این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
* وفات یا ترور؟ روایتهایی از نقش یهود در شهادت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) [1:03:08]
* زینب کبری (سلاماللهعلیها)؛ ایستاده در برابر طوفان مصیبت [1:07:14]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و آله طیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقه.
در جلسات گذشته بحث ما در مورد نقش ایرانیها در ظهور امام زمان و اتفاقات قبل از ظهور بود. این نکته عرض شد که یکی از وقایع قبل از ظهور، درگیری با یهود منطقه شام است که بهخوبی به این بحث پرداخته شد و از روایاتی هم اینطور برداشت میشد که جبهه درگیر با یهود، ایرانیها هستند. این ایرانیها را هم با تعابیر مختلفی یاد کردهاند؛ در بعضی روایات، فرمانده اینها را خراسانی معرفی کردهاند و در بعضی روایات، جمعیتی که در واقع این لشکر را تشکیل میدهند، به نام "اهل قم" معرفی شدهاند.
این جلسه کمی در مورد این میخواهم صحبت کنم. روایات زیادی هست و وقت خوبی میطلبد. برای اینکه وقتمان گرفته نشود، سریع وارد مطلب میشوم. حجم زیادی از روایات را باید بخوانیم. نکات مهمی دارد که خیلی به دردمان میخورد. اول روایتی را عرض بکنم. یکی از وعدههایی که پیغمبر اکرم (ص) دادهاند، فرمودند: «لا تقوم الساعه حتی یقاتل المسلمون الیهود»؛ فرمودند قیامت رخ نمیدهد تا وقتی که درگیری بین مسلمانان و یهودیها رخ دهد. تا این جنگ صورت نگیرد، قیامت هم نخواهد آمد.
بعد فرمود: «فیقتلهم المسلمون». البته نتیجه این جنگ این میشود که مسلمانان یهودیها را خواهند کشت، «حتی یختبئ الیهودی وراء الحجر و الشجر». اوضاع طوری میشود در غلبه مسلمانان بر یهودیها که یهودیها میروند پشت درخت، پشت سنگ قایم میشوند. «فیقول الحجر و الشجر: یا مسلم! یا عبدالله! هذا یهودی خلفی فتعال فاقتله». اینها که قایم میشوند، پنهان میشوند، آن سنگ و آن درخت فریاد میزند: «ای مسلمان، ای بنده خدا، یک یهودی اینجا قایم شده، بیا دستگیرش کن، بکشش!» پیامبر وعده دادهاند چنین نبردی با یهودیها رخ خواهد داد و منجر میشود به نابودی یهود و ظلم یهود، انشاءالله.
در روایت دیگری، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند: «اعلموا انکم ان تبعتم طالع المشرق سلک بکم مناهج الرسول». مرحوم آقای ریشهری (رضوانالله علیه) بحثی دارند در کتاب میزانالحکمه که واقعاً کتاب فوقالعادهای است. واقعاً میشود گفت کتاب بینظیری است. خیلی برای این کتابشان زحمت کشیدهاند. ۱۵ سال زحمت کشیدهاند برای نوشتن این کتاب و واقعاً اثر ماندگاری است در بحث غیب.
واژه غیب، در مورد اینکه جز خدا کسی علم غیب ندارد، روایاتی را میآورد از اهلبیت که نشان میدهد اهلبیت علم غیب داشتند. یک بابی از این مطالب این است که پیشگوییهایی که اهلبیت کردهاند، نشان میدهد اینها غیب را میدانستند. در آن باب، روایاتی را میآورد. روایات جالب است. یکیش همین روایتی بود که الان از پیغمبر خواندم. یکیش همین روایتی است که الان امیرالمؤمنین عرض میکنم. روایت دیگری هم دارد. مفصل چندین روایت ذکر میکند به عنوان اینکه اینها علم غیب اهلبیت است. پس نشان میدهد که اهلبیت هم غیب میدانستند.
پیشگوییهایی کردهاند که محقق شده. تعداد زیادیش محقق شده. پیشگوییها هم کردهاند که نشانههایی هست برای اینکه محقق خواهد شد. یکی از پیشگوییهای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) این است: حضرت در منطقه حجاز، حالا یا در کوفه این سخنرانی را فرمودند یا در مدینه. حضرت میفرمایند که بدانید، حواستان جمع باشد، باید دنبال شرقیها حرکت کنید تا در مسیر پیغمبر بمانید. اگر از این «طلیعه مشرق» -تعبیر جالبی است، طالع مشرق کانّه خورشیدی در مشرق طلوع میکند- اگر این را دنبالش راه افتادید، در مسیر پیغمبر خواهید بود.
و شما را از کوریها و کریها و لالیها نجات میدهد. مداوا میکند. معلوم میشود که یک بیماری انگار عالم اسلام دچارش میشود که شرقیها درمانش خواهند کرد. و اگر دنبال شرقیها راه افتادید، «کفیتم مؤونه الطلبه و تعسف»، از گرفتاریها و بارهای سنگین و مشکلات در امان میمانید و «نبستم الثقل الفادح عن الأعناق»، این بارهای سنگین روی دوشتان برداشته میشود. خدا فقط کسانی را از خودش دور خواهد کرد که ابا داشته باشند و ظلم بکنند. حضرت میفرمایند که دنبال شرقیها باید حرکت کرد.
خب، در آن منطقهای که حضرت بودند، شرقش یک بخشیش میشود ایران. حالا شاید به شرقترم نسبت به ایران نظر داشته باشند که حالا مثلاً این مناطق افغانستان و پاکستان و اینها باشد، ولی در طول تاریخ این شرقی که امیرالمؤمنین فرمودند، نسبت به ایران صدق کرده. در روایت دیگری هم میفرماید که شما اول بعثت پیغمبر آمدید به این ایرانیها دین را یاد دادید، اینها را مسلمان کردید، ولی در آخرالزمان و در آستانه ظهور، اینها دینی که بهشان یاد دادید را دوباره یاد میدهند. اینها شما را مسلمان میکنند. اینها شما را سر به راه میکنند. و فرمود میبینم این حجرههای مسجد کوفه را که بعد از ظهور مهدی ما، ایرانیها در هر حجرهای، در هر غرفهای نشستهاند، کلاس درسی و تعلیم میدهند. ایرانیها اسلام را حفظ میکنند. ایرانیها یاد میدهند به شماها.
این ایرانیها و اهل شرق، در بعضی روایات ما، به صورت خاص با قمیها منطبق شده که باید این روایت و چندین روایت را بخوانیم. نکاتی دارد خیلی جالب است. در یک روایت که فرمود: «آن کسانی که میافتند به جان یهودیها، عباداً لنا بعث شدید»، اینها قدرتمندند، بندگان خدا که میآیند و میکوبند توی سر یهودی و اینها را از بین میبرند. اینها را امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «هم والله اهل قم». که چند بار این روایت را خواندیم، سه بار فرمودند: «به خدا اینها اهل «قم» هستند».
نکته لطیفی دارد. «اهل قم» یک کلمه است، «قمیها» یک کلمه دیگر است. حالا عرض میکنم چه لطافتی در این فرمود «اهل قم» این کار را خواهند کرد. در روایت دیگری دارد، من تقریباً ۲۴-۲۵ تا روایت آوردهام و سریع بخوانم اینها را، انشاءالله وقت بشود در این حالا یک ساعتی که داریم، به نکات خیلی خوبی میرسیم. انشاءالله.
در مورد فرایند ظهور، معمولاً آن ور داستان گفته میشود که آقا آن ور ظلم میشود، سفیانی جنایت میکند، غارت میشود... هی از آن قسمت بد داستان گفتیم. خب این ور داستان هم باید گفت، که کیا قرار است مقدمه، چه مدلی قرار است مقدمهساز باشند؟ ناامید میشویم. تلخ است. سخت است. آدم احساس میکند که اینها جنایت میکنند، هیچی به هیچی. نه، این ورش اتفاقاً کلی روایت دارد. آن ور، محور سفیانیسم که جنایت میکند. اعراب خیانتکار این منطقهای که حالا ما بهش میگوییم خاورمیانه، اینها برده یهودیان، برده کفارند. بله، این یک طرف داستان. این ور داستان هم قمیها هستند که همه کاره میدان ظهورند و اینها سردمدارند. اینها جریان سازند، اینها ظهور را محقق میکنند.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود که: «أتدری لم سمّی قم؟». میدانی چرا اسم قم را «قم» گذاشتند؟ اصلاً این اسم این منطقه یک ریشه الهی دارد. اسمی نبوده که همینجور بر یک زبانی جاری بشود اسمش را بگذارند قم. حسابی داشته، از اول خلقت اینجا روی یک حساب و کتابی اسمش «قم» گذاشته شده و عجیب این است که در طول تاریخ هم اسمش عوض نشده. اکثر مناطق اسمشان عوض شده ولی اینجا اسمش عوض نشد. همین جا از اولی که قم بوده، قم مانده. چرا بهش میگویند قم؟ افغان بصری میگوید: گفتم: «الله و رسوله و أنت أعلم». خدا و پیغمبر و شما بهتر میدانید. فرمود: «انما سمیه قم قائماً آل محمد (صلوات الله علیه)».
