این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
* پازل روایات؛ افقی نوین برای فهم تحولات جاری فلسطین و لبنان [3:04]
* دو فساد، دو علو کبیر؛ پیمانی که در تورات بسته شد [6:16]
* عباداً لنا اولی بأس شدید؛ انتقامی بیامان از بنیاسرائیل [10:09]
* عباداً لنا در آینه المیزان؛ مأمورانی که مظهر اخلاصاند [13:24]
* سهبار قسم امام صادق (علیهالسلام): یهود به دست اهل قم نابود خواهد شد [17:43]
* ارتداد و استبدال؛ آزمونی برای اهل حق در سنت الهی [23:59]
* نزول رومیان؛ وقتی روایات از فرودگاهی در قلب رمله خبر میدهند [26:59]
* "یومئذٍ یفرح المؤمنون"؛ تحقق وعده خداوند در نبرد نهایی ایران و روم [34:08]
* سفیانی، آخرین بلیط یهودیها به سمت قدرت [41:15]
* وقتی سفیانی در تل آویو به دست امام زمان (علیهالسلام) کشته میشود [42:49]
* خسف بیداء: بلعیده شدن 100 هزار سپاهی در میان مکه و مدینه [45:48]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
سلام علیکم و رحمة الله.
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و خستهنباشید دارم خدمت همه برادران عزیز و بزرگوار، علمای بزرگوار، و جلسه شهدای زنده. الحمدلله جلسه از عطر شهدا آکنده است و در محضر شهدا، کنار مزار مطهر شهدا هستیم. جا دارد که ابتدای جلسه این فضای نورانی را معطرتر کنیم با اهدای صلواتی به روح مطهر همه شهدا، خصوصاً شهدای مقاومت و بهویژه شهید سید حسن نصرالله.
بحثی که بناست خدمت عزیزان داشته باشیم، نگاه آخرالزمانی به وقایع امروز فلسطین و لبنان است. بنده به این فکر میکردم که چون بنا بود ساعت ده و نیم تا اذان مطالبی ارائه بکنیم، به این فکر میکردم که چه شکلی میشود در یک ساعت و ربع این حجم از مطالب را گفت که دیگر خوب، دغدغهام الحمدلله برطرف شد، چون میبینم زیر یک ساعت وقت داریم. آمدهایم حالتان را بپرسیم؛ خلاصه به بحث خاصی نمیرسیم. صلوات برکتآفرین! «اللهم صل علی...» حالا انشاءالله خود شهدا عنایت بفرمایند و بشود نکاتی را عرض بکنیم هرچند در محضر شما عزیزانی که همه اهل تریبونید و همه اهل سخنید، واقعاً صحبت کردن سخت است. معمولاً اتفاقاً کسانی که خودشان اهل سخناند، خیلی حوصله شنیدن هم غالباً ندارند و از یک جهت خوب است که به قول یکی از دوستان میگفت: «یکمی همدردی میکنیم با مردم، ببینیم آنها چه میکشند وقتی که ما صحبت میکنیم.» حالا البته اینها مزاح بود، انشاءالله خستگی دوستان برطرف بشود و ما چند کلمه جسارت داشته باشیم.
چند تا نکته را خیلی سریع سعی میکنم انشاءالله عرض بکنم. در مورد نگاه آخرالزمانی، خوب به هر حال یک بخشی مبشراتی است که ما داریم از علما و بزرگان، تحلیل و پیشگویی. این جلسه نمیخواهم به این مباحث بپردازم. روی چند تا نقطه کلیدی میخواهم انشاءالله بحث را متمرکز بکنم. مجموعهای از روایات صحیح و متقن ما هستند که وقتی اینها کنار هم چیده شوند، یک پازلی به ما میدهند که آن پازل نتیجهاش نگاه آیندهپژوهانه دقیق و اعجابانگیز نسبت به این وقایعی است که امروز دارد در فلسطین و لبنان رقم میخورد. چند بخش این بحث را که میخواهم عرض بکنم، قطعه به قطعه را با ذکر شماره عرض میکنم. میترسم چون نکات خیلی به هم پیوسته است، اگر یک لحظه و یک جملهاش در این مطالب مورد غفلت واقع شود، کلاً بحث جای دیگر میرود و پازل خراب میشود.
قطعه اولی که در این بحث مد نظر است، در مورد آیاتی است در ابتدای سوره مبارکه اسراء. پس بخش اول بحثمان، قطعه اول بحثمان، آیات ابتدایی سوره مبارکه اسراء است که این آیات در مورد عقوبت و کیفر یهود است. در قرآن کریم میفرماید که ما با بنیاسرائیل این شکلی قرار گذاشته بودیم و بهشان گفته بودیم در کتاب (حالا اگر قرآن هم باشد که هست، آیاتش را بخوانیم). در ابتدای سوره مبارکه اسراء، آیات ۴ تا ۷: «وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا». ما این قضا را انجام داده بودیم نسبت به بنیاسرائیل در کتاب، یعنی در تورات به اینها گفته بودیم شما دوبار در زمین فساد میکنید، دوبار «علو کبیر» به خرج میدهید. قرآن این تعبیر را برای هیچ قومی تا به حال به کار نبرده است. «علو کبیر» را در مورد هیچ کسی ندارد. در مورد فرعون فقط تعبیر «علو» را دارد. «علو کبیر» اختصاصی بنیاسرائیل است. این سوره هم یکی دیگر از اسامیاش سوره بنیاسرائیل است، یعنی اصلاً کانّه از اول تا آخر یک اشارهای به داستان بنیاسرائیل دارد.
«دوبار فساد میکنید، دوبار علو کبیر انجام میدهید.» علو کبیر یعنی خیلی دیگر قلدری میکنید، «یه کاری میکنیم که شما بزرگوارید، ما را در مشهد خدمت شما بودیم، به قول معروف پیر شما پسر ما خورده حاج آقا دانشگاه فرد...» سوره مبارکه اسراء آیات چهار به بعد. علو کبیر معنایش این است که خیلی قلدری میکنید. یک قلدریای میکنید که اصلاً در طول تاریخ کسی همچین کاری نکرده. قرآن تعبیر «علو» را در مورد فرعون به کار برده و در مورد ابلیس، تازه در مورد آنها «علو کبیر» هم به کار نبرده است. «علو کبیر» فقط برای بنیاسرائیل است.
«فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ». وقتی که وعده اولی این دو تا باشد، یعنی من بابت این دو بار، دوبار انتقام میگیرم از شما. بابت دفعه اولش من یک سری بندگانی میفرستم به سمت شما. «بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَا». توضیح بدهم کلماتش را که اینها میآیند سراغ شما: «أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ». اینها خیلی سنبه پرزوری دارند، «بأس شدید» دارند، خیلی قدرتمندند. اینها میآیند سر وقت شما: «فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیَارِ». میآیند سر وقتتان، عرض میکنم «بأس شدید»ند. میآیند سر وقت شما: «فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیَارِ». «دیار» جمع «دار» است، یعنی خانه. لابلای خانههایتان میآیند، پیدایتان میکنند، دستگیرتان میکنند، پدرتان را در میآورند. «وَکَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا». این وعده حتمی است، اصلاً این بَدا و اینها نسبت به این صورت نمیگیرد، قطعی است و رَدخور ندارد.
«ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ...» که حالا بعد دیگر ادامه آیات است که بعد باز اتفاقاتی رقم میخورد، شما میشوید باز دفعه دوم، یک جور دیگری با شما برخورد میکنم که دفعه دوم وقتی میآیند سراغ شما: «لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ». یک کاری میکنند که به قول ماها اشکتان را در میآورند. و پا میگذارند در مسجدالاقصى، همان طور که دفعه اول آمده بودند. «وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا». دیگر یک کاری میکنم که چیزی از شما نمیماند، آن چیزهایی که با آن علو به خرج میدادید را نابود میکنند. اینجا بحث شده است، بحث مفصلی است بین علما. چیزها چیست؟ کدام ممکن است آن باشد؟ ممکن است آن باشد؟ عمّ همه چیزهایی که به واسطه اینها سرکشی میکنند را نابود میکنند.
در مورد اینکه این آیات گذشته است یا آینده، بین علما بحث مفصلی است. خوب، تعدادی از علما گفتند که این رخ داده و تمام شد. اینها که دارم خدمتتان عرض میکنم، هر بخشی که دارم عرض میکنم، محصول چند دین، بلکه شاید چند ده ساعت بحث و مطالعه و پیگیری است. برای هر یک جمله شاید یکی دو تا مقاله لازم باشد که ارجاع بدهم، ولی چون وقت نیست دیگر این ارجاعات را فاکتور میگیریم. اگر دوستان خواستند هر بخشی از این جملات را بعد جلسه بفرمایند که این سند یا مدرکش کجاست که عرض بکنم.
در مورد «عبادًا لَّنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ»، روی این کلمه برخی تمرکز کردهاند. قرآن فرموده که من کسانی را میفرستم سر وقت شما که اینها «عبادًا لَّنَا» هستند، بندگانیاند «لَنا». برخی از علما که اینجا بحث کردهاند، گفتند آقا «عباد» منظور مطلق بندهها، هر که بنده خدا باشد. فرعون هم بنده خداست. اینجا منظور ممکن است این نباشد که من حتماً بندگان ویژه و مؤمنی را میفرستم سر وقت یهودیها تا پدر... بر اساس این برداشت از کلمه «عبادًا لَّنَا»، گفتند پس ممکن است در گذشته باشد این قضیه و مثلاً بختالنصر کسی بوده که آمده پدر یهودیها را درآورده است. وقتی این شکلی...
ولی نکتهای که هست این است که کلمه «عبادًا لَّنَا»، مرحوم علامه طباطبایی هم جای دیگری در المیزان ذیل آیه «ک*** عبادا لنا» ایشان میفرماید که از این کلمه «عبادًا لَّنَا» فهمیده میشود که اخلاص در بندگی است، نه صرف بنده بودن. یک اخلاصی در بندگی هست که میشود «عبادًا لَّنَا». پس باید این کسانی که میآیند سر وقت یهودیها و انتقام میگیرند، بندگان خالص و مخلص باشند. در طول تاریخ تا به حال رخ نداده که یهودیها سرکوب شوند، توی سرشان بخورند، به دست کسانی که اینها بندگان خالص و مخلص بودهاند. هر بار که سرکوب شدهاند، توسط جبهه دیگری بودهاند؛ کفار بودهاند، توسط ظالمین بودهاند، توسط مسیحیها مثلاً سرکوب شدهاند، توسط رومیها سرکوب شدهاند. هیچ وقت «عبادًا لَّنَا» نبوده. «اُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ» بودهاند، خیلی پرزور بودهاند، بنده هم به معنای مطلقش بودهاند، ولی «عبادًا لَّنَا» بوی این را میدهد که اینها باید بندگان خالصی باشند. پس چون تا به حال در تاریخ رخ نداده، این میشود ناظر به آینده: «سر وقت شما میآیند و پدر شما را در...»
حالا در روایات ما این آیه را تفسیر کردهاند، گفتند که این آیه «میآیند سر وقت شما» منظور کیان؟ چند تا روایت. روایتی هم که عرض میکنم سند همهاش معتبر است. حالا در مورد اینکه از این آیه، از این آیات چطور استفاده میشود که نسبت به گذشته نبوده و نسبت به آینده، ۵ ۶ تا نکته دیگر هم هست که عرض کردم چون وقت کم است. در روایتی دارد که به امام صادق علیه السلام عرض کردند، در کتاب تاریخ قم این روایت است که مرحوم مجلسی این روایت را در بحار جلد ۵۷ نقل میکند. یک نکتهای هم حالا این وسط سریع بگویم: بعضی وقتها کتاب بحار تحقیر میشود، بعضیها هی میگویند که بابا اینها را تو بحار آمده است. اتفاقاً اگر بحار از کتابی نقل میکند، خود بحار که از خودش روایت ندارد، از کتابهای دیگر ماست. اگر بحار از کتابی نقل میکند، نقل بحار از خود آن کتاب معتبرتر است. یعنی مثلاً از کتاب تاریخ قم وقتی نقل میکند، ما یک روایتی داریم عباراتش در تاریخ قم آمده است، در بحار هم آمده است. این تاریخ قمی که به دست ما رسیده، درجه اعتبارش از آن تاریخ قمی که دست مجلسی بوده و ازش نقل کرده، کمتر است. یعنی آن نقل مرحوم مهمتر است، چون مرحوم مجلسی پول کلانی خرج میکرد برای اینکه این استنساخ روایات با دقت کامل انجام شود. بقیه وقتی میدادند برای استنساخ، سر خیابان دم پاساژ قدس قم مثلاً یک کسی بردارد کپی کند، آنها اشتباه زیاد دارند. واسه همین نقل بحار مهمتر است. یک نکته فنی که بعضی وقتها بهش توجه نمیشود. تا میگویی بحار، بعضی عوام هستند تو جلسه: «آقا بحارالأنوار است.» خب هیچ، اتفاقاً بحارالأنوار است، نقل بحار مهم است.
از کتاب تاریخ قم که بیش از هزار سال این کتاب قدمت دارد، از کتابهای مهم و معتبر ماست. راوی میگوید: «من خدمت امام صادق علیه السلام بودم. این آیه مطرح شد. همین بحث اینکه این وعدهای که داده ﴿عبادًا لَّنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾. پرسیدم: آقا، اینها کیان؟ این ﴿عبادًا لَّنَا أُولِی بَأْسٍ﴾؟» میگوید: حضرت سه بار فرمودند: «هم والله اهل قم، هم والله اهل قم، هم والله اهل قم.» به خدا این بندگان خالص ما که میآیند یهود را نابود میکنند و پدرش را در میآورند، اینها اهل قم هستند. این بخش اول بحث ما، پس یهودیان توسط اهل قم نابود خواهند شد و مجازات و کیفر خواهند شد. این بخش اول مطلب، این قطعه اول این پازل.
