این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
* منافقین، مریضدلان، معوقین، مرجفین؛ عوامل شکست جامعه از دیدگاه قرآن [0:33]
* ثمره کار معوقین: هموارکردن مسیر برای افزایش جنایات دشمن [5:32]
* ثمرات فروان جنگ روانی در مقایسه با جنگ سخت؛ علت تاخیر در پاسخ ایران به اسرائیل [6:46]
* مسجدالاقصی؛ چالش همیشگی و عامل برهمخوردن مذاکرات فلسطین و اسرائیل [12:04]
* گرفتار شدن از محلی که حساب نمیکنند؛ سنت الهی در مورد قوم یهود [16:10]
* خیانتهای معوقین نسبت به جامعه در پیشبرد اهداف دشمن [18:15]
* راهبرد عبور از مشکل عظیم "فرعون" در بیان حضرت موسی (علیهالسلام) [28:43]
* سنت الهی: مهلتهای فراوان به مستکبرین و ریزش بسیاری از مؤمنین [33:34]
* زمزمه دلواپسان از قدرت دشمن؛ مانع اصلی جامعه از اقدام و پیروزی در جبهههای مختلف [37:22]
* يا بن شبيب ، إن كنت باكيا لشئ ، فابك للحسين ... [46:02]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
«ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا»؟ تو یک هواپیما نداری؛ مردم از اینور تا آنور میخواهند بروند، سقوط نکند! زمین نخورد! دنیا را میخواهیم بگیریم، اما قیمت دلار را نمیتوانی کنترل کنی! یک کارت ملیِ مملکت را نمیتوانی تأمین کنی! در بنزین مملکتت موندهای، بعد حرف از مدیریت جهانی میزنی! میخواهی درمورد دنیا نظر بدهی، بعد میگویی: «ما تلآویو را نابود خواهیم کرد! ما نمیدانم فلان خواهیم کرد!» اینها چیست آقا؟ گندهگوییهای جمهوری اسلامی! خیلی گندهگویی میکند! «گندهگوی منطقه» بهش میگویند. وسط همچین جنگی، قلبم آمده تو دهانمان! بعد میگوید: «میدان را پرتاب میکند!»
نکتهاش این است که دشمن چیزی نداشت. "سحر" و آن "اَلنّاسُ" بود؛ اونی که ترسیده و مردمو داره میترسونه. این خطر دارد. اینکه الان بین خودمونه و ترسیده و مردمو میترسونه، و بزنه مسئولیت هم داشته باشه، سیاستگذار باشه، تصمیمگیر باشه، این خیلی خطرناکه. این ترسناکه. این آسیب میزند. دشمن که آسیب ندارد. ما توی «وعده صادق» وقتی مردم مصمم هستند و هیچ ترسی ندارند، هیچکس نترسیده بود. یکی از مسئولین یه حرفی زد که بوی ترس و واهمه و تردید میداد. مردم سِفت، محکم، مطمئن بودند. وزیر خارجه نشده، "نه، یه وقت اینجوری نکنیمها!" اون یکی نمیدانم، داره جوجه بازرگانی. هی شروع میکنه: "آقا اینجوری میشه!" هی تردید، تردید، تردید، ابهام. میشه "معوّقین"! کارشون «کوچه باز کردنه، اینورو سُست میکنه، اونور قوی میشه.» ثمرهی کار معوّقین این است که اتفاقاً معوّقین کاری میکنند که جنایت دشمن بیشتر میشه! دشمن با آرامش خاطر و طیب خاطر بیشتری جنایت میکنه. با یه دل قُرصتری جنایت میکنه. ابهام خیلی خطرناکه. به ابهام میاندازه و هیچی هم نداره. تو میدان جنگ دستش خالیه. میترسه.
«لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَىٰ حَیَوٰةٍ» در مورد کیه؟ این آیه در مورد یهودیاست. میگه: «تو این عالم اگه بگردی، حریصترین مردم برای زندهموندن یهودیانند.» خیلی آیه عجیبیه! هیچکس مثل اینا از مرگ نمیترسه. از مرگ و میدون و جنگ و خمپاره و اینا که هیچی، اسمش که بیاد... چرا نمیزنیم؟ پس این فکر کرده مثلاً مردم اسرائیل مثل مردم مااند؟ تهدید میکنه، مثلاً ملت همه لَبِ آب، دارن قلیون میکشن. استایلش هم شنیدی؟ گفته: «آقا بزن دیگه! لفتش نده دیگه!» خب، بنده خدا! از صد تا زدن، تو آسیبش برای او بیشتره. این او از همین وضعیت بلاتکلیفی میترسه. برنامه چیه؟ چقدر تو سر بورسشون خورده، تو سر پولشون خورده؟ وضعیت روانیشون بَده. اون وضعیت روانی، وقتی میافته، همش که بحث پول و فلان و اینا نیست، فشار داخلی صورت میگیره. یعنی مردم اسرائیل فشار میآرند به دولتش. «ترور کردی؟» صد تا موشک شما بزنی، اتفاق نمیافته. بلکه اتفاقاً موشک وقتی میزنی که «تَهِش همین بود! بزن پدرشو در بیار!». وحدت پیدا میکنه. ولی وقتی نمیزنی، نمیدونه چیه، کی قراره بخوره، چه شکلی قراره بخوره. این ترس، اول سوره هشتم رو همین دست میزند. این ترفند خداست. این یکی دیگه از عذابهای خدا برای بنیاسرائیله. خدا تو یه وضعیتی اینا رو قرار داده، گفته: «یه وقتی میزنمتون، ولی الان بهت نمیگم کی و کجا و چه شکلی.» چند قرن، چند هزار سال این شکلی اینا رو داره میچرخونه. عذابه! زدن، خوردن، تموم شد رفت. «بزن جون مادرت! بزن! نشون میداد خونشو، وضعیتشو!» آقا جون مادرت بزن! تا کی میخوای اینجوری پدر ما رو دربیاری؟ بعد یهو میاد حزبالله لبنان، میگه: «راستی، از پارسال که با هم هی میزدی ما رو، اینو من چیزی نمیگفتم. میدونستی من یه شهر موشکی دارم که با موتور، از این تا اون تَش میرم با دنده سه؟ ببین چقدره که با موتور دنده سه میرم.» میگه: «لامصب! من یه ساله دارم میزنم. تو شهر موشکی داشتی؟» «این که تازه میخواستم بهت بگم. اینو میخواستم بهت بگم. چیزای دیگه دارم که نه، هنوز اونا رو بهت نگفتم.»