اللهم صل علی محمد و آل محمد. «و یقومون معه و یستقیمون علیه و ینصرونه». اسم این شهر را که گذاشتند قم، برای اینکه اینها قیامکنندگان با آن قیامکننده اصلی هستند. آن قیامکننده از اهلبیت، قیامش بسته به قیام اهل قم است. اینان که قیام میکنند. «ان أهله» تعبیر اهل هم دارد. حالا من هی این تعبیر اهل را تأکید میکنم، آخر بحث عرض میکنم که آنجا توضیح میدهم که این قمیها منحصر به افرادی که ساکن قم هستند نمیشوند. یک داستانی دارد این اهل قم، یک قاعدهای دارد.
فرمودند اهل قمند که اجتماع میکنند، با امام زمان، با قیام کننده قیام میکنند. با او قیام، استقامت. همه از این ماده «قوّامه» میآید دیگر. اهل قم این شکلیاند، اهل قیامند، اهل استقامتند، اهل خدا. از اول خلقت، همانطور که امام زمان را برای قیام لحاظ کرد و نام او را به این نام مبارک قرار داد –او قیامکننده اهلبیت است- از همان اول خلقت هم یک منطقه را به عنوان منطقه قیام در نظر گرفت، آن هم شهر قم و منطقه قم. او قیامکننده است، اینها هم قیامکنندگان برای او هستند. اینها هم زمینهسازهای قیام او هستند. منطقه قم داستانش این است.
در روایت دیگری، بعضی از این روایات، سندهایش خیلی خوب است. بعضیاش حالا سندش نه اینکه سندش بد باشد، مثلاً ممکن است تردید باشد، شک باشد. ولی چون روایات زیاد دیگری داریم که سندش خیلی خوب است، اینها وقتی کنار هم قرار میگیرد، یک منظومهای را شکل میدهد. در آن روایت دیگر، امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) فرمود: «رجلٌ من اهل قم یدع الناس إلی الحق»، که چند جلسه قبل، دو سه جلسه قبل، اینجا روایتش را خواندیم: مردی از قم، مردم را دعوت به حق میکند. «یجتمع معه قوم»، کنار او یک قومی جمع میشوند. که اینها دیگر طوفانها هم تکانشان نمیدهد. معلوم میشود که این قیام اهل قم هم، به واسطه یک حرکتی قبل از ظهور، قیام میکنند.
اهل روایت عجیبی داریم در مورد قم و اهل قم. در روایت دارد، امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند که به زودی کوفه از مؤمنین خالی میشود. خلوت میشود کوفه از این پایگاهی که الان برای اسلام و مسلمین دارد. خارج میشود. علم هم کوچ میکند از کوفه. همانطور که مار میرود توی لانهاش. «ثم یظهر العلم ببلده یقال لها قم». ببینید! این روایت میشود مگر درش تردید کرد؟ کی میتواند اینها را جعل بکند؟ در زمان امام صادق (علیهالسلام)، آن زمانی که قم یک روستا است، روستام که میگوییم، نه از این روستاهای امروزی با امکانات و اینها. یک روستایی که بیشتر مردمش هم مجوسند، زرتشتیاند. بین دو تا استان بزرگ واقع شده: ساوه و اصفهان. اصلاً کسی قم را به حساب نمیآورد.
فرض کنید چه میدانم مثلاً من یک شهر خیلی دورافتادهای که اصلاً به حساب نمیآید، بخواهم هی تأکید بکنم آقا این منطقه، اینجا مثلاً یک دهاتی را فرض کنیم اطراف جاده تهران قم مثلاً ۵۰ کیلومتری، یک دهاتی که اصلاً کسی به حساب نمیآورد. هی بخواهیم تأکید کنیم آقا اینجا خیلی مهم است، اینجا خیلی وقایع رخ میدهد. بعد راوی هم همه خودشان عربند. یک وقت هست میگوید بچههای همان محلند، دارند برای محل خودشان روایت تولید میکنند. راویان عرب برای چه هی باید بیایند روایت تولید کنند در مورد قمیها، در مورد قم؟
ببینید اینها تأکید بر این است که این روایت نمیتواند جعلی باشد. بعد این عبارات، این توضیحات که خیلیهایش حتی تا صد سال پیش اینطور نمایان نبود. کتابهایی است که خود آن کتاب ۱۱۰۰ ساله دست ماست. مثل کتاب تاریخ قم. این کتاب ۱۱۰۰ ساله که توی کتابخانههای ماست، حالا روایاتش را کار نداریم، خود کتابش که ۱۱ قرن است در دسترس همه است. ۱۱ قرن پیش، کی این اتفاقات بود؟ کی این چهره برای شهر قم بود؟
میفرماید که علم ظاهر میشود در یک منطقهای... ببینید چقدر شهر قم غریب، که حضرت این شکلی معرفی میکنند: «یقال لها قم». یک منطقهای بهش میگویند قم. آنجا علم ظاهر میشود. و «تسییر و معدن للعلم و الفضل». تأکید دارم این عبارات دانه به دانهاش خوانده بشود، رویش دقت بشود. میفرماید که آنجا معدن علم و فضیلت میشود، «حتی لا یبقی فی الأرض مستضعفٌ فی الدین». یک جوری میشود شهر قم، یک طوری پایگاه علم و معارف دینی میشود، به واسطه شهر قم دیگر در عالم مستضعف در دین پیدا نمیشود. کسی که بگوید آقا من نمیتوانم دین را یاد بگیرم، کسی به ما یاد نداده، کتابی نداریم، حرفی نداریم، سخنرانی نداریم. قمیها حجت را تمام میکنند.
«حتی المخدرات فی الحجال». زنهای پردهنشین هم به واسطه تلاش قمیها دینشناس میشوند، توی همان کنج حجره و خانههایشان. خیلی عجیب است. «و ذلک» –حالا این اینجا عبارت- «و ذلک عند قرب ظهور قائمنا». این در نزدیکی ظهور امام زمان است. معمولاً این را به عنوان نشانههای ظهور نمیگویم. هی به آن ور داستان کار داریم که آقا اینجا قتلعام میشود، آنجا جنایت میشود، اینجا نمیدانم زمین میبلعد، فلان حاکم میآید، آن میمیرد، آن اسمش چیست؟ بابا! این یکی از نشانههای جدی ظهور است. میفرماید که این بعد از ظهور نیست، قبل از ظهور نیست. میفرماید: «عند قرب ظهور»، این مال نزدیک ظهور است. هر وقت دیدید شهر قم معدن علم شد، پایگاه تولید معارف شد، بدانید که ظهور دیگر نزدیک است. این جزو مقدمات، جزو نشانههای نزدیک ظهور است.
حالا تعابیر را ببینید، خیلی عجیب است: «فیجعل الله قم و أهله» بازم تأکید روی اهل قم. خدا قم و اهل قم را «قائمین مقام الحجه» قرار داده. بازم خودمان کلمه «قم» هم که ماده توش بود، این «قائم مقام»، این ماده را دارد. قائم مقام امام زمان است. نه تنها مقدمهسازند، اینها جانشینهای امام زمانند. اگر اینها نباشند، «لساخ الأرض بأهلها». این قائم مقام امام زمان و این شهر قم و اهل قم نباشند، زمین اهلش را فرو میخورد و در زمین دیگر حجتی نمیماند. «فَیفیض العلم منه الی سائر البلاد فی المشرق و المغرب». از اینجا علم فیضان میکند به همه بلاد شرق و غرب. این فیضیه قم که اسمش را گذاشتند فیضیه، یک دلیلش این بود که مرحوم فیض آنجا آمد، به هر حال آنجا را نونوار کرد و راه انداخت. یک دلیل دیگرش این تعبیر «یُفیض منه العلم» است. از اینجا گرفتند. فیضان میکند علم به سائر بلا. فیضیه مبدأ فیض است. از اینجا به همهجا میرسد، به شرق و غرب. «فیتم حجه الله علی الخلق». حجت خدا بر مردم تمام میشود. احدی روی زمین نمیماند که دین بهش نرسیده باشد. دین و علم همهجا میرسد. «ثم بعد ظهور امام زمان خواهد و یصیر سبباً لنعمهالله». بعدش امام زمان انتقام خواهند گرفت. حجت را قمیها تمام میکنند. انتقام را امام زمان. قمیها به اهل عالم میفهمانند حقیقت چیست.
