این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
* مقاومت و ایستادگی؛ آتشی که ستمگر را به اوج ظلم میرساند [6:36]
* پیامبر اکرم (صلاللهعلیهوآله): من یمانیام؛ ایمان هم یمانی است [10:33]
* نقطه غلبه؛ جایی که جبهه حق خالص شده و دیگر آسیب نمیبیند [17:33]
* کوفه، نجف، کربلا؛ نقطه مقابله خراسانی با سفیانی؛ پای دفاع از حرم در میان است؟ [21:15]
* نشانههای ظهور؛ روشن کننده تکلیف شیعه در جاده آخرالزمان [27:59]
* با سفیانی چه خواهی کرد؟ نشانهها را بشناس! [31:27]
* خودت را برای ظهور آماده کن، هر چند به اندازه آمادهسازی یک عدد تیر! [37:04]
* آخرالزمان و آزمون تشخیص؛ کیست که حق را ناقص روایت میکند؟ [43:30]
* انقلاب اسلامی؛ هر زخمی، گامی به سوی استواری بیشتر [51:42]
* یقوم بعد موت ذکره؛ قیام پس از آزمونها و ارتدادها [55:22]
* مختصات میدان روشن است؛ باطل تنها به خودش ضربه میزند [57:41]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
رسیدیم به این نکته که علائم ظهور چیست؟ علائم ظهور، آن چیزهایی است که حکایت میکند از اینکه باطل به اوج خودش رسیده و حق هم به اوج خودش رسیده و دارد بالاترین سطح نزاع حق و باطل را با همدیگر توصیف میکند و شرایط آستانه پیروزی و غلبه حق بر باطل را با مختصات بیرونی، محسوس، کمی، کیفی و قابل سنجش بیان میکند. اگر این روایات هم نبود، ما با همان تحلیل میتوانستیم کلیت داستان را بفهمیم. دقت کنید! حواست را جمع کن! نکات مهمی را عرض میکنم.
یک بخشی از این روایت دارد به ما جهت میدهد. در مورد چرایی و چیستیاش داریم صحبت میکنیم. برخی از این نشانههای ظهور، اینگونه میشود: اینها میروند، آنها میروند، جامعه اینمدلی میشود. مثلاً مرتبط به این است که ما باید وظیفهمان را بشناسیم، بفهمیم چه کار کنیم، ولی اصل داستان این است که میخواهد نیروی ما در محو و نابودی باطل هدر نرود، پراکنده و متشتت نشود. این روایت، نشانههای ظهور، دارد به ما کد میدهد. این را ندیدم کسی در نشانههای ظهور به آن پرداخته باشد. دارد آن نقطه حیاتی را که باید حق، باطل را بزند تا ازآنجا باطل بخورد و تضعیف شود، یکجورهایی معرفی میکند. خیلی مهم است.
نشانههای ظهور… بعد از جلسه، رفتم یک صوتی گوش دادم از کسی که میگفت: «آقا ما در مهدویت یک سری در مورد معرفی امام زمانِ درجه یکِ مهدویت، یک سری هم نشانههای ظهور و اینها داریم که مطالب درجه دو است و اصلاً اهمیت چندانی هم ندارد.» تعجب میکنم از این حرفها! اینها خودشان اساتید مهدویتاند. این عزیزان، تجربه واقعاً از مطالب این است که رهبری فرمود: «کسانی باید در حوزه مهدویت ورود کنند که نگاه فلسفی داشته باشند، با اندیشه فلسفی، مباحث باید مطرح شود.» صرف روایات میخواست قضیه را جلو ببرد، انقلاب نمیکرد. اندیشه فلسفی یعنی این؛ یعنی تحلیل عقلی داشته باشد، بتواند بنشیند و مطالب را با همدیگر پیوند دهد.
نکتهاش این است؛ پس چه شد؟ حق و باطل به بالاترین سطح درگیری خودشان میرسند. هر دو به اوج میرسند. خیلی از روایات ما حکایت از این دارد که، آقا! در مورد آخرالزمان مثلاً پیغمبر میفرمایند: «یک روزی میآید که کسی به معروف عمل نمیکند.» علامه در جلد ۵ المیزان آورده، آخر جلد ۵، «امر به معروف هم نمیکند.» آقا! واقعاً اینطور میشود؟ فرمود: «نهی از معروف میکنند.» آقا! واقعاً اینطور میشود؟ حضرت فرمود: «معروف، منکر میشود؛ منکر، معروف میشود.» آقا! امر به معروف نمیکند! معروف، منکر میشود؛ منکر، معروف میشود. یعنی چه؟ چرا معصوم این را میگوید؟ دارد حکایت میکند از اینکه باطل به اوج خودش میرسد. مختصات به اوج رسیدن باطل را برمی شمرد تا بشود انجمن حجتیه، که بعد یک نادان که نتواند اینها را با همدیگر تشخیص دهد، هر کس که در مورد نشانههای ظهور میگوید را بگوید اینها انجمن حجتیه است.
دارد مختصات به تو میدهد که اوج رسیدن باطل اینهاست. نگذار باطل به اوج برسد، ولی باطل به اوج میرسد. باید باطل به اوج برسد به حسب قاعده تکوینی. کما اینکه شیطان نشو، ولی عالم باید شیطان داشته باشد. کافر نشو، ولی عالم باید کافر داشته باشد. سنت تکوینی روشنی است. چه میگویم؟ روشن نیست؟ سخت است؟ «کذالک جعلنا لکل نبین عدوا شیاطین الانس والجن.» ما قرار دادیم. اینمدلی بود که ما برای هر پیغمبر، دشمنی قرار دادیم. شیاطین انس و جن را ما قرار دادیم. ما دشمن قرار دادیم. آقا! ما برای پیغمبر دشمن قرار دادیم. دشمنانش هم شیاطین؛ شیاطین را ما قرار دادیم. پیغمبر دشمن داشته؟ دشمنی کنید با انبیا! انبیا بدون دشمن میمانند؟ قرار دادم. تشریحی؛ ولی نباید کسی دشمنی کند با انبیا، نباید شیطان شود. من در عالم، شیطان لحاظ کردهام و عالم، شیطان لازم دارد. به تو هم میگویم غلط میکنی شیطون بشوی.
تفکیک کرد. جریان ظهور یعنی غلبه حق بر باطل بعد از نزاع در عالیترین سطح نزاع. داستان جنگ بدر و احد و اینها میشود که هنوز به اوج خودش نرسیده است. باید به عالیترین سطح برسد؛ خب، باید برسد. یعنی چه؟ من باید برسانمش. اتفاقاً یک بخشی از بالاترین سطح باطل، این نکته را من چند بار عرض کردهام. نکته مهمی است که بعضی خلطش میکنند و به آن توجه ندارند.
اوج ظلم کی شدیدتر میشود؟ وقتی شما با ظلم برخورد میکنی. مردم غزه اگر روبهروی اسرائیل آرامآرام، خُردخُرد، بیدردسر، بیسروصدا، بیفشار، اینجوری جنایت نمیکرد؟ بیمارستان [المعمدانی] و اینها نمیکرد؟ کی ظلم به اوج میرسد؟ وقتی با آن تقابل میکنی، ظالم شدیدتر میشود، جنایتکارتر میشود تا او باید به اوجش برسد. نه به این معنا که کمکش کنی به اوجش برسد، اتفاقاً اگر میخواهی به اوج برسد، باید با آن برخورد کنی تا آن هم به اوج برسد.
