*اهمیت تحلیل آیندهنگرانه و بازخوانی نقش آیندهپژوهی دینی در دل بحرانها.
*جهاد و نبرد، تنها راه تحقق حکومت صالحین، و همراهی این وعده الهی با استخلاف و جایگزینی در زمین.
*نص صریح قرآن و منطق نهجالبلاغه در پاسخ قاطع، تهاجمی و بدون تساهل به متجاوز؛ نه مذاکره، نه مماشات!
*راهبرد مقاومت امروز نه دیپلماسی منفعل، بلکه اجماع جهانی برای محاکمه و مجازات متجاوز است.
*از مذاکره بعد از مشت محکم و نمایش قدرت، تا مذاکره با لرزش دستها و هنگام ذلت، تفاوت اسلامِ قدرت است با اسلامِ وادادگی!
*هشدار! خطر جنگ ترکیبی دشمن، با ضعف فهم عمومی، اعتماد افراطی به روایتهای غربی و تحقیر هویت ملی.
* کفران نعمت و تلنگر الهی؛ عبرتهایی که همچنان نادیده میماند اما دامن مردم را میگیرد.
*بازی مافیا و پانتومیم، تماثیلی از ضعف تحلیل و سادهلوحی عمومی در برابر جبهه سازمانیافته دشمن!
*مذاکره، مهلت و موانع؛ روایت مدیریت هنرمندانه و دقیق رهبری در میدان عمل.
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله ربالعالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد (اللهم صل علی محمد و آل محمد) و علی آله الطیبین الطاهرین. لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
داریم یاد همه شهدای عزیزمان را، خصوصاً شهدای اخیر نبرد با رژیم خبیث و کودککش صهیونیستی؛ شهدای هستهایمان؛ شهدای نظامی؛ فرماندهان عزیز و بزرگوارمان. انشاءالله همگی سر سفره امیرالمؤمنین و حضرت موسی بن جعفر که ایام میلاد این بزرگوار است، مهمان باشند. انشاءالله به برکت صلوات بر محمّد و آل محمّد. (اللهم صل علی محمد و آل محمد.)
بحثی که در جلسات گذشته داشتیم سوره «قتال» (سوره محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که به نام سوره قتال هم شناخته میشود). بحثی بود که از سال گذشته وارد این بحث شدیم؛ به نظرم مهرماه سال گذشته بود. خب، مباحثی که مطرح شد در آن جلسات و جلساتی که خصوصاً امسال بهصورت فشرده و متعدد، جلسات بیشتری بود، مرتبط با همین مباحثی بود که امروز با آن مواجهیم و در واقع پیشدرآمدی بود بر وقایعی که امروز در حال رخدادن است.
یک بخشی از مطالب را در مباحث «به وقت شام» عرض کردیم هم مرتبط با تاریخچه داستان یهود و شکلگیری این رژیم خبیث و داستان جنگ و دشمنی اینها با ما، یک بخشش هم مرتبط با مسائل آخرالزمان و تقابل با یهود در آخرالزمان، خصوصاً تقابل ایرانیان با یهود و صهیونیسم در آخرالزمان. که خب، مفصل مباحثی مطرح شد. بخش عمدهای از مطالب مرتبط با یهود و ایرانیها در آن جلسات به آن پرداخته شد. یک بخش دیگری البته مانده که انشاءالله توفیقی باشد، حیاتی باشد، محرم امسال طی چند جلسه، آن بحث «قبیله سلمان» را انشاءالله تکمیل میکنیم.