اتمام حجت که شد، دیگر مسئله که روشن شد، همه فهمیدند حق و باطل چیست؟ که قمیها معلوم بر اهل عالم. بعد حضرت میآیند. دیگر وقت انتقام است. هرکی که دیگر حجت بر او تمام شده و قبول نمیکند و وایساده لجاجت، دشمنی، آدمکشی. اینها دیگر حضرت باهاش برخورد میکند. این نقش در روایت دیگری دارد که میفرماید که خدا با شهر قم احتجاج میکند به بقیه شهرها، با جن و انس. این «جن و انسش» عجیب است. جن را هم حجت را به واسطه قمیها تمام کرده. و خدا اهل قم را مستضعف قرار نداده، بلکه اینها را توفیق داده، تأیید کرده. ولی شرایط قمیها یک جوری است که ذلیلند، به حسب ظاهر خیلی کسی اینها را به حساب نمیآورد.
حضرت میفرمایند این هم دلیل دارد: «لولا ذلک لأسر الناس الیه فخار و قوم». اگر قم یک قیافه و ریخت آنچنانی داشته باشد، سریع دشمنان نابودش میکنند. خدای ظاهری قرار داده، یک پوششی قرار داده، خیلی کسی قم را به حساب نیاورد. فکر کنند یک شهر کوچکی است، خیلی مهم نیست. ریخت و قیافهای ندارد که طمع نکنند بهش. البته در روایت بکنند، خدا پس میزند که میخوانم روایت. خدا این شکلی حفظش کرده شهر قم را. شهر قم است که باعث میشود آسمان و زمین حفظ بشود. اگر قم نبود، خدا یک چشم بر هم زدن به اینها مهلت نمیداد. «و إن البلایا مدفوعة عن قم»، بلاها هم از قم دفع و از اهلش. و یک روزی میآید که قم و اهل قم حجت بر خلایق میشوند. این در زمان غیبت امام زمان است، «الی ظهوره»، تا ظهور او. اگر این نباشد، زمین نابود میشود. ملائکه هستند، بلا را از قم دفع میکنند.
و روایت دیگر هم که حالا اینجا دارد، بیشتر جای دیگر میخوانیم، میفرماید که هر جباری که قصد سوء داشته باشد برای قمیها، «قاسم الجبارین»، خدای متعال لهش میکند، نابودش میکند. یا مشغولش میکند به یک گرفتاری، به یک مصیبتی، به یک دشمنی. «ینس الله الجبارین فی دولتهم ذکر قم». خدا کاری میکند دیکتاتورها و حکومتهای ظالم میآیند و میروند ولی یک جوری میشود که حواسشان به قم خیلی جمع نمیشود. خدا حواس اینها را پرت میکند از شهر قم. تا این شهر بماند.
در همه این دورانها، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: «صلوات الله علی اهل قم و رحمه الله علی اهله». صلوات و رحمت خدا بر اهل قم. در روایت دیگر دارد که اینجا حرم ماست، که این خیلی توش نکته است. یک روایتی است، قبلاً هم به این روایت اشاره کردم.یک تعدادی از اهل ری آمدند خدمت امام صادق (علیهالسلام). گفتند که آقا، «نحن من أهل الری». خب ری میشود همین تهران خودمان که البته معمولاً روایات آخرالزمان از ری بد گفته. منطقه تهران، روایت معمولاً روایت بدی در موردش داریم. جزو مرکز مراکز فتنه قبل از ظهور. و فرمودند که اگر حالا باید بخوانم برایتان روایتش را، فرمود اگر هم حفظ بشود ری، به واسطه قمیها حفظ میشود. خودش مستعد نابودی است. به خاطر کثرت گناه و آلودگی که توش است.
توی بعضی روایات، منطقه «زورا» -زورا بازی زنبور که جزو مناطق خاص قبل از ظهور است- دو جا را تطبیق دادهاند به منطقه زورا. خوب خیلی در مورد منطقه زورا بد گفتهاند توی روایات ما. اصلاً گفتهاند از این منطقه فرار کنید، نمانید توی آنجا. بچهتان را به دندان بکشید، بروید توی بیابانها زندگی کنید. توی زورا زندگی نکنید. بعضی روایات زورا به بغداد میخورد که گفتم و بحث کردم در موردش. زورا به تهران میخورد. به جفتش هم احتمال هست. بیشتر توی بعضی روایات به تهران میخورد. یعنی مجموعه روایات شاید زورا را بشود به تهران تطبیق داد. توی بعضی روایات دیگر، خود ری را به صورت خاص، بله. حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) را فرمودند کسی زیارت ایشان برود انگار کربلا رفته. این مخصوص حرم ایشان است. در مورد شهر ری نیست. در مورد منطقه ری نیست. ما در مورد ری روایت خوبی نداریم. چند روایت اتفاقاً در مذمت ری داریم. روایت خوبی بنده ندیدم در فضیلت ری. برعکس قم. در مورد قم اتفاقاً بدیهای قم را هم که گفتهاند باز از قم تعریف کردهاند. میخوانم برایتان روایت. خوبیهایش را هم که گفتهاند باز از ری تعریف نکردهاند. در مورد قم، بدیهایش را هم که گفتهاند باز ازش تعریف کردهاند.
و در روایت دارد ری از شرق و غربش محل فتنه است، ولی قمیها نگهش میدارند. عجیب است. مجموعه اینها که آدم کنار هم میگذارد، چیزهای عجیبی برای آدم باز میشود. اینجا دارد که این اهل ری آمدند خدمت امام صادق (علیهالسلام). گفتند: «نحن من اهل ری»، ما اهل ری هستیم. حضرت فرمودند: «مرحباً بأخواننا من اهل قم». به به! دوستان قمی ما خوش آمدند. اینها مثلاً خیال کردند که آقا مثلاً خوب متوجه نشدهاند. بیا مثلاً نزدیک دانستم قم و ری را به همدیگر. حالا زمان امام صادق (علیهالسلام) اصل اتفاقاتی که در مورد ری، در مورد قم رخ میدهد که اصلاً شیعه میشوند، اتفاقات مهم، البته تعداد شیعهای هستند، ولی اصل اتفاقات بعد از حضرت معصومه (سلامالله علیها) است که حالا عرض میکنم.
حضرت فرمودند که خوش آمدند برادران قمی ما، اهل قم. اینها دوباره تکرار کردند، گفتند که: «نحن من اهل ری»، آقا ما مال ری هستیم. دفعه سوم گفتند: که آقا از ری آمدیم ازت... دوباره همان جواب را تکرار کرده. معلوم میشود که به اینها میخواهند بفهمانند که شماها اگر میخواهید خودتان را معرفی کنید، نگویید ما اهل ری، اهل قم هستیم. بعد این توضیح را دادند، فرمودند که: خدا حرمی دارد که مکه است. پیغمبر حرمی دارد که مدینه است. امیرالمؤمنین حرمی دارد که کوفه است. ما اهلبیت حرمی داریم: «و هو بلدتهم»، که شهر قم است. که این جای بحث دارد. بعضی علما گفتهاند منظور مال بعد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است، یعنی از امیرالمؤمنین به بعد دیگر حرم خاص نداریم، حرم همهشان قم است. بعضیها میگویند نه، حتی خود پیغمبر و امیرالمؤمنین هم شامل میشود. حرم همهاش.
توی یک روایت دیگر دارد که این شهر قم را میفرماید: «الکوفه الصغیره». اینها نکته است و خیلی اینها مهم است. اینی که قم حرم است به خاطر اینکه کوفه کوچک است. حالا باید بنشینیم در مورد کوفه صحبت بکنیم که کوفه چیست که وقتی قم کوفه کوچک میشود، چی میشود؟ برایتان کوفه، آن شهر موعود حکومت بنیاسماعیل. حکومت بنیاسماعیل، محل ظهور بنیاسماعیل، ظهور نهایی مکه است. نابودی دشمنان بنیاسماعیل، که بنیاسرائیل باشند، در بیتالمقدس. جاهای مختلف اتفاقاتی رخ میدهد. ولی مرکز حاکمیت کجاست؟ کوفه است. حاکمیت امیرالمؤمنین، کوفه. حاکمیت امام حسین، کوفه. بدنشان هم امام حسین رجعت میکند، هم امیرالمؤمنین رجعت میکنند، همهشان هم در کوفه حکومتشان ادامه پیدا میکند.
