفتند: «آقا برگردیم مدینه به ما بگویند شما کجا رفتید»؟ «ما برای زیارت آقا امام رضا رفتیم». «بعد بگویند خب راهتان ندادند»! «مخالفین ما چی میگویند؟ دشمنان چی میگویند؟ طعنه میزنند»! «ما چه گناهی کردیم»؟! صدا را شنیدن (و) آمدند دم در. فرمودند: «که شما وقتی ازتان پرسیده میشد که کی هستید، میگفتید ما کی هستیم»؟ میگفتند: «آقا ما شیعیان شما هستیم». حضرت فرمودند: «خب من به خاطر همین دروغی که میگفتید، راهتان نمیدادم»! «چرا دروغ میگفتید؟ معصیت میکردید»! گفتند: «چه دروغی گفتیم»؟ حضرت: «شما شیعهای (نیستید). شیعه سلمان است. شیعه ابوذَر است. شیعه (علی) روایت دارد که شیعه حسن، شیعه حسین، شیعه حسن و حسین (است)». ادعایی کردید بدون حقیقت. و برای همین محروم شدید از دیدار ما. و (جالب اینجاست که) آخر روایت هم جالب است. اینها چند بار آمدند در خانه. گفت: «آقا، چهل بار». حضرت فرمودند: «که چهل بار میروی مدینه، هدیه میبری برای اینها از طرف من». یعنی زیارت اینها قبول است و جواب زیارتشان را به جا میآوری. و چهل بار از طرف من به اینها سلام میدهی، ولی در عین حال حساب و کتاب سر جایش. به هر حال ادعایی اگر هست، باید دلیل داشته باشد، توجیه داشته باشد.
حضرت فرمود: «حقیقت ایمانتون چیه»؟ "قُالوُ: الرضا بقضا الله." ما (به) قضای خدا راضیایم. "و التسلیم لامرضی و تفویض الامر." و تسلیم امر و امور را به او واگذار کردیم. تفویض کردیم. "تفویض الامر الی الله." و اختیار را به او سپردیم. ریش و قیچی را سپردیم دست خدا. "فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: علماء حکماء." پیامبر فرمودند: «شما، شما عالم، شما حکیمید». "کادوا أن یکونوا من حکمائهم." تا آنجا که گویی از شدت حکمت دارید (نبی میشوید). انقدر بالا. "فآن کنتم صادقین فلا تبنو مالا تسکنون." خیلی عجیب است. حضرت فرمود: «خب حالا راست میگویید. اگه راست میگویید، بنا نکنید چیزی را که درش ساکن نمیشوید». این مال دنیا. حالا نه اینکه یعنی سرپناهی نداشته باشیم، جایی نداشته باشیم، اسکان نداشته باشیم، نه. یعنی دل نبند اینجا. خودتان مال اینجا ندارید. این چهار دیواری مال دنیاست. این در و دیوار و این خشت و گل مال ما نیست. "و لا تجمعوا مالا تاکلون." چیزی را که نمیخورید، جمع نکنید. مال بقیه است اینها، سهم بقیه (است). "و اتقوا الله الذی الیه ترجعون." تقوا داشته باشید نسبت به خدایی که به سمت او برخواهید گشت.
انشاالله که خدا ما را اهل این روایات بگرداند و اهل عمل بگرداند و این حقایق را در قلب ما تثبیت کند، باور ما را نسبت به این مسائل تقویت کند و تثبیت بکند انشاالله. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...