این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
* رهبانیت مسیحی؛ تایید اولیه این بدعت در قرآن و عدم پایداری مسیحیان در همان مسیر ابداعی خود [7:48]
* مارتین لوتر مسیحی: اساساً مسیح و منجی برای نجات یهودیان ظهور خواهد نمود! [11:24]
* همراهی مسیحیت با صهیونیستها در زمان حاضر [15:36]
* تسلط یهودیان بر اغلب سازمانهای جهانی [20:53]
* ایران؛ بزرگترین مانع یهودیان برای دستیابی به اهداف خود [23:25]
* منطقه مگدو در شمال اسرائیل؛ محل وقوع جنگ هستهای آرماگدون [26:13]
* کتاب تلمود: ارواح یهودی از دیگران برتر است چرا که جزء خداست! [35:17]
* کتاب تلمود: در جنگ آرماگدون باید دو سوم بشر نابود گردد! [42:31]
📚 معرفی کتاب:
* دنیا بازیچه یهود، سید محمد شيرازي
* چرا ایالات متحده برای اسراییل از منافع خویش میگذرد؟، گریس هالسل، ترجمه: قبس زعفرانی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم مصطفی محمد، اللهم صل علی محمد و آل محمد، الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین، رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
بحثی که این شبها محضر عزیزان داشتیم، در مورد این بود که وقایعی که در منطقه شام در آخرالزمان رخ میدهد، یک زاویه نگاه و تحلیلی است که ما بر اساس منابع اسلامی داریم؛ که به هر حال، همیشه توی هر واقعهای، دنبال رخ دادن اون چیزهایی هستیم که به ما وعده داده شده. ولی یک زاویه دیگری که مطرح است، آن تحلیل و نگاهی است که در بین یهودیان و مسیحیان نسبت به وقایع آخرالزمان وجود دارد که اتفاقاً از جهاتی، شاید مهمتر از زاویه اول و خیلی میتواند به ما کمک بکند در اینکه چه موضعی را اتخاذ بکنیم و مسیری که آنها مد نظرشان است در قضایای آخرالزمانی.
حالا بر اساس نکاتی که شبهای قبلم گفتیم، آنها در مهدی ظهور، از ظهور «ماشیح» حرف میزنند. ماشیح البته کلمه ترجمه شده است، مثل دکتر. ما دکتر کلمه اینجا دکتر گفته میشود، وگرنه اگر بخواهیم عبری اصلی این کلمه را تلفظ بکنیم، تلفظ اصلیاش «موشیح» است.
ما دیگر از همان کلمه ماشیح استفاده میکنیم. البته عرض کردم، آن «ح» جیماش باز تو همان زبان آنها «خ» است؛ کلمه «خاخام» که ما به اشتباه میگوییم خاخام (یعنی البته به اشتباه نمیگوییم، درست میگوییم ولی این تلفظ عبریاش است). اگر بخواهیم اصل کلمه را بگوییم، «هاخام» در واقع همان «حکیم» خودمان است که آن «ک» یک بار شده «خ»، دوباره آن «ها» هم یک بار دیگر شده «خ»، شده «خاخام». دانستن اصل کلمات خیلی هم کمک میکند.
به هر حال، چه چیزی مد نظرشان است؟ میگویند: «کتاب تلمود، یا به قول ما تلمود، از تورات مهمتر است؛ چون تورات را پیغمبر گفته، ولی تلمود را خاخام گفته.» جمله معروفی است. تلمود را خاخام گفته، تلمود مهمتر است! پیغمبر گفته...
قرآن هم میگوید که شما علمای خودتان را میپرستید به جای خدا. احبار و رهبان پرستیده میشوند. واقعاً آدم میبیند یهودیان مطلب... هر شب میگوییم مطلب واقعاً زیاد است. یعنی من حیفم میآید از اینکه بحثها هی جویدهجویده هی با پرش مطرح میشود. به هر حال، یکی از مشکلاتی که داریم این است که کمبود وقت داریم همیشه. حالا کمبود وقت را دوستان میگویند: «آقا جلسهها و وقت دست خودت است، این را ادامه بده.» نه، مشکل کمبود وقت همهاش این نیست. یک بخشش به این است که ذائقه مخاطب یک مدلی شده که حوصله یک بحث طویل، کشدار، پایه و بنیاندار ندارد. تو دو دقیقه سه دقیقه مطلب باید... یک کتاب سیصد صفحه را در دو سه دقیقه بگو چی گفته. الان اینجوری است.
دیگر همه حتی کسی به پست خواندن هم حوصله ندارد؛ استوریاش را میبیند. یعنی الان دیگر فضا این شکلی شده، فضای استوریطور باید مطلب ارائه بشود. خب، این چیز بدی است. یعنی خصوصاً بحثهایی که عمیق و جنبه تحلیلی دارد، واقعاً ذبح میشود و پای این کمبود وقت و هی مطالب زیاد گفتن، مطالب زیادِ زیادی هدر میرود.
ما توی این بخش، حالا فصل دوم این بحث هستیم. در فصل اولش، عزیزان یک گلایه این شکلی داشتند که حجم زیادی مطلب گفته میشود، ولی تند تند؛ حتی معرفی منابع هم نمیرسد که خب، انتقاد داشتند عزیزان. انتقاد به حقی است، درست است. چارهای نیست.
حالا من امشب یکم منابع را برایتان میخوانم. ببینید حوصلهتان میکشد یا نه. از روی کتاب بخوانم با منابع. به هر حال این جنس مباحث، مباحثی نیست که همه ارتباط برقرار بکنند. یک جنس مخاطب خاصی دارد.
نکتهای که امشب میخواهم عرض بکنم این است که ما بعد از یهودیان، با مسیحیان مواجهیم در قضیه منجی و آخرالزمان. نکات جالبی اینجا تو بحث اینها هست که باید دیگر بازم جویدهجویده بخشش را عرض بکنم.
میدانید مسیحیت دو گروه است: یا کاتولیک هستند یا پروتستان بله. حالا اصلیهایش در واقع یک جریان سنتی و مثلاً مدرن میشود توی مسیحیت مطرح کرد. پروتستانها در واقع، آن جریان مدرن مسیحیها، در واقع «معترض» به حساب میآیند در برابر آن فضای غالب و رایج، فضای سنتی کلیسا. فضای سنتی کلیسا فضایی است که کاری به دنیا و سیاست و اینجور مسائل ندارد.
