این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
* کمبود و خلا جدی مباحث مربوط به یهود و آخرالزمان [3:34]
* تاثیرپذیری خلیفه دوم از تورات؛ مجاز بودن فعالیت روایات یهودی و بایکوت روایات پیامبر اکرم (صلاللهعلیهوآله) [5:02]
* تاثیر عقاید بر قرائات مختلف تاریخی؛ روایت بیطرفانه معنا ندارد [7:58]
* قرائت اسرائیلی برخی مسئولان داخلی از ماجرای فلسطین [12:32]
✅ آیندهپژوهی حوادث منجر به ظهور؛ هدف از طرح این مباحث [15:42]
❓ اوضاع فعلی ما شبیه کدام برهه تاریخی است؟ [24:19]
🔸 دوره فعلی: دوره انقلاب حضرت موسی (علیهالسلام) و حرکت به سمت ارض موعود [27:17]
* گیرافتادن در دوگانه تحریم و تسلیم؛ مشابه گیرافتادن قوم حضرت موسی (علیهالسلام) بین لشکر فرعون و دریای نیل [31:25]
* آیهی یأس خواندن برخی مسئولین داخلی؛ مشابه برخی از بنیاسرائیل که مردم را از جنگیدن با جالوت ترساندند [41:25]
📌 ترور شهید هنیه؛ اشتباه فاحش دشمن صهیونیستی و عامل پیوند حماس و سپاه پاسداران [52:54]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی
بحثی که از ابتدای ماه صفر آغاز کردیم خدمَت دوستان، در مورد منطقه شام بود و بیشتر ناظر به آینده منطقه شام و رویدادهای آخرالزمانی. بنا داشتیم که زودتر به بحثهای آخرالزمانی شام برسیم و هم در مورد حکومت یهود در شام بحث بکنیم، هم در مورد حکومت سفیانی و اوضاع و احوال ایام منتهی به ظهور در شام. هنوز هم این بنا را داریم؛ ولی هرچقدر که در مباحث تأملی شد و دقتی شد، دیدیم که طرح مباحث آخرالزمانی بدون طرح یک سری مقدمات، بیشتر شبهه ایجاد میکند.
مثلاً اینکه چرا ما باید منتظر باشیم که حکومت یهود در شام سقوط بکند؟ خب اصلاً ما با آنها چهکار داریم؟ اصلاً فلسطین به ما چه ربطی دارد؟ یعنی اینها اگر مقدماتش خوب طی نشود و مسئله خوب توضیح داده نشود، در واقع بشارتی نیست و بیشتر فقط شبههافکنی است. یا مثلاً داستان سفیانی را اگر بخواهیم مطرح بکنیم، عقبه داستان تا وقتی مطرح نشود، معلوم نمیشود که خب آخرش چه میشود؟ استادی داشتیم که میگفت: «آقا، گیرم تهش بریم بهشت، آخرش چی؟» ایشان گفت: «تو که میگویی آخرش چی، به خاطر این است که اولش را نفهمیدی. اگر اولش را فهمیده بودی، میفهمیدی آخرش که چی!» این نکته خیلی دقیقی است. یعنی بعضی وقتها ما میگوییم آخرش چی، چون اولش را نفهمیدیم چه بوده که حالا بفهمیم آخرش چه میشود؟ آخرش مثلاً حکومت یهود از بین میرود، به ما چه؟ اولش را نفهمیدی، نمیدانی اینها چهفکر میکردند، دنبال چه بودند، قضیه چه بود، از کجا شروع شده بود که بعد انتظار بکشی پایان حکومت یهود را. اگر این نباشد، چه چیزی گیر من میآید؟ حالا اینها باشند یا نباشند، این هم یک ملتی مثل بقیه ملتها، مملکتی مثل بقیه مملکتها. درحالیکه یک عقبهای دارد، یک داستانی دارد.
خوب، طرح مباحث دیدیم جایش واقعاً خیلی خالی است. و حالا بماند که ما بحثهای مربوط به یهود و اسرائیل و اینها، این چند وقت هم خصوصاً من بررسی میکردم و تفحص میکردم، خلأش را بیشتر احساس کردم و واقعاً فقدان مباحث را هم در فضاهایی مثل یوتیوب، هم در فضایی مثل آپارات، هم در منبرها، جلسات و اینها، بهشدت احساس کردم که واقعاً خلأ جدی دیده میشود. و یک تلنگری برای خود ما هم بود. حالا تصمیماتی به ذهنمان رسید که برای آینده انشاءالله مدنظر داشته باشیم و کارهای جدیتری در این زمینهها انجام دهیم.
یعنی آدم مباحث را که میرود پیش ببیند چه گفتهاند و چه تولید کردهاند، میبیند که اتفاقاً از همان جاهایی که نباید محتوا تولید شود، محتوا در همین موضوعات تولید میشود. محتوایی که کاملاً ایزوله میکند و تهش بنیاسرائیل و یهود را سفیدشویی میکند. با همان قرائت، با همان روایت، با همان چیزی که به هژمونی یهودی ضریب میدهد، مسئله بازنمایی میشود. حتی ممکن است گاهی یک آخوند، یک مبلغ دینی بر اساس همان قرائت، مطلب را ارائه میدهد. خب ما در طول تاریخ اسلام هم این را داشتیم دیگر، که حالا نمیخواهم اصلاً وارد این بحث کلاً بشوم، ولی خلیفه دوم بهشدت متأثر از تورات و یهودیها بود؛ تا جایی که تفسیر قرآن، حدیث از پیغمبر ممنوع بود، ولی کعبالاحبار هرچه اسرائیلیات گفت، آزاد بود، مجاز بود. اسرائیلیات باب بود. هر روایتی، هر قرائتی از بنیاسرائیل از دستگاه رسانهای یهودیها مجاز بود. از دستگاه رسانهای اهلبیت و مفسرین قرآن ممنوع بود. و این آسیبهای جدی به فرهنگ اسلامی از همان ابتدای اَمر زد.
