این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
* کتاب تلمود؛ کتابی ارزشمندتر از تورات نزد یهودیان [8:34]
* محتوای تلمود: استنباطها و تفسیرهای شخصی علمای یهود از تورات [9:43]
* شهر اورشلیم در شام: محل ظهور ماشیح در کتاب تلمود [13:33]
* مذمت بنیاسرائیل حتی در کتاب عهد عتیق! [19:00]
* دجّال یا ماشیح دروغین؛ شخصی که در نهایت به دست حضرت عیسی (علیهالسلام) کشته میشود [30:29]
* تعبیر یهودیان از جنایات قبل از ظهور: دردِ زایمان ظهور ماشیح [34:55]
* ویژگیهای آخرالزمان در منابع یهودی [35:53]
* توصیف دوران ظهور ماشیح در منابع یهودی [39:31]
* نکته مهم قرآنی: عهدها و وعدههای مختلف الهی نسبت به بنیاسرائیل واقعی است اما شروطی دارد [45:19]
* میثاقهای بنیاسرائیل و مخالفت ایشان در تمام عهدها [50:20]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یَمِ الدین. ربِ اشرح لی صدری و یَسر لی امری و احلُل عُقدةً من لسانی.
خب، بحثی که این شبها بنا بود خدمت دوستان داشته باشیم رویکرد آخرالزمانی یهودیها بود. اینطور نیست که ما فقط منطقه را با تحلیل خودمان آخرالزمانی ببینیم، قضایا را با این نگاه داریم تحلیل میکنیم و پیگیری میکنیم و رایحه ظهور به مشاممان میرسد از این وقایع. مثلاً در داستان فلسطین یا سوریه، دنبال این هستیم که این قضایا منجر بشود به ظهور امام زمان.
فکر میکنیم که خب، این نگاه ماست که به این منطقه نگاه آخرالزمانی داریم؛ در حالی که یهودیها و مسیحیها به مراتب این نگاهشان از ما شدیدتر است در این مسائل. اصلاً فلسفه شکلگیری اسرائیل در این منطقه مقدمهسازی ظهور منجیشان است که خودشان از آن تعبیر میکنند به «ماشیح» یا به تعبیر عبری دقیقترش «ماشیا» یا همان «مسیح» خودمان که حالا دیشب و شبهای گذشته [بیشتر به آن پرداختیم]. نگاهشان بسیار تند و تیز است؛ یعنی ما شاید در بعضی از فعالیتهایمان در منطقه اینقدر دیگر مسئله را آخرالزمانی تحلیل نکنیم، ولی آنها کاملاً قضیه را آخرالزمانی تحلیل میکنند و دنبال این هستند که از دل این ماجراها «ماشیح» و حکومتش متولد شود.
و نکته جالبی که اول این جلسه اشاره میکنم، ولی حالا حالاها به آن نمیپردازم، شاید آخر جلسه دوباره یک اشاره دیگر بکنم، بیشتر فردا شب به آن اشاره بکنم: ما نابودی اسرائیل را به چشم یک نگاه آخرالزمانی نگاه میکنیم. مثلاً به عنوان مقدمهسازی ظهور امام زمان [در حالی که] مثلاً [یکی] بستنی میخورد آنجا؛ ای نامردها! شما باید نابود بشوید. [آنها] میگویند که خیلی [بدی]، نمیگذاری من بستنیام را بخورم. ما میگوییم شما باید نابود بشوید؛ آنها میگویند که اتفاقاً تو هم باید نابود بشوی؛ برای اینکه ایرانیها جزء یأجوج و مأجوجاند و جزء مقدمات ظهور ماشیح برای ما نابودی شماهاست. ما باید با شماها بجنگیم. یأجوج و مأجوج هم [همانطور] که ما بیصبرانه منتظر نبرد با اسرائیل هستیم، با رویکرد آخرالزمانی، آنها هم بیصبرانه منتظر نبرد با ما هستند. با نگاه آخرالزمانی، ایران و روسیه را مصادیق جدی یأجوج و مأجوج میدانند که حالا انشاءالله فردا شب [به آن میپردازیم؛] امشب نمیرسیم به آن، که فردا شب انشاءالله مفصلتر [بحث] نبرد با یأجوج و مأجوج، همان نبرد آرمانی «آرماگدون» اینهاست. این نبرد را به عنوان جدیترین مقدمه ظهور منجی به آن نگاه میکنند. بله، حالا شاید امکانات آنها به نحوی نباشد که بخواهند مثلاً خط و نشان برای ما بکشند برای جنگیدن با ما، ولی آرزویشان نابودی روسیه و خدمتتان عرض کنم که ایران به عنوان یأجوج و مأجوج است.
این مسائل را، این شکلی، متنهایی را از متون مقدس اینها برایتان میخوانم [تا] نگاه اینها بیشتر واضح بشود. البته خب، با این ضیق وقتی که داریم و با توجه به اینکه به هر حال فضای جلسه، فضای عمومی است، فضای کلاس نیست که ما بتوانیم به هر حال بیشتر متن بخوانیم، ارجاع بدهیم. بعد یک کلیاتی از بحث ارائه داده بشود. چرا، سعی میکنیم که بحث به هر حال نکات مهمش مطرح بشود.
در متون مقدس یهودی که حالا فعلاً به یهود کار داریم؛ مسیح را حالا انشاءالله باز در آینده بیشتر، مسیحیت بیشتر خواهیم پرداخت. در آثار مقدسشان که عرض کردم عهد عتیق باشد، در عهد عتیق مهمترین مبنا برای اینها تورات است. ولی نکته عجیبی که معمولاً مورد توجه واقع نمیشود، این است که یهودیها البته تورات برایشان خیلی مقدس است. کتب عهد عتیق برایشان خیلی مقدس [است]. ۳۹ کتابی که [در] ۳۹ سفر در واقع (اَسفار ۳۹ گانه) برایشان خیلی مهم است، ولی الان یک کتاب جدیتر و مهمتری در یهود مطرح است که در قیاس تورات، این کتاب ارزش و اهمیتش بیشتر است. نام این کتاب چیست؟ البته ما «تلمود» میگوییم، ولی درستش «تلمود» است؛ کتاب «تلمود».
نکته عجیبِ حالا [این است که] اینها وقتی مطرح بشود، خیلی از آیات قرآن فهمیده میشود. ما چون خیلی از آیات قرآن در مورد بنیاسرائیل [است و] همینجور تصوراتی برای خودمان داریم، معلوم نیست قرآن چه دارد میگوید. حالا من برایتان نکات جالبی را، امشب انشاءالله، از قرآن عرض میکنم که یک سری مسائل روشن بشود. این کتاب تلمود در واقع یک بخشش همین چیزهایی است که الهام گرفته از... یعنی حالا خود این عهد عتیق اینها، تورات اینها، کتابی است که تحریف شده [است]. در تورات نسبت زنا داده، معاذالله، به حضرت داوود، آدمکشی، فحشا، زنا با زن شوهردار. حضرت یعقوب با خدا کشتی گرفته، روی سینه خدا نشسته، بعد خدا گفته: «بیا پایین، من تو را مثلاً اسرائیل میکنم، بهت قدرت میدهم». کشتن [و اینها]، ما صرفنظر [میکنیم]. تازه اینها در تورات است؛ در توراتِ توراتِ تحریف شده اینهاست. اینها از توراتِ تورات هم عبور کردهاند؛ یعنی آنقدر دیگر خود تورات هم الان تقدس ندارد. تلمود خیلی تخصص دارد.