مرکز حکومت امام زمان کجاست؟ کوفه است. شهر آرمانی کوفه است. پایتخت حکومت جهانی کوفه است. ولی این کوفه یک کوفه کوچولو دارد که این یک جورایی میخواهد بگوید که آن کوفه بزرگه با این کوفه کوچیکه فتح میشود. آن کوفه کوچیکه کجاست؟ قم است. این حرم همه ما اهلبیت است: «ان لنا حرم» همه ما اهلبیت یک حرمی داریم چون شهر قم است. بعد اینجا امام صادق (ع) فرمودند: «ستُدفنُ فیها امرأه من اولادی تسمی فاطمه». به زودی در این شهر قم یکی از بچههای من دفن میشود که اسمش فاطمه است. «فمن زارها وجبت له الجنه». هر که برود زیارت او، بهشت بهش واجب میشود.
راوی میگوید: این کلام را وقتی امام صادق (ع) فرمودند، هنوز موسی بن جعفر به... که بخواهد فاطمه دختر موسی بن جعفر به دنیا بیاید، تازه خود امام رضا (ع) وقتی به دنیا آمدند، امام صادق از دنیا رفته بودند. حضرت معصومه (س) که باز بعد امام رضا به دنیا آمده، یعنی اصلاً زمان تولد حضرت معصومه، امام صادق در دنیا نبودند. از شهادت او خبر دادند، رحلت او، دفن او در قم. هر که زیارت او بیاید و اینکه این شهر قم این است، اینی که در موردش دارم میگویم، ارتباطی انگار هست بین این قبر و این حرم بودن.
بعد در روایت دیگر دارد که فتنهها وقتی به شما رو میآورد: «فعلیکم بقم»، این فتنهها فقط فتنههای معیشتی و اقتصادی و امنیتی و اینها نیست. یادم هست زمان کرونا میگفتند که پس این روایات چی میشود که میگویند آقا بلا از قم برداشته شده؟ پس چطور کرونا آمد؟ حالا عجیب و جالب این است که دشمنها را ببینید که چه حق و کینهای از این منطقه دارند که آمدند صاف دست گذاشتند روی قم که آقا مرکز کرونا اینجاست. شهری که نه فرودگاه دارد، نه دریا دارد. اصلاً کسی از خارج مستقیم نمیتواند وارد قم بشود. انگار کرونا از چین دربست گرفته، پرواز اختصاصی آمده قم، پیاده شده. خیلی کرونا میدانی، خیلی مذهبی بود. اول رفت زیارت حضرت معصومه. بعدش هم فقط توی هیئتها و حرمها و اینها میچرخید. لب دریا باز بود ولی حرمها بسته بود. خیلی کرونا مقید بود، مؤمن بود و اینها. فعالیتش را شروع کرد در ایران، دربست گرفته بود، رفته بود مستقیم حرم حضرت معصومه.
عجیب است. اینها تا یک زمانی تقریباً یک ماهی اول کرونا، پلاک ۱۶ مردم میدیدند. اصلاً از قم آمدی؟ من یادم هست آن زمان یک سفری داشتم مازندران، از ماشین پیاده شدم، تا طرف یک مغازهای توی ساوه، تا ما را دید من گفتم از قم نیامدهام. وایسا آرام. از مشهد؟ گفت: خب بیا حالا خریدی داری بیا انجام بده. آخوند آمده، گفت این حامل کروناست. اینجور ذهنیت ایجاد میکردند که همهچیز از قم شروع شده که دروغ محض بود. چطور میشود که مثلاً در قم کرونا افتاد؟ بلا که ازش برداشته شده. معنایش این نیست که مریض نمیشوند، سرطان نمیآید، نه. گرفتاریهای مختلف است.
آن فضای کلیاش. بلا برداشته شده یعنی این شهر نابود نمیشود. همه وقایعی که میآید، باز هم این شهر حفظ میشود. این کیان و این هویتش را نگه میدارد. و بیشتر این بلاهایی هم که گفته شده، بلاهای اعتقادی فکریه فرهنگی است. نه که حالا مثلاً جنگ نمیشود، مثلاً ما قحطی داشتیم در قم چه وضعیت افتضاحی آدم میپختند در قم میخوردند. توی این قضیه قحطی که انگلیسیها رقم زدند که ۱۱ میلیون ایرانی کشته شدند. در قم آدم کباب میکردند. این مشکلات بوده در قم. قحطی داشتیم، گرفتاری داشتیم. ولی آن سلامت اعتقادی، از آن اولی که این منطقه تولید شده، درست شده، ساخته شده تا امروز، سلامتش حفظ شده.
عجیب هم این است که قمیها از اول که مسلمان شدند، شیعه مسلمان شدند. منطقهای که از اول ما سنی نداشتیم. معمولاً مناطق مختلف ایران اول اهل سنت بودند بعد شیعه شدند. یعنی مسلمانیشان به واسطه اهل سنت بوده معمولاً. قم از همان اول شیعه بوده. یعنی مسلمان که شدند، شیعه شدند. خیلی عجیب است. شیعههای درجه یک هم شدند. نه از این شیعه معمولی، از آن تمیزهای شیعه فابریک. اینجا فرمود که این حرم ماست. بعد در روایت دیگر فرمود بلاها ازش دفع شده. در روایت دیگر هم فرمود که گرفتاریها که به شما فشار آورد، فتنهها که آمد به قم پناه ببرید. «نعم الموضع قم للخائف الطائف». برای آدمهایی که حیوان هم سرگردانند، قم پناهگاه خوبی است. بیاند به آنجا پناه ببرند.
این نکته هم جالب است. اینی که گفته قم ازش بلا برداشته شده، معلوم میشود که یک چیزهایی توی قم هست به واسطه اینها. خوب گوش بدهید. روایت جالبی است. یک شخصی داریم در قم، جزو اصحاب اهلبیت است، به نام زکری بن آدم. نمیدانم ایشان را میشناسید یا نه. جزو اصحاب امام رضا (علیهالسلام). در قبرستان شیخان، ایشان مدفون است. این شیخان که میگویند دو تا گنبد کوچولو آبی در قبرستان شیخان، به خاطر این دو تا بهش میگویند قبرستان شیخان. وگرنه آنجا بزرگانی دفنند در طول تاریخ. از محدثین و علما و عرفا. خیلی قبرستان عجیب و غریبی است. قبرستان شیخان، بزرگان ما پا برهنه توی این قبرستان قدم میگذاشتند. این دو تا بزرگ که گنبد دارند، یکیشان میرزای قمی است، یکیشان زکری بن آدم. به خاطر این دو تا.
این زکری بن آدم قمی است. مال همین طایفه اشعریهاست که در روایات خیلی از اینها تعریف کرده. حالا دیگر وقت نمیشود در شرحش توی این جلسه مطلبی عرض بکنم. اصلاً اینها نقطه آغاز تشیع بودند در قم و از اینجا شروع شد. با اشعریها شروع شد. اعراب بودند آمدند توی منطقه. زکری بن آدم مال اشعریهاست. آمد خدمت امام رضا (علیهالسلام)، گفت که: یا سیدی! «انی ارید الخروج عن اهلی بیت». آقا من میخواهم بگذارم از اینجا بروم، از این شهر قم و منطقه بروم. «قد کثرت سفهه صفیح». اینجا زیاد شده. حالا آن زمان حالا این سفهه هم که میگوید زیاد شده، کی بودند؟ مثلاً ۴ نفر بودند کفتربازی میکردند. آمد به امام رضا (ع) گفت من میخواهم بروم، شهر قم دیگر نمیشود زندگی کرد، سفهه توش زیاد است. از اول همه حزباللهی و بسیجی و اینها باشند توی قم. این همه در فضیلتش نه، بودند همه رقم آدمها را میخوانم برایتان. روای در مذمت بعضی اهل قم هم حضرت بهش فرمودند: «لا تفعل». نه، از قم نرو.
حالا ببینید عبارت را. مگر نفرمود بلا از قم برداشته شده؟ فرمود: «فإن البلاء یدفع بک عن اهل قم». به واسطه حضور تو، بلا از اهل قم دفع میشود. حالا تشبیه چه تشبیهی؟ «کما یدفع البلاء عن اهل بغداد بأبیالحسن الکاظم علیه». همانطور که به واسطه موسی بن جعفر از مردم بغداد بلا برداشته میشود، به واسطه تو بلا از اهل قم برداشته میشود. امام یک غیر امام را به امام تشبیه کرد. کی بوده زکری بن آدم؟ پس اینی که از اهل قم بلا برداشته میشود، نشان میدهد در طول تاریخ بزرگانی در قم هستند. به واسطه اینها برداشته میشود. آنها اگر نباشند، قم دیگر ارزش ندارد. آنی که قائم مقام امام زمانند، آن بزرگانند. توی قم هستند، آن علمای قمند که روایت.