حالا قبلاً هم عرض کردیم که اینها مدعی اسلام بودند بر اساس کلام امام زمان، و حالا ما بحث جاسوسی اسرائیل و یهود و اینها را در اینها مطرح نکردیم، یعنی شواهد دقیق تاریخی نداریم برایش، ولی اینها بسیار متأثر و واداده در برابر یهودیها بودند و رسماً مبین حرفهای یهودیها بودند. گفتهاند که خلیفه دوم بهشدت اُنس داشت با تورات. علاقهمند بود به تورات. میگفت: «برام تورات بخونین.» پیغمبر گفت: «این چرتوپرت تحریفشده را دارید، شما مثلاً قرآن دارید، به تورات چهکار دارید؟» از همان اول باب این مسائل باز شد. این شد گرفتاری ما که الان در بسیاری از مباحث تفسیری سایه انداخته: روایت اسرائیلی. از یک سری از حتی نقلهای تاریخی، حتی از آیات قرآنی. شما آیات قرآنش را وقتی میخواهی معرفی بکنی، میبینی سایه انداخته. همان قرائتی که یهودیها یکیشان این شبها، عرض کردم مثل قضیه ذبیح که گفتند اسحاق بوده و خیلی پرحجم منابع اهل سنت بردهاند قضیه را روی حضرت اسحاق. چرا؟ چون اسرائیلیات گفته حضرت اسحاق. چقدر ما روایت جعلی داریم! علامه هم در «المیزان» بهشدت به اینها میتازد در مورد حضرت ادریس، در مورد حضرت آدم. حالا در مورد حضرت داوود و حضرت سلیمان هم که اصلاً فجایعی نقل شده. یعنی برای اینکه یک سری کارهای خودشان را توجیه بکنند، چیزهایی نسبت دادهاند به حضرت داوود و حضرت سلیمان: منکرات بزرگ، جنایات بزرگ.
آن قضیه حضرت داوود که فرمانده سپاهش را فرستاد برود بجنگد؛ چون از زن این خوشش آمده بود و قضایا این شکلی. نماز حضرت سلیمان، هزار تا زن داشت که هرکدام فلان بودند، یک دانه از آنها مسلمان نبود و یک دانه از آنها موحد نبود، همه مشرک بودند. عجایبی در این تورات چسباندهاند به حضرت داوود و حضرت سلیمان. آنقدر هم رخنه کرده این روایت پر تکرار. شکاندنش خیلی سخت است. امروز هم که امپراتوری رسانهای متمایل به یهود یا متأثر از یهود، واداده در برابر یهود، حتی آن چیزی که الان دارد رخ میدهد، وقتی میخواهد روایت بکند، به قول خودشان بیطرفانه روایت میکنند. چیزی که الان خیلی پُر و باب است. بعضیها هم هی تشویق میکنند به اینکه: «آره، بیطرفانه روایت بکن، بیطرفانه.» ما نداریم. باید آنچه که حق است روایت شود.
خب، یک مشکلی داریم در نقلهای تاریخی این است که بههرحال هرکسی که آمده و گذشته را روایت کرده، یک زاویه دیدی داشته. چارهای نداریم دیگر. شما همین انقلاب را وقتی میخواهید تاریخش را بخوانید، اصولگرا یک قرائتی دارد از تاریخ انقلاب؛ اصلاحطلب یک قرائتی دارد از تاریخ انقلاب؛ پهلوی یک قرائت دارد از تاریخ انقلاب؛ بهائیه روایت دارد، یک قرائت دارد؛ ضد انقلاب، انجمن حجتیه قرائت دارد؛ اصلاً کلاً اینها تابوتاند. خب وقتی میخواهد با این قرائت تاریخ بنویسد، چه میگوید؟ یک انجمنی وقتی بخواهد تاریخ انقلاب را حکایت بکند، چه میگوید؟ چه مدلی میگوید؟ «آمدند و آقا زدند، اعدام کردند و وضع مردم هم خراب شد و سال به سال حجاب بدتر شد.» و دانه دانه هم که بررسی میکنی و سرچ میکنی، میبینی بوده. آره، راست میگوید، اعدامش بود. راست میگوید، وضع حجاب بدتر شد. راست میگوید. ولی این مجموعهاش را نمیشود قبول کرد. یعنی نوع نگاهش مشکل دارد. «مردهشور ترکیبت را ببرد، جزء جزئت خوب است.»
رفت پیش شیخ عبدالکریم حائری: «من گردنم را تکان بدهم مشکل شرعی دارد؟» گفت: «نه.» گفت: «من کتفم را تکان بدهم چی؟» گفت: «نه.» «دستم را این جوری کنم چی؟» گفت: «کمرم را تکان بدهم چی؟» گفت: «نه.» گفت: «حالا همه را با همدیگر تکان بدهم؟» «جزء جزئت خوب است، مردهشور ترکیب را ببرد!» خیلی از روایتهای تاریخی جزء جزئش خوب است ولی مردهشور ترکیبش را ببرد. مجموعهاش را که نگاه میکنی، میبینی بندگان خدا تقصیری نداشتند، جزء جزء درست میگویند. من یک چیزی که خیلی میترسیدم این شبها، مخزن دو سه شب اخیر که بحثهای تاریخی بیشتر داشتیم و سعی هم کردیم اتفاقاً با سوگیری نباشد، مثلاً بحث هولوکاست را اصلاً شدید بهش نپرداختم. گفتم: «نه میشود قبولش کرد نه میشود بهطور کلی نفیاش کرد، ولی قبولش هم خیلی سخت است که حالا ۶ میلیون را حالا میگویند همهشان را در کوره آدمسوزی نینداختند.»
۶ میلیون در یک بازه ۱۵ ساله بوده که مختلف، پراکنده، سربهنیست کرده هیتلر و نازیها، نازیسم؛ ولی خب همینش هم باورش خیلی ۶ میلیون شوخی نیست. حالا شما بگو ۶۰۰ هزار تا، ۶۰ هزار تا! این همه در غزه یک ساله دارند میکشند، تازه ۴۰ هزار تا شده. صبح و شب دارند میزنند با بدترین سلاحها. ۶ میلیون و در آن دوران با آن یهودی کشتن، خیلی باورش سخت است. خیلی سعی نکردم از آن زاویه روایت بکنم، ولی نگرانی که داشتم این بود که نکند کسی در اثر شنیدن اینها بگوید: «خب پس اینها که مقصر نیستند. خب پس چرا؟» «خب اینها جمع شدند، رفتند یک جا، بعد زمین هم خریدند و آن یک مملکت مستعمَرَه هم بود و میخواستند حالا مثلاً قبلیها، عثمانیها حاکم بودند و میخواستند بدهند به یک دولت جدیدی.» انگلیس گرفت و حالا اسرائیلیها آمدند و قیومیتش را گرفتند. بعدش هم که اینها درگیر شدند، شکست خوردند. ۱۰ درصد اسرائیلیها شد ۷۰ درصد. «تقصیر خودشان است، اگر نمیجنگیدند شکست نمیخوردند.» «زمین نمیدادند به اسرائیلیها.» الان هم که دو تا دولتی خودشان قبول کردند در آن پیمان اسلو و یک دولت فلسطین هم که داریم. حالا یک کمی اسرائیلیها گاهی بیمبالاتی میکنند، شهرکسازی میکنند. آن هم که جامعه جهانی بهشان گفته این کارها را نکنید.