تلمود چیست؟ تورات که حالا در تتمه تورات، سفرهایی [کتابهایی] (سِفر با سین؛ اَسفار) سفرهایی است که مربوط به انبیا است. سِفر دانیال مثلاً اشاره کردم، بعضی سِفر حزقیال مثلاً. به همینطور انبیایی که بین اینها ملاکی (مَلاکی) و انبیای دیگری که بین اینها مطرح بودند، هر کدام سِفری دارند. آن سِفر ابوابی (فصلهایی) دارد. آن ابواب آیاتی دارد. اینها ملحقات به تورات است که مجموعه اینها با همدیگر عهد عتیق را شکل میدهد. بماند که این [کتاب] سراسر تویش تحریف صورت گرفته. ولی ما با یک پدیده عجیبتری مواجهیم در یهود. آن هم این است که اینها آمدهاند هر چه که استنباط شخصی داشتند، کاهنانشان، علمایشان، شخصیتهایشان، بزرگانشان، هر چه که از هر جای تورات استنباط کردند، برداشت کردند، استحسان کردند (ذوقشان بهش کشید)، نظرشان کشید، تفسیر شخصیشان کشید، برداشتند هی یک کتاب دومی درست کردند، گفتند که: «اینها، آن استنباطات نسبت به تورات را اینجا بگذاریم». شد تلمود.
تلمود الان به چهل جلد کتاب رسیده که مهمترین کتاب یهود همین تلمود است؛ مقدسترین کتاب همین تلمود است. تازه میفهمید که قرآن وقتی میگوید که این احبار و رهبان اینها پوست این بنیاسرائیل را کندند، پول گرفتند، حرف تولید کردند، «یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ» (تحریف)، هر جور دلشان میخواست تفسیر کردند. تازه آدم میفهمد چیست. بماند که خود آن تورات و عهد عتیق سر تا پایش تویش تحریف و مطالب بالا پایین شده. همان را هم باز گذاشتهاند کنار. تازه آن متن مقدسشان است که باهاش کار ندارند. آنی که مهم است، این است که آرا و فتاوا و نظرات و برداشتهای علما و شخصیت [ها]. هر که رهرو [با آنها] بود، در مسیر بود، رسید، یک چیزی چسباند به این تورات، فهم و برداشت و اینها چسباندنش به تلمود. هی این تلمود گنده و گنده و گندهتر [شد]؛ جوری که الان دیگر اصلاً خواندن تلمود محال است؛ یعنی به ندرت پیش میآید که اصلاً کسی بداند تلمود چه گفته. خلاصههای تلمود را میخوانند. یک منبع خیلی درندشت و وسیع که هر که یک چیزی بهش اضافه کرده، اسمش شده تلمود. به مرور زمان این دانشمندان یهودی اصلاً مسیر را کلاً عوض کردند. بماند که حالا خود همان، عرض کردم، متن مقدسشان هم کلی تویش تغییر صورت [گرفته است].
حالا یک بخشی از معرفی منجی در عهد عتیق، یک بخش دیگری در تلمود است که البته خب متفاوت خواهد بود معرفیای که در تلمود داریم با چیزی که در عهد عتیق. خصوصاً حالا ببینید چقدر اینها موجودات عجیب و غریبیاند. خصوصاً داستان تلمود کجا مطرح شد؟ عهد عتیق بین یهودیها و مسیحیان مشترک بود. عهدین که گفته میشود: عهد عتیق و عهد جدید. مسیحیها عهد جدید را قبول دارند؛ اناجیل باشد: انجیل متی، انجیل یوحنا، انجیل لوقا و همینطور این انجیلها اضافه شد. یهودیها این را قبول ندارند. حالا بحثی هم هست [اینکه] در خود اینها میگویند: عهد عتیق، فضا، فضای قانون [است]. عهد جدید، فضایش، فضای محبت [است]. در کتب مقدس عهد عتیق، خدای متعال، «یهوه»، خدای آنها، میخواست با قانون، دنیا را اداره کند. کتب مقدس عهد جدید، خدا میخواهد با محبت دنیا را اداره کند. این شده مسیحیت تبشیری و گل و بلبلی و عشق و محبتی و اینها. یهودیها عهد جدید را قبول ندارند. اینها را داشته باشید.
خیلی عجیب است. یهودیها عهد جدید را قبول ندارند، عهد عتیق را قبول دارند. مسیحیها هم عهد عتیق را قبول دارند، هم عهد جدید. چون یهودیها و مسیحیها در عهد عتیق با همدیگر مشترک میشدند، یهودیها گفتند: «نشد! اینها با ما مشترک شدند! ما قوم برتریم. کتاب مشترک با همدیگر نداریم. ما میرویم تلمود واسه خودمان میسازیم.» همچین موجودات عجیب و غریبیاند در استکبار و خودبرتربینی و نژادپرستی که: کتب مقدسشان وقتی با آن طایفه مشترک شده، از اینها عدول کردند. عهد عتیقی که مسیحی هم بخواهد بخواند، قبول داشته باشد، ما قبول نداریم. ما میرویم سراغ تلمود. آن دیگر مال خودمان است. هیچ کس هم ... هر چه هم دلمان بخواهد میچسبانیم. اینجور جانوران عجیب وغریبیاند در طول تاریخ، اسرائیلیها.
و به هر حال، در کتب مقدسشان نشانههایی گفته شده برای «ماشیح» یا همان منجی. گاهی از او با تعبیر «پسر انسان» یاد کردهاند، گاهی با تعبیر «بنده خدا» یاد کردهاند، گاهی با تعبیر «مسیحا» یاد کردهاند. تعابیر مختلفی در مورد او دارند. ولی محل ظهورش را، نکتهای که نکته اصلی این بحث ما بود، محل ظهور او را کجا میدانند؟ ماشیح گفتند کجا ظهور میکند؟ بفرمایید «شام» یا نقطه خاصش کجا بود که عرض کردیم «اورشلیم» که قبلاً اشاره شد. اورشلیم همین یعنی منطقه قدس. بیتالمقدس را یهودیها بهش میگویند «اورشلیم». اورشلیم هم گفتیم معناش چیست؟ شهر صلح. «شلیم» همان «سلیم» خودمان است: سلیم، سلامت، آرامش، امنیت، صلح. اورشلیم. آنها میگویند اورشلیم، این وریها میگویند قدس. همان منطقه. محل ظهور ماشیح را در اورشلیم میدانند؛ کما اینکه روایات ما هم محل ظهور حضرت مسیح را کجا میداند؟ قدس میداند، بیتالمقدس میداند. یعنی در این جهت با همدیگر مشترکیم، ولی تفسیر و تعریف ما از مسیح کجا. تعریف و تفسیر آنها (ماشیح) کجا. و گفتند که در اورشلیم ماشیح ظهور میکند. بعد از هزار سال که بعد از ظهور او میشود قیامت به پا میشود و آنجا خوبها به بهشت میروند و بدهها به جهنم میروند و حکومت اسرائیلی آنجا در واقع شکل میگیرد. در کتب انبیایشان هم که عرض کردم هر کدام سِفری دارند و معارف و نکاتی آنجا هست.
