ادامه واقعه چهارم…..
ماموریت ویژه شیاطین
شیاطین، از هیچ میتی نمی گذرند.
دیدم؛ لحظه مرگ پیرمردی که شرابخوار بود
وفور تاثیر شیاطین در زندگی انسان
شیطان به چه شکلی در می آید؟
شکارگاه شیطان
فایده ذکر اهل بیت در لحظه مرگ
چه کسانی مورد عنایت اهل بیت هستند؟
روایتی که تکانم داد.
ثمره کدام اتصال بهشت است؟
فرق اهل نجات واهل حق
مصادیق اصحاب یمین
تصاویر طوایف شیطانی
روایتی که حقیقت آن را دیدم.
گناهانی که عادی شده همان منجلاب است.
اصل عمل را می دیدم نه کاور آن را
بهترین جای جهان برای زندگی
چه کسانی دشمن شیعیان هستند؟
تاثیر شیاطین در تصمیم انسان
هرکس می خواهد مدافع حق باشد، خود را برای بدترین اتفاقات آماده کند.
راهی برای خلاصی از شیطان
شیطان از دو طریق انسان را می زند؟
تاثیر مال مخلوط به حرام در زندگی
نسخه نگارش متن – فصل اول قسمت ۶
آقا صادق: ماموریت این شیاطین که تو اونجا هستن حاج آقا فقط وظیفشونه اون لحظه آخر نذارن طرف متوسل به خدا بشه، متوجه به خدا بشه. مثل اینکه اون لحظه آخر خدا دنبال یه بهانهایی هست که طرف رو جفت و جورکنه به یه بهانهایی جمعش کنه و اینا نمیذارن. و هر میتی براشون یه امتیازه، از هیچکس نمیگذرن. من سال ۹۳ پیرمردی رو دیدم حاج آقا داشت جون میداد. من تو بخش اورژانس بودم تو یکی از بخشها داشت جون میداد این سکته کرده بود. من تو بیمارستان میچرخیدم. فهمیدم حضرت عزرائیل از اطراف من رد شد. از وحشتی که ایشون رد شد، من مشاعرم کار کرد، به هوش اومدم یا هرچی روحم آزاد بود، دیدم رفت سراغ این (پیرمرد) من رفتم نزدیکش. نوبت این بود.
من فهمیدم این داره جون میده، دیدم این پیرمرد، بنده خدا تو اون بخش که بود، رفتم پیداش کردم دیدمش، یک زن، یک جن، همون شیاطین که من به شکل حیوانات میدیدم به شکل یک زن دراومده، زن برهنه، مثلا نیم تنه و اینجوری جلو چشم پیرمرده رو گرفته، ولی همه حواس این پیرمرد بیچاره چهارچشمی چهارطاق اینجوری به این زن بود.
حاج آقا امینی خواه: اون پیرمرد چه ویژگی داشت؟
آقا صادق: پیرمرد رو من نگاه کردم، هرچی خواستم کمکش کنم ذکر بهش میگفتم : “اشهد ان لا اله الا الله”، “اشهد ان محمد رسول الله” هی میخواستم کمکش کنم، میدیدم نمیتونم. دقت کردم بهش، توجه کردم بهش، خب گفتم همه چیشو میفهمیدم، دیدم این پیرمرد اهل مشروب بود. اصلا علتی که اومده بیمارستان اینکه اوردوز کرده بود. مثلا مشروب رو با نمیدونم چیچی با هم زده بود که اینجا آوردنش. یه حالتی داشت که تمام میکرد. اوردوز کرده بود مشروب میخورد و هر هفته با دوستاش تو یکی از باغهاش دنبال فاحشهها و فاحشهگری و ارتباطهای اینجوری بودند و عادتش بود تو طول عمرش، جزو تفریحاتش این ارتباط با فاحشهها و مشروبخواری، هرشب یک استکان ودکا میخورد. اصلا نمیدونم چی چی میخوره! نمیدونم چی چیا ولی میدونم یه نوع مشروب ودکا میخورد و میدیدم ایشون مثلا عادی عادی، فِنتِش اینه. اصلا اهل اهل بیت، خدا، دین نه!!
اصلا تو این حال و هوا نبود که بفهمه من چی میگم! اصلا نمیشنید صدای منو و من اونقدر ناراحت شدم که هیچ کاری نتونستم کنم و ایشون همونجوری جون داد. هر چقدر گفتم: “اشهد ان لا اله الا الله” نمیشنید! همه حواسش به اون جنی بود که بالای سرش بود و وقتی مُرد، این جنه مثل اینکه یک نفس راحتی کشید. مثل اینکه یک شکار زده، یک امتیازه خیلی خوبی بدست آورده بود، بلند شد از روی سینهاش و خیلی راحت بلند شد رفت. کارشو کرده بود، به هدفش رسیده بود. مثلا اینم یکی دیگهاش، اینجوری.