نکته را دقت کنید! وقتی با آن برخورد میکنی، شدیدتر میشود، آن باید به اوجش برسد. لذا روایات نشانههای ظهور، یک بخش حکایت و توصیف این است که باطل به اوج میرسد، چه میشود؟ یک بحثی داشتیم، «دوران وارونگی» نام یک صوت بود که عمدتاً در این فضا بوده است. روایت امام صادق علیه السلام که سندش هم خوب بود که حضرت دارند توصیف میکنند که آقا باطل اینجوری میشود، فراگیر میشود و به اوج میرسد که اصلاً ناامید میکند آدم را. آن روایت، اعصاب آدم را خرد میکند. یک بخشش توصیف به اوج رسیدن قدرت حق است. حال این قدرت حق را توصیف کرده است. دانشگاهی با کدها و نشانههایی است. مثلاً میفرماید که: «آقا! یک جریانی در مشرق شکل میگیرد. اینها قیام میکنند، دعوت به حق میکنند، پرچم بلند میکنند.» یک روایتش که: «اینها اهل قماند که [رجلٌ من قم] این خروج میکند و کنارش هستند و حرکت میکنند و نمیترسند. [لا یَجْبُنُونَ] نمیترسند، عقبنشینی نمیکنند، به خدا توکل میکنند و [العاقبة للمتقین].» یک روایت دیگر فرمود: «اینها خروج میکنند، طلب حق میکنند، به آنها نمیدهند. دوباره طلب حق میکنند، به آنها نمیدهند. دفعه سوم شمشیرها را برمیدارند و روی شانه میگذارند.» اینجا میخواهند حقشان را به آنها بدهند، قبول نمیکنند. «عَلَمِی که بلند میکنند، فقط تحویل صاحبش میدهند.» این توصیف چیست؟
نکاتی هست. خب، این روایت اگر چند بُعد دارد، یک بخشش به اینکه این کیست، یک بخش دیگرش این است که دارد حکایت میکند از مختصات رشد جریان حق و قدرت پیدا کردن جریان حق و دارد دست میگذارد روی آن نقطههایی که جریان حق از اینجا اگر قدرت پیدا کرد، میتواند باطل را بزند. این دارد کد میدهد، دارد نشان میدهد. چرا؟ به خاطر اینکه حالا خدای متعال یک بخشش در عالم ذر، عالم الست، عالم عهد، حتی در تکوین، خدا برای مشرقزمین، مردمان مشرقزمین، یک شرایطی را قرار داده است.
این مردم، آقا! حالا نژادشان است، هر چیزی است، عهدشان است. فرمود: «دین در ثریا باشد، اینها به آن میرسند. علم در ثریا باشد، اینها به آن میرسند.» این ایرانیها یک چیزیاند دیگر! خلاصه فارس. خدا از یک طرف داده، ویژه به اینها داده، از آن طرف هم جریان حق به اینی که اینها داده، آویزان اینهاست. باید استفاده کنند که جریان حق پیروز شود. معصوم دارد به این کد میدهد. از آن طرف «الإیمان یمانی.» اصلاً ایمان فرمود: «منم یمنیام.» پیغمبر فرمود: «منم یمنیام. ایمانم یمانی و أنا یمانی.» ایمان، ایمان و یمن به هم بستهاند. اینقدر یمن مهم است! خدا به اینها داده دیگر. به این خاک، به این نژاد، به اینها اویس میدهد. به اینها این همه بخش عمده از شهدای کربلا یمنیها، یمنیالاصلاند.
خدا به این خاک نظر داشته، به این جماعت، به این مردم. حالا عالم ذر، عالم الست، چه اتفاقاتی رخ داده؟ تکوین اینها، ژَن اینها، یک خبری است. جریان حق در منازعه آخرش، قبل از ظهور، یک بالش یمن است، یک بالش ایران است. نمیخواهد به بقیه هم بگوید شما ول معطلید، بروید در کوچه گُل یا پوچ بازی کنید. شمام هستید، ولی بار کار روی اینهاست. نقطه ثقل برداشتن بار حق روی دوش اینهاست. یک کدی است، یک توجهی است، یک نکتهای است. حالا اینها کیستند؟ اینها را ما نمیدانیم. نه میدانیم کیستند و نه میدانیم کیاند، دقیقش را. ولی میدانیم ایرانی و یمنی است.
از نشانههای حتمی ظهور هم هستند. هم خراسانی، هم یمانی. حتمیتر و واضح است تقریباً که گفتند: «مِن المَهْدوُّ و الیمانی.» از آن طرف هم سفیانی [نام] جریان باطل است. یک ورش یهودی است که به اوج میرسد و اینها «أشَدُّ الناسِ عدواةً» هستند. یک بال اینشکلی دارد. در اهل کتاب، نقطه ثقلش یهودی است. در اسلام انحرافی، نقطه ثقلش بنیامیه است. بنیامیه در قالب سفیانی جلوه میکند. اینها مختصات داستان است. آن نزاع پایانی این دو بال حق با آن دو بال باطل، شرایط جغرافیاییاش هم در این منطقه است. انرژیتان را جای دیگر هدر ندهید! بار کار را هم روی دوش کس دیگری نگذارید.
بدونید داستان این است. حالا بله، میخواهد صورت بگیرد. کسی اصلاً آقای جریان دیگری، شما کارتان را بکنید، ولی این هم گوشه ذهنتان داشته باشید که داستان این مختصات هم دستتان باشد. نمیدانیم کیست و کی است. یا بعضی فکر میکنند که اگر بخواهیم از روایت استفاده کنیم، دقیقاً باید بگوییم پس این یا اوست. راه سومی هم ندارد. انگار نشانههای ظهور هیچ خاصیتی برای ما ندارد. کامل فضای ذهن ما را دارد جهتدهی میکند، مدیریت میکند. جدا از اینکه دارد به ما امید میدهد، بشارت میدهد، حتی انذار و هشدار میدهد، آمادگی روانی برای بعضی فتنهها و درگیریها و شدت پیدا کردن گرفتاریها میدهد. آمادگی میدهد برای اینکه آقا بدتر از این هم خواهد شد. فتنهها از این شدیدتر. تو آرامش داشته باش. از یک طرف، آقا! از فلان جا، فلان اتفاق رخ خواهد داد، این هم امید است.
آقای کورانی در آن صوتش هست، میگوید: «ما سوریه را از دست میدهیم، به جایش خدا یمن را به ما میدهد.» حالا یک وقت هست این تطبیق به این است که این دقیقاً یمنش که به ما میدهد همین است و حسینه، سوریه هم که از دست میدهد یک وقت به این است. اصل قاعده که آقا تو این درگیریها اگر یک جایی رفت، غصه نخور، یک جای دیگر پُر میشود و نقطه ثقل آنجایی هم که پُر میشود، یمن است. حالا اینی که شرایط امروز ما دقیقاً دارد از این حکایت میکند، این خودش حجابانگیز است. دیگر ما تا حالا نداشتیم اینقدر رایحه داستان به مشاممان دارد میرسد. رایحه همان یمنی است که در روایات گفتند. رایحهاش، شاید هم خودش نباشد. این هم رایحه همان سوریه و شامی است که ما گفتند. شاید هم خودش نباشد، رایحهاش است. آمدند بنیامیه را عَلَمش را بلند کردند، کمربند یهود شدند. این ور هم اینطور قدرتمند.