روایت عجیب دیگری داریم در فضیلت شهر قم. چند تا برایتان بخوانم، انشاءالله که خسته نشوید. کله صبح جمعه آمدیم اینجا. ما که اهل ری بودیم، پنبه تهران هم که زدی. کله صبح جمعه بنشینیم توی تهران، از تهران بد بگویند، از قمیها تعریف کنند. خیلی زور دارد به ما چه اینها. نه، میخواهم عرض بکنم اتفاقاً شماها همه اهل قمید. میگویم یعنی چی؟ اتفاقاً باید سعی کنید اهل قم باشید. اهل ری نباشید. اهل زورا نباشید. اینها را دارم میگویم آخرش انشاءالله روایت عرض میکنم که داستانش چیست. اتفاقاً نشان میدهد ما نسبت به قم وظیفه داریم. اگر میخواهیم ظهور رخ بدهد، باید قم را نگه داریم. برای قم طرح دارند، برنامه دارند. عرض میکنم انشاءالله.
در روایت دارد، امیرالمومنین (علیهالسلام) فرمود: پیغمبر اکرم وقتی معراج رفتند، آسمان چهارم که رفتند، نگاه کردند به یک قبهای از مروارید، یک گنبد مروارید که چهار تا پایه داشت، چهار تا در داشت از استبرق سبز. پیغمبر به جبرئیل فرمودند که این گنبد چیست؟ من در آسمان چهارم از این گنبد زیباتر ندیدم. خطاب کرد به پیغمبر، گفت: «حبیبی محمد! هاذیه صورت و مدینه یقال قم». این صورت ملکوتی یک شهری است که بهش میگویند قم. «یجمع فیها عباد الله المؤمنون». آنجا بندههای مؤمن خدا جمع میشوند، انتظار پیامبر و شفاعتش را در قیامت میکشند. منتظر حساب و کتاب قیامتند. «یجری علیهم الغم و الهم و الاحزان و المکار». اینجاش هم هست، بلا از اینها برداشته شده، ولی این اهل قم همیشه توی غصه و رنج و اینها هستند. این غصه و رنجشان هم نه از باب مثلاً گرفتاریهای معیشتی، بابت آن غصههایی که برای دین دارند.
عجیب است. این روایت را امام هادی (علیهالسلام) نقل میکنند از اجدادشان تا پیغمبر اکرم. راوی میگوید که از امام هادی پرسیدم که: «متی ینتظرون الفرج؟». اینها کی منتظر فرج میشوند؟ کی گشایش برای اهل قم میشود؟ فرمود: «اذا ظهر الماء علی وجه الارض». هر وقت آب روی زمین جاری شد. که اینجا علما بحثهایی دارند که این آب روی زمین جاری میشود یعنی چی؟ قرار است سیل بیاید در قم؟ خدا نکند. دفن شده این شهر، نابود نمیشود. یا نه، مثلاً آب جاری میشود، چون شهر قم از اول منطقه بیآب و علف بوده، وسط بیابان بوده. توی همین الانش هم که مشکل آب داشته. آن اول اول، قنوات بوده که اصلاً یک منطقه دور شهر قم به اسم منطقه قنوات. چشمه و اینها به این شکل نداشته. آب اصلاً نداشته. گفتند که هر وقت آب جاری شد، یعنی معنایش این است که مثلاً چشمه میآید توی قم، رودخانه جاری میشود. این را به عنوان نشانه فرج گفتهاند که در قم وقتی که آب جاری شد، این نشانه این است که دیگر دارد گشایش ایجاد میشود.
وقت در روایت دیگری فرمود که از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پرسیدند که آقا موقع فتنهها و جنگ ظهور سیف، وقتی شمشیرها به هم میخورد که قبل از ظهور همه عالم تقریباً درگیر جنگ میشود، آن سالمترین شهر کجاست؟ فرمود: «اسلم المواضی یومئذ قصبته قم». همین روستای قم سالمترین جاست موقع فتنه. بعد فرمود: «التی یخرج منها انصار خیر الناس». خیلی تعبیر قشنگی فرمود. بهترین مردم از جهت پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ، عمو و عمه که منظور کیست؟ امام زمان. فرمود بهترین مردم یارانش. «یخرج منها انصار خیر الناس». از قم یاران او خروج میکنند. آنجا جمع میشوند، از آنجا حرکت میکنند، خروج. و آنجا جایی است که «موضع و قدم جبرئیل.» تعابیر دیگر عجیب است در مورد جای پای جبرئیل. آنجاست. جایی که ازش آب میجوشد. هرکی از آن آب بخورد، از دردها در امان میماند.
شاید آن آبی هم که قرار است جاری بشود همین باشد. از آن آب اگر به یک گلی، به یک خاکی زده بشود، گل که بشود، میشود همان گلی که عیسی توش فوت میکرد، پرنده زنده میشد. آن گلش از خاک قم است. تعابیر عجیب. و امام رضا (علیهالسلام) گفتهاند که از این خاک غسل کردند یا غسل میکنند. احتمال دارد که این ادامه کلام امیرالمؤمنین باشد. اگر این باشد، باز خودش یک پیشگویی دیگر است که امام رضا (علیهالسلام) از آن آب غسل میکند. چون امام رضا (ع) آمدهاند به شهر قم. این مدرسه رضویه که الان در قم معروف است، معروف به اینکه امام رضا (ع) آنجا حضور پیدا کردهاند. آنجا قدمگاه امام رضا (ع) است. توی منطقه نشانههایی هست. قمیها میدانند. توی خیابان آذر معروف است که اینجا قدمگاه امام رضا (ع) است.
اگر این باشد که پیشگویی هم هست که رضا آنجا میرود از آن آب غسل میکند. فرمود گوسفند ابراهیم از اینجا بوده، عصای موسی از اینجا بوده، خاتم سلیمان هم از اینجا بوده. در روایت دیگر فرمود: «اهل قم انصارنا». اینها یاران ما هستند. اهل قم. در روایت دیگری میگوید که پیش امام هادی (علیهالسلام) ذکر قم شد. خب دیگر قم دیگر زمان امام هادی و امام عسکری اصلاً محشری بوده. بزرگانی در آن زمان بودند. پایگاه قدرت بود اصلاً برای امام عسکری (علیهالسلام). قم منطقه ویژهای بود. میگوید با امام هادی (علیهالسلام) یاد قمیها کردیم و «میلهم الی المهدی»، که اینها چقدر تمایل به مهدی دارند. حضرت ترحم علیهم؛ دعای رحمت کردند برای قمیها. فرمودند: خدا ازشان راضی باشد. فرمودند بهشت ۸ تا در دارد، یکیش مخصوص اهل قم است: «واحد منها لا اهل قم». در روایت دیگر دارد سه تاش مال اهل قم است، یکیش مال اهل قم است. این یک بحث مفصلی است. دیگر اصلاً نمیشود بهش پرداخت. اصلاً درهای بهشت چیست؟ چرا هشت تاست؟ بعد آن یک دانه اش چیست؟ چرا برای اهل قم باز میشود؟ این خودش دو سه ساعت سخنرانی وقتی عمری بود، یک جایی فرصتی بود، انشاءالله بهش بپردازیم.
بعد فرمود: «هم خیار و شیعتنا من بین سائر البلاد». بهترین شیعیان ما از بین همه جاهای دنیا، اهل قم است. «خمر الله تعالی ولایتنا فی طینتهم». خمیره گل اینها از ولایت ماست. آن آبی که خدا در گل وجودی اینها ریخته، آن آب ولایت. خیلی تعبیر. در روایت دیگر فرمود: معدن شیعیان ماست. ادامه همین است. فرمود: «فأما ری»، اما ری. فرمود قم معدن شیعیان ماست. روایت از امام صادق (علیهالسلام)، عبدالله بن سنان نقل میکند. معدن شیعیان ماست. «اما ری فویل له من جناح». وای به حالش از چپ. خدا به داد اهل ری برسد. «ام ان الامن فیها من جهت قم». اگر امنیت بخواهد در ری حاکم بشود، از جهت قم حاکم میشود. چه تعابیر عجیبی. قمیها به تهران امنیت میدهند. اینها باعث امنیت تهران میشوند. قم و اهل قم امان میآورند برای اهل ری. بعد پرسیدند که آقا این دو طرفش منظور چیست؟ فرمود: یک طرفش بغداد است، یک طرفش خراسان. از دو طرف فتنه است به سمت ری. آن ور شمشیر خراسانیهاست، این ور شمشیر بغدادیهاست. «فیهوی اهل ری الی قم». اهل ری به قم پناه میآورند، به اهل قم. به اینها پناه میدهند. بعد دیگر حالا اتفاقات دیگری رخ میدهد.
