این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
* دمشق، حمس، فلسطین، اردن، قنَّسرین؛ وقتی سفیانی این مناطق را گرفت منتظر ظهور باشید [2:25]
* فتح اورشلیم و قدس؛ بزرگترین جنگ حضرت در مرحله اول ظهور [8:59]
* سفیانی؛ سپر دفاعی یهودیان در برابر امام زمان (علیهالسلام) [12:13]
* جنگ با روم و غرب؛ مرحله دوم جنگ حضرت بعد از ظهور [14:55]
* نقش همیشگی یهود در برپا شدن جنگها در طول تاریخ [19:15]
* نامش مهدی (علیهالسلام) است زیرا به همه امور مخفی هدایت میکند [23:15]
* کشف معبد سلیمان (علیهالسلام) قبل از ظهور [24:35]
* ایمان آوردن یهود و نصاری قبل از فوت حضرت عیسی (علیهالسلام) به ایشان [25:22]
* بای ذنبٍ قتلت؛ سوال امام زمان (علیهالسلام) از قاتلین [34:01]
* یا أبت، من ألذی أیتمنی... [38:09]
📚 معرفی کتاب: المعجم الموضوعی لاحادیث الامام المهدی، علی کورانی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بریم سمت بخش اصلی بحثمون. حالا همه اینهایی که گفتیم، ما در مورد این منطقه آرماگدون، فلسطین و درگیری با یهود، و داستانِ اتفاقاتی که قبل از ظهور رخ میده، روایات ما چی میگه؟
من اول بگم که از کتاب «المعجم الموضوعی لأحادیث الامام المهدی» از مرحوم آقای کورانی... ایشون روز شهادت آقای رئیسی ظهر به شهادت رسیدند، ولی آقای کورانی صبح از دنیا رفتند و واقعاً خسارتی بود رحلت ایشون. درس مهدویت، به هر حال، آثار فاخری داره. این هم یکی از اون کتابهای واقعاً خوب ایشون که زحمت کشیدند و کتاب بسیار به درد بخوری است.
حالا من بخشی که میخوام خدمتتون عرض بکنم، فصلهایی از مباحث فصل بیستوپنجم، «معرکة القدس فلسطین و معرکة القدس فی عصر ظهور»، یعنی جنگ قدس در عصر ظهور است. یه فصل از بحث هست که حالا چقدر وقت میشه و چقدر حوصله دارید که من اینو بگم که کلی هم روایت داره. فصل بیستوششم، «معرکة الیهود»، یعنی جنگ با یهود قبل از ظهور، این هم فصل بیستوششم. بعد از این، فصل بیستوهفتم، «نزول عیسی علیه السلام»، یعنی ظهور حضرت عیسی علیه السلام که ایشون کجا نزول میکنه و به چه نحوی نزول میکنه و داستانش با امام زمان به چه نحوی است؛ خیلی هم نکات روایی جالبی است. حالا ببینیم چقدر وقت و حوصله و توفیق پیش میآید که بخونیم. دیگه حالا واردش میشیم.
من حالا سعی میکنم از بعضی نکات رد بشم که وقتتون گرفته نشه، ولی به بعضی نکات هم اشاره میکنم. مثل اینکه بدونید اول اینکه در روایات اهل سنت هم ما مطالب جالبی داریم که توی احتجاج با اهل سنت خیلی به دردمون میخوره. خیلی ادبیاتی که اینها نسبت به آخرالزمان دارند، رنگ و بوی اسرائیلیات داره، ولی از باب احتجاج با خود اهل سنت، خیلی توش روایت درجه یکی پیدا میشه.
ایشون میگه که روایت داریم در «غیبت نعمانی» از امام صادق علیه السلام. حالا ما از اول این بحثها میخواستیم در مورد سفیانی صحبت بکنیم. امشب فعلاً شب آخرشه، هنوز از سفیانی چیزی نگفتیم؛ این روایت، فعلاً یه روایت نقدی از سفیانی داشته باشید. فرمود: «سفیانی علی الکور الخمس فعدوا لهو تسعت اشهر». وقتی که سفیانی پنج منطقه رو دست گرفت، از اونجا نُه ماه بشمارید برای ظهور. تو این روایت امام صادق نفرمودند این پنج منطقه چیست. خود هشام ابن سالم میگه: «من به ذهنم اینها آمد: دمشق و فلسطین و اردن و حُمص و حَلَب.» این پنج تا به ذهنم آمد. ولی تو یه روایت دیگهای که شیخ صدوق در «کمالالدین» نقل میکنه، جلد ۲، صفحه ۶۵۱، اونجا از امام صادق پرسیدند که «آقا»، یعنی خود حضرت توضیح دادند، از حضرت پرسیدند که «آقا اسم سفیانی چیه؟» حضرت فرمودند: «به اسمش چیکار داری؟» حضرت اسم سفیانی رو نگفتند، کار سفیانی رو گفتند. فرمودند: «إذا ملکه کور الشام الخمس». وقتی که پنج منطقه خاص رو در شام گرفت، بدونید که این سفیانی است و منتظر ظهور باشید.