به همین منوال… حاج آقا بحث شیاطین وحشتناکه اگه یه کمی پردهها بره کنار، مردم پیرامون خودشون رو ببینند، تاثیر شیاطین به وفور تو زندگیها مشخصه. من حالا کمکم میگم. این یک نمونه جن بود که به هرشکلی در میاومد. به شکل انسان درمیاومد، به شکل حیوانات، حشرات در میاومد. به هر شکلی که توجهتون رو جلب کنه که متوجه خدا نشی یا بترسونتت یا به شکل علاقمندیهات در بیاد، یا به شکل چیزی که باهاش مأنوس بودی در بیاد. خیلیها مثلا لحظات آخر به فکر معشوقهشون میافتن. مثلا طرف تو عمرش عاشق زن همسایه بوده، اونو میبینه کلا. چیزی که اصلا کلا تو یه فضای دیگهست که متوجه نشه اون لحظه آخر و تمام میشه. یعنی اون قسمی که شیطان خورده میگه که به عزتت قسم گمراهشون میکنم و نمیذارم رستگار بشن، رستگاری تو اون لحظه آخر هم امکان داره. (شیطان) نمیذاره اون لحظه آخر که انسان رستگار بشه و چقدر غریبانه، چه جایی رو انتخاب کرده.
مثل اینکه شیطان شکارگاهش بیمارستانهاست. جایی که تا طرف آخ و اوخ میگه میبرنش بیمارستان، اونجا تمام میشه. انگار دو دستی تقدیم دستان شیطان میشه. حالا پیرمرد ۹۰ ساله، درسته عزیزه خیلی خوبه، ولی وقتی طرف داره جوون میده، یا فضای بیمارستانها رو عوض کنند یا نبرنش اونجا. تو که میبینی داره جوون میده، انگار دودستی میذاریش تو دهن تمساح و اون ولکن نیست. یا پیرمرده دیگری دیدم حاج آقا! اینم داشت جون میداد که من دیدم (یعنی خوب شده بودم من رو از تو بخش آیسییو آورده بودن تو بخش عمومی مردان). من عزرائیل رو دیدم که: اومد تو بخش و میخواست شخصی رو ببره، من رفتم سمتش دیدم یه نفر رو برد که یه شخصی، یک پیرمردی رو گرفت برد پیرمرد هم ۵۵ الی ۵۶ ساله بود، سرطان داشت، اون بردش و من وقتی فهمیدم داره میره شروع کردم بهش شهادتین گفتن، ولی نتونست این شهادتین بگه! اینم حیوانهای مختلف دورش بودن. من دو سه شب که دیدم اینا دورشن (حیوانات) هر چی ذکر گفتم، نتونستم اینو درستش کنم. نمیدونم علتش چی بود.
اینقدر بود که من بیخیال شده بودم، دیگه نمیتونستم کمک کنم که وقتی مُرد من رفتم بالاسرش و دست گرفتم به دیوار. ساعت ۳ نصف شب بود. خانومش کنارش خواب بود و متوجه نشد این مُرده. پرستار هم خواب بود، پرستار هم بنده خدا تو بخش بود، ساعت ۳ بود فکرکنم. من اینجوری دست گرفتم سرُمم رو ورداشتم دست گرفتم به دیوار، رفتم اتاق بغلی، دیدم این دو تا هستن. رفتم اتاق اونورتری دیدم طرف مُرده و این بوق ممتد دستگاهش وصله. پرستاره میدونست این داره میمیره و گذاشته بودن که بمیره دیگه. یعنی قطع امید کرده بودن. سرطان همه وجودش رو گرفته بود. ولی من دیدم چون که خیلی سختی کشیده بود تو دنیا، خیلیهاش رو اینجا براش پاک کرده بودن. با شیوه بدی نرفت یعنی خیلی…
حاج آقا امینی خواه: با مدارا بردنش؟
آقا صادق: با مدارا بردنش آره. ولی باز هم شیاطین دورش بودن، میخواستن اون لحظات آخر بگیرنش. خیلی وضعیت اونجا (بیمارستان) وحشتناک بود. ما روایت داریم شخصی که داره میمیره، مثلا پاهاشو به سمت قبله کنید، موهاشو بازکنید، بالا سرش مثلا آدم نجس نیاد، جُنب نیاد، زنِ تو عادت نیاد و یا مثلا حالت این باشه که بچه هیأتیها بیان روضه بگیرن یا نمیدونم قرآن بخونن. سروصدا نباشه زیاد، یه تُن ملایم قرآن باشه، بیشتر بخاطر اینکه شیاطین نیان سمتش. شاید اون اصلا متوجه قرآن و ذکر اهل بیت (ع) و اینا نشه ولی مانع حضور اونها میشه. اصلا حضور یک آدم مؤمن بالا سر این، باعث میشه که اونها نیان. میدونید چی میگم؟! این نیست که مثلا بتونن کمکی کنن، هیچ کس نمیتونه کمکی کنه.
حاج آقا امینی خواه: یعنی همون نوره دیگه ذاتا؟
آقا صادق: همون نورن، احسنت.
حاج آقا امینی خواه: اینا نورن و اونا هم ظلمتن.