امروز دیدید یمن، تلآویو زده است. در این شرایطی که اسرائیل روزبهروز وحشیتر، غزه را که درو کرد، لبنان را هم کوبید، سوریه را هم گرفت. یکهو امروز [فرودگاه] بنگوریون تعطیل شد. چرا؟ یمن هایپرسونیک زده است. خیلی حرفه! یمن هایپرسونیک زده است. یعنی چه؟ دستش هم نمیرسد، حالا حالا. زورش هم نمیدهد، شرایطش هم ندارد. میخواهد با اینها گلاویز بشود. این فصل یک نقشهای دارد. به شما میدهد، میگوید: «انرژیات را هم تلف نکنیا! این عالم همهاش آتش میشود. جریان حق و باطل که به اوج میرسد، همه زمین آتش میشود. پا نشی راه بروی. حالا دو تا نقطه ثقل داری که میتوانند این میدان را مدیریت کنند و بیایند وسط، خرج کنند، مایه بگذارند. یک نقطهاش مثلاً از ایران، یک نقطهاش از یمن است.» این را ورندار پاکستان و هندوستان با هم درگیر شدند، بروی در آن دعوا. دیدی میانمار به هم ریخته، بروی در آن دعوا. آذربایجان آتش شد، بروی آنجا، تو زورت را بگذاری آن وسط. یک بار آقای آغاز در بسیجیان گفتند: «ما اول انقلاب شش تا کشور زمینهاش بود. سوری و عراق و لبنان و الجزایر و آفریقای جنوبی.» یک علتی، آن سه تا را وارد نشدیم، علتی یک بخشش این است. یک بخش حواسش هست دیگر؛ یعنی نقشه دستش است و بنده آنقدری که فهمیدهام و بعضی اطلاعاتی که حالا منتشر نشده، با واسطه و اینها شنیدهام، رهبری بیشتر از همه حواسش به این نقشهنگاری ظهور هست. اطلاعاتی هم دارم که ضرورتی نمیبینم بخواهم عرض بکنم که اتفاقاً دارد بر اساس نقشه حرکت میکند.
آقای بهجت که خیلی نمایان. من جای کتابی دارم، قبل از اینکه کتاب [حضرت حجت] چاپ بشود، این کتاب چاپ شده بود. کتاب مختصری هم هست. «عصر ظهور» از زبان آیتالله حمزه شریفی دوست، این کتاب را نوشته است. نکاتی در این کتاب هست که حالا شاید به بعضیاش بعداً اشاره کنم. قشنگ به این مسائل نظر دارد؛ به این نقشه ظهور، به این افراد ظهور، کامل نظر دارد. وقتی نقشه دست کسی است، اینطور میشود.
آقای بهجت در «در محضر بهجت» جلد ۳ صفحه ۳۵ میفرماید: «هرچه زمان ظهور نزدیکتر میشود، بلاها بیشتر میشود.» هنوز بلاها بعد از این است. حالا ما در راحتی و نعمت هستیم. آقا! مردم را ناامید نکنید! آقا! چرا؟ از کجا معلوم؟ آقای [قاعده] این است. بلا یعنی چه؟ محصول درگیری حق و باطل. هی حق قویتر میشود، هی باطل قویتر میشود، هی این زد و خورد شدیدتر میشود، هی آسیبش بیشتر میشود تا وقتی که استحکام درونیات در اثر این خوردنها، هی خودت را ترمیم کنی و نقاط ضعفت را بشناسی و هی پیوسته درونیات تقویت بشود و پوستت بیشتر شود، بافتت محکمتر بشود که زد. خودش آسیب ببیند از آن نقطه، نقطه برتری و غلبه توست. یک جایی است که دیگر آسیب نمیبینی.
اوج ظهور حضرت آقا معمولاً معادلها را استفاده میکنند، خودش را نمیگویند. مثلاً میگویند: «ما به یک جایی میرسیم که دیگر تحریم دشمن روی ما اثر نخواهد کرد.» حتماً هم آن روز همهتان خواهید دید. خب، این تحریم دشمن دیگر به ما اثر نخواهد کرد، عبارت اخرا همین است که جریان حق دیگر از ضربه باطل آسیب نمیبیند. به این قدرت میرسد، ظهور است. حالا آدم سادهلوح میگوید: «پس چرا رهبری هی ظهور ظهور نمیکند؟» ای شما! ظهور ظهور میکنید. مدلتان مدل رهبری باشد. خب، آدم واژههایش را استفاده نمیکند، منطقش و آن ایده، آن نقشه، همهاش همان است. کلاً فضا، فضای حق و باطل است. تو چون آن معادلها را نداری که آن معادلها قرآنی و برهانی است، به همین چهار تا کلمه و چهار تا روایت و چهار تا اسم و اینها بستگی دارد. موضوعیت ندارد. به این معنا موضوعیت ندارد، نه به آن معنا که کلاً اصلاً هیچی، فقط مضالم درگیر شویم. گفتی از عمل شیطان بود. کدام؟ چه از «هذا عمل الشیطان» مرا وارد یک درگیری فرعی الکی کرد. من داشتم پدر فرعون را در میآوردم.
ببین داستان را. سنت موسی هرچه بوده، بین شما هم اجرا میشود دیگر. موسی داشت کاری میکرد مخفیانه، آرامآرام، تدریجی، دست گذاشته بود. خودش فرعون را نابود کند. یکهو «فَسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ» یکهو یکی از طرفدارانش با یکی از طرفداران فرعون درگیر شد. در سیاهی شب، در تاریکی، در خلوت، به موسی یک مشت زد. آن یک مشت هم محکم بود. موسی فقط علیه مجتبی، محکم زد، طرف افتاد مرد. آقا! این داستان شد برای موسی. درگیری میشد. میگوید: «با ظالم ما باید بجنگیم. سفیانی چه کار داری؟» دقیقاً مصداق همین است که با ظالم جنگید. به سفیانی چه کار داشت؟
آن نقطه ثقلت را باید بزنی، آن نقطه کلیدی را باید بزنی. دارد به تو میگوید. تا اینجا اصلاً وارد داستان نشوید. تا وقتی قضیه مکه بخواهد برسد. در بعضی از نشانههای دیگر هم تا وقتی قضیه کوفه بخواهد برسد. سفیانی بخواهد به کوفه برسد چه میشود؟ الان چیزی که ما میفهمیم، کوفه، نجف، حرم امیرالمؤمنین، کربلا، پای مقدسات حرم؛ آنجا دیگر نمیشود ایستاد. بعد چقدر قشنگ! اگر آن قرار است باشد، چقدر قشنگ اتفاقات این سالها رقم خورده است. مردم هی کربلا، نجف، پیادهروی، روزبهروز این موقعیت این حرمها تقویت شده است. در فضای فکری و ذهنی مردم، عشق به حرم، شعر حرم، مداحی حرم، دقیقاً در همان نقطه ثقل ما کار کردیم. آن کسی که نقشه دارد، حواسش هست که ما با سفیانی درگیری جدیمان کجاست؟ در کوفه است. بر سر چیست؟ بر سر حرمهاست. چه چیزی میتواند این مردم را بیاورد وسط؟ که حالا روایتش خیلی فوقالعاده است. یک روزی میخوانم، انشاءالله فرصت باشد که آنجا که میروند درگیر [میشوند]، آنجا دیگر همه حال و هوای امام زمان را دارند. [یطلبون المهدی] اصلاً اینها که میروند برای دفاع از کوفه و پس زدن سفیانی در کوفه، آنجا دیگر همه در و دیوار امام زمان را پیدا میکنند. دیگر همه شوریدهاند. دیگر به اوج رسیده این تمنا و طلب. خیلی قشنگ برای چیست؟
گفتم دقیقاً حضرت موسی وارد دعوای فرعی شد، انرژیاش هم تلف شد. یک آدم الکی کشت، که حقش بودا. مجموع اینها را فرمود: «هذا من عمل الشیطان.» خیلی تعبیر عجیبی است. این کار شیطان بود. من وارد این دعوا شدم. اثرش همین بود. فرعونی که باید با همان کار تشکیلاتی آرامی که داشت، با کودتای نرمی که داشت انجام میداد، داشت از بین میرفت. حضرت موسی ده سال آواره شد. هزینههای کار بیشتر شد. بعد ده سال که قدرت فرعون و حاکمیت مستقرتر و مستحکمتر شد، در حالی که در کاخ فرعون داشت براندازی میکرد، حضرت موسی از کاخ فراری شد. کاخ قدرتش هم بیشتر شد. این هم لکهدار شد، آبرو و شخصیتش متهم شد. فضای روانی جامعه به ضرر موسی شد، در حالی که قبلش به نفع موسی بود. آخرش هم پیروز شد، بله، ولی هزینهها خیلی زیاد شد. یک حرکت اشتباه، یک ورود اشتباه، یک حرکت خارج از قاعده و نقشه. این روایت دارد به ما نقشه میدهد، قاعده میدهد. دقیقاً در بعضی تعابیر هست: «فقط آنجا قرقیزیها کار نکنیا! بگذار همدیگر را بزنند. نزدیک نشویا!»
