این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
* "هذا ما وعدنا الله و رسوله"؛ خوشحالی مؤمن از تحقق وعدهها است نه ظلم ظالمان [23:42]
* جنگی که سپاه جباران را میبلعد؛ صد هزار مرگ در قرقیسیا [26:26]
* پا به پای ما، در بازارها و مجالس؛ روایت حضور امام در روزگار غیبت [33:06]
* فریادی در قلب تاریخ؛ تکیه امام زمان (علیهالسلام) بر کعبه و فراخوان اجابت [37:31]
* آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی؛ از گام دوم انقلاب تا تمدن نوین اسلامی [49:31]
* مقام معظم رهبری: امروز، همان روزگار ظلم و جور در آخرالزمان است [51:48]
* حکومت جمهوری اسلامی در مسیر ظهور؛ قول یقینی مقام معظم رهبری [58:54]
* از قم تا قدس؛ بسیجی ایرانی، رژیم صهیونیستی را ساقط میکند [1:01:33]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.
اللهم صل علی محمد و آل محمد. قبل از اینکه وارد بحث بشویم، یکی از دوستان عزیزمان که در جلسه حاضر هستند، در حین جلسه به ایشان خبر دادند که عمویشان از دنیا رفتند. گروه همه اموات، همه شهدا، همه ذویالحقوق، همه محبین اهل بیت در طول تاریخ، خصوصاً اموات خودمان، اموات این جمع، خصوصاً آنهایی که تازه از دنیا رفتند و چشم به این عالم دارند، انشاءالله با حضرت امالبنین و فرزندان بزرگوارشان محشور شوند. به روح همهشان یک صلوات هدیه کنیم. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
بنده این ساعت پایانی، البته بحثم خیلی مانده است. من تازه میخواهم برگردم به آن بحث ایرانیها که البته چند جلسه جلوتر، چون قواعد کار را فعلاً داشتیم عرض میکردیم و این جلسه هم که مجبور شدیم کمی به اصل این داستان برگردیم که اصلاً چه جایگاهی دارد که ما در مورد ظهور و نشانههایش و علائم و بحثهای آخرالزمانی و اینها بپردازیم که کمی به این شبهات امشب پاسخ دادم و اشاره کردم. انشاءالله که پاسخ درستی داده باشم. اگر عزیزانی و دوستانی نکاتی داشتند، استفاده میکنیم و اشکالات عزیزان را میخوانیم، میشنویم و در جلسات بعد به آنها میپردازیم.
یک روایتی که وعده کرده بودم بخوانم را بخوانم. بعد به آن نکته رهبری انشاءالله آخر جلسه اشاره کنم. در کتاب غیبت نعمانی – خوب، کتاب غیبت نعمانی یکی از آثار فاخر ما در حوزه مهدویت، یکی از منابع اصلیمان است – از مرحوم نعمانی که شاگرد مرحوم کُلینی[۱] بوده؛ ایشان در غیبت نعمانی باب چهاردهم، یک باب مفصل با روایات بسیار، عرض کنم خدمت شما که ۶۸ روایت [دارد]. در این کتاب – حالا غیبت شیخ طوسی و آثار دیگر، آنها سر جای خودش – باب چهاردهم "علاماتی است که قبل از قیام قائم است و یدالله علی ان ظهوره یکون بعدها"، دلالت میکند که ظهور حضرت بعد از اینهاست.
روایت شصتوهفتمش را بخوانم و کمی تحلیل کنیم با همدیگر. خیلی جالب است. همین پاسخ این روزها و حرف اصلی که این روزها میشود زد، همین روایت است. از هر جهت، از هر جهت، ببینید چقدر این روایت فوقالعاده است. من سند روایت را تا اینجا نگفتم. روایت اصلی که امشب میخواستم بخوانم، این روایت بود. سند این روایت را چند جا [ذکر شده]. سندهای مختلفی دارد. آن سندش که در غیبت شیخ طوسی هست، مرحوم آقای ریشهری در دانشنامه امام زمان میفرمایند که سند این روایت در کتاب غیبت شیخ طوسی، سند معتبر است. مخصوص خود ایشان نیست. یعنی [خود] آقای ریشهری ننوشته. هر بخشش را، آن قدری که خبر دارم، به متخصصین آن امر که در آن حوزه به طور خاص کار کرده بودند – مثلاً مدعیان مهدویت، مثلاً به یک گروه، چه میدانم، مثلاً علائم ظهور، چه میدانم، بحثهای تاریخیاش، بحثهای کلامی، بحثهای قرآنی – هر بخشی را به یک گروه خاصی نشان دادند که اینها در واقع در آن حوزه صاحبنظر بودند و متخصص بودند.
خدمت شما عرض کنم که پس این روایت که سندش هم معتبر است، از کیست؟ از جابر بن یزید جعفی، همان آقایی که ۷۰ هزار روایت از امام باقر میدانست که حضرت فرموده بودند: «اگر یکیاش را لو بدهی، یعنی ۷۰ هزار روایت [را] سر لعنت خدا و ملائکه و پیامبر و اینها به تو [باد]». اگر یکی از اینها که گاهی میآمد به حضرت میگفت: «آقا، من سینهام [تحت] فشار میآید؛ اسراری میدانم، خبرهایی دارم، نمیتوانم نگویم.» حضرت فرمودند: «برو زمین را بشکاف، سرت را [بکن] آنجا، بگو، بعد پرش کن.» نکته است، «پرش کن.» این جور بود جابر بن یزید که دنبالش هم بودند و به دستور حضرت، خودش را زد به دیوانگی. میخواستند بکشندش. از [زمانی] که رسید دستش نامه «کُتِبَ دیوانگی»، بزن.
مأمورین حکومتی صبح آمدند دستگیرش کنند، دیدند در کوچه روی چوب نشسته. تاپ تاپ تاپ دارد میپرد، با بچهها دارد بازی میکند. گفتند که: «این آقا چی شده؟» بقیه گفتند: «آقا دیشب خل شده، قاطی کرده.» این مطالعه زیادی به نام این جوری است دیگر. حاج آقا! آدم یکهو قاطی میکند! اینها گفتند: «بابا، این را خدا زده، اعدامش کنیم.» این یک پوششی قرار داد. ظاهراً بهلول را میگویند قضیهاش این مدلی بوده دیگر. به همین واسطه نجات پیدا کرد. خدمت شما عرض کنم که شیعه و سنی هم قبول دارند.
جابر بن یزید از امام باقر علیه السلام روایت میکند. حضرت فرمودند: «یا جابر، حالا بعد.» در این روایت دیگر، باشد دیگر، همراه باشید. روایت دو صفحه است، سه صفحه است، ببخشید. دو صفحه، بخشش را البته هفته پیش خواندم. آن روایتی که هفته پیش خواندیم، مفصل بحث کردیم، بخشی از این روایت.
فرمود: «یا جابر، الزَمِ الأرضَ ولا تُحَرِّک یَداً ولا رِجلا.» «تو بچسب به زمین، نه دست تکان بده، نه پا.» اینها جای بحث. انشاءالله جلسات بعد یک اشاره، یک بحثی، یا یک ساعت، یا دو ساعت انشاءالله خواهم داشت – اگر خدا توفیق بدهد – در مورد مشرقیها که مهم است. ثمره اینها چیست؟ در وظیفه ما تفاوتی ایجاد نمیکند. پدرآمرزیده! یکی از تفاوتهایی که در ثمراتی که دارد، اتفاقاً همین است. همان روایات خروج مشرقیها را آقای نوری همدانی در درس خارج – من آدرسش را دارم – آوردم اینجا که در کدام جلسه درسشان و دقیقاً چی گفتند؟ ایشان از همین مجموعه، این روایت در مورد خروج مشرقیها و حالا روایت دیگری که جاهای دیگر هم داریم، ایشان استفاده میکرد به اینکه این روایتی هم که پس گفته که آقا قبل از ظهور هر پرچمی بلند بشود، طاغوت و باطل است. باید تخصیص [بخورد]. معلوم میشود هر پرچمی نیستش.
