‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. بحث بعدی، بحث عکس است. عکس یعنی اینکه "فنیکس" توی عکس برعکس، تشابه اطراف، جزئی از کلام را اول میآورد، جمله بعد آن میآید آخر. بعد آن آخری که مال این آمده، میشود اول بعدی؛ اول این میشود آخر بعدی. اول بعدی حالا یا عکس بین طرفین کلام است. مثل "کلام الملوک، ملوک". یا بین متعلقات یک فعل. در نهجالبلاغه داریم اول کلمه "اشباح" - اسم اصطلاحش چی بود؟ عکس - عکس بین الان متعلقات خطبه ۱۰۸. یا بین طرفین کلام، یا بین متعلقات یک فعل. الان متعلقات یک فعل خطبه ۱۰۸؛ صفحه ۱۴۱. اوه، اوه چقدر زیاد است! بله، اشباح. بله، بله مالی «أَرَاکُ» - ۱۰۸، شما گفتی - بله. ۱۰۸: «بِلا أَشْبَاحٍ» کجاشه؟ خط ۷: «مَالِی أَرَاکُمْ أَشْبَاحاً بِلا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلا أَشْبَاحٍ». نمیشه عکس؟ اشباح بدون ارواح، ارواح بدون ...
آیتالله وحید میگویند در درس خواص از عوام و عوام از خواص، فحش علمی. خواص از عوام و عوام از خواص. عوام از خواص باشی یا خواص از عوام باشی. اینها از سطح بالا بالای اینها نزدیک میشه. بله. علیایحال جایگاهی ندارد برای حرف زدن. ماجرا این است چرا خواص از عوام است دیگر؟ در صورت بله. ورود پیدا نکردم.تیمهایی که دیگه دارن میافتند از "بیگ" مثلًا میافتند تو دست "یک" یا آنهایی که از دست "یک" دارن میآیند تو "دیگ". این اشباح. بعدیش مرحومه مغبوطه. چرا دیگه؟ قبط جابجا شد دیگه. اشباح نه، تشابه اطراف. آخر این شد اول آن، این اول این میشود آخر آن. چرخیدن کلمهای که در آخر جمله، آخر آن آخر آن میشود عکس نقیض. مغبوط. خطبه ۱۱۴. خطبه ۱۱۴: الان عرض میکنم. ۱۱۴، خط ۱۰: «إِنَّكَ تَرَى الْمَرْحُومَ مَغْبُوطاً وَ الْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً.» قشنگم هست. میفرماید که عمدتاً فضای نهجالبلاغه فضای تنبه و - چی میگویند؟ - نهیب زدن و اینهاست. عجیبه دیگه، ببینید: «إِنّا الْمَرْءَ يَجْمَعُ مَالاً لَا يَأْكُلُ وَ يَبْنِي مَالاً لَا يَسْكُنُ». این از عناء است، از بدبختی است اینه. از مشکلات اینه. آدم چیزی رو جمع میکنه که نمیخوره، چیزی رو بنا میکنه که توش ساکن نمیشه. «ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَا مَالَ لَهُ وَ لَا بِنَاءَ». آن وقت دیگه نه مالی حمل کرد، نه خانهای را نقل داد. «وَمِنْ غَيْرِهَا» یکی دیگر از آن بدبختیها این است که: «إِنَّكَ تَرَى الْمَرْحُومَ مَغْبُوطاً». آنی که تا امروز همهاش رحم میکردند، امروز همه بهش غبطه میخورند. همه گفتند: "آخی نازی، این معلولها و بیمارها و اینها همه با نواز. آخه گناه داره." فردا او چه جایگاهی دارد در بهشت و قیامت و همه بهش غبطه میخورند. «وَ الْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً». تو این دنیا به آنهایی که غبطه میخورند: "این چقدر پول داره." آنجا میگویند: "آخی، این بدبخت چقدر نداره." مرحومی که اینجا بهش رحم میکردند. آنور بهش غبطه میخورند. آنی که اینجا بهش غبطه میخوردند: "آخه بدبخت این چقدر بدبخت بود. ما فکر میکردیم چقدر کارش درسته." «لَيْسَ ذَلِكَ إِلَّا نَعِيمَ ذِلَّةٍ وَ بُؤْسَ نَزْلَةٍ». خیلی نهجالبلاغه محشر میریزه به من. چقدر بدبختم که میخوانم و هیچ تغییری هم در من حاصل نمیشه.