توی روایت دیگری فرمود: «قم آل محمد». اللهم صل علی محمد و آل محمد. این کلمهاش که با عین است، به آن آشیانهای میگویند که پرنده آن سر درخت میسازد دیگر. گربه و این جونورها این شکلی دستشان بهش نمیرسد. به آن میگویند آشیانه. فرمود: آشیانه شما اهلبیت قم است، و معوای شیعیان. حالا اینجا بعضیهایشان بد گفته. فرمود: «ولاکن سیهلک جماعه من شبابهم». بعضی از جوانهای قمی هم آقا بدن. هلااک میشوند به «معصیت آبائهم»، به خاطر اینکه حرف باباهاشان را گوش نمیدهند و «الاستخفاف و السخریه بکبرائهم». بزرگاشان را مسخره میکنند، تحقیر میکنند، مشایخشان را، علمایشان را. قمیهای بد هم داریم که قدر نمیدانند نعمت بزرگانشان را. بعد بعدش چی فرمود؟ «مع ذلک یدفع الله عنهم شر الاعادی و کل سوء». با همه اینها، با اینکه توی قمیها بدی هم هست، خدا هم شر دشمن را از اینها دفع کرده، هم شر بدیها را از اینها دفع کرده.
با این حال، خدا به بدهای قم نگاه نکرده، از بدشان هم دفع بلا میشود. «فاطمیین معوای فاطمیین» شهر قم است. فرمود: یک زمانی میرسد دوستداران ما را دور میکنند، تحقیر میکنند، پراکنده میکنند. آن هم میفرماید برایشان خیر است، چون اینها اگر شناخته بشوند به محبت و معرفت ما، دشمن نابودشان میکند. ولی توی همان زمان هم به قم باید پناه برد چون قم منطقهای است که هرکی بخواهد نیت بد بهش داشته باشد، خدا ذلیل میکند و از رحمتش دور میکند. توی یک روایت دیگر دارد، من چند تا روایت بخوانم بعد آن روایت اصلی را بگویم و تمام کنم، خسته نشوید.
میگوید خدمت امام صادق (علیهالسلام) نشسته بودیم. یک جماعتی بودیم. عمران بن عبدالله قمی آمد خدمت حضرت. یک سوالی داشت. حضرت خیلی تحویلش گرفتند. به امام صادق (ع) گفتم که آقا چرا این آقا را اینقدر تحویل گرفتید؟ فرمودند: این از اهل بیت نجبا جزو خاندان نجیبان. گفتم آقا اهل بیت نجیبان یعنی کیا؟ یعنی اهل قم. یعنی این اهل قم است، قمی است. برای همین اینقدر تحویلش. افراد دیگری آمدند، حضرت فرمودند که این چون قمی بود من اینطور باهاش برخورد کردم، اینقدر احترامش کردم.
این روایت میفرماید که پیغمبر وقتی معراج رفتند، فرمودند من وقتی معراج رفتم روی کتف راست جبرئیل نشستم. حالا مگر جبرئیل کتف دارد؟ آن هم کتف راست؟ داستانی رفتیم و من نگاه کردم به زمین دیدم یک منطقه از زمین سرخ رنگش از زعفران قشنگتر است و بویش از مشک قشنگتر. دیدم یک پیرمردی هم روی سرش کلاهخود نشسته روی این تیکه از زمین. به جبرئیل گفتم که این زمین سرخ چیست که اینقدر زیباست، از زعفران زیباتر و از مشک خوشبوتر؟ فرمود: «بقعه شیعتک به شیعه وصیک علی». اینجا سرزمین شیعیان تو و شیعیان وصیات علی بن ابیطالب است. گفتم که این پیرمرد کیست با این کلاهخود آنجا نشسته؟ فرمود: ابلیس. پیغمبر فرمودند که چی میخواهد از اینها؟ گفت میخواهد که اینها را از ولایت امیرالمومنین دور کند. دعوت به فسق و فجور کند. پیغمبر فرمودند که برو پایین. این را روایت شیخ صدوق نقل کردهاند در علل الشرایع. پیامبر به جبرئیل فرمودند برو پایین. میگوید آمدیم پایین با سرعتی که از سرعت برق بیشتر. پیغمبر به این ابلیس فرمودند: «قم یا ملعون!». بلند شو ببینم ملعون. «فشرک اعدام فی اموالهم». به اینجا چشم نداشته باش. از اینها سهم نداری. برو توی اموال دشمنان اینها شریک شو. تو توی بچهها و زنهای دشمنهای اینها شریک شو. «فإن شیعتی و شیعه علی لیس لک علیهم سلطان». سلطنتی به شیعیان من، به شیعیان علی نداری. از آنجا نام قم، قم شد. یکی از دلایلی که نام این شهر قم است.
پس هم خودشان اهل قیامند، هم شیطان را از آن شهر بلندش کردهاند. شیطان در شهر قم چنبره ندارد. وضعیتش وضعیتی است که ایستاده نمیتواند بنشیند. شیطان نمیتواند بنشیند. جا برای نشستن ندارد. آواره است. میچرخد. جایی که بخواهد چنبره بزند. بعد خدمت شما عرض کنم که همین روایت را توی روایت دیگر از امام صادق (علیهالسلام) نقل کردهاند. یک نکتهای اضافهتر دارد، خیلی قشنگ. میگوید کسی آمد خدمت حضرت. خدمت امام صادق (علیهالسلام) گفت آقا من میخواهم یک سوالی بپرسم، قبل من هیچکس نپرسد، بعد من هم هیچکس نمیپرسد. حضرت فرمودند که آمدهای در مورد حشر و نشر سوال کنی؟ گفت: به خدایی که پیغمبر پیغمبر کرد، آره. حضرت فرمودند که: «یحشر الناس کلهم الی بیت المقدس». روز قیامت مردم وقتی میخواهند محشور بشوند، حشرشان همه به سمت بیت المقدس. همه آن سمت. همه مردم میروند به سمت بیت المقدس. آنجا حساب و کتابشان صورت بگیرد.
یک گروهاند که جای دیگر حساب و کتاب میشوند. «الا بقعه بأرض الجبل یقال لها قم». یک منطقه بهش میگویند قم. آنجا داستان حساب و کتابش فرق میکند. اهل قم را توی همان جا حسابشان را رسیدگی میکنند و از همانجا مستقیم میروند بهشت. آن دری که به سمت بهشت باز میشود داستانش این است. بعد فرمود: «اهل قم مغفور لهم». اهل قم بخشیده شدند و بهشتیاند. بعد پرسید که: آها، اینجا آن عبارتی بود که عرض کردم. این اهل قم داستانش چیست؟ مال این روایت است. میگوید این از جا پرید، این شخص که سوال پرسید، گفت: «یا ابن رسول الله! اهل قم...؟». فرمود: بله. «نعم». اینجا عبارت مهم: «و من یقول به مقالتهم». اهل قم که گفتم، منظورم آنهایی است که قائل باشند به آن چیزی که قم قائل است: آن مکتب قم، آن معدن قم. هرکی فکر خودش را از آنها گرفته، همسو با اینهاست، مال آن مکتب است، مال آن جریان است، مال آن خط است. ما به اینها میگوییم اهل قم. اهل قم داستانش این است.
اهل قمی که مقدمهساز ظهورند، بهشتیاند، انصار امام زمانند، قائم مقامند. همه تعابیری که منظور فقط آن نیست که توی قم نشسته. ممکن است کسی هم توی عمرش یک بار قم نرفته، اولین اهل قم است. چرا؟ چون خط را از آنها گرفته. فکر را از اینها، دنبال اینها دارد میرود. بعد اینجا دوباره حضرت فرمودند: یک چیز اضافهتر بهت بگویم؟ گفت: بله. حضرت همان روایتی که از معراج بود را برایش خواندند که پیغمبر به ابلیس فرمود که از اینجا بلند شو برو.
یک دو تا روایت دیگر هم بخوانم و کمکم تمامش کنم. البته خیلی روایت هست و روایات عجیبی هم هست. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: بر سر شهر قم یک فرشتهای نشسته، دائم دارد بال میزند. توی عالم خبرهای دیگر ما، خبر ملائکه عجیب و غریب هم کارهایی میکند. یک ملکی دارد بالای سر شهر قم پر میزند. هرکی که قصد سوء دارد به شهر قم، آن ملک «اذابه الله کذوب الملک فی الماء». خدا ذوبش میکند. همانطور که نمک توی آب ذوب میشود.
فرمودند: «سلام الله علی اهل قم». سلام خدا بر اهل قم. خدا زمین اینها را سیراب بکند. برکات را برایشان جاری بکند. گناههایشان را برایشان حسنه بکند. «هم اهل رکوع و سجود». اینها اهل رکوع و سجدهاند و «قیام و قعود». اینها اهل قیام و قعودند. بعد اینجا اهل قم را به طور خاص معرفی فرمود: «هم الفُقهاء، العلماء الفُهَما». اینها عالِمند، فقیهاند، اهل فهمند. اینها دینشناسند. اینها دین را میفهمند. «هم اهل الدرایه و الروایه و حسن العباده». اینها اهل روایتند، اهل عبادتند، اهل فهمند.