فرصت بشود میخوانم. من فعلاً دارم تحلیل نشانههای ظهور را پس شد حکایت و توصیف به اوج رسیدن باطل و به اوج رسیدن حق و به هر کدام از این دو و آن نقطهگذاری اصلی در آن نزاع پایانی بین حق و باطل و شرایط غلبه حق بر باطل و آن گرانیگاهها و نقطهضعفها و آن نقاط آسیبپذیر باطل را که از آنجا باید زد. آن را باید زد، آنجا باید درگیر شد. این مدل باید درگیر شد. یک بخشی از این توصیفات یک همچین نقشهای را با خودش حمل میکند و دارد میدهد و نکته قشنگ این روایت برایتان بخوانم. چقدر قشنگ است.
روایت دارد که: «میمون البان میگوید که در خدمت امام باقر علیه السلام بودیم. در خیمه حضرت.» روایت را شیخ صدوق در «کمالالدین» نقل میکند. جلد ۲ صفحه ۶۵۰. میگوید: «فَرَفَعَ جانِبَ الْفُسْطاط.» حضرت یکهو یک گوشه خیمه را داد بالا. «فقال» همینجور نور میآید دیگر. روشن. بغل. فقط گوشه خیمه را که میدهی بغل. آفتاب است دیگر بیرون آفتاب. فرمود: «إن أمرنا قد كان أبين من هذه الشمس.» امر ما از این خورشید واضحتر. همیشه امر اهل بیت اینقدر باز. بعد حالا دست را روی چه نقطه [ای گذاشته است]. «ثم قال» حضرت فرمود: «امر ما از خورشید واضحتر است. » بعد فرمود: «یُنادِی مُنادٍ من السماء فلان بن فلان هو الامام.» به اسم یک روزی آقا، منادی از آسمان ندا میدهد. فلانی پسر فلانی که در روایت جلسه قبل که خواندیم امام زمان بودند که با اسم پدر و مادر معرفی میشوند. ایشان امام است. با اسمش میگویند؛ یعنی آقا آخرش همیشه امر ما اینطور، یک وضوح عینی، نمایان، فراگیر همیشه داشته و دارد. برای آن کسی که لطافت و نورانیت و طهارت و اینها دارد که اصلاً هیچوقت غبار نمیگیرد و امر مشتبه نمیشود. آنی هم که یک بار غبارآلود میشود برایش. همیشه یک وضوح و نمایشی اینشکلی در داستان هست. فرمود: «منادی از آسمان این را میگوید و یُنادِی إبلیس لعنةُ الله علیه مِنَ الأرض.» منادی از آسمان امام حق را معرفی میکند. شیطان هم از زمین ندا میدهد برای امام باطل، [در روایت دیگر] سفیانی است. کما نادی به رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم العقبه. همانطور که در لیلةالعقبه، لیلةالعقبه که میخواستند پیغمبر را ترور کنند، آنجا ندا داد که حالا بعداً به این بحث انشاءالله بیشتر خواهیم پرداخت که این آن بانکی است که همه اینها را جمع میکند. امر ما آقا واضح دارد میرسد به آن اوجش، به آن نقطهای که دیگر از آسمان امام حق معرفی میشود. شیطان هم از زمین دارد امام باطل را به این وضوح معرفی میکند. درعینحال همیشه هم آقا، داستان نمایان است. امر ما نمایان است. از این خورشید واضحتر است. خیلی تعبیر، تعبیر عجیبی! خب، چه میخواهد بگوید؟
میخواهد بگوید که آقا! همه این نشانهها فرع بر یک حقیقتی است؛ آن هم اینکه امر ما واضح است. پس امر واضح است. پس نشانهها برای این نیست که امر اهل بیت را واضح کند. اتفاقاً نشانهها آنقدری که فهمیده میشود برای این است که تکلیف ما را معلوم کند. امر اهل بیت مشتبه نمیشود. حقانیت اهل بیت مشتبه نمیشود. کی دوست است؟ کی دشمن است؟ تا حد زیادی مشتبه نمیشود. ممکن است جایی مشتبه شود، ولی دشمن اهل بیت خیلی درندهتر و خیلی پلیدتر و خیلی وضعش نمایانتر از این است که نیاز به توصیف و توضیح و اینها داشته باشد. همیشه وضعش نمایان است. او مشتبه نمیشود که بخواهد یک کسی بیاید به شما بگوید: «آقا! حواست باشد ها! این قاتل است، این دشمن اهل بیت است. این میخواهد سر به تن اهل بیت نباشد.» آنی که مشتبه میشود این است که با او چه باید کرد؟ از کجا باید زد؟ کی باید زد؟ چطور باید زد؟ اینهاست. پس انگار روایات آخرالزمانی و علائم ظهور دارد این نقشه را به ما میدهد.
روشن شد حرف بنده؟ عرض میکردم آقای بهجت خیلی به این نکته توجه داشتند، ببینید میفرماید که در جلد ۳ در محضر بهجت، هم صفحه ۵۵، هم صفحه ۲۱۶ [عبارت بعد]: ««مُلِئَتْ ظُلْمًا وَ جَوْرًا» در بعضی روایات دارد. بعد از «الْمُلِئَت» دارد. کما آن بعد از ضعیفتره.» هم سندش هم ضعیف است. «بعد ما هم دارد، کما هم دارد.» «ظُلْماً وَ جَوْراً» که در آخرالزمان زمین پر از ظلم و جور میشود. «تهدید عجیبی است.» ببین! تعبیر: «تهدید عجیبی است؛ زیرا میرساند که در آن زمان در روی زمین یک وجب هم عدل حاکم نیست.» یک وجب روی زمین. خیلی تعبیر عجیب! «ظلم به گونهای حاکم است که حتی همه ملل، حتی کفار هم میدانند به ظلم گرفتارند. معنای روایت این است که ظلم فراگیر میشود و گویا آن زمانی است که همه، چه دیندار و چه بیدین، اعتراف میکنند که وضعی که در آن قرار گرفتهاند، وضعی عقلایی که ممکن باشد بشر در سایه آن زندگی انسانی کند نیست. در روایت کلمه کفر ذکر نشده، بلکه ظلم و جور ذکر شده است؛ زیرا چه بسا حکومتهای کافر ولی همراه با عدل مثل انوشیروان بودند.»