آنور گفتند که آقا، پرچم قبل از ظهور طاغوت. اینور هم گفتند اینها پرچمشان حق است. قتل عام شهدا، کشتههایشان شهیدند و پرچمی که بلند میکنند و زمین نمیگذارند، مگر اینکه تحویل صاحبش [دهند]. معلوم میشود که پس میشود انقلاب کرد. انقلاب مورد تایید هم داریم. فقهی دارد، آقا. خیلی فرق میکند. بعد اگر مورد تایید امام زمان باشد، هم اصل تشکیل حکومت وظیفه منتظر است، هم حفظ این حکومت وظیفه منتظر است. حرف سیاسی نزنید؛ به نظام و انقلاب خامنهای و خمینی اینها کار نداشته باشیم. اگر آن روایت این نظام را تایید کرد یا هر نظامی را. تطبیق ندادنش بهتر است. برای اینکه ما که نمیدانیم کدام انقلاب [است]. ما هر انقلابی که شد، باید حفظش کنیم دیگر. غیر از این است؟ این هست یا نیست؟ اینکه معلوم نیست آقا، یکی دیگر است. ما چون محتمل [است] "شبهه محصور است" دیگر، باید حفظش کنیم. یک انقلابی شکل گرفته. تا حالا که نبوده که. محتمل [است] این همان باشد و این را تایید کردهاند و گفتهاند: «تحویل صاحبش میدهد. این پرچمش حق است. این مورد تایید است. این را باید حفظش کرد.»
اگر حالا ما که ادله دیگری داریم، برای هم تشکیل انقلاب، هم حفظ انقلاب، ولی با آن کسی که در این فضاست به روایات کار دارد، به فضای امام زمان کار دارد، فقط جانم فدای امام زمان، هیچکی دیگر نه. گفتگو کرد. بعد حالا حفظ این نظام برای تویی که عاشق امام زمانی، وظیفه است. بدون نظام نمیشود به امام زمان رسید. اینها بیعت میکنند با امام زمان. روایتش را میخوانیم. بخوانم بشود اشارهای شده. تلاوت جالبی. پس وظیفه داریم انقلاب را حفظ کنیم. هر کاری که به این انقلاب آسیب بزند، حرام است. ولو به این قطعی برق بدون هماهنگی تعیین وقت قبلی باشد. مگر میشود آسیب زدن به امام زمان؟ آن کسی که دارد این کار را میکند، خیانت به امام زمان است. دارد پیچ این حکومتی که قرار است بار تشکیل حکومت امام زمان را بکشد – که حالا در بیانیه دوم فرستادن که باید بخوانم – مردم را از پشت این نظام خالی میکند. این حماقت است یا عین خیانت است؟ اگر خوب بگردد آدم، بعید نیست برسد به دستهایی که پشت قضیه دارند هم طراحی میکنند، هم اجرا میکنند. از سادهلوحی بعضیها استفاده میکند. از کارنابلدی [شان] او.
پس اینها ثمره دارد. امام باقر فرمودند که: «الزم الأرض»، «تو بچسب به زمین، نه دست تکان بده، نه پا.» پس یک اصل اولیه داریم که آقا، خودت را دخالت نده در این دعواها و داستانها. شیعه اگر بخواهد خودش را نخود آش بکند، آقا ازش هیچی نمیماند کلاً. مگر چقدر هستیم؟ این بزرگوارانی که تزشان این است که با ظالم بجنگ. ایادی استکبار. با همه ایادی استکبار باید بجنگیم. الان باید با [آمریکا] بجنگیم، با عربستان بجنگیم، با اردن بجنگیم، با طالبان بجنگیم. نه، همه ایادی استکبارند. با بحرین باید بجنگیم، با امارات باید بجنگیم. شهرام، بهرام فرق نمیکند. هر کی هرجا عالم بود با میانبر. الان باید بجنگیم. چین شیعیان چین را دارد میکشد. بجنگیم. هند مثلاً کشمیر باید بجنگیم. [ولی] دیپلماسی هم ندارد. نه آقا، اصل اولی که «الزم الأرض» است، بنشین، تکان نخور. دعوای خودت را نینداز وسط. دنیا میخواهید وارد درگیری نظامی و فیزیکی بشوید با نقشهای که من دارم بهت میگویم بیا جلو. خیلی مهم است. البته این هم نیستش که هرکی از خیابان رسید، روایت بردارد بخواند، بفهمد. «نقشه را رهبری فلان جا اشتباه گفته، فلان کس آنجا اشتباه فهمیده.» این جوری هم نیست.
فرمود: «تکان نمیخوری، حتی تَری علامات.» از «کَرُها»، ما تطبیقمحور نیستیم ولی علامتمحور هستیم. ما علامتمحور [هستیم]. چون امام باقر به جابر فرمود: «تا این علامت را ندیدی، تکان نمیخوری.» ما را با علامات بار آوردند. ما دلخوشیمان به علامات. در رپ شیعه، «بالامانی»، چشممان هم به علامات. «تکَوَّنَ من حَتّى تَرى عَلاماتٍ اَدرَكَها» تا این علامتهایی که میگویم ببین. «از کَرُها» اگر البته زمانت بود، اگر رسیدی، اگر سنوسال تو زمانه تاریخ جواب داد.
«اولها اختلاف بن العباس.» اولیش اختلاف بنیعباس. خب حالا این چی هست؟ حضرت دارد پازل تعریف میکند. جابر فهمید. اختلاف بنیعباس با اینکه از آن علوم غیبی و آن اسرار دیگری که دارد، فهمیده باشد. اختلاف بنیعباس چی [است]؟ میفهمیم ما. دانه به دانه آن چیزی نیست. جملهای که ساواک به رهبری گفته بود دیگر. بازداشتگاه گفته بود: «تو کارهایت دانه به دانه آن چیزی به حساب نمیآید، ولی وقتی همه را با همدیگر جمع میکنیم، خدا میداند چی میشود.» دستگیر کرده بودند. «دانه به دانه چیزی به حساب نمیآید.» اینها این شکلی. اهل بیت دارند با ما صحبت میکنند که روی دانه به دانه آن کسی نمیتواند، نه کسی لو میرود، نه چیزی به هم میریزد. معصوم حواسش [است]. معصوم رند است. آقا، به قول بزرگی میگفت: «معصوم از همه رندتر است.» اطلاعات طبقهبندیشده را حواسش هست. کدگذاری حواسش هست. بلد است. بلد است چه شکلی با ۱۴ قرن بعد تلهپاتی حرف بزند، حرفش را بزند و در عین حالی که گفته، هیچکی هم نتواند به هیچ جایش خدشه کند. زیارت عاشورا میخواندند. یکی از اینها [در مورد] اوحبانِ اربعه، یقهاش را گرفتند. گفتند: «این چیه؟» اولی، دومی اینها. گفت: «بابا، اولیش که قابیل بود. دومیش نمرود بود.» این اولی و دومی و سومی [را میداند]. امام! بلدی چه شکلی بگوید؟ شما را بار بیاورد بفهمی، کد بگذارد. با تو. آنی هم که اهل این داستانها نیست، نتواند [موفق شود].
«اولیش اختلاف بن العباس.» حالا ما مجموعه از روایات داریم که بنیعباس معرفی کردند. باید بحث بکنیم. این یکیش. دوم فرمود: «و ما اراک تدرک ذالک.» «من خیال نمیکنم تو ببینی اینها را، آقای جابر. ولاکن حَدِّث بِهِ مَن بَعدِی.» یعنی چی؟ «تو که بعید است ببینی. برای بعدیها نقل کن این را. به بقیه بگو.» تطبیق میدهند. یعنی الان که بیشتر از همه بویش میآید، نگوییم. آن وقتی که هیچی بویش نبوده، همه باید به همدیگر میگفتند. الان که کاملاً بویش میآید، دیگر نگویید. خندهدار. در این منطقه.
«و منادٍ ینادی من السماء»، «دیگر منادی که از آسمان ندا میدهد.» «و یجیئکم صوتٌ من اهل دمشق بالفت.» جلسه قبل توضیح دادند. فقط میخوانم از رویش. یک صدایی میآید برای شما از سمت دمشق. آره، ندای فتح، پیروزی. «و تَخسَفُ قریة من قرى الشام تسمَّى الجابیة.» یکی از روستاها، دهکدهها، شهرکها، هرچی در شام فرو رفته میشود که اسمش جابیه است. «و تَسقُطُ طائفةٌ من مسجد دمشق الایمن.» سمت راست مسجد دمشق فرو میریزد. «و مارقةٌ تَمْرُقُ من ناحیة الترک.» یک گروه شورشی از سمت ترک شورش میکند. «و یعقُبُها هَرجُ الرُّوم.» پشت بندش روم به هم میریزد. آشفته میشود. قتل و غارت و جنایت میشود. «و سیُقْبِلُ اخوانُ الترک حتى ینزلَ الجزیرة.» بعدش برادران ترک اقبال میکنند، نازل [در] جزیره میشوند. «و سیُقْبِلُ مارقةُ الرُّوم حتى یَنزِلَ الرملة.» لشکرکشی از سمت روم داریم حتی نازل در رمله میشوند. «فَتِلْكَ سَنَةٌ یا جابر، فیها اختلافٌ کثیرٌ فی کلِّ أرض.» دیگر نخواندم. آنهایی که منتظر بودند امشب حرفهایی در تتمه حرفهای آن جلسه بگوییم، اینجاهاست.