قرآن هم اتفاقاً یک کمی از اینها تعریف کرده، گفته که اینها به شما نزدیکاند. فضایشان، فضای حال و هوای کشیشهایشان است و به هر حال، دوری از دنیا و دنبال رقابت برای رسیدن به دنیا نیستند و یک طهارتی به هر حال دارند: «رهبانیتا ابتدعوها ما کتبناها علیهم الا ابتغاء رضوان الله فما رعوها حق رعایتها.» خیلی آیات زیبایی! رحمتی در طرفداران عیسی قرار داده بودند. یک رهبانیت هم اینها خودشان قرار دادند که از دنیا فاصله میگیرند. «من دستور ندادم راهب بشوید، خودشان رفتند دنبال اینکه راهب بشوند.» «ابتغاء رضوان الله» برای اینکه رضایت خدا را کسب بکنند، ولی "همان را هم فما رعوها حق رعایتها" بازم حد و حدودش را درست و حسابی رعایت نکردند.
آخرش اولش خدا این رهبانیت اینها را یک نیمچه امضایی میکند که حالا بد نبود، به هر حال این فضایی که میخواستند دنبال دنیا نیفتند و اینها. ولی آخرش آنی که باید از توش درمیآمد، درنیامد. لذا پیغمبر فرمود: «رهبانیت» (این کلمه هم رهبانیت خوانده میشود، هم رهبانیت خوانده میشود؛ ظاهراً *رهبانیت* درست است) و «رهبانیت امت فی المساجد و الجهاد فی سبیل الله.» فرمود: «امت من هم رهبانیت دارد.» یا یک روایت دیگر که حضرت امام (رحمه الله علیه) این روایت را میخواندند و مفصل تحلیل میکردند. این روایت را سند آنچنان متقنی در منابع روایی ما ندارد، ولی اهل معنا به این روایت نظر دارند.
پیامبر اکرم فرمود: «برادرم موسی صاحب یک چشم بود، برادرم عیسی صاحب یک چشم دیگر بود. و انزل الله عینا، انا ذلعین.» من دو چشمم. که حضرت امام تحلیل میکردند، در صحیفه امام موجود است، که چشم موسی چشم شریعتبین بود و چشم ساختار اجرایی و حکومتی و اداری و دنیایی و اینها، که اساساً تورات هم معنایش همین است: قوانین تمدن بشری و زندگی و اینهاست. چشم عیسی چشم حقیقتنگر بود، به عالم بالا نگاه داشت، به عالم قدس، به عالم معنا، به عالم محبت. «من تو هر حکمی هر دو تا را لحاظ میکنم.»
رهبانیت که پیغمبر آورد، این مدلی بود. فرمود تو مساجد و خصوصاً حالا اعتکاف هم در بین جامعه و مردم هستید و هم فاصله. و خصوصاً جهاد فی سبیل الله. خب با آن رهبانیتی که مسیحیها گفتند، خیلی فرق میکند. رهبانیت مسیحیها عملاً میدان باز کردن بود برای اهل قدرت، برای اهل رقابت. و این شد که هم فضای علم را از دست دادند، هم قدرت را از دست دادند، هم پیشرفت و تکنولوژی را از دست دادند. همین باعث شد که مردم کمکم زاویه پیدا کنند با کلیسا و قضیه رنسانس مطرح شد که یک سوگیری علیه کلیسا باشد و به کلیسا به چشم یک مانع برای پیشرفت و زندگی نگاه کنند.
بعدها که حالا جریانهایی خواستند قدرت را دست بگیرند، این قدرت دست کی افتاد؟ آن مسیحیت سنتی کنج کلیسا که آخرش دنبال این نبود که بیاید میدون را دست بگیرد، کار دست کی افتاد؟ یک شعبهای در بین پروتستانها مطرح شد با سرکردگی مارتین لوتر در قرن شانزدهم. به نظرم هزار و پانصد و هشتاد و خوردهای اینها. باید مارتین لوتر خودش مسیحی است، کلیسا باور است، انجیل باور است، ولی کمکم به قول خود غربیها (حالا من این کلمه را از عمد نمیگویم ولی به هر حال شما میتوانید این کلمه حساسیت داشته باشید. جای حساسیت هم دارد، حالا شاید شبهای بعد اشاره بکنم)، مارتین لوتر را به عنوان نماد اصلاحطلبی معرفی کردند در جریان مسیحیت، که اصلاحاتش به کجا ختم شد؟ اصلاحاتش به اینجا ختم شد که بیایند اینها بروند به سمت دست گرفتن قدرت و ریاست و اینها.
حالا بعضی چیزها اینهایی که گفتم خبر است، یعنی اینها اخبارش هست، گزارشاش موجود است. بعضی چیزها تحلیلهایی است که شاید بتوانم این تحلیلها را اثبات بکنم، برای خودم روشن است این تحلیلها، از مجموعه وسیعی از اطلاعاتی که کنار هم چیده میشود ولی ممکن است کسی خدشه بکند به این تحلیل. حالا من تحلیل را عرض میکنم، شما رویش فکر بکنید. اگر لازم شد، نیاز به گفتگو هم داشت، گفتگو بکنیم.
بنده تحلیلم این است (حالا بعضی از دادههای این تحلیلم را عرض میکنم): از یک طرف تو مسیحیها شخصیت علمی فاخر نبود، به خاطر اینکه سرکوب میکرد کلیسا. از یک طرف فضای ثروت هم افراد شاخصی نبودند که تو مسیحیها ثروت داشته باشند چون آن هم یک ضد ارزش محسوب میشد. برعکس تو فضای یهودیها هم ثروت ارزش بود؛ نزول میگرفتند، پولدار بودند. هم علم و مطالعه فضیلت بود، دانش فضیلت بود. لذا همیشه در تاریخ یهودیها جزو سرآمدان علم و دانش بودند. همیشه برتر بودند، چشمنواز بوده همیشه حضور یهودیها در بین دانشمندان برتر دنیا.
تحلیل بنده این است که این مسیحیهایی که رو به اصلاحات آوردند، حالاول گزارشش را بگویم. یکی از حرفهای بسیار مهم مارتین لوتر این است که این را بگویم بعد تحلیلم را بگویم. یکی از حرفهای خیلی مهم و معروف مارتین لوتر این است که ما باید با یهودیها ببندیم، همان یهودیهایی که ما میگفتیم قاتل عیسا هستند، به صلیب کشیدند، ولی به هر حال آدمند، حق زندگی دارند. ما باید با اینها راه بیاییم.