یک قرائتی است که اتفاقاً در مملکت ما هم خیلی مطرح است. حالا روزهای آینده بیشتر از این قرائت خواهید شنید. فتنههای بدی در راه است. آدم استشمام میکند. یک عدهای قضیه اسرائیل را تقلیل خواهند داد. تحلیل نیست این. عین عبارتهایی که آقای ظریف اول طوفان الاقصی گفت، فیلمش را هم منتشر کردیم، خودتان هم حتماً دیدید، باز هم اگر خواستید منتشر میکنیم. الان هم اگر خواستید میشود بگذاریم با هم گوش بدهیم که: «مردم ایران تا کی باید برای این شعارهای الکی مسئولینشان هزینه بدهند؟ شعارهایی که از حرف مردم فلسطین هم تندتر است و خود مردم فلسطین هم این را نمیخواهند. نابودی اسرائیل را نمیخواهند و میخواهند پای ایران به جنگ وا شود که اگر پای ایران به جنگ وا شود، یک مسئول چیزیاش نمیشود، مردماند.» این خیلی قرائت خطرناکی است. این یک قرائت کاملاً اسرائیلی است از داستان، وحشتناک است. رئیسجمهوری که دست آقای اسماعیل هنیه را آورده بالا در تشییع پیکرش، گریه کرده، توییت زده بعد شهادتش. این طور ابراز عشق به اسماعیل هنیه کرده. کسی را گذاشته همه کاره دولتش که اصلاً ذرهای اعتقاد به جنبش حماس ندارند. جنبش حماس و فتح توضیحاتی است. الان شاید فرصت نباشد عرض بکنم. سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) برآمده از تشکیلات فتح بود. اینها آرام آرام رفتند به سمت مذاکره بعد از اینکه دیدند جنگ جواب نمیدهد. یاسر عرفات. آیا ظریف رسماً از همان پیمان اسلو و یاسر عرفات یاد میکند و تأیید میکند، میگوید اصلاً همین است، دو تا دولت. اینها خودشان هم پیگیر همین بودند. اصلاً قضیه حماس را به حساب نمیآورد. داستان تفکیک غزه از کرانه باختری را اصلاً به حساب نمیآورد. مقاومت مردم در غزه را به حساب نمیآورد. اینی که روز به روز در فلسطین مردم گرایششان به غزه، گرایششان به حماس بیشتر شده تا جنبش فتح و امروز رهبری را در جنبش حماس میبینند، نه جنبش فتح. به احمد یاسین رو آوردند، نه به یاسر عرفات. اصلاً اینها را حساب نمیکند: هزینه بدهیم. اینها قرائتهای خطرناکی است.
ببین، در «قطعه قطعه» روایتش درست میگوید. اسلو را درست میگوید. یاسر عرفات را درست میگوید. دو دولتی را درست میگوید. مجموعه است که مشکل دارد. برجامی که جلوی چشممان بوده را برای خودمان روایت کنند، دانه به دانهاش را درست میگویند. مجموعهاش را ببرد که: «برجام آنجا دیدید این کار را کرد، دیدیم در آن ۴ سال آن طور شد، دیدید بعد از اینکه این طور شد آن طور شد.» دانه به دانهاش درست است، مجموعهاش با همدیگر مشکل دارد. مجموعه روایت دروغین، غلط است، تحلیل غلط دارد، رویکرد غلط دارد.
خب، برای اینکه ما از این رویکردها در امان باشیم، چهکار باید بکنیم؟ دوباره پس بگویم اول نقشه بحثمان. ما میخواهیم آینده را روایت بکنیم. آن چیزی که در این بحثها دنبالش هستیم، بحثهای تاریخی نیست. ما میخواهیم به یک نقشهای برسیم که بفهمیم افق آیندهمان چیست که حالا یک بخشش هم تصمیمگیری نسبت به یعنی موضعگیری نسبت به قضایایی است که امروز در فلسطین دارد رخ میدهد. یک بخش مهمتر از آن این است که افق ما نسبت به جامعه اتوپیای ظهورمان که به ما گفتهاند اتفاقات مهمش در شام رخ میدهد، رویکردمان باید چیست؟ منتظر چه باید باشیم؟ واکنشمان چه باید باشد؟ اینها خیلی مهم است، خیلی مهم است. آیندهای که به ما وعده دادهاند چیست؟ اگر این آینده برای آدم افقش معلوم نباشد، شما اساساً هیچ حرکتی نمیتوانی انجام بدهی.
برای اینکه شما باید یک دورنما، یک چشماندازی داشته باشید در تک تک این کارهایی که دارد انجام میشود. هم جهتگیری فعالیتهای هر مجموعه، حتی فرض کنید مجموعهای که مثلاً خود ما با رفقا مثلاً افقی باید داشته باشیم. یکی از رفقا کار تشکیلاتی میگردید در قم بعد میگفتیم بنشینیم برنامهریزی بکنیم مثلاً برای چند سال بعد چه کار کنیم؟ گفت: «برو اول با بعضی از این شخصیتهایی که رفتیم، برویم اول با چند تا از این شخصیتهایی که تحلیل نسبت به آینده دارند، بحث بکنیم، ببینیم قرار است چه بشود، بعد برنامهریزی کنیم که چه کار کنیم.» وقتی نمیدانیم چه میخواهد بشود، برنامه چه بریزیم؟ خیلی جمله قشنگی بود. وقتی قرار باشد جامعه مثلاً آن اتفاقات برایش بیفتد، خب ما باید یک مسیری برویم که به آنها برسیم. اگر آن اتفاقات خوب است بهش برسیم، اگر اتفاقات بد است نرسیم یا نگذاریم اتفاق بیفتد. خیلی مهم است. شما وقتی دورنما را داشتی، برنامه زیاد، برنامهریزی درستی میشود. الان برای همین آیندهپژوهی، یکی از دانشهای بسیار مهم دیگر است در سیاستگذاریها. هرجا که میخواهند سیاستگذاری بکنند، «فیوچر استادی» (future study) میکنند، آینده چیست؟ آینده یک بخش ساخت آینده است، ساختن آینده است که آن یک بحث دیگری است. یک بخشش مطالعه آینده است: «چه میشود؟»
نقطه ضعف جدی دشمنان جمهوری اسلامی هم در همین بخش است که تحلیلهایشان نسبت به «چه میشود» غلط است. مثلاً فکر میکنند اگر من از «زن، زندگی، آزادی» راه انداختم، جمهوری اسلامی سقوط میکند. «چه میشود؟» سقوط میکند؟ سقوط نمیکند؟ چون آینده را آن شکلی تعریف کردهاند. بعد سیاستگذاری میکنند، بعد هزینه میکنند، میگویند: «خب، فرمانده این جریان کی باشد؟ مسیح علینژاد. سوژه اصلیمان چی باشد؟ مهسا امینی. چه مدلی کار بکنیم؟ کیا فعال باشند؟ از قبلش یک مثلاً برنامهریزی ۱۰ ساله داشته باشیم. شخصیتهایی را برند بکنیم.» میشود. روی آن مطالعه میکنند، طرح میریزند، برنامهریزی میکنند، پول خرج میکنند. آخرش میبینند که اساساً تصور کرده بودند، غلط بود.