خب، نکات خیلی جالبی هست در معرفی منجی که حیفم میآید نگویم، ولی حیفم میآید بگویم؛ چون وقت یک جلسه خودش وقت میطلبد و در این چند شب فرصت اینکه این موضوع را بخواهیم حسابی بحث بکنیم متأسفانه نیست. مثلاً حضرت دانیال چه نکاتی گفته که آنها تطبیق به ماشیح میدهند، ولی در واقع تطبیق به کی پیدا میکند؟ تطبیق به امام زمان ما پیدا میکند؛ یعنی برداشت آنها از این منجی غلط است. و نکتهای که هست، این است که در این کتب انبیا که معرفی منجی بوده، قرآن روی این صحه گذاشته. کجا؟ کدام آیه دیشب خواندم، یادتان است؟ در سوره مبارکه انبیا، فرمود که: «لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» من در زبور این را گفتم، در ذکر هم گفتم که این ذکر را تطبیق دادهاند به تورات. هم در تورات گفتم، هم در زبور گفتم که این زمین مال بندههای صالح من است. یکی از آیاتی است که مشخصاً در مورد امام زمان است و روایت ما [هم این را] گفته است.
نکته جالب این است که مهمترین شخصیت برای یهودیها حضرت داوود علیهالسلام است. مهمترین کتاب هم از جهت کتاب حکومتی، کتاب زبور است که حالا هم بهش زبور گفته میشود، هم آن یکی اسمش چیست؟ مزامیر. مزامیر داوود. نکته مهم این است که اساساً «ماشیح» اول را یهودیها حضرت داوود میدانند. حضرت داوود هم پیغمبر بود، هم حاکم بود. ولی یهودیها تفسیرشان از حضرت داوود مثل ما نیست که او را هم به عنوان پیغمبر بخواهیم معرفی بکنیم، هم به عنوان حاکم فرمان. آنها به عنوان پادشاه بهش نگاه میکنند؛ مقتدرترین پادشاه یهودی؛ یعنی دین هم در خدمت این پادشاهی است. در واقع خیلی اعتقاد به دینم به این شکل [نیست] و ماشیح اصلی داوود بوده. الانم که منتظر منجی هستند، منتظر داوود دوماند. تعابیرم که کردهاند همین است. گفتند که منجی که ظهور میکند، اگر زنده باشد، اسمش داوود است. اگر هم مرده باشد، خدا دوباره زنده کند، باز هم اسمش داوود است. اگر هم داوود نباشد، فرزند داوود است. آخرش به داوود برگردد و برمیگردد حکومت داوود را زنده بکند.
قرآن میگوید که اتفاقاً من به همان داوود در زبور گفتم که این سرزمین و آینده این زمین مال کیست. نکته بسیار لطیف و مهم [ی است]. آوردم برایتان نکاتی که حضرت داوود ازش هست در همین عهد عتیقی که همین الان موجود است، [که] نکات خیلی مهمی است. ولی باز هم میگویم که اگر بخواهم بخوانم، وقت جلسه میرود و حیفم میآید؛ یعنی یک وقتی میخواهد تکتک اینها که در موردش صحبت بشود و جلسه جداگانه میطلبد. ولی حالا چند خطی برایتان از وعدههای حضرت داوود عرض بکنم. ببینید که حضرت داوود چه گفته بود در مورد منجی و ماشیح.
یک نکتهای که مهم است، این است که در خود همین کتب عهد عتیقشان، بنیاسرائیل به شدت مذمت شده. حتی در بعضی از متون کتب مقدسشان گفته: «منجی اونیه که میآید گوش شما را میتاباند.» خیلی جالب است! یک نکته فنی این وسط بگویم. یکی از چیزهایی که ما درش بسیار عقبیم، یک نکته را بیرون از بحث میخواهم بگویم، یادگاری داشته [باشید]. حالا ممکن است به درد این جلسه هم نخورد، ولی به هر حال نکته مهم این است: ما معمولاً در زمینه معارف و اعتقادات، همیشه وامیایستیم بهمان حمله بشود، بعد دفاع کنیم. یعنی همیشه مدافع. مدافع اعتقادات، مدافع حریم تشیع. «شیعه پاسخ میگوید شبهات وهابیت». شبهات فلان. مثلاً تهمتهایی که یهودیها به ما زدهاند. یکی از مشکلات جدیمان این است که ما هیچ وقت مهاجم نیستیم؛ یعنی ته شناختی که از یهودیها داریم، این است که برویم ببینیم یهودیها چه تهمتهایی به ما زدهاند، جواب بدهیم. دنبال این نیستیم که ما نفوذ بکنیم، برویم بچه یهودی را ذهن او را به هم بریزیم. چطور آنها اینقدر جرئت دارند، اینقدر ابزار امکانات دارند، بیایند ذهن جوان ما را به هم بریزند؟ ما اصلاً به فکر این نیستیم که ذهن چهار تا اسرائیلی را به هم بریزیم. چند نفر درگیر این مسئله [اند]؛ در حالی که به شدت الان فضای دنیا مستعد این مسئله است. هم برای جوان مسیحی فضا خیلی آماده است که شما بروید ورود [به] درگیری چالشی بکنید، هم حتی نسبت به جوان اسرائیلی.
تسلط به متون اصلی اینها، یکی از آثارش این است که شما میتوانید مهاجم باشید، بروید به چالش بکشید. بعد ما درگیری با اسرائیل را در چه خلاصه کردهایم؟ در درگیری توپ و تفنگ و درخت. رهبر معظم انقلاب در یک جلسه خصوصی که بعداً دوستان به مناسبتی متن آن جلسه را به بنده دادند، جملهای گفته بودند (حالا این جلسه رسانهای نشده، من این جملهاش را رسانهای میکنم و عرض میکنم): به یک مجموعه فرهنگی در کشور آقا فرموده بودند که: «بروید کار فرهنگی بکنید.» بعد فرموده بود که: «شما همه هزینه بودجه یک سال کارهای فرهنگی که بخواهید بکنید، به اندازه تست دو تا موشکمان نمیشود. هزینه تست موشک خیلی بالاست. من هم اجازه نمیدهم اینها تست موشک بکنند، مگر مثلاً دیگر هر موشکی که میخواهد تولید بشود، در کار بیاید، دیگر مثلاً یک تست موشک میشود. همان یک موشک که حالا بخواهد تست بشود، هزینهای که او دارد، از هزینه کار فرهنگی یک سال شما بیشتر است. اثر آن کارش هم از اثر کار شما کمتر است. ولی آخرش آنی که برایمان مهم است، موشکهایمان است.» یعنی ما قرار است با اسرائیل در کجا بجنگیم؟ در موشکهایمان.
شما در این فضای مجازی، در توییتر، در این گروههای تلگرامی، اگر بروی نفوذ بکنی، عبری یاد بگیری، بتوانی با اینها حرف بزنی، با کمترین هزینه، بیشترین خاصیت [را دارد]. شما با چهار تا حرف، ممکن است هزار تا [نفر را] منصرف کنی از جنگیدن. نما [؟!]. موشک باید داشته [باشیم]. امام زمان خودمان [را آخرش باید با موشک بجنگیم]. کسی دنبال هجوم و حمله نیست. بله، اگر بگوییم: «اسرائیلیها چه شبههای در مورد امام زمان انداختهاند؟»، با اشتیاق گوش میدهیم. ولی اینکه ما چه شبههای میتوانیم به امام زمان و منجی آنها بیندازیم، دیگر کسی دنبال این خیلی نیست. دنبال حمله نیست. گرفتاری بزرگ در عرصه اعتقادی و فرهنگی که ازش داریم حسابی آسیب میبینیم.