این ابهامه. قرآن هم روی چی دست میذاره؟ «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ.» بترسون! دشمنتو بترسون! اون میترسه. این جنگ روانیه آقا. توی آخرین سخنرانی، دست روی چی گذاشتند؟ بحث جنگ روانی رو مطرح کردند. خیلی اینا مهمه. روی شهدا که آقا دست گذاشت، خیلی مطلب دقیق و عجیبی بود. فرمود که: «روی این کار بکنید که شهدا متأثر از جنگ روانی دوره خودشون نشدند.» این یکی از امتیازات شهداست. یکی از فوقالعادگیهای شهداست. اونقَدری که جنگ روانی کار میکنه، جنگ نظامی نمیتونه کار بکنه. یه کسی میخواد این موشک رو پرتاب بکنه، اون وقتی دستش میلرزه، نمیزنه. یه کسی میخواد حمله بکنه، تو وقتی تو محاسبات او اختلال ایجاد کردی، حمله نمیکنه.
قرآن رو دست روی چی میذاره؟ اول آیات سوره مبارکه حشر. «هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا» شما به خیالتون نمیاومد که اینا فرار کنن. یهودی بنینضیر! اگه اشتباه فکر نمیکردی که اینا دَر برن... این قلعهها رو، قلعههای این شکلی رو برای روز مبادا ساخته بودند. با این گنبد آهنین ول کردند، رفتند. «دَر رفتند!» شما بدونید ما پایان کارمون با رژیم صهیونیستی اینه. همه دَر میرن. همشون دَر میرن. یه تعدادشون میمونن که حالا خیلی سَمِجاند. که میکشیمشون انشاءالله. یه تعدادشون هم میمونن. تو روایت داره که ازش که ظهور میکنند، سی هزار یهودی مسلمان میشن به دست امام زمان در بیتالمقدس. چیزی نیست. از کوه انطاکیه، حضرت تورات اصلی رو درمیآرند. تابوت عهد را هم درمیآرند. میفرماید که: «انطاکیه...» آره. البته شاید حالا اون منطقه باشه. مثل طالقان ما مثلاً. شایدم واقعاً مثلاً حواریون بردن اینجا قایم کردند، مثلاً انجیل و تورات اصلی رو. حضرت تورات اصلی رو درمیآرند. همه شواهد حکایت این تورات واقعی. تابوت عهد هم کنده نداره، خودشونو میکشن برای اینقدر زیرزمین. توی کمپ دیوید چند تا نکته به شما بگم. حیفم میاد. حرف، هی حرف میاره، ولی خب حرفم زیاده. ما یه موضوعی داریم حرف میزنیم که خیلی ... تو کمپ دیوید اینا قراردادی بستند. کمپ دیوید یک رفت. کمپ دیوید دوم عرفات بود و اسحاق رابین. دوم رو عرفات بود و ایهود باراک. کمپ دیوید دو به جاهای خوبی رسیدند. یهو به یک نقطه رسیدند که این نقطه چالشی اصلیشون بود. اینا رو بدونید، خیلی مهمه. نقطه چالشی اصلی فلسطینیها و اسرائیلیها سر چیه؟ حتی تو مذاکراتشون خیلی مسائلشون رو با همدیگه حل کرده بودند. گفتند: «آقا این تا اینجا مال ما، اونا مال تو. اینا مال ما.» اصل دعوا همیشه شون توی این شصت هفتاد سال، اون نقطه اصلی دعوای اسرائیلیها و فلسطینیها چیه؟ مسجدالاقصی. باریکالله! تو کمپ دیوید دو سر این به نتیجه نرسیدند: «مسجدالاقصی مال کی باشه؟» آخرش یکی پیشنهاد داد به کلینتون. گفتش که: «آقا، مسلمونا بالا رو میخوان، یهودیا پایین رو میخوان.» نگفت: «آقا، مسجدالاقصی بالاش مال مسلمونا، پایینش مال یهودیا.» تمام! به یاسر عرفات گفت. گفتش که: «برو عمو!» فلان سالش رو اینجا نوشته بودم، الان یادم نیامد. «مگه خبر نداری؟» فلان سال اینا اینقدر زیرزمین رو کندند، استادیوم اون موقع که مال ما نبود، مال ما بود. دست سازمان ملل. اون موقع که مال یهودیها نبود، اینقدر زیر مسجدالاقصی رو کندند، دنبال این تابوت مقدس. که داشت نشست میکرد. مسجدالاقصی، اواخر قرن بیستم، ۱۹۸۶ اینا فکر میکنم بوده. داشت نشست میکرد. خود دولت اسرائیل چند نفر رو فرستاد. رفتند اینا رو تو اون تونلها کشتند. جنازهها رو درآوردند. تونلها رو پر کردند. برگشتند گفتند: «داره میریزه بالا مال ما، پایین مال اینا.» «اینقدر میکنه همش میریزه چی میمونه برای ما؟» چون اینا با پایین که به عنوان یه جای مقدس کار ندارند. اتفاقاً دولت نتانیاهو چند سال پیش یکی از جلسات هفتگی کابینهش رو توی تونلها برگزار کرد. معبد مقدس. بله. حالا اونم هست که حالا یه تیکه دیوار ندامانش فقط زده بالا. بیشتر از اون معبد مقدس شمال چی میگردند؟ تابوت میگردند. «اون باشه ما پیروزیم.» امام زمان که میان تابوت به اینا نشون میده اینجاست. اونجا. روایت داره که سی هزار تاشون به حضرت رو میآرند، مسلمان میشن. غرضم چی بود؟ غرضم این بود که قرآن میگه: «یه بار دیگه هم شما تا پشت قلعه اینا رفتید. یه عده هم معوّقین بودند، هی میگفتند: با اینا درگیر نشیا! اینا خیلی میزنن! میکشن! اینا یه پولدارند. امکان دارد. سلاح دارند. تجهیزات دارند. سواد دارند. کار بلدند.» پرچم پیغمبر رو داد به اون نفر اول. بنده خدا گُرخید، به خودش ترسید. برگشت. نفر دوم هم به خودش بیشتر ترسید، برگشت. محمودی رو داد دست کسی که خدا و پیغمبر دوستش دارن. اونم خدا و پیغمبر دوستش داره. کی بود؟ امیرالمؤمنین. فاتح خیبر. «خیبر» که میگن اینه. مگر کسی جگر میکرد که بره پشت در قلعههای اینا؟ بعد چی شد؟ بخوان! «شما خیال نمیکردی اینو بزنن برن.» «موانعٌ حصونٌ مِنَ اللهِ» بابا! ما اینجا قلعه ساختیم. توپ نمیترکونه اینا رو! در خیبر رو چهل نفر با هم باز میکردن. با هم باز میکردن. امیرالمؤمنین اومد در رو کَند، پرت کرد. «مِنَ اللهِ.» ادامهاش: «فَأَتٰاهُمُ اللَّهُ مِن حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا.» از یه جاهایی که حسابشو نمیکردن، خدا اومد سراغشون. همیشه خدا تو این چندین قرن با یهود این کارو کرده. از یه جاهایی میزنه که فکرشو نمیکنن. یه چیزایی یهو میخورن تو حسابشون نبوده، تو محاسبهشون نمیگنجیده. این یکی دیگه از اون عقوبتهای بنیاسرائیله. تا آخرش هم همینه. تا آخرش هم همینه. یعنی غافل... خدا یه اصل غافلگیری برای اینا گذاشته. تا روز قیامت پدر اینا رو درمیآره. و «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» این کارو کرد. یهو رعب افتاد تو وجودشون. یعنی همون کاری که اینا میخواستن بکنن و «وَ تَرهَبُونَ بِهِ» بود. مستکبرین میخوان با رسانه رعب بندازن. خدا یه کاری میکنه، شما اگه وایسادید، استقامت کردین، خدا یه کاری میکنه از تو اعماق دلشون. نه با رسانه و وهم و خیال و با بافتن و اینا. از تو اعماق دلشون «قذف فِی قُلوبِهِمُ الرُّعْبَ.» بعد چی میشه؟ «یُخَرِّبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِمْ» بعد خودش خونش رو به دست خودش خراب میکنه. خودش خراب میکنه. «وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ.» کمکش میکنن. با همدیگه خراب میکنن. «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ.» «فَاعْتَبِرُوا.» ببین چیکار میکنم؟ «أُولِی الْأَبْصَارِ.» آقایونی که چشم دارید، بفهمید داستان اینجوری کار میکنه من با اینا. حالا معوّقین چیکار میکنن؟ معوّقین کارشون اینه که اون رُعب رو میخوان برگردونن. اینجای عملیات وارد میشن. دشمن، شما سلاحش اونقَدری نیست که باهاش چون ایمان داری، چون نمیترسی، و اون میترسه. وقتی میترسه، سلاح هم به دردش نمیخوره. هرچی سلاحش هم بهتر باشه، وقتی نمیترسی، اتفاقاً هرچی او بیشتر از سلاح مرگبارتر استفاده کنه، تو جدیدتر میشی. تو این جنگ، جنگ روانی انجام نده! تو جنگ روانی خودش گرفتاره به رُعب. چیکار باید بکنه که تو رو بزنه؟ معوّقینی بین تو... بیشتر به اینا بپردازیم شبهای بعد، اگه وقت بشه که بعید میدونم وقت بشه، که اینا بین شماها رخنه میکنند. قرآن هم تعابیر مختلفی در مورد اینا داره. سوره توبه تعابیر داره. احزاب هم تعابیری داره. معوّقینهآقا! «خیلی فلان میشه اگه بزنیما! ببین همین که نمیزنیم الان جامعه جهانی حقو به ما میده برای بزنیم. دیگه جامعه جهانی حقوق ما رو نمیده. خیلی بد میشه، بد میشه!» و مدل جواد رضویان. درحالیکه اون خودش ترسیده ها! هیچی هم نداره ها! تَه زورش همینه. آقا! یک ساله هرچی داشت گذاشت که حماس رو در غزه نابود کنه. حماس رو! حماس تازه یکی از مثلاً چهار پنج گروهی که تو فلسطین دارن میجنگن با إسرائيل. یکی از چهار پنج گروهان که دارن با إسرائيل میجنگن. این زیاد نخاله مثلاً خودش یه تشکیلاته. یکی از گروههاش حماس. همین یه دونه هم نتونست. حالا بعد بخواد با حزبالله درگیر بشه، بخواد با یمن درگیر بشه، با فاطمیون، حَشدُالشَّعبی. ایران، ایران هیچی. ترامپ دیدی؟ جنگ نشه بدبخت میشه. جنگ! جنگ با إسرائيل! ایام انتخابات یادتونه دیگه؟ «جنگ هست عمو!»
معوقین شما! تو وضعیت بردیها. ولی کسایی میان به تو تلقین میکنند که تو باختی. الان حالیت نیست. تو شکست بودی. «تیکه تیکه نیست! نه، اون چیزه. اون یه حالت ریلکسیشنه. بدنشو اینجوری وا میکنه، بعد دوباره جمع میشه، میزنه، میکِشه، کُمبَت.» مگه تو فینیش آخرش مثلاً اینجور تخیلی تصویرسازی میکنه، میترسونه. اینجا میدان اصلی جنگ. اینجاست. تو رعب کی بترسه؟ دقیقاً بنیاسرائیل پشت در ارض موعود دچار رعب شدند، درحالیکه هم اون دلواپسا به اینا گفتن، هم حضرت موسی به اینا گفت که: «بابا! اصلاً رعبی نداره. از در برو تو. تمومه.» به امر موهوم باختن. به یک سپاهی که اصلاً وجود خارجی نداشت. نبود اصلاً. نیست همچین چیزی. از امکانات خودش غافل میشه. از توانمندیش غافل میشه. «رهبری یکم تور نظامی بگردون. با یه بمب بزن.» «همه چی اون یه بمبی که تو سر ما میخواستم بزنم، هنوز تو سر حماس نتونستن بزنن. همه چیزشون از کار بندازه.» «تحسین! فهم تو رو داره تحسین میکنه که: آفرین! منم همینو میفهمیدم. اینا حالیشون نمیشه. این فلان فلان شده. باریکالله که میفهمی و شجاعت داری بگی که ما هیچی نیستیم. آفرین! گرفتی مسئله رو؟» اینا معوقینه. که فرمود: «اینا میان بین شماها.» و «وَلَا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا.» جنگ هم اینا به خودشون نمیبینن اصلاً. تو میدون جنگ نمیان. رد بشن. یکی دوتاشون هم که تو جنگ کارهای بودن، طرف ستاد چیچیه عقبنشینی جنگ بود مسئولیتش. یادتون روحانی! فرماندهی عقبنشینی. یعنی مسئولی عقب خط مقدم. کسی اینو نمیبینه. «أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ ۖ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ.» آقا! روز ترس که بشه، گِرده از حَدَقه زده بیرون. مثل کسی که در آستانه مرگه. داره غش میکنه از ترس مرگ. «فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ.» وقتی ترس میآید؛ «منگ و لال!» حرم امام حمله کرده بودند. بعضیهاشون گُرخیده بودن، ترسیده بودن. مجلس حمله کرده بودن. داعش لال! یک کلمه حرف نمیزدن. ترسیده اصلاً. در رفته. بعد که آواز آسیاب میافته، برمیگرده. «سَلَقُوکُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ.» بعد دوباره برمیگرده با زبون تیز. میافته به جونت: «چقدر گفتم با اینا دعوا نکنی! چقدر گفتم جنگ فایده نداره! چقدر گفتم اینطور! شما یه مشت افراطی هستین. مملکتو تا مرز جنگ بردین. مردم...» مردم الان رفت جلوتر از همه سپر شد. کسی کشته نشه. نگرانِ جون مردم بود. اولین کسی بود که در رفت. رای میاره با همین ترس. بین مردم اعتبار داره. و مهمتر اینکه با همین ترس مأموریتش رو انجام میده. این اصلاً از شما نیست. این نفوذیه. قشنگ حرفهای کار میکنه. الان خیلی قشنگ در ذیل این آیات توضیح میده. ردپا به جا نمی ذاره. میگه: «ما وعدن الله ورسوله الا غرورا.» یعنی همون موقع هم که میخواد بگه: «افراطیون خیالپردازی میکنند. شعار میدن.» میگه: «خدا و پیغمبرش؟ الله میگه دیگه. پیغمبرش دیگه چیه؟» میگه: «نه. ظواهر رو حفظ می کنه. نمیگه این بابا، توهین نمی کنه.» میگه که: «به هر حال رهبران ما برای انقلاب شعارهایی دادند، ولی به هر حال احساسات، هیجان، یک سال، دو سال، ده سال، نه، چهل سال اول انقلاب، بالاخره هیجانات لازم بود. نابود می کنیم و این حرفا به هر حال، بوق غذای هیجانات اول انقلاب بود. الان ما باید واقعبین باشیم. واقعاً ببینیم از اینکه بخواد إسرائيل نابود بشه؟» بعد عاقلانه برخورد. قشنگ می گیره. قشنگ آدم بعد میندازه همه چیو گردن همین که اصلاً همه تحریم ها، بدبختی ها، گرفتاری ها، ماشین خوب تو مملکتمون نمیاد، جنسمون فروش نمیره، جوونامون دارن از مملکت میرن، همش سر همین حرفای بیخوده که می گین: «إسرائيل! مردمو دارید به افلاک میدید. نابود کنیم؟» این بدبخت سپر خودتون. بریم آیات رو به جایی برسونیم.