آقا صادق: دقیقا همین که میگن، سرجایی که نماز خونده ببرینش اونجا باشه یا مثلا جانمازش رو براش پهن کنید و اینها، دقیقا همونه. همون نوریان که تو قسمت جلسه قبل گفتم و خیلی میتونه کمک کنه حاج آقا. کاش اونایی که داشتن میمردن یک جوری میتونست یکی دوتاشون برگرده بگه چه برسرش آمده. خیلی وضع خرابه. من این زندگی پس از زندگی رو که آقای موزون تو برنامه ماه رمضون میذارن، خیلیهاشو به دقت نشستم دونه به دونه نگاه کردم، هم داخلیها هم خارجیها، خودمم خیلیها رو دانلود کردم نگاه کردم، مال خارجیها رو مخصوصا! شاید خارجیها تو این تجربههای نزدیک به مرگ خارجیها (که ما بهشون میگم خارجی، اصلا اونجا مرزی نیست)، افرادی که اعتقاد دارن و ندارن، اون طرف خیلیهاشون بودن میگفتن ما ۱۲ تا وجود نورانی دیدیم، ۱۲ تا نوردیدیم، ولی نمیدونستن چیه. نمیتونستن بهشون توسل کنن، نمیتونستن بهشون توجه کنن. تنها تجربهها نزدیک به مرگ هه شیعیان واقعی هست (محبین) هست که مورد عنایات اهل بیت (ع) قرار میگیرند و میبینه که یا امام رضا (ع) میاد به دادش میرسه، یا امام حسین (ع) به دادش میرسه، یا یکی از اهل بیت (ع) به دادش میرسه، یا برش میگردونن یا شفاش میدن. اصلا تو لحظات آخر اوناها جمعش میکنن.
حاج آقا امینی خواه: اینا معمولا یا زیارت رفته بودن یا مثلا کنارشون روضه خوندن.
آقا صادق: دقیقا
حاج آقا امینی خواه: یا خرج داده بودن برای اهل بیت (ع) هیئت رفته بودن معمولا یا به این شکلی…
آقا صادق: دقیقا! نون و نمک اهل بیت (ع) رو خورده بودن یه کاری کردن برای اهل بیت (ع). شما تو جلسه هفته قبل، یک حدیثی خوندید من مُردم و زنده شدم با اون حدیث. در مورد ولایت امیرالمومنین (ع) داشتید میگفتید. گفتید که اونجا فرشتهها میان میگن هرکس به هر طریقی به نور اهل بیت (ع) و به نور حضرت امیرالمومنین (ع) متصل هست، بیاد بره پشت سر حضرت علی (ع) بهشت! اونجایی که خدا از بطن عرش ندا میاد میگه که: خلیفه خدا در زمین بیاد، که حضرت داوود (ع) بلند میشه میگن شما نه، شخص دیگه! بعد حضرت علی (ع) بلند میشه. قبل از حساب و کتاب. امیرالمومنین (ع) که بلند شد، میگن حالا هرکس با رشتهی نورانی وصله به حضرت علی (ع)، به هر طریقی وصله به حضرت علی (ع)، بیاد بره بهشت، پشت سر حضرت علی (ع). این نور همون نوری هست که من دیدم همه خونههای نورانی بهم وصلن، میرن تا کربلا، این اتصاله هست. هرکس به هر واسطهای وصله به حضرت علی (ع)، بیاد بره بهشت پشت سر حضرت علی (ع). خیلی قشنگ بود من اصلا اون حدیث که شما خوندید (من ضبطش کردم با موبایل) چندین بار تو ذهنم مرورش کردم، کلمه به کلمهاش، واو به واوش رو. دیدم دقیقا چیزهاییست که من تو تجربه اونور دیدمش. عین واقعیته. حاج آقا عین واقعیته. اصلا تعارف نداره، اشخاصی که با واسطه یا بیواسطه وصلن به حضرت علی (ع)، نمیدونم هزار تومنم برا هیأت داده، به همین اندازه، نه؟! هیأت از تو کوچهشون رد شده، صدای طبل بیدارش کرده، نه؟! هرچی… یه جوری وصله به حضرت علی (ع).
حاج آقا امینی خواه: حق پیدا کرده؟
آقا صادق: حقه. اون حقه، وصله به حق، حق پیدا کرده، ایشون میبردش (حضرت علی علیهالسلام). من تو قسمت قبل گفتم شبها میرفتم تو حرم اباعبدالله (ع) منتظر یکی بودم که به دادم برسه، که اونا به دادم رسیدن. حضرت شاه عبدالعظیم حسنی به دادم رسید. شاید یکی از زیاراتی یا توسلهایی که خانمم کرده بود یا شخصی برام نذر کرده بود، اون به دادم رسید. و اون خارجیها محرومن از این اتصال. اینکه میگه به ریسمان الهی چنگ بزنید، ریسمان الهی همین اهل بیتن. هرکس وصل نیست اون ته میمونه حاج آقا. میمونه، بدون تعارف. من یه چیزی خدمت شما گفتم، پاشم وامیستم. اون دنیا مثل دنیای اجنهها، جن کافر نداریم. جن سنی نداریم. اجنه یا شیعهان یا کافر. اون دنیا انسانها هم همین جورن، یا شیعهان یا کافر.
حاج آقا امینی خواه: البته اینا به معنای اینه که از حیثِ….
آقا صادق: استفاده ببرن از اهل بیت (ع)، بهره مند بشن….
حاج آقا امینی خواه: آره! یه بحث ایمان و در واقع حق داریم، یک بحث نجات. اهل نجات فراواناند.