قطعه دوم این است که قبل از ظهور امام زمان، طبق روایات ما قیامی در مشرق رخ میدهد. که اصل این قیام بین شیعه و سنی آنقدر نقل شده دیگر به حد تواتر رسیده، تردیدی نیست، فقط در عبارات جزئیترش یک کمی بحث است که مثلاً اینها دقیقاً کیان و از کجایند و ویژگیهایشان چیست. یک حدیث معتبر دیگر میخوانم برایتان که مرحوم نعمانی در کتاب الغیبه نقل کرده است. مرحوم ریشهری هم کتابی دارد به نام دانشنامه امام مهدی که کتاب بسیار قابل استفادهای است، از علمای کارشناس مهدویت استفاده کرده این کتاب را چاپ کرده است. در این کتاب گفتند که این روایت معتبر است. این بخش دوم بحث ما در مورد قیام اهل مشرق قبل از ظهور امام زمان است.
در مورد آن بخش اول یک نکته را فقط تکمیل بکنم. در بعضی روایات دیگر هم که آنها هم اتفاقاً سندشان معتبر است، گفتند این قضیه قمیها که یهودیها را نابود میکنند، «عنده قرب ظهور قائمنا» است. گفتند نزدیک ظهور امام است. حالا این کلمه خاص اسم حضرت آمد، بلند شدن ظاهراً استحباب ندارد، ولی حالا صلوات میخواهید بفرستید اشکال ندارد. «اللهم صل علی محمد و آل محمد.» فرمودند که این قضیهای که میآیند سر وقت یهودیها، از تو خانههایشان اینها را بیرون میکشند و انتقام... این در آستانه ظهور امام زمان است. این هم یک روایت دیگری برای بخش آن قطعه اول بحثمان که در مورد مجازات یهودیها بود.
یک نکته دیگر هم باز در تکمیل این بحث بگویم. این قمیهایی هم که در روایت گفته شده، اختصاص به خود قم ندارد. مردم ری پا شدند رفتند خدمت امام صادق علیه السلام. حضرت فرمودند: «از کجا آمدید؟» اینها گفتند که «ما از ری آمدیم.» حضرت فرمودند: «مرحبا به اخواننا من اهل قم.» «به به قمیها خوش آمدید.» گفتند: «آقا ما تهرانی هستیم، از ری آمدیم.» حضرت فرمودند که «آقایان قمی خوش آمدید.» بار سوم اینها گفتند: «آقا ما اهل ری هستیم.» حضرت فرمودند که «ما حرمی داریم در قم، خواهد بود در آینده، دختری از ما آنجا دفن میشود به نام فاطمه.» در فضائل زیارت ایشان، که این موقعی که حضرت فرمودند حتی موسی بن جعفر هم ظاهراً به دنیا نیامده بودند که فرمودند که فاطمه معصومه به دنیا آمد و از این فهمیده میشود که این قم اختصاص به شهر قم ندارد. در بعضی روایات دیگر دارد: «اهل قم و من یقول بمقالتهم»، قمیها و آن که حرفش با حرف قمیها یکی است. در بعضی روایت دیگر دارد، این قم میشود پایگاه فکری و معرفتی ما. معلوم میشود که یک پایگاه فکری و معرفتی، مرجعیت فکری دارد قم. آن کسانی که همسوان با این مرجعیت فکری میشوند، «قم پرونده اتمار یهودیها را جمع خواهند کرد و کی رخ میدهد این اتفاق؟ در آستانه ظهور امام زمان.»
بخش دوم بحثمان در مورد قیام مشرقزمین است. در روایاتی دارد که عرض کردم سندش هم درست است، فرمود: «کانی بقوم قد خرجوا بالمشرق.» خود این روایت دو ساعت بحث میخواهد. چقدر این روایت، روایت فوقالعادهای است! «انگار دارم میبینم.» خیلی از پیشگویان اهل بیت این مدلی میگفتند. «انگار دارم این صحنه را میبینم، انگار دارم میبینم از مشرق خروج میکنند.» خروج هم معمولاً در روایت ما معنایش چیست؟ قیام، انقلاب. «یطلبون الحق.» حق را طلب میکنند. حالا این منظور از «یا مثلاً...» یعنی ولایت اهل بیت، حاکمیت یا منظور حقوق خاصی است. بعضی از پژوهشگران به طور خاص روی این روایت دقیق بحث کردهاند، اثبات کردهاند که این منظور قیام نمیتواند باشد، چون بالاخره قیام کردن قبلش یک حق خاصی است. از بقیه روایات هم میفهمیم: «یطلبون الحق فلا یعطونه.» به اینها عطا نمیشود اول. حق را میخواهند بهشان نمیدهند. «ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوُنَهُ.» «ثُمَّ» که گفته میشود، یعنی یک فاصلهای دارد، دوباره بعد یک مدتی طلب حق میکنند، «فَلا یُعْطَوْنَهُ»، باز بهشان داده نمیشود. «فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ، وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عِتَاقِهِمْ.» بعد این دفعه دومی که حقشان بهشان داده نمیشود، شمشیرهایشان را میگذارند روی گردنشان، آماده جنگ میشوند، در موقعیت جنگی قرار میگیرند. حالا اینجا آن جبهه مقابلشان میگوید: «بیا حقتان را بهتان بدهم.» «فَلا یَقْبَلُونَهُ.» ولی دیگر اینها قبول نمیکنند. این دفعه که دیگر کار به جنگ میرسد، دیگر قبول نمیکنند حق که باید بهشان داده شود، «حَتَّی یَقُومُوا.» دیگر قیام میکنند. «وَلَا یَدْفَعُونَهُ إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُمْ.» این پرچم جنگی که اینها بلند میکنند و میروند به میدان جنگ، این پرچم دیگر روی زمین نمیآید. این پرچم را تحویل صاحب شما خواهند داد. عرض کردم سندش معتبر است. حدیث در غیبت نعمانی این را بحث کردهاند در موردش.