نکته دوم عجیب و خطرناک که اصلاً این جمله، جمله بسیار اعجابانگیز مارتین لوتر است. برگشت گفتش که اصلاً آقا، آن مسیحی که شما دنبالش میگردید و منجی است، به خاطر شما مسیحیها ظهور نمیکند، به خاطر این اسرائیلیها ظهور میکند، به خاطر عقیده شما ظهور نمیکند، به خاطر نژاد اینها ظهور میکند. اساساً مسیح منجی، مال اسرائیلیهاست. اگر مسیحتان را میخواهید، باید بروید زیر بلیط اسرائیلیها. اینها مسیحتان را میآورند. مسیح برای اینها برمیگردد، بعد برای شما هم حکومت میکند.
این خیلی جمله عجیب و غریب و ترسناکی است. یکهو از دل کلیسا یک همچین حرفی درآمده است. کلیسایی که تا پنجاه سال قبل با یک گمان اینکه ممکن است یک کسی که الان ادعای مسیحیت دارد، گمان میبردند نکند یهودی است، تفتیش عقاید میکردند با آن ابزاراتی که الان تو موزه لوور و جاهای دیگر هنوز موجود است؛ ابزارهای شکنجه و تفتیش عقاید. تا پنجاه سال قبل، شکنجه و تفتیش عقاید بوده. الان یکهو یک مارتین لوتری آمده میگوید که اصلاً مسیح مال اینهاست، برای اینها ظهور میکند.
یک جریانی شکل میگیرد، معروف به اونجلیستها، ایوانجلیستها، یا قرائتها و تلفظهای مختلف. یکهو این جریان، یک جریان مطرحی میشود، میآید فضا را دست میگیرد. الان این جریان، قویترین جریان مسیحی در دنیاست. رئیسجمهورهای آمریکایی ما فکر میکنیم مسیحیاند، مسیحیان که با یهودیها دعوا دارند. نه آقا، این شاخه از مسیحیت که الان ما ازش تعبیر به چی میکنیم؟ میگوییم مسیحیت صهیونیست. و اساساً تفاوتی بین این دو تا تو آن آرمانها و تو آن منجی و تو آن قضایای آخرالزمانی نیست. همانهایی که دیشب داشتم میگفتم به عنوان آرمانهای یهودی و صهیونیستی به عنوان اینکه دنبال ایناند که مسیح در اورشلیم به او ظهور بکند، تقریباً این قرائت را، این خوانش را اینجور مسیحیها هم پذیرفتهاند.
اتفاقاً رسانههای دنیا هم دست اینهاست. حالا باز آن تحلیلی که عرض میکردم، رسانه دست کی میافتد؟ گفتم اینها یک بخشاش تحلیل است، یک بخشاش خبرهاش که خبر اینهاست. این هم تحلیلش است. چرا این مسیحیها رو آوردند به یهودیها؟ به خاطر اینکه رسانه دست یهودیهاست. چرا رسانه دست یهودیهاست؟ چون رسانه دو تا رکن اصلی دارد: یکی پول است، یکی دانش است. و تو هر دوتای اینها مسیحیها عقب بودند. آن ملتی میتواند سرآمد باشد، حرفش سوار باشد، علم داشته باشد. «العلم سلطان.» پول داشته باشد. «جعل الله لکم به قیاما.» قیام و قوام شما به ثروت، به پول است. هر دوتای اینها هم دست اسرائیلیهاست و امروز عملاً دنیا را اسرائیل گرفته، یهود گرفته.
یک کتاب خوبی دارد مرحوم آقای... حالا من نمیخواهم ایشان را به صورت کلی تأیید بکنم یا تعریف بکنم ازش، ولی کتاب خوبی است. البته من کتاب کامل که حالا از اول تا آخر خوانده باشم، نبود؛ آن بخشهایی که از کتاب خواندم واقعاً به نظرم کتاب خوبی رسیده. کتاب معروف «دنیا بازیچه یهود» از مرحوم آیتالله (حالا آیتالله از باب احترام میگوییم) مرحوم آیتالله سید محمد حسینی شیرازی، برادر همین آقای سید صادق شیرازی معروف. که اینها خودشان را ادامه این آقای سید محمد (شخصیت اعجابانگیزی است، در تألیفات بیش از ده هزار و هفتاد عنوان تألیف داشته ایشان!) آنقدر نوشت که دست راستش فلج شد. یک شخصیت نابغهای است در تاریخ شیعه از حیث مکتوبات، ولی به هر حال قضایایی رخ داد.
خب، اینها نسل میرزای شیرازی بودند، خاندان بسیار مطرحی بودند. ایشان جزو اولین کسانی است که از امام استقبال کرد در عراق و به یک معنا با امام بیعت کرد ولی خب بعدها هم جزو اولین کسانی بودند که بعد انقلاب بر امام شوریدند؛ هم در قضایای جنگ عراق، هم در اعدام منافقین... نمیدانم این اعدام منافقین چی بود، انقدر داستان داشت و داستان شد. خود این آیه شیرازی هم شب شهادت پیامبر سال ۸۹ یک سخنرانی دارد. سال ۹۶ خیلی دوباره برجسته شد، تو انتخابات سال ۹۶ آن صوت آقای منتظری که آمد، یکهو این داستان زنده شد و خیلی تو ذهنها دوباره مطرح شد.
حالا سید صادق شیرازی یک بحثی دارد. برادر ما به عنوان سیره پیغمبر دارد میگوید که پیغمبر هیچ وقت منافقین را اعدام نکرد! میگوید: «برادر ما...» حالا ایشان هم ادبیاتشان اینها تقیه را واجب نمیدانند، ولی خب نسبت به جمهوری اسلامی تغییر... بعد جاهای دیگر اگه هستید، نیاز نیست تغییر بکنیم. کشتنت هم شهید میشوی، مراسم میخواهی بگیری، ختم... لحن اینها پاکستان، افغانستان، اینها به هر حال تقیه واجب نیست، ولی تو جمهوری... حالا این عبارت طعنهآمیز ایشان هم جالب است.
یک وقت یکی از حاکمیتهای به ظاهر اسلامی منطقه ما میخواست در یک برههای منافقین را اعدام بکند. اخوی ما پیام دادند به رهبر آن حاکمیت: «کی پیغمبر منافقین را اعدام کرد که شما به اسم اسلام میخواهید منافقین را اعدام بکنید؟» حالا سراسر مغالطه است توش. من الان نمیخواهم وارد به صرف منافق بودنشان نبود که اینها را اعدام کردند. بعدش هم اینها را ما با تسامح بهشان گفتیم منافق، منافق نبودند، اینها محارب بودند. بابت منافق بودنشان هم نه، کشتن اینها را بابت قتل عامهایی که کردند و عملیات مرصاد و هزار جنایت. هفده هزار تا آدم را تو ایران ترور کردند، کشتند.