بعضیها هم این سالها، به هر حال، بحثهایی مطرح شد که «آقا، سفیانی نمیدونم قضیهاش منحل شده و فلان و اینجور نیست؛ سفیانی محتومات است، قضای سفیانی بداء بردار اصلاً نیست.» قضیه یه چیز دیگه شد. نه، ممکنه تو کیفیتش تغییراتی رخ بده. مأمون به امام رضا علیه السلام گفت: «این روایتی است که من زیاد خوندم.» گفت: «آقا این حاکمیت در اختیار شما.» اول میخواست پیشنهاد حاکمیت بده. حضرت فرمودند: «حاکمیت از آن بنیهاشم قبل از ظهور سفیانی.» ننوشته: «خدا قبل از ظهور سفیانی بنیهاشم حکومت میکنند.» امام رضا فرمودند: «بنیهاشم حکومت بکنن، سفیانی ظهور نکرده باشه؟ مگه می شه؟»
انقدر مسئله منطقه چیه در شام؟ «دمشق و حُمص و فلسطین و اردن و قِنّسرین.» در تاریخ منطقه بود. یکی از مناطقی که اهل بیت هم بردند، قنسرین. الان نمیدونم معادل امروزش چیه. «فتوقع عند ذالک الفرج.» این پنج تا رو که گرفت، دیگه منتظر ظهور باشید. گفتم: «یملک تسعت اشهر؟» نه ماه مالک اینهاست؟ فرمود: «لا، و لاکن یملک ثمانیه عشره لا یزید یوماً.» هشت ماه مالک است، ولی یه روز هم اضافه نمیشه. دقیقاً فیکس هشت ماه حاکم پنج منطقه خواهد بود.
مرحوم آقای کورانی تحلیلهایی داره نسبت به این روایات که چون واقعاً دیگه وقت نیست، اگه بخوام بگم دو سه ساعت جلسه طول میکشه. تحلیلهای ایشون رو نمیخونم ولی بعضی تحلیلهاش جالبه. یکی دو تا از تحلیلهاش رو میگم براتون چون خیلی کمک میکنه.
خب، یه روایت دیگه داره که: «تخرج من خراسان رایات سود.» در این داستان فتح قدس، اونها هم میگن قدس مرکزی است. ما میگیم: «بله، اتفاقاً برای ظهور قدس مرکز کلید رمزآلود فرج است.» ولی ما با این تعریف قتل عام میکنیم و ایثار میکنیم و سوار بر اسب نزول میکنه و داستان «شَتَکْپَتَکْ میکند»، شاه یهودی، نابودیشون. یکیش اینه: «از خراسان پرچمهای سیاهی خروج میکنه، فلا یردها شیء حتی تنصَبَ باِیلیا.» قبلاً عرض کرده بودم ایلیا، نام دیگر اورشلیم است. الان آن منطقه به نام شهر قدس شناخته میشود، ولی نامی که در روایت اشاره شده، ایلیا است. فرمود: «این پرچمهایی که از خراسان بلند میشه، پایین دیگه نمیآید وقتی که خود ایلیا رو فتح میکنه و اونجا نصب میشه.» پرچمهایی که از خراسان بلند میکنند، نصب میشه در ایلیا. ولی مرحوم آقای کورانی میگه که من احساس میکنم که این روایتها یک کم مال زمان ابومسلم خراسانی اینها باشد، لذا ایشونم توی تحلیل این روایت خیلی سفت اینو قبول نمیکنه.
بعد داره که در «غیبت طوسی»، عمار نقل میکنه که: «ترک تنزل العراق و تنزل الروم الی الرمل.» همون منطقه سوریه فعلی تقریباً میشه. البته تو بعضی روایات هم مصر رو هم به صورت جدی تو این داستانهای قبل ظهور داریم که اونم دیگه من فعلاً اشاره نمیکنم، یه وقت دیگه اگه فرصت بود، خواهیم پرداخت. اینجا داره که روم وارد منطقه رمله میشه، تُرک وارد منطقه عراق میشه. «تُرکها کیایند؟» «تُرکیهی فعلی نیست.» ترک منظور همین نژاد مغول است. «اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما رو...» یعنی چی؟ یعنی ما تو شیراز شهرمون یه دلبری داریم که از جهت غارتگری دل، مثل این تُرکهای مغول میمونه. من به حافظ بهش میگم: «آن ترک شیرازی!» ترک یعنی این قوم مغول، نژاد مغولی. همین نژاد آسیای شرقیه که میشه روسیه و چین. لذا اینی که میگم اینها مصداق رو درست گفتن، مفهوم اشتباه گرفتن. در مورد «روزها» از این جهت درسته. میگه ترک وارد عراق میشه، روم وارد رمله میشه و «تنزل الروم فی فلسطین.» فلسطین میشن رومیها. رومیها همین غربیها. و «یَسْبِقُ عبدالله.» عبدالله، لشکرهایی اونجا درگیرند که فرماندههاشون اسمشون «عبدالله»ه. لشکر این عبدالله از لشکر اون عبدالله سبقت میگیره: «علی عبدالله.» این تطبیق نمیخوایم بدیم، بالاخره به ذهن آدم میرسه.
بعد: «حتی یلتقی جنودهما بقرقی سیا النهر.» اینها، سپاه این دو تا، قرقی سیا به همدیگه میرسه کنار نهر و «یکون قتال عظیم.» اینجا کشتار عجیب و غریبی رخ میده که داستان قرقی سیا است که إنشاءالله یه وقت دیگه بهش خواهیم پرداخت.