«کُفرند فرمانده! «مُلِئَتْ ظُلْمًا وَ جَوْرًا.» ظلم و جور همه جا را میگیرد.» این تحلیل نگاه آیندهشناسان است و دارد از امروز موضع خودش را نسبت به این قضایایی که دارد رخ میدهد معلوم میکند. دارد تکلیفش را معلوم میکند. آماده میکند. هم آمادگی ذهنی و روانی دارد، هم آمادگی عملی دارد؛ در مورد سفیانی، مخصوصاً. حالا من این دو ستاره در مورد سفیانی را بخوانم. بعدش آقای بهجت میفرمایند که تعبیر عجیبی است. «درس خارج ایشان ۶/۸۲: سفیانی از شرایط قطعی ظهور است. سفیانی توجه میدهد، تذکر میدهد، استرس دارد.» پسر! این بچه در این فیلمی که از او موجود است: «با سفیانی چه کنیم؟» به نام میکشد. حالا جالب این است که این روایت «به نام میکشد»، مال «الزامالناصب» [است]. حضراتی که به سند و اینها خیلی کار دارند، «الزامالناصب» کتاب خیلی معتبری هم نیست. «به نام میکشد» با اسم علی و حسن و حسین و اینها مبنای حدیثی هم در این بحثها هست.
خب، چرا اینقدر استرس دارد؟ آیا بچه سال ۸۸ از دنیا رفته است؟ از دنیا رفت. اوضاع گل و بلبل، نانت بود، آبت بود، تحریمم که نشده بودیم. شرایط هم خیلی بهترین سالهای اقتصادی، سالهای ۸۶ اینها بود دیگر. سال ۸۷. آقای بهجت دست روی دست [نگذاشته بودند]. «با سفیانی چه کنیم؟» گیرت نمیآید. سؤالاتش درونی بود. عوالمی در درونش بود. هیچکس هم خبر نداشت. این که میگفت غرض داشت، وجه داشت. میخواهد این را ایجاد کند، میخواهد انشاء کند، میخواهد موج دهد، حواسها را جمع کند. به کی؟ به امام زمان. نه به سفیانی هم. به امام زمان هم، به سفیانی هم. حالا حضرات میگویند: «ما فقط به امام زمان کار داریم، به سفیان چه کار داریم؟» نکته دارد. تو الان آمادگیات برای درگیری با سفیانی چیست؟ چقدر جامعهات را برای درگیری با سفیانی آماده کردی؟ چه کار کنی در برابر سفیانی؟ میخواهی چه کار کنی؟ برای اینکه نخوری؟ میخواهی چه کار کنی برای اینکه بزنی؟ میخواهی چه کار کنی؟ اینجاست که عرض میکنیم شناخت علائم ظهور واجب است؛ طبق فتوای صافی گلپایگانی، که من تعبیر ایشان را هم آوردهام از کتاب «منتخبالاثر» اگر وقت بشود میخوانم. «واجب است.» خیلی تحلیل درستی است.
واجب است. چی چی؟ الان آمادگی ظهور به چیست؟ تقوا و ایمان. گفتند ۸۰، ۷۰، ۸۰ تا روایت در مورد سفیانی داریم. ۷۰، ۸۰ سفیانی داریم. یعنی چه؟ از پیغمبر تا پایین هی سفیانی، سفیانی، سفیانی. خب، چرا؟ نکته دارد. دارد جامعه را آماده میکند. همانطور که دارد آماده میکند برای امام زمان و این «سی» را دارد بیان میکند در به اوج رسیدن حق، آن «سی» را هم در به اوج رسیدن باطل دارد معین میکند و موضع تو. حواست باشد! حواست باشد آسیب نپذیری.
خب، سفیانی از کجا آسیب میزند؟ همین مردم سوریه. اگر همین فرهنگی که پیغمبر فقط بقیه اهل بیت مسلمانند، دیگر کار سنی عن علویان، هرچه. همین فرهنگی که پیغمبر در مورد ابوسفیان، بنیامیه و سفیانی و اینها اگر ایجاد کرده بودید، همین فتنه رخ نمیداد. تازه میخواهد بعدش هی بدتر و شدیدتر هم بشود. خاصیتش همین است. این کارکردش چیست؟ جامعه شما آماده است. خب، بنده خدا! این از روز اول که اینجوری نبوده که کار شده است که به اینجا رسیده. اگر گفته نمیشد، این آمادگی هم در جامعه شما نبود. بعد به جای اینکه آنجا با سفیانی بیعت بکنند، با ابوسفیان، با معاویه، برایش گریه کنند، اینجا برای معاویه گریه میکردند.
این است داستان. این خود این آمادگی ذهنی، این گارد، این برائت درونی، از قبل اینها نفرین میکردند. پیغمبر یزید را از قبل کربلا لعن میکرده. خب، چرا این مرگ بر سفیانی باید فرهنگمان باشد؟ چرا بعد از نمازهایمان نیست؟ مرگ بر سفیانی. فرو برود در مغزت جوان. شما در فرهنگ شما باید رخنه کند این عداوت، این دشمنی. این کینه عجیب و خندهدار این است که دقیقاً یهودیها همین کار را نسبت به آن دجال و مجال و این داستانهایی که دارند، دارند انجام میدهند. انجام دادند. شعر سرودند برای کودکانشان، سرود سرودند، انیمیشن میسازند. ما چه کارها نمیکنیم؟ کاری نمیکنیم. سفیانی! این فرهنگ یک کاری است.
نقشه دستت است، از الان آمادهای. در روایت دارد در «غیبت نعمانی» آوردید کتاب را؟ نه نمیخواهد، باشد. حالا باید پیدایش کنم. حالا روایتش را. میفرماید که: «يُعِدَّن» یک همچین تعبیری. «أحدکم». اگر توانستیم پیدا کنیم. فرمود: «هر کدام از شما میتوانید برای ظهور خودتان را آماده کنید، ولو به سهم یک دانه تیر.» آماده کن. قدیم یک دانه. الان کی این کار را میکند؟ آقا! اصلاً اصلاً دیوانه تمسخر میکنند. یعنی چه؟ حالا کی است ظهور امام زمان؟ حالا یک وقتی حضرت ظهور میکند. سلاح آمادهای در جیبت، در خانهات، در اتاقت برای اینکه ازت ظهور کنند، چیست؟ «أحدکم لخروج القائم و لو سَهماً.» «غیبت نعمانی». این فرهنگ است، صفحه ۳۲۰. و این اینقدر نزدیک دانستن قضیه است. این اصلاً فراتر از نشانههای ظهور است. اصلاً به نشانهها کار ندارد. اصلاً انگار همین الان واقعه داستان ظهور امام زمان، نزاع حق و باطل واقع [شده است]. تو کجای این داستانی؟
بعد کسی که تیر آماده کرده برای آن روز و دعای عهد میخواند که اگر مرد آن روز بعد چه جور هم خروج کنیم؟ ما اصلاً به اینها عهد کار نداریم. نمیگوید که: «بیا برویم آقا را ببوسیم، ماچ کنیم. آقا جانم!» میگوید که: «مُعْتقَفاً کَفَنِی، شاهرًا سَیْفِی، مُجَرِّدًا قَناتِی، مُلَبِّیاً دَعْوَتَکَ دَاعِیاً فِی الْحَضَرِ وَ الْبَادِی.»