در بحث منجی اینها، یک نکتهای که میشود به اینها حسابی پرید و مچ اینها را گرفت، همین است که اتفاقاً منجیای که عهد عتیق معرفی کرده، منجیای است که میآید بزند توی سر اسرائیلیها. من برایتان یک تکه بخوانم از عهد عتیق در کتاب اشعیا، فصل ۱، آیات ۱ تا ۶: «این در کتب عهد عتیق است، در عهد عتیق یهودیهاست. ای آسمان بشنو و ای زمین گوش بگیر؛ زیرا خداوند سخن میگوید. پسران پروردم و برافراشتم، اما ایشان بر من عصیان ورزیدند.»
حالا این جمله تاریخی را داشته باشید. ما اگر یک آیهای داشته باشیم که شبهناک باشد، اینقدر توی سرمان میکوبانیم: «چرا قرآن گفته زنها را بزنید؟» حالا ما برای ۶۰۰ ساعت بنشینیم جواب بدهیم. اصلاً این منظور این بوده، این را گفته، نگفته پیدا کرد. این متن مقدس یهودیهاست. خدا خطاب به یهودیها گفته: «گاو مالک خویش را و الاغ آخور صاحب خود را میشناسد، اما اسرائیل نمیشناسند و قوم من فهم ندارند.» گاو صاحبش را میشناسد، الاغ هم آخور خود را میشناسد. اسرائیلیها «خداشان را نمیشناسند». این تعبیری است که توی عهد عتیق یهودیها آمده. یهودی هستید؟ بله. خدا [گفته]: «خیلی خب، شما گاو صاحبش را میشناسد، الاغ هم آخور خودش را میشناسد، شماها هستید که خدا را نمیشناسید.»
خوب، بعد از آیات و روایات شبهناک، ما بلد باشند [آنها را]، ما فقط باید جواب اینها را یاد بگیریم. ادامهاش: «وای بر امت خطاکار و قومی که زیر بار گناه میباشند و بر ذریت (ذریه) شریران، ذریت شریران هم که یعنی آدمهای شرور و پسران مفسد. آنان خداوند را ترک کردند و قدوس اسرائیل را اهانت نمودند و به سوی عقب منحرف شدند. چرا دیگر ضرب یابید و زیاده فتنه نمایید؟ تمامی سر بیمار است و تمامی دل مریض. از کف پا تا به سر، در آن تندرستی نیست؛ بلکه جراحت و کوفتگی و زخم متعفن، که نه بخیه شده، نه بسته گشته، نه با روغن التیام شده.» جاهای دیگر هم هست که فرموده که: «من منجی را میفرستم که اصلاً انتقام بگیرد بابت این ظلم و کثافتهایی که شما کردهاید، از اسرائیلی انتقام بگیرد، نه برای اسرائیلی انتقام بگیرد.» این در خود کتب عهد عتیق اسرائیلی [است].
باز مفصل در همین کتاب اشعیا، گناههای یهودیها را در سِفْر اَش (اشعیا) اشاره کرده: از غرور اینها، از ظلم اینها، از جنایتهای اینها، گفته که چون وقت نیست عرض نمیکنم. در مورد رشوهخوری اینها گفته که حالا از اینها عبور میکنیم. بعد فقط یک بخشش را بخوانم: «دستهای شما به خون و انگشتهای شما به شرارت آلوده شده. لبهای شما به دروغ تکلم میکند، زبانهای شما به شرارت تنطق میکند (تکلم میکند). احدی به عدالت دعوی نمیکند، هیچ کس به راستی داوری نمیکند. به بطالت توکل دارند، به دروغ تکلم میکنند.» و همینطور تعابیر بسیار تند و تیزی خطاب به یهودیها دارد در کتاب اشعیا، در عهد عتیق، سِفْر اشعیا، فصل ۵۹، آیات [که] این یک بخشی بود از معرفی در واقع اسرائیلیها در عهد عتیق.
حالا معرفی منجیشان در کتب عهد عتیق، هم در این کتاب اشعیا مطالبی دارد در مورد ظهور ماشیح، چون فرصت نیست عرض نمیکنم. هم در کتاب زکریا مطالبی دارد که کتاب زکریا هم کتاب بسیار مهم [ی است]. این همان حضرت زکریایی است که ما هم آیات زیادی در قرآن در مورد ایشان داریم. و عرض کردم که در کتاب داوود، به عنوان مهمترین شخصیت یهودیها، آیاتی هست در سِفْر (کتاب) داوود مربوط به آینده تاریخ و وعدههایی که داده شده. همین نکتهای که من وعده دادم: «عبادی الصالحون»، من [این] زمین را [به آنها] میرسانم، عین تعبیری است که در همین مزامیر موجود است. حالا سِفْر داوود همان مزامیر است. در واقع در همین مزامیری که از حضرت داوود به جا مانده، مفصل به همین نکته اشاره شده که آینده از آن صالحین است. اصلاً بحث، بحث نژادپرستی و در واقع بنیاسرائیل و اینها نیست. منم اینجا آوردم تکتک که برای شما بخوانم، ولی دوباره عرض میکنم چون وقت گذشته و وقت کم است نمیخوانم. حالا ای کاش یک فرصتی بود یا ای کاش شرایطی [باشد] که وعدههای متنها را بدهیم به دوستان مطالعه بکنند؛ چون مطالب به درد بخوری [هست].
امام باقر علیهالسلام فرمودند وقتی که مهدی ما ظهور میکند، یک غاری است در انطاکیه در ترکیه. از آن غار تورات و زبور حقیقی را استخراج میکند و انجیل حقیقی را. با اهل تورات به این تورات حکم میکند. با اهل انجیل به این انجیل حکم میکند. با اهل زبور به این زبور حکم میکند. با اهل قرآن هم که بر اساس قرآن حکم [میکند]. اینم در مورد حضرت داوود علیهالسلام.
در مورد این ماشیح چند تا نکته عرض بکنم. نکته مهمی که اینجا هست، این است که در کتاب تلمود، آن خلاصه تلمود که خدمت شما عرض کردم که آبراهام کوهن خلاصه کرده این چهل جلد را، این چند کلمه را گوش بدهید. بحثهای مهمی است، دیگر کمکم بحث را تمام بکنم. اصل بحث امشب و این نکته ... البته یک بحثی هم آوردم در مورد عهدشکنی بنیاسرائیل، حالا اگر فرصت بشود آن هم نکات مهمی دارد. ۱۲ فصل این خلاصه تلمود، و آخرین فصل این ۱۲ فصل در مورد جهان آینده است. در مورد جهان آینده مطالبی که گفته [شده است]: یکیاش در مورد ماشیح است. یکی در مورد برگشتن مردهها. یکی در مورد قیامت و آن حکمرانی نهایی خدای متعال. در مورد جهنم، در مورد بهشت. یک بخش مهمش در مورد ماشیح و ظهور ماشیح است. دیشب عرض کردم ماشیحی که اینها معرفی میکنند انسان است. اصلاً یک موجود فرازمینی و فراانسانی نیست. اهمیت این نکته چیست؟ بحثها وقتی زیرساختش مطرح بشود، از تویش میشود به مسائل دیگر [پرداخت].