حالا برخی گفتند شاید همین بحثهای مذاکرات و اینها بوده که دوبار به هر حال ما رفتیم طلب حق کردیم و ندادند و اینها. ولی خب تطبیق این روایت سخت است، نمیشود دقیق گفت که منظور چیست. دوبار اینها طلب حق میکنند، دفعه سوم طرف مقابل میگوید: «آقا بیا نجنگ، من حقت را بهت میدهم.» بعد گفتند شاید منظور تحریمها و اینها باشد که احتمال «قتلاهم شهداء». تعبیر خیلی عجیبی فرمود: «اینهایی که در این قیام مشرقزمین و این نهضت متصل به ظهور امام زمان کشته میشوند، همهشان در پیشگاه الهی شهید محسوب میشوند. قتلاهم شهداء.» این عبارت خیلی عبارت مهمی است، خصوصاً شما حضرات بزرگوار که در کار روایتگری سیره شهدا هستید، اینکه امام معصوم صحه بگذارد روی شهادت اینها، خیلی نکته دارد. روی همین هم باز علمای ما و محققین بحث کردهاند که نشان میدهد این فتوا دارد بابت این جهاد. یعنی حکم جهادی بوده از مرجعیت شیعه، که به اینها شهید گفته میشود و از این جور تحلیل: «قتلاهم شهداء». اما حالا این روایت از امام باقر علیه السلام خیلی عجیب است. آخر، تعبیر خیلی...
پس اینها پرچم را بلند میکنند. اولاً که قیام میکنند، طلب حق میکنند، حقشان داده نمیشود. دوبار. دفعه سوم حق را میخواهند بدهند، قبول نمیکنند. به میدان جنگ وارد میشوند، پرچم اینها زمین نمیخورد، تحویل امام زمان میدهند. تعبیر امام باقر جالب است. میفرمایند: «أَمَا أَدْرَکْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا.» من اگر باشم در آن شرایط، در آن موقعیت، سعی میکنم در آن پیروزیها و جنگی که اینها دارند، یک جوری خودم را نگه دارم که به صاحبالامر برسم. نشان میدهد آنقدر داستان قیام اینها و جنگ اینها به ظهور نزدیک است که امام باقر بفرمایند که من اگر باشم سعی میکنم شهید در این جنگ اینها نباشم، یکم دیگر خودم را نگه دارم به ظهور برسم، یعنی منظور شهید میشوند کار بدی میکنند یا بد است؟ میخواهم بگویم آنقدر نزدیک است این قضیه، قضیه ظهور امام زمان. پس این هم قطعه دوم، حکایت از این دارد که قیامی در مشرقزمین رخ میدهد و این قیام که زمینهساز ظهور امام زمان است و اینها پرچم را بلند کرده و تحویل امام زمان میدهند. در بعضی روایات دیگر دارد که در سپاهی که ۳۱۳ نفر هستند، تعدادی از همینهایی که این پرچم را بلند کردهاند و حرکت کردهاند، توی آن سپاه... روایت دیگری.
پس ما یک انقلابی داریم قبل از ظهور در مشرقزمین و اینها نبردی دارند که آن نبرد پرچمش نمیشیند و تحویل امام زمان میدهند. قطعه اول چی شد؟ قمیها، که همین ایرانیها یا اهل مشرق باشند، با یهود جنگی خواهند داشت که اینها را نابود خواهند کرد و به تعبیر روایت دیگر، این در آستانه ظهور خواهد بود. فعلاً این دو تا را که کنار هم میگذاریم به چه میرسیم؟ که یک انقلاب و قیامی در مشرق خواهیم داشت که اینها ثمره کارشان درگیری با یهود در آن منطقه خواهد بود و پیروزی بر یهود و نابودی یهود، که اینها اهل قم هستند. فعلاً این دو بخش از این قطعات. حالا اگر نسبت به این دو تا نکته و سؤالی هست بفرمایید، وارد قطعه سوم.
«دانشنامه امام مهدی»، «خاطرات من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله...» آن را بهش میگویند سنت استبدال. آن یک قطعه دیگری است که اصلاً در این بحث نیاوردم بنده. قطعاً بخش خیلی مهمی است، بله. استبدال. ما دو تا جریان داریم: جریان ارتداد و استبدال. هم در این سوره مبارکه مائده آیاتش هست، هم در آیات دیگری از قرآن داریم، خصوصاً سورهای که به نام مبارک نبی اکرم، سوره محمد صلی الله علیه و آله. داستان این است که سنت خدای متعال به این است که آن جماعتی که باید طرفدار حق باشند، اگر وایسادن که وایسادن، اگر واینستادن، دچار ارتداد... خدا اینها را میبرد، جای اینها یک جماعت دیگری، سنت استبدال. آیات سوره مبارکه مائده، علامه طباطبایی در المیزان میفرماید که اینها آیاتی است ناظر به پیشگویی. لذا مرحوم علامه یعنی پیشگوییهای قرآن است، ملاحم. ایشان میفرماید: «آیات الملاحم»، اینها آیات ملاحم قرآن است. بعد علامه طباطبایی بحث آخرالزمان را ذیل همان آیات میآورند. ایشان بحثهای روایی که میکند، مرتبط به آن آیات است، همانجا میآورد بحثهای روایی آخرالزمان را، اینجا میآورد که یک تعدادی مرتد میشوند، یک تعدادی استبدال رویشان صورت میگیرد. آنهایی که استبدال صورت میگیرد، یعنی جایگزین آن مرتدها، که این ویژگیهایی که فرمودید و دارند، نسبت به مؤمنین ذلیلاند، نسبت به کافرین عزیزاند، از ملامت نمیترسند. «یحبهم و یحبونه...» اینها خدا را دوست دارد، خدا اینها را دوست دارد. در روایات که علامه هم آنجا نقل میکنند، روایات متعددی دارد، در آیات متعددی هم این هست که وقتی پرسیدند از پیغمبر: «اینها کیان که جایگزین میشوند؟» حضرت زدند روی کتف سلمان فارسی، فرمودند: «هذا و قومه.» این و قومش. یعنی اینها همقبیله و همنژاد سلمان، که یک بحث مفصلی دارد روایتی که در مورد سلمان. آن آیات سورهای که به نام پیامبر است هم بحث استبدال را که مطرح کردید: «یستبدل غیرکم.» پیغمبر فرمودند که: «ثُمَّ لَا یَکُونُ أَمْثَالَکُمْ.» که آنجا هم باز فرمودند که اینها قبیله سلمان، یعنی ایرانیها. که آن باز یک بخش دیگری از مطالب است.
مطلب سوم، قطعه سوم، در مورد وقایعی است که در فلسطین اتفاق میافتد و در آستانه ظهور ما. چند تا قضیه را، یکی «معارکة الروم» را داریم. «معارکة الروم» چیست؟ این قطعه سوم بحث ما، روایاتی ناظر بر این است که شرایط در منطقه فلسطین برای یهودیها به نحوی میشود که رومیها (که غربیهای ما باشند) مستقیماً لشکرکشی برای دفاع از یهود در منطقه حضور پیدا میکنند. خیلی روایت عجیب و جالبی هم هست. تعبیر روایاتش این است: میفرماید که: «سَیَقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى یَنْزِلَ رَمْلَةَ...» البته روایت قبل و بعدی دارد که مثلاً اختلاف رُمحان میشود. آنجا نیزههایی بلند میشود و با هم درگیر میشوند. این شرایط میشود که رومیها وارد فلسطین میشوند. حالا وارد کجا میشوند؟ وارد رمله میشوند. رمله کجاست؟ چند کیلومتری تلآویو. همین الان شما در نقشه رمله را بزنید میآورد.