اگر مرگ جدا انداخت، من نبودم، از توی قبرم که در آمدم، با شمشیر در بیایم. از توی قبرم «مُجَرِّدًا قَناتِی.» شمشیرم را کشیدم. هر روز بخوان: «خدایا! من که آمادهام. اگر یک وقتی هم مردم، ازت میخواهم از توی قبر با شمشیر در بیایم، بروم به امام زمان برسم.» یعنی چه؟ شمشیرت کو؟ الان کجای داستانی؟ کجا را داری میزنی؟ کجای این نزاع حق و باطلی؟ چقدر از مختصات، اصلاً وقتی شما حواست از چه دینی است، چه کاری است، اهل بیت کردند. شما وقتی حواست به سفیانی بود، مجبور میشوی تمام مختصات جریان باطل را رصد کنی و بشناسی. چه کردند اینها؟ با یک کدگذاری به شما بگویم: «آقا! حواست باشد! از خاندان این آقا سید یک نفر هست، این میخواهد بیاید ما را بزند.» تمام زیر و زبر خانواده اینها را در بیاوری، رفت و آمد اینها را درآوری، رابطههایشان را درآوری، رفیقهایشان را درآوری، عقبشان را درآوری. شما سفیانی را باید ببینی. سفیانی با کیست؟ بعد کدش را هم دادند به ما، از بلاد روم میآید. صلیب به گردن میآید. منتصراً میآید. حالا این منتصراً یا به معنای اعلام نصرانی بودن است، یا پشتوانه نصرانی داشتن است و یا هرچه. این کدها را هم دادند.
من از بلاد روم میآید. یک پشتوانه دارد. جوان، جوانی که فرهنگ مهدویت را دارد و عجیب است ها! دعای ندبهاش را میرود، امام زمانش را میگوید، مسجد جمکرانش را میرود. سفیانی، غرب بنده به روم بنده دلباخته قلب میشود. پدر مملکت را با این گرایش در میآورد. اینقدر شیعه را تضعیف میکند. گرفتید مطلب؟ علائم ظهور معمولاً به آن توجه نداریم. خاصیتش چیست؟ اینها بحثهای درجه دو مهدویت است. آنها درجه دو هستند. بنده خدا! درجه یک اینها محور و جریان نصرت است که دارد به تو معرفی میکند. دارد ضریب حساسیتت را بالا میبرد. هی چشمت به این است که سفیانی، این خیلی خوب است. توی سر این میزنند. یک کسی هم که این حساسیت را ایجاد میکند، میگویند: «کانالداران احساساتی که فالوور میخواهند از این فضا جمع بکنند نه! شیادند.» خیلی عجیب است. واقعاً بیمه میکند فرهنگت را. اینها پادزهر است.
از بنیامیه. بنیامیه جریان جلسه اول [اشاره به] «به وقت شام». این نکته را عرض کردم که این بنیامیه آن جریانی است که نمازهای اسلامی را به حسب ظاهر دارد. وابستگیهایش به بیرون است. این بنیامیه، بنیامیه بین خودمان همین الان داریم. جریان اموی چقدر بین ما فعال است؟ شما اگر آستانه حساسیتت را نسبت به سفیانی و بنیامیه بردی بالا، اینها را میشناسی. اینها را پس میزند. اینها را عقب میزند. پشت بند نمیآید به تو بگوید: «آقا! تو دانلود به حرف سیاسی نزن. امام زمان گریه کنیم. حرفهای سیاسی نزنیم. کمکش کنی.» کمک کنی سفیانی کیست؟ بعد چه داری؟ بعد سفیان قرار است چه جور بزنتت؟ سفیان را چه شکلی بزنی؟ آماده کردی برای زدن سفیانی؟ فرمود: «یک دانه تیر آماده کن. لااقل برای خروج قائم.» چه تیری داری میزنی؟ در کدام میدان داری برای امام زمان میزنی؟ چه کسی را تا حالا زدی برای امام زمان؟ امام زمانش امام زمانی که اصلاً زدن ندارد که باطل ندارد روبهرویش صلح کل امام زمان هم هست حتی شمر و یزید و معاویه و حتی امام زمان سفیانی هم هست.
من اولین بار این جمله را از چه کسی شنیدم؟ خیلی جالب است برایتان. در آن زمانهای ابتدای طلبگی و اینها ۲۰ سال پیش، آرام آرام با بعضی دَم و دستگاهها میخواستیم آشنا بشویم و اینها. یک جریانی که رسانهاش قوی بود، خب طبعاً با فیلم و صوت و کتابشان آشنا میشدیم. جز اولین صوتهایی که در این فضا شنیدم، صوتی بود سال ۸۳ یا ۸۴ بود، از آقای صادق شیرازی. ایشان صحبت میکرد که اصلاً امام زمان قرار نیست کسی را بکشد، چون «یسیرُ بسیرةِ جَدِّه.» قرار است به سیره جدش پیغمبر. خیلی هم دنبال این گشتم، بعد نتوانستم خیلی. به دردم میخورد اگر پیدایش کنم. گفت: «به سیره جدش پیغمبر عمل میکند و پیغمبر جدش حتی یک نفر را هم نکشت.» اگر قرار است یک نفر را هم بکشد، آن چقدر قشنگ است؟ «یَخْرُجُ بِسَیْفٍ» چی میشود؟ آن روایت که در غیبت نعمانی دارد که اگر از فرزند فاطمه بود، در دلش رحم بود، چی میشود؟ که از خود همین شیعیان برمیگردند. به او میگویند: «آخرالزمانم به ما گفتند!» خیلی قشنگ است. تا این خطا معلوم شده، تا اینجاها ما میتوانیم تشخیص دهیم کی به کی است.
بعد میبینی همین جریانی که اینجور با محبت است، یک دانه تیر سمت داعش نینداخته. نمیاندازد. یک کلمه «مرگ بر اسرائیل» نمیگوید. کار ندارد. یک جا فقط سروصدا کردم، ریختند سفارت ایران در لندن را گرفتند. طیفهای شیرازی! چقدر قشنگ است؟ آماده دارند برای زدن دست و بال امام زمان. جریان روبهرو امام زمان سرت را میبُرد. این است داستان که قاطی میکنی. فکر میکنی یک اسامی و الفاظ و اینهاست. جریان دفاع از حق است. جریان کوبیدن در سر باطل است. «نَقْذِفُ بِالْحَقِّ؛» با حق میکوبیم در سر باطل. کو کجا؟ دارد با حق میزند؟ کجا؟ کدام باطل را زده؟ دشمن امام زمان را زده؟ کدام میدان؟
اینه که هی تاکید دارد به سفیانی و امثال آقای بهجت به این داستان تاکید دارند؟ بگویم و دیگر کم کم بحث را تمامش کنم. ایشان میفرمایند: «سفیانی از شرایط قطعی ظهور است و چند ساعت بعد از ظهور سفیانی حضرت ظهور میفرماید.» چند ساعتشون چند ساعت میخواهد بفهمند؟ بالاخره باید باشد. ولو به اینکه یک ساعت بعدش هم حضرت ظهور کنند، بالاخره آن یک ساعت قبلم شده، باید ظهور کند. آن آخرین ذخیره شیطان برای درگیری با امام زمان، سفیانی است. آخرین تیرش است. ما در این نظام فکر کنیم، مطالعاتش کنیم.
این ور گردی، بعضی افراد گردی است که بار سنگینی از حق را دوششان است. یکیش خراسانی است، یکیش یمانی است. در بعضی روایات نفس زکیه، در بعضی روایات حسنی، در بعضی روایات شعیب بن صالح. بحث بشود. شعیب بن صالح باید بحث بشود. دنبال این که جزئیترش را بخواهیم دقیق بگردیم، الان پیدایش بکنیم با رنگ تیشرت به ما معرفی کرده باشند. دیگر اینجور نیستش. جریانشناس باشی. حالیت بشود چی به چی است. تحلیل داشته باشی. برآورد داشته باشی. «فلان روستای طالقان شمشیر گذاشتند. حضرت کمک کنند.» برآوردی دارد از داستان نزاع حق و باطل. کجای کدام تیر را به این باطلهای امروز انداخته که فردا تیر کمتر بیندازد؟ چقدر سر در میآورد؟ در کدام داستان؟ در کدام درگیری بوده؟ تحلیل تخیلی که نمیشود کردش که این پاک است، میآید، میرود، همانجا پاک. اینقدر باطل زیر و زبر دارد. اینقدر پیچیده است، رنگ به رنگ فریب میدهد.