سوره اعراف شد. بحث سحر و «وَ جَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ.» سحر بزرگی آوردند. و «وَ أَوْحَیْنَا إِلَیٰ مُوسَىٰ أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ.» به موسی گفتیم: «عصات رو پرت کن.» بلعید. «فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ.» حق واقع شد. اون چیزی که اونا عمل میکردند، باطل شد. «فَغُلِبُوا هُنَالِکَ.» اینا اینجا فهمیدن که مغلوب شدن. «وَانْقَلَبُوا صَاغِرِینَ.» خرد شدن، کوچک شدن. به دست و پا افتادن. «فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ.» به سجده افتادند. «قَالُوا آمَنَّابِرَبِّ الْعَالَمِینَ.» گفتن: «به ربالعالمین ایمان آوردیم.» ربالعالمین کیه؟ «رَبِّ مُوسَى وَ هَارُونَ.» نه رب فرعون. این خدا، خدای با قرائت موسی و هارون. «قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ.» گفت که: «آقا! قبل اینکه من به شما اجازه بدم، ایمان آوردین؟ اینا با همدیگه بسته بودید و نقشه بوده. میخواستی که مردم رو از شهر بیرون کنی. چقدر بهتون چند خرید؟ شما رو اون پشت مشتها چند بستید با همدیگه؟» این باز عملیات جنگ روانی روایتسازیهاست که: «زنده دستاتون رو قطع میکنم. پاهاتون رو از خلاف قطع میکنم. بعد به صلیب میکشم.» اینا گفتن: «هر غلطی دلت میخواد بکن. ما تَنقِمُ مِنَّا.» یه «مَا تَنقِمُ مِنَّا» اینجا داریم، یه «مَا تَنقِمُ مِنَّا» در برابر بنیاسرائیل، یهودیها داریم که فردا شب یادم باشه براتون میخونم مائده اگه اشتباه نکنم که: «شما فقط انتقام اینو میگیرید که ما ایمان آوردیم.» گفتن: «تو داری انتقام اینو میگیری که ما ایمان به خدا آوردیم. خدایا! به ما صبر در پی قلب ما بریز و مارو مسلمان از دنیا ببر.» این یکی حالا چون میخوام آیاتو تمام بکنم. امشب قوم فرعون برگشتند به فرعون، گفتند که: «میخوای واقعاً اینو ولش کنی همینجور تبلیغ کنه خداش؟» فرعون گفتش که: «آقا! من بچههای اینا رو میکشم. زناشون رو هم که به اسارت میگیرم. «إِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ.» اینا نمیتونن غلطی بکنن. تو مشت من.» موسی به قومش اینو گفت. خوب دل بدن چند آیه رو بخونم، تموم بشه. جان! پیدا کردی؟ «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا.» دقیقاً جملهای که ساحرهایی که مؤمن شدن به فرعون گفتن رو، مسلمونا به بنیاسرائیل، به یهودیها گفتن. نشون میده اینا جای فرعون نشستن. بازی رسانه. فرعون همون جنگ روانی! آره. آفرین! آره.
حضرت موسی به قومش گفت: «اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ.» راهبرد عبور از این مشکلات انقلاب از چنگ فرعون، تو این برهه حساسی که رسیدیم، چیکار باید بکنیم؟ گفت: «آقا! از خدا کمک بخواهید و «وَ اصْبِرُوا.» صبر رو. صبر کنید.» کدام صبر؟ صبر در حرکت. ادامه بده. فشار میاد. سخته. تموم میشه. «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ.» زمین مال خداست. «یُورِثُهَا مَن یَشَاءُ.» به هر کی که بخواد ارث میده. «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.» این جمله کلیدی و طلایی. جمله آخرالزمانیه. «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.» علامه بحثی داره چرا «عاقبه للمتقین؟» اگه یادم بود، شما منو... احتمالاً یادم میره، شما اگه یادتون بود، شبهای بعد یادم بندازین. به این اشاره بکنم. آخرش جنگ تو این شام به نفع کی تموم میشه؟ متقین. چرا؟ یه چرایی داره که علامه توضیح میده. «و العاقبة للمتقین.» اینجا هم که بنیاسرائیل به فرعون غلبه کرد، به خاطر اینکه با تقوا بود. حرف موسی رو گوش کرد. آخرش عاقبت مال متقینه. «بابا! اینکه نشد! قبل اینکه بیای که. بعد اینکه اومدی هم داریم اذیت میشیم. پس چی شد؟ مگه نگفتین آب و برقتونو رایگان میکنیم آقای خمینی؟ مگه نمیگفت: اجاره خونه؟ خبر داری اینا؟ مگه قرار نبود هم دنیای شما رو آباد میکنیم هم آخرتتان؟ چی شد آقای موسی؟ تو نبودی لااقل ما یه تشکیلات این شکلی که بیشتر پدر ما رو درآورد. این شکلی سرشاخ شدیم. آزادم که نشدیم. ما رو که از اینجا نبردی بیرون. اینم که فشار رو بیشتر کرد. بیشتر داره میکشه. بدتر داره میکشه. تا به حال یه راه دررویی هم داشتیم. بگیم آقا ما بنیاسرائیلیم، ولی از خوباشیم. از اون خوشخیماشیم. الان دیگه همونم نداریم. ما مرگ بر فرعون گفتیم. همهمونو میشناسه. تکتک پدرمون رو درمیاره.» درست شد. «قبل اینکه بیای اذیت میشدیم. بعد اینکه اومدیم هم اذیت میشیم.» حضرت موسی چی فرمود؟ خیلی قشنگ فرمود: «عسَىٰ رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ.» امید نزدیک است. خدا دشمنتون رو نابود کنه و شما جاش بنشینید. حالا کجا نابود کرد؟ آقا! ما داریم از دریا میخواهیم رد شیم. اینم اومده پشتمون، پَسِ کلهمون. جلوروی ما دریا. و هنوز موسی میگه: «ایشالا خدا نابود... اینو نابود میکنه. شما جاش مینشینید.» نابود شدیم اینجا. تو دریا. دریا دادی. چون تو موقع خودتون تصور کنید. «الان خیلی کار خوبی کرد. واقعاً رفتن غرق شد. خیلی واقعاً جالب بود. دمشون گرم. آقای فرعون! بغل روبروم دریاست. اینجا این چه کاری بود آخه کردی؟ آب و نون هم نشد. اینا برا ما فقط. بدبختمون کردی. بیچاره شدیم! که بدتر شد که. همه چی. قبل انقلاب لااقل یه نونی آبی چیزی داشتیم. پاسپورتی داشتیم. دنیا راحت میرفتیم. میچرخیدیم. تحریم نبودیم. لااقل گرون بود. حالا تحریم نبود. حجابی هم داشتن. حجاب که. شدم مثل قبل انقلاب. آب و نون هم دیگه نداریم.» توهمات دروغها! «فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ.» خدا این کارو میکنه، ببینه چیکار میخواید بکنید. خلاصه آقا میگه که: «ما یه مدت آل فرعون رو به قحطی گرفتیم. مشکلات اقتصادی براشون پیش اومد. شاید بیدار شن.» که این آیاتو توی بحثهای محرم امسال با همدیگه... وقتی اوضاعشون خوب میشد، میگفتن: «از خودمونه.» وقتی بد میشد، میگفتن: «تقصیر موسی و بنیاسرائیله.» هر آیهای هم که میآوردیم، میگفتش که: «آقا! اینا همش سحره.» ایمان نمیاریم. دوباره طوفان و شیپیش چه میدانم ملخ و قورباغه و خون و اینجور گرفتاریها سر فرعون آوردیم که آدم بشه. «فَاسْتَکْبَرُوا.» زیر بار نرفتن. متکبر بودند. مجرم بودند. بلا که سرشون اومد، برگشتن به موسی گفتن که: «تو پیش خدا دعا کن که بابت عهدی که پیشش داری، اگه این عذاب آخری، گرفتاری آخریه، برداشته میشه، ما بهت ایمان میاریم. وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی إِسْرَائِیلَ.» دوره گرفتاری ازشون برداشتیم. تا یه مدتی. «فَإِذَا هُمْ یَنکُثُونَ.» باز هم زدن زیر عهدشون. «فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ.» دیگه انتقام گرفت.
پس هی رفت و برگشت داره. کار مستکبری یه شبه تموم نمیشه. هی مهلت، مهلت، مهلت. تو همین مهلتهاست که پدر طرفدار موسی درمیاد. بین ایران کلی ریزش شکل میگیره. انتقام گرفتیم. همه رو تو دریا غرق کردیم. به خاطر اینکه آیاتمون رو تکذیب کرده، غافل بودیم. و «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا.» رو که به ارث دادیم زمین رو به کسانی که تو شرق و غرب زمین مستضعف بودند. این شد قاعده پیروزی حضرت موسی و فتح زمین مقدس. این قاعده فتح زمین مقدس مال امروزم هست. مال زمان امام زمان هم که اصلاً مستضعفین... آیات مربوط به حضرت موسی رو تطبیق به امام زمان دادن دیگه. آیات اول سوره مبارکه قصص این مدلیه که امام زمان ضمیر و فرد خواهند کرد. یک کشاکش و گرفتاریهایی داره. اینا حرکت میکنن به سمت ارض موعود. حالا اونجا از مصر حرکت کردن. اینجا به ما گفتن از مشرق زمین، یعنی از ایران حرکت میکنه. بحث روایتی که حقشونو بهشون نمیدن و اینا. بگو تو این جلسات که این حق چیه؟ این حق همون حق حاکمیت. چیزایی که امشب با همدیگه خوندیم. مستضعف. نمیذارن اینا آنجوری که خودشون میخوان بتونن مملکتشونو اداره کنن با اون قوانین، با اون نظام، با اون ساختار. طلب میکنند بهشون نمیدن. دوباره طلب میکنن، بهشون نمیدن. شرایط جوری میشه که حالا اونا میخوان بدن، اینا قبول نمیکنن. نه، دیگه به یه جایی رسیدیم که دیگه من از تو نمیخوام که حقوق منو به رسمیت بشناسی. من دارم نابودت میکنم. به این نقطه رسیدیم تا نابودی تو. دیگه من نمینشینم. هرچی هم بدی دیگه قبول نیست چون داری نابود میشی.
این همون حقه مستضعفین، حقشون رو میخوان. حقشونه که آقا ما میخوایم زیر چنگ فرعون نباشیم. فرعون برای ما تصمیم نگیره. اقتصادمون دست فرعون نباشه. امنیتمون، سیاستمون، فرهنگمون، رسانه. این همه داستان برام درست کردن. آقا ما برگشتیم گفتیم آقا تلگرام! بیا تو مملکت کار کن. یه تعهد به ما بده. اینستاگرام! یه تعهد بده. داخل کشورمون بر اساس قوانین ما. همین آزاد. ما فیلتر نکردیم. اون فیلتر کرده. موتور فیلتر کرده. او خواستههای تو رو فیلتر کرده. اون حق حاکمیت تو رو فیلتر کرده از بیخ. تو کی هستی که میخوای برا من تعیین بکنی که من ایناش رو نمیخوام اوناش رو میخوام؟ اینستاگرام همینه که هست. میخوای؟ نمیخوای؟ نخوای به درک. اردوغان تعهد میده، میبنده اینستا رو. به او تعهد نده. نه جون مادرت. چرا؟ چون تو حکومت اردوغان معوقین نداریم. کی جنگ روانی کنده؟ حرف مفتم بزنم، پرت شون میکنم تو سیه چال. عربستان حرف مفت بزنیم، خاشقچی. این فرقشه. معوقین نداره. چون محققین نداره. به کی دل ببنده که میان برای من اوضاع رو برمیگردونن. «هرچی شما بفرمایید جمهوری اسلامی درستش میکنم. داداش حله. شما برین گم شین. یه مشت اقلیت دلواپس، همه رو فیلتر!»