یک بحثی که ما داریم در مورد دجال. دجال خودش یک ماشیح دروغین است. ویژگیهایی در مورد دجال گفته شده. گفتند تکچشم است. وقتی راه میرود، شرق و غرب را مثلاً متأثر میکند. معمولاً حالا مخصوصاً اخیراً، این چند سال اخیر، در بین علمای شیعه، یکی دو نفر هستند که قائل به این هستند که... اسم نمیآورند البته آن دو بزرگوار را؛ یکیشان از دنیا رفته، یکی در قید حیات. سالهای اخیر، بحثی که در مورد دجال مطرح شده، این است که آقا این ویژگیهایی که گفتند به آدم نمیخورد. این مثلاً بهش میخورد این نشانههای ماسونی باشد. مثلاً بعضی دیگر هم آمدهاند گفتند که این دجال همان «دیجیتال» است. این دجال از آنجا گرفته. خوب نکتهاش چیست؟ عرض کردم حتی دو تا از علمای ما هم این را تأیید کردهاند. اکثر علما گفتند نه، دجال قاعدتاً باید شخص باشد. نکتهاش این است که اساساً دجال ماشیح دروغین است. هیچ کدام از یهودیها هم تعریفشان از ماشیح یک چیزی فراتر از انسان نیست. دجال خودش را میخواهد ماشیح جا بزند برای یهودیها. یهودیها هم ماشیح را انسان میدانند. دجالی که میخواهد خودش را ماشیح جا بزند که غیرانسان باشد، بگوید: «من دجالم. ایمان بیاورید، تسلیمش بشوید، دورش جمع بشوید.»
یکی از مسائل مهم قبل از ظهور، داستان دجال است که گفتند یهودیها در همین منطقه فلسطین و اسرائیل دورش جمع میشوند و دجال به دست خود حضرت مسیح کشته میشود. اعدام میشود. خوب، این دیجیتال مثلاً؟ دیجیتال را کجا بود؟ دیجیتال را نابود میکنند مثلاً؟ نشانههای ماسونی است؟ مثلاً حضرت میزنند تق، هر چه نشانه ماسونی داریم نه؟ شخص است. ولی خب این معرفیای که از او آمده، خیلی سخت است فهمیدنش که این چه مدل شخصی است که اینجوری است. روی پیشانیاش نوشته «کافر» است. یک دانه چشم دارد. چشمش هم وسط پیشانیاش است. بعد الاغ سواره. الاغش استعارهای باشد از ویژگیها. کما اینکه بعضی از چیزهایی که در مورد سفیانی گفته شده هم عجیب و غریب است. ذهن آدم را دور میکند از اینکه یک آدم باشد. ولی در عین حال در مورد سفیانی دیگر بحثی نیست که قطعاً یک شخص خواهد بود.
خب، یک نکته. نکته بعدی این است که عرض کردم که ماشیح را پادشاه اسرائیل میدانند و یا خود داوود یا از نسل داوود. و تا به حال چیزی که زیاد بوده، تطبیق ماشیح بوده، مدعی ماشیح بوده. دیشب هم اشاره کردم و جالب است هر گوشهای از این یهودیها، هر طیفی، هر مجموعهای که یک آقایی داشتند، مرادی داشتند، چهار تا مریدش بودند، اینها برداشتند گفتند: «این آقا جان ماشیح خودمان است.» ۶۰ تا اسم در تاریخ هست که هر کدام یک نفر را از نمیدانم شیلو و ییلون و چه میتوانم [بگویم] حنینا و اسمهای مختلفی که اینها هر کدام یک شخصیتی بوده، شاگردهایش برگشتند گفتند: «این همان ماشیح نهایی است.»
خوب، یک چند تا نکته جالب برایتان بخوانم در مورد اینکه این ماشیح که میآید چه کار میکند؟ و قضایای قبل از ظهور او. بخش اصلی صحبتهای امشبمان اینجاست. اولاً که در کتب عهد عتیق گفتند که هفت تا چیز بوده که از روز اول خلقت خدا خلقش کرد: یکی تورات بوده، یکی توبه بوده، یکی بهشت بوده، یکی جهنم بوده، یکی اورنگ جلال الهی بوده، یکی بیت حَمیکداش بوده. بیت حَمیکداش چیست؟ بیتالمقدس. و یکی هم ماشیح بوده. گفتند که اصلاً خدا اولین بشری که خلق کرده، ماشیح بوده، بعد عالم را خلق کرده.
نکته بعدی این است که اینها قائلند که آقا قبل از ظهور ماشیح، جنگ و کشتار و جنایت زیاد خواهد بود. عرض کردم اصلاً قضیه آرماگدون را میگویند که جنگ اتمی است که حالا فردا صحبت این جنایتها هم طبیعی میدانند. خیلی این نکته نکته جالبی است. این جنایتها را چه شکلی معرفی میکنند؟ میگویند: «آقا اینها درد زایمان تولد حکومت است.» یک درد زایمان [بزرگ] قبل از اینکه ماشیح حکومتش تشکیل بشود، یک دردی دارد. اینها درد زایمان است. خیلیها کشته میشوند، ممکن است چند میلیون آدم باشد. فدای تار موی آقا جانمان حضرت ماشیح. ایشان بیایند. آدمیزاد [یعنی] آدمیزاد اینها [یعنی یهودیان]. همه مردند، به درک! آدمیزاد [یعنی] آدمیزاد اسرائیلیها، یهودیان! آنها خیلی بودند. غیرآدمیزاد بودند که حالا [هم] آنها که کشته شدند، به درک! اصلاً مهم نیست. اینها میگویند که [در] چه شرایطی [خواهیم بود] در آخرالزمان. مثلاً آقا در آخرالزمان اینطور [میشود]. منابع یهودی ویژگیهای آخرالزمان اینهاست. خیلی جالب است. میگویند که آقا قبل از ظهور ماشیح، خیلی عالم، عالم بدی میشود. جوانها به پیرها احترام نمیگذارند. باعث خجالت پیرها میشوند. پیر جلوی جوانها [قیام میکند]. حالا این نکته بامزه است. میگوید دختر با مادرش، عروس با مادرشوهرش مخالفت میکند. چند صد سال است که در آخرالزمان یهودی داریم به سر میبریم! عروس با مادرشوهر مخالفت میکند. نشان [دهنده] ظهور ماشیح، آخرالزمان شده. و مردم از شدت بیحیایی دیگر [رُویشان...]. حالا تعبیر اینهاست دیگر. ببخشید من میگویم. میگوید روی سگ میشود. بچه از پدرش خجالت نمیکشد. محل تحصیل و مطالعه تبدیل میشود به اماکن فساد. دبیرها [به] دانش [آموزان] فاسد یاد میدهند. آنهایی که از خطا کردن بترسند، منفور میشوند.