تا به اینجا، چیزهایی که آرامآرام دارد رخ میدهد، مطالبی که گفته شده، خب، خیلی به نظر میرسد که منطبق بر مباحثی است که امروز با آن مواجهیم. یک مقدار جلوترش میشود داستان سوریه و رژیم خبیث و کثیفی که قرار است به حمایت از رژیم صهیونیستی در منطقه شکل بگیرد. حالا اصرار به عنوان خاصی نداریم که باز فضاهایی شکل بگیرد و افرادی حالا بگویند آقا داری روایات را تطبیق میدهیم. قاعدتاً بر اساس، حالا، آن تحلیل و نقشهای که از روایات میبینیم تا به حالش؛ که همان نقشه، همانجور که دو سال پیش مطالبی عرض شد که خب، فحشش هم خوردیم الحمدلله و خیلی کسی هم وقتی که چیزهایی رخ میدهد به روی مبارک نمیآورد که خب، اینکه همان شد دیگر. به هر حال، اینها مهم این است که ما بتوانیم پیش از چیزی که رخ میدهد تحلیل داشته باشیم و آماده بشویم. بعد که رخ داد که دیگر هنری نیست، بماند که بعد هم بعضیها هستند که بعد از اینکه رخ میدهد... دیگر آن خیلی معرکه. مهم این است که بشود چهار قدم جلوتر را تحلیل کرد، حدس زد، فهمید، خصوصاً با نقشهای که از مجموعه معارف به دست ما رسیده.
چند بار در بحث "به وقت شام" عرض کردیم: همه دنیا الان دارد بر مبنای تحلیلهایی میچرخد که تحلیلهای آیندهپژوهانه است؛ آیندهشناسان است. پولهای کلان میدهند که مجموعههای مطالعاتی و راهبردی بنشینند بررسی کنند، تحلیل کنند که آینده چه خواهد شد. خب، این همه روایاتی که به ما دادند برای چه بوده؟ سند ندارد، آن هم معلوم نیست، این هم تطبیق است، این هم فلان. خب، تطبیقی نمیخواهیم بدهیم اما آیندهپژوهی که میشود کرد.
یک نقدی بکنم اینجا بین پرانتز، سر دلم مانده. دوست نداشتم این را بگویم، حرف را خوردم چند باری. به نظرم حیف است، بعضی مطالب باید اشارهای شود. یک عزیزی از اساتید عزیز و محترم و بزرگواری که ما به ایشان ارادت داریم، اسمشان هم چندین جلسات مختلف آوردیم و آثارشان را معرفی کردیم، یک نکتهای گفته بودند پارسال که خیلی هم منتشر شد. بعضی دوستان برای ما میفرستادند که مثلاً در مورد سید خراسانی؛ مثلاً آنهایی که میگویند آقای خامنهای سید خراسانی است، کی را با کی دارند مقایسه میکنند؟ مثلاً آن چیزهایی که در مورد سید خراسانی در روایت گفتند مگر چه فضیلتی برایش گفتهاند؟ آقای خامنهای کجاست، سید خراسانی و ایشان فرمودند که ناخن ایشان هم نمیشود سید خراسانی. خب، این مطلب، مطلب درستی، اگر کسی سفت و قرص میخواهد بگوید که ایشان سید خراسانی است، خب، حرف غلطی است، یعنی مبنا ندارد، دلیل ندارد.
ولی آن هم که مثلاً حالا تطبیق میدهد یا به تعبیر درستتر، امیدوار است که آن کسی که در روایات (حالا بنده که اصلاً تا به حال از من نشنیدهاید همچین چیزی و نگفتم. ادعای این حق را ندارم که مثلاً ایشان سید خراسانی باشد، بلکه چند بار هم عرض کردم که تعبیر مرحوم آیتالله مصباح (رضوانالله علیه) که فرمودند ما اعتقادی که به ایشان داریم بیش از آن چیزی است که در مورد سید خراسانی است.) سید خراسانی باشد و نباشد، ارادت ما پابرجاست. ولی بر فرض اگر کسی امیدوار است که ایشان سید خراسانی باشد، به خاطر فضایل و کمالاتی که در مورد سید خراسانی گفتهاند نیست. با عرض معذرت، با عرض پوزش، با عرض احترام، این مغالطه است که مثلاً مگر سید خراسانی کیست؟ بحث سر این نیست که سید خراسانی کیست؟ بحث سر این است که به ما یک نقشه آیندهپژوهانه دادهاند که این دل ما را گرم میکند؛ گفتهاند آن فرماندهی که بیتالمقدس را فتح میکند ایرانی است، با لشکر ایرانی. حالا با یک عنوانی هم اسمش را گذاشتهاند سید خراسانی. این نقشه دل ما را گرم میکند. نه اینکه حالا ما دنبال این هستیم که ببینیم این شخص همان سید خراسانی است که گفتهاند.