طالبان فرقش اینه. اینا بازی رو به هم میریزن که قرآن ازشون به همین تعابیری که گفتم یاد میکنه. به دشمن هم به همینا دل بسته. اینا کوچه باز میکنن. اینا جنگ روانی میکنن و برمیگرداند. یعنی به جای اینکه اینا بشینن بگن آقا مملکت قانون نداره. تو باید تسلیم آقای تلگرام، آقای اینستاگرام و تسلیم بشیم. مملکت قانون داره. میخواد تو رو تسلیم بکنه. عجیب نیست واقعاً؟ کجای دنیا همچین چیزی سراغ دارین شما؟ اینستاگرام همینه. تلگرام همینه. من مسئول مملکتی میام، خودم پوسته راه میندازم. فیلترشکن باشه. یه تلگرام دیگه برات میارم بالا. چند تا تلگرام آوردن بالا تو این سالها. یه جوری برات دور میزنم. خیلی عجیبه. من به نفع اینستاگرام کار میکنم. تلگرام کار میکنم. اینایی که از بیخ و بن یهودیان. اینستاگرام از بیخ و بن یهودیه. از بیخ و بن سیاستگذاری از یهودیه. شما رفتارتون به یهود چیه؟ فعلاً سؤال. انشالله یه روزی معلوم میشه.
گل بحث ماست و تو تو از اینها عبور نکنی، نمیتونی به فتح برسی تا این پچ پچ ها و زمزمهها رو تو اثر داره، تا برای اینها تره خُرد میکنی، تا اینا تو مملکت تو اعتبار دارن، حرفشون ارزش، اینقدر ارزش قائلی که بهش دوباره حکومت میدی، توان میدی، اختیار میدی. یعنی نه تنها لنگش برات نیفتاده که بفهمی کیه، من که هنوز باورش داری، هنوز حرفاشو باور میکنی، خیلی ترسناکه. اینقدر جنگ روانی رو تو اثر داره، برمیگردی از پشت ارض موعود با وسوسه و واهمهای که چهار تا این شکلی میندازند، معوّقین میندازن که نمیذارم وارد نبرد بشی. اگه وارد نبرد بشی، غلبه میکنی. یه کم سر شاخ شدیم. شما دیدی، همین ایتا تو این سالها با همه مشکلاتی که داره، حالا چقدر سرور داره، چقدر امکانات داره، سر شاخ شد با تلگرام. الان چقدر کاربر داره ایتا تو ایران؟ سی میلیون فکر میکنم کاربر داره. شد یه پایگاه جدی. تو این انتخابات اخیر ایتا جریانساز شد. یه کانون خبررسانی شد. واقعاً تازه الان فهمیدیم چقدر از فقدان ایتا داشتیم ضربه میخوردیم. اگه ایتا سال ۸۸ بود، شکل نمیگرفت. بی بی سی فارسی اومد اینور. ما هیچی نداشتیم. همه چشم به راه ۲۰:۳۰. اونور بی بی سی داره میزنه، اینور ۲۰:۳۰ که مثلاً یه کم به ما بگه: «۲۰:۳۰ چه خبره؟» ۲۰:۳۰ که مال صدا و سیمای صدا و سیمای که باید بودجهش رو از دولت بگیره و هزار و یک ملاحظه داره. اینو نگم، اونو نگم. اینو بد میشه، اون فلان. همه اخبار این مملکت دست همه هست. زاویهای که تو داری با اون تمنا و تقاضایی که تو داری. اون کسی که گرایش به بیرون داره، یه جایی هست که اخبار رو بهش غیر رسمی بگه. اون بی بی سی اینترنشال. تو کجا میخوای مراجعه کنی که پشت پردهها رو بهت بگه، غیر رسمی بگه، راحت بگه، بی لکنت بگه؟ نداشتی تا اومد سلام. چقدر ایتا رو کوبوندن. مداح مملکت. «خوارج ایتا، فلانن.» پایگاه قدرته. تو این جنگ رسانهای، تو این جنگ روانی. زرادخانه توئه. داره میزنه. یه چند وقت دیگه ایتا دچار مشکلاتی بشه. اگه ایتا بخواد باشه، اینا دچار مشکل میشن از کار بیفته. حالا فعلاً در حد احتمال. انشاالله که به جایی نرسیم.
خلاصه آقا! این شد داستان حضرت موسی. فرمود که: «اینجا بود که من این قوم رو بهشون این زمین رو دادم.» و «وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ الْحُسْنَىٰ عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا.» این خیلی مهمه. وعده خدا صادق شد برای بنیاسرائیل بابت صبری که کردن. «بِمَا صَبَرُوا.» پس بنیاسرائیلی که صبورند مورد توجه خداست. اون قومی ارض موعود رو میرسه و فتح میکنه که صبر کنه تا دم آخر. یه بخشی از صبر، صبر در برابر وسوسههاست. فقط صبر در برابر گرسنگی و سختی و خونریزی و جنگ و کشتار و اینها نیست. یکی از ویژگیهای مهم مردم غزه تو این ایام صبرشون در برابر وسوسهها بود. این خیلی مهمه. بالاخره شرایط اقتصادیت همینه. وضعیت ناامنیت همینه. ولی یه عدهای که میان برات پچ پچ میکنن که تقصیر ایناست. تقصیر اوناست. اگه اینطور نمیشد، اونطور میشد. اگه اینطور میشد پیش اینا صبر کردن خیلی عظمت! و این عظمت آدم توی مردم غزه میبینه. خیلی من منتظر بودم که رسانههای اسرائیلی مانور بدن. یه دو تا مصاحبه در بیاد که: «مردم غزه دو تا داد بزنن سر حماس. دو تا گله بکنه.» پس چرا فلان نمیکنی؟ هرچی گله مردم غزه دارند از حکام عرب میکنند. از سازمانهای بینالمللی میکنه. خوب فهمیدن که تقصیر کیه. پیروز خواهد شد انشاالله. چون تو این نبرد رسانهای و جنگ روانی نباخته. و برعکس، تو جنگ روانی مهاجم بوده. اسرائیل باخته تو جنگ روانی دنیا الان یقه اسرائیل رو گرفته: «چه غلطی داری میکنی؟» جوابی هم نداره بده اسرائیل تو جنگ روانی تو دنیا باخته. مگر اینکه از داخل مملکت ما در اسرائیل از اسرائیل رو نجات بده. یهودیای ایران رو جدی بگیرید.