یک نکته بهتان بگویم جالب است. شما ممکن است بگویید: «آقا اینها خیلی ایزوله دارند معرفی میکنند.» نکتهاش این است که اتفاقاً یهودیان و اسرائیل همین قدر ایزوله هستند. نه اهل دیدن فیلمهای مستهجنند. نه خیلی از موسیقیها را گوش میدهند. نه خیلی از خوراکیها را میخورند. اتفاقاً خیلی پاکیزه زندگی میکنند، به نسبت بقیه. البته قائلند که دنیا را به لجن بکشید به خاطر اینکه تویش پول است و تویش قدرت ماست. صنعت پورن دست یهودیهاست، ولی بین خودشان دیدنش ممنوع است! هر جایی که خبری از پول است، هر جا که خبری از قدرت است، هر جایی که رسانه است، هر جایی که دانش [است]، بزرگترین دانشمندهای دنیا یهودیانند. ولی خودشان را آلوده [ی] این کثافتکاریها [نمیکنند]. نکته خیلی مهم و اتفاقاً آخرالزمان همین شکلی معرفی میکنند. میگویند که دنیا را کثافت برمیدارد. نکته خیلی جالبی است. میگوید که ماشیح وقتی ظهور میکند که همه مردم دنیا یا معصوم باشند یا مجرم. که حالا هم در سِفْر (کتاب) اشعیا مطلبی دارد، هم در جاهای [دیگر].
نکته بعدی این است که اینها در مورد شرایط قبل از ظهور و بعد از ظهور نکاتی میگویند. یکیشان قضیه یأجوج و مأجوج بود که امشب [دیگر] واردش نمیشوم چون بحثش مفصل است. انشاءالله فردا شب کلاً به این بحث یأجوج و مأجوج و قضیه آرماگدون میپردازیم. حالا یک نکته جالبی که اینجا هست، [این است که] دنبال تعیین تاریخ بودند که کی ظهور ماشیح رقم میخورد. اینقدر تاریخ معین کردند و ظهور ماشیح رقم نخورد، بزرگان یهودی حرام کردند اینکه کسی اعلام بکند که مثلاً فلان تاریخ [است]. باعث ناامیدی و سرخوردگی یهودیها میشود. حق تعیین سال و تاریخ و اینها نداریم. شما باید، تعبیرشان این است، باید هر لحظه منتظر ظهور ماشیح [باشید].
نکات خندهدار و جالبی [است] توصیفی که اینها دارند از دوران ظهور ماشیح. از رو میخوانم برایت. میگوید که اولاً باروری طبیعت به شدت افزایش پیدا میکند. آدمیزاد، زنهای انسان روزی یک بار زایمان میکند. بچهها به دنیا میآورند. اینقدر قدرت زاد و ولد و باروری بالا [میرود]. و میگوید که الان تو وضعیت امروزی دنیا، شما انگور میخواهی بچینی و آب انگور را بخواهی بگیری، خیلی زحمت دارد. ولی در دوران ماشیح، یک حبه انگور را میتوانی با یک گاری [ببری]. یک حبه انگور. یک حبه انگور اینقدر بزرگ میشود با یک گاری باید ببری، با یک قایق باید ببری گوشه خانهات. و اینقدر از این میتوانی آب انگور بگیری که خمها را میتوانی با این پر بکنی. با یک حبه انگور. و تازه بقیهاش را هم میتوانی ببری توی آشپزخانه باهاش غذا درست بکنی. و یک حبه انگور [در] آن زمانه لااقل ۳۰ پیمانه شراب میدهد! دیگر ما از این کمتر حبه انگور نداریم. در دوران ماشیح، انگور این مدلی میشود.
بعد میگوید که غلات الان توی دنیا ۶ ماه طول میکشد تا به عمل بیاید. درختها ۱۲ ماه طول میکشد تا میوه بدهند. سالی یک بار میوه میدهند غلات. سالی [دو بار]. ولی در دوران ماشیح، توی یک ماه غلات حاصل میشود. درختها هر دو ماه میوه میدهند. و بعضی هم گفتند که غلات ۱۵ روزه به عمل میآید. درختها یک ماهه میوه [میدهند]. گفته که در دوران ماشیح، در سرزمین اسرائیل، یک گِردههایی (گِردِه) به عمل میآید از بهترین آردها. یک پارچههایی درست میشود از نفیسترین پشم. و در آن دوران، یک دانه گندم بزرگیش به اندازه دو تا قلوه یک گاو بزرگ [است]. اندازهاش این مدلی [است]. عرض کردم که میگویند که زنها در دوران ماشیح هر روز زایمان میکنند. بعضی گفتند که درختان هر روز میوه میدهند.
و دیگر حالا ویژگیهایی که خدای متعال چه کار خواهد کرد در آن ایام. بیماریها را شفا میدهد. همهاش هم به واسطه آن چشمه اورشلیم. اصل داستان هم در کوه صهیون است که قبر حضرت داوود. مرکز عالم میشود کوه صهیون و اورشلیم. همه خیرات و برکات از اینجا به عالم میرسد و همه مردم خلاصه از اینجا اوضاعشان [خوب میشود]. گفتند درختها چطور میشود؟ وضعیت [یاقوت]. آبادانی شهرها. بعضی از روایات [ما] هم تویش هست؛ مثلاً اینکه سر یک برکه، بره و گرگ با همدیگر آب میخورند، همدیگر را مثلاً کار ندارند. این جور مسائل هم در بعضی از روایات اینها هست. پلنگ با بزغاله با هم یک جا میخوابند. گوساله و شیر و گاو پرواری (پروار) با هم زندگی میکنند. گاو با خرس با همدیگر میروند چرا. بچههای انسان با هم میخوابند. شیر مثل گاو کاه میخورد. صحنه دیدنی که [هست]، و بچه شیرخوره میرود توی سوراخ مار، با مارها بازی میکند! یعنی اینقدر امنیت در عالم حاکم میشود. بعضی از روایات ما هم هست، ولی خب کتبشان در عهد عتیقشان مطالب گفته.
بعد میگویند که خدا همه حیوانها و خزندهها را جمع میکند. با اینها عهد میبندد: «باید امنیت اسرائیلیها را تأمین کنید. حق گزیدن اینها را ندارید. حق خوردن اینها [را ندارید].» خلاصه همه چیز به نفع اسرائیلیها میشود. در دوران ظهور ماشیح همه به نفع اسرائیلیها میشود. دیگر مرگ هم آنجا نخواهد بود. بعد از ظهور ماشیح تا ابد مرگ نابود میشود. اشک را از روی هر چهرهای پاک میکند. ننگ قوم خودش را از روی همه زمین [پاک میکند]. قوم خودش هم کیانند؟ همین اسرائیلیهای بزرگوارند. زنده نگه داشتند که ماشیح ظهور میکند. «دیگر کسی دیگر به ما نمیگوید بالا چشمت ابروست. مگر کسی جرئت میکند ما را توهین بکند؟ دیگر صدای آه و نالهایی هم نمیآید. غم و اندوه و حزن و ماتمی هم نخواهد بود. همه عالم شادمانی و خوشحالی و آنهایی که در راه خدا قربانی شدند، برمیگردند. با موسیقی همه حرکت میکنند به سمت کوه صهیون با ترنم.» و دیگر از آنجا دیگر شادمانی است که همه عالم را میگیرد و همه خوشحال و کیفور و سرحال با همدیگر.
خوب، یک نکته کلیدی بگویم و بحث را تمام بکنم. نکته خیلی مهم و اساسی. یک بحثی که هست این است که آیا این نکته را یادگاری داشته باشید. خیلی مهم است. من عذرخواهی میکنم هم بابت پرحرفی، هم بابت اینکه عرض کردم محضر اساتیدمان داریم رودهدرازی میکنیم. این نکته، نکته خیلی مهم آخر بحث است. حالا نکته آخر معنایش این نیست که توی دو دقیقه تمام بشود. ممکن است ۱۰ دقیقه طول بکشد، شاید هم بیشتر، ولی نکته آخر.