گاهی دقت نمیشود در بعضی مباحث. عزیزان هستند، عالم هم هستند، بزرگوارند، ما بچهایم، سکوت هم میکنیم، فحش هم اگر لازم باشد میخوریم. ولی دیگر حالا یک جاهایی هم دردمان میآید دیگر. شما آنقدر به ما حق بدهید که بتوانیم به اساتیدمان یک انتقادی هم بکنیم. آنقدر به ما میرسد.
بحث سر اینهاست. بحث سر این است که این نقشه را که نمیشود کتمان کرد. اهل بیت به هر حال یک غرضی داشتند. همه اینها هم که نمیشود گفت دروغ است. همه را هم که ننشستهاند یک عده ببافند. چه منفعتی در بافتن این حرفها بوده؟ بله، حالا میگوییم آقا، میگوییم یک تعدادشان اینها را بافتهاند برای قضیه ابومسلم خراسانی و ماجراهای اینشکلی و اینها. خب، باشد، ولی آخه شما زمانبندی نقل این روایات را نگاه بکن، تحلیل بکن، ببین این روایت در مورد خراسانی مثلاً در چه دورههایی، از چه راویهایی است؟ چه مکاتیبی، چه افراد متنوعی مثلاً اینها را گفتهاند؟ از زمان امیرالمؤمنین ما روایت با این مضمون داریم تا مثلاً ائمه پایانی. خب، اینها مهم است دیگر. ما هم از امیرالمؤمنین باید برویم، هم از امام رضا. بازه دویست ساله. وقتی دارد این مطلب هی منتشر میشود، چند نسل گشته، آدمها کلاً عوض شدهاند. دورهای مثلاً در مدینه دارد مطرح میشود، یک دورهای در طوس مثلاً دارد این حرف مطرح میشود. همه اینها کشکی است؟ همه اینها دروغ است؟ همه اینها ساختگی است؟
مجموعه چیزهایی است که باید کنار هم چیده شود که وقتی نکته عرض شد، به عنوان تشابک ادله (ادله را باید شبکه کرد کنار همدیگر)، قرائن گاهی هست باعث میشود که ولو از جهت سند گاهی آن روایت، روایت متقنی نیست، ولی قرائنی کنارش میآید که آن را برای ما مستحکم میکند. یکی از آن قرائن همین است که آقا اساساً داستان ظهور از دل جنگ برمیخیزد.
نکات قشنگی هم آوردم از المیزان. حالا هر جلسه هم میگوییم نکات را میخواهیم بخوانیم. و البته یک اشارهای هم میکنیم، ولی به قرائت معمولاً نمیرسیم. حالا اگر وقت بشود از رویش هم میخوانم، اگر وقت نشد فقط نکتهاش را عرض میکنم. از برخی آیات قرآن خصوصاً همین آیاتی که امام مفصل چندین جلسه در همان بحثهای "به وقت شام" به آن میپرداختیم در سوره مبارکه مائده، علامه میفرماید که این آیات «مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ» که این آیات ناظر به یک تحولی است که اوضاع روزگار و زمانه عوض خواهد شد. به تعبیر ما «آیه آخرالزمانی» است. خود علامه هم تصریح دارد که این آیه آخرالزمانی است. اساساً بحث آخرالزمان ذیل همین آیه مطرح شده. یکی از آن بخشهایی که از بحث قبیله سلمان مانده، همین بخش آخرالزمان، روایاتی است که علامه ذیل این آیات خواندهاند که باید انشاءالله برسیم بخوانیم.