ما برعکس، برنامهریزی نداریم، مطالعه نداریم، امکانات نداریم. نقطه قوتی که داریم در درگیری با دشمن این است که آینده را خوب میشناسیم. چون آینده را خوب میشناسیم با کمترین امکانات و کمترین توان، مسیر به همان نقطه میرسیم که رخ خواهد داد. این خیلی مسئله مهمی است، این خیلی نکته مهمی است. پس ما در این جلسات دنبال چه بودیم؟ دنبال این بودیم که به یک ذهنیت درستی نسبت به آینده برسیم. برای اینکه به ذهنیت درست نسبت به آینده برسیم، باید چهکار بکنیم؟ باید امروز و گذشته را خوب بفهمیم. سیر حرکتی تاریخ را خوب بفهمیم. آنچه رخ داده را خوب بفهمیم که بتوانیم تطبیق بدهیم. بتوانیم پیدا کنیم موقعیتها را، مشابهتها را. به تعبیر قرآن، محصولات را. محصولات، مشابه تاریخی دارد. قضایا شما مشابه تاریخیش را وقتی پیدا کردی، میفهمی که از کجاها میخوری، چه مدلی آسیب میبینی، چه مدلی باید حرکت کنی. روی چهها باید دست بگذاری، روی چهها دست نگذاری. چهها مهم است، از چهها نباید غافل بشوی تا آن نقطهای که ترسیم کردی بهش برسی.
جلسات قبل عرض کردیم به ما گفتند که آنچه در بنیاسرائیل رخ داد، برای شما هم رخ خواهد داد. از یک طرف قضیه بنیاسرائیلی، قضیه آخرالزمانی است. یعنی تا خود ظهور کش دارد، بر اساس روایت ادامه دارد و ما با این قوم درگیری خواهیم داشت در کوران ظهور امام زمان ارواحنا فداه. این یک بخشی که مهم میکند این قضیه را. یک بخش دیگر که این قضیه را مهم میکند این است که آنچه برای آنها رخ داده، برای ما هم رخ خواهد داد. پس هم آیندهای که ما دنبالشیم به اینها ربط دارد، هم الانی که داریم حرکت میکنیم بر اساس گذشته آنها به ما ربط دارد. این است که بحث مهم میشود.
ما شبهای قبل یک تاریخی را سیر کردیم از آغاز جهانِ خلقت، قضایای شام، اولین قتل روی کره زمین که داستان قابیل بود، از قابیل تا اسرائیل. یعنی جلسات ابتدایی قابیل را گفتیم. دیشب به تأسیس رژیم صهیونیستی و دولت اسرائیل رسیدیم، سال ۱۹۴۸. از ۱۹۴۸ به بعد مطالبی دارد که باید یک سری مقدمات را عرض بکنم. حالا خیلی دقیق نمیخواهم با اینکه مطلب هم زیاد آوردهام در مورد بعد ۱۹۴۸ تا امروز آنچه رخ داده را بحث بکنیم. یکی در مورد احزابی که بین اسرائیلیها و فلسطینیها حاکماند. روابطی که هر دو تا دارند با شرق و غرب دنیا و جنگهایی که در این سالها رقم خورده و اتفاقاتی که رخ داده که خیلی مباحث مهمی هم است. حالا شبهای بعد انشاءالله میخواهم روایات مربوط به یهود در آخرالزمان را دانه به دانهاش را بحث بکنم. یک بخشش مربوط به خود یهود است. یک بخشش مربوط به شام است. یک بخشش هم مرتبط با دیگرانی است که به قضیه یهود مرتبطاند که حالا یکیشان سفیانی است. حالا در این شبها دیگر مطمئن شدیم که نمیرسیم بهش. انشاءالله بعد ماه صفر یک پنج شبی ایام شهادت امام حسن عسگری علیه السلام عرض خواهیم کرد.
پس دو تا مطلب بود اینجا. یکی اینکه آینده بنیاسرائیل چه خواهد شد به عنوان یکی از اضلاع متقوّم جریان ظهور، پاهای ثابت داستان ظهور یک طرف قضیه است. باید ببینیم چه میشود. باید باهاش چهکار بکنیم؟ موضع ما نسبت به این چیست؟ آن وقت بفهمیم کیا آمدهاند بازی را خراب بکنند؟ در قبال اینها چه واکنشی باید داشته باشیم؟ باید برویم سمت مذاکره؟ راه بیاییم؟ دولتشان را بپذیریم؟ دو دولتی بپذیریم؟ تقابل بکنیم؟ تا چهحد تقابل بکنیم؟ تا چهحد درگیری را بپذیریم؟ تا کجا هزینه بدهیم؟ این نکته مهم بعد معلوم میشود که جریانهای سیاسی داخل مملکت دارند به کدام سمت درست یا غلط مملکت را هدایت میکنند. خیلی نکته مهمی است.
نکته بعدی این است که الان کجای تاریخیم؟ یکی از سؤالاتی که یکی از دوستان یک جلسه چند شب پیش پرسید: «الان شما بخواین اون روایتی که گفتین که هرآنچه بر بنیاسرائیل رخ داد برای شما هم رخ خواهد داد، الان به نظرت در کدام برههای؟» خیلی سؤال خوبی است. ما الان کجای تاریخیم؟ بعد سخنرانی سه چهار شب پیش پرسید. به این دوست عزیز عرض کردم که: «اولاً که اینطور نیستش که تیکهتیکه کامل مطابقت داشته باشد. در هر دورهای میشود از جهات مختلف با چیزهای مختلفی ما مطابقت داشته باشیم. اشکال هم ندارد ولی فضای کلی جمهوری اسلامی را اگر منظورتان است که الان در کدام دوره تاریخی اوضاعمان شبیه کدام برهه است، عرض کردم باید به ذهن. من اینطور به نظرم میرسد، شواهدی هم البته برایش دارم ها. به نظرتان الان مشابهتتان با کدام دوران است؟» آفرین! الان بنیاسماعیل. تعبیر قشنگی است. حالا اگر بخواهیم بگوییم آقا بنیاسماعیل میخواهند نعل به نعل آنچه بر بنیاسرائیل رخ داده را حرکت بکنند. بدون باگها و مشکلات و آفتها و بدبختیها و اینهایشان، برویم دیگر؟ نباید برویم؟ نباید برویم؟ مارک محل توجه و هدفگذاری ما نیست. آن بخش مهم آن حرکت اساسی بنیاسرائیل که داشتند بنیاسماعیل در کدام نقطه آن حرکت بنیاسرائیل الان هستند و مشابهت باهاش دارند؟ خیلی ساده شد دیگر! این جوری که گفتم خیلی ساده شد! حضرت موسی برگشتند به ارض مقدس مصر. خب، چند نفر از دوستان تقریباً اکثریت آرا این بود که پشت دروازه شام رسیدند بنیاسرائیل و میخواهند بروند شهر را فتح بکنند ولی مردم ترسیدند و عرض کنم که عقبنشینی کردند که چهل سال در بیابانها آواره شدند. البته ما شواهدی داریم شبیه به این الان، ولی فکر میکنم که یک قدم جلوتر است این داستان.