حالا نکته عجیبی که این روایات شگفتانگیزیهای خاصی دارد، یکیش این است. این رمله که فرمودند، گفتند که رومیها. اول تعبیر چی بود؟ «ینزلوا». «ینزلوا» با «یدخلوا» فرق میکند. نگفتند رومیها وارد رمله میشوند. فرمودند «نازل بر رمله میشوند.» نازل را کی میگویند؟ وقتی یک چیزی از بالا میآید پایین. رومیها از بالا میآیند پایین. کجا میآیند؟ در رمله. حالا رمله کجاست؟ این فرودگاه بینالمللی بنگوریون تلآویو دقیقاً وسط همین رمله است که در روایت فرموده است. سبحان الله ندارد! فرمود رومیها نازل بر رمله میشوند. دقیقاً یک کمی خارج از شهر تلآویو این فرودگاه. فرودگاه بینالمللی منطقه رمله همانجاست. یعنی هنوز هم به اسم رمله موجود است در نقشه. یعنی فرودگاه دقیقاً در رمله واقع است. نازل در رمله. یک تعبیر دیگر هم در روایات داریم: «تنزل الروم فلسطین.» رومیها نازل بر فلسطین، برای حمایت یهود میآیند. چه اتفاقی رقم میخورد؟
آن سپاهی که از ایران، فقط هم البته از ایران نیست دیگر، مجموعهای از محور مقاومتی که در روایات داریم، از یمن، یمانی همین وسط نقش دارد، عصائب عراق، ابدال شام. اینها هر کدام تعابیر... ابدال شام مثلاً ما در منطقه شام ابدالی داریم، چند منطقه لبنان میشود از اینها به تعبیر ابدال یاد کرد. فرمود که آنجا دست سفیانی میافتد که سفیانی عرض میکنم، منطقه دست سفیانی میافتد ولی ابدالی در شام هستند که اینها متأثر از سفیانی و تحت حکومت سفیانی نیستند. یعنی منطقه لبنان یکی از مناطقی است که دست سفیانی میافتد ولی ابدال شام آنجا هستند و با او درگیرند. اینها مجموعهای از این گروههای به قول معروف هستند که با محوریت خراسانی، که حالا در روایات خراسانی را دارد، یعنی فرمانده اصلی خراسانی است که عزیمت میکنند اینها به سمت فلسطین. اینها همه در حمایت او و با کمک او به سمت فلسطین حرکت میکنند و فتح میکنند و غلبه میکنند. این درگیری با رومیها، فاتحان ایرانیان.
قطعه چهارم: قطعه سوم این بود که رومیها میآیند این منطقه فلسطین به حمایت از یهود. قطعه چهارم این است که ایرانیها بر رومیها هم اینجاها، نه خود رومیها در روم، بر رومیهایی که آمدهاند برای حمایت از یهود، بر اینها هم غلبه. شرقیها به همین تعبیر خودمان. حالا قمیها بر اساس آن روایت دیگر میشود قمیها، شرقیها یا به تعبیر قمیها یا قبیله سلمان یا خراسانی. مجموعه اینها روایات ما اینها غلبه میکنند. خوب، این هم روایت جالبی دارد. داستانش چیست؟ آیات ابتدایی سوره مبارکه روم که خب این آیات، آیات معروفی است ولی این روایت کمتر شنیده شده: «بسم الله الرحمن الرحیم. الف لام میم. غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَى الْأَرْضِ.» روم مغلوب شد در «أدنى الأرض». «أدنى الأرض» دو تا معنا دارد. یا از «دنیْ» میآید یا از «دنوّ» میآید. اگر از «دنوّ» بیاید یعنی نزدیکترین زمین. اگر از «دنیْ» بیاید یعنی پستترین زمین. یعنی ارتفاعش از همه جاهای کره زمین کمتر است. الان حالا این را کی قرآن فرموده؟ بعد از هزار و خوردهای سال بر اساس نقشههای جغرافیایی به این رسیدند که کمارتفاعترین نقطه کره زمین بحرالمیت است که در فلسطین است. منطقهای که الان اسرائیل است. «أدنى الأرض» میشود همین الان اسرائیل و فلسطین اشغالی، بحرالمیت.
فرمود رومیها در «أدنى الأرض» شکست خوردند. قضایایی که زمان خسرو پرویز و اینها، خوب، مسلمانها ناراحت شدند بابت مغلوب شدن رومیها. چرا؟ چون ایرانیها، البته ایرانیان اهل کتاب بودند. دروغ تاریخی است که بحث مجوس را از اهل کتاب میخواهند خارج کنند، اصلاً قرآن تصریح دارد به اینکه مجوس یکی از اقسام اهل کتاب است. حالا البته به انحراف کشیده شد. در آتش برخوردی که خسرو پرویز با پیغمبر کرده بود و برخی برخوردهای دیگری که ایرانیها در آن زمان داشتند، در درگیری ایرانیها و رومیها مسلمانها دوست داشتند که رومیها غلبه کنند. حالا این ایرانیها گرفته بشوند بابت این کارهایی که کردند. زد ایرانیها غلبه کردند، رومیها شکست خوردند، مسلمانها ناراحت شدند. آیه نازل شد که «غصه نخورید، «و هم من بعد غلبهم سیغلبون»». آقا به زودی غالب میشوند.
معمولاً در روایات، در تفاسیر اینطور است که گفتند که غصه نخورید، ایرانیها یک چند وقت دیگر بین سه سال تا ۷ سال، میگویند: «بضع سنین»، بین سه سال تا ۷ سال دیگر ایرانیها غلبه میکنند به رومیها. خب، یک بشارتی بود. بعد در ادامه فرمود: «یومئذٍ یفرح المؤمنون.» آن روز، روزی است که مؤمنان شاد میشوند. ما البته نقل معتبر دقیق تاریخی نداریم که در این فاصله زمانی رومیها غلبه کرده باشند، ولی در روایاتمان و در تفاسیر، خصوصاً بیشتر تفاسیر اهل سنت این را داریم که بله در این فاصله رومیها غلبه کردند به ایرانیها. من، این خبرش منتشر شد بر اساس تنزیل قرآن. میدانی، قرآن یک تنزیل دارد، یک تأویل دارد، یک ظاهر دارد، یک باطن. تنزیلش همین بود که آقا یک چند وقت بعد ایرانیها غلبه [میکنند].
