آپشن شیطان
مبدأ شرور و اختلالات
اصل فراموشی، فراموشی معنوی است
سه گونه تصرف شیطان
راه یابی شیطان در قلب و سینه
معصومین از کدام وسوسه درامان اند؟
فراموشی منافات با عصمت، در انبیا راه ندارد مگر…
هر آلودگی و پلیدی در عالم، ابزار شیطان
ویروس اختلال گر
هرچه شفا در عالم است، بروز تربت اباعبدالله است
اهل بیت علیهم السلام، طهارت محض و آب حیات
بریز و بپاش خداوند متعال در حدیث کسا
رجس در تربت، نور و طینت اهل بیت هم راه ندارد
دعا بر این خاک مستجاب است
قواعد زمین کربلا
ذکر اهلبیت، ذکر خداوند متعال
شیطان با توجه مشکل دارد نه تلفظ
گاهی تلفظ ذکر هم ابزار شیطان است
در کدام مرتبه ی درگیری با شیطان هستی؟
بهترین راه برای ذکر خداوند متعال
مهره هایی در دست شیطان
جمع دوستان اهلبیت و جمع دشمنان اهلبیت
همنشین شیطان نباش
بهترین راه برای سرکوب شیطان
استغاثه و فریاد شیطان
خاصیت ذکر جمعی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل العقدة من لسانی یفقهوا قولی.
بحث بر سر این بود که شیطان مبدأ شرور در این عالم است، مبدأ بدیها، ضررها، آسیبها و اختلالات. مطالبی دیشب عرض شد. البته دوستان سؤالاتی پرسیدند، خب طبعاً باید به این سؤالات جواب داده بشود. یک سؤال این بود که این فراموشی که اینطور گفته میشود، خب ما گاهی آدمهای خوب را میبینیم دچار فراموشی میشوند. خب بحثی که مطرح شد، همه فراموشیها به شیطان نسبت داده شد. آلزایمر و از این قبیل مسائلی که پیش میآید، اینها چه میشود؟ آدمهای خوب دچار فراموشی نمیشوند، هیچ چیزی را فراموش نمیکنند؟
پاسخ این است که اصل این فراموشی، فراموشیهای معنوی است، نسیان آن حقایق الهی، قدسی، معنوی است. فراموش کردن ارتباطمان با خدای متعال، فراموش کردن مرگ و فراموش کردن گناهانمان و مسائلی از این قبیل، فراموش کردن شکر و اینها، خب مسلماً از شیطان است. البته این به این معنا نیست که این فراموشیهای این شکلی هم از شیطان نباشد. این البته یک بحثی است و عرض کردم دیشب نیاز به یک گفتوگوی مفصل دارد.
مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) یک رسالهای دارند به نام «رساله شیطان» و مباحث مفصلی دارند. میفرمایند که شیطان سه جور تصرف میکند: یا در موجودات، یا در انسان، یا بیرون از انسان. در انسان اگر تصرف کند، یا در قلب انسان تصرف میکند، در قلب و سینه انسان، یا در بدن انسان.
در قلب و سینه انسان، همین «یوسوس فی صدور الناس» است که برای همه ماها در واقع هست و همه گرفتار آن هستیم. معصومین نسبت به این در اماناند، انبیا، اولیا، معصومین، همچین وسوسهای به آنها راه ندارد، در قلبشان، در سینهشان شیطان نفوذی ندارد. مرتبه دوم در بدن است. ایشان میفرمایند نه اینجا معصومین، انبیا، اولیا، شیطان این آسیب را میتواند به آنها بزند و آیات قرآن هم به این دلالت دارد. حضرت ایوب (ع) و دیگران. حتی فراموشی را آنجا میفرمایند که فراموشیای که مخالف با عصمت نباشد، این هم از شیطان است و هم در مورد انبیا و اولیا جاری است. مطلب مهم و دقیقی است. فراموشیهایی هست که مخالف عصمت نیست. بله، اگر یک فراموشی باشد که مخالف عصمت باشد، فراموش کند، این اصلاً نمیشود معصوم این شکلی باشد. حکم خدا را فراموش کند، معصیتی را فراموش کند، انجام بدهد، وظیفهای که باید انجام میداد. این جور فراموشیها نمیشود. ولی فراموشیای که مخالف عصمت نباشد، این ممکن است و از شیطان هم هست و در مورد انبیا و اولیا هم صدق میکند.
این نوع دوم تصرف شیطان است و تصرف سوم، تعبیر جالب و عجیبی است که دیشب بحثش شد: تصرف در موجودات خارجی است، بیرون از انسان. علامه نظرشان بر این است که این میکروب و ویروس و مسائل این شکلی از این قبیل است. اینها در واقع تصرف شیطان است در این عالم، در عالم ماده، در موجودات. حالا یا باید گفت که این ویروسها، میکروبها، این مسائل این شکلی به شیطان برمیگردد، یعنی کار شیطان است. یک نظر این است.
یکی دیگر این است که نه، این کار شیطان نیست. این یک بستری است که شیطان از پلیدی و رِجس و آلودگی که این دارد، استفاده میکند، سوار میشود روی این. خودش از او نیست، این ویروس و این میکروبها از او نیست. او از این استفاده میکند، از این آلودگی. هر چیزی که در این عالم، هر آلودگی، چرک، پلیدی، رِجس، کثافت، نجاست، هر چیزی که باشد، یک ابزاری است در دست شیطان و ارتباطی دارد با شیطان. این نکته بسیار مهمی است. این نکته اول.