فرمود: «در آن سال، ای جابر، تو همان سال.» پس حضرت دارد علامت میدهد. علامتش هم علامت وقتیه است. «کذب الوَقّاتون ولی علامت هم با وقت است.» «تو همان سال.» یعنی فکر نکنی باز ۴ سال بعدش این اتفاق میافتد. دارد ذهنیت [میسازد]. حواست جمع باشد. اسمش هم بگذارد شیعه و حکومت شیعه و اینها. «تو همان سال فیها اختلاف کثیر.» در هر بخشی از زمین، آقا، به هم ریخته است. روایت دیگری هم دارد. مثلاً میگوید: «هند پاکستان را میزند. چین هند را میزند. هند سند را میزند.» سند یعنی پاکستان. «هند سند را میزند، چین هند را میزند.» از اینور گفته، از آنور گفته. خود اختلاف ترک و روم مفصل. آذربایجان و ارمنستان، ارمنیه. یمن خوب داستانش متفاوت است. یمن اصلاً در کل منطقه فتح عربستان با یمن است. عربستان تکان نمیخورد. طرف هم پرسید: «آقا، ما چیکار کنیم؟» حضرت فرمود: «مکه و مدینه کجای امنی میخواهی که ترقه تویش نترکد؟» مکه و مدینه دو هفته قبل از ظهور به هم میریزد.
دیگر بعد حضرت میآیند و ۴۰ نفری میآیند و که داستانهایی [است] دیگر. حالا باید انشاءالله سر وقتش را بخوانم برایتان. اول یک ۴۰ نفرند مخفیانه، شبانه با حضرت بیعت میکنند و بعد دیگر حضرت در کنار کعبه و ۳۱۳ نفر بدون اینکه همدیگر را بشناسند و بدون هیچ وعده قبلی میآیند آنجا. با اشاره حضرت، جای بحث دارد. خود ۱۳ نفر کیند؟ آن شب اول چه اتفاقی میافتد؟ روزش چه استغاثهای که آن شب امام زمان دارد که مصداق حقیقی مضطر و فرمود اصلاً آیه «أَمَّن یُجِیبُ» در شأن او نازل شده. شب ظهور شب جمعه. حالی دارد امام زمان در استغاثه که آن اضطرار حقیقی است و آنجا «اَجابَ الْمُضْطَرَّ» حقیقی اوست. به اضطرار او خدا اجابت میکند. نشان میدهد که خود حضرت هم حالاتش تفاوت دارد. اضطرار دارد. تا اضطرار خود حضرت برایش فرق میکند. شرایط امروز با شرایط آن روز شدت دارد. وضعیت آشفته و به هم ریخته و به هر حال.
فرمود: «فی کل ارض من ناحیة المغرب.» از ناحیه مغرب همه جا، آقا، به هم ریخته است. «فاول ارض تخرب»، که آن بزرگوار گفته بود: «چرا شما گفتی مرکز فلسطین [خراب میشود]؟ بعد گفته اولین ارضی که خراب میشود شام است. دیدی حرفت غلط بود. گفتیم: "کلنگ میزنی از فلسطین."» چه ربطی دارد؟ میفرماید: «که بعد اینکه آنجا فرو میریزد و آنجا جنگ میشود، آنجا هرجومرج میشود و آنجا مارقه ترک و مارقه روم و بعد همه اینها، میفرماید: اولین زمینی که خراب میشود، اولین زمینی که خراب میشود، معنیاش این است: "اولین نقطهای بعد تازه فلسطین چه بخشی از شام است؟"» «فاول ارض تخرب ارض الشام.» «ارض شام اولین زمینی که خراب آید میشود.» شاید منظور این است که وسط این درگیریها، اولین جایی که خراب میشود، شام. یعنی من یک سلسله از جنگها بهت گفتم، ولی اول از همه کجا خراب میشود؟ شام. که شام شامل فلسطین و لبنان و اینها حتی شامل عربستان میشود. شام یک بخشی از عربستان.
«ثم یختلفون عند ذالک على ثلاث رایات.» اینجا اختلاف میکنند با سه تا پرچم. «رایة الاَصْفَر و رایةُ الأَبْقَع و رایة السفیانی.» که جلسه قبل عرض کردم. هفته پیش پرچم اصفر و ابقع و سفیانی. «فیلق السفیانی بالابقع.» سفیانی روبرو میشود با ابقع. «فیقتتلون.» با هم میجنگند. «فیقتله.» از سفیانی و سفیانی میکشدش. هم آن را میکشد، هم تابعینش را. درست شد؟ ابقع به دست سفیانی کشته میشود. هرکی میخواهد باشد. «ثم یَقْتُلُ الاَزهب.» بعد ابقع، اصفر را میکشد. چون دیدم بعضی گفته بودند این اصفر بشار اسد است. گذاشت رفت. بدبخت تطبیق میدهند و اینها. کشته نشد. اصفر را سفیانی بعد ابقع میکشد. اصفر و ابقع درگیرند. [بعد] ابقع [و] اصفر را میکشد. «ثم لا یکون له همة.» دقت. «ثم لا یکون له همة إلا اقبال نحو العراق.» وقتی که سفیانی، اصفر و ابقع را که کشت، بعدش اصفر را کشت، بعد نکتهاش چی بود در مورد فرمود؟ ابقع و طرفدارانش. اصفر را دیگر [نمیکشد]. طرفدار اصفر را میکشد. انگار دیگر مثلاً خیلی درگیری با سپاه اصفر و اینها ندارد. حالا از هم سپاه دارد، ندارد و اینها، نمیدانم. بعد اینکه اصفر را کشت، دیگر هیچ همتی ندارد، مگر اینکه فقط میخواهد برود عراق.
[کیسفیانی] سفیانی اصفر و ابقع را که کشت، فقط با عراق کار دارد. بعد از این حیران میشود. از این اوضاع. دلخوشی این [است]. امید بدهد. دارد همه را میترساند. اینها. ما امید داریم که اگر اتفاقی شد، جنایتی شد، اینها همانها باشند. امید هم داری تو. در کمترین حدش واقع بشود این داستان. همانانی که «هذا ما وعدَنا اللهُ ورسولهُ». خوشحال میشوند. خوشحالیشان بابت این نیست که جنگ شده. مؤمنی وقتی جنگ میشود، میگویند: «هذا...». یک جور ایمانشان بیشتر میشود. تسلیمشان بیشتر میشود. یک دلشان گرم میشود. یک جورهایی انگار خوشحال میشوند. از چی؟ از اینکه جنگ شد. «خوشحال شدم از اینکه ترامپ برجام را پاره کرده.» خوشحالید؟ گفتیم: «آقا، ما از اینکه ترامپ برجام را پاره کرده، خوشحال نیستیم. از اینکه از اول گفتند که حماقت نکنید. به اینها اعتماد نکنید و احمق و لو رفتن.» از این خوشحالیم. خیلی تفاوت بین اینها. «هذا ما وعدَنا اللهُ ورسولهُ.» این همان چیزی که ما وعده دادند. از این تحقق وعده خوشحالیم. بدبخت شدنمان از این گرانی دلار بعد از خروج ترامپ از برجام. از اینکه آخرش حرف ما شد، وعده خدا و پیغمبر شد. همان چیزی که منطق ما بود، پندار ما بود، تحلیل ما بود. از اینکه فهمیدیم این حق بوده، درست بوده، ثواب بوده – با صاد – به کرسی نشست. از این خوشحالیم. درست تحلیل کرده بودیم، درست شناخته بودیم. طرف درست بودیم. از این خوشحالیم.