بعضی محققین آمدند بحث کردند گفتند خوب، ایرانیها غلبه بکنند اینجا قرآن تعبیر کرده: «یومئذٍ یفرح المؤمنون بنصر الله.» مؤمنان آن روز خوشحال میشوند بابت نصرت خدا. یک نصرتی باید باشد. نصرت کی به کار میرود؟ وقتی که یک مؤمنی به یک کافری غلبه میکند. چون مال ظالمین «من انصار ظالم» که نصرت ندارد. قرآن صریحاً میفرماید من نصرت ظالمین نمیکنم. یک ظالمی یک ظالم دیگر را بزند که نصرت محسوب نمیشود. رومیها ایرانیها را زدند، اینها ظالماند. درست است شما مسلمانها خوشحال میشوید که ایرانیها کنف شدند ولی اینکه نصرت به حساب نمیآید. اینکه نصرت حساب نمیشود. نصرت وقتی است که مؤمن کافر را بزند. بعدش هم فرمود یک کاری میکنم که مؤمنین خوشحال شوند. اینجا در روایات ما، آها، در روایات ما تحویل این آیه را، نه تنزیل این آیه، تحویل این آیه را این شکلی فرمودند. فرمودند که این قضیه که گفته شد، شما از جا نمیخواهد بلند شوید ولی آخرش صلواتش را میخوانم: «یفرح المؤمنون بنصر الله عند قیام القائم.» «اللهم!...» نکته فنی کار چی میشود؟ میخواهد بگوید که خیلی قشنگ است این، یادگاری داشته باشید. میخواهد بگوید آقا، آقایان مسلمانها که الان در صدر اسلام دیدید ایرانیها رومیها را شکست دادند، ناراحت شدید، یک روزی پیش میآید در آستانه ظهور امام زمان، ایرانیها رومیها را در همین «أدنى الأرض»، در همین فلسطین، در همین اسرائیل، در همین بحرالمیت، یک روزی ایرانیها رومیها را اینجا شکست میدهند با نصرت خدا، که آنجا همه شما خوشحال [میشوید].
گرفتید؟ رومیها غلبه کردند به ایرانیها صدر اسلام. تقریباً ساسانیان... تقریباً ساسان... چشم، ظلم. این قضیه تقریباً همدوران با جنگ بدر. رومیان که شکست خوردند به دلایل مختلف، مردم دوست داشتند، مسلمانها دوست داشتند که رومیها فاتح باشند چون حمایت کرده بودند از مسلمانها، پناه داده بودند، رابطهشان بهتر بود. ایرانیها خیلی، ساسانیان خیلی برخورد کرده.... ناراحت شدند دیدند که ساسانیان... همان تعبیر ایرانیان قشنگتر است چون نکته دارد. ناراحت شدند دیدند ایرانیها غلبه کردند به رومیها. خدای متعال فرمود آقا یک روزی ایرانیهایی که الان رومیها را شکست دادند، شما ناراحت شدید، یک بار دیگر شکست میدهند، همه شما خوشحال میشوید. آن نصرت خداست. امام باقر فرمودند که آن کی است؟ در آستانه تعبیر «عند قیام» در آستانه ظهور امام زمان.
قطعه سوم چی گفتم؟ رومیها میآیند، نزول میکنند در رمله برای اینکه یهودیها را نگه دارند. قطعه چهارم: ایرانیان که رفتهاند به سمت رومیها، فاتح کی است در این درگیری با رومیها؟ ایرانیان. چرا؟ چون فرمود این ایرانیهایی که الان شکست دادند، ناراحت شدید، یک بار دیگر شکست میدهند همه شما خوشحال میشوید. الان ایرانیها پیروز شدند. یک روزی میآید همه میگوییم پس کی ایرانیها خروج میکنند؟ پس کی ایرانیها میآیند وارد معرکه میشوند؟ کی میزنند؟ همه شما مسلمانها چشمتان به آنهاست. آن روز نصرت خداست. این روم الان، ایران الان، اینها که همه کافرند. اینها آنها را بزنند، آنها اینها را بزنند نصرت حساب نمیشود. آن وقتی نصرت است که مسلمان کافر را بزند. کی؟ آن نزدیک ظهور امام زمان است. این هم قطعه چهارم.
جانم! بله، بحث دیگری، آن مربوط به این است که وقتی شما انتقام میگیرید، هم خدا با دست شما اینها را منکوب میکند، هم سینه مؤمنی آرامش پیدا میکند که میتوانم تطبیق پیدا کنم. بفهمم. عرض کردم اینجا سه تا قول در مورد اینکه اینجا اینهایی که غلبه میکنند کیان. اگر میخواهید که من در مورد این یک بحث مفصل داشته باشم ولی میترسم وقت عزیزان گرفته بشود. آره، وقتم نداریم. گفتند که وقت کم است. سه تا نظریه است. نظریه اول این است که رومیها غلبه میکنند. نظریه دوم این است که حالا آن مشکل دارد، آن نظریه که رومیها غلبه میکنند چند تا اشکال بهش وارد است؛ هم اشکال تاریخی دارد، هم اشکال فقهی دارد، هم اشکال ادبی دارد. «و هم من بعد غلبهم...» اگر بخواهد آن نظر درست باشد، این «غلبه» مصدر باید از مفعول باشد که خلاف ظاهر است. اصل بر این است که مصدر از فاعل باشد. بعد «غالبیّتهم» باید باشد نه «بعد مغلوب». خصوصاً که این «سیغلبون» هم که بعدش آمده، نمیخورد با اینکه این «بعد غلبهم» برگردد. به اشکالات فنی و تفسیری است که حالا وارد آن بحث نمیشویم.
یک دیدگاه این است که به رومیها برمیگردد. یک دیدگاه این است که به ایرانیها برمیگردد مطلقاً. یک دیدگاه این است که به ایرانیها برمیگردد ولی خدمت شما عرض کنم، به رومیها هم برمیگردد. از جهت تنزیل به رومیها برمیگردد، از جهت تحویل به ایرانیها برمیگردد. این نظریه مختار به قول آقایان علما که بله، این رومیها یک چند وقت دیگر غلبه میکنند شما خوشحال میشوید، این خوشحالی کوتاهمدتی که الان غصهای که الان داریم یک چند سال دیگر برطرف میشود. یک چند وقت دیگر خبرش میآید که روم پیروز شده خوشحال میشویم. تحویل شیر که امروز ایرانیها زدند، ناراحت شدید. یک روزی ایرانیها رومیها را میزنند، خوشحال میشوید، دم ظهور. این میشود تحویلش. این مجموعه این دو تا با هم. این هم از این و خدمت شما عرض کنم که مجموعه این روایات و این قطعات مختلف با همدیگر نشان میدهد فتح فلسطین را به دست ایرانیان.