من عبارت مرحوم کورانی را در مورد فتح قدس بخونم برات. میگه که: «معرکة الدمشق والقدس هی اکبر معارک الامام علیه السلام.» بزرگترین جنگ امام، جنگ فتح قدس، آزاد سازی اورشلیم، آزاد سازی قدس، «فی اول المرحلة من الظهور.» در قدم اول بعد از ظهور حضرت، یعنی جزء اولین نقاطی که حضرت بعد از ظهور میخوان آزاد بکنن، قدس است. بعد: «معارکه صغیر فی الحجاز والعراق.» البته قبلش حضرت یه درگیریهای کوچولویی در حجاز و عراق دارند.
«طرف المقابل لهو؟» طرف مقابل برای فتح قدس کیه؟ باید بگیم یهوده؟ طرف مقابل که نمیذاره حضرت قدس رو فتح کنه، سفیانیه. اینش عجیبه! از سفیانی حاکم و سوریه و «یکون ثقل المعرکه فی دمشق.» مرکز جنگ هم در دمشق است که روایت داره که حتی مثلاً حالا زمین حفره برمیداره. حالا من نمیدونم اونجا هم باید تعبیر کنیم به بمب اتم یا هرچی که دمشق دچار آسیبهای جدی میشه. حالا نوشتن که روضه هم بخونید. چشم، ولی دیگه حالی اگه بمونه برای روضه. حالا إنشاءالله این گفتگو رو ثوابش رو هدیه کنیم به حضرت رقیه سلام الله علیها اگه نرسیدیم روضه بخونیم، به هر حال. چون منطقه شام داریم صحبت میکنیم که محل دفن ایشونم هست. امیدوارم که راضی باشند از طرح این موضوعات که مرتبط با ظهور امام زمان است.
پس، مرکز دعوا کجاست؟ دمشق. محورها: دمشق، طبریه، قدس. «فینتصر الامام علیه السلام علی السفیانی.» حضرت یارانش رو جمع میکنه برای درگیری با سفیانی. پس سفیانی خودش محور جنگ نیست. ایشونم اشاره میکنه. عبارتش رو میخونم. محور درگیری سفیانی نیست. حضرت میخواد قدس رو آزاد کنه از شر یهودیها. سفیانی سپر یهودیها میشه. تعبیر رو ببینید: «و یدخل القدس فاتحاً منتصراً.» حضرت البته وقتی وارد قدس میخواد بشه، امام زمان اونجا داره که جنگ خاصی نداره. حضرت بدون درگیری قدس آماده است. یه سپر داره در دمشق. این نمیذاره تلآویو سقوط کنه، فتح قدس بشه، اورشلیم گرفته بشه. خودشون نمیجنگند. همیشه نوکر بی مزد و مواجبی داره در طول تاریخ. بنیامیه در طول تاریخ، سپر یهودی. آخرشم همین. این تعبیر مال ایشونه. من با ماژیک آبی وقتی که میخوندم، روش خط گرفته بودم. بعد متن کتابم آبیه. نمیدونم با چه عقلی که خط آبی رو با ماژیک آبی روشن گرفته بودم. دوباره میخواستم بخونم، به سختی خوندم. اینم دیگه به هر حال کمک کنن دیگه وضعشون اینه. این مظلومیت امام زمان است. تعبیر ایشون اینه که: «و کائن سفیانی یکون خط دفاع الیهود.» انگار سفیانی خط دفاعی یهوده. این سپر دفاعیه. و «یکون انتصار الامام علیه انتصاراً علیهم.» اگه کسی به امام زمان در برابر سفیانی کمک کنه، امام زمان رو بر علیه یهود کمک کرده.
عبارت مرحوم آقای کورانی عبارت قشنگ است. امیرالمومنین میگه که حضرت فرمود در «معانی الاخبار» مرحوم صدوق، صفحه ۴۰۶، من روایتهایی که سندش ضعیف و به بحثمون نمیخوره رو نمیخونم. دیگه اینایی که میخونم یعنی بدونید که به بچههایی که مورد اعتنا هستند... فرمود: «لاَبَنَیانَ بمصر منبراً.» من در مصر منبر خواهم ساخت. «و لَأَنقُضَنَّ دمشق حجراً حجراً.» دمشق رو سنگ به سنگش رو برمیدارم، به هم میریزم. امیرالمومنین فرمود: «و لأُخرِجَنَّ الیهود من کلِّ کورِ العرب.» از همه دهکورهها و روستاهای عرب با دست خودم یهودیها رو میاندازم بیرون. «و لأَسوقَنَّ العربَ بعصایَ هادِی.» با این عصا عربها رو به خط میکنم. راوی که اسدی باشه، میگه: «گفتم: یا امیرالمومنین، یه جور صحبت میکنی انگار منظورتون اینه که بعد اینکه از دنیا رفتین دوباره قراره زنده بشیم؟» حضرت: «هیهات یا ع عباده ذهبت غیر مذهب.» که یعنی «نفهمیدی چی گفتم، اشتباه رفتی.» «یافعله رجلٌ منی، ای المهدی علیه السلام. اللهم صل علی محمد و آل محمد.» یعنی گفتم: «من انجام میدم.» یعنی یه کسی انجام میده که او خود منم. فرمود: «ببینید، میخوایم ببینیم بینی من رو ببینید.» این شمایل، این سیمای هیکل است.