آقا صادق: بهره مند بشن از اهل بیت (ع) یه آیه از قرآن داریم حاج آقا، سوره مدثر آیه ۳۸ میفرماید: “کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ ”
این “کُلُّ نَفْسٍ” شبیه همون “کُلُّ نَفس ذَائِقَهُ ٱلمَوت” یعنی هیچکس فراری نداره از مرگ، همه باید مرگ رو بچشن. این میگه “کُلُّ نَفس”، یعنی جهود، گبر، کافر، مسیحی، مسلمان، همه… میگه “کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ”. همه انسانها در گرو عملی هستند که در دنیا کسب کردند. خوب انجام داده باشه خوب میبینه، بد انجام داده باشه بد میبینه.
حاج آقا امینی خواه: عرضم اینه که از حیث ایمان و حق بودن فقط شیعه ۱۲ امامی ست که برحقه.
آقا صادق: والسلام.
حاج آقا امینی خواه: ولی از حیث نجات، نه، ما روایتی هم داریم که ازش فهمیده میشه برخی از اهل سنت هم بهشت میرند.
آقا صادق: مگر به واسطه اتصال به اهل بیت (ع).
حاج آقا امینی خواه: به واسطه نداشتن عناد، “أنْ تُخلِّدَ فیها المُعانِدینَ” در دعای کمیل امیرالمومنین (ع) فرمود. علامه هم میفرمایند که فقط مُعاندینند که تا آخر درجهنم میمونند، بقیه همه میرن بهشت.
آقا صادق: بعد آیه بعدش میگه: “إِلَّا أَصْحَاب الْیَمِین”(آیه ۳۹ سوره مدثر). بعد میگه اصحاب یمین کیا هستند؟ چندین روایت من دیدم از امام صادق، امام کاظم علیهمالسلام، توی همون سایتی که شما فرمودید، الوحی، تفسیر این اصحاب یمین رو رفتم نگاه کردم، دیدم همه اهل بیت از خود امیرالمومنین تا پایین، هرکس تفسیر این آیه رو آورده، مصادقش گفته این اصحاب یمین، شیعیان امیرالمومنیناند. بعد اصحاب یمین رو میگه درگرو عملشون نیستند.
حاج آقا امینی خواه: اسیر نیستند، گرفتار نیستند.
آقا صادق: اسیر نیستند، گرفتار نیستند. اصلا یه جور دیگه حساب وکتاب میکنند باهاشون حاج آقا. مثل بچهای که صاحب داره، مثل بچهای که ولی داره، یه کار بدی کرده اینو نمیگیرن پسِ کلش بزنن، تنبیهاش کنن، میگن این بچه دکتر فلانیه، بچهی آقای فلانیه. دستشو میگیرن میبرنش پیش باباش، ولیش، میگن آقا بچهی شما اینکارو کرده. میگه خیلی خوب مثلا چقدر میشه خسارتش؟ حسابش با من. حسابش با کس دیگهست، حساب و کتابش یه چیزه دیگهست. و اونجا اینجوری بود حاج آقا. اونجا واقعا هرکی وصل بود اونجا بُرد داشت. اون جایی که هیچی، هیچکس به داده آدم نمیرسه. برادر من بغلِ دست من بود. داییمم بغل دست من بود، اصلا نمیفهمیدن چه بر سرمن داره میاد و بقیه هم همینجور، کسی نمیفهمید چه برسرشون داره میاد. هرکه وصل بود نجات داشت.
حاج آقا امینی خواه: یَومَ لَا یَنفَعُ مَال وَ لَا بَنُونَ إِلَّا مَن أَتَى ٱللَّهَ بِقَلب سَلِیم (آیه ۸۸ و۸۹ سوره شعرا)
آقا صادق: این قلب سلیم همون ارادت به اهل بیته (ع) توی اون لحظات حاج آقا هیچکس نتونست زبان منو باز کنه، ذکر حضرت زهرا (ع) تونست منو وصل کنه، قفل رو برداره و به قول معروف من گیر بودم بدون تعارف، من گیر بودم، منی که انقدر ادعام میشد.
حاج آقا امینی خواه: مثلا در آیه قرآن فرمود: کسی حرف نمیتونه بزنه إِلَّا مَنْ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا. حرفی که خدا بهش راضی باشه یعنی همه دهانها قفله این اذکاری که ذکر خداست….
آقا صادق: حاج آقا این از تاثیر شیطان توی لحظه مرگ. این یک نوع جن بود.
حاج آقا امینی خواه: اینا رو باید تصاویرش رو بهمون نشون بدید، جنها رو.
آقا صادق: اینکه گفتم این جن این نوع شیطان
حاج آقا امینی خواه: یک نوع شیطان بگیم بهتر نیست؟ شیاطین جنی
آقا صادق: این شیطان جزو جنها بودند که…
حاج آقا امینی خواه: البته خود جنها هم طوائف مختلفی دارند، شکلهای مختلفی دارند، باز شیاطین اینها طوائف مختلفی دارند. ما اینها رو اگه موافق باشید اسم بذاریم، طایفه اول، طایفه دوم، طایفه سوم، و شما تصاویری که از اینها دیدید رو به ما بدید بعدا، اون چیزی که تو واقعه دوم بود (واقعه دوم بود دیگه؟) که تو بزرگراه فاضلاب میریختند، اسم اونا رو بذاریم طایفه اول.