این قضایای عراق و سوریه که میشود، خوشحال میشویم از چه جهت؟ از این جهت که همان چیزی که وعده دادند، از تابع اهل بیت هستیم که هرچی گفتند شد. از این جهت که از اول نقشه ذهنیمان را روی همین بسته بودیم. چرا سوریه؟ از اول خاطرمان جمع بود. میدانستیم، آماده بودیم. ما برای سوریه آماده بودیم. الان هم برای عراق آمادهایم. شما مثل منگا نگاه میکنید. ای، چرا سوریه! ای، چرا عراق! آنی که نقشه دارد شد. ای عجب شد. «هذا ما وعدَ اللهُ ورسولهُ.» این خوشحالی. اینها مغالطه. آقا، مغالطه دیگر. چه بکنم دیگر؟
رهبری فرمودند کسانی در مورد مهدویت حرف بزنند که هم تحصیلات... یک جمله گفتم معمولاً حضرات میاندازند. آنهایی که قدرت تحلیل فلسفی دارند، آنها باید در بحث... بگذریم.
«یَمُرُّ جَیشُهُ بِقَرقیسیا.» از آنجا که میخواهند بروند سمت عراق، سپاه سفیانی میرسد به قرقیسیا که کنار فرات است. بعد ابقع را که زد، بعد اصفر را میزند، تازه حرکت میکند به سمت عراق. در مسیر به قرقیسیا سپاهش میرسد که کمر فرات است. مرز عراق دیگر، مرز ترکیه و سوریه و عراق. «فیقتتلون بها.» آنجا جنگ میشود. یک جنگی میشود. «فیقتل بها من الجبارین مائة الف من الجبارین.» معلوم میشود یک دانه آدم حسابی تویشان نیست. آنجا صد هزار تا جبار کشته میشود. صد هزار. کل غزه در این یک سال به ۵۰ هزار تا نرسیده است. شد ۵۴ البته رسمیش، نه دیگر. غیررسمیش. حالا در یک جنگ مثلاً حالا یک روز، ده روزه، چقدر است؟ در یک جنگ، در یک درگیری، ۱۰۰ هزار تا کشته. خیلی [است]. همین جا فلسطین ۵۰۰ تا ۶۰۰ تا میشد، نمیتوانستند دفن کنند. در یک روز صد هزار تا. اصلاً شوخی نیست. استادیوم آزادی یک سوم شهدای جنگ ما [است]. ۵ تا بهشت زهرا میشود. پسر شهدا. شهدا تقریباً فکر کنم خیلی. ۱۰۰ هزار تا. ۱۰۰ هزار تا جبار آنجا در آن جنگ، درگیری کشته میشود.
«و یَبعَثُ سفیانی جیشاً الى الکوفة.» اینجا سفیانی سپاه میفرستد به کوفه. جانم فدای امام باقر! با دهان معصوم! این است. آنی که معصوم ندارد، بدبخت است واقعاً. یک سپاه میفرستد به سمت کوفه. «و عدتهم سبعون الفا.» تعدادشان ۷۰ هزار تاست. آره. ۱۰۰ هزار تا هم کشته شد. «فیصیبون من اهل الکوفة، سبحان الله. فیصیبون من اهل الکوفة قَتْلاً و سَلْباً و سَبْیاً.» میکشند، اعدام میکنند، کنیز میگیرند، اسیر میگیرند، دستگیر میکنند. «فَبَینما هُم کذالک.» در همان گیرودار به هم ریختن نجف، کشتار نجف و درگیریهای نجف، «اذ اقبل الرایات من قِبَلِ خراسان.» در همان گیرودار یکهو پرچمهایی از سمت خراسان [میآید]. یا منظور خود خراسان است یا منظور ایران یا منظور آنور خراسان. من نمیدانم. من حتی همین را هم نمیگویم دیگر. قطعاً من نمیدانم. شاید خراسان افغانستان باشد کما اینکه شعیب بن صالح گفتند از سمرقند[۲]. بعضی بحث مفصلی. شاید افغانها. شاید فاطمیونند. شاید خراسان کبیر [است]. منظور خراسان کبیر باشد. شامل الان مرو کجاست؟ ترکمنستان. شامل ترکمنستان. ولی قومیتها را در روایت دیگر دارد. خراسان هم ایران هست، هم جای... پرچمهایی از خراسان میآید. «و تَهبُّ المنازلَ حَثِیثاً.» اینها این منزلها را با سرعت طی میکنند. زود خودشان را میرسانند. سریع. «و معهم، بَه، بَه، بَه! و معهم نفرٌ من اصحاب القائم.» قاطی اینهایی که از ایران میآیند، یک چند تا از آن ۳۱۳ تا هستند. به به! معلوم میشود پس ۳۰۰ تا یکهو در مغازه [نیست]. باشد. میآید. بعضیهایشان هم وسط میدان جنگند. درگیرند در منطقه نظامی. رسماً.
«حَتَّى یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِی أَهْلِ الْکُوفَةِ.» بعدش یک مردی از موالی اهل کوفه. خود این کلمه، آقا، بحث مفصل دارد. موالی اینجا یعنی چی؟ موالی معمولاً گفته میشود. موالی را به ایرانیها میگویند. ایرانیهای ساکن آنجا. حالا یا مثلاً نژادش ایرانی است یا نه. موالی به معنای ساکنین. یکی از موالی اهل کوفه خروج میکند. «فی ضُعَفا.» در تعداد ضعیفی. یا منظور این است که اینها از جهت باطنی ضعیفاند. فکر و فرهنگ و ایمان و اعتقادات. یا از جهت اینکه از جهت سلاح و امکانات ضعیف [هستند]. خیلی باروبنهای ندارند. نیاز به حمایت دارند. «فیقتله امیر جیش سفیانی بین الحیرة و الکوفة.» امیر سپاه سفیانی او را بین حیره و کوفه میکشد. «بین نجف و کربلا.» حیره معمولاً به کربلا گفته میشود. حائر حسینی [است]. بین حیره و کوفه، امیر سپاه سفیانی، خود سفیانی پس فعلاً اینجا ازش خبری نیست. جنگ نیابتی. کانّهو سپاهشان است دیگر. آره، سپاه سفیانی. اینور هم یک گروهکی از همین اهل کوفه که فرمانده اینها به دست فرمانده سپاه سفیان در منطقه کشته میشود.
«وَ یَبْعَثُ السُّفیانِیُّ بَعْثاً إِلَی الْمَدینَةِ.» درگیری وسیع است. از آنور ایران وارد قضیه شده. از اینور سوریه کاملاً درگیر است. زده، کشته. آمده جلو. عراق درگیر. دارد سپاه میفرستد مدینه. پس مدینه اوضاع به هم ریخته است. درگیری نظامی ما نداریم در مدینه، ولی به همریختگی داریم. به همریختگی هست. مدینه و مکه حالا خصوصاً مکه که خب امنیتی است. مدینه یکم دارد به هم میریزد. یک سپاه میفرستد به سمت مدینه. از اینجا در واقع شروع میشود. «فَیَنْفِرُ الْمَهْدِیُّ مِنْهَا إِلَى مَکَّةَ.» تعبیر عجیبی است. امام زمان از مدینه وقتی سفیانی سپاه میفرستد به مدینه، حضرت کوچ میکند، حرکت [به] مکه. در همین شرایط دارد زندگی میکند. پشت کوههاست. مثلاً یکهو میآید، جابجا میشود دائماً. فضا به هم میریزد، جابجا میشود، ساکن [نیست].
فرمود: «فراشهم در زمان غیبت روی فرش مردم است، ولی نمیشناسندش.» پا میگذارد روی فرش اینها. «یحضر المواسم.» در موسمها شرکت میکند. مسلمان یعنی چی؟ یعنی پیادهروی اربعین مثلاً. دیگر مصداق حج، همین مراسمهای عمومی که همه هستند. امام زمان شرکت میکند. در مجالس. در بازارهایشان میچرخد. بازارهایشان یعنی چی؟ بازار قم مثلاً. بازار مشهد مثلاً. بازار خرید میکند. افراد سپاهش، آدمهایش. خود حضرت «لا یعرفونه.» نمیشناسندش. زندگی میکند، ولی در ناامنی کوچ میکند. اوضاع مدینه که به هم میریزد، سفیانی که حرکت میکند به سمت مدینه، حضرت از مدینه حرکت میکند به سمت کجا؟ مکه.