متعلقات دو تا فعل در دو تا جمله. اینها حالا دو تا فعل تو یک مثالی که حالا متعلقات دو تا فعل در دو تا جمله. تو یک جمله دو تا فعل در دو تا جمله. سوره آلعمران آیه ۲۷: «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَ یُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ». دوباره. دوباره اتفاق افتاده دیگه. میآید دوباره دو ضربه، آن یک ضربه بود یکی بود. تموم میشد. یه دونه عکس بود تمام. عکس نقیضی که ما تو چیز میگوییم عکسم. اصلاً اسمش هم عکس خود موضوع. بله. متعلقات: «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَ یُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ». یکی حی از میت، میت از حی. لیل در نهار، نهار در لیل.
دوباره نهجالبلاغه، به به به. ای خدا چقدر این کلمات عجیبه غریب است. خطبه ۱۱۴، خط ۱۲: «مَا أَقْرَبَ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ لِلْحَاقِهِ وَ أَبْعَدَ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ لِنُقْطَعِهِ». عقربات خط ۱۲، خطبه... زود یاد بگیرم، خیلی یاد بگیرم. زمانی که سبحانالله امیرالمؤمنین تعابیر تعجبیشان رو با سبحانالله میآوردند. مستحب است از کسی، از چیزی تعجب میکند سبحانالله دارد، کسی بابت یک ترجمه سبحانالله بگوید مثل این میماند که هفت هزار سال عبادت کرده. چیه؟ تعبیر خیلی عجیب غریب ثواب عجیب غریب. تعجب کرد بگه: "سبحانالله." حالا یادم باشه بیارم توی "ثواب الاعمال" مرحوم صدوقی. «مَا أَقْرَبَ الْحَیَّ...»؟ اینجا چیه؟ صیغه تعجب. سبحانالله. چقدر زنده به مرده نزدیک است؟ «لِلْحَاقِهِ» ملحق میشود. «وَ أَبْعَدَ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ لِنُقْطَعِهِ». چقدر مرده از زنده دور است؟ چون او از این بریده. دو طرف نسبیه دیگه. این به آن نزدیک، آن هم به این نزدیکه. میگه این چقدر به آن نزدیک است چون این، همه فردا. آن چقدر از این دور است چون برید رفت. چند کسی بود اینجا تو دنیا. وجه قرب و بعد تفاوت دارد. این از این حیث به آن نزدیک است و از یک حیث دیگر از این دور است. پس میشود کسی در عین حالی که به کسی نزدیک است، از جهت دیگر از او دور باشد. یه بحثی دارد شهید مطهری، از بحثهای خوب ایشان به نظرم توی "گفتارهای معنوی" است در مورد قرب. بله. قرب صحبت میکند. میگه: "میشه یه بچه کنار باباش دراز کشیده باشه، اون یکی بچه آنور عالم باشه. بعد از حیث رفتار و سیره و خلقوخو، او به این نزدیک است، این از او دور است." «مَا أَقْرَبَ...» سبحانالله. «مَا أَقْرَبَ وَ أَبْعَدَ». چقدر این نزدیک و دور است، چون حیثیتها از حیث مادی به او نزدیک، اخلاقی از او دور. گل. بعد نسبت به خدای متعال معنوی است مادی نیست. بحث خوبی دارد. ما تو این کتاب تقریباً یه چهل پنجاه در مورد ضرورت مطالعه آثار شهید مطهری بحث کردیم.