آن چیزی که به ذهن بنده میآید این است که ما در موقعیتی شبیه آن دورهای هستیم که حضرت موسی علیهالسلام میخواهد در برابر فرعون انقلاب در واقع، در دوره انقلابش است، دوره غلبه بر فرعون و عبور از فرعون به سمت آن ارض موعود. خب یک نکته اینجا عرض بکنم. اولاً که خب تا اینجا هی میگفتیم آقا یهودیها گفتند ارض موعود. تا دیشب بحثمان این بود اسرائیلیها پا شدند آمدند آنجا دولت تشکیل دادند به اینکه آن ارض موعود گفتند این مال ماست. آنقدر گفتیم، باورمان شد دیگر. یک کم چیزهایی که نگرانش بودم همین بود که آنقدر این مطلب گفته بشود باورمان بشود که خب به هر حال مال اینهاست دیگر. در حالی که مال اینها نیست. حالا من امشب بحث قرآنی مفصلی داشته باشیم. مال اینها نیست. «ان الارض لله یُورِثُها مَن یَشاء». مال اینها نیست. مال خداست. به آنها هم که رسیده بود به خاطر این بود که در مسیر انبیا بودند.
یکی دیگر، آن پیغمبر خاصی هم که حالا بعضی از حالا بر اساس متون آنها چون ما که در قرآن نداریم همچین مطلبی، بر اساس متون آنها که مال ابراهیم و بچههاش هم اگر بخواهیم در نظر بگیریم. خب لزوماً مال بنیاسحاق و بنیاسرائیل نیست. مال بنیاسماعیل. بر اساس روایات آخرالزمانی ما و موعود و منجی و امام زمان و اینها که تطبیق داده شده. اینها همهاش به امام زمان دیگر. مستضعفین ماهاییم که قرار است بر مستکبرین غلبه کنیم. همین آیات ابتدایی سوره قصص را، قصص به تعبیر بهتر آیات ابتدایی سوره مبارکه قصص را هم تطبیق دادهاند به امام زمان که حضرت ظهور میکنند و این میشود غلبه مستضعفین بر مستکبرین.
آن چیزی که بیشتر به چشم میآید الان در تحلیل قضایای جمهوری اسلامی و انقلابمان این است که شبیه یک جنبشی که حضرت موسی علیهالسلام راه انداخت، بنیاسرائیل به تحرکی افتادند، حرکت کردند به سمت ارض موعود. ما هم داریم حرکت میکنیم به سمت ارض موعود. ارض موعود خودمان یهودیان نیست، ارض موعود ماست. به ما وعده دادهاند. تازه به ما فقط حکومت در شام را وعده ندادهاند، حکومت کل زمین. البته آنها میگویند کل زمین با مرکزیت شام. ما میگوییم کل زمین با مرکزیت کوفه. یک بخشش هم شام است. این ارض موعود، این زمینی که «إِنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» چند شب پیش در زبور من بعد ذکر نوشتیم. «إِنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ». همان هم که ازت داوود بود. آن هم که زبور بود. تازه همان هم تازه این را گفته بود. مال اینهاست، مال شماها نیست. پس ما داریم به سمت ارض موعود حرکت میکنیم. یک مانع جدی داریم که نمیگذارد ما به ارض موعود برسیم. تا حالا به آن بحث برسیم که پشت دروازه رسیدیم و آن داستانها، یک مانعی است که اصلاً نمیگذارد حرکت بکنیم. دست و بال ما را بسته. ما را دارد زمینگیر میکند. مستضعفمان کرده. در همین منطقهای که الان هستیم هنوز حرکت نکردیم. از همین چهارچوب محوطهای که تویش گرفتاریم خارج نشدیم. ما فعلاً همین جا گرفتاریم. ما هنوز از ایران پا را بیرون نگذاشتیم بگوییم رسیدیم پشت دروازههای شام مثلاً و حالا به آن بحث برسیم که یک عده احساس میکنند فتنههای بعدیمان است. حالا انشاءالله خدا نجاتمان بدهد که آنجا یکهو، یعنی به آن نقطه آخر که میرسیم یکهو داد یک عده بلند میشود که: «آقا برگردید، نمیخواهد.»
ما هنوز درگیر با فرعونیم. فراعنه نمیگذارند نفس بکشیم. از جهت مطابقت تاریخی این طور به ذهن بنده میرسد. در آن شرایطی هستیم که رسیدیم لب دریای نیل. پشتمان فرعون، روبرومان دریاست. متحیریم. عرض کردم شاهدم برایش دارم. یکی از شاهدایش هم همان جملهای که رهبری به فرماندههای سپاه فرمودند: «إِنَّمَا یُرِیدُ» به شما عرض میکنم، «إِنَّمَا یربی صیادین نگران نباشید.» همان جملهای که حضرت موسی گفت. منم به شما میگویم. در این شرایطی که از عقب و جلو احساس گرفتاری میکند آدم، خدا راه وا میکند. نترسید. شرایط خیلی شبیه این موقعیت است. یعنی موقعیتی که الان ما خودمان را تویش میبینیم. از یک طرف شرایط تحریم، سختیهای معیشتی، مشکلات اقتصادی که واقعاً شرایط تحریم، شرایط سختی است. یعنی واقعاً فشار میآورد به مملکت. حالا آنها تعبیر فلجکننده را بهکار بردند. نمیخواهم از کلمه فلجکننده استفاده بکنم، ولی حالا بههرحال کمرشکن هم، همان فلج میشود. نمیگویم کمرشکن، بههرحال آسیب میزند. آسیبزننده. آسیبهای جدی به ما زده. حرکتمان را کند کرده. واقعاً مشکلات اقتصادی برای ما ایجاد کرد. از یک طرف دیگر میبینیم که راه حلی که پیش روی ما گذاشتهاند برای عبور از تحریم، تسلیم. ما را بین تسلیم و تحریم مخیّر کردهاند. همان که امام حسین فرمود که: «رکزن بین ذلت و سلت.» گفتند: «یا ذلت یا سلت.» یعنی شمشیر. در این دوگانه قرار گرفتیم، گفتند یا تحریم یا تسلیم. تسلیم کامل. تازه آن تسلیمش هم تسلیمی است که ذلیلمان میکنند، خارمان میکنند. تا تهش میشویم مصر. تحریم نیستند ولی بدبختاند. ذلیلاند. توسریخورند. هیچی هم ندارند. هر چند سال هم یک انتفاضه خوب بینشان راه میافتد. برای نان مشکل نان دارند. ۳ میلیون، دو تا ۵ میلیون هم شنیدم آمار را. لااقلش ۳ میلیون است. فکر کنم ۵ میلیون درستتر باشد. ۵ میلیون قبرستانخواب دارند، مردم مصر در قبرستان میخوابند، روی قبرها میخوابند، بالا سر قبر اتاقک درست کردهاند. ۵ میلیون یعنی چه؟ در کشوری، یک کشور ۵ میلیون قبرستانخواب! کشوری که نه مشکل با آمریکا دارد، نه مشکل با اسرائیل دارد، نه تحریم بینالمللی است. نمک بر اسرائیل. میگوید: «من یک دانه ترقه در این یک سال سمت اسرائیل نینداختم.» «پرچم اسرائیلیها را گفتند، گوش کرده در مرز رفت.» کاملاً منافع اسرائیل را تأمین کرد. بین تحریم و تسلیم گرفتار شدیم. همان حالتی که میخواهد جلو برود، آب است. میخواهد عقب بیاید، باید تسلیم فرعون بشود. این شرایط خیلی شبیه آن است.