نکته دوم این بود که گفتند: «آقا این جوری که در مورد تربت کربلا گفتید، خب پس دیگر بیمارستانها را تعطیل کنیم. وهابیان مسخره میکنند، گاهی میگویند: اگر تربت شفاست، پس چرا شما بیمارستان دارید در شهرهایتان؟ با همان تربت درمان کنیم.» نه، این مطلب به این کیفیت نیست. یعنی این نیست که شفا بودن تربت امام حسین (ع) اوّلاً ما یک بحث طلبگی داریم، علما میگویند: «اثبات شیء، نفی ما عدا نمیکند.» علمای درجه پایینتر میگویند، علمای درجه بالاتر میگویند: «لا مفهوم له» اصطلاحات تخصصی آخوندی. معنایش این است که اگر گفتیم مثلاً بابای شما سبیل دارد، معنیش این نیست که دیگر هیچ کس سبیل ندارد. «اثبات شیء، نفی ما عدا نمیکند.» اگر گفتیم تربت امام حسین شفاست، معنیش این نیست که دیگر هیچ چیز دیگر شفا نیست، یکی دیگر درمان نمیکند، یا نرو سراغ چیزهای دیگر برای درمان. تربت امام حسین هم بالاتر از این است که برای هر بیماری سبک و خفیفی بخواهد استعمال بشود. این را هم باید توجه داشت. جنس شفابخشی اینها اصلاً با همدیگر فرق میکند، یک چیز دیگری است.
تشبیه بخواهم بکنم، البته شاید این تشبیه، تشبیه دقیقی نباشد ولی حالا شاید کمک کند. در این فضاهای نرمافزاری کامپیوتر میگویند که مثلاً این کامپیوتر ویروس گرفته، ویروس گرفت، یا در گوشیام ویروس افتاد. کلمهی قشنگی است، یعنی تعبیر، تعبیر قشنگ و جالبی است. این ویروسش اختلال ایجاد کرده است در سیستم. ولی این نیست که شما فکر کنی مثلاً یک چیزی پیدا میکنی، یک موجود چند گرمی مثلاً آمده است در گوشیات، یا از این قبیل باکتریها و اینهایی که مثلاً در آزمایشگاه زیر میکروسکوپ دیده میشوند، از اینها در گوشیات است. نه، ویروسش، ویروس هست واقعاً ولی ویروس گوشی است. معلوم میشود که «ویروس» هم خودش یک مفهوم عام است. همانطور که «شیطان» هم یک مفهوم عام است. هر چیزی که خرابکاری میکند بهش میگوییم شیطان. اینجا به هر چیزی که اختلال ایجاد میکند در این سیستم، میگویند ویروس. واقعاً ویروس است، مجازاً استفاده نمیکنند. واقعاً ویروس است و میشناسند آنهایی که با بدافزارها ارتباط دارند، در فضای آیتی میشناسند اینها را و راه تقابل با او را. وقتی مداوا میکنند با آن آنتیویروس، این هم میشود مداوا، میشود شفا. این گوشیات خوب شد، سالم شد.
مسیرهای مختلفی هم دارد، گاهی پیشگیری، گاهی درمان. ولی یک چیزی حاکم است بر همهی مسیرهای نرمافزاری، فوق همهی اینهاست. آن اصلاً یک مسیر دیگری است. حالا نمیدانم باید با چه تعبیری یاد کرد، یا باید بگوییم اصلاً آن سختافزاری است، سختافزار این را عوض میکند. یا باید بگوییم اصلاً جنس نرمافزارش فرق میکند. مثلاً شما این سیستمی که ویروس گرفته، گاهی میبری یک آنتیویروسی نصب میکند، یا مثلاً چهار تا فایل را پاک میکند، درست میکند. یک وقت میبری کلاً از نو سیستمت را پاک میکند، از نو میآورد بالا. اصلاً یک چیز دیگری است، تبدیل میکند به یک چیز دیگری. یا اصلاً ارتقا میدهد، اصلاً هاردت را عوض میکند، رَمت را عوض میکند، اصلاً سیستمت را عوض میکند. این هم درمان آن ویروس هست ولی اصلاً جنسش با آن درمانهای دیگر فرق میکند.
مداوای با تربت اباعبدالله (ع) از این جنس است، طینت انسان را عوض میکند. از یک ماوراء، رحمتی و شفایی نازل میکند. مثل قرآن: «وننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنین و لا یزید الظالمین الا خسارا». قرآن شفاست، شفای مطلق هم هست، از همهی بیماریها شفاست. بیماریهای روانی، بیماریهای عصبی، بیماریهای جسمی. پس خود قرآن هم مراتب دارد. الفاظ قرآن، معانی قرآن، اسماء اللهی که در آن هست، یک دریای وسیع. خب، در عین حال که قرآن شفاست، عسل هم شفاست. خودش گفته، همان که عرض کردم: «اثبات شیء، نفی ما عدا نمیکند.» عسل را هم میفرماید شفا، قرآن هم خودش را شفا دانسته، هم عسل. خب، حالا یعنی چه؟ یعنی یا برو با عسل درمان کن یا با قرآن درمان کن. نه، با عسل هم که درمان میکنی، آن شفابخشی عسل هم در واقع شفابخشی چیست؟ شفابخشی قرآن. گرفتی چی شد؟ دارویی هم که مصرف میکنی، قرصی هم که میخوری، این هم شفابخشیِ شفابخشی تربت اباعبدالله است. تربت مطلق، آن مطلق درمان است، آن خود درمان است. البته این درمان مطلق بروزهایی دارد. نمیدانم میتوانم مطلب را برسانم یا نه، سعیم را دارم میکنم. به هر حال زبان بنده ناقص است، اَلکَن است. مطلب مطلب بلندی است، زبان هم زبان ناقصی است. دیگر با همدیگر وقتی اینها کنار هم میافتد دیگر گرفتاری افزون میشود.