«فیبلغ»، حالا تعبیر را ببینیم. یعنی چی؟ «فیبلغُ امیرَ جیشِ سفیانی خَبَراً.» خبر میرسد به امیر سپاه سفیانی که میفهمد. میفهمد. خبر میرسد که مهدی حرکت کرد به سمت مکه. یعنی چی؟ پس یکهو هم نیستش که شب بخوابد، ظهور رخ [دهد]. خبرش هست که آقا، حضرت مدینه. از کجا منتشر میشود؟ چه جوری منتشر میشود؟ خیلی مهم است اینها. هوش مصنوعی میشناسم. کی لو میدهد؟ کی منتشر میکند؟ چه شکلی اصلاً خبر [منتشر میشود]؟ «فیبعث جیشاً على أثره.» یک سپاه میفرستد دنبال امام زمان به سمت مکه. «فلا یُدرِکُهُ حتى یدخل مکه.» حالا تعبیر را ببینید: «خائِفاً یَتَرَقَّبُ کَسُنَّةِ موسی بن عمران.» [به او] دسترسی پیدا نمیکنند. او وارد مکه میشود، ولی با هراس. «خائفاً یترقب.» کسی که در اوضاع ناامن و هی دارد سرک میکشد اینور و آنور که نبینند، نشناسند، نفهمند. مثل سنت موسی بن عمران. وقتی وارد شهر شد، فرار کرده بود از دست اینها.
«قال: فینزل امیر جیش سفیانی البیداء.» اینجا امیر سپاه سفیانی نازل میشود در منطقه بیداء. «فینادی منادٍ من السماء.» یک منادی از آسمان صدا میدهد: «یا بیداءُ أَبِیدِی القومَ.» «ای زمین بیداء، ببلع. فرو بگیر این قوم [را]. نابودشان کن.» شاید بخاطر همین هم بهش بیداء میگفتند. «فیخسف بهم.» فرو میگیرد. همه اینها. «فلا یُفْلِتُ منهم الا ثلاثة نفر.» از اینها همهشان میروند در زمین. سه نفر فقط میمانند. «یُحَوِّلُ اللهُ وجوهَهُم إلَى أَقْفِیَتِهِم.» خدا کلههایشان را برمیگرداند. صورتهایشان برمیگردد به سمت گردنشان. حالا این چه مدلی است؟ چیست؟ چی میشود؟ ما نمیدانیم. «وَهُم مِن قَلْبٍ.» اینها از سگاند. حالا یا منظور اینجا کلب، قبیله کلب است. قبیله کلب که در عراق و اینها هستند که همین حضرت امالبنین هم ظاهراً از همین تیره و قبیله [است]. یا منظور اینکه نه، مسخ میشوند. مثلاً اینها قیافههایشان شبیه سگ میشود. نمیدانم. «وَ فِیهِم نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ.» «در مورد اینها، این آیه نازل شده: یا ایها الذین اوتوا الکتاب آمِنوا بما نزلنا مصدقا لما معکم من قبل ان فنردها علی ادبار.» «قبل از اینکه ما این کلههایتان را برگردانیم، چهرههایتان را چپه کنیم، ایمان بیاورید.» یکی از مصادیقش همینان.
«قال و القائم یومئذ بمکة.» هنوز یک سفر روایت ماندهاند. خسته نشوید. «قائم در آن وقت در مکه است.» وقتی که این خسف بیداء صورت میگیرد، یکی از نشانههای حتمی بود. امام زمان در مکه. «قد أسند ظهره إلى البیت الحرام، مستجیراً به.» «پشتش را زده [به] بیت الله الحرام در حالی که پناه برده به کعبه و خانه خدا در حالی که تکیه داده به کعبه.» صدا میزند: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا نَسْتَنْصِرُ اللهَ.» «ای مردم، ما از خدا کمک میخواهیم.» «فَمَنْ أَجابَنا مِنَ النَّاسِ فَإِنَّا أَهْلُ بَیتِ نَبِیِّکُم مُحَمَّدٍ صلی اللهُ علیهِ و آله و سلم.» «هرکی از مردم که اجابت کند ما را، ما خانواده پیغمبرتان هستیم.» «بِنَحْنُ أَوَّلُ النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیهِ و آله و سلم.» «نزدیکترینیم به خدا و به پیغمبر.» «فَمَنْ حاجَّنِی فِی آدَمَ.» «هرکی با من در مورد آدم محاجه کند، پس من اول الناس به آدم هستم.» «من به آدم نزدیکتر از همه.» «وَمَنْ حاجَّنِی فِی نُوحٍ.» «در مورد هرکدام اینها، یک حرفی دارید، صحبتی دارید، شناختی دارید، سؤالی دارید، هرکی در مورد نوح محاجه میکند، من نزدیکترینم به نوح.» «هرکی در مورد ابراهیم محاجه میکند، من نزدیکترین [به] ابراهیم.» «هرکی در مورد محمد صلی الله علیه و آله و سلم محاجه میکند و نزدیکترینم به او.» «وَ مَنْ حاجَّنِی فِی النَّبیِّینَ.» «هرکی در مورد انبیا با من محاجه میکند، پس من اول الناس بالنبیین هستم.» «من نزدیکترینم به انبیا.» «لَیْسَ اللهُ یَقُولُ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ» «مگر خدای متعال در قرآن نفرموده است: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ.» «خدا آدم و نوح و آل عمران و آل ابراهیم را بر عالمین برتر کرد. انتخاب کرد.» «ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.» «خدا میشنود و داناست.» «فَإِنّی بَقِیَّةٌ مِن آدَمَ وَ ذَخِیرَةٌ مِن نُوحٍ وَ مُصْطَفى مِن اِبرَاهِیمَ وَ صَفْوَتٌ مِن مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم.» «من باقی آدم و ذخیره نوح و آن چکیده و برگزیده ابراهیم و آن انتخابشده و برگزیده از پیامبرم.» «أَلا فَمَنْ حاجَّنِی فِی کِتابِ اللَّهِ فَاَنَا اَوَّلُ النَّاسِ بِکِتابِ اللَّهِ.» «هرکی در مورد کتاب خدا به من محاجه کند، من اولی [به] آن هستم.» «ومَنْ حاجَّنِی فِی سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ فَاَنَا اَوَّلُ النَّاسِ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ.» «هرکی در مورد سنت رسول الله با من محاجه کند، من اولی به سنت رسول الله هستم.»
«فإنشدُ اللهَ.» تعابیر حالا ببینید. «من سمع کلامی الیوم»، «خدا را قسم میدهم هرکی حرف من را الان میشنود.» «لَمْا بَلَّغَ شَاهِدٌ مِنْکُمُ الغَائِبَ.» «هرکی شاهد است، حرف من را به غائب برساند.» «و أسألکم بحق الله و حق رسوله.» «از شما میخواهم به حق خدا و به حق پیامبر.» «و بحق نفسی فَاِنَّ لِی عَلَیکُم حَقَّ القَربى.» «و به حق خودم، چون به شما حق خویشاوندی دارم.» «إِلَّا أَنْ تَعونونِی.» «کمکم کنید.» «کتاب عجیبی.» «اعانت کنید.» «وَ مَنَعْتمُونَا مِمَّن یَظْلِمُنَا.» «و ما را از آن کسی که به ما ظلم میکند، نگه دارید.» «چقدر شبیه حرفهای جدش در زهره عاشورا.» «مانع بشوید از این ظلمی که [به] امام میشود.» «فَقَد أخفْنَا وَ ظُلِمْنَا بِطَرْدِنا مِن دِیَارِنا وَ أبنائِنا.» «ما را خیلی ترساندند، به ما ظلم کردند، ما را از شهرمان و از بچههایمان طرد کردند.» چه تعابیری امام زمان به کار میبرد. «وَ بَغَوا عَلَیْنا.» «و به ما ظلم کردند، سرکشی تجاوز کردند به حقوق.» «وَ دَفَعُونا عَن حَقِّنَا.» «و از حقمان دفعمان کردند.» «وَ افْتَرَی أَهْلُ الْبَاطِلِ عَلَیْنا.» «اهل باطل به ما افترا بستند.» «فاللهَ اللهَ الله فِینا.» «خدا را، خدا را، خدا در حق ما مراعات کنید.» «لا تَخذلونَا.» «ما را رها نکنید.» «وَ انْصُرونَا یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ تَعَالَى.» «کمکمان کنید تا خدا شما را کمک [کند].» چه اوضاعی است که امام زمان این طور با بشریت حرف میزند و استنصار میکند. مثل حضرت عیسی دیگر. «من انصاری الی الله.»