یه پروژهای سال... وقت نکردم یهودیای ایران صحبت بکنیم که اینا وقتی از اونجا بیرون شدن، یه طایفه اومدن ایران. بله اصفهان. خاک اورشلیم رو برداشتن، گفتن با یه جا باید چک بکنیم بیشترین شباهت داشته باشه با اصفهان. بیشترین شباهت خاک اورشلیم با خاک اصفهان. اونجا ساکن شده. از تو دل اینا بهاییها شکل گرفتن. بهاییها پایگاه قدرت فوقالعاده اند. فرصت ده شب باید صحبت بکنیم. پایگاه جدی فتنههای مملکتمون هم بهاییان. هم ۴۰۱، هم ۹۸، هم ۹۶، هم ۸۸، هم امروز. بهاییها خیلی جدیان. اصلاً بهاییها اورشلیم، اورشلیم کردن. ما تو این یهودیهای ایران، رئیس جمهور نخست وزیر داشتیم. موشه کاتساو به قول مامان: موسی قصاب یزدی بود. رفت شد نخست وزیر اسرائیل. اینقدر پایگاه اسرائیل در ایران جدیه. یهودیهای ایران جدیان، شبکه دارن کار میکنن تو مملکت ما. داره نیرو تربیت میکنن، آدم تربیت میکنند. تو مسئولین ما نفوذ دارن. تو دانشگاههامون، توی مجلسمون، تو اون ارکان تأثیرگذار نقش دارن. بهاییت رو خیلی باید جدی گرفت. بهاییت بود که بیبیسی رو، بیبیسی فارسی رو ساخت. بهاییها بودن. درمیآرند برای اسرائیل. اگه اینا نباشن، کار اسرائیل تمومه.
آقا فرمود: «تا جریان تحریف شکست نخورد، جریان تحریم شکست نخواهد خورد.» «فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ وَ مَا کَانُوا یَعْرِشُونَ.» اوضاع رو برگردونیم. هرچی فرعون ساخته بود و برده بود بالا، زدیم خراب کردیم. شد پایان فرعون و سرنگونی فرعون. تا اینجاش رو فعلاً سوره اعراف رو داشته باشین. فردا شب انشاالله برسیم به بخش بعدی این داستان بعد از این انقلاب و عبور از فرعون. دچار چه چالشهایی شد بنیاسرائیل تا برسیم به نقطه آخری که آستانه ظهور میشه. و شرایط بنیاسرائیل که بحث بازم من عذرخواهی میکنم بابت طولانی شدن این جلسات که البته ما با رفقا قرارمون هست. یعنی طولانی نسبت به وقتی نشده. بعدمون همین حدود دو ساعت شبا جلسه. دیرتر شده شروعش ولی به هر حال دیگه دوستان هم حضور پیدا میکنند. ممکنه خسته بشن. من عذرخواهی میکنم بابت این اذیتی که برای دوستان پیش میاد.
خوب امشب در محضر امام رضا علیه السلام یه روایتی میخوام بخونم که خیلی شنیدید. روایت معروفیه ولی شاید کاملش رو نشنیده باشید. مرحوم صدوق در کتاب امالی صفحه ۱۲۹ و ۱۳۰ این روایت رو نقل میکنه اینم روضه امشب ما باشه. از امام رضا علیه السلام خوب اسم راوی رو اگه بگم سریع منتقل میشید به اینکه روایت شیعه است. ریان بن شبیب راوی این روایت از امام رضا علیه السلام. من کامل روایت رو براتون بخونم. چون نکته داره. اون یه تیکههایش خوب روضه است که انشاالله اشک میریزیم ولی تا آخرش نکاتی داره که معمولاً کمتر گفته میشه.
ریان بن شبیب میگه: «دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ.» رفتم خدمت امام رضا علیه السلام. «فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ.» روز اول محرم بود. «فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ شَبِیبٍ أَصَائِمٌ أَنْتَ؟» حضرت فرمودند که: «روزهای؟ روز اول محرم.» گفتم: «نه آقا جان!» فرمود: «امروز اون روزی است که زکریا در این روز دعا کرد و خدا دعاشو مستجاب کرد و یحیی رو بهش عنایت کرد. هر کی این روز رو یعنی اول محرم رو روزه بگیره و دعا بکنه خدا همونجور که برای زکریا اجابت کرد برای اونم اجابت میکنه.» الان بالای ضریح امام رضا کتیبه نوشتن. توی محرم و صفر دور این کتیبه این حدیثه. «یُبْنِ شَبِیبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ شَهْرٌ الَّذِی کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّهِ فِیهِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ.» ای بن شبیب! محرم ماهی بود که مردم جاهلیت هم در اون ماه حرمت نگه میداشتن، جنگ نمیکردن، کشتار نمیکردن. «لَهُ حُرْمَةٌ.» این حرمت داشت. «فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا.» ولی مردم این امت، مردم جاهلیت حرمتش رو نگه نداشتند. ولی مردمی که مدعی بودند امت پیغمبرند حرمت این ماه رو نگه نداشتند. «وَلَا حُرْمَةَ نَبِیِّهَا.» و نه حرمت پیغمبر رو نگه داشتند. «لَقَدْ قَتَلُوا فِی هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّیَّتَهُ.» ذریه پیغمبر رو در محرم کشتند. ببینید! اینکه حرمت ماه رو نگه نداشتن و جنگیدن یه طرف، حرمت پیغمبر رو هم نگه نداشتن یه طرف. ذریه پیغمبر رو در محرم کشتند. دیگه اوج بیحرمتی. و «وَسَبَوْا نِسَاءَهُ.» زنها و دختران ذریه پیغمبر رو به اسارت بردند. «وَنَهَبُوا ثِقْلَهُ وَمَتَاعَهُ.» بار و بُنه خاندان پیغمبر رو به غارت بردند. «فَلَا غَفَرَاللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ أَبَداً.» خدا نبخشدشون. امام رضا فرمود. امام رئوف نفرین کرد. خدا نبخشه اینها را.
بعد این جمله معروف رو فرمود: «إِنْ کُنْتَ بَاکِیًّا فَبِکَلِّ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ.» ای بن شبیب! اگه میخوای برای چیزی گریه کنی، برای حسین بن علی بن ابی طالب گریه کن. من ترویجه از امام رضاست. میخونم ببخشید دیگه. شمام از امام رضا بشنوید و انشاالله اشک بریزید. با این عبارت خیلی تعبیر سخته. یعنی اگه از امام رضا نبود واقعاً گفتنش کار دشواری بود. حضرت فرمود: «فَإِنَّهُ کُمِا قُتِلَ الْکَبْشُ.» آن طوری سر از تن او جدا کردند که سر از تن گوسفند. «وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَجُلًا.» همراه او از اهل بیتش ۱۸ نفر کشته شدند. «مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیٌّ.» تو زمین شبیهی نداشتند. ۱۸ نفر. «وَلَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُونَ لِقَتْلِهِ.» آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه برای شهادت او گریه کردند. «وَلَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَرْبَعَةَ آلَافٍ لِنُصْرَتِهِ.» ۴۰۰۰ فرشته اومدند به کمک او. «فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ.» ولی وقتی رسیدن که حسین کشته شده بود. «فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ.» کنار قبر این ۴۰۰۰ مَلَکی که آمدند برای کمک ولی وقتی که اومدن حضرت به شهادت رسیده. کنار قبر او هستند با سر و صورت غبار آلود و ژولیده غم آلود. «إِلَّا أَنْ یَقُومَ الْقَائِمُ.» تا وقتی که امام زمان قیام بکنه. ۴۰۰۰ گریهکن از روز عاشورا تا روز ظهور کنار قبر اباعبدالله ۴۰۰۰ مَلَک دارند گریه میکنند. خیلی چیز عجیبی. آدم بهش توجه... «فَیَکُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ.» روزی که حضرت ظهور میکنه، اینها یاران امام زمانند. ۴۰۰۰ مَلَک. معلوم میشه کسی میخواد یار امام زمان باشه، باید خوب گریه کنه. از عاشورا تا ظهور. این ملائکه دارند گریه میکنند که توفیق پیدا میکنند یار امام زمان باشند. تا کسی گریهکن نباشه، یار نمیشه. چون باید این داغ بسوزونه جیگر آدم رو که بخواد انتقام بگیره. امام زمان میاد یکی از اهدافشون انتقام خون اباعبدالله. و میفرماید: «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ.» فرمود: «وَ شِعَارُهُمْ یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ.» شعار اینها «خونخواهی برای امام حسین علیه السلام» است.