ببینید عزیزان! آیا خدا به بنیاسرائیل وعده داده بود که شما را به همه عالم حاکم میکنم؟ شما را فضیلت میدهم؟ یا نه؟ بله، «فضلتکم علی العالمین». خدا رسماً به اینها فرمود که من شما را فضیلت دادم به همه. آیا خدا به اینها گفته بود این سرزمین شام مال شماست و مرکز حکومت شماست؟ یا نگفته بود؟ این را هم گفته [است]. ارز مقدس است. قرآنم یاد کرده. «کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ.» قرآن گفته خدا اینجا را برای شما نوشته. خوب، نکته بعدی: آیا هنوز که هنوز است اینجا مال اینها هست یا نیست؟ یهودیان [میگویند] خدا گفته. میگویی نه، قرآن خودتان را هم ببین: «کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ» به یهودیهاست. ولی نکته مهمش این است: خدا در قرآن گفته من با بنیاسرائیل خیلی میثاق و عهد بستم. آیاتی که قطعاً هر ماه رمضان همهشان [=همهشان] خواندیم. از آن ور هم خدای متعال فرموده: «أوْفُوْا بِعَهْدِي اُوفِ بِعَهْدِکُم.» بهتان قول دادم، وعده دادم، ولی پای وعده و عهد با من اگر وایسید، به وعدهتان عمل میکنم. این خیلی نکته کلیدی و طلایی [است].
بنیاسرائیل [را بخوانم]. یک روضه جانانهای این وسط، یک نهیب مردانهای این وسط عرض بکنم. الی ماشاءالله ما در روایات داریم که فرماندهان سپاه امام زمان، در یک روایت دارد: «تمام ۳۱۳ تا عجمیاند. هیچ کدام عرب نیستند.» در بعضی روایات دیگر دارد که «بخش عمدهشان عجمیاند و بخش عمدهشان ایرانیاند. بخش عمدهای از این ایرانیان مال طالقانند. مهمترینهایشان از طالقانند.» خلاصه ما روایات فراوانی داریم. حالا شبهای بعد هم انشاءالله میخوانم. پیغمبر زدند روی شانه سلمان، فرمودند که: «همقبیلهایهای این هستند که خدا وعده داده که اینها میآیند در آینده.»
خوب معناش چیست؟ من و شما آقا، خدا به او وعده داده ظهور به دست ما رقم میخورد، هر چه که سردار سپاه امام زمان از ماست. این همان فریبی است که اسرائیلیهای بدبخت خوردهاند. من و شما ممکن است فریب بخوریم. همه این وعدهها و قول و قرارها شرط دارد. «اُوْفُوْا بِعَهْدِي اُوفِ بِعَهْدِکُم.» تأکید داشتند. میفرمود که خدای متعال فرمود: «من دیدم این عربها آن زمان لیاقت محبت اهل بیت را ندارند. از اینها گرفتم، ولایت درجه یک اهل بیت را دادم. دادم به غیرعرب.» ممکن است بعد از اینها هم بگیرند به کس دیگر بدهند. «ایرانیها [که] همه کارهاند! بابا یک قاعده مهمی داریم.» همه وعدههایی که داده [شده، شرط دارد که] «به عهد من وفا کن، به عهدت وفا میکنم.» از بنیاسرائیل که دیگر شاختر نیستیم که [به عهد من وفا نکردند]. به عهدشان وفا نکردند. بهشان گفته بودم «این زمین را برای شما نوشتم»، زدند زیرش. زدند زیر «کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ». بود به شرط اینکه آنی که من میگویم، بیایند جلو. دلتان خواست بکنید، من هم اینجا نوکر وایسم. بعدم [چه] میگفتند؟ «یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ.» [که یعنی] «دست خدا بسته است.» کاری بکنید [که خدا میگوید]: «مبسوطتان [میکنم]. پدرتان را در میآورم. از دستم در رفتی.» وعدهها را گرفتی، بعد زدی زیرش و برجامه [؟!]. مگر بخوری، بعد بگذاری بری، نمانی. بگذاری بری. وعده دادم بعد تا آخرش وایسی. ببینم چه مدلی امتحان میگیرم ازت.
بله، مردم ایران را من وعده دادم «اینها فرماندهان سپاه امام زمان خواهند بود.» تا آخر وایسم ببینم نه، دارند به قول مشهدیها «جُلجُل» میکنند و بازی در میآورند. سرکار گذاشتن و حرفشان دو تا شد و اینها. منم میریزم به هم. یک جورم بلدم بریزم به هم که کسی نتواند یقه من را بگیرد. یک وقتی خدا گفت «اصلاً با شما حال نکردم! گفتم این قوم تاتار (مغول) اینها بیایند بشوند فرماندههای سپاه امام رضا. اصلاً توی این روستا چهار تا سرباز دیدم. از اینها خوشم آمد. هلندیهای خوب سراغ دارم. دادم [مسئولیت را به] آنها. از ایرانیها گرفتم.» دست خداست دیگر. نرخ شاهعباسی نیست که دیگر خدا پایش وایمیایستد و دیگر کوتاه نمیآید.
حالا میثاق بنیاسرائیل توی آیات قرآن فراوان است این را دارد که من با اینها قول و قرار داشتم. دانه دانه مرور کنیم، خیلی جالب است. خیلی از اینها وعدشان است. بله، ماشیح ظهور میکند. مسیح اینها ظهور میکند. دنیا را برای اینها فلان میکند. از اورشلیم سایه و نمیدانم غبار ذلت از روی اینها برداشته میشود. ولی همهاش شرط دارد: «به عهد من وفا کنید.» عهد خدا با بنیاسرائیل چهها بوده است؟ سریع بخوانم. در آیات فراوانی از قرآن داریم: «أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ». اصلاً خود این کلمه «میثاق بنیاسرائیل» یکی از کلماتی است که در قرآن خیلی تکرار [شده است]. در یک آیه دیگر دارد: «من از اینها قول گرفتم. ولی رَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ.» کوه طور را بلند کردم آوردم روی سرشان. گفتم: «قول میدهی یا بیندازم؟» در آن حالت قول دادند. حالا میخوانم برایتان. همچین قولهای سفت و سختی دادند، پای هیچ کدامش واینستادند.
چه قولهایی دادند؟ یکیاش این بود: «لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ.» جز خدا نپرستید. رفتند چه کار کردند؟ گوساله پرستیدند. «هَمَّـتُونَ عَلَى بَرْگَرْدِينْ أَحْرَازَ کَرَدْ.» میگوید که من به شما گفتم این کوه طور را آوردم بالا سرتان و قرار شد «بِقُوَّةٍ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ.» با قوت بگیرید. بعداً زدند زیرش. «لِيُتَحَرِّفُونَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ.» بعد میفرماید که من از شما میثاق گرفتم. «أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رُسُلًا.» پیغمبر فرستادم. «فَکُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰ أَنْفُسُهُمْ فَرِیقًا.» هر پیغمبری که خوششان نمیآمد، یا میکشتندش یا تکذیبش میکردند. من از شما میثاق گرفتم. ۱۲ تا نقیب برای شما فرستادم. خدا فرمود: «إِنِّي مَعَکُمْ. لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ.» من با شما هستم، اگر نماز اقامه کنید. دیگر چی؟ «وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ.» زکات بدهید. «وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِي.» به رسولان من ایمان بیاورید. «وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا.» هم پشت اینها باشید و «قرض خداوند را، قرض نیکو.» یکی از میثاقهایی که خدا از یهودیها گرفته قرض حسن [است]. نزولخوری روا [نیست]. یکی از چیزهایی که پای آن تعهد دادند، این است که «ما قرض میدهیم به همدیگر.» هر چه که رباخوری است توی دنیا، سر به یهودیها برمیگردد. اگر این کارها را بکنی، «لَکَفَّرْنَا عَنْكُمْ سَيِّئَاتِکُمْ.» این یک عهد دیگر.