اینجا چی میشود، آقا؟ اینجا که این تعبیر امام زمان به کار میبرد. «یَجْمَعُ اللَّهُ عَلَیْهِ أَصْحَابَهُ ثَلَاثَ مِائَةٍ وَ ثَلَاثَ عَشَرَ رَجُلًا.» اینجا خدا ۳۱۳ مرد – تعبیر مرد دارد اینجا در این روایت – ۳۱۳ تا مرد را برای او جمع میکند. «وَ یَجْمَعُهُمُ اللَّهُ لَهُ عَلَی غَیْرِ مِیعَادٍ.» «بدون وعده قبلی همه را جمع میکند.» «قَزَعٍ کَقَزَعِ الخَرِیفِ.» «مثل ابرهای پاییزی که تکهتکه به هم جمع میشوند، اضافه میشوند.» این شکلی. هی دانهدانه میآیند. کسی... کسی از اینور، از آنور، از آنور. هی اینها اضافه میشود و هی. «یا جابر، اِنَّ هَذا ما قالَ اللهُ فِی کِتابِهِ: أَیْنَ مَا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.» «ای جابر، این همان آیه است که خدای متعال در قرآن فرمود: هر جا باشید، خدا جمعتان میکند. خدا به هر چیز قدرت دارد.» «فیبایعونه بین الرکن والمقام.» اینجا با او بین رکن و مقام بیعت میکنند. «و معه عهد من رسول الله.» عهدی از جانب پیغمبر با اوست. «تَوارثَتْهُ اَلْاَبْنَاءُ اَلْاَبَآءَ.» «که همینطور بچهها از پدرانشان ارث بردند تا به ایشان رسیده.»
حالا تعبیر ببینید. این همه چیز فرمود امام باقر علیه السلام به جابر برای چی فرمودند؟ آینده. اینها همه را فرمود که بگو. فرمود بگو به بقیه. اینها داستان سناریو را بدانید. هرکی ادعای مهدویت [کرد]، هرجا مکه شلوغ شد، حرکت [کرد]، کنار کعبه صدایش بلند شد، باور نکنید. بیعت نکنید. عجیبی دارد در مورد مهدیان دروغین. همان قبل، همان ایام، کنار کعبه هی صدایشان بلند میشود. تعداد زیادی را گفتند که هی ادعا میکنند و هی حالا کشته میشوند، شورش میکنند، سروصدا میکند. اینها را حواستان باشد. این اتفاقات باید رخ بدهد. بعد حالا بعدش چی میفهمند؟
میفرماید که: «و القائمُ یا جابرُ رجلٌ من وَلَدِ الحسین.» «اول بدان قائم مردی از فرزندان امام حسین است و سید حسینی.» چون بحثی که سید حسنی و حسینی [است، او سید حسینی است.] «یُصلِحُ اللهُ أمرَهُ فی لیلةٍ.» «خدا امرش را در یک شب اصلاح میکند.» که این جای بحث مفصل دارد. یعنی چی؟ «فَمَا اَشکلَ عَلَى النَّاسِ مِن ذلکَ یا جابرُ.» «چقدر این مسئله برای مردم مشکل است!» یعنی چقدر در تشخیصش به اشتباه میافتند. «فلا یَشْکِلَنَّ عَلَیهِم وِلَادَتُهُ مِن رَسولِ اللَّهِ.» «یک وقتی مردم در این مسئله دچار اشکال نشوند که اولاً از نسل پیغمبر است.» دنبال نسل کس دیگر [نگردند]. نگویند که حالا مثلاً سفیانی و اینها باشد به عنوان منجی و قائم و اینها. میشناسد. این چیز عجیبی [است] و: «و وِرَاثَةُ العُلَمَا، عَالمُ بعدَ عَالمِ.» «اینها برایشان مشتبه نشود که او علم را به ارث برده از علمای قبلی.» «عالم بعد عالم، مقام علمیش را لحاظ داشته باشند. جایگاه علمیش.» «فَإِن اَشْکَل و کُلَّ هَذَا عَلَیْهِمْ.» «همه اینها هم که بهشان مشتبه شد، نتوانستند تشخیص بدهند.» اما فکر کجاها را کرده! تا کجا دارد طراحی میکند! سنگین باشد برایتان. امام حتی فکر این است که این جلسه بنده این را میخوانم و شما میشنوید هم کرده. توجه دارد. حواسش به همین هم هست. قصد کرده آن وقتی که این را گفته، این هم قصد کرده. امام این است دیگر. حواسش به همهچی هست. گفته که گفته بشود. گفته که بگویند. اراده کرده، رسانده که برسانند. دغدغه داشته. دغدغه هدایت است دیگر. امام است. مشتبه نشود. قاطی نکنند. تردید نکنند. نمانند. هاج و واج نشوند. باید بررند. چه خبر؟
«همه اینها هم که مشکل شد، مشتبه شد. فَإِنِّيَ صَوْتٌ مِنَ السَّمَاءِ.» «صوت از سماء دیگر مشتبه نباید بشود.» آنجا دیگر باید قضیه برایت واضح بشود. در روایت دیگر هم داریم که: «هر جای قضیه لنگید و شک کردید.» آخر از کجا معلوم؟ باورمان میشود که بعد این همه قضایایی که قضایای سوری و اینها. پارسال آنی که گفتیم، امسال که سوریه شد، دیگر همه میگویند: «آقا، فلان. تو چی میگویی؟ سوریه. تو مردم را فلان کردی. تو داری فریب میدهی. صد بار تا حالا شده. باور نکنید. جدی نگیرید.»
یک حرفی شنیدم. خواندم در فضای مجازی که اصلاً شاخ درآوردم. یک بنده خدایی نوشته بود که اصلاً این نشانههایی که به ما [داده شده]، یک دلیلش این است که بعداً که حضرت ظهور کردند، برمیگردد نگاه میکند اینها شد. «نشانهها را برای بعد از ظهور گفتند.» امام زمان. «لا یَشْکِلَنَّ عَلَیْهِمْ.» هرچی هم که مشکل شد، مشتبه شد، «صوت از سماء» دیگر مشتبه نباید بشود. آنجا دیگر باید قضیه برایت واضح بشود. «إِذَا نُودِیَ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ اَبِیهِ و اُمِّه.» آن وقتی که هم اسمش را میگویند، هم اسم پدرش را میگویند، هم اسم مادرش را میگویند. آنجا دیگر باید برایت واضح بشود امر. چقدر آنجا ریبدار، غبارآلود. البته گفتند: «ولایت ما روشن است.» فتنهها. قشنگ همهچی معلوم است. ولی برای یک عده هر پیامی، هر خبری: «این را گرفتند، آن را کشتند، این را تجاوز کردند، فلان کردند.» هی دانه معیوب. بنشین توضیح بدهی. «سوال داری واقعاً؟ کجا شک داری؟» از یکور حقیقت کاملاً عیان است. از یکور میبینی که اوه، اوضاع به هم ریخته است. این در مورد بیمارْدلان. یک روایتی بود، انشاءالله میخوانم وقت بشود در یک جلسه دیگری که خیلی جالب بود که این بیمارْدلان اینجا دچار تردید میشوند. چون تازگی بسته بیمارْدلان را داشتیم. اشاره به این [روایت] اشاره میکند.
من فقط در مورد این نکته تطبیق و اینها، آخرین نکته را عرض بکنم و بحث را تمام بکنیم. در بیانیه گام دوم، رهبری میفرماید: «دهههای آینده دهههای شماست و شمایید که باید کارآزموده و پرانگیزه از انقلاب خود حراست کنیم و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش – آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی ارواحنا اسب – نزدیک [کند].» آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی. شماها باید این انقلاب را برسانید به ولایت عظمی، آماده کنید، نزدیک کنید. این یکور قضیه که خب این جوری تعبیر کردند.
من تعابیر صریحتر رهبری را برایتان بخوانم که خب خیلی جالب است اینها. تطبیقات رهبری را داشته باشید. یک چند تایی را با یک سیری میخواهم عرض بکنم. اولاً در مورد آخرالزمان، در مورد همین کلمه «آخرالزمان». میگویند از کجا [اصلاً] آخرالزمان؟ آخرالزمان. اول اصلاً آخرالزمان چیست؟ در روایات ما به کرات این تعبیر آمده. در «اثبات الهدی»، جلد ۲، صفحه ۱۸۲. «امالی طوسی»، جلد ۱، صفحه ۴۹۹. خدمت شما عرض کنم که «بهجت النظر»، جلد یک، صفحه ۷۸. «غیبت نعمانی»، جلد ۱، صفحه ۲۴۷. و همینطور کلی روایت دیگر داریم که آقا، در همه اینها گفتند که: «یَخرُجُ فی آخرِ الزمان.» «امام زمان در آخرالزمان خروج میکند.» «فَیَملَؤُها قِسطاً و عَدلاً.» «زمین را پر از قسط و عدل میکند.» «کَمَا مُلِئَتْ جَوراً وَ ظُلماً.» «همانطور که از جور و ظلم پر شده.» پس آخرالزمان چه وقتی است؟ وقتی که از ظلم و جور پر شده است. در آخرالزمان که از ظلم و جور پر شده، ظهور میکند. از عدل و قسط پر میکند. پس آخرالزمان آن وقتی است که زمین لبریز از ظلم و جور است. درست است؟ آقا، به کرّات هم در روایات، آخرالزمان این شکلی تعریف کرده.