آقا صادق: همونم دو تا بود. یکیش خود ابلیس بود…
حاج آقا امینی خواه: خود ابلیس رو هم شما تصویرش رو دارید؟
آقا صادق: تقریبا میتونم.
حاج آقا امینی خواه: خب پس ما خود ابلیس رو اونجا فعلا الان کدگذاری میکنیم، تا اینکه تصویری که ایشون (آقا صادق) فهمیده و تصویری که اینجا یه چیزی مشابهش پیدا کرده و ما بعدا میخوایم این تصاویر رو یک جا کنیم، بعد این رو روی تصاویر، یه فایل ۱۰ دقیقهای مثلا یه توضیحی بدیم، تصاویرش مشخص بشه، فعلا تصویر ابلیس رو اون چیزی که شما اینجا یافتی، شبیهترین تصویر میشه تصویر اولمون، تصویر دوم میشه طایفه اول از شیاطین جنی..
آقا صادق: اونایی که دور ابلیس میگشتن
حاج آقا امینی خواه: اونایی که دور ابلیس میگشتن و فاضلاب میریختند، بالهای کوچکی داشتند، دهنهای گشادی داشتند، که شما تصاویر رو به من نشون دادید.
آقا صادق: اینها به هر شکلی در میاومدند، به شکل انسان هم در میاومدند، به شکل حیوانات، حشرات…
حاج آقا امینی خواه: شکل خاص نامأنوسی از اینها تو ذهنتون نیست؟
آقا صادق: نه.
حاج آقا امینی خواه: که تصویری هم براش پیدا کرده باشید اینجا…
آقا صادق: نه فقط اون حشرات و اون حیوانات و اینها که…
حاج آقا امینی خواه: ما به اِزا ندیدید اینجا براش؟
آقا صادق: نه اصلا خیلی بزرگتر از فضاییه که قابل درک باشه براتون، مثلا یک هزارپای اینقدری رو چه جوری بگم؟ (اشاره به هزارپای بسیار بزرگ و غیرقابل توصیف)
حاج آقا امینی خواه:: آهان… و فعلا تا به حال ما این دو طایفه رو داشتیم از شیاطین جنی. به بعد باز دوباره طایفههای دیگری هم داریم. خُب، بفرمایید.
آقا صادق: خُب بحث شیطان که بخواهیم دوباره تو ادامهی همین بگیم، بذارید بریم من بحث ملائک الهی رو بگم. بعد بریم دوباره سراغ بحث شیطان
حاج آقا امینی خواه: ملائکهای که با هم رفتید کشورهای مختلف؟
آقا صادق: بله
حاج آقا عمادی: قبلش … شما تو بحث لحظات مرگ و اینا، بحثی از عنایاتی از ائمه یا حتی امام زمان (عج)، چنین چیزی مشاهده کردید؟
آقا صادق: یکیش که برای خودم بود که گفتم. مثلا من زبانم قفل شده بود و دیگه هیچی نمیتونستم بگم. اونجا ذکر حضرت زهرا (ع) و اهل بیت تونست منو نجات بده، اما لحظه مرگ لحظهای هست حاج آقا که حتما اهل بیت به داد آدم میرسن. حاج آقا روایتی از امام صادق (ع) فکر کنم شنیدم: یا از امام باقر(ع)، من درست خاطرم نیست. میفرماید که یک روز یکی از اهل سنت میاد سراغ امام باقر یا امام صادق، میگه که شیعیان شما رو تو جهنم میسوزونن؟ امام میفرماید که: نه. میگه اگه خیلی گنهکار باشی چی؟ امام میفرماید: تو دنیا اینقدر عذاب میکشه، سختی میکشه که پاک میشه. میگه اگه بازم پاک نشد، اونقدر گنهکار بود که پاک نشد چی؟ امام میفرماید: لحظه مرگ اونقدر عذاب میکشه که پاک بشه. بعد میگه اگر بازم پاک نشد؟ میگه توی شب اول قبر انقدر عذاب میکشه که پاک بشه. اگر درست بگم (شخص سنی) آدم معاندی بوده میخواسته آخرش شیعه رو بسوزونه. بعد میگه:
اگر بازم پاک نشد؟ میگه تو برزخ اینقدر عذاب میکشه، سختی میکشه که اونجا پاک میشه، دیگه به عذاب جهنم نمیرسه. بازم یه دندگی میکنه، میگه اگر بازم پاک نشد چی؟ میگه حضرت عصبانی شدند اینجا، داد زدن سرش، گفتند به کوری دشمنان اهل بیت دستشون رو میگیریم میبریم بهشت، خودمون میبریم بهشت. حاج آقا اینکه لحظهی مرگ سخته برای آدما، مخصوصا آدمای خوب، یعنی یه قسمت از پاک شدنشونه، یک قسمت از جزاشونه، یک قسمت از مرحمت خدا بهشونه این سختی. دیگه نمیگم عذابه، نه عذاب نیست. این مرحمت خداست که به اونور نکشه. عذاب دنیا اصلا قابل قیاس نیست. یک لحظه تموم میشه میره ولی میگن اینقدر لحظه مرگ سخت میشه که طرف پاک بشه بره. و حالا یه عده هستن، روایت داریم که لحظه مرگ امام رضا (ع) میاد بالا سر طرف جمع میکنه کارو که مثلا طرف، اینقدرهام سختی نکشه. ولی مرگ، حاج آقا، اون مرگ قطعی، من که ندیدم اون مرگ قطعی رو، هرکس دیده حتما اونجا امام رضا (ع) به دادش، به کمکش میرسه. من نتونستم ببینم اینو و ان شاء الله که به فریاد هممون برسه، خیلی لحظه سختیه، خیلی سخته. توی مرگهای افرادی که من دیدم متاسفانه، افرادی بودن که یا اعتقادی نداشتند یا گرفتار شدید بودند و حتی اون از افرادی که زنده هم هستند، مطالبی که دیدم افرادی هستند که برنگشتند، هرچقدر هم بهشون گفتم برنگشتند.