ولایت، روح طهارت است. شیطان، روحِ رِجس است. «مِن عمل الشیطان رجس»، رِجس را در قرآن به شیطان نسبت داده است. هر چی کثافت، آلودگی، خرابکاری، به هم مال شیطانی است. خدا هم در نقطه مقابل «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا». هر چی رجس بود در وجود شما، از بین بردم. هیچ رِجسی به شما راه ندارد. شما آب خالصی. در برخی روایات اهل بیت را گفتند آب حیات. درمان محضی، طهارت محضی، شفای محضی. هر چی که طهارت در این عالم است، هر جایی که... چون وقتی رجس میخواهد برطرف بشود، باید ضدعفونی کنند دیگر. شما در همین کرونا چه کار میکردید؟ همه گذشت آن ایام، یادش بخیر. همین چند وقت پیش بود، همه دستتان گندم، «پیس پیس» بود و مجلسهای روضه میشود سید، یکی آمد «پیس پیس» میزد. یادتان هست؟ چه زود گذشت! حالا آدم فراموشکار است، زود یادش میرود. الان راحت نشستیم و انگار نه انگار که همینجا دو سال تعطیل بود. همین حسینیه، همین مجلس. چه کار میکرد؟ ضدعفونی میکرد با الکل، حالا با چیزهای دیگر. ضدعفونی میکردند، میگفتند این میآید، این مینشیند، این میکروبها، این ویروسها، اینها هست، باید کُشتش، باید از بین بُرد. باید با محلولهای ضدعفونیکننده اینها را کُشت. آن محلول ضدعفونیکننده ممکن بود خودش آلوده بشود باز دوباره به ویروس، درست است؟ باز دوباره آن را میبردن پیش یک محلول قویتری. آن محلول قویتر ویروس این محلول آلوده را برطرف میکرد. روشن است چه عرض میکنم؟
تصور بفرمایید یک محلولی باشد که اصلاً ویروس بهش راه نداشته باشد. میشود تصور کرد دیگر. حتماً داریم. نمیدانم، یک محلولی داشته باشیم که اصلاً ویروس نگیرد. نمک این شکلی است دیگر. «هرچی بگندد، نمکش میزنند، وای به روزی که بگندد نمک.» ولی مثلاً فرض بفرمایید یک چیزی باشد که اصلاً بهش میکروب، ویروس راه نداشته باشد، آن دیگر میشود مبدأ ضدعفونی، مبدأ طهارت، مبدأ شفا. اهل بیت همان مبدأ طهارتاند. اهل بیت همان محلول آلوده نشدنیاند. «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت». ما این آیات را در حدیث کسا میخوانیم، میگوییم بله این آیه نازل شد و چقدر خوب، حاجت بگیریم. حدیث کسا میخوانیم، حاجت بگیریم. این بَر و بَچ خدای متعال کرده است برای این حدیث کسا که شما بنشینید، چون حدیث کسا داستان نزول آیه تطهیر گفته است، بیایید اینجا شلوغش کرده است حاجت بگیرید که بنشینید، که بشنوید، که آیه تطهیر به گوشمان بخورد، که شاید بفهمیم چه اتفاقی دارد رقم میخورد. این ذوات مقدسه کِیاند و چیاند؟ طهارت محضاند. خودشان و همهی شئون وجودیشان، نورشان، خلقشان، طینتشان، تربتشان. که در زیارت جامعه هم اشاره میکند: «طابت و طهرت بعضها من بعض.» همه آنها پاک. تربتش، طینتش، خلقش، نورشان. در هیچ کدام از اینها رِجس و آلودگی راه ندارد. در خاک اهل بیت هم همینطور است.
دیگر نمیخواهم وارد بشوم، بنشینیم پروندههای این دو سالی که گذشت را در بیاوریم که حرمها را بستند. البته اصل این که حرم را یک مدتی باید حالا مثلاً روی حساباتی محدود میکردند، روی حسابهای خوب بود. یعنی از جهت کار رسانهای یک فشارهایی را برمیداشت از ما. خیلی طولانی شد این مدت و همراه شد با یک سوءتفاهمهایی. بعضاً آدم میشنید، بعضی میگفتند که آقا خود این امام مسموم شده و از دنیا رفته، شما میخواهید بروید آنجا. حرفهای غلطی است، محصول نشناختن امام. مسموم شدن امام حسن (ع) از این جنس نیست. به امام، رِجس شیطان راه ندارد. حتی اگر به بدن انبیا و اولیا راه داشته باشد، به بدن اهل بیت راه ندارد. چون خدای متعال فرمود: من رِجس را مطلقاً از شما برداشتم. مطلقاً. میکروب، ویروس، هیچی به بدن امام راه ندارد، به تربت امام راه ندارد، به حرم امام راه ندارد. ای کاش یک روزی باب معارف باز بشود، این مطالب روشنتر بشود، بشود راحتتر صحبت کرد. فکر میکنم فعلاً بیشتر از این نمیشود، تا همین حدش باید کفایت کرد. چون ممکن است شبهاتی از اینجا به بعدش باز بشود.
شما عجایبی را در کربلا و پیادهروی پارسال، بعضیهاتان مشرف شدید اربعین، در فراگیری کرونا و دیدید میزان پایبندی به پروتکلها را در زیارت امام حسین (ع) هم پارسال، امثال قبلش که سال قبلش باز شدیدتر بود. و مملکتی که کمترین امکانات پزشکی را ندارد. حالا الان یا بعضیها میگویند که بله اینها کشورهای عقبافتادهاند، اگرم آلوده بشوند از جهت آماری چیزی ندارند که بخواهند مثلاً رو بروند. کشورهای پیشرفته معلوم میشود. خب بله از جهت آماری چیزی ندارند. مردمشان که جلوی چشم خودشان میمیرند، آمار کت و کول آدمها میمیرند دیگر. کرونا میگیرند، میمیرند. حالا آمارش را به WHO نمیدهند ولی مُردَنشان که مردن است. این همه آدم رفت، آمد، بعد این پیادهروی در این موکبها و موکبهای شب میخوابیدند، این بلند میشد، آب دهانش هم افتاده روی متکا، نفر بعدی روی متکا میخوابید. آب دهان این میرفت توی دهان آن. فوق همهی انتقالهای کرونا بود. اصلاً در همهی بقیه کشورها قفل بود. این حدش که این شکلی بخواهد ویروس منتشر بشود. برمیگشت. لیوان دارم که همه با هم دهان میزدند. خودشان هم همین روال را داشتند یا مصرف برای ماها آوردن. خب بعد چقدرشان در کرونا مردند؟ بروید آمار بگیرید. بیمارستان کربلا که اصلاً خالی از کرونا بود. کربلا که وسط داستان تحلیل بکنیم، برمیگردد به این که مدیریتی حاکم است در باطن این عالم.