به هر حال این آقا صادق شیرازی میگوید: «ما ادامه مکتب برادرمان هستیم.» یعنی هر آنچه که ایشان گفته، ما قبول داریم. بررسی و تحلیل دارد که آیا واقعاً اینطور است یا نه. یکی از منابع خوبی که میشود باهاش اینها را تحلیل کرد، همین کتاب است: «دنیا بازیچه یهود». کتاب خواندنی است. من امشب آورده بودم ولی احتمالاً وقت نمیشود از رویش بخوانم. مطالب خیلی خوبی دارد.
یک بخش از نکات مهمی که تو این کتاب دارد، همین است. مجموعه سازمانهای بینالمللی را دونه به دونه تحلیل میکند که همه اینها دست یهودیهاست. از خود سازمان ملل گرفته تا همه فروع و منشعبات آن، سازمانهایی که برنامهریزی جهانی میکنند برای نظامهای آموزشی، آن سازمانهایی که برای خانواده، سازمانهای بهداشت، جمعیت. دونه به دونه اینها را با منابع اثبات میکند که همه اینها بر اساس پروتکلهای صهیونی و خواسته دانشمندان و قدرتمندان، ثروتمندان، خصوصاً ثروتمندهای صهیونی اداره میشود.
اساساً مثلاً مافیای دارو، صهیونیستها میآیند خودشان ایجاد بیماری میکنند که یک دارو را بفروشند. این سازمانهای بینالمللی هم تزریق این دارو، این واکسن فلان فلان را واجب میکند، الزامی میکند. یک ثروتی پشتش است. دیگر در مورد هالیوود که دیگر واضح است، اصلاً هالیوود یک کتاب ششصد هفتصد صفحهای نوشتهاند در مورد نقش یهود در هالیوود که کتاب مصور و گرانی هم هست.
به هر حال این وضعیت یهودیهاست. خب، نکته چیست؟ نکته این است که اساساً دنیا را یهود به یک معنا دارد اداره میکند. این مسیحیت انجیلی هم که یاد کردیم، با اینکه مسیحیان دیگری هم در دنیا هستند غیر از این مسیحیت انجیلی تابع مارتین لوتر، ولی نکتهاش این است که انگلیس و آمریکا را این مسیحیت دارد مدیریت میکند. از جهت جمعیتی هم روز به روز در حال افزایش است. رسانهها هم دست این است، قدرت هم دست این است.
نکته بعدی این است که اسرائیلیها به پشتوانه این امکاناتی که دارند، دنیا را دارند مدیریت میکنند. خب، دیگر چی میخواهند؟ مدیریت دنیا را دارند، زمین را ندارند. اینها در منجی، در ظهور منجی، زمین را میخواهند وگرنه الان که دنیا دست اینهاست، با بازی اینها دارد اداره میشود. ولی به هر حال بعضیها هم هستند این وسط شاخ میشوند، مانع از این میشوند که این اسرائیلیها به اهدافشان برسند. بالاخره موی دماغ هم هست برای اسرائیل تو این دنیا که یکیش مثلاً روسیه است، یک جاهایی که حالا برایتان باید بخوانم بعضی منابع را. و خصوصاً الان تو این زمانه ما، ایران، جمهوری اسلامی، بزرگترین مانع صهیونیستهاست برای تأمین اهدافش و خصوصاً که دائماً در حال رشد، در حال تکثیر گفتمانش دارد. دائم دور و بر این اسرائیلیها تکثیر میشود. یک طرف حزبالله را گرفته، یک طرف تو خود فلسطین حماس را گرفته. فلسطینیها برهههای مختلفی درگیری داشتند با اسرائیلیها، هیچ وقت آنقدر قدرت نداشتند که الان حماس قدرت دارد و همهشان هم اذعان دارند، قدرت حماس به خاطر ارتباط با سپاه پاسداران است.
رسماً اعلام کردند که اصلاً این مدل تونلهایی که ما توی غزه زدیم، قاسم سلیمانی و عماد مغنیه، این دو تا آمدند غزه. حالا چهجور آمدند خود این جای بحث دارد. این دو تا آمدند غزه این تونل کندن را یاد ما دادند که الان شده مصیبت عظما برای اسرائیلیها، نمیدانم باید با این چهکار بکند. تازه اینها تونلهای فلسطینیهاست، اصل تونلها تو حزبالله لبنان است که آن ماجرای دیگری دارد. یمنیها که پشت دست اینها تازه آمدند به خط و روز به روز هم دارد تکثیر میشود تو قلب همان آمریکایی که همه دیگر این را پذیرفتند که توی مسیح... حامی اسرائیل باشی برای منجی دانشگاه، جوانها کفیه سرشان میکنند، الله اکبر میگویند از فلسطین یاد میکنند و دیگر همهچیز ریخته به هم. کانون این فتنه هم کجاست؟ جمهوری اسلامی ایران. که حالا این جای تحلیل دارد که حالا با این چهکار میخواهند بکنند. انشاءالله یک شب دیگری میپردازیم.
حالا داستان به اینجا میرسد که مجموعه اینها با همدیگر به این توافق رسیدند که ما باید از اسرائیل حمایت بکنیم برای ظهور منجی. یکی از وقایعی که اینها به صورت مسلم رویش مانور میدهند در مقدمات ظهور منجی یا به تعبیر خودشان ماشیح، یک داستانی است، یک قضیهای است به نام آرماگدون. که این هم باز تلفظ فارسیاش، ما بهش میگوییم آرماگدون، وگرنه تعبیر دقیقترش اگر عبریاش را بگوییم، باید بگوییم «هارمجدون». هارمجدون یا آرماگدون، هارمگدو. که البته آن شهر، شهر مگِدو است، آن کوهش هم بهش هار گفته میشود. این مگِدو در شمال اسرائیل (حالا با تعبیر اسرائیل میکنیم، فلسطین اشغالی)، در شمال اسرائیل یک شهری است به اسم ... موجود است در بانک. شهر بزرگی هم نیست ولی به این شهر یک نگاه در واقع آخرالزمانی دارند که اینجا محل آن درگیری اصلی قبل از ظهور مسیح یا ماشیح است و کشت و کشتار عظیمی میشود از جنگی که اینجا رقم میخورد. اکثریت بشر کره زمین منقرض میشود.