و نکته آخر را بگویم در مورد سفیانی. سفیانی آخرین در واقع بلیط یهودیهاست برای اینکه در این موقعیت بماند. یک نکته جالب بهتان بگویم، برایتان عجیب است. سفیانی به دست امام زمان کشته میشود، به دست سپاه امام زمان بعد از ظهور. ۱۵ ماه در این منطقه شام حکومت میکند. خروج میکند، از دمشق هم شروع میکند. داستانهایی داریم. در دمشق سه تا گروه با همدیگر درگیرند، سفیانی آنجا غالب میشود، میزند همینجور میآید پایین. مرکز حکومتش را کوفه میخواهد قرار دهد. به نجف میرسد. قلع و قمع میکند. در کوفه نابود میکند کوفه را. بزرگان کوفه و نجف را میکشد. ناراحتی و یأس میآورد. نفس زکیهای در قرب حرم امیرالمؤمنین با ۷۰ نفر از اصحابش به شهادت میرسد. تو ذهنم نمیخواهم تطبیق وقایع و فجایع شدیدی در کوفه رقم میزند که دلهرهآور است و یأس شدیدی حاکم میکند در منطقه عراق. در عین حال خراسانی، همان روزی که سفیانی به سمت کوفه خروج میکند، خراسانیان به سمت سفیانی خروج میکنند. یمانی هم به سمت این دو تا خروج میکند. ولی یمانی فتح مکه را رقم میزند.
حالا یک قضیه مفصلی در مورد خود عربستان و اتفاقاتی فرصت نشد. یمانی، تعبیر یمانی دارد که خروج این سه تا در یک روز است: سفیانی، خراسانی و یمانی در یک ساعت است، در یک روز، در یک ساعت، سه تایی با همدیگر خروج. نه، جور درنمیآید. نه اینکه گفتن پرچم قرمز و اینها. نه. سفیانی عرب است، از نسل ابوسفیان است، ولی خب غربزده است. گفتن: «صلیب فی عنقه.» صلیب به گردنش است. صلیب هم که به گردن یا منظور اینکه واقعاً یک صلیب دارد، منتصراً دارد، یعنی خودش را نصرانی، ظاهرش به نصرانی میخورد، «من بلاد الروم» هم میآید، یعنی غربیها میفرستند. حالا یا منظور واقعاً خود صلیب است یا منظور کراوات است. کراوات صلیب برعکس است دیگر.
به هر حال این خروج میکند و میآید. مرکز حکومتش را میخواهد کوفه قرار بدهد. ولی حالا نکته عجیب این مجموعه روایات کنار همدیگر دیده بشود وگرنه که ربط ندارد آن هم که ربط ندارد، این هم که نمیخورد. کنار هم که اینها همه را میچینی، معلوم میشود چی میخواهد. نکته عجیب این است، فکر کنید سفیانی بعد از ظهور، عرض کردم ۱۵ ماه بر منطقه حاکم است که هشت ماهش بعد از ظهور امام زمان است. یعنی حضرت وقتی ظهور میکنند، درگیرند با سفیانی. سفیانی به دست امام زمان و سپاهشان کشته میشود. کجا کشته میشود سفیانی؟ در تلآویو، در حمله امیر... حملهای که رومیها آمدند آخرش سفیانی در رمله کشته میشود به دست امام زمان. خیلی چیز عجیبی است. رسماً سفیانی آمده کمربند حمایتی یهود باشد، اینها را در منطقه نگه دارد. معمای کورانی که با شدت روی نکته تأکید دارد که اصلاً سفیانی آدم یهودی است. ولی آن هم به دست سپاهیان خراسانی و امام زمان نابود میشود. و آنجاست که حالا البته از قبلش اینها رسیدهاند به بیتالمقدس و ایلیا، ولی هنوز سیطره برای منطقه ندارند. آن سیطره کامل بعد از ظهور امام زمان است که حضرت تشریف میآورند در بیتالمقدس، نماز میخوانند و حضرت مسیح آنجا نزول.
قضیهاش این است که در عربستان حاکمیتی است همسو با سفیانی. در عربستان حکومت بنیفلان، به تعبیر روایت عبارت «بنیفلان» است. این بنیفلان دچار اختلافات درونی میشوند، تضعیف میشوند، ولی در منطقه به هر حال کارپرداز رومیها هم این حکومتشان تا ظهور امام زمان ادامه دارد. به دست امام زمان حکومتشان ساقط میشود. دو هفته قبل از ظهور امام، امام زمان نفس زکیه که کنار کعبه ندا میدهد و به قول معروف با مردم دنیا صحبت میکند در مورد ظهور و اینها، میگیرند کنار کعبه سر از تنش جدا میکنند. امیرالمؤمنین دو هفته بیشتر طول نمیکشد. یعنی این را جمعه میکشند، دو تا جمعه بعدش ظهور و با ظهور امام زمان حکومت عربستان از بین میرود. یمانیها اولین کسانیاند که اینجا میآیند به نصرت امام زمان و عربستان را اینها دست میگیرند. داستان خسف بیداء این است که در این دو هفته به شدت اوضاع عربستان آشفته میشود. حکومت حجاز از سفیانی درخواست میکند که سپاه برایشان بفرستد، منطقه را امنیتش را تأمین بکند. یک سپاه ۱۰۰ هزار نفره میفرستد بین مکه و مدینه. زمین همه اینها را میبلعد. دو نفرشان فقط زنده میمانند. یکی از علائم حتمی ظهور امام همین است که این دو تا میآیند که به بقیه گزارش بدهند که ما چی دیدیم و چی شده و اینها. جانم؟ مرکزش به سمت کوفه است، یعنی میخواهد اینجا را دست بگیرد. خراسانی هم دقیقاً میآید که آنجا را حفظ کند. بله با او درگیر میشود دیگر. سفیانی خراسانی... شکست میخورد. یعنی اینها دائم در کشاکشاند. یکم آنها میآیند جلو، یکم اینها میروند جلو. آنها تا نزدیکیهای مرز ایرانیها میرسند. یک سپاه میفرستد به سمت عربستان. خود سفیانی در رمله کشته میشود. مرکز حکومتش در دمشق است. درگیر میشوند اینها. درگیری دارند در منطقه با همدیگر، زد و خورد دارد. یک جاهایی یک وقتهایی پیروزی و غلبه با سپاه خراسانی است، یک وقتهایی غلبه با آنهاست. این درگیری و این کشاکش ادامه دارد تا ظهور و بعد ظهور.