تربت امام حسین شفاست، یک چیزی فوق تصور ماست، یک چیز معمولی و عادی نیست. میفرماید: خدای متعال در عوض شهادت امام حسین (ع) به حضرت داده. چهار تا چیز خدای متعال در عوض شهادت به او داد. همین شهادتی ذبح عظیم. یک چیز معمولی دم دستی که خدا نداده که حالا مثلاً یک کم خاک بریزند توی آب، بخورند، انشاءالله گلو دردشان خوب بشود. آن شهادت، این جزا را که ندارد که. این تربت، خودش شفا است. آن طهارت و شفا از آن عالم بالا را امام حسین (ع) آورد، به خاک آورد، در دنیا شد مبدأ شفا. شما تصور کنید نقطهی مقابلش، یک جایی، یک چیزی، یک مرکزی، یک جایی آن مبدأ ویروس باشد. نمیدانم همچین جایی داریم یا نه، یک نقطه از زمین باشد که آنجا مبدأ ویروس باشد. هر آدم سالمی، هر چیز سالمی آنجا وارد بشود، ویروسی بشود، آلوده بشود. شاید داشته باشیم. بررسی بشود، پیدا میشود حتماً. مرکز ویروس باشد. نقطهی مقابلش اینجاست: تربت امام حسین (ع) که مرکز شفاست.
البته تربت همهی اهل بیت شفاست ولی این تربتی است که خدای متعال قواعد را عوض کرد و خوردن آن را هم اجازه داد. خوردن خاک اصلاً چیز سادهای نیست. فرمود: کسی خاک بخورد انگار گوشت حضرت آدم را بخورد. یکی از سنگینترین معاصی خوردن خاک است. اینجا خاک امام حسین (ع) اصلاً احکام خاک را ندارد. نماز خواندن روی این خاک، این اصلاً جنس این خاک فرق میکند. شما نمازت را روی این خاک کامل میتوانی بخوانی. البته حالا بحث است که این محدوده به چه نحوی است؟ آن خاک دقیقاً کجا است؟ حائر حسینی کجا است؟ و دعا هم از این خاک بالا میرود. دعا بر این خاک مستجاب است و کنتور اجل شما هم روی این خاک قطع میشود. چهار تا چیزی که خدای متعال داده. بکشم که خدا ذریهی اباعبدالله را امامت درش قرار داد. شما به سمت این کربلا، به سمت این خاک که حرکت میکنی، اجلت صرف میشود برایت. برای شما مثلاً نوشتند سی و پنج سال و شش ماه و بیست و سه روز، مثلاً ده روز میروی کربلا برمیگردی، اینجا متوقف میشود. ده روزت را میروی برمیگردی، دوباره ادامهاش. ایامی که میروی برمیگردی، «لا تعد من الأجال». از اجل نوشته نمیشود. این خاک اصلاً حساب و کتابش فرق میکند. یک چیز دیگری است. در کربلا یک اتفاق دیگری است کلاً. این زمین فرق میکند با همه. یک قواعد دیگری دارد. پس اینها را نباید با هم قاطی کرد. این مسیر مداوا و اینها یک مسیر طبیعی است. باید هم طی کرد. عقلش را آدم به کار بندازد. از این مسیرهایی که هست استفاده کند. دارو، درمان. خود اهل بیت علیهم السلام دارو استفاده میکردند. این همه سفارش به داروهای مختلف برای بیماریهای مختلف. مگر هر کی میآمد، هر بیماری داشت اهل بیت میگفتند برو تربت بخور؟ خواستند به ما حالی کنند که این جنس تربت یک چیز دیگر است، این از یک مرکز دیگری شفا ازش نازل میشود. این نکته کلیدی و اصلی است.
خب حالا بنده میخواستم آیات را از قرآن بخوانم. مقدمهمان یک کمی طولانی شد. تا در این بحث هستیم، بگذارید چند تا روایت دیگر تقدیمتان بکنم که این روایات، روایات بسیار جالب و عجیبی است در مورد این که شیطان درگیریاش با ذکر است. ذکر منظور ذکرِ این تلفظی که میکنیم نیست که مثلاً، البته این هم هست ها، از همین هم بدش میآید. یعنی اگر بتواند کاری میکند که همین را هم نگوییم. از همین هم به هم میریزد. ولی اولاً مشکلش با این نیست. «لا اله الا الله» و اینها خیلی مشکل این شکلی ندارد. داعشیها میگفتند. شیطان هم کلی حال میکرد. بستگی دارد کی بگوید و منظورش چی باشد و اینها. آن که بگوید میگوید: «الهی قربون لا اله الات بشم.» بلندتر. خودش «لا اله الا الله» را در دهان این میگذارد. مگر نه؟ ذکر «لا اله الا الله»، ذکر. یکی کمر شیطان را میشکند. خب الان شیطان خودش یک مملکت دارد، پرچمش را داده «لا اله الا الله» خوشگل زدند. مملکت سعودیها که اصلاً از همان بیخ مشارکت کرده در نطفهی آنها. همه را یکی یکی تربیت کرده، تولید کرده، آمده جلو. یکی پس از دیگری شیعه میکشند. یکی پس از دیگری بقیه را خراب میکنند. به اهل بیت جسارت میکنند. این آن چیزی بوده که این آل سعود این سالها نشان دادهاند. این نظام حاکم حجاز، خب این بغض هم که محصول شراکت شیطان است. اسم «لا اله الا الله» و اسم پیامبر هم که روی پرچم اینها است، معلوم میشود که خیلی مشکلش با اینها نیست. با خود قرآن هم شاید خیلی مشکل نداشته باشد. سعودیها قرآن هم چاپ میکنند، دورههای جشنوارههای عجیب غریبی برای قرآن، حفظ قرآن، اینها میگذارند. یک چیز دیگری در این قضیه هست.