بله، حالت چهارم: عکس بین متعلق دو تا فعل و قرار گرفتن فعل بین دو تا متعلق. عکس متعلق دو تا فعل و این یه فعلی هم بین دو تا متعلق قرار دارد. در همین نهجالبلاغه است. «يَسْتَدَلُّ...» الان گفتیم اولیش این بود که طرفین کلام. «کلام الملوک، ملوک الک...» دو طرفش. حالت دوم متعلقات یک فعل. دوم متعلقات دو تا فعل ولی دو تا جمله. چهارمین: متعلقات دو تا فعل ولی یه فعل بینش آمده. یعنی فلش یکی است. آن متعلقات جابجا میشود. «یُسْتَدَلُّ»؛ خطبه ۱۵۶، خط ۳۶. «الْإِيمَانُ يَدُلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ وَ بِالصَّالِحَاتِ يَدُلُّ عَلَى الْإِيمَانِ». خیلی این تعبیر کاربردیه. خیلی کاربرد. «فَبِالْإِيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ وَ بِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِيمَانِ.» با ایمان پی به صالحات میبریم، با صالحات پی به ایمان میبریم. بحث مفصلی در مورد نسبت عمل صالح با ایمان که ما تو این مباحث سبک زندگی که پارسال داشتیم، سبک زندگی از منظر المیزان، یک ماه در مورد همین مسئله صحبت، دانلود همین بحث صحبت کردیم که سبک زندگی ایمان را تقویت میکند، ایمان سبک زندگی را تقویت میکند. نسبت این و: «بِالْإِيمَانِ یَأْمُرُ الْعِلْمَ وَ بِالْعِلْمِ یُرَحَّبُ الْمَوْتُ وَ بِالْمَوْتِ تُخَمُّ الدُّنْیَا وَ بِالدُّنْیَا تَحْرُصُ الآخِرَةُ». حالا اینجا ببینید حضرت در این حال چند تا را با هم میزند. الان اینجا یه دفعه چی شد؟ «وَ بِالْإِيمَانِ یَأْمُرُ الْعِلْمَ». یه دفعه آمد توی تشابه اطراف. «یُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِيمَانِ بِالْإِيمَانِ، یَأْمُرُ الْعِلْمَ، بِالْعِلْمِ یُرَحَّبُ الْمَوْتُ، بِالْمَوْتِ تُخَمُّ الدُّنْیَا، بِالدُّنْیَا تَحْرُصُ الآخِرَةُ.» اینها چی بود این؟ چند تا تشابه اطراف. اولش عکس بود، بعد شد تشابه ایمان، امیر بیانه.
پنجمیش: عکس بین دو تا لفظ تو دو طرف جمله. سوره ممتحنه آیه ۱۰: «لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ». نه آن ها برای اینها حلالاند، نه اینها آن ها را برایشان حلالاند. «لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ». «أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ». چی بود این؟ لفظ دیگه. دو طرف جمله. دو تا لفظ. آن اولی دو طرف کلام بود، مضافالیه. خوب قبلی چیز بود، بله. قبلی متعلق دو تا فعل بود. فعل نداریم. «هُنَّ» مبتدا خبری. فعل نداریم آنجا. «یُسْتَدِلُّ» را داشتیم. «اللَّهُمَّ یُحِلُّونَ» شبه فعل. بازیها دارند، اصطلاح جعل کند خطعه. «قَدْ اخْتَرَعَ». خطبه ۱۷، خط ۷: «مَنْ هُوَ فِی مُلابَسَةِ الشُّبُهَاتِ فِی مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْکَبُوْتِ لَا یَدْرِی أَنَّهُ أَصَابَ أَمِ اخْتَطَأَ». عبارات علم عجیبوغریب! صفحه ۴۰، خطبه ۱۷، خط هفتم. آه، خطبه عجیب غریبی! مبغوضترین خلایق برای خدا دو دستهاند: یکی کسی که خدا خودش او را به خودش واگذار