جنگ بعدی، بعد از فتح قدس، با کیه؟ مرحوم آقای کورانی میفرماید: «معرکه بعدی، جنگ بعدی، با غربیهاست، با روم.» اول با یهود، فتح قدس. یکی هم سپر فتح قدس است که سفیانی است. سفیانی رو از بین میبرند. بعد اینکه سفیانی از بین رفت، پاشون میرسه به قدس. از اونجا وارد مذاکره میشن. اینم جالبه! با رومیها یه معاهده با همدیگه میبندند، یه صلحنامهای با همدیگه مینویسند ده ساله که «آقا، ده سال با هم جنگ نکنیم.» ولی هفت سال بعد رومیها نقضش میکنند.
آها، حالا بحثی که اینجا هست اینه که روایات ما گفته که حضرت مسیح میآید در بیتالمقدس پشت امام زمان نماز میخونه. روایت ما گفته که اونجا امام زمان جلو وایمیستند، حضرت مسیح پشتش وایمیسته. بحث شده سر اینکه پس ظهور مسیح کیه؟ آقای کورانی میگه که آقا معمولاً علما گفتن که ظهور مسیح بعد از فتح قدس است، بلکه همون اولین نمازیه که امام زمان در قدس میخوان بخونند. اولین نمازی که حضرت میخوان بخونند، حضرت عیسی تشریف میآرند. با جزئیاتم چهره رو تو روایت ما توصیف کردن. تو یه روایت داره: «اشبه الناس به ابراهیم خلیل.» که اونجا در چهره میآید که شبیهترین چهره به ابراهیمه. موهاش همچین چربه که از شدت روغنمالی بودن موهاش، انگار داره ازش آب میچکه. موهای بلند و ولی پیر شده. دیگه حضرت عیسی. «قرآنمهد و کهلا.» آیا یه وقتی یه شبی مبین آیه اشاره کرد؟ حیفم میآید که اشاره نکنم. روایات گفته که حضرت عیسی به آسمان رفته. از اونور گفتن: «وقتی که ظهور میکنه پیره.» اگه به آسمان رفته، برمیگرده، دیگه نباید پیر باشه. اگر پیره، یعنی اینجا زندگی کرده. اگه به آسمان رفته، پس چه شکلی اینجا زندگی کرده؟ این خودش یه بحثیه. فقط اجمالاً چیزی که به ذهن میرسه اینه که هست بین مردم، ولی با قواعد اینجایی زندگی نمیکنه. عمر امام زمان بیشتره دیگه. الان سن مبارک ایشون بر اساس این چیزی که غربیها در تقویمشون دارند، ۲۰۲۴ سال عمر شریفشون گذشته. هزار و خوردهای سال از امام زمان عمرش بیشتره، سنشون بیشتر.
مرحوم آقای کورانی نظرش اینه. بقیه گفتن که همون هنگام فتح قدس که حضرت عیسی میآید میگه که قبل از امام زمان ایشون ظهور کرده در بلاد غربی هم ظهور کرد. بعد دلیل هم میآره. دیگه عرض کردم این بحثی است که جای گفتگوی مفصلی داشت. فرصت بشه با جزئیات اینها رو بگیم: قبل از ظهور کرده، ولی وقتی که حضرت میآیند، ایشان بعداً خیلی دخیل در بستن این پیمان بین امام زمان و رومیها. این جنگ رو کنترل میکنه. ایشون قائله. ایشون میگه که بعد اینکه رومیها قرارداد رو با امام زمان نقض میکنند، ایشون میآید در قدس به امام زمان ملحق میشه. اونجا پشت حضرت نماز میخونه که حجت رو برای همه اهل عالم، مسیحیها و یهودیها تمام کنه. وقتی حجت تمام شد، بعد دیگه وارد جنگ با رومیها میشه. بنده برای من خیلی مطلب صاف نیست، برام تو ذهنم. چیزی که ایشون اینجا اشاره میکنه خدمت شما عرض کنم که دیگه حالا بحث غلبه بر سفیانی و اینها که روایاتیه، و بعد از شکست سفیانی حضرت به بیتالمقدس میرسه. اگه بخوام بخونم بحث مفصلی است.
بخش بعدی، خود جنگ با یهود. یه نکته عرض کردم تو بحث قرآن، میگه: «آقا، اینها آتشبیار همه جنگها بودن.» در سوره مبارکه مائده، آیه ۶۴: «کلما أَوْقَدُوا نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ.» هر وقت اینها یه آتشی برای جنگ به پا کردن، خدا خاموش کرد. این نشون میده که اینها آتشبیار معرکهها بودن. «یهودی جنگهای فراوانی را میدانداری و یسعون فی الارض فساداً.» اینها همه سعیشون به اینه که در زمین فساد کنند. تحریککنندگی اینها برای جنگها تا آخر هست و دیگه آخرین جنگی که اینها دارند و دیگه بعد جمع میشه داستانشون و دیگه لول میشن، به تاریخ میپیوندند، به دست امام زمان خواهد بود.