جالب است که صهیونیستها جزو انگارههایشان یکیش این است که ما اساساً باید هر چیزی که غیر یهودی هست را قبل از ظهور ماشیح از زمین بِکَنیم. اگه وقت بشه برایتان بخوانم، خیلی جالب است. تازه اینها به خدا هم، به یهوه هم این شکلی نگاه میکنند. میگویند: «یهوه (من از متون مقدس آوردهام اینجا برایتان) یهوه هم که یک بار اجازه (یعنی دستور) داد که هیکل خراب بشود، معبد خراب بشود (هیکل سلیمان، معبد سلیمان در اورشلیم)، خود یهوه پشیمان شده، چقدر گریه کرده بعد این قضیه و حالا راه افتاده دنبال اینکه ما بنی اسرائیل، ما اسرائیلیها را راضی کند. میخواهد از دل ما در بیاورد و ظهور ماشیح اصلاً برای این است که از دل ما دربیاورد. یهوه در واقع دارد از اسرائیلیها... یهوه پیش ما دارد توبه میکند که اذیتتان کردم، ببخشید، پشیمان شدم، یک چیزی گفتم حالا از یک اشتباهی کردم. جبران میکنم برایت.» داستان ظهور منجی این است در نگاه اینها که خدا میخواهد مثلاً یک شانسیونی به اینها بدهد بابت (معاذالله) بابت اشتباهاتی که تا به حال در برابر اسرائیلیها داشته، میخواهد عذرخواهی کند از اینها.
غیر یهود مگر اینکه بخواهد عمله و اکله و نوکر بیمزد و مواجب ما باشند که آن هم در آن حد نوکری ازشان استفاده میکنیم. اگر دیگر دیدیم (با تعبیری که در مورد بعضی از این سران عرب یاد میکنند) «گاو شیرده»؛ شیر دارد، میدوشیم. اگر دیگر دیدیم واقعاً دیگر شیری ندارد و میخواهد علف فقط بخورد و اینها، دیگر سرش را میبُریم، گوشتش را میخوریم. نگاهی که اساساً یهودیها به کل بشر دارند، به هر آن کسی که غیر یهودی است. داستان ظهور منجی را هم این شکلی تحلیل میکنند: «به این قدرت میرسیم در دوران ظهور منجی.»
و آن واقعه کلیدی که مهمترین واقعه است در نگاه اینها برای ظهور منجی، قضیه آرماگدون است در این منطقه. به تعبیر خودشان یک جنگ اتمی است. جنگ اتمی که دهها میلیون نفر در این جنگ کشته میشوند. آنقدر خون ریخته میشود (حالا خندهدارش این است که جنگ اتمی است ولی همه با اسب میجنگند!) اینها هم همینقدر اسبهایی که میجنگند، آنقدر خون میریزد که به این پوزبند اسبها خون میرسد.
آنقدر خون جاری میشود در این منطقه مگِدو یا مجِدو در شمال اسرائیل و تأکید هم دارند که حتماً باید جنگ هستهای باشد.
من نمیخواهم زود وارد یک سری تحلیلها بشوم ولی خیلی جای تحلیل دارد. یعنی تو مسائل سیاسی روزمان، من احساس میکنم واقعاً خیلی وقتها داریم آبکی تحلیل میکنیم. مسائل خیلی مسائل ابعاد عمیقتر و عجیبتری دارند. شما نگاه کنید تو دنیا آمدند قطببندی کردند که هرکی که سلاح اتمی داشته باشد، ولی تو نگاه به آرماگدون ساید ما باشد، طرف ما باشد، داشتن کلاهک اتمی برایش اشکال ندارد. طرف ما اِلا ماشاءالله الان کشوریه که تو دنیا کلاهک اتمی دارد. ولی اگر تو ساید ما نباشد، طرف ما نباشد، احتمال این هم بدهیم که بخواهد به هستهای برسد، نه به بمب هستهای که خاصیتش تو جنگ آرماگدون است. اصلاً به فناوری هستهای احتمال بدهیم میخواهد به فناوری...
نمونه لیبی؛ احساس کردند نکند میخواهد یک کارهایی بکند. معلوم نیست تهش چی میخواهد تولید کند. یک کارهایی دارد شروع میکند تو فناوری هستهای، آش و باجاش ازش گرفتند؛ چرا؟ چون طرف ما نیست. این قطببندی آن مغز شیطانی حاکم بر دنیاست. حالا شما بگردید پرتقالفروش تو این مملکت پیدا کنیم. کیان که بیست ساله قفلی زدند روی هسته ما تا جایی که معیشت هم به این پیوند زدند. اگر خوب تحلیل بکنی، یهودیها را میتوانی تهش پیدا کنی، صهیونیستهای شیعه را هم میتوانی پیدا کنی، خطرناک! تو جریان صهیونیستی همه جا یارگیری کرده. اصلاحطلبان، اینها اصولگرا، بالاخره اینها اینوریاند، آن ها آن وریاند.
یک جوری تحلیل میکنیم خیلی عمیق است، خیلی رگ و ریشه دارد. اینجوری نیست. زوایای عمیقی پشت ماجرا است. یکیش همین است، این قطببندی تحلیلهای روز سیاسیمان. بعضی حرفهایی که امروز مطرح است توی فضاهای رسانهای، تو خود تحلیل داستان فلسطین. بعضی از سیاستمداران ما چی میگویند در مورد اغراق و بزرگنمایی قدرت اتمی آمریکاییها؟ چی میگویند در مورد سیاستهای فرامنطقهای ما؟ و آخرش دیگر حتی میخواهند مسئول انتخاب بکنند، یهودی فضیلت میدهند. یهودی باشد امتیاز دارد، شیعه باشد امتیاز ندارد. این به قول بچههایی که مافیا بازی میکنند، اینها فکتهای مافیایی است دیگر. کسی سه چهار تا اینجوری داشته باشد همه تکرأی میدهند بیرونش میکنند. شب هم صبح میشود استعلامش را میگیریم، میخواند مافیا. کسی که این اینها را دارد کنار هم، اینها دیگر اینها فکتهای مافیایی است.