حاج آقا عمادی: میتونید یه مثال بزنید از زندهها؟
آقا صادق: نه
حاج آقا عمادی: حالا نمیشه سربسته گفت؟ مثلا یه نفر، فلان شخص، فلان عمل رو انجام میداد، این اثر رو ازش دیدم که نه اینکه بگید توضیحات بیشتری ندید که: کی؟ کجا؟ راوی کتاب ۳دقیقه در قیامت میگفتش که فلان شخص از فامیل رو دیدم، مثلا گرفتار دروغ گویی بود و چنین عقوبتهایی هم براش اومد. خب این مصادیقش میتونه خیلی زیاد باشه. عقوبت اعمال، این تلنگرها خیلی قشنگه. اینکه مثلا طرف یه نفر رو دیده بخاطر یه عملش مثلا راوی کتاب ۳دقیقه در قیامت میگه من فامیلمون رو دیدم، بخاطر بی حیایی در زمینهی محرم و نامحرم گرفتار چه عقوباتی بود و چه سختیهایی… بوی تعفنش از کیلومترها به مشام میرسید. اینو دیده از اون طرف، اشاره نمیکنه کیه ولی خُب…
آقا صادق: بذارید من سربسته بگم فضای اون ور حاج آقا، انقدر سخت بود، من یه گوشهشو رو، یک تیکهاش رو گفتم. باز یه مثالی هست من میزنم اشکالی نداره. وقتی یه سری پردهها بالا میره از جلوی چشم شما، شما از افرادی که جلوی شما خیلی دارای آبروی هستند… ما راویت داریم که خدا اگر ستاریت خودش رو برداره، برادر جنازه برادرش رو دفن نمیکنه. من اینو به عین دیدم. میخوام یه گوشه اش رو بگم که فضاحتش رو بفهمی. یکی از (اسم شخصی که سانسور شده ): اومد عیادت من. خب من دیدمش، تنفر همه وجودم رو گرفت. مثلا تو ذهنش چی بود؟ تو ذهنش این بود که… من میدیدم، میفهمیدم که چی تو ذهنش داره میگذره. چی تو فکرش داره میگذره. چه نیتی داره. با چه نیتی اومده.
با چه نیتی این (اسم شخص سانسورشده) تو ذهنش چیه؟ حالا من اینو چه جوری درست کنم تو ذهنم؟ اصلا زندگی برای من شده بود تو اون دو ماه مثل جهنم. درب رو خودم بسته بودم نمیرفتم. همه زندگیم آتیش شده بود، به خدا میگفتم: خدا ببر منو. چون که خیلیا که روشون چه حسابایی میکردم، میدیدم چه وضعیتی هست. حاج آقا بعضیا به من میگن که اون فاضلابی که توی ماشین دیدی چیه؟ من به نظرم میاد خیلی از اتفاقهایی که برای زندگی ماها عادی شده، خیلی از حرفایی که ما تو زندگی عادیمون بین زن و شوهر زده میشه، بین پدر و مادر، بین بچهها زده میشه، خیلی از وامهایی که ما میگیریم، خیلی از پولهایی که میاد تو زندگیمون و خیلی از حرفا و خیلی از افکار اتفاقهای عادی تو زندگیمون، همون منجلابه و ما حالیمون نیست چیه، ذاتش چیه. من اون ور حاج آقا اصل عمل رو میدیدم. کاوری که روش بود رو نمیدیدم. من اصلش رو میدیدم.