بین تحریم و تسلیمیم. یک دَم هی در گوشمان میخوانند که: «آقا جلو آب است. تحریم است، نمیشود. با تحریم نمیشه کنار آمد. در قفسیم الان. در قفسیم، گرفتار شدیم. بدون رابطه با دنیا مشکلمان حل نمیشود. تا تحریمها برداشته نشود، مشکلاتمان حل نخواهد شد.» خب مردم به همین رأی دادند دیگر! ۵۰ درصد رأی ندادند. خیلی شرایطمان شبیه این موقعیت است. در یک کشاکشی هستیم که هی این وزوز «برگردیم، ولش کن» اینجا مطرح است. نه، آن پشت درِ ارض موعود. البته از اینجا اگر رد بشویم، به آن پشت درِ ارض موعود میرسیم. این هم که اینجا هستی، مال امروز نیست، مال این چهل و چند سالی است که گذشته. دیگر آخر داستانیم. اگر وایسادیم و زدیم به دریا. اعتماد کردند به حضرت موسی. زدند به دریا. اول این جوری نبود که مثلاً هی حرف بود، دریا وا شد و بعد دیگر گفتند خب هیچی، نه. اعتماد که کردند به موسی. «اقدام کنیم، بریم.» حرکت کردند. یعنی تردیدها برطرف شد. خدا عنایت کرد. این جوری نیست که وقتی تردید برطرف نشده، امتحان دیگر نمیشود. امتحانش به همین است: «دریا. باشد. موسی گفته. گفته. دین گفته. چیزی نمیشه. بریم. خدا با ماست.» دریا وا شد. «بریم.» اینکه دیگر موفقیت در امتحان نبود. زحمت کشیدی. گفتند: «نه، موسی گفته پس بریم.» یک اعتمادی کردند. یک بردی هم پیدا کردند. هر جا اعتماد کردم و قدم درست برداشتند، یک نتیجه خوب هم برایشان حاصل شد. مثل همین عنایات خاص خدا را هم دیدند. زدند، دریا باز شد. فرعون هم دنبال اینها راه افتاد. «آقا دیگر بدتر شد که! دریا راه برگشت هم نداریم.» حالا باز در مملکت خودمان بودیم. دریا خفتمان میکند، در مملکت غریب دلشان لرزید که: «آقا پس چی شد؟» قشنگ خوب که رد شدند، آنها هم خوب رسیدند وسط دریا یکهو: «آقا، به هم رسید.» اینها را غرقشان کرده. «عجب خوب! نه. مثل که پس درست میگفت موسی.» ولی خب در قدم بعدی با آنکه هنوز از دریا رد شدند: «فَاجْعَل لَّنَا إِلَٰهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ.» اولین بتی که رسیدند «اینها بَت میپرستند. نه! این جوری خوب است!»
خب، ما یک بازه تا الان ۱۳ ساله در تحریم را گذراندیم. تطبیق یقینی بدهم بگویم عیناً همین است و جزء این نیست و چیزی که تحلیلی است دیگر. به هر حال تحلیل ذهنی است. ممکن است حالا کسی هم بگوید که آقا من تطبیق به این روزگار نمیدهم، به روزگار دیگر، ولی من حالا با آن مختصات دارم عرض میکنم. با مختصات آنها و مختصات خودمان. بههرحال این شباهت دیده میشود که ظاهراً ما الان این جای داستانیم. تمام امت اسلام علیه فرعون قیام کرده: ایرانش، لبنانش، سوریهاش، یمنش، افغانستانش، عراقش. یک کم وسیعتر بخواهی نگاه کنی، کل بیداری اسلامی. یک کم وسیعتر بخواهی نگاه کنی، این بیداری جهانی که الان علیه صهیونیستها شکل گرفته. یک هیاهویی بلند شده. میخواهد از شر فرعون خلاص بشوند. ولی این خروج داستان دارد، به این راحتیها نیست. درگیری با فرعون داستان دارد. ما در این ۴۵ سال این درگیری با فرعون را تجربه کردیم. در این چهل و چند سال شد، ۴۶ سال شد دیگر. ۴۷ سال. در این ۴۷ سال، ۱۵ سال هم که قبلش، از ۴۲ تا ۵۷ که میشود چقدر؟ ۶۰، ۶۱ سال. خوب ۶۱، خیلی بامزه! ۶۳ هم نزدیک است دیگر. حالا عرض کنم که فرج بعد ۶۳ حاصل میشود. ۶۲ عرض کنم خدمتتان که ۶۲، سه سال همهاش درگیریم با فرعون بوده دیگر. حالا یک بخشش با پهلوی بود. بعد پهلوی را زدیم کنار. با صاحب پهلوی درگیر شد. و مجموعههایی که نوکر پهلوان در منطقه است، از آل سعود گرفته، از حکومت بحرین گرفته، از این حکومت هاشمی گرفته که حالا دیشب نصفش را عرض کردم. شریف حسین که دیشب عرض کردم که با اینها ساخت و پاخت کردند و تأثیر داشت در شکلگیری اسرائیل. بعد یک تیکه عراق را به پسرش دادند، به آن پسرش هم عبدالله اردن را دادند. شد عراق هاشمی، اردن هاشمی. عراق را از دست دادند. اردن دستشان است. میبینی چه دمی تکان میدهند برای اسرائیلیها؟
خیلی جالب است. یعنی شما قضیه را وقتی یک کم از عقبتر نگاه میکنیم، این را قضیه مال یک روز و دو روز نیست. یک کشی دارد. اینها از اول تأثیر داشتند در شکلگیری اسرائیل تا الانش هم که الانش است. اردن پای عهدش با اسرائیل وایساده. امام در وصیتنامهاش از معدود افرادی که اسم میآورد، یکیش همین عبدالله اردن است. «این چی چیهی دورهگرد.» امام تعبیر خیلی تندی نسبت بهش دارد، نسبت به او و حسنی مبارک. دو نفر امام اسم میآورد: اردن و مصر. خوب با اینها درگیر شدیم. بتهای مختلف. حالا از یک جهت دیگر تطبیق پیدا میکند با خود حضرت ابراهیم. حالا او دیگر فراتر از بنیاسرائیل میشود. حالا البته پیغمبر یک روایتش این بود که هرآنچه در بنیاسرائیل برای شما رخ داد. یک روایت دیگر این بود که هرآنچه در امم ثالثه رخ داد. ابراهیم نمیرسد. اگر امثالثه را بگیریم حضرت ابراهیم هم میرسد. از یک جهت دیگر شبیه درگیری حضرت ابراهیم بود با نمرود. بتهای کوچک زد، شکاند. بزرگه ماند. ما این کوچیکها را زدیم، ترکاندیم. آمریکا مانده، شیطان اکبر.