از شبهای اولی که این بحث شروع شد، همین را هی تأکید داشتیم: شیطان حرصی دارد، یک حقدی دارد نسبت به امام حسین (ع) و کربلا، یک اتفاقی افتاده، بدجور چزونده شده است و به شدت حساس است نسبت به کربلا و امام حسین (ع). همهی ساز و کار برنامهریزی او ریخته به هم. امام حسین و کربلا از یک طرف، شیطان نقطه اوج قدرتنماییاش بود ظهر عاشورا. از یک طرف کلاً اتفاقی که از بعد عاشورا افتاد همهی دم و دستگاه شیطان را ریخته به هم. روایاتی در این زمینه هست که خیلی کمک میکند به این بحث ما. امشب یک چندتایی را باید بخوانم تا انشاء الله فردا شب وارد بحثهای دقیقتر بشویم و به آیات مراجعه کنید.
در کتاب شریف کافی جلد ۱، صفحه ۱۸۶ یک بابی داریم: «باب تذاکر الاخوان»، که برادران با همدیگر، مؤمنین که برادر همدیگرند، همنشینیهایی داشته باشند که باعث تذکرشان بشود. مشارکت در تذکر و ذکر داشته باشند. روایت خیلی جالبی ما اینجا داریم، چند تایش را برایتان میخوانم. از همان اول اینجا توی این باب ما هفت تا روایت داریم. حالا دو سه تایش را اگر بشود امشب بخوانم خیلی کمک میکند. روایت اول از علی بن ابی حمزه میگوید که از امام صادق (ع) شنیدم، فرمود: «شیعتنا رحماء بینهم.» شیعیان ما به همدیگر، با هم برخوردشان خوب است، با ترحم هستند. بعد معرفی کردند: «ذکر الله». اینها خلوت که بکنند یاد خدا هستند. «إنا إذا ذکرنا ذکر الله و إذا ذکر عدونا ذکر الشیطان.» فرمود: مؤمنین با هم که باشند به هم رحم میکنند. خلوت که میروند یاد خدا میکنند. یعنی هم جمعشان ذکر، هم خلوتشان ذکر. بعد فرمود که خلوت که میروند ذکر خدا میکنند، یک بخشی از آن ذکر خدا، ذکر ماست. چون ذکر ما هم ذکر خداست. حسین حسین گفتن ذکر خداست. دیشب یک اشارهای کردم. شیطان همهی درگیریاش با «ذکر الله»، عرض کردم با تلفظ نیست، با توجه مشکل دارد، با حواسجمعی مشکل دارد. متمرکز روی حواسپرتی است. میخواهد حواست را پرت کند. گاهی با خود این تلفظ حواست را پرت میکند، با همان ذکری که به زبان میآوری، گاهی حواست را پرت میکند. حواسپرتی میآورد، حواست از وظیفهات پرت میشود، از کاری که باید انجام بدهی بد میشود. به همین گاهی عرض میکنم، نمیخواهم بگویم حالا هر کی هر دعایی، ذکری دارد تعطیل کند. گاهی با این چیزها آدم را مشغول میکند.
روز عاشورا یک اشیاخی از اهل کوفه، تعبیر مقتل، پیرمردانی از اهل کوفه نشسته بودند کنار گودی قتلگاه و نگاه میکردند وضعیت اباعبدالله و تنهایی اباعبدالله را. گریه و دعا میکردند: «ربنا انزل علیه من نصرک.» خدایا نصرت تو را بر این آقا جاری کن. ذکر میگفتند و دعا میکردند. این ذکر و دعا از کی بود؟ مجلس دعا گرفتهاند و اینجا ذکر شمشیر گرفتن است. اینجایش ذکر در میدان آمدن است. اینجا ذکر شمشیر زدن است. این مشغول کردن است. حواس پرت کردن است. حواست جمع باشد به وظیفهات. این ذکر، این همان است که شیطان دقیقاً با همین مشکل دارد. نقطهی اصلی درگیریاش این است. آیات قرآن بعدی را میخوانم. بعد آیات قرآن سیستم عجیب و غریبی را مطرح میکند. یک باب وسیع است، باید بنشینیم مفصل صحبت کنیم انشاءالله. میگوید: با ذکر خدا مشکل دارد. یک جور طراحی میکند به ذکر الله نَرسی. برای این که به ذکر الله نَرسی و به نماز نَرسی، برای این که به نماز نَرسی باید درگیری پیدا کنی. برای درگیری پیدا کنی، تو را با رفیق و زن و فلان و اینها درگیر. آیه قرآن برای این که درگیرت کند آمده یک سری مناسک تعریف کرده: «عرقخوری، قماربازی، چیچی...» یک سیستمی راهانداخته، کدام سیستم؟ این را در یک آیه ریخته بیرون، از پایین تا بالا این کار را میکند که به آنجا برسیم. آن به آن، آن به آن آخری ذکر الله. نگذارد به ذکر الله برسی. بعد مرتبه درگیری خودت را به شیطان هم میتوانی بفهمی. کدام مرتبه الان دستش را رو کرده؟ این برنامهاش این است، میخواهد این کار را باید بکند، میخواهد توجه پیدا نکنی. یک بخشی از توجه، توجه به اهل بیت است. چون ذکر ما اهل بیت، ذکر خداست. شما توجه به امام زمان که پیدا کنی، توجه به خدا پیدا کردی. برای این که امام زمان آینه است. این را در جلسات دههی قبل عرض کردم. حالا این جا هم نداریم، آنجا هم نداشتیم البته در آن دهه گفتم. تصور کنید یک بنری، عکس ضریح امام حسین (ع) روی این بنر باشد. توجه به بنر، توجه به کربلاست. بله. یکی یک آدم سادهلوحی برگردد بگوید که احمقهایی که در سعودی هستند ضریح پیغمبر را میبوسند، میگوید شرک. آقا میگفت: قرآن را گرفتم بوسیدم، گفتم این که شرکش بیشتر است. که باز من لااقل عقلم رسید، نقره چرم گاو، بوس میکنی؟ احمق با ارزش را بوس میکند. گفت نه این قرآن است. گفتم پیغمبر است. چه ربطی دارد آخه؟ بچهات را هم بوس میکنی، پوست بوس میکنی. تو پوستپرستی؟ بچهات را بوس کن چرا؟ پوست را بوس میکنی آدم، ۲۰۰۰. یک چیزی باید باشد. اینجا دیگر نیست دیگر. شعبه. بنر سلام میدهی به بنر؟ سلام دادی به کی؟ در جلسه گفتم، میخواستم بگویم به ضریح. یک عزیزی بود گفتش که به امام حسین سلام، دست ما. من میخواستم بگویم به ضریح امام حسین سلام. به خود امام حسین سلام. شما به امام زمان که سلام میدهید، امام زمان یک بنر است. بلا تشبیه. یک بنری است که خدای متعال در این بنر جلوه کرده است. «حجت الله، باب الله». آینه تمامنمای خداست. سجده به آدم هم برای همین بود، البته بنر حضرت آدم یک کم کیفیتش پایینتر بود. روایت را مثلاً اسمایی که میدانست، هفتاد و سه تا اسم، حضرت آدم پنج تا، هفت تا اسم، آن فلان پیغمبر نه تا اسم، آن یکی یازده. همه هفتاد و سه تا پیش ماست. آن دو تا اسم داشت، بهش سجده کرد. دو تا اسم داشت، همهی عالم در قبضهی قدرتش بود. اما آصف بن برخیا یک دانه اسم داشت: «کن فیکون»، تخت بلقیس را از یمن میآورد. هفتاد و سه تا پیش ماست. بنر تمام نمای خدا. امام، توجه به امام، توجه به خداست. باید یک کاری کند شما بنر یا سمتش نَروی یا سمتش توجه پیدا نکنی یا مشغول چیزهای دیگرش بشوی. حالا انشاءالله باید جلوتر بهش برسیم. فعلاً پیش برویم یک کم بحث ببینیم شیطان دقیقاً چه کار میکند.
یکی از بهترین ابزارهای ایجاد ذکر به خدا، خود ذکر معصوم. خودشان هم به ما یاد دادند. ببینید، برای این که ما معمولاً ارتباطمان با امام بهتر برقرار میشود، شما حضور قلبی که در زیارت امام دارید، معمولاً بیشتر از آن حضور قلبی است که در نماز داریم. آدمهایی مثل رو به ضریح، گفتوگو میکند. امام را حاضر میبیند. حالا یکی قویتر، یکی ضعیفتر. یک توجهی دارد. میخواهد شما این توجه را نداشته باشی یا اگر حرم امام حسین، هیئت آمدی، یک حاشیههایی درست کنی کلاً قضیه یک چیز دیگر بشود. یک تصویر دیگری از کربلا و حرم و روضه و امام حسین و یک کاری با مداحیها میکند. فلان ذکر را تا میشنوی خندهات میگیرد. یک کاری با تعزیه میکند، همهی تعزیه خلاصه میشود در شیر تعزیه. آن هم ترک موتور دارد میآید. شیطان است دیگر. جنود دارد. اینها را قبلاً شکمشان را پُر کرده با پولهای این ور و آن وری. میگوید فلانی توییتت را بزن. نذریها را فلان میکنید. بعد قبلش کارش را کرده، بعد دستورش را میدهد. آن هم که نوکر است دیگر. نوکرم صنم هر چی، توی چشم این هم توییت: فدای تو، به عشق تو. نمیدانند آقا؟ آدم مُهره است دیگر در مشت شیطان. عمر سعد هم حالیش نبود دارد چه کار میکند. چطور سوار میشود؟ فرمود: ما که یاد بشویم این ذکر خداست. «إذا ذکرنا ذکر الله». توجه به ما، توجه به خداست و «إذا ذکر عدونا، ذکر الشیطان.» توجه به دشمن ما، توجه به شیطان. ذکر شیطان، توجه به دشمن ما، توجه به شیطان. اسمش بیاید، حضورش، شخصش، همهی اینها چیست؟ توجه به شیطان، حضور شیطانی.