من چند تا روایت بخونم برای اهل سنت که به درد میخوره. اهل سنت نقل کرده ولی تو روایت خودمونم شبیهش هست. میگه که پیغمبر فرمودند که: «شما با یهود میجنگید. فتسلطون علیه.» بر اینها سلطه پیدا میکنید. «حتی یقول الحجر.» یه جوری سلطه پیدا میکنی وقتی که یهودی پشت سنگ قایم میشه، سنگه صدا میزنه: «یا مسلم هذا یهودیُّ ورائی فاقتُلْهُ.» سنگه صدا میزنه: «مسلمون، یهودی اینجا قایم شده، بیا بکشش.» تو این روایت سنگ داره، تو روایت دیگه درخت داره. همه درختان، بعد روایت عجیب و غریبی هم هست. حالا برای اهل سنت خیلی نمیخوایم روش مانور بدیم، ولی به هر حال نکات جالبی داره. در «مسند احمد» میگه که همه درختها وقتی یهودیها قایم میشن صدا میزنند: «مسلمان، بیا یهودی قایم شده.» یه درخت، درخت غَرْقَد. این درخته چون خودش یهودیه، یهودیها رو لو نمیده. «فإنه من شجر الیهود.» این درخته خودش یهودیه. داستان عجیبی است.
یه مطلبی رو میخونیم شر نشه. آیاتی که دیشب خوندیم در مورد یهود و نصارا و مسلمونا، وسطاش میفرماید: «خدا اگه میخواست، میتونست هر کس رو امت نمیکرد یهودی، مسیحی، یا مسلمان.» این کارها رو کردم که امتحانتون مشخص بشه. چند تا امت؟ یه آیه عجیب در قرآن داریم. فرمود که: «همه این حیواناتی که میبینی امثالکم هستند.» اینها مثل شماها امت دارند. اگه مثل ماها امت دارند، ما یهودی و مسلمون و مسیحی داریم. بعد تو بعضی روایات داره که دجال به دست حضرت عیسی کشته میشه. روایت اهل سنت اصلاً مانور داره. تو قضیه دجال، تو روایت اهل سنته. کمتر مطرح هست بحث دجال، رو دجال این شکلی، دجال قبل ظهور. اصل دجال تو روایت ما مطرحه، ولی این دجالی که قبل ظهور باشه و اینها، معمولاً تو روایت اهل سنته.
و خدمت شما عرض کنم که این دیگه میشه جنگ مسلمونها و یهودیها. روایت جالبی و عجیبی توشه که دیر وقت نیست. به حضرت یکی از کارایی که میکنند، تابوت سکینه رو .... این تابوتی که اینها دارند خودشونو میکشن تو این زیرزمین مسجد الاقصی پیدا کنند. حضرت این تابوت رو بیرون میآرند. یه نکته لطیف دیگه هم به شما بگم، اینم نکته یادگاری است. تو روایت داره که فرمود: «سُمّی المهدی.» امام زمان رو به نام مهدی میگن. «چرا؟» «لأنه یهدی الی کلِّ أمرٍ خفی.» عجیب؛ چون وقتی که بیاید، هر آنچه مخفی بوده رو همه رو هدایت میکنه به هر آن چیزی که مخفی بوده. که در رأس اون چیزی که در عالم مخفی بوده، چی بوده؟ خودش بوده. بزرگترین امر مخفی خودش است که از اول خلقت، از اولی که به دنیا آمده، مخفی بوده. از روز اولی که حضرت به دنیا آمده، مخفیانه مادرش مخفیانه باردار شده، مخفیانه زایمان کرده، مخفیانه رشد کرده، مخفیانه غیبت کرده. بعد غیبت هم که کامل دیگه مخفی بوده. چرا بهش میگن مهدی؟ چون هدایت میکند به هر امر مخفی. یکی از اون امور مخفی چیه؟ این تابوتی که برای یهودیها مخفیه، دارن دنبالش میگردند، پیداش نمیکنن. دیگه چیه؟ تورات اصلیه. دیگه چیه؟ انجیل اصلیه. و الی ماشاءالله هرچی که داریم دنبالش پیداش نمیکنیم، مخفیه. معلوم نیست. واسه این بهش میگن مهدی. هدایت به اون امر خفی میکنه.
اینم یه مطلب یادگاری دیگه تو این جلسه و تو روایتی داره که یکی از علامات ظهور، کشف هیکله. کورانی روش بحث نمیکنه، میگه اصلاً من نمیدونم برای چی مثلاً این مطرح شده و یه احتمالی میده. ولی جالبه که قبل از ظهور این کشف هیکل رخ میده. شاید اشاره داشته باشه به همین کاری که صهیونیستها دنبالشن که مسجد الاقصی رو خراب بکنند و هیکلی که مد نظرشونه ظاهر بکنن.
اینو در روایت ما هم هست از امیرالمومنین علیه السلام که این کشف هیکل میشه قبل از ظهور امام زمان. من بخش پایانی رو بگم و بحث رو تمام بکنیم در مورد نزول حضرت عیسی علیه السلام. اولاً یه آیه قرآن بگم براتون که این خیلی آیه جالبیه. آیه کجاست؟ در سوره مبارکه نسا، آیه ۱۵۹: «وَ إِنْ مِّنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِیامَةِ یَكُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً.» میگه که: «هیچ کدوم از اهل کتاب نیستند مگر اینکه قبل از برگشت به او ایمان میآوَرند.» دقت کنید، هیچ کدوم از اهل کتاب نیست مگر اینکه قبل مرگش به او ایمان میآره. و «وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَكُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً» یعنی روز قیامتم شاهد بر اونها خواهد بود.