عرض کنم که این آیه، آیه آخرالزمانی قرآن است. میفرماید که شماها میروید، شماها مرتد میشوید، یک عدهای جای شما میآیند. "استبدال" صورت میگیرد. شماها ارتداد دارید، یک استبدالی صورت میگیرد. یک تعدادی آخر این سوره مبارکه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید که شماها اگر مرتد شدید یک تعدادی جای شما میآیند که «لاَ یَکُونُ أَمْثَالَکُم». اینها دیگر مثل شماها نیستند. آنجا توضیح میدهد که چه ویژگیهایی دارند. اینجا فقط میفرماید «مثل شما نیستند». آنجا میفرماید اینجوری هستند. چه جور؟ «أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ». درست؟ چهار تا ویژگی.
علامه خیلی ظریف، نکات علامه در المیزان را باید آدم چه کار بکند؟ یعنی گاهی در یک کلمه یک چیزی میگوید، میرود دریایی از حرف. یکی از آن نکات همینجاست. ایشان میفرماید که چون این آیه آخرالزمانی است و دارد ویژگیهای صالحان و نیکان آخرالزمانی را میگوید که بعد آیات دیگر میفرماید که «مَن یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» (این زمین را به صالحین میدهم)، این ویژگیها پس میشود ویژگیهای صالحینی که زمین به آنها به ارث میرسد و آخرالزمانها و استخلاف صورت میگیرد. الله میفرماید «استخلاف». یعنی آنها را بیرون میکنند، اینها، نه اینکه همینجوری یکهو خدای امتی را خلق میکند، قارچی میآورد بالا حاکم عالم میشوند. استخلاف اینها جای آنها مینشینند. اینها ویژگیهایی دارند و جای آنها مینشینند. یکی از این چهار تا ویژگی چیست؟ «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
پس معلوم میشود امر آخرالزمان و ظهور صالحین و حکومت صالحین بدون جنگ محقق نمیشود. این هم تمام شده است. این اصل حل شده است. هرکه هم که فکر میکند میشود طرفدار ظهور و امام زمان بود و میشود راه حل دیگری پیدا کرد که ما بدون جنگ به ظهور برسیم، یا خیلی بیسواد است (خب، دیگر محترمانهترینش است و سادهترینش)، یا خیلی احمق است (یککم متوسط این عبارت)، یا خیلی دیگر چیست؟ خیلی بیشرف است. درست شد؟ یا بیسواد است، یا بیعقل است، یا بیشرف. باید توجه داشت که اینها مهم است.
پس نمیشود آقا بدون جنگ و جهاد به حکومت صالحین رسید. پس "در وقت شام" این مقدار از بحث مطرح شد. صهیونیستها یک منطقه شام را آموزههای تحریفی خودشان میگویند که آقا ما در این منطقه میجنگیم و حالا به تعبیر خودشان ماشیه یا موشیخ به واسطه جنگ اینها ظهور خواهد کرد. مفصل در آن سه فصل "به وقت شام" به آن پرداختیم. یک نکته کلیدی از توی دل این درمیآید که پس در این منطقه جنگ است. طبق آموزههای آنها، آنها باید بجنگند تا به مسیح خودشان برسند. طبق آموزههای ما هم ما هم باید بجنگیم تا به موعود خودمان برسیم. جفتش هم در یک نقطه اتفاق داریم که آن محل دعوا همین شام است. این عصاره آن چند ساعت بود. آن بسته "به وقت شام" پنجاه ساعت، چقدر بود، عصاره آن فعلاً این است.