روایت دیگر اینجا هست، خیلی روایت جالبی است. میخوانم که دیگر وقتمان کم است. عبدالله بن سنان از غیاث بن ابراهیم نقل میکند امام صادق (ع) فرمودند: ببینید ارزش مجلس «مجتمع ثلاثة من المومنین». فرمود: سه نفر از مؤمنین وقتی دور هم جمع بشوند «فصاعد» سه نفر به بالا، «إلا حضره من الملائکة مثلهم». سه به بالا که مؤمنین بیایند، سه به بالا هم به همان تعدادی که اینها هستند ملائکه میآید. «فإن دعوا بخیر أمنوا». اگر اینها دعای خیر بکنند، ملائکه برای اینها آمین میگویند. ولو شما چند ده نفری در این جلسه و انس. «تعوذوا من شر». اگر از یک شری پناه ببرند به خدا، «دعوا لله لیسرفه عنهم». این ملائکه دعا میکنند که این شر از اینها دور بشود. «و إذا سألوا حاجة». این جماعت مؤمنین حاجتی بخواهند، «تشفعوا الی الله». این ملائکه شفاعت میکنند پیش خدا از خدا میخواهند که این برآورده بشود. «و مجتمع ثلاث من الجاحدین». حالا اگر سه تا از دشمنان ما دور هم جمع بشوند چه میشود؟ «إلا حضرهم عشرة أضعافه من الشیاطین». به هر یک نفرشان چند ده برابر شیطان حاضر میشود. دلیل هم دارد، حالا باید بحث بشود. «تکلموا تکلم الشیطان بنحو کلامهم». اینها اگر حرف بزنند، شیطان همین حرف اینها را دوباره شبیه اینها تکرار میکند. «و إذا ضحکوا ضحکوا». اینها بخندند، شیاطین با اینها میخندند. «و إذا نالوا من أولیاء الله، نالوا معهم». به اولیای خدا بپرند، تیکه بندازند، بد بگویند، این شیاطین هم با اینها همین کار را انجام میدهند. «فمن ابتلی من المومنین بهم» بقیهاش برای شماهاست. اگر تو همچین جمعی گرفتار شدی، شمای مؤمن آنجا چه کار کنی؟ رفتی کافیشاپ دانشگاه یک چیزی بخوری، دورت میآیند مینشینند مهمانی، شبنشینی شب عید و از این قبیل گرفتار شیاطین میشوی. شیاطین انس، شیاطین انس شروع میکنند از این بد گفتن، به آن توهین کردن، این را مسخره کردن، آن چرا نمیمیرد. امیرالمومنین، بابا از همین قبیل. مبتلا به اینها شدی «فلا یقول فی ذلک». شروع کردند هجمه به یک مؤمن، «فلْیقُم ولا یکن شرک شیطان». باید بلند شود، نباید شریک شیطان بشود. «ولا جلیسه». نباید همنشین شیطان باشد. «فإن غضب الله لا یقوم له شیء». غضب نابودت میکند. لعنت خدا بهت میخورد. اینها ملعونند. این مجلس مجلس شیطان، مظهر لعنت است. رجمش به لعنت است، رجیم شده با لعنت الهی. رجیم شده. تمام شیاطین رجیمند، ملعونند. یعنی همهشان بهشان لعنت خورده، پرت شدند. از آن لعنتی که دارد، وقتی میآید لعنتش را باهاش میآورد. از لعنت خودش به تو میدهد. تو هم ملعون میشوی. لعنت یعنی چی؟ از رحمت محروم میشوی. بعد پیغمبر فرمود اگر نمیتواند بلند شود، «فلْینکر بقلبه». در دلش اظهار نفرت بکند. ولی «فلیقم». سعی کن بلند شود. «ولو حلب شاة». ولو به اندازهی وقتی که برای دوشیدن یک گوسفند، چقدر وقت میبرد؟ پنج دقیقه، ده دقیقه شده. همین قدر هم بلند شود، ننشیند. چون قرآن دستور داد: «لا تُقَعَد». آن نشستن آنجا یک بدبختیهایی سرت میآورد. یک وقت به یکی از بزرگان عرض شد: «آقا یک گرفتاری فلان جا حاصل شد.» ایشان فرمود البته با احتمال، فرمود: «احتمالاً به خاطر این بوده که تو یک جلسهای بودی و داشتند در مورد یکی از اولیای خدا بد میگفتند، یک لعنت خاصی بهت خورد و خدا گرفتارت کرد.» آنجا لعنتهای خاصی دارد پرتاب میشود. خدا رجمشان میکند. شیاطین تا مینشینند شروع میکنند در این فضاها، رجم الهی میبارد. تا آن وسط نشستی خب دیگر لت و پارت میکند.
حالا ابوالمقرا میگوید: از امام کاظم (ع) شنیدم فرمود: «لیس جنود» برای سرکوب شیطان و جنود شیطان هیچ چیزی از این سختتر نیست «من زیارة الاخوان» برای خدا برادرانتان را زیارت کنید. مصداق بارزش همین مجلسی که شما شرکت مؤمنین، گریهکنان امام حسین (ع) را زیارت میکنید. همه هم برای خدا جمع شدید، برای ذکر جمع شدید، برای گریه جمع شدید، برای ذکر مصیبت جمع شدید، برای عزاداری جمع شدید. پول بگیرید نیامدید با هم قرار مالی بگذارید، دنیا نیست در روابطتان. شامت هم نیستی، هیچی نیستید. این میشود ملاقات برادران برای خدا. خاصیتش چیست؟ بگویم عرزم تمام شود. فرمود: «و إن المومنین یلتقیان» دو تا مؤمن گاهی به هم میرسند، با هم ملاقات میکنند. «فیذکران الله». یاد خدا میکنند. «ثم یذکران فضلنا أهل البیت». بعد در مورد ما اهل بیت، ذکر ما اهل بیت میکنند. از ما میگویند. «فلا یبقی علی وجه ابلیس مزقة لحم الا خُدِش». در صورت ابلیس هر چی گوشت باشد در اثر این گفتوگوی این دو تا مؤمن با همدیگر، هر چی گوشت در صورت ابلیس است خراش برمیدارد. این نیاز به توضیح دارد ابلیس صورتش، گوشتش، خراشش، اینها همش تمثیل است. «حتی ان روحه لتستغیث من شدة ما یجد من الألم». فریاد شیطان از شدت درد بلند میشود، داد میزند. دو تا مؤمن با همدیگر به خدا توجه. مطلبی میگوید، یاد اهل بیت نشسته گریه میکند. یک چیزی میگوید، استغاثه میکند، فریاد میزند. «فتحص ملائکة السماء». خب ناله که میکند چه میشود؟ ملائکهی آسمان صدایش را میشنوند و «خزان الجنان»، خزانهداران بهشت «فیلعنونه». اینها هم لعنش میکنند. «حتی لا یبقی ملک مقرب الا لعنه». همهی ملائکهی مقرب لعنش میکنند. «خاسعا حسیرا مدحورا». این هم بدبخت و در هم پیچیده و حسرت زده میماند. درد میکشد فقط. لذا اصل طراحی او بر این است که شما به هم نرسید. ذکر را، ذکر جمعی. این دو تا توجه نکنی به خدا و اهل بیت، و بالاتر توجه جمعی، یک جمعی با هم جمع بشوند به خدا و اهل بیت توجه کنند. این هی نالهها بلند از شیاطین، جیغی دارند میکشند. دیگر باید یک جوری بزنند دیگر. یک جوری بنده را تحریک کنند، او را تحریک کنند، این را تحریک کنند. این او را بزند، آن این را بزند. این میشود داستان.