آقا، اینجا مفسرین وارد شدن که یعنی چی؟ قبل مرگش به او ایمان میآره یعنی چی؟ قبل مرگ کی؟ اون کیه که اهل کتابه؟ قبل مرگ خودش ایمان میآره به عیسی؟ میمیره؟ ایمان میآره؟ میره؟ یا قبل مرگ عیسی به او ایمان میآرند؟ «کمک ایثار به صلیب نکشیدن؟» نه، نمرده. قبل مرگ عیسی اهل کتاب بهش ایمان میآرند. یعنی چی؟ این روایت داره. البته روایتش از ما نیست، ولی سندش خوبه. یعنی روایتش رو شیعه نقل کرده، ولی مصدر روایت جای دیگری است، یعنی معصوم نیست. شهر بن هوشَب میگه حجاج به من گفت: «خدا إنشاءالله عذابش رو بیشتر کنه.» گفت: «یه آیه در قرآن دارم.» «قد عیتنی.» بیچاره کرده من رو. همچین ... کثیف درندهای نگران اینه که آیه رو نفهمیده! گفتم که شهر بن هوشَب میگفتم: «أیها الأمیر، آیة آیة، هیة، کدوم آیه است که خاطر شما را پریشون کرده، تفسیرشو نمیدونی؟» گفت: «همین آیه. میگه قبل مرگش بهش ایمان میآره یعنی چی؟» «من خیلی یهودی و مسیحی بوده گردنشون رو زدم. موقع مرگشونم ندیدم ایمان به عیسی و اینا بیارن. چیزی نشنیدم ازشون.» «فوق تخصص قتل.» اشتهام کور شده. «یه چند تا شیعه بیارین گردن بزنیم ناهار از گلو پایین بره!» نفرین امیرالمومنین برای مردم کوفه بود. فرمود: «قدر منو ندونستین، خدا حجاج رو بر شما مسلط خواهد کرد.» «ایمان میآره قبل مرگش؟» گفتم که: «خدا طول عمر به شما بده امیر.» «آقا جان، فدات بشم! اینجوری نیست معناش، یه چیز دیگه است.» گفت: «چیه؟» گفت: «عیسی قبل اینکه از دنیا بره نزول میکنه. همه یهودیان و نصرانیها میبینن او رو. قبل اینکه عیسی بمیره ایمان میآرند بهش.» حالا تعبیر چیه؟ این رو به حجاج گفت. «اٰمَنَ بِهِ قَبْلُ مَوْتِهِ وَ یُصَلِّ خَلْفَ الْمَهْدِی.» به حجاج گفت: «چقدر مسئله مسلمه که این نزولی هم که عیسی میکنه، بهش ایمان میآرند پشت مهدی هم نماز میخونه؟ همین قدر که مسلمه که ظهور میکنه؟ مسلمه که پشت مهدی نماز میخونه؟ فلانفلانشده از کجا درآوردی اینو؟ از کجا آوردی؟» گفتم که: «این حدیثی بود که محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب.» آخرش به معصوم برمیگرده، یعنی منظور امام باقر علیه السلام بود. گفت: «من اینو از امام باقر شنیدم.» حالا اون حجاج ملعون، دشمن اهل بیت، برگشت گفت: «جئتَ واللهِ مِن عینٍ صافیه!» از چشمه خوبی آوردی. «سند خوبی است، علمای ما قبول دارند.»
یه روایت در «امالی صدوق» داره. نمیدونم. نکات خیلی جالبی تو این روایات است که همش تأکید به این داره که حضرت مسیح ظهور میکنه و پشت امام زمان نماز میخونه. یه روایت من براتون بخونم. اینجا روایت جالبیه. تو روایت داره که پیغمبر فرمود: «امت من امت با برکتیه.» «چرا؟» اهل سنت نقل فرمود: «امت من امت با برکتیه. امت من نابود نمیشه.» «کیف تهلک امة انا اولها و المهدی من اهل بیتی اوسطها و عیسی بن مریم فی آخرها؟» چه جوری امت نابود بشه، امتی که اولش منم، وسطش مهدی، آخرش عیسی است؟ حالا منظور این وسط و آخر با یه فاصله طولانی نیست دیگه. منظور اینه که این امت این سرنوشتها رو خدا واسش نوشته. روایت دیگه هم فرمود که امتی که مهدی داره و عیسی داره، این امت نابود نمیشه. این امت با برکت است. نزد عیسی آخر جز امت خودشون پیغمبر معرفی کردن. اونی که اونا به عنوان منجی دنبالش میگردند، امت پیغمبره، جز امت پیغمبره و خودش افتخارش و آرزوش اینه که پشت امام زمان نماز بخونه در قدس. اینکه آرزوی یهودی و مسیحیهاست که ظهور بکنه. او خودش آرزوش اینه که پشت امام زمان نماز بخونه و خدمت شما عرض کنم که اون توصیف چهره حضرت عیسی که با چه وضعی حضرت ظهور میکنند. حتی ساعتش هم گفته که موقع طلوع خورشید، وقتی که ظهور حضرت عیسی است. گفتگو یی بین امام زمان و حضرت عیسی هم حتی تو روایت اومده. مثلاً حضرت میفرمایند که شما جلو بایستید. حضرت عیسی را پیدا کنم براتون. تعبیر خیلی قشنگی دارند. خیلی با احترام به امام زمان میگن که شما افضلید، شما باید جلو باشید. «با ذریه پیغمبری، نماز پشت شما مثل نماز پشت پیامبر اکرم است.»