روایت دارد در مورد حسنی. همین حسنی که ازش تعریف شده، در بعضی روایات دارد که با امام زمان روبهرو میشود. بعد حسنی قبول نمیکند امامت امام زمان را. حضرت استدلالی برایش میآورند و نشانهای از آسمان. یک اتفاقی رخ میدهد. حسنی میگوید: «قبول شد. شما امام زمانی.» بیعت میکند. بعد با حضرت راه میافتد. داستان این است. درعینحال «امر ما از خورشید واضحتر است.» امر ما از خورشید واضحتر است، ولی یک کسی مثل حسنی هم باید بایستد با حضرت گفتگو کند. نشانههایی ببیند، تسلیم شود. اینطوری هم هست. یک چیزهایی هم میخواهد. یک فهمی، یک رابطه، یک قاعده. حالا بحث علائم حتمی و غیرحتمی را مطرح میکند که انشاءالله یک جلسه دیگر به این علائم، چون کار داریم، میپردازیم.
ایشان میفرمایند که انصاف این است که در زمان نزدیک به ظهور که ظلم فراگیر میشود، به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی میمانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی میشود. «تو از دین خارج نشو.» از کجا میآورد این حرفای وحشت را؟ چقدر این قاعده مهم است؟ چقدر با آن میشود تحلیل کرد؟ یکهو یک درهایی باز میشود برای اینکه ایمان شما حفظ بشود. شاید مثلاً تجربیات نزدیک به مرگ یکی از اینها باشد. مثلاً شما یک تحلیلی داری نسبت به این قضایا که هرچه جریان باطل اوج میگیرد و مستحکمتر و مقتدرتر میشود و فراگیرتر میشود، باید به موازاتش سنت الهی، قاعده لطف الهی، قاعده هدایت الهی اقتضا دارد. شما را هم یک نسیم، یک نفخه باید بیاید بالا بکشد، حفظت کند.
عرض کردم این را. شاید اینی که در طول تاریخ آرزوی ملت بود: «آقا! یک دانه کربلا بروند.» دست قطع میشد، پا قطع میشد. الان شما عزیز دل چند بار تا حالا کربلا رفتی؟ بگو ۸ بار. چند سالت است؟ ۲۰، ۱۹ سال. ۱۹ سالش است، ۸ بار کربلا رفته. بابابزرگ من ۷۰ سالش بود یک بار کربلا رفت. ۸۰ سالش بود آرزویش رسیدم. ۸۰ سال یک بار، ۱۹ سال ۸ بار! پسر ۱۲ سال ۴۵ بار فکر کنم رفته. پنج شش بار. الحمدلله بعضی از ما و شما و اینها شاید تا ۳۰ بار، ۴۰ بار هم رفته باشیم. ۳۰ سال سن ۳۰ بار کربلا. این چیست؟
بعد مثلاً ۱۰ بار پیادهروی، ۱۰ بار پیاده رفت. پیاده رفتن کربلا چیست؟ شوخی است؟ خب، برای چی دارد این را میدهد؟ این موازات قاعده دارد. چرا به قبلیها نداد؟ داستان برای اینکه آن فتنهها، آنها مگر همچین فتنههایی داشتند؟ مگر ابلیس تا نوک دماغش آمده بود که گوشی دستش بشود ۸۰۰ تا کانال انحرافی جلو چشمش بیاید برود و این رد کند. آنجا هر قدم با ۸۰۰ تا چاه مواجه بود و رد کرد. بساط کربلا برایش فراهم میکنم که هر قدمش ۸۰۰ تا مکه باشد، ۸۰۰ تا مدینه باشد. نکته دارد. به موازات آن عنایت دارد. او بعد دیگر خدا میداند چه اتفاقاتی برای اینها از مکاشفات، از مشاهدات، از ابواب هدایت، از ابواب معارف گشوده میشود. الطاف و عنایات خاصی چون موازات دارد. این نگاه باید داشته باشی.
نشانههای ظهور است. خود این فراگیری و این تسهیل و این موج حمایت حکایت میکند از قدرت شما. همه نشانهها را در یک چیزی میفهمی، در قدرت. مهمترین نشانه برایت این است که روزبهروز حق دارد قویتر میشود. چه نشانهای از آن بالاتر؟ بعد بقیه چیزها را در این فضا تحلیل میکنیم. اصلاً بعضیها همین را نمیفهمند که روزبهروز حق دارد قویتر میشود. قویتر شدیم. غلبه و فراگیری باطل را نگاه میکند. تازه اینقدر ساده است که احساس میکند خود این انقلاب، مسیر فراگیری باطل بوده است. نمیفهمد. این آسیب خورده است و چون دست به یقه بوده، بیشتر از همه به این زهر پاشیدهاند و این آماج بوده است. اینقدر که دنبال روسری برداشتن از سر دختر ایرانی. بابا بیبیسی میآید تبلیغ میکند که جولانی برگشته به دختر سوری گفته: «موتو بپ.» بیبیسی تبلیغ میکند. خود جولانی گشت ارشاد بزرگوار اصلاً برایش مهم نیست در سوریه روسری باشد یا نباشد. اصلاً روسری باشد این چرا ایرانی مهم است که روسری روی سرش باشد؟ چنین گردانی این است که حق رویش است. خراسانی در این [ایران] است. این نژاد فارسی است که دین در ثریا باشد، این میرود برش میدارد. این را من باید بزنم.
پس هر خبری است در این [ایران]، طبعاً وقتی هدف شد، میخورد. خب دیگر آقا! میخورد. ۲۰ تایش هم میخورد. تو هم آن ۱۰ تا ۲۰ تا را نگاه کن. آقا! نابود شدند، خوردند. از تویش حججی در آمد. خوردند. از تویش آرمان علیوردی در آمد. میخورند. تقویت میشود. یک دانه حججی میافتد، ۱۰۰ تا حججی پشتش میآیند. احمدی روشن را زدند، ۳۰۰ نفر نامه دادند به رهبری: «ما رشتههای دیگر میخواهیم. بیاییم در هستهای.» ۳۰۰ تا دانشجوی رشتههای دیگر، متخصص رشته دیگر. علامت [چیست]؟ علامت تقویت حق است. نمیفهمد این را. یک بخشی از داستان این است که میخواهد در ذهنش بکند که آقا! حق تضعیف شد. حق دارد تضعیف میشود. فرماندههایمان خائنند. آقا! همه رد دادند. حرف رهبری را گوش نمیدهند. یک موجی ها! حواستان باشد. کاملاً غلط. فرماندهان به مراتب از فرماندار اول انقلاب بهترند، قویترند، رشیدترند، فداکارترند، واردترند، حرفهایترند. آسیب خوردیم. افراد ناجور هم داریم. شما باید فضای کلی حرکت را درک کنی.