وارد درگیری با این که شدیم، ما را انداختند توی آتش. الان در آن برههای هستیم که در حالا یا باید بگوییم میخواهند پرتمان کنند توی آتش، بگوییم پرت شدیم توی آتش. حالا سلامش را هم دیدیم. رفتیم از دریا هم رد شدیم. زدیم به دریا. نترسیدیم. شاید آن دریا زدنمان همان تسخیر لانه جاسوسی بود که واقعاً حرکت، چی میگویند؟ حرکت سَمی بود. حرکت سنگینی بود. و امثال بازرگان اینها گورخیدن! آنجا: «آقا چهکار داری میکنی؟ آقا با آمریکا چهکار داری تو؟ تو در این مملکت پهلویهای، با دم شیر برای چی بازی میکنی؟» پهلوی تو ۱۵ سال طول کشید پدرت را درآورد. آمریکا! بعد تازه میگویی این انقلاب دوم بود. بازداشت بودند. قضیه طبس و اینها. یک سال و چند ماه اینها بازداشت بودند. بیشتر از یک سال. از آبان آبان ۵۸ بود دیگر، ۱۳ آبان تا اردیبهشت ۶۰ بود دیگر. درسته؟ قضیه طبس فروردین اردیبهشت بود در سال ۶۰. اردیبهشت، اردیبهشت ۶۰. یک سال چند ماه میشود؟ یک سال و نیم. یک سال و نیم هم که اینها را در بازداشت نگه داشتید.
«آقا شوخی نیست!» بعدش هم که به او حمله میکنند. حمله هم کرد. دریا رد شدیم. «عمو، بیدار شو!» هنوز که هنوز است میگویند: «جلو دریاست، ایستگاه قبلی بود.» از توی دریا عبور کردیم. زدیم آمریکا را پدرش را درآوردیم. هیچی هم نشد. حمله هم کرد بهمان. بدبخت شد. خیلی آیه بینه عجیبی بود این قضیه طبس. در بیابانها گرد و خاک، بیابان بزند، اینها بخورند به همدیگر، همه جزغاله بشوند. بعد بنی صدر هم دستور بدهد اسناد را بمباران کنند. هیچی یک وقت بیرون نیاید. معلوم نشود کی به کی بوده که در بمباران اسناد شهید، منتظر قائم، به یکی دیگر از شهدا شهید شده. «خدا عذاب بنی صدر را بیشتر کند.»
خوب، شرایط شما این است. امام وقتی نامه نوشته بود برای علما، جواد علمالهدی که در حرم نزدیک خزعلی دفن است، سمت شیخ بهایی میشود. ایشان نامهها را میآورد بین علما پخش بکند. امام گفته بودند که: «بروید به امام رضا توسل بکنید. بگویید ما میخواهیم قیامی بکنیم. اگر مورد رضایت شماست کمک کنید. اگر نه یک کاری کنید که اصلاً ما نتوانیم حرکتی انجام بدهیم.» «این نامه منم بروید به علما پخش کنید.» ۱۴ تا ۱۵ تا نمیدانم چقدر امام نامه نوشت. پشت امام وایسادند. همه تأیید کردند. همه استقبال کردند امام جمعه سیستان. حتی کفن پوشید. جمعه آمد. نامه امام را خواند. موتور صفر پشت امام حسن برای آیتالله میلانی که نامه را میآورند. میلانی جمله ماندگاری جواد را گفته بود که: «به آقا روحالله بگویید که ما پشت ایشان هستیم. پهلویش را انشاءالله غلبه میکند ولی آمریکایش خیلی سخت است!» چون امام آنجا گفته بود که: «میخواهم انقلاب کنم علیه پهلوی ولو آمریکا پشت پهلوی بیاید من هستم. ولو آمریکا پشت پهلوی بیاید هستم. آمریکایش خیلی سخت است.» مردی روشنبین و دیده بود تا ته داستان را. رحمت الله. خوب، ایشان اهل کرامات بود. شاگرد آقای قاضی بود. علامه طباطبایی بهشدت بهشان علاقه داشت. خیلی مرد بزرگی بود آیتالله میلانی رضوان الله تعالی علیه. قبر ایشان حرم است. حالا خانم رئیسی رفتیم. خدا رحمت کند هر دو را. بخش خانمها بود. میلانی را نرفت. بله. عرض کنم خدمتتان که این طور فرموده بود.
خب، درافتادن با این بت بزرگ خیلی سخت است. با یکخرده مُردهها، با این قبطی مپطیها. زدنشان، کشتنشان، درگیر شدنشان به خودت فرعون وقتی میرسی، بعد تازه این را رد کردند، رسیدند به ارض مقدسه. گفتند: «آقا، اینجا جالوت است. إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ.» اینهایی که درگیر شده بودند با فرعون، غلبه کرده بودند، از دریا رد شده بودند. آنجا که آمد، آن هم در حالی که بر اساس یک چیز الکی، اصلاً درگیر نشدند که بخواهند وزنکشی بکنند اوضاعشان چطور است. بر اساس یک واهمه، یک وهم، یک وسوسه، یک زمزمه، یک پچپچ دروغین که: «نمیتوانی. نمیشود. ما میدانیم نمیشود.» بله، از این جهت اونی که حالا رفقا میگویند با شرایط ما تطابق دارد، یک کسایی هی دارند در گوش ما میخوانند: «نمیشود بابا! ما رد شدیم از دریا. ما ۱۳ سال تحریمیم. در این شرایط تحریمی رشد کردیم، پیشرفت کردیم. مخصوصاً در این سه سال اخیر. همه شاخصهای بینالمللی حکایت از این دارد که جمهوری اسلامی در این سه سال موفقیتهای چشمگیر داشته. همه دنیا اذعان به این دارد. در سختترین شرایط نفت چند بشکه در روز، نمیدانم چقدر بود. ۲۰۰ تا. ۲۰۰ هزار تا. ۲۰۰ هزار بشکه میتوانستیم بفروشیم. الان شده چقدر؟ ۲ میلیون بشکه. بیشتر از ۲ میلیون!» «آقا شوخی نیست اینها. اعجاز است اینها. معجزه.»