حالا شما فکت مافیایی را بخوان. فکت صهیونیستی؛ یا صهیونیست است یا بالاخره یک جایی بردنش. نمیشود یک آدمی آنقدر خودجوش هر آن چیزی که انجام میشود انجام بدهد به نفع صهیونیست در بیاید. هر موضعی که میگیرد آن ها خوششان بیاید. مثلاً ما بر فرض مثلاً در طالبان مثلاً یکی از رهبران طالبان برای امام حسین گریه میکند، بعد مثلاً نمازش را این مدلی میخواند. بعد حرفی که میزند مطابق اصلاً به صورت ناخودآگاه بر اساس یکی از روایات ما مطابق با یکی از روایات ما در میآید. همهاش خودجوش با یکی از سیاستهای جمهوری همخوانی دارد ولی طالبانی و دشمن جمهوری اسلامی است! نفوذی جمهوری اسلامی است دیگر.
مسئولین خودمان کسانی را داریم که هرچی میگویند خودجوش به نفع این جریان حاکم، هژمونی صهیونیستی در میآید، ولی خوبیش این است که بالاخره فکرش با ما یکی نیست و این اختلافات کاملاً طبیعی است. اینها پیش میآید. خیلی طبیعی است، خندهدار است. یعنی کسی که یکم از ساز و کار اداره دنیا سر در بیاورد، میفهمد داستان آقا. علتاش را مفصل در موردش صحبت کردیم. یکی از دلایلش تو همین کتاب «دنیا بازیچه یهود» مرحوم آقای حسینی شیرازی تعبیری دارد. ببینم اگر اینجا الان پیدایش بکنم خوب است. سؤال پرسیدید. من میخواستم ادامه بحث چیز را بگویم. سؤال خوبی هم هست. هی دنبال این بودم که به یک مناسبت اینها را بخوانم. دیگر حاج آقا بهانه را برای ما جور کردند. خدا خیرتان بدهد.
من پس بخوانم برایتان اینها را. میگوید که یک بخشی از این کتاب، به قول معروف تلمود (یا به تعبیر درستتر تلمود) مجموعهای از عهد عتیق و آثار خاخامها و اینها را عرض کردم دیشب با همدیگر جمعآوری کردند. این کتاب چهل جلدی در تلمود در فواصل مختلفی از این کتاب تلمود مطالبی دارد. یکیش این است که حالا حاج آقا میپرسند چرا خودشان را برتر میدانند؟ قشنگ است این عبارت تلمود: «میگوید که ارواح یهود از ارواح دیگران افضل است؛ چون ارواح یهود جزو خداست، جزو خدا. همچنان که فرزند جزو پدرش است. روحهای یهود نزد خدا عزیزتر است.» قرآن هم یک اشاراتی به این مطالب دارد که اینها میگویند اصلاً بهشت فقط مال ماست: «خالص لنا من دون الناس.» همچین اجازهای نمیدهند کسی به بهشت بخواهد برود. اصل بهشتیها «ما»ییم.
میگوید: «روحهای یهود عزیزتر است؛ چون ارواح دیگران شیطانی است و مانند ارواح حیوانات نتن.» «غیر یهودی مثل نطفه بقیه حیوانات است. نطفه سگ و خوک و اسب و اینها. هر غیر یهودی نطفهاش در آن حد است.»
بعد میگوید: «بهشت مخصوص یهود است. هیچکس به جز آنها داخل بهشت نمیشود.» ولی «جهنم جایگاه مسیحیها و مسلمانهاست.» تکون بدهند. آخرش اینها برایشان فرقی نمیکند. آخر مسیح جماعت مسیحی است. این هم نکته عجیبی است.
بعد میدانید الان تو این مسیحیهایی که اعلام مسیحیت میکنند، به شدت حامی اسرائیلاند. یعنی شما در هم ترامپ این را میبینید هم بایدن. یعنی با همه دعواهایی که این دو تا با همدیگر تو یک نقطه با همدیگر مشترکاند در حمایتشان از اسرائیل بر اساس همین انگاره. یعنی جفتشان همان مسیحیت انجیلی مارتین لوتریاند و هر دو این باور را دارند که منجی ما که مسیح باشد، ظهور نخواهد کرد، مگر وقتی که دولت اسرائیل آنجا قدرتمند باشد. هرجوری شده ما باید این دولت را سرپا نگه داریم. یک کسی مثل ریگان که تعبیر کرده بود: «من آرزویم این است که جنگ آرماگدون را ببینم.» تعبیر گریگان گفته. یعنی در بین رؤسای جمهور آمریکا این باور کاملاً یک چیز کاملاً طبیعی است. باور به آرم تسلیم یهودیها و صهیونیستها بودند.
میگوید: «جهنم جایگاه مسیحیها و مسلمانهاست. جز گریه زاری چیزی عاید اینها نمیشود؛ چون زمینش از گل و بسیار تاریک و بدبو است.»
بعد میگوید که «پیامبری به نام مسیح نیامده.» این جزو تلمود است. «پیامبری به نام مسیح نیامده و تا غیر یهود منقرض نشود، مسیح واقعی ظهور نخواهد کرد.» اینی که آمده مسیح دروغین بوده که عرض کردم (معاذالله) میگویند فرزند زنا! حالا خود مسیحیان که میگویند فرزند خدا بوده. لطفاً در مورد پیامبر مظلوم...
بعد میگوید: «وقتی میآید، برای این هم میآید که پادشاهی یهودیها را برگرداند و تمام ملتها مسیح را خدمت خواهند کرد. آن زمان هر یهودی دو هزار و هشتصد برده و غلام خواهد داشت.» هر یهودی دو هزار و هشتصد تا. یعنی عرض کردم، غیر یهودیها باید کشته بشوند، بمیرند. که اینها میگویند بر اساس محاسبات، برای این محاسبه (مال دهه نود میلادی محاسبه کرده بودند) میگفتند بر اساس باور آرماگدونیها، جمعیت آن موقع (... دهه نود جمعیت آن موقع سه میلیارد) جمعیت آن موقع کره زمین باید کشته بشود. جنگهای اتمی. سه میلیارد جمعیت دهه نود باید کشته بشود تا آرماگدون رخ بدهد. فرصت شد عرض ...
اگر کسی هم ماند، میشوند بردهها و غلامهای یهودیها. یعنی همه ما ایرانیها دو هزار و هشتصد... یک یهودی دو هزار و هشتصد تا. یعنی مجموعه هیئتهای مثلاً بلوار پیروزی، همه میشوند برده یک دانه یهودی.