کند. صنف دوم: «رَجُلٌ غَمْرٌ جَاهِلٌ یَنْسُجُ الْبَاطِلَ بِالْبَاطِلِ»، یه سری مجهولات به هم بافته، «مَوْضِعٌ لِلْجُهَّالِ الْأُمَّةِ». یه پاتوقی شده برای جهال امت. «عَادَفٍ أَخْبَارِ الْفِتْنَةِ عَمَّ بِشُمُولِهَا وَ بِمَا فِی عَقْدِ الْهُدْنَةِ قَدْ سَمَّاهَا». اشباح الناس عالمپسران فتنه است. مردم بهش اشباح الناس بهش میگویند: عالم اشباه الناس به آدم نیست. «بَکَّرَ فَاسْتَکْثَرَ مِنْ جَمْعِ قِلَّةِ مَا فِیهِ خَیْرٌ مِنْ کَثْرَةٍ حَتَّى تَمَامِ مَا کَانَ عِوَضاً». بعد میآیند جلوتر. طرف خودش نمیداند، «لَا یَدْرِی أَصَابَ أَمْ أَخْطَأَ». درست میگوید یا غلط میگوید؟ «فَإِنْ أَصَابَ خَافَ أَنْ یَکُونَ قَدْ أَخْطَأَ وَ إِنْ أَخْطَأَ رَجَا أَنْ یَکُونَ قَدْ أَصَابَ». اگر درست میگوید، میترسد که غلط دربیاید. اگر غلط بگوید، امید دارد که درست دربیاید. «جهلون خبات جهالا عاشرکا و اشوات». خب، اینجا چیه؟ «اصابه» و «اختیار»؟ بله. «اصابه و اختیا»؟ بله، بریم آقا سراغ بعدی.
محسن بعدی ما: جمع. جمع و تفریق. اینم نگفتیم تو این کتاب. جمع چیه؟ این یکی دیگه از محسنات معنوی است. جمع و تفریق. جمع این است که شما چند تا چیز را بیاور بعد یه حکم را همهاش بار. چند، چند امر را تحت یک حکم یک. سوره مائده آیه ۹۰. آیه ۹۰: «یا أیُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا». مستحب چی بگه آدم؟ لبیک. «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ». چهار تا چیز آورده، یه حکم. خمر، میسر، انصاب، ازلام، رجس است، از عمل شیطان است، ازش اجتناب کن. خب، این از جمع مائده ۹۰.
بریم سراغ تفریق. حالا تو تفریق برعکس اینه. چند تا امری که یه نوعاند، هر کدام حکمشان را جدا. سوره فرقان آیه ۵۳. چند امر را که از یک نوع هستند در اختلاف حکمشان از یکدیگر جدا سازند. سوره فرقان آیه ۵۳: «وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَ هَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ». خب، اینجا بحرین را آورده دیگه. دو تا دریا. بعد میگوید: "نه، این یه دریا شور است، یه دریا...". تفریق میکند. «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ». دو تا دریا رو هم رساند. یکیش آب شیرین است، این «هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ». «هَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ». فرقان ۵۳.
بعدش تقسیم. آقا جان، جمع، تفریق، تقسیم. ضرب ندارد ولی جمع با تقسیم، تقسیم تقسیم باشد. فرداها وقتم گذشته زیاد. یکی تقسیم را داریم، یکی جمع با تقسیم داریم. افتنان، مذهب کلامی، مبالغه، تجاهل، تجاهل را گفتیم نه. تاکید، متن، تجرید. ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶ تا مانده. حالا تازه اینها تموم بشه، میخواهم یه دور غدیر از اول قرآنی بخوانیم. انشاءالله تمومش کن چون از بین این سه تا علم بدیع از همه اینها مهمتر است از جهتی.
و الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...