حالا رهبری چند جا این تعبیر را به کار میبرند. یکیش این است. ایشان میفرمایند که سال ۸۷، ۲۷/۵/۸۷، روز نیمه شعبان. سخنرانی نیمه شعبانشان. میفرمایند که: «امروز شما به اوضاع دنیا نگاه کنید.» سال ۸۷. ۱۶ سال پیش قمری که بگوییم بیشتر هم میشود، ۱۷ سال پیش. «همان چیزی که در روایات مربوط به ظهور ولی عصر ارواحنا فداه[۳] وجود دارد، امروز در دنیا حاکم است. پر شدن دنیا از ظلم و جور. امروز دنیا از ظلم و جور پر است.» یعنی چی؟ «امروز آخرالزمان است.» سال ۸۷. «در روایات و ادعیه گوناگون و زیارات مختلف مربوط به ولی عصر دارد که: یملَأُ (اللهُ) الأرضَ قِسطاً و عَدلاً کما مُلِئَتْ ظُلماً و جَوراً. همچنان که یک روزی همه عالم از ظلم و جور پر بوده است. در روزگارانی ظلم و جور وضع حاکم بر بشر. همانطور خدای متعال در زمان او عدل و داد را وضع حاکم بر بشریت قرار خواهد داد. امروز همین است. امروز همین تطبیق هست یا نیست؟» آقا، از کجا معلوم همین؟ «حاج آقا، آهنگ انقلاب سقوط کرد، بعداً ملا نشد و دوباره ورق برگشت.» آقا، آنقدر شده. «پسفردا نمیشود. مردم شک میکنند.» «همهچی زمان صفویان همین جور شده بود.» تطبیقگرا باشید و به ما چه. الان ظلم و جور هست یا نیست؟ ما باید با ظالم بجنگیم. شده یا نشده؟ لااقل پشت رهبری قایم نشوید. نحوه رهبری را ابزار تنفر نکنید. خیلی شگرد کثیفی است. بعضیها هم هستند – من کاری به این بحثهای سیاسی نمیخواهم واردش بشوم. وقتمان هم الکی میرود – نشستهاند سخنرانی رهبری گوش میدهند. تیغشان را تیز میکنند. همچین که سخنرانی رهبری تمام میشود فرو میکند. «آها، این تو بودی! آن تو بودی! آن تو بودی!» تحلیلگر نادان جاهل. رهبری را [ببینید.] چیزی که فرموده، آرامآرام حالیاش کنید. از تو این حالت بکوبند در سر این [همهجا]. همه را ببرند. این کجا منطق رهبری؟ اصلاً این کجا کار عاقلانه است؟ متنفر کنی. انگار مثلاً خوشحال شدی از اینکه حالا آن «هذا ما وعدَ اللهُ وَ رَسُولُهُ»، یک چیز این حالتی که تو داری، طرف را خلط کرد.
آقا، میفرماید که: «امروز همین است. امروز ظلم و جور حاکم بر بشریت است. زندگی بشر امروز، زندگی مغلوب و مقهور دست ظلم و استبداد در همه دنیاست. در همهجا این جور است. بشریت امروز بر اثر غلبه ظلم، غلبه اغراض و هوای نفسانی مشکلات فراوانند. ۲ میلیارد گرسنه در دنیای امروز وجود [دارد]. میلیونها انسانی که در نظامهای طاغوتی مغلوب هوای نفس قدرتمندان طاغوتی هستند. حتی فشار بر مؤمنین و مجاهدین فیسبیلالله و مبارزان راه حق و ملتی مثل ملت ایران که توانسته است در یک مجموعه محدودی، در یک فضای معینی پرچم عدل و داد را بلند بکند و فشار بر مجاهدان فیسبیلالله، همه نشانه سیطره ظلم و جور بر دنیاست. این انتظار فرج را با وضعیت کنونی زندگی انسان در دورههای مختلف معنا میکند. الان جور و ظلم شده. امیدواریم به اینکه فرج حاصل بشود.»
این باز هم تعابیری دارد که چون وقت گذشته، [نمیتوانم] بخوانم. سال ۷۱، ۲/۷/۷۱. «امروز شما ملاحظه میکنید که دنیا، دنیای مبارزه دوجانبه است. یک طرف قدرتمندان و قویپنجههای جهان قرار دارند و یک طرف ملتهای مظلوم و مستضعف. چنین مبارزهای امروز جریان دارد. مبارزه واضحی است. مبارزه پرمرارتی است. مبارزهای است که در آن قدرتمندان انواع و اقسام کارهای خلاف را هم انجام میدهند و ملتها مظلوم واقع میشوند. همان از ظلمت و جور نشانههایش دیده میشود. دستهای پلید قدرت دنیا را از ظلم و جور پر کردند. کجاست که نشانی از ظلم و جور آنها نباشد؟» که بعد باز نکاتی دارند که اگر خواستید، خودتان مراجعه کنید، بخوانید. باز مطالبی دارند در یک سخنرانی دیگری.
این هم جالب است. ۹/۱۱/۶۸. سال اول رهبری. میفرمایند که: «در بین همه این جنجالها، ما شعلههای ظلم و جور و نظام ظالمانه و نظام استکبار را داریم مشاهده میکنیم که روزبهروز دارد مشتعلتر میشود. همین کمال از ظلماً و جوراً. الان دنیا از ظلم و جور پر شده. واقعاً ملتها پناهی ندارند.» ۶۸ گفته، ۷۲ گفته، ۸۷ گفته. آخرالزمان یک بازه یک هفته دو هفتهای که نیست. یک بازه طولانی است. هی هم توسعه پیدا میکند. حالا ما در این دورانی که ظلمت و جور است که آخرالزمان است، میگوییم: «کانون مرکز فتنه آشوبها کجاست؟ الان در این ظلم، فلسطین مرکز فتنههای آخرالزمان.» فلسطین کجای حرف مشکل دارد که روبروی رهبریایم؟ «شماها پشت رهبری تطبیقگراها خوب [هستید]!»