حالا نکته جالبی هم که اینجا داره، اهل سنت این روایتها رو نقل کردن. بعضی از علمایشون، حالا وحدت هم باید حفظ بکنیم، بیانصافی کردن بعضی علمایشون اینجا این داستانی که نقل کردن، گفتن که همینی که حضرت عیسی پشت امام زمان نماز میخونه، علامت تواضع حضرت عیسی و فضیلت عیسی به متن است. خیلی عجیبه. واقعاً کورانیها میتازند به اینها بابت این حرفهاشون که «خودت حدیث داری میگه افتخار برای عیسی که پشت امام زمان نماز بخونه.» میگه: «نه، افتخار برای امته که پشت عیسی نماز بخونه که انقدر متوادع که عقب وایمیسته.» انقدر شفافه که این فضیلت مال امام زمانه. میدونه یقینیه. نه، حالا امام مهدی میآید، ولی اینجور داستانهایی دارند.
اما اینجا اجمالاً یه سری مطالب رو عرض کردیم در این جلسه. إنشاءالله که خدای متعال به فضل و کرمش بپذیره. حضرت عیسی تو روایت دیگه هم داره که ازدواج میکنند، بچهدار میشن، چند سالی هم زندگی میکنند و بعدش از دنیا میرند. تو روایت اهل سنت هستش که حضرت عیسی رو کنار پیامبر اکرم دفن میکنند. شیعه همچین چیزی نداره. روز قیامت محشور میشوند.
خدای متعال چشم ما رو روشن بکنه به ملاقات جمال دلربای امام زمان و به ما توفیق بده در قدس پشت امام زمان نماز بخوانیم و پشت حضرت مسیح و إنشاءالله این بازی یهود در این عالم که به خاطر این حرص و طمع و منفعتپرستی و دنیا دوستیش همه عالم رو به فساد کشیده و نابود کرده به دست امام زمان إنشاءالله این پرونده برچیده شود.
حالا شب آخر این جلسه از من فرمودند که روضه حضرت رقیه سلام الله علیها خونده بشه. توفیقی ندارم که روضه نخونم بخاطر اینکه ایام عید، ایام میلاد رسول اکرم است. امشب إنشاءالله حُسن ختام این جلسه با یاد و توجه حضرت رقیه سلام الله علیها باشد. خب، در این منطقه شام دخترِ دردانهای دفن است که سند مظلومیت اهل بیت است. چه بسا یکی از مصادیق عینی و واقعی این آیه، چون این آیه رو مصادیق متعددی تطبیق دادند، چه بسا یکی از مصادیق عینی و واقعی این آیه این دختر باشد. واقعاً مصداق بارز این آیه که در زمانهی ظهور این سوالی است که از قاتلین میپرسه امام زمان. مظلومین رو وقتی از قبر بیرون میآره، قاتلین رو بیرون میآره، سوال میکنه: «به زن من قتل؟» روزی است که انتقام گرفته میشه توسط امام زمان. خدا إنشاءالله نصیب ما بکنه باشیم در اون وقت. وقتی که امام زمان میخوان برای این دختر سه ساله انتقام بگیرند. اونجا نمیدونم حالمون چطور خواهد بود؟ باید خوشحال باشیم یا باید ناراحت باشیم؟ خوشحال باشیم از اینکه انتقام این بچه گرفته میشه. ناراحت بشیم از اینکه گزارش بخواد داده بشه، چه کردن با این بچه. داغ همه دلها تازه میشه. چه جنایتهایی کردن. اونجا حضرت بخوان انتقام بگیرند. تک تک اینها بیایند گزارش بدن. هر کدوم بگن کی به این بچه سیلی زده؟ کی به این بچه تازیانه زده؟ موهای این بچه رو کشیدن؟ دست رو این بچه بلند کردن؟ و در اوج مصیبتهای این بچه، اون جنایتی که حتی امروز هم در اسرائیل با همه این جنایتهایی که رقم میخوره، هنوز این جنایت گزارش نشده. با همه درندگی این صهیونیستها، هنوز این جنایت دیده نشده که بچه بهانه بابا رو بگیره، براش چیزی بیارند، روپوش کنار بزنن، ببینه سر بریده پدر برای او آمده. این چه غربت و مظلومیتیه؟