پس میرسیم به یک کلیدواژه به نام جهاد و جنگ. به مناسبت این کلمه این بحثها راه افتاد. سورهای که متولی داستان جنگ در قرآن به طور خاص، البته جمعبندی اشاره کنیم، بعد یادم آمد که در یکی از جلسات به وقت شام به نظرم سوره صف را یک مروری کردیم به مناسبت داستان حضرت عیسی. هم آیات ابتدایی سوره صف خیلی مهم است، هم آیات پایانی سوره صف، آیات وسطیهایش هم مهم است. لیست نکات کلیدی در ابتدا و پایان آن سوره است که باید به طور خاص به آن پرداخته شود، مخصوصاً آیهای که میفرماید: «به شما خبر بدهم یک کاسبی پر از سود؟ خوب، چه کار کنیم؟ بیا بجنگ.» کاسبی آنجایی که نمیجنگی، آن آیه جزء آیات خیلی مهم سوره است.
و آیاتی از سورههای دیگر هم هست؛ یک بخشی از آیات سوره مبارکه توبه، بخشی از آیات سوره مبارکه انفال، بخشی از آیات سوره مبارکه آل عمران، اینها ناظر به جنگ است. ولی یک سوره کامل در فضای جنگ باشد، همین سورهای است که ما در خدمتش بودیم، سوره مبارکه محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم). تعبیر سوره قتال میشود، خصوصاً آیات ابتدایی سوره مبارکه این سوره که ما هنوز به طور خاص به این آیات نپرداختیم. «مواجه میشوید با کفار، گردن میزنید.» خیلی سفت و قرص و محکم و خلاصه دیگر مشتی. خدای متعال پرونده اینها را جمع کرده. «فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ». حتی «اضربو» هم نمیگوید. «فضرب». یعنی اینها همش نکته بلاغی دارد. به کفار که رسیدید، زدن گردن. زدن گردن. حتی «بزن» ندارد. باز «بزن» تویش بحث است که مثلاً الان من را میگوید، این را میگوید، با هم، یعنی جای یک شعبه حرفی میماند. آقا روبروی کفار قرار گرفتی، یک حرف فقط: زدن گردن. گردن! مصدری؟ آره دیگر، اینجا گردن فول نیست. گردن واجب است. پاتک سفت شد. حالا این آیه را باید مفصل بخوانیم چون برای این بحث امروز خیلی مهم است. اصلاً از اول این سوره را شروع کرده بودیم، ولی خب، خیلی بحث جنگمان را به این شکل غلیظ نمیکردیم که حساسیت ایجاد نشود. ولی همش در چند جلسهای که صحبت کردیم کلاً در فضای جنگ بود.
«حَتَّی إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا...» اینها خیلی مهم است. باید سفت برخورد بکنید، باید هم اسیر بگیرید، باید بزنید، باید بکشید. خوب که مچاله کردید دشمنتان را، افتاد زیر دست و پا، حالا اسیرانشان را یا منت میگذارید آزاد میکنید یا فدیه، جایگزین. تا کی؟ تا وقتی که جنگ وزروبالش را بگذارد زمین، آن سنگینی جنگ بنشیند. نه اینکه زده رگباری فرماندهانت را کشته، یک دو تا نقطه را زدی، بعد بیا بگویی که... از توی قرآن، نهج البلاغه این حرفها درنمیآید. اینها مال نسخههای محمدجواداینهاست. شیعه محمدجواد میشوی. خودش با کی محشور میشود؟ نسخه قرآنش این است.