شما هرچیزی میتونستی روش بکشی، ولی من اون کاور رو نمیدیدم. مثلا من یکی از افراد رو دیدم، سلول سلولم میلرزه حاج آقا از گفتنش حتی، مثل اینکه شما رو بردن تو یک زندان گوانتانامو بدترین شکنجههارو بهتون دادن ۱ سال، ۲ سال، ۳سال اونجا بودید الان دوباره میخوان ببرنت فقط از اونجا ردت کنن از ۵۰۰ کیلومتریش که میرسی دونه دونه خاطرات برات میاد تنت میلرزه. لحظه لحظه سختیها برات زنده میشه. من اینجوری سلول سلولم میلرزه چون تو دو ماه بیچاره شدم. نه اینکه مثلا بگم محل کار بد بود، ایران بد بود، نه، کل جهان بد بود. نه اینکه بگم من خوبم، نه، اینقدر ترس از اون پشتش داشتم و این شیاطین که اینجا فعال بودند و مردم رو آزار میدادند، اذیت میکردند… بهترین جای جهان ایرانه. بهترین جای جهان از لحاظ کشوری ایرانه، برای زندگی کردن، ولایت امیرالمومنین (ع) توشه. اما چون بهترین جا روی زمین هست، مورد هجمه شدید شیاطینه. بقیه جهان دارن با اینا زندگی میکنن. من به حاج آقا گفتم، گفتم اینایی که این فیلم هالیوودی میسازن اینگار شبانهروز با این شیاطینن. اینجوری طراحی کرده شیطان رو که من دیدم انگار مثلا داشته با این زندگی میکرده، شبانهروزش با این بوده، عادیه براشون، خــیلی عادیه. اما کشور ما، مردم ما، به علت اینکه پشتیبان ولایت و اهل بیت و امیرالمومنین (ع) هستند از طرف همه جهان تحت زیر ضربهان. توی دشمنی با ما چین و روسیه و آمریکا و غرب و شرق و کره شمالی حتی، اینا همه تو دشمنی با شیعه همه متحدند. توی دشمنی با اهل بیت همهشون متحدند، چین و روسیه و آمریکا نداره. غرب و شرق جفتشون برای زدن شیعه متحدند. شما نگاه کنید الان چین داره موشک میده به عربستان، بالستیک، که یمن رو بزنه. گرچه متحد آمریکا هم هست، متحد فلان هم هست. با هم جنگ دارند ولی سر دشمنی با شیعه که مثلا امام زمان رو شنیده که میخواد از یمن ظهور کنه، با اون دشمنی میکنه. تو دشمنی با ایران، روسیه حکم تایید میده به تعلیقات ایران و احکام سازمان ملل به فلان و فلان. چین هم همینجور، اینا با هم متحدند تو دشمنی. بله تو سیاستهای بین خودشان یک مقدار مشکل دارند با هم، اما تو جنگ دو قطبی حق و باطل اینا همه متحدند، و ایران به شدت زیر ضربه. ایران، حزب الله لبنان، عراق. اگه میبینید وضعیت عراق پا نمیگیره بخاطر اینه که تک تک علمای عراق به شدت زیر ضربهاند. زیر ضرب شیاطیناند. اختلاف میاندازند بینشان، با همدیگه دشمنی میکنند، میزنند. فقط به خاطر این که اینا یکی نشوند، چون شیعهاند.
شما نگاه میکنید کل جهان جبهه گرفته علیه ایران و این نشون دهندهی اینه که همه شیاطین با همهی قدرت دارند میزنند، روی تک تک مردم ایران حساب باز کردند. روی هر جوونی که اونو از دایره خارج میکنند، از دایرهی دولت انقلاب حضرت مهدی(عج) خارج میکنند، چه معتادشون میکنند، چه بیخیالش میکنند، چه فراریش میکنند از دین، چه هرچی، روی تکتکشون برنامه ریختند. و حاج آقا اینهایی که موندند، زندگیهاشون زیر ضربهی شیاطین هست. اینهایی که در جبههی شیعه موندند خودشون، زندگیهاشون، زن و بچهشون، مالشون همه زیر ضربه هست. نگاه میکنی بچه شیعهها همه تو ضعفند. چه مالی، چه اقتصادی، چه… گرفتارند. اونی که رفته اونور، اونوری شده اصلا کاریش ندارند. به قول آقای رائفیپور خیلی مثال قشنگی میزد، میگفت دزد گاوصندوق خالی رو نمیزنه، اونی که اصلا خودش تو مسیر اون وره که تو مسیر اون وره اصلا کاری بهش نداره شیطان. شمایی که داری نشر میدی، دست شیطان و مچ شیطان رو باز میکنی. ببین من پیه اینا رو به تنم مالیدم، از وقتی از اول سال شروع کردم به بیان اینها، به حاج آقا گفتم بچههام دونه دونه دارن میافتن بیمارستان، خانمم به شدت آسیب دیده.
از لحاظ محل کار به شدت زیر ضرب رفتم، توی زندگی مادرم پدرم همینجور مشکل ایجاد میشه. اون شیطانی که اتاق آیسییو رو خالی کرد که من از بقیه دور بشم، تو تصمیم دکترا تاثیر گذاشت، که فلانی رو ببرید. فلانی رو ببرید فقط اینجا نباشه. اتاق خالی کردند برام، تو اون بحبوحه کرونا. و همینجور تو تصمیمها تاثیر میذارند. حالا میگم، تو ادامه میگم چه شیاطینی چه تاثیراتی دارند. فقط بدونید اونایی که تصمیم گرفتند تو راه خدا باشند، تصمیم گرفتند یک ضربهای به شیطان بزنند، تصمیم گرفته روحانی باشه، پاسدار باشه، وزارت اطلاعاتی باشه ارتشی باشه، میخواد تو جبهه مقاومت جبهه جنگ، پشت ولایت باشه، پشت دولت امام زمان باشه، خودش رو برای بدترین اتفاقات تو زندگیش آماده کنه. فکر نکنه مثلا الان گفت یاعلی یاعلی، همه چی خوش خوشانش آماده باشه، شیطان هم کاری باهاش نداشته باشه. شیطان قسم خورده که نمیذارم، اونایی که زده اونا کشتهها هستند. الان اونایی که بت پرستن، اونایی که داعشیان اونا رو که شیطان برده. اینایی که موندن رو داره کار میکنه، با اونا که کاری نداره شیطان. همهی هیمنهش رو آورده رو اینا، اینایی که موندن تو جبهه. مثل شمایی که تاثیرداری حاج آقای عمادی، مثل شمایی که حاج آقا کلامت، گفتارت تاثیرداره به شدت زیر ضربی. یقین داشته باش هجمهی شیاطین توی زندگیته. مشکل برات ایجاد میکنن، بدبینت میکنن، توی رسانهها میزننت، شُبهه برای کارات، اختلاف ایجاد میکنن، تو حرفات، تو کتابات، تو گفتارت، اصلا میان میچسبن بهت که خرابت کنند، که اگر شما رو خراب کنند کل نشرهادی و کتابهاش همه رو خراب کردند. پس همهی توانش رو میذاره که شما رو خراب کنه.