اینی که از اینها تعریف کرده، به خاطر این است. پس مکتب قم یعنی این: یک جریانی در قم شکل میگیرد که مقدمهساز ظهور میشود. اینها دینشناسند. قرائت اینها از دین درست است. همه عالم منحرف میشوند، حرفها غلط، قرائت میشود از مکتب اهلبیت فاصله میگیرند، قروقاطی پیدا میکند. یک جاست قرائتش، گفتمانش ناب است. حرفش حرف اهلبیت است. آن مکتب قم است. معنایش این نیست که هر آخوندی را توی قم پیدا کردی یعنی این حرف امام صادق را میزند. جریان کلی قم این شکلی است. فضای کلی قم این شکلی است. توی آن شارلاتان هم پیدا میشود، قلابی هم پیدا میشود، دروغگو، شیاد هم پیدا میشود که داشتیم در طول تاریخ هم کم نداشتیم. ولی فضای کلیاش نه. فضای کلیاش فضای دلدادگی به اهلبیت، فضای علم، فهم درست از دین است. جریانی که در طول تاریخ آدم در قم میبیند همین است تا همین امروز.
همیشه هم دشمن داشته. همین دیروز شما دیدید یکی از این روزنامهها برداشته چیز زده یکی از علمای قم را تئوریسین جنگ. یهودیها دستشان به قم نمیرسد بزنند. سربازانی دارند در ایران. یهودیها ترور میکنند، اینها میکشند. به خون این اهل قم و مکتب قم تشنهاند. یک زمانی بعضی بزرگان مثل آیتالله مصباح بودند، اینها با قلمشان ترور میشدند. چشم نداشتند اینها بالاخره دعوای مدالی است دیگر. اسرائیلی دستش به آن یحیی سنوار (رضوانالله علیه) میرسد، او را ترور میکند. دستش که به قم که نمیرسد، نمیتواند بزند این را دیگر. میسپارد به این نوکرهای بیمزد و مواجب. میگوید تو تیترش را بزن. تو بنویس. تو مقالهاش را بزن. تو ترور کن. توی بدگویی کن. تو تحقیر کن. تو مسخره کن. چقدر فیلم ساخته میشود در تحقیر و تمسخر روحانیت، آخوندها. فیلمهای پرفروش سینمای ایران. خیلی عجیب است. مملکت آخوندی با بودجه آخوندی، فیلمهای متنوع و متعدد علیه آخوندها برای تمسخر آخوندها. پرفروشترین فیلمهای سینمای ایران تمسخر آخوند. مملکت آخوندی. خیلی عجیب و جالب. بعد خود آخوندها پول میدهند یک عدهای بیایند مسخرهشان کنند، تحقیرشان کنند. این یک چیز عجیبی است. به خون اینها تشنهاند.
توی همین جماعت ایرانی، حتی ممکن است کسانی که توی قم هستند کینه دارند، دشمنی دارند. جریان قم این است. مکتب قم این است. اینها زمینهسازند. اینها داستانشان به ظهور منجر میشود. اینها یهود را نابود میکنند. اینها کار را تحویل امام زمان میدهند. بعد از اینکه امام زمان ظهور کردند، اینها عالم را اداره میکنند. ما وظیفه داریم شهر قم را حفظ بکنیم. الان شما ببینید از اول این انقلاب، مجلس خبرگان علمای قم بودند. قانون اساسی علمای قم نوشتند. رهبر را آنها انتخاب میکنند. مجلس خبرگان اخیر. اینها درد است دیگر. یک جایی باید گفته بشود. یک جایی باید یک فکری برایش بشود.
آنقدر تعداد فقهای ما متأسفانه روبه نزول است. توی بعضی از استانها فقیه نداشتیم برای اینکه رقابت شکل بگیرد. توی آن استان انتخابات بعضی استانها داشت باطل میشد. مجبور شدند از استانهای دیگر گزینه فرستادند. بعضی استانهای دیگر که فقط انتخابات برگزار بشود، دو نفر باشند که اینجا مردم بتوانند رأی بدهند. این یک طرحی است که دشمن برای درازمدت دارد برای قم. رهبر انقلاب فرمود: طرحی که برای نابودی انقلاب دارند، آنتیتزاش توی قم است. با قم است که میتوانند انقلاب را نابود کنند، با توپ و تفنگ میشود، با موشک نمیشود. اگر قم را از فضای خودش خارج کردند، که انشاءالله نخواهند توانست به شرط اینکه من و شما وظیفهمان را انجام بدهیم. اگر قم را توانستند خارج کنند، داستان بعد دیگر داستان تمام است. یعنی کلاً قید ظهور و همه جریانها را باید بزنیم. چون اینان که میتوانند ظهور را محقق کنند. ما هم گاهی خودمان هم گول میخوریم و توی این فضاهایی که علیه اینها گفته میشود، ما هم توی این داستان دست آدم مؤمن مذهبی. ما نمیشود بچهاش برود طلبه بشود. خب برای چی مانع میشوی؟ مکتب قم را باید زنده نگه داشت. تو باید خودت اصرار کنی، خودت تشویق کنی، خودت بورسیه کنی، این برود آنجا درس بخواند. اصلاً جماعتی باید شکل بگیرد. اینها باید فکر بشود. جماعتهایی، مجموعههایی باید شکل بگیرد به عنوان بورسیه. یک طلبه استعداد دارد، یک جوانی مستعد است، این را بورسیه کنند برود درس بخواند. بابا مگر شما نمیخواهید امام زمان ظهور کنند؟ ظهور همهاش توی ترقه نیست. همهاش توی داستان دعوا و موشک و اینها نیست. یک ور داستان اینجاست. توی قم است. توی تربیت عالم، فقیه، حفظ این جریان قم است. از اینها باید حمایت کرد. از این حوزه باید حمایت کرد. این شرط ظهور امام زمان است. قم را باید نگه داشت، سرپا. این داستان.
در فضیلت شهر قم مطالبی فرمودند. فرمود: تربت قم مقدس است. در روایت دیگر فرمود: اصلاً خودش یک بخشی از بیتالمقدس است. از خاک بیت المقدس قم ساخته شده. تعابیر عجیبی است که اینها هر کدامش جای بحث گفتگو دارد. و فرمود که اینجا کوفه صغیره است که در مورد کوفه صغیره هم عرض کردم. یعنی اگر آن پایتخت حکومت امام زمان، کوفه کبیر است که نجف باشد و کوفه باشد، اینجا کوفه صغیره است. اینجا مرکز حاکمیت سربازها، اینجا تربیت. جاهای دیگر هم که میروند از اینجاست. میدانی شما الان مناطق دیگر امام که حوزه سرپا [است]، واقعش این است که از قم سرپا [است]. تهران، اصفهان، همه اینها اساتیدش، علمایش، مبدأش معمولاً از قم بوده. بزرگانی که از قم تربیت شدهاند. این منطقه قم، این داستان قم است. قمیاند که مقدمهساز ظهورند.
در تاریخ هم قمیها از خودشان رشادتهای عظیمی نشان دادند. حالا در دفاع مقدس که واقعاً محشر بود. هم سپاه لشکر علی بن ابیطالب در قم، بسیجیهای قم، هم روحانیون قم که روحانیون از جهت صنفی بیشترین شهید را در دفاع مقدس داشتند. جبهه را اینها اداره کردند. جنگ را اینها دفع کردند که فرمود: امنیت اهل ری را هم قمیها تأمین میکنند. اینها را به چشم دیدیم خودمان. جنگ و اینها را دفع کردند. فتنههای مختلف فرهنگی و اعتقادی از آن مرکز دفع میشود. در تاریخ همینها خوشسابقهاند. در قضیه حضرت معصومه (سلامالله علیها) درخشان بود. چیزی که در قم رقم خورد.
حضرت معصومه (سلامالله علیها) وقتی به ساوه رسیدند، ناخوش بودند. وجوهی گفته شده برای اینکه ایشان ناخوش شدند. بعضی گفتند که ترور کردند، مسموم کردند. بعضی این احتمال را به صورت جدی دادهاند که یهودیها مسموم کردند حضرت معصومه (سلامالله علیها) را. نشانههایی هم دارد که از بغداد دنبال ترور حضرت معصومه (سلامالله علیها) بودند. جمعیتی که همراه ایشان بود، تمام مردانی که همراه حضرت معصومه (سلامالله علیها) بودند، ترور شدند توی این مسیر. همه مردان جا به جای منطقه ترور شدند، کشته شدند. دیگر به شهر ساوه که ایشان رسید، حالا این ترور به عنوان احتمال مطرح است دیگر، که هم ایشان را ترور کرده باشند، هم همراهان ایشان. البته بعضیهایشان را که کشتند. یعنی وارد درگیری شدند با بعضی ایشان وقتی که رسید.