باید سفت برخورد کنی. متجاوز. تازه وقتی که در حد تجاوز، در حد تجاوز باید یک جوری پشیمانش کنی که دیگر به فکر تجاوز نیفتد. این که دیگر تجاوز نبوده؟ این کاری که کرده، این دیگر جنگ در عالیترین حدش است. نهایت جنگ دیگر چیست؟ شما مقامات ارشد حکومت را، سناریو با طراحی قبلی، با برنامهریزی، به این شکل سیستم را هک میکنید. این همه فرمانده، حالا ظاهراً بیست تا فرمانده که حالا اسامی بعضیهایشان منتشر شد، اینجور به شهادت میرسانی، به مردم حمله میکنی با این تنوع. جالب نیست؟ مثلاً دکتر فریدون عباسی طرفدار جلیلی کشته میشود، سردار باقری طرفدار قالیباف کشته میشود، آقای شمخانی مثلاً اصلاحطلب هم کشته میشود (خدا بیامرز)، درست شد؟ عضو حزب ندای ایرانیان کشته میشود، اینور عضو نمیدانم پایداریام کشته میشود، آنور نمیدانم پاسدارم کشته میشود، دکتر تهرانچی، مثلاً انقلابیام کشته میشود. این تنوع معنا دارد. این دقیقاً با خود این مردم، با حاکمیت، با امنیت، با هویت، با همه چیزهای مردم سروکار دارد. تهران را میزند، ایلام و نمیدانم کرمانشاه و مهران و قصر شیرین و شیراز و اصفهان و مشهد و تبریز و عسلویه و منطقه نظامی را میزند، پالایشگاه را میزند، تأسیسات را میزند. این جنگ نیست؟ جنگ چیست آقا؟ شما به من جنگ را نشان بده. جنگ، جنگ را توضیح بده. من حالم نمیشود. اگر یکی بخواهد با یکی بجنگد باید چه کار بکند؟ هنوز بعضی ابا دارند کلمه جنگ را به کار ببرند.
حالا صدا و سیما باید یک دقتی روی این داشته باشد. عملیات وعده صادق، وعده صادق ۳. درست است این سومی است، آن دو تاست. ولی آن دو تا قبل جنگ بود. این در جنگ است. این باید معلوم بشود برای مردم. این سه، آن دو تا نیست. این اصلاً یک چیز بالاتر است. یک لول بالاتر است. فکر کنم یک چیزی شبیه آن دو تای قبلی است. این عملیات وعده صادق ۳ است که طوفان الاقصی است. حالا طوفان الاقصی بگذاریم یا هرچی یا بالاتر از طوفان الاقصی. خروج مشرقزمینی، چه میدانم هرچی. این این است. از سطح جنگ نباید تقلیل پیدا کند. رهبری هم در پیام تصویریشان واژه جنگ را به کار بردند و اینکه اسرائیل جنگ را شروع کرد. ما هنوز در مقامات دیپلماتیکمان این کلمه جنگ را نشنیدیم. بعضی از مسئولین دولتی هم حالا ما بنا به جنگ با اینها و یقه گرفتن فعلاً نداریم. انشاءالله یک روزی وقتش میشود همه آن روز به حسابشان میرسیم. این وسط حرف زیاد است، یعنی جای گلهگذاری زیاد است. ولی فعلاً آن انسجام و اتحاد حفظ باید بشود. یعنی فعلاً فضای دعوا و اینها نیست. همه باید با هم باشیم. به هر حال دولت هم مسئولیت دارد. زندگی مردم را باید بچرخاند. معیشت مردم را باید تأمین بکند.