بعد میگوید: «بر یهود لازم است که املاک دیگران را خریداری کند تا آنها صاحب ملک نباشند. همیشه سلطه اقتصادی برای یهود باشد.» و «اگر غیر یهودی بر یهود تسلط پیدا کرد، یهود باید به خودش گریه کند بگوید: وای بر ما! این چه ما زیر دست و جیرهخوار دیگران شدیم؟» «پیش از آنکه»، تعابیر تلمود از خود متن کتاب «دنیا بازیچه یهود» دارم میخوانم، در صفحه... چند? کتاب نشان میدهد. میگوید: «پیش از آنکه یهود نفوذ و سلطه کامل خود را به دست بیاورد که بعد از ظهور ماشیح باشد، لازم است جنگ جهانی برپا بشود.»
ما چی میگوییم؟ ما میگوییم آقا قبل از ظهور امام زمان، جنگ جهانی برپا خواهد شد. جنگی میشود. ما نمیخواهیم جنگ به پا کنیم، جنگ میشود. پیشگوییها بر این است که جنگ میشود. این منطقه درگیری دارد. ما البته این آرماگدونی که اینها میگویند را قبول نداریم. یعنی در منابع شیعی اصلاً نیست. اگر هم باشد در منابع سنی و اتفاقاً نکته جالبش این است که بیشتر از همه در عالم اسلام آن کسانی که متأثر از اسرائیلیاتاند، اهل سنتاند. دلیلی که خلیفه دوم خیلی علاقهمند بود به اسرائیلیات و متأثر از اسرائیلیات بود. تفسیر قرآن اگه کسی میکرد شلاق و تازیانه و تبعید داشت! بعد دستور میداد بیایند برایش از تورات بخوانند. باب اسرائیلیات را در امت اسلام خلیفه دوم باز کرد.
کوچ اجباری اینها هم که به حسب ظاهر بیرون کردن اینها بود از مکه و حجاز، خلیفه دوم بود. همه را دستور داد ببرند فلسطین. که بعضی بزرگان مثل حضرت آیتالله مددی تحلیلشان این است که اساساً اینها را برد به سمت سرزمین موعودشان. اصلاً تبعید نکرد، اینها را سرزمین موعودشان برد. یعنی خدمت کرده به وحدت! بالاخره هفته وحدت هم نزدیک است، وحدت به هم نخورد. ما آرماگدون را قبول نداریم. ما یک چیز دیگری را قبول داریم به نام داستان قرقیسیا. قرقیسیا در مورد سفیانی رقم میخورد. آنجا هم البته یک کشتار وسیعی رخ خواهد داد، ولی در مگِدو که شمال اسرائیل باشد، نیست. جای دیگری است. اگه شبهای بعد فرصت شد، انشاءالله عرض خواهم کرد.
چی میگوید؟ میگوید: «باید جنگ جهانی برپا بشود که مقدمه این جنگ جهانی هم آن باور و انگاره آرماگدون است.» این است که اولین چیز این است که ما باید یک دولت یهودی در اسرائیل داشته باشیم، بر سر کار. و تمام این سرزمین هم مال یهودیهاست. این یک بازی خندهدار است که دو دولت و یک تیکهاش مال فلسطینی و یک تیکهاش مال اسرائیلیها و اینها شعر است، دروغ محض. دنبال این قضیه نیستند. اینها آمدند برای آرماگدون. اولین مؤلفه آرماگدون این است که اینجا باید کامل دولت یهودی باشد. پیدا میشوند قبول بکنیم یک دولت اسرائیل، یک دولت فلسطین داریم! ما الان در بین یهودی... باشد فضیلت دارد، شیعه باشد فضیلت ندارد. این حرفها را هم زده!
میگوید که: «باید جنگ جهانی برپا بشود. دو ثلث بشر نابود بشود.» این در تلمود آمده به عنوان مقدمه ظهور منجی. «دو ثلث و دو سوم بشر نابود بشود.» خودشان دیگر حالا تعبیر میکنند به جنگهای اتمی. البته در متون مقدس خودشان هم قضیه آرماگدون را نداریم، این را دقت بکنید. تو عهد عتیق به این صورت نداریم. در صفر حزقیال که مال حضرت حزقیل باشد، اشاراتی به این شده که یک جنگی تو این منطقه میشود و یک چیزهایی از بالا از آسمون میبارد که وقتی تو سر اینها میخورد، بدنهای اینها متلاشی میشود و بمبهای نیتروژنی است و بمب اتم. و این مال عهد عتیق است که از حضرت حزقیل باشد.
ولی اصل داستان که اسمش آمده باشد، مال عهد جدید است، از یوحنا در مکاشفات یوحنا. میدانید اینها در عهد جدیدشان یک بخش عمدهای از چیزهایی که تو عهد جدید، کتب مقدسشان هست، مکاشفات است. تازه خود حضرت عیسی هم نه، حواریون عیسی مکاشفات خواب دیده. صفر صفر رؤیا. رؤیاهای یوحنا. در رؤیا حضرت یوحنا دیده که آن جنگ آخری که قبل از ظهور مسیح است، در آرماگدون رخ میدهد. همهگیر. اینها که به اینجا قفلی زدند از همینجاست. چون تو رویای یوحنا آمده این کلمه آرماگدون. آن ور هم که گفته از آسمون میبارد رو سرشان میخورد، به همین بمبهای اتم. پس در نتیجه یک بافتن! خودشان دیگر حالا دو سوم باید کشته بشود و اینها دیگر از کجا آمده؟
این قضیه را بگویم. یک بار ما رفته بودیم یک جلسهای بود. خدا حفظ کند حاج آقای قرائتی را. ماه رمضون بود، عصر ماه رمضون. خیلی سال است که بیمارند. خدا انشاءالله به ایشان سلامتی بدهد. این پسر ما کوچک بود. حاج آقا تو حیاط نشسته بود، تو باغ، یک باغچه مانندی. اصل ماه رمضون داشت چایی میخورد. ما پسرمان آمدیم و «حاجآقا! من دارم چایی میخورم به خاطر اینکه روزه نیستم ها! یک وقت فکر نکن مریضام، نمیتوانم روزه بگیرم.» من این قضیه که از خود ایشان بود برای خودشان گفتم، ایشان خندید. فکر بد نمیکنیم ما. آن داستان میرزای شیرازی به ذهنمان میآید.
گفت که: «میرزای شیرازی فتوا داده بود که قلیون روزه را باطل نمیکند؛ چون دوده. دود خالی اکل و شرب که محسوب نمیشود.» ظهر ماه رمضان رفته خانه یکی از مقلدانش. دید که این آقا قلیون گذاشته و بغلش چایی و قند و خرما و پذیرایی و اینها! «فلانی، خدا بد نده! مثلاً مریضی، چی شده، روزه نگرفتی اینها!» گفت: «نه حاجآقا، من روزهام.» «گفت روزهای، این بساط؟» گفت: «فتوای من که فقط قلیون است! این دیگر چایی و قند و اینهایش چیست؟» آدم عاقلی میفهمد قلیون بدون چایی و خرما و بیسکویت و اینها نمیچسبد! وقتی قلیون جایز است، اینها هم دیگر کنارش است.