برخی گفتند در منطقه ساوه مسموم شد یا مسموم بود، آنجا سم اثر کرد. برخی قائلاند که نه دیگر، این اتفاقاتی که برای ایشان رقم خورد و مصیبتهایی که دید در این مسیر، باعث شد که دیگر احوال ایشان دگرگون بشود. و نکته جالب این است که وقتی که به ساوه رسید، حضرت معصومه (سلامالله علیها) خود ایشان پرسید. فرمود: «ظاهراً یک روستایی در این نزدیکی به نام قم است، درسته؟». گفتند: بله. فرمود: «من را آنجا منتقل کنید». این نبود که قمیها درخواست کنند. نه، خود حضرت معصومه (سلامالله علیها) درخواست کردند. قمیها باخبر شدند، حضرت معصومه دارند تشریف میآورند. چه عشق و ارادت و علاقهای. رفتند شهر را آذین بستند، آماده کردند با شتر گلریزان به استقبال حضرت معصومه (سلامالله علیها). یک منطقه اختصاصی به ایشان دادند. ۱۷ روز بین ۱۶ تا ۱۷ روز حضرت معصومه (سلامالله علیها) قم بودند. آنجا شد محل عبادت و استراحتشان. پذیرایی شایانی کردند که الان این منطقه در قم هست به نام بیتالنور. بعد هم که حضرت معصومه (سلامالله علیها) از دنیا رفتند. یکی از این قمیها، یکی از این اشعریها، باغش را هدیه داد به حضرت معصومه، گفت: اینجا باشد مزار حضرت معصومه. از بعدش هم افراد معمولی را آنجا اجازه نمیدادند دفع بشود. فقط بنیهاشم، امامزادهها توی این باغ کنار حضرت معصومه اجازه داشتند دفن بشوند. چه ارادتی نشان دادند این قمیها. تاریخشان این است. سابقهشان این است. سنگ تمام گذاشتند برای حضرت معصومه (سلامالله علیها). میگفتند: این دختر امام است. این خواهر امام است. این عمه امام است. حقش این است که احترام گذاشته بشود.
ببینید قم این بوده. سابقهاش این است که اهلبیت اینقدر به این شهر دل بستهاند. اینجور خودش را نشان داده در طول تاریخ. دیگر شما مقایسه کنید با خیلی جاهای دیگر. میدانم دلتان کجا پر میزند وقتی نقل قول از قم میشود. لابد با دلتان میروید به شام. چقدر اینها بد بودهاند. آدم خوبی قمیها را که میبیند، تازه بیشتر میفهمد چقدر اینها جنایت. همراهانش را از دست داده حضرت معصومه (سلامالله علیها). عرض کردم یک وجه در رحلت ایشان این است که ایشان دچار تألمات روحی شد. آنقدر که فشار به ایشان وارد شد از شهادت برادرانشان، همراهانشان. یعنی نشان میدهد که به هر حال حالت طبیعی برای یک زن تو این مسافرت با این داغها، همچین حالی است. جا دارد که دق بکند مثل فاطمه معصومه (سلامالله علیها). حتی اگر کسی متعرض او هم نشود، صرف دیدن این داغ باعث میشود که یک همچین زنی دق بکند.
بریم دیگر، خیلی مقدمه را طولش ندهم. فدای آن خانومی که همین داغهایی که دیده بود برایش بس بود. حتی اگر تا آخر عمرش بهش احترام هم میگذاشتند، خود این داغها میتوانست از پا درش بیاورد. اگر هرجایی میرسید با عزت و احترام هم برخورد میکردند مثل حضرت معصومه (سلامالله علیها)، جا داشت از پا بیفتد. تازه آن مصیبتهایی که حضرت معصومه دیدند کجا در طی چند ماه در چند منطقه، با آن مصیبتی که توی یک نصف روز رقم خورده. دیشب همه عزیزان جمع بودند، امروز سر هر کدام به یک نیزهای است. خیلی اوضاع فرق میکند. چه داغی است این داغی که زینب کبری (سلامالله علیها) دید. جا دارد از پا در بیاورد. لذا امام سجاد فرمود: شبش، نیمه شب، بلند شدم برای عبادت دیدم عمهام زینب نشسته است. ماندم اگر مشغول عبادت است که باید ایستاده باشد، اگر مشغول استراحت است باید خوابیده باشد. تا حالا این موقع ساعت این وقت شب عمهام را نشسته ندیده بودم. پرسیدم: «عمه جان مشغول چه کاری هستید؟». فرمود: «عبادت میکنم عزیز دلم». فرمود: «چرا نشستهای؟». عرض کردم: «عمه جان، این پا دیگر رمقی برای ایستادن [ندارد]. این داغهایی که من امروز دیدم توانی برای من نگذاشته». فدای این بانو.
این تازه کربلاست. تازه روز خوش زینب است. تازه اول داستان است. تازه از اینجا شروع میشود. قمیها سنگ تمام گذاشتند، جا دادند، پذیرایی کردند، احترام کردند، گلریزان کردند. شامیها هم سنگ تمام گذاشتند. فقط سه روز داشتند شهر را آماده میکردند. قمیها آذین بستند، دختر پیغمبر دارد میآید. شامیها هم آذین بستند، دختر علی دارد میآید. نقل و نبات پخش کردند، شیرینی دادند، بزن و بکوب راه انداختند. البته خوب تفاوت بود. فاطمه معصومه را از باب احترام این کار را کردند، ولی زینب کبری را از باب تحقیر این کار را. گفتند: این خارجی است. انتقام زخمهایی که علی بن ابیطالب به ما زد و میشود ازش گرفت. ما داغ خیبر داریم از علی، ما داغ صفین داریم از علی. دستمان به علی نرسید، دستمان به دخترش که میرسد چهها که نکردند در شام.
دیگر روضه را بسش ندم. فقط یک جمله را نقل کنم. ببخشید دیگر اذیتتان کردم با این روضه. همه این مصیبتها به کنار، کارهایی که کردند، اتفاقاتی که رقم خورد. یک چیزی این وسط عجیب است. یک نقل قولی از زینب کبری هست. سید بن طاووس در لهوف نقل میکند. این داغ عظیمی که بر قلب زینب کبری بود در شهر شام، این بود. حالا ببینید وضعیتی که سر به نیزه است، خانواده با دست بسته وارد شدند، با رخت اسارت وارد شدند. اینها دارند رقص و پایکوبی میکنند. همه اینها به کنار. یک جایی زینب کبری صدایش درآمد. در یک مصیبت از هیچکدام از اینها گلایه ازش نقل نشده. داغ سنگین بود، ولی یک جایی گلایه نقل شده. صدای زینب درآمد. تعبیر این است: خودش به شمر رو انداخت. فرمود: «من یک درخواستی داشته باشم، اجابت میکنی؟». گفت: «چیست؟». «امکانش هست یک جوری سرها را دور محمل ما قرار بدهی، ما خیلی دید نداشته باشیم». عبارت این است. سادات ببخشید. فرمود: «لقد خزینا من کثره نظر الینا». بس که ما را دید زدند، ما خیلی احساس تحقیر میکنیم. یک کاری کن اینقدر ما را نبینند. شمر ملعون، دشمن را ببینید. شمر ملعون فهمید که انگار این خانواده اینجا نقطه ضعف دارند. دستور داد سرها را یک جوری بیاورند که اتفاقاً بیشتر زنها دیده شوند.
الا لعنت الله علی القوم الظالمین. وای منقلب ینقلبون. خدایا در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش از ما راضی بفرما. عمرمان را نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. اموات علما، شهدا، فقها، امام، حقوق، ذویالارحام، التماس دعا. از سفره با برکت حضرت معصومه و حضرت زینب (سلامالله علیهما) متنعم بفرما. شب اول قبر این دو بزرگوار به فریادمان برسان. خدایا ما را با این توصیفی که گفتیم و شنیدیم از اهل قم، ما را اهل قم قرار بده. ما را آن قمیهای زمینهساز ظهور امام زمان قرار بده. به فضل و کرمت از این ملت، از این مملکت، از امت اسلام بلاهای زمینی و آسمانی دفع و رفع بفرما. دشمنان این مکتب، دشمن اهلبیت، در رأسشان آمریکا و اسرائیل جنایتکار را نیست و نابود بفرما. رهبر عزیز انقلاب را حفظ و نصرت و عنایت بفرما. رزمندگان اسلام، خصوصاً رزمندگان فلسطینی و لبنانی را فتح و نصرت و غلبه را برایشان مقدر بفرما. بیماران اسلام را شفای عاجل و کامل عنایت بفرما. هرچه گفتیم و صلاح ما بود، هر نگفتیم و صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن. بن نبی و آله. رحم الله من قرأ... اتم الصلوه.
در حال بارگذاری نظرات...