شرایطمان کاملاً حکایت از پیشرفت ما از دریایی عبور کردیم. در این طول کشید، به چهل سالی طول کشید. اول که درگیر جنگ بودیم و بعد دیگر شد سازندگی و اینها. و البته خب، شرایط تحریمی تقریباً همان ۱۳-۱۴ سال است که بهشدت درگیرش شدیم. خلاصه اینکه بعد دیدیم با چشم خودمان ولی یکهو ترسیدند. یک عده در گوشمان خواندند که پشت در ارض مقدسه که: «آقا نمیشود ها! نرینها، میبازیمها، میسوزیمها.» عجایبی ازشان نقل شده. برگشتند و گفتند: «یعنی خدا و موسی ما را تا اینجا کشاندند اینجا بمیریم؟» از اینها نقل شدهها. کلش را کرده بود در حجرالاسود: «از پشت خدایا من را نخور.» شرایطی بنیاسرائیل هم این جوری بوده. «میشود ما را نخوری خدا؟ خدایا فرعون بخورد. از دریا هم رد کردیم خسته شدم. این همه راه. بعد اینجا قرار بود ارض موعود ما بشود؟ نبود. قرار نبود قتلگاه ما باشد. زندگیمان میکردیم. لااقل این همه را ما را کشوندی که اینجا ما بمیریم.» خیلی نامرد است! قرآن هم «ثُمَّ ظَنَنْتُم بِاللَّهِ الظُّنُونَ»ها. درست خواندم حافظها امشب نیستند. «غَرَّتْکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَظَنَنْتُم بِاللَّهِ الظُّنُونَ». میگوید: «در جنگ احزاب هم شما همین مدلی شد. شرایط سخت شد. شروع کردید در مورد خدا فکر و خیالها کردن که خیلی نامردی بود. واقعاً این کار خدا، معاذالله، این جوری آخه. این جور مردن خیلی زور داشت. تا اینجاش بیاییم. این مرحله ببازیم. خیلی بد بود. این جوری ببازیم خیلی بد بود. این جوری بمیریم خیلی بد بود.»
«تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَ» هی فکر و خیالها. جای دیگر فرمود: «ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ». دلتان رسید به حنجرهتان. آمد در دهنتان. قلبتان آمد در دهنتان. شروع کردید فکر و خیال در مورد خدا کردن. دنباله قلبهاشان در حلقشان. بعد این فکر و خیالها که: «موسی ما را برداشت تا اینجا آورد. به افلاک داد. اینجا پشت این در، دروازهَش بیچارمان کرده. برگردیم.» گفت: «بابا، بیاین بابا. بندگان خدا اصلاً نمیخواهد بجنگین. فقط در رد بشین. تمام است. اصلاً نمیخواهد بجنگید.» چند تُن بودند آنجا که قرآن اسمش را گذاشته: «دلواپس». ترجمه «المیزان» است. سوره مائده. یک صلوات بفرستیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجه.
میفرماید: «دست جالوت بود.» بله. حالا این جالوت هم رویش بحث است که این کیو از کجا بود و چطور بود و اینها. صفحه ۱۱۱ میفرماید که: «اِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ». ای مردم یاد آن نعمتهایی که به شما داده شد باشید. به این فکر کن خدا چقدر بهت محبت کرد. آخه برای چی آن ور قضیه را نگاه میکنی؟ این همه محبتی که به شما شد. این همه لطفی که به شما شد. این همه حمایتی که از شماها شد. چهبلاهایی از شما رفع شد. چهخطرهایی از شما رفع شد. چهگرفتاریهایی رفع شد. مملکت خودمان در این سالها مسخرمان میکردند. میگفتند که: «یک روزی هم به مملکت ما واکسن میرسد. مردم واکسن میزنند و اهل دنیا میگویند: مگر هنوز کرونا هست؟» «واکسن میزنند!» هنوز که هنوز است در آمریکا دارند بر اثر کرونا میمیرند و به ایرانی که میگویی باورش نمیشود: «مگر هنوز کرونا هست؟!» خیلی جالب است. بله، همین چند وقت پیش کرونا گرفت بایدن. با آب مقطر خوب شدیم. «اینها فایزر زدند، فلج شدند، مردند، بدبخت شدند. هنوزم خوب نشد.»
«نعمة الله علیکم». دیگر خودتان در این شرایط. رضوان و درود خدا بر شهید فخریزاده. این مرد بزرگ. چه زحمتهایی کشیدند. این موشکی که شما دارید. این امنیت دریایی که شما دارید. امنیت هوایی که شما دارید. قضایی! امنیت غذایی که شما دارید. بله، بله، بله. موشکباران کردند اسرائیل را و خون از دماغ یک ایرانی در مملکتتان نیامد. دانلود داستان دیگری دارد. آن هم اتفاقاً برای ما خیر شد. حالا وارد بحث حماس نشدم. کلاً اگر به آن بپردازیم، از آیات عجیب و غریب خدای متعال بود که سپاه پاسداران به حماس جوش داد در این قضیه. جزو نرم خفیه خدای متعال بود. خیلی اتفاق. یعنی نفهمیدند صهیونیستهای احمق چهکار اجمالاً به این کردند که اینها نفهمیدند گور خودشان را به دست خودشان کندند. سخت بود این طور پیوند دادن حماس با سپاه. روز به روز از مردم فلسطین دارند به حماس رو میآورند. یعنی عبور کردند از جنبش خودگردان و فتح و محمود عباس و اینها. میدانند که اگر قرار باشد کسی فلسطین را آزاد بکند، حماس است. این احمقها من آمدند در تهران ترور کردند! نماز میت اسماعیل هنیه رهبر انقلاب کند. «اینها شدند دو تا رهبر برای فلسطینی که اگر هنیه رفت اشکال ندارد رهبر بزرگترمان هنوز هست.» ببین چقدر احمقاند این صهیونیستها. خیلی احمقاند. یک کاری کردند که رهبری الان از موضع رهبری فلسطین میتواند بیاید به کمک فلسطین. خب آنها احمقاند ولی این ور یک شیادانی دارند این کار را برایشان در میآورند. اینجا کسانی را دارند که کار را در میآورند. از جعل فیکم انبیا و جعلکم ملوکا و آتاکم ما لم یئت احدا من العالمین شما پادشاه.
در حال بارگذاری نظرات...