بعد خدای موازنه را حفظ میکند. یکهو یک دری وا میشود. یک اینستاگرام وا میشود. چاله خندق بلا است. مرکز فحشا، مرکز کثافت است. خود غرب را نابود کرده است. امروز آمار میخواندم: «بیش از ۶۰ درصد افسردگیها را گفتهاند که در غرب عاملش اینستاگرام است.» یکهو یک دری به اسم اینستاگرام میشود. خدا به موازات اینستاگرام چیزی به شما میدهد به شرطی که ثابت قدم باشی، نترسی، بمانی. تقویتت میکند. میفرماید که: «زیرا حضرت ولی عصر تکیهگاه مردم است و کسانی که تکیهگاهشان آن حضرت باشد، کوه ایمانند. گویا مردم، دقت کنید! گویا مردم تا زمان نزدیک به ظهور تصفیه میشوند و حضرت بعد از بازگشت بیشتر کسانی که به امامت او اعتقاد دارند، قیام میکنند.» بازگشت مراحل هم دارد. یک وقت بازگشت فکری است. این اعتقاد برمیگردد. بازگشت عملی است. از آن ساختار، از آن دستورالعمل، از آن انضباط، از آن شریعت، از آن نظام رفتاری برمیگردد. این هم سقوط است دیگر. ولی اگر تو در دلش حالا اینها بعداً در آخرالزمان عرض میکنم. در دلش یک رشته محبتی هست. آنجا بیداری. «یقظه» از توجه خصوصاً رد پایش را در این روایات نشانههای آخرالزمانی میشود دید و فهمید. «قهراً کسانی که از ابتلائات و آزمایشهای الهی بیرون آمدند، الطاف خاصی از ناحیه آن حضرت شاملشان میشود.»
خیلی مهم است این. همین تقویت جریان حق است. غصه داشته باشی. اگر این درگیری را قبول کردی، یکهو میبینی یک موج اصلاً، ببین! امیدت بیشتر میشود، ایمانت بیشتر میشود. وقتی میبینی یک قدم باطل جدیتر آمد جلو. آقا! سوریه را هم گرفت. آقا! باختیم. تمام شد. بدبخت شدیم. یکی محکمتر زد. قرار است این ور یک کارت جدید رو بشود. موازنه را حفظ میکند امام زمان به شرط اینکه تو بایستی. موازنه به هم میخورد دیگر. آن هم نه به خاطر اینکه آن موازنه را حفظ نکرده، تو نایستادی. ناراحتی، نگرانی ندارد. وقتی یک قدم آمده جلو، پس معلوم است قرار است یک کارت از یک در دیگری قرار است ما با آنها درگیر بشویم.
البته ناراحتیم بابت اینکه اینهایی که باید اینجا را حفظ میکردند، حفظ نکردند و بههرحال ننگ پیکره اسلام بودند دیگر. آسیب دیدند. آسیب میبینند. خب، اینها غصهدار میکند ما را. ولی تو این دعوا مختصات داستان و میدان را میتوانیم تحلیل کنیم. ما بایستیم بزنیم، یک قدم آن عقبنشینی میکند. یکی هم بزند، ما قویتر میشویم. هرچه میزند، خودش ضعیف میشود. خودش آسیب میبیند. حرفی زدنی به خودش برمیگردد. «لاَ يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ.» خیلی لطیفهها. چقدر قواعد قرآن فوقالعاده است. از هیچی واهمه نداری. میدان، میدان تو است. کامل. «أنتُمُ الأعلَوْنَ.» تو قالبِ تو. پیروزی تو. اصلاً مرتبه وجودیات بالاتر است. شیاطیناند، شیاطین تسخیر انبیااند. شما در جبهه انبیا هستید. شما با انبیا شدید. «بعضُهم من بعضٍ.» آنها با شیاطین شدند. بعضی انبیا مرتبه وجودیشان بالاتر. اینها اصلاً به نحو تکوینی تسخیر انبیااند. هر کار بکند، در زمین انبیا دارد کار میکند. حالیش نیست.
به شرط چی؟ شرط استقامت. ایستادن. آسیب هم میزند ها! به شما ضرر نمیرسانند، فقط آزار میرسانند. بین ضرر و آزار تفاوت [است]. ضرر نمیرساند، آزار بهتان میرساند. آزار هم تا وقتی قدرت پیدا کردند، تا وقت غلبه است. اینها آزار رشد است. الان بابایی که بچهاش را برای مدرسه ۷ صبح بیدار میکند، به بچه ضرر میزند؟ آزار. تا کی آزار میرساند؟ وقتی بچه بفهمد، قوی بشود، حالیش بشود، بعد دیگر اصلاً بابا نمیخواهد بیدارش کند. اصلاً بچه میآید بابایش را بیدار میکند. تا وقتی بزرگ شدن، تا وقتی بلوغش است، تا وقت فهمیدنش است، تا وقت استکمالش است. باطل که به حق ضرر نمیتواند برساند. باطل به حق آزار میرساند. آن هم نه به خاطر اینکه حق آزار میبیند، آن به خاطر اینکه اهل حق ضعیفاند. به آن ضعفهای اهل حق آزار میرساند. وگرنه آن «اغویا»شان که میگویند: «ما رایت الا جمیلا.» آزار هم نمیرسد.
چقدر قشنگ است. تو هم قوی شدی. الان بابت کجای داستان من ناراحت بشوم؟ این که اصلاً در میدان من است، ناراحت بشوم؟ هرچه هم بکند به نفع من است. یزید احترام به نفع اهل بیت است. فحش میدهد به نفع اهل بیت. زنده نگه میدارد به نفع اهل بیت. حضرت علی اکبر را میکشد به نفع اهل بیت. یک بسته لطیفی اینجا دارد. خود امام دارد آن را هم اداره میکند. امام همه عالم را دارد اداره میکند. شمر را هم دارد اداره میکند. البته یک بحثی. امام بر اساس قابلیتها عطا میکند. امام دارد شمریت شمر را به او عطا میکند. چرا؟ چون او قابلیت شمریت دارد و امام دارد میرساند به چی؟ به اوج. امام به کمال میرساند، به اوج میرساند. ولی چون او از امام چیزی جز شمر بودن نمیخواهد، امام عطا میکند. کلاً نام دوها «اوّلاً و آخِراً» و «وَ مَا رَبُّکَ بظَلَّامٍ لِلْعَبیدِ». هرکه بهش میدهیم هم این وری، هم آنوری. عطا رب محدود نیست. این علی اکبر بودن میخواهد، امام حسین بهش علی اکبر بودن میدهد. قمر بنیهاشم عباس بودن میخواهد، امام حسین بهش عباس بودن میدهد. هر دو را دارد به اوج میرساند. اصلاً این داستان به اوج رساندن خودش کار امام است. این درگیری و این نزاع به ظاهر قضیه امام مضطر [است]. اینکه دیشب روایتش را خواندیم. این امام اینجاست. نه! امام ملکوت مضطر نیست. آن که دستش بسته نیست. آن که خائف یُترَقب نیست. آن که فرار ندارد. «فَرارٍ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ.» نتانیاهو بودن را به نتانیاهو عطا میکند. نتانیاهوِ نتانیاهویش دارد هی طلب میکند نتانیاهو بودن را. آن مبدأ فیض امام زمان (ارواحنا فداه) دارد به نتانیاهو نتانیاهویت عطا میکند. این داستان ظهور و علائم ظهور است. حالا در این فضا نشانههای خاصتری را به عنوان نشانههای حتمی به ما گفتهاند. بعضی چیزها را به عنوان نشانه حتمی نگفتهاند.
در این بستر باید همه اینها را تحلیل کرد. پس چرایی نشانههای ظهور شد-این. چیستیاش را به طور دقیقتر انشاءالله جلسه بعد بهش میپردازیم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
در حال بارگذاری نظرات...