بعد جای دیگر میگوید که: اینها زیر عهدشان زدند، «فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ.» لعنتشان کردند. جای دیگر میگوید که: بابت نقض میثاقشان، «وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً.» قساوت قلب بهشان دادم. بعد میفرماید که: «من از اینها عهد گرفتم بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا.» احساناً همین است: «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا.» «بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» جزء میثاقنامه بنیاسرائیل بوده. «وَذِی الْقُرْبَىٰ.» از اینها عهد گرفته بودم به نزدیکان رحم بکنند. به یتیمها، به مسکینها. [آیا] دارند رحم میکنند؟ دیگر میبینید به یتیم و مسکین در فلسطین چه جوری رحم؟ دیگر چی؟ امداد انبیا. انفاق. ایمان به انبیا. ایمان به پیغمبر اکرم. که بعد میفرماید: «شما این پیمانی که با من داشتید، پرت کردید پشت سرش. به روی خودتان هم نیاوردید.»
یکی دیگر از چیزهایی که با اینها عهد گرفته بود، چی بود؟ خیلی جالب است اینها را بدانید. میگوید: «من با اینها عهد گرفتم: لَا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ.» در مورد شنبهها تعدی نمیکنی. شنبه روز کاسبی نیست. دقیقاً همین قضیه را زیرش زدند. «أَخَذْنَا مِنْهُمْ مِیثَاقًا غَلِیظًا.» و من میثاق غلیظی از اینها گرفته بودم. خود قضیه توحید. خود قضیه حقگرایی. خود عمل به تورات. در همین هم نماندند. به همین تورات تحریف شده هم نماندند. «خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ.» بحث قتل هم عرض کردم. یکی دیگر از چیزهایی که با اینها عهد کرده بودم، «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا.» با مردم خوب صحبت کنید. حق تحقیر ندارید. حق دیکته کردن ندارید. زورگویی نداریم. یعنی هر چه که خلاصه با اینها خدا عهد کرده بود، دقیقاً آن ورش زدند. اینها میثاقهایی بود که خدای متعال از اینها گرفت. بعضی میثاقها، میثاقهای عمومی بود. بعضی میثاقها، میثاق خصوصی بود. مجموعه این پیمانها بود. اگر این کارها را کردید، من پشت شما هستم. این منجی هم از شما، مال شما، به حمایت از شما. زدند زیرش. من هم زدم زیرش. ورق برگشت. بعدها هم شماها همیناید. با هیچ کس من تعارف ندارم، رودربایستی ندارم. شما هم زیرش بزنید. ایرانی هم باشی. قبیله سلمان هم باشی. دیگر بچههای ابراهیم که دیگر ارزشتان بالاتر بر حسب ظاهر نیست. اینها بچههای ابراهیم، نسل حضرت یعقوب. با اینها شوخی و تعارف نداشتم. شماها دیگر جای خود دارید.
حواستان را جمع کنید. خدا انشاءالله به حق امام زمان که امروز آغاز امامت ایشان بود، به ما توفیق بدهد در مسیر تحقق ظهور ایشان حرکت بکنیم. خستهتان کردم. ببخشید. این بخشی بود که بالاخره از این بحث باید مطرح میشد. یک کمی شاید با آن مطالب اصلی که دنبالش بود، همخوانی نداشت. حالا انشاءالله بخش جذابترش را شبهای بعد بهش میرسیم. اگر خدا توفیق بدهد جنگ و دعواهای آخرالزمانی و قضایایی که پیش میآید، انشاءالله در جلسات بعدمان به عنایت الهی خواهد بود. انشاءالله که خدای متعال ما را بر عهدی که با امام زمان داریم، ما هم عهد میبندیم دیگر. اینها عهدشکنی کردند، زدند. اینی که گفته چهل روز دعای عهد بخوانیم، ما فقط به آن گرینکارت آخرش نگاه میکنیم که دعای عهد را خواندیم، دیگر تمام است. توی حکومت حضرت هستیم. بابا اصلاً عهد است! چهل بار باید عهد ببندی. «بیعت به گردنم. گردن میزنی.» وسط گردن میگیری، بزنی زیرش، پدرت را در میآورند. فقط این نیست که دعای عهد خواندم، بهت کار نداشته [است]. فقط گفت: «بدین به این بنده خدا.» پدرت را در میآورم. ۴۰ بار آمدی، [هر] روز صبح گفتی: «من پای کارم.» دوباره عرض میکنم. شوخی است مگر؟ بگذاری بری؟ پدرت را در میآورم. تعهد دادی. بنیاسرائیل فکر میکردند که اینها قوم برترند. خدا با اینها کار ندارد. «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَةً.» درست خواندم؟ برمیگردند. پدرت را در میآورم. فکر کردی تعهد دادی، در میروی؟ فقط گرینکارتش را میگیری؟ شما دعای عهد خواندی، اگر پایش وایستی، توی قبرم رفته باشی، خدا برت میگرداند. پایش واینستی، پدرت را در [میآورم].
ادعا میکنی. به تعبیر یکی از بزرگان، [است که] خیلی قشنگ است. میگوید: خدا امتحان را به ادعا میگیرد. ادعا میکنی، امتحانش میآید. توی خیابانهای ما ملت ریختند. چند میلیون شعر میخواندند، سرود میخواندند: «عهد میبندم که میمونم پای کار این نظام. کاشکی مثل چی حاج قاسم من به چشم تو بیام.» از این تعابیر. «خدایا فتنه گرفت.» و از آن موقع هم مشارکت در انتخابات به زیر ۵۰ رسیده. الحمدلله! از وقتی ملت عهد بستند که بمانند پای کار نظام، مشارکت به زیر ۴۰ درصد هم رسید. ادعای ولی شعر و سرود قشنگ بود. خواندیم. خدا که نمیگوید یک شعری بود، سرودی بود. شوخیهای منم توی عالم برزخ جدی جدی حساب [میشود]. کسی گفت از آن ور که: «شوخیهایمان را هم آنقدر جدی جدی حساب کشیدند [برای یک] شعری خواندیم دیگر! بابا یک چیزی گفتیم، قشنگ با آهنگش قشنگ، قشنگ مشنگ [؟!].» نداشتی برگشتی گفتی که: «من عهد میبندم، میمونم پای کار این نظام.» خب چه کار کردی؟ ادعا کردی، امتحان میگیرم. عهد بستی، امتحان میگیرم. دعای عهد میخوانی، بعدش امتحانات شروع میشود. سختیهاش میآید. بلاها میآید. ببینم چه کارهای. فتنهها توی این، گرفتاریها توی [این]. اطلاعات [؟!] ما را بر این عهد خودمان ثابتقدم بدارد و انشاءالله ما را آن نسلی قرار بدهد که چشممان به جمال دلربای امام زمان در حاکمیت مطلقه الهی او [است]. انشاءالله.
در حال بارگذاری نظرات...