حالا داستان یهودیها این است. به اینها گفتند در آرماگدون یک چیزی میشود. اینها گفتند دیگر هر آدم عاقلی میفهمد آرماگدون جنگ اینها بدون اینکه دو سوم بشر ... خلاصه میگوید که: «در مدت هفت سال، یهود اسلحههای جنگ را خواهد سوزانید.» و «دندانهای دشمنان بنی اسرائیل به مقدار بیست و دو زرع (بیست و دو ضرب میشود یازده، که تقریباً هزار و سیصد و بیست برابر دندانهای عادی میشود) دندانهای دشمنان بنی اسرائیل آنقدر دراز میشود از دهانشان بیرون میزند.»
«هنگامی که مسیح حقیقی پا به عرصه وجود بگذارد، یهود آنقدر ثروتمند است و مال خواهد داشت که کلید صندوقهایشان بر کمتر از سیصد الاغ حمل نمیشود!» هر یهودی باید کلید صندوقش را سیصد تا الاغ حمل بکند!
«قبل ظهور ماشیح، کشتن مسیحی از واجبات مذهبی ماست!» این متن تلمود است و «پیمان بستن با او یهودی را ملتزم به ادا نمیکند.» بعد اینجا ما مسلمان داریم میگوید: «امضای کری تضمین است!» این میگوید ما به مسیحی وعده دادیم، تضمین ندارد. بعد این میگوید به مسلمان عمل میکنند! شیعه. اینجوری است. داستان مافیایی صهیونیستی است.
میگوید که: «رؤسای مذهب نصرانی و هرکی که دشمن یهود است باید در روز سه مرتبه لعنش کرد.» «یسوع الناصری.» یسوع الناصری کی باشد؟ همین حضرت عیسا. اینها بهش میگویند یسوع الناصری با تعبیر اهانت که «ادعای پیامبری کرده و نصاری گولش را خوردند.» معاذالله، ببخشید، متن تلمود: «با مادرش مریم که او را از مردی به نام باندار به زنا آورده بود در آتش جهنم.» یعنی آن مسیحی که مسیحیها دنبالشاند، این یهودیها میخواهند با ماشیح، ماشیح خودشان بروند، مسیحیها را بگیرند بسوزانند! «بیا دیگر مسیح برای شماها ظهور نمیکند! ما باید قدرت داشته باشیم به خاطر ما ظهور میکند. بعد با شما هم بالاخره دو تا سلفی اجازه میدهد با همدیگر.»
«کلیساهای نصاری که در آن سگهای آدمنما به صدا در میآیند به منزله زباله خانه است.» کلی نکات دیگر بود که نکات جالبی بود من دیگر واردش نشدم و نخواندم. خب امشب مطلب زیاد گفتیم، شاید عزیزانم خسته شده باشند. من به نظرم دیگر تمامش بکنم.
از یک کتابی میخواستم بخوانم، فقط یک اشاره به کتاب بکنم. فردا شب انشاءالله به این کتاب بپردازیم. یک خانمی است به نام «گریس هالسل» آمریکایی. سال دو هزار از دنیا رفته. چند جلد کتاب دارد، کتابهای عجیب و منحصر به فردی. یکی از کتابهای این خانم عنوانش هست: «چرا ایالات متحده آمریکا برای اسرائیل از منافع خود میگذرد؟» کتاب دویست صفحهای است تقریباً. ترجمه شده. عنوان فارسی این کتاب که ترجمه شده «قفص زعفرانی»، این کتاب را ترجمه کرده، عنوانش را گذاشته «یدالله». «یدالله» که بخواهم بگویم اینها این همه دسیسه و حیله و مکر دارند ولی آخرش «یدالله فوق ایدیهم». دست خدا بالاتر است. کتاب خیلی کتاب جالبی است. چند تا فصل دارد. من فقط عنوانهایش را بگویم. فردا شب انشاءالله به بحثش بپردازیم.
بخش اول کتاب عنوانش این است: «انتشار عقیده آرماگدون.» بخش دوم: «آرماگدون چیست؟» بخش سوم: «جنگ یاجوج و ماجوج کنار...» وعده داده بودیم امشب بهش بپردازیم که دیگر وقت کم است. بخش چهارم: «دشمن مسیح یعنی دجال کیست؟» بخش پنجم: «سعادت مطلق چیست؟» بخش ششم: «چه کسی سزاوار خوشبختی مطلق است؟» و همینجور فصلهای بعدی که مطالب خیلی جالب و قابل استفادهای دارد. اگه دوستان حوصله داشته باشند من فردا شب انشاءالله از روی متن این کتاب برایتان نکاتی را بخوانم.
دو تا سفر داشته به اسرائیل که بعد آن سفر کتاب «پیشگویی و سیاست» را مینویسد و بعدها هی بیشتر برای خودش مسئله روشن میشود که داستان از همین مسیحیتی که امروز آمریکا را دست گرفته با اسرائیلیها و اینها چیست. بزرگوار را سر به نیستش کردند، اسرائیلیها ترورش کردند، حالا ترور بیولوژیک یا هرچی، و به خاطر همین ایشان از دنیا... حالا انشاءالله به این بحث هم خواهیم پرداخت. انشاءالله شبهای بعد توفیقی باشد، خدمت عزیزان خواهیم بود.
خدایا به فضل و کرمت در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنیناش را از ما راضی بفرما. عمر ما را نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. اموات علما، شهدا، فقها، امام راحل، حقوق ذویالارحام، ملتمسین دعا را از سفره با برکت امام زمان در این ایام سالروز آغاز امامت آن بزرگوار متنعم بفرما. بیماران اسلام را شفای عاجل و کامل عنایت بفرما. به فضل و کرمت، همه جنایتکاران و زورگوهای عالم، خصوصاً اسرائیل و آمریکا را نیست و نابود بفرما. اسلام و جبهه مستضعفین را نصرت و پیروزی عاجل عنایت بفرما. رهبر انقلاب را حفظ و نصرت عنایت بفرما. هرچه گفتیم و صلاح ما بود، هرچه نگفتیم و صلاح ما بود را برای ما رقم بزن.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد.» رحم الله من قرء الفاتحه مع الصلوات.
در حال بارگذاری نظرات...