خیلی مصیبتهای مردم غزه شبیه به مصائب کربلاست، ولی نمیشه هیچ مصیبتی به گرد پای کربلا و مصیبت اهل بیت برسد. بچه یتیم زیاده. این دختربچههایی که در غزه قطع عضو میشن، شبانه پدرش کشته میشه، زیر آوار میمونه، یتیم میشه، دیگران عهدهدارش میشن، بزرگش کنن. خب، اینها مظلومیت دارند، ولی خیلی فرق است بین اون بچهای که از همون لحظه اول مظلومیت به اسارت گرفته بشه. از همون لحظه اولی که پدرش کشته میشه، هنوز به بچه نگفتن باباتو کشتم. اولین صحنهای که این بچه میخواد مواجه بشه باهاش بعد از شهادت پدر، اینه که میریزن گوشوارهها و جواهرات رو از بدنش جدا کنن. چادر از سرش بکشن. غارت کنن هرچه داره. اینها صحنههایی است که تاریخ به خودش ندیده جز در خیمه امام حسین علیه السلام. جای دیگه نداریم. بماند که اینها فرزندان کسی هستند که حجت مطلق خدای متعال است. این بچهها مظلوم بودن. اینها شاید در عمرشون یه بار پدر رو در کارشان اینها دست بلند نکرده. اصلاً نمیدونن سیلی چی هست. یه بار در عمر. حالا ۴۰ منزل شهر به شهر اینها رو سنگبارون میکنن، ناسزا میگن، تحقیرشون میکنن. رسیده به این منزل آخر. این بچه بهانه بابا گرفته. دلتنگ شده. حالا چی شده دلتنگ شده؟ نمیدونیم. یا این فراق طولانی شده. این بچه دیگه طاقت نداره. یه چشمش به صحنهای خورده. این چند روز در شام چیزی بر نیزه دیده، در مجلس یزید چیزی به چشمش خورده که اینطور بیتاب و بیقرار شده. دیگه این شب آخر بهانه میگیره. «عمه جان، من بابامو میخوام.» «صبر نه، من کاری به این چیزا ندارم. من امشب بابامو میخوام.» تو بعضی نقلها داره که گفت: «من اصلاً همین الان بابامو خواب دیدم. گفت میام سراغت.» میخوام ببینم. دیگه اونجا بود که ناله این بچه بلند شد. یزید ملعون گفت: «چی میخواد این بچه؟» چقدر این حجم قساوت و جنایت در این بنی امیه خبیث بالا بوده که سفیانی هم از همین دودمانه. خدا همشون رو عذاب کنه و نابود کنه همشون رو. این حجم قساوت. برگشت گفت: «خب، مگه نمیبینید بچه باباشو میخواد؟ ببرید براش.» یعنی چیکار کنیم؟ گفت: «سر بریده برای بچه ببرید.» حالا طبق برخی نقلها، این بچه اصلاً توقع اینکه این طبقی که آمده، توقعش رو نداشت. وقتی طبق رو آوردن طبق این نقل، برگشت گفت: «عمه جان، من که غذا نمیخوام برای چی برام غذا آوردن؟» خودش روپوش رو کنار زد. یهو نگاهش افتاد به این سری که همه جای این صورت خونین بود. تو بعضی روایات، تو بعضی نقلها اینه. شاید کمتر این مقتل رو شنیده باشید. بعضی نقلها اینه: رو کرد به زینب کبری. عرض کرد: «یا عمتا، هذا راس من؟» «عمه، این سر کیه؟» بچه باباشو وقتی فهمید سر باباشه، دیگه خودش راه انداخت. «یا اَبَتاه!» دیدی تو این کوچکی یتیمم کردن؟ ولی لحظه آخرین، بچه مزد همه این سیلیها و تازیانههایی که خورده بود رو گرفت. جلو همهمون لحظه آخر عمرمون. ما که در راه امام حسین زحمتی ندیدیم، زخمی برنداشتیم، ولی إنشاءالله با همین رحمت برا ما هم با همین کرم تا کنیم. امام حسین همونطور که برای این بچه لحظه آخر خستگی رو از تن این بچه درآورد، لبها رو گذاشت روی لب بابا. بوسه جانانهای گرفت. بعد دیدن بچه دیگه آرام شد. فکر کردن به خواب رفته از شدت گریه. چند لحظهای گذشت. بعد دیدم نه، بچه بلند نمیشه. بچه تکون نمیخوره. لب روی لبهای بابا جان داد. شبیه علی اکبر که وقتی لبهاش به لب بابا رسید، همه غمهای میدان رو فراموش کرد و با قوت به میدان برگشت. إنشاءالله ما هم لحظه آخر با این عنایت، با این توجه از امام حسین علیه السلام جان بدیم و در لحظه آخرمون موقع ملاقات چهره دلربای اباعبدالله باشه.
به فضل و کرم الهی، خدایا به فضل و کرمت در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش از ما راضی بشود. عمر ما را نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. اموات علما، شهدا، فقها، امام راحل، حقوق الارحام، ملتمسین دعا را در این ساعَت از سفره با برکت حضرت رقیه متنعم بفرما. شب اول قبر حضرت رقیه به فریادمان برسان. شر دشمنان اسلام، خصوصاً خصوصاً خصوصاً صهیونیسم اسرائیل جنایتکار را به خودشان برگردان و نیست و نابودشان بگردان. رهبر عزیزمون تا صبح ظهور امام زمان در کنف لطف و حمایت خودت موید و منصور بدار. هرچه گفتیم و صلاح ما بود، هرچه نگفتیم و صلاح ما را میدانی، برای ما رقم بزن.
در حال بارگذاری نظرات...