ای بن شبیب! «لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ.» پدرم موسی بن جعفر از پدرش امام صادق از جدش امام سجاد روایت کرده است. «لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ جَدِّی.» وقتی جدم امام حسین علیه السلام کشته شد، «مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَمًا.» آسمان خون و خاک بارید. ای بن شبیب! خیلی قشنگ. این بشارت برای شماهایی که چهل و چند شب از اول محرم گریه کردین، روضه اومدین. پاداش امام رضا به شما امشب این بشارت امام رضا به... فرمود: «إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ.» اگه بر حسین گریه کنی، «حَتَّى تَسِیلَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ.» اونقَدری گریه کنی که اشکت رو گونههات جاری بشه. این گونههات خیس بشه. یعنی اشک از چشم بیرون بیاد، این زیر چشم خیس بشه. «غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً.» امام رضا! همه گناههایی که کردی، چه کوچیک بوده چه بزرگ حتی گناه کبیره، همه رو خدا میبخشه. «قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً.» کم بوده یا زیاد. یه بار کبیره انجام دادی یا خیلی انجام دادی. همه رو میبخشه. ای بن شبیب! اینم مال اونایی که برن وسایلشون رو جمع میکنن، راهی کربلا. اونایی هم که جا موندن با حسرت و تمنا هم گوش بدن هم گریه کنند تا برا ماهای جا موندهام بنویسیم. فرمود: «ای بن شبیب! إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ نَازِحاً وَ عَلِیَّکَ.» اگه دوست داری خدا رو در حالی ملاقات کنی که هیچ گناهی به عهدهات نباشه، «فَزُرِ الْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلَامُ.» برو زیارت. برو کربلا. کربلا بریم شکل میاد. خوش به حال اونایی که راهی شدن. چقدر رفق... این جلسه رفقای خودمون این شبها رفتن. ایشالا جا نمونم. ای بن شبیب! «إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَةَ فِی الْجَنَّةِ.» اگه دوست داری در اون اتاقکهای خاص تو بهشت ساکن بشی، «مِنْ نَبِیٍّ وَ آلِهِ.» تو اون غرفهها کنار پیغمبر و آل پیغمبر باشی، «فَالْعَن قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ.» قاتلای حسین رو لعن کن. همین زیارت عاشورایی که میخونید روزی صد بار لعن میکنید.
ای بن شبیب! به به به به به به به! «إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَنْ اسْتُشْهِدَ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ.» اگه دوست داری ثوابی رو بهت بدن که به اونایی که کنار حسین شهید شدن دادن، «فَقُلْ مَتَى مَا ذَکَرْتَهُ.» هر وقت یاد کردی امام حسین رو، شهدای کربلا رو، بگو: «یَا لَیْتَنَا کُنَّا مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً.» کاش من بودم کنار اینا! منم به این بهره میرسیدم. ای بن شبیب! «إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلْیَا مِنَ الْجِنَانِ.» اگر دوست داری کنار ما باشی تو بهشت، توی درجات عالی، «فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا.» با غم ما ناراحت باش. «وَافْرَحْ لِفَرَحِنَا.» با شادی ما شاد باش. «وَعَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا.» بچسب. ولایت. «فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَرًا حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» که اگه آدم یه سنگی رو دوست داشته باشه، قیامت با همون محشور میشه. منظور حضرت اینه که اگه ما رو دوست داشته باشه، قیامت با ما محشور میشه. این کلام امام رضا علیه السلام بود در این روایت معروف.
ای بن شبیب! ای بن شبیب! «جد مرا بیهوا زد.» امام رضا در حدیث دیگه اینطور فرمود: روضهمون رو تکمیل کنم، نالهشو بزنیم. عرضم تمام. در یه روایت دیگه فرمود: «إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْیَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا.» عاشورا اشک ما رو جاری کرده. عاشورا پلک ما رو زخم کرده. چرا؟ «لِعِزِّ الْأَعِزَّةِ بِأَرْضِ کَرْبَلَا وَ بَلَاءٍ.» کربلا عزیز ما رو ذلیل کردند. این کدوم عزیز بود که ذلیل شد؟ یکیش خود امام حسین بود. فرمود: «پیراهنی تنم کنم زیر لباسهام از تنم در نیارم.» ولی به همون پیراهنم رحم نکردند. دیگه کدوم عزیز بود ذلیل شد؟ زینب کبری بود بین نامحرما با دست بسته با رخت اسارت سوار مرکب بیجهاست کنار شمر و حرم! «أَلَا لَعْنَهیُ اللَّهِ عَلَى الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.»
خدایا در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش رو از ما راضی بفرما. عمر ما رو از حضرتش قرار بده. نسل ما رو نوکران حضرتش قرار بده. اموات علما، فقها، امام راحل، حقوقوالارحام، ملتمسین دعا، عصاره از سفره با برکت اباعبدالله متنعم بفرما. شب اول قبر اباعبدالله فریادمون برسان. اسرائیل و آمریکای جنایتکار رو نیست و نابود بفرما. رهبر عزیزمون رو حفظ و نصرت و عنایت کن. رزمندگان اسلام در نبرد با صهیونیست رو پیروزی و غلبه و نصرت نصیبشون بفرما. بیماران اسلام رو به فضل و کرمت شفای عاجل و کامل عنایت بفرما. سفر زائران اباعبدالله، چه آن هایی که الان رفتند، چه اون هایی که بهشون ملحق میشن، بی خطر قرار بده. به فضل و کرمت گشایش مادی و روز به روز بر مردم این مملکت نازل بفرما. هرچه گفتیم و صلاح ما بود، هرچه نگفتی و صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن. «بِنَبِیِّهِ وَ آلِهِ رَحِمَ اللَّهِ مَنْ قَرَأَ الْفَاتِحَةَ مَعَ الصَّلَوَاتِ.»
در حال بارگذاری نظرات...