کاری که امام حسین (ع) کرد، این فوق ماه رمضان است که یک ماه دست و پای شیاطین بسته میشود. این رحمتی است که جاری میشود، رحمت الله الواسعه است. یک آه میکشی، هشتاد سال گناه و چرک و کثافت را میشورد میبرد. این شفای محض است. گفت: «به اندازهی کفها» روایت از پیغمبر و از معصومین به اندازهی بال مگس اشک بر اباعبدالله (ع)، اگر تمام اقیانوسهای زمین چرک و کثافت در آن باشد، بال مگس اشک میآید، اینها همه را تبدیل میکند. برای این که رحمت الله الواسعه است. معدن شفاست، معدن طهارت. وصل میشود به معدن طهارت، کثافت بهت نمیماند. نه گریه و ناله. فرمود: آه بکشی بر ما. «نفس المهموم لظلمنا». تباکی کنی. اشک هم نمیآید. دست میگذارد روی پیشانی. احترام میکند: ای حسین. همین. تمام شد. غوغایی است در باطن عالم. فقط خودش میداند.
چه میخواست حرکت کند از مدینه به کربلا. رفت با ام سلمه خداحافظی کند. ام سلمه بهش فرمود: پسرم نرو به کربلا. من از جد تو رسول الله شنیدم، فرمود: تو را در کربلا میکشند. امام حسین (ع) مطالبی فرمود به ام سلمه در آن دیدار. اخبار غیبی گفتند. دست کشید روی چشم ام سلمه، فرمود: ببین صحنهی شهادت را. و خدای متعال شهادت من را در کربلا قرار داده و آثاری قرار داده. دست کشید روی چشم ام سلمه، غیب کربلا را به او نشان داد. بستهای هم خاک به ام سلمه داد. فرمود: این از جدم رسول الله به من رسیده. این خاک کربلاست. خاک کربلایی که هنوز پای حسین پس از ظاهر بهش نرسیده. این را داشته باش. چیزهای دیگری هم داد. وصیت کرد: کتاب و چیزهای دیگر، میراث امامت را به او داد. فرمود: بعد از شهادتم پسرم اکبر وَلَدم، بزرگترین پسرم که میشود امام سجاد (ع)، فرزندانی که ماندند او میآید اینها را از تو میگیرد. به ام سلمه سپرد امام حسین (ع) و امام سجاد (ع) بعد از کربلا آمدند و این امانتها را از او گرفتند. این شیشهای که خاک بود، دادند بهش. فرمود که به خدا من را میکشند و عرض کردم همین صحنهی کربلا را به او نشان داد. فرمود: هر وقت دیدی این خاک سرخ شد، بدان حسین. ام سلمه علقهی عاطفی خاصی با این بچهها داشت. او در همسران پیامبر بعد از حضرت خدیجه و ام سلمه خیلی ویژه بود و واقعاً حکم مادربزرگ داشت برای اهل بیت. ام سلمه میگوید که این مشت خاک را به من داد و ظهر عاشورا خواب بودم. در خواب آقا و مولایم رسول الله را دیدم. خبر نداشتم از کربلا، من مدینه بودم، کربلا کجا. نگاه کردم دیدم چشمان رسول الله کاسه خون است، ورم کرده از شدت اشک. و دیدم یک تشتی پیش روی رسول الله است. عرض کردم: جانم به قربانتان یا رسول الله. چه شده آقا جان؟ چرا این قدر پریشانید؟ این چه وضعیتی است؟ این چه تشتی است؟ فرمود: ام سلمه میدانی از کجا دارم میآیم؟ نه آقا جان. فرمود: از گودال قتلگاه دارم میآیم. میدانی اینها چیست؟ نه آقا جان. این خون حسین من است. از زمین جاری. میگوید از خواب پریدم با اضطراب و استرس. رفتم سراغ این شیشهای که خاک در آن بود. که فرمود نشانهای است بین من و تو، برای لحظه شهادتم. با نگرانی این را برداشتم، دیدم این شیشه شده سراسر خون. این خون حسین. این خون جوشید از این خاک. فرسنگها دور از کربلا. خون حسین.
همین باشد تا تمام کنم، اذیتتان نکنم. در طول تاریخ معصوم زیاد کشتند ولی این قتل، قتل دیگری بود. فرق میکرد با هر قتلی. این خون با هر خونی این خون خون خاصی بود. حالا این خودش یک بحث مفصلی میخواهد اگر در موردش صحبت کنیم. دو تا خون بود. امام حسین (ع) ظهر عاشورا به آسمان میپاشید. امیر فرمود: خدایا این را از زمینیها دریافت کن. یعنی اینها انگار زمینی نیست. و انگار نمیخواستیم خون به زمین برسد. البته در یکیش موفق بود. خون علیاصغر را به آسمان پاشید و حضرت امام باقر (ع) فرمود: یک قطرهاش هم به زمین نرسید. ولی خب خون دوم دیگر آن قدر زیاد بود نشد. اول «لا اله الا الله». این مجلس مجلس پدرش امیرالمؤمنین است، آدم باید یک کمی حیا بکند. محضر امیرالمؤمنین روضه بخواهد بخواند. گفتند: به شریعه رسید. آب در دست گرفت، خواست بنوشد. تیری زدند به حلق نازنین راه آب نوشیدن مسدود شد. کلاً اصلاً دیگر نشد. و دست گرفت زیر گلو، کف این دستهاش را کرد از خون هی به آسمان پاشید. سعی کرد اباعبدالله این خون مظلومانهی خاص که با همه خونها فرق دارد به زمین نرسد. ولی دیگر تا یک جایی توانست استقامت بکند. روی زانو نشسته بود. به شمشیر تکیه داده بود. دیگر رمقی نداشت. با لگدی روی زمین افتاد، دیگر این خون بر زمین جاری شد. اینجا گفتند: هی میدیدند در خون خودش میغلطید. خنده دم. فرمود: میخواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که همه این آغشته به این خون باشد. السلام علیک یا اباعبدالله و علی الأرواح التی حلت بفنائک. علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل والنهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتک.
در حال بارگذاری نظرات...