حاج آقا عمادی: خب راهی نبود که جلوی این حرکت گرفته بشه؟
آقا صادق: من راهش رو دیدم، به من نشون دادند. گفتم تو قسمت قبلی. باید “طهارت” داشته باشی، خیلی کلمهی مهمیه حاج آقا. خدا عین کلیدواژهها رو برای ما قرار داده. خدا تو قرآن میگه شیطان از دو طریق بندهها رو بدبخت میکنه، مشارکت میکنه در مال و بنون. تو مالت و توی نسلت. توی نسلت یعنی چی؟ توی مالت یعنی چی؟ شما وقتی یه لقمهی حرامی میاد توی زندگیت دیگه وصل نمیشی. طهارت ظاهری دیگه نداری، خونهای که توش نشستی پولش پول بچه یتیم توش بوده، نه، راضی نبوده یکی. دیگه تو اونجا کانکشن برقرار نمیشه با خدا که شما تحت ظِل اون نور الهی قرار بگیری که بخوای پاک بشی. شیاطین میریزن دورت، چون نمازت قبول نیست میریزن دورت. روضه میگیری ولی اهل بیت اونجایی که غصبی باشه نمیان که، مثال دارم میزنم.
چون طهارت ظاهر نداری. منی که پاسدارم میخوام خدایی باشم، از اضافه کارم نمیزنم، میام دو ساعت اضافه کاری میگیرم. من اینو مثال میزنم، من اینو عین خواب دیدم؛ یکی از دوستام یک کاری تو ساعت کاری انجام داد. داریم میریم کربلا. یک موکبی بود اسمش موکب اباعبدالله(ع) بود. داشتند ساندویچ میدادند، دیدم خود حضرت اباعبدالله(ع) تو موکب وایسادن دارن ساندویچ میدن. من یک ساندویچ گرفتم، دونه دونه بچههام هم گرفتند. رفتیم جلوتر، دوستم آمد، همین بنده خدا آمد با زن و بچهاش. ساندویچ رو از حضرت اباعبدالله(ع) گرفت، انقدر دنبهی خوک دستش بود، گرفت جلوی این کباب ترکیها، این دنبه رو گرفت جلوی این توری، جلوی آتیش، آب شد روغنش رو ریخت رو ساندویچی که اباعبدالله(ع) بهش داده بود. گفتم چیکارکردی؟!! گفت اینجوری لذیذتره. گفتم این نجس بود ریختی، دیگه همونم نمیتونی بخوری! گفت نه اینجوری لذیذتره، گفتم بنداز دور، چیه گرفتی. رزق طیب و طاهر اهل بیت رو دادی بخاطر اینکه یک کم راحتتر از گلوت بره پایین اینکار رو کردی؟! بعد بهش گفتم، من اصلا اطلاع نداشتم همچین کاری کرده. تا بهش گفتم نشست رو زمین، زد زیرگریه. پشیمون شد رفت همه رو پس داد، ریخت به حساب بیت المال. گفتم یک قرون، یک قرون یه چیکهاش رو نذار تو مالت بمونه که اون یه چیکه کل مالت رو حروم میکنه، کل رزق طیب و طاهرت رو خراب میکنه. وقتی طهارت مال نباشه. اون کانکت برقرار نمیشه با خدا، اون تحت عند ربهم دیگه قرار نمیگیری، تحت نور الهی قرار نمیگیری که بخوای شیاطین به سمتت نیان، میان. حاج آقا گفت راهش چیه؟ گفتم راهش رو باز نکنیم.
خودمون راهش رو باز میکنیم. خودمون با گرفتن پنج هزارتومن گرونتر اضافهتر، این همون یه قطرهی حرومه هست. راهشون باز میشه، میان تاثیر میذارن. بخوای نخوای تاثیر میذارن. من دیدم، به عین دیدم. از خودم نمیگم، شما دیگه زندگی منو دیدید دیگه، این زندگی منه. من دارم ضربه میخورم ولی حاج آقا حاضر نشدم سر سوزنی بیاد توی زندگیم، کم و زیاد. با هیچی. چون میترسم، اینقدر از این تاثیرش میترسم. من دیدم چه بر سر آدم میاد. من کار برق میکردم حاج آقا. شیراز کار برق میکردم، گفتم. چون حقوقم نمیرسید، دوازده تومن اون موقع داشتم.
پایان قسمت ۶ فصل اول….
در حال بارگذاری نظرات...