بعد از ظهور دیگر این منطقه آرام آرام تمام منطقه امنیت حاکم میشود و اول عربستان و کوفه. هفته بعدش حضرت، یعنی هفته اولی که عربستان را میگیرند، هفته بعد حضرت میآیند نماز جمعه در کوفه تشکیل میدهند و وقتی هم حضرت میخواهند بیایند کوفه، هنوز کوفه درگیری دارد و باز تو خود کوفه بعد نماز حضرت هم درگیری هست. در این منطقه درگیری هست. آرام آرام کوفه هم امنیت حاکم میشود و حضرت این مناطق را که امنیت حاکم کردند، میروند به سمت اسرائیل. قبلش سپاه خراسانی به اسرائیل رسیده و زده اینها را. بخش عمده آن که فرمود که میآید و شما را جاسک خلال الدیار میکند، اینها پاشان آنجا وا شده، ولی هنوز اسرائیل به معنای کاملش از بین نرفته، مطلقاً از بین نرفته. حکومتش. به تعبیر آقای نجمالدین طبسی در درس خارج مهدویت ایشان آخر قائل به این شد که حکومت اسرائیل قبل از ظهور از بین میرود، ولی خود اسرائیلیها و آن حضورشان در منطقه بعد از ظهور است که امیرالمؤمنین فرمود: «راه میافتم روستا به روستا یهودیها را میگیرم بیرون میکنم.» راوی پرسید که خود شما؟ فرمود: «من نه مهدی.» فرمود: «من میآیم.» «اللهم صل علی محمد و آل..." این دهات کورههای عرب، دانه دانه یهودیها را پیدا میکنم، بیرونشان میکنم. این مال بعد از ظهور است. در آستانه ظهور ایرانیها، سپاه خراسانی میرسند دو منطقه ولی بعد از ظهور حضرت خصوصاً با حضور حضرت مسیح و گفتوگویی که ایشان دارد و حضور امام زمان که تورات اصلی را از غار انطاکیه خارج میکنند، به اینها تعداد زیادی از اسرائیلیها و یهودیها آنجا مسلمان میشوند با گفتوگوی حضرت مسیح، تعداد زیادی از مسیحیان مسلمان میشوند. آن منطقه دست حضرت میافتد. بعد تازه با رومیها حضرت وارد مذاکره میشوند. یک پیمان هفت ساله با هم میبندند که آن یک قضایای دیگری دارد. یعنی حالا باز داستان ادامه دارد و قضایا هنوز هست. بعد مصر میروند و ماجراهای دیگر که هست. عصر ظهور دیگر حالا جزئیاتش کلی بحث دارد.
جانم؟ میخواستم بگویم وقتمان هم تمام شد. من جای ابراهیمپور عزیزم برای این جلسه پیشنهاد دادم که آقا در این موضوع عزیزی که خیلی خوب کار کرده و بنده واقعاً از خدماتش استفاده کردم، جناب آقای مصطفی امیری. حالا اسمهایمان هم به همدیگر نزدیک است. آقای امیری زحمت کشیده است. چند تا کتاب دارد. یک کتاب «مارقة الروم» است، یک کتاب «خاورمیانه ظهور». کتابهای خوبی دارد. واقعاً زحمت کشیده، مجموعهای از مباحث. البته یک جاهایی تطبیقاتی داده است که انتقاد وارد است ولی پژوهش بسیار شایسته تقدیری را ایشان انجام داده است که باید اینجا ازشان یاد میکردیم و تشکر میکردیم. کتاب هم اگر دوستان خواستند تهیه کنند، انشاءالله استفاده [کنند]. «خاورمیانه عصر ظهور» را نشر معارف چاپ کرده است. ایشان خودش از اساتید مهدویت و هیئت علمی مرکز مهدویت قم است.
«ما الان چه بکنیم؟» خیلی مفصل است. اگر منظور نسبت به این محتواست، به هر حال بدون اینکه بخواهیم تطبیق بدهیم، پیشگویی کنیم، وارد فضایی بشویم که این فلانی و آن فلانی است، مجموعه این روایات را که عرض کردم که از قرآن و روایات صحیحالسند است، این پازل را، این ترکیب را به مردم معرفی کنیم. خود این بسیار امیدبخش است. حالا آن بخش سفیانیاش البته خیلی ترس... بزرگوار و بزرگتر ماهستید. اگر ما بعد از شما سؤال کنیم، جسارت است. جسارت میکنم خدمتتان. شما بزرگ ما. خودمان هم یاد بگیریم در اثر مرور مطلب. عرض کنم که میفرمایند که فرق ظهور و قیام چیست؟ حالا البته خب بحث لغوی اینجا میشود مطرح بشود که خود آن کلمه ظهور به هر حال مقول به تشکیک است. «فتحسسوا من یوسف» که حضرت یعقوب به فرزندانش فرمود که در آن آستانه رسیدن به مصر که قرار گرفتند، «تحسسوا» کنید. کانّه دیگر در آستانه ظهور یوسف قرار گرفتند و نشانههای رسیدن به یوسف نمایان شد. شاید ظهور به این معنا باشد که آن دوره و برههای است که دیگر «تحسس» میشود. مثل قضیه نفس زکیه که از دو هفته قبلش است، مثل قضیه ندای آسمانی که شب جمعه، شب قدر است که آنجا اعلام میشود. شرایط جهانی به نحوی است که دیگر تقریباً همه آمادهاند و برایشان مبرهن است که چیزی تا ظهور نمانده است. اینها شاید ملحق شود به کلمه ظهور ولی آن اصل آن حکمی که صادر بشود از جانب حضرت به حرکت بشود، حالا هم به سمت کوفه هم به سمت بیتالمقدس، آن تبدیل به قیام.
کدام سه تا گروه؟ نه، سفیانی که دشمن اینهاست. خراسانی و یمانی با هم هماهنگاند، ارتباط دارند، بله، سپاهیان امام زمان احتمالاً بر اساس هماهنگی. بله، خراسانی، سفیانی. سفیانی در رمله. نفس زکیه در مسجدالحرام. در گفتم؟ گفتم مسجد کوفه نه، گفتم قرب حرم امیرالمؤمنین. ذبح هم نگفتم کشته میشود نفس زکی. تحویل نفس زکیه. نفس زکیه یک اصطلاح است، یعنی اسم نیست، یک اصطلاح است. در جمهوری اسلامی به هر حال ممکن است طیفی باشند. بله، هستند. حالا با تصریح خیلی واضحی در روایت بنده ندیدم که با این جزئیات ولی میشود از مجموعه این شرایط تحلیل داشت. یکی به شهادت میرسد، نفس زکیه در نجف. بله، ما وظیفهای داریم یا نداریم؟ ما اجمالش به این است که البته کنار ما نمیشود دیگر. اگر از شام بخواهد بفرستد به عربستان، از کنار ما نمیشود که فاصله است دیگر بالاخره. بله، بهار ما در منطقه هستیم، حاج آقا. یعنی از روایاتمان هم فهمیده میشود که هستیم در منطقه. فرمودند در روایت دارد: «سفیانی من الامر المحتوم.» امر حتمی است. یعنی چیزی که قابل بَدا نیست. ممکن است در کم و کیفش تغییراتی حاصل بشود ولی اصلش تغییر... اذان هم نزدیک است. عزیزان میخواهم در حضور، در نماز جماعت تقدیر و تشکر میکنیم از حجتالاسلام والمسلمین حاج آقای امینیخواه که همه ما را بهرهمند کردند. اجمالاً صلوات.
در حال بارگذاری نظرات...