خوب، خدمت شما عرض کنم که حالا این جملهای که میگویم، تطبیقهای قبل این و بعد این کلاً سوءتفاهم است. سال ۶۵. قشنگش این است که آقا دوران ریاست جمهوری در زمان حیات امام نبود، کسی بگوید: «آقا، [وقتی] امام هست، شما برای چی این حرفها را میزنی؟» کی امام اینجور گفته که شما اینجوری [میگویید]؟ چون امام با این صراحت نگفته. ۲۹/۴/۱۳۶۵. دیدار جمعی از روحانیون نیشابور. این متن کجا آمده؟ یک کتابی است به نام «نگاهی به نظریه انتظار در اندیشه حضرت آیتالله العظمی خامنهای»، صفحه ۱۵۱. اینها همین دفتر حفظ و نشر آثار ایشان چاپ کرده. دفتر ایشان چاپ کرده. کتاب «نگاه به نظریه انتظار در اندیشه ایشان» سند. دیگر چه جوری بیاورم برایتان؟
«این انقلاب زمینه را آماده خواهد کرد تا آن بزرگوار ظهور کند.» خب، خدا خیر [دهد]. ما که با این حرفی نداریم. «ایشان در زمینه نامساعد ظهور نخواهند کرد.» خب، بحث. یک تحلیلی ایشان ارائه میدهد که شرایط پیش از ظهور باید چی باشد؟ «در بحثهای مربوط به غیبت ولیعصر و ظهور آن بزرگوار برای ما مسلم است که بزرگوار در زمینه آماده ظهور خواهند کرد. بنابراین حضرت وقتی میآیند که زمینه آماده باشد. آن وقت میآیند که دنیا معنای عدل را فهمیده باشد. آن روزی ظهور میکند که شمشیر آن حضرت بتواند با خودش استدلال و منطق را حمل بکند. چون شمشیر انبیا، شمشیر کور نیست. شمشیر نور است. شمشیر کوران است که یکی را میکشی، نمیدانی چرا کشته شد. شمشیر نور آن است که وقتی او را میکشی، او هم میفهمد چرا کشته [میشود]. دیگران هم میفهمند چرا کشته شد. شمشیر انبیا این جوری است و اولیا هم دنبال انبیا هستند. آن بزرگوار باید روزی بیاید که در جریان آن سیل خونی که شنیدهاید، حتی خود آنهایی هم که کشته میشوند، بفهمند چرا دارند کشته میشوند تا حجت تمام باشد تا حکومت محجور انبیا بتواند برای همیشه در عالم بماند. بنابراین اگر ما خوب باشیم – من و شما که معمّمین، چون روحانیون نیشابور – من و شما که معمّمین و مسئول وصل کردن معارف الهی به نسلهای آینده هستیم و مسئول هدایتیم و وُرّاث انبیا به حساب میآییم، اگر ما خوب باشیم، این جمهوری، این حکومت، این نظام قطعاً به آن بزرگوار خواهد پیوست. این را من به طور یقین میتوانم قول بدهم.» آقا نگویید: «آقا، شاید جمهوری اسلامی سقوط کرد.» خب، اصلاً جمهوری اسلامی [نامش چیست؟] از کجا معلوم؟ کی گفته؟ «چون قطعاً جمهوری اسلامی به ظهور آخوندهایش خوب باشند.» [پس] قول میدهد. «به طور یقین میتوانم قول بدهم.» سال ۶۵. «آخوندها وظایفتان [عمل] کنید.» دیگر حالا قطعاً [میرسد]. «این انقلاب شما قطعاً انقلاب به حکومت امام زمان میرسد و میتوانم قول بدهم به طور یقین.» تطبیقگرایی هست یا نیست؟
یکی دیگر هم بهتان بگویم در مورد نابودی اسرائیل. آخریاش اشاراتی در بعضی جلسات داشتم. [آیتالله] آقای نجمالدین طبسی. ایشان آقا درس خارج مهدویت دارند. من دو تا بخش از مطالب ایشان را میآورم. خوب حواستان جمع باشد. ایشان سال ۹۶، ۱۰/۱۰/۹۶ در درس خارجش این جمله را دارد. جمعبندی آخری که میکند در مورد یهود. میگوید: «روایت دلالت دارد بر اینکه اهل قم حکومت یهود را از بین میبرند.» کدام روایت؟ همان [را که] چند بار خواندیم. البته: «روایت نسبت به زمان آن صراحت ندارد.» چون در روایت دارد که «(عند) به ظهور قائم است.» دیگرش داشت. میگوید که آقا، «البته روایت نسبت به زمان آن صراحت [ندارد] که کی حکومت یهود را از بین میبرد. اهل قم حکومت یهود را از بین میبرد.» روایت این را میگوید. نگفته کی از بین میبرد. «اگرچه احتمال قوی مراد روایت زمان قبل از ظهور میباشد. متصل به ظهور.» پس احتمال قوی [است]. روایت دیگر ایشان میگوید: «احتمال قوی این است که اهل قم حکومت یهود را قبل از ظهور از بین میبرد.» که روایتش هم در «کافی»، جلد ۸، صفحه ۲۰۶. [علامه] امینی و در «المیزان» نقل میکنند که اشاره میکند به اینکه قبل از ظهور رخ میدهد. این مال کی بود آقا؟ ۱۰/۱۰/۹۶ بود. ۱۶/۱/۹۶. چه روزی بعد تقریباً. ایشان در درس خارجش یک نکته دیگر در بحث دیگری میگوید. میگوید که: «پس روایات دلالتی بر حکومت داشتن یهود در دوران ظهور ندارد، بلکه شواهد بر برچیده شدن حکومت جعلی آنها قبل از ظهور است.» پس دو تا نکته میگوید در دو جلسه از درس خارج. یکی اینکه آقا، حکومت یهود قبل از ظهور از بین میرود. قبل ظهور از بین میرود. قبل ظهور هم داستان اتصال، متصل است. در یک شرایط به هم پیوسته سلسلهوار [است]. حکومت یهود، دقت بکنیدها. خود یهودیها هستند. حکومت یهود. شرایطی که چسبیده است دیگر. حکومت یهود از بین میرود. به دست کی هم از بین میرود؟ اهل قم.
رهبری در سخنرانی ۵/۹/۱۴۰۳ این را فرمودند. فرمودند که: «یک چنین آدمی دیگر احساس بنبست نمیکند. چون بنبست وجود ندارد. برای همین است به همین دلایل که بسیجی ایرانی یقین دارد که سرانجام در یک روز رژیم صهیونیستی را از بین خواهد برد.» بسیجی ایرانی، همان اهل قم. رژیم صهیونیستی را از بین خواهد برد که آن رژیم صهیونیستی از بین رفتنش، حکومت یهود متصل به ظهور [است]. آن مطلب. اگر ما از مجموعه معارفمان داریم، این جمله میشود. تطبیق. «اهل قم شمایید؟ از کجا؟ بسیجی ایرانی یعنی اهل قم را تطبیق.» «بسیجی ایرانی حکومت دیگر [است]. آمد، جمهوری اسلامی هم نبود. اهل قم بودن.» از کجا معلوم؟ از کجا معلوم هست یا نیست؟ چرا میگوید ایشان؟ در هرچی فشار بیشتر میشود، ایشان مطمئنتر. تازگی هم که گفتند: «هرچی بیشتر مقاومت بیشتر [میشود]، فشار بیاورید، مقاومت وسیعتر [میشود].» روایت ما گفتش که آقا، «مصر نوجوان [و] مصر وارد این درگیری میشوند.» در مورد آذربایجان بحث است. بعضی قائلند که یک گروهی از آذربایجان مثل آقای کورانی [است]. از بعضی روایات که من حالا فعلاً وارد آن بحث نمیخواهم بشوم که یک گروهی هم از آذربایجان ملحق میشوند و از منطقه خلاصه هستههای دیگری از مقاومت شکل میگیرد. بله، دَمَن قویتر از اینهاست. آن چیزی که در روایت که میتواند پیش ببرد. الان فقط دارد دفاع میکند از همان حوزه خودش بتواند حمله بکند. برود فتحه بکند. سفیانی را از دو طرف قیچی میکنند دیگر. از اینور خراسانی، از آنور یمانی. وقتی میآید به سمت عراق و کوفه، اینها از دو طرف بهش حمله و مهارش میکند. آره، مثلاً خراسانی آخرش با امام زمان بیعت میکند. حضرت میفرستند دنبالش. او میآید با حضرت بیعت میکند بعد از ظهور. بحث مفصل در مورد خراسانی داریم. جزء همین قبیله سلمان. خراسانی را احتمالاً بعد از همین قبیله سلمان. خراسانی، ایرانی به معنای ایرانی. اما فارس. بحث ایرانی داریم. یک بحث فارسی. کرد اینها قطعاً فارس هستند. فارسیزبانند. افغان هم باشند، ترکمنستانی هم باشند. هرجا باشند، فارسیزبانند. تاجیکستان هم باشد. ولی ایرانی بودن یک بحث دیگر است. بهتر از ایرانی بودن، همان تعبیر فارس.
«قبیله سلمان» منظورمان ایرانیها نیست. منظورمان فارسهاست. این تعبیر قشنگتر. «خراسانی فارس است.» این واضح. تعداد زیادی از سپاه امام زمان، چه ۳۱۳ تا، چه وسیعترش، آن ها هم فارساند. فرصت مفصلتری [میخواهم]. میخوانم. خیلی هم روایت خوبی است. روایت زیادی هم داریم. مختلف. بیشترش هم در تفاسیر آیات. بحث مبسوطی دارد کلاً. باب الامانی دیگر. خیلی دلمان را گرم میکند که انشاءالله امشب خسته شدید. ببخشید دیگر. حالا نمیدانم حوصلههایتان سر میرود، نمیرود و تحمل میکنید و نمیکنید و اینها. به هر حال یک تعدادی این وسط هستند که این بحث را پیگیری میکنند. خدا به همهشان خیر بدهد. مطالب خوب خیلی هست دیگر. میدانید؟ هنوز من کلی بنده نکته دارم. اگر بشود انشاءالله فردا اعلام میشود. ببینم شرایط چطور میشود برای بحث علائم ظهور. شرایطش اگر باشد انشاءالله فردا یک وبینار جداگانه داشته باشیم.
وصلّی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.
---
[۱] کُلینی: محمد بن یعقوب کُلَینی (مـ ۳۲۹ه.ق)، محدّث شیعه و مؤلف کتاب «کافی».
[۲] سمرقند: شهری در ازبکستان کنونی.
[۳] ارواحنا فداه: جانهای ما فدای او باد.
در حال بارگذاری نظرات...