همهمان باید کمک بکنیم. حالا عرض میکنم بحث معیشت یکی از ارکان جنگ است که مرحوم علامه به عنوان یکی از پنج نکته جدی در جنگ به آن اشاره میکند. باید در موردش صحبت بکنم امشب انشاءالله اگر توفیق بشود. فعلاً بنا نداریم نسبت به اینها صحبت بکنیم ولی به هر حال ما مطالبه داریم. مسئولین نسبت به حرف زدنشان باید دقت داشته باشند. چی چی میگویید شما؟ هنوز داری پالس مذاکره میدهی؟ ما هنوز دست از مذاکره با کی؟ اصلاً شما دیگر الان چه اطمینانی مانده به پشتوانه چی؟ یعنی ما قرار بود برویم بجنگیم که چه اتفاقی نیفتد؟ یا قرار بود مذاکره بکنیم که چه اتفاقی نیفتد؟ مذاکره بکنیم که به تأسیسات هستهای ما کار نداشته باشند. یک توافقی ببندیم که خیالمان جمع باشد که اگر این را دادیم به تأسیسات هستهای ما حمله نکنند. ببین عمویی! زدهاند تأسیسات هستهای تو را زدهاند. بیداری؟ زندهای؟ میفهمی؟ هوشیاری؟ اینی که قرار بود بروی مذاکره کنی که حفظش کنی، این را زدهاند. الان معلوم است با رسم شکل و برای بعضیها توضیح بدهی. داستان مذاکره، حفظ این بود و برداشته شدن تحریمها. در پاچهمان رفته دیگر. این داستان تحریمها، آن که هیچی. لااقل اینکه این حقه به رسمیت شناخته بشود. ما برویم بگوییم آقا ما بمب اتم نمیخواهیم بسازیم. اجازه... اجازه بده ما غنیسازی هستهایمان را داشته باشیم. این همین را هم برنمیتابد. آنقدری که دستش رسیده، زده. درست شد؟ قبلاً هم که آقای اوباما گفتش که من میخواستم این پیچ و مهرهها را باز کنم. دولت خودشان آمد باز کرد. دور نیست.
اصلاً داستان مذاکره این بود. وقتی که این را زده، الان شما باید از موضع تقابل و جنگ و هجوم و ایجاد اجماع بینالمللی و اینها وارد بشوی. یکی از صد تا کار وزارت خارجه مذاکرات غیر مستقیم بود. به تعبیر رهبری صد تا کار دارد. یکی دیگر از آن صد تا این است که باید راه بیفتد، کل دنیا برود حرف بزند، اجماع جهانی ایجاد بکند تا حکم جلب نتانیاهو آمده. دیگر این را که دادگاه بینالمللی داده، خب، شما این را باید برسانیدش به... یعنی همینقدرش را خود جهان به این رسیده فعلاً که نتانیاهو را دستگیر کند. از فرصت استفاده کنیم این را برسانیم به حکم قتل نتانیاهو. دنیا را بسیج کنیم برای کشتن نتانیاهو. همه جا را ناامن کنیم برای نتانیاهو. یک بخشش است. این دوباره یکی دیگر از صد تا کار وزارت خارجه است. هنوز صد تا کار هست. اینجاست که آدم خلاء شخصیتهایی مثل شهید امیرعبداللهیان را احساس میکند که اینها واقعاً وزیر خارجه تراز مقاومت بودند. رضوان خدا بر این مرد.
پالس ضعف و اینکه هنوز ما دهانمان دارد آب میچکد از آن برای اینکه این گفتگو ادامه با کی؟ چه سر چه اعتمادی؟ چی را قراره الان حفظ بکنی؟ ما با این مذاکرات... بحثهایی است که باید بهش توجه بشود. میفرماید که «حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا». تا آن ضرب شست را باید نشان بدهید طرف به تمام و کمال که سر جایش باشد. دعوت به صلحی هم باشد بعد از این است. وقتی که ضرب شست نشان دادی، پدرش را درآوردی، حساب کار دستش آمده. حالا اگر دعوت به صلحی میکند، آن هم روی حساب خودش. بحث صلح هم در سوره مبارکه انفال مفصل بحث میکند که آن صلح «فَاجْنَحْ لَهَا» آن چه سلمی است که وقتی «ان جنحو للسلم فاجنح لها» اگر پروبالشان را آوردند برای سلم دارد صلح. عرض کردم قرآنی، سلم یعنی دیگر آقا از در سلم دارد وارد میشود، یعنی نشانهها این را نشان میدهد که از موقعیت جنگی خودش را با شما خارج کرده. نه کار اطلاعاتی علیه شما انجام میدهد، نه جایی آسیب میزند، نه کار رسانهای میکند که اینها را یک وقتی همان سوره ممتحنه را چون بحث طاغوت که داشتیم ماه مبارک رمضان مفصل یک دور سوره ممتحنه را خواندیم که آن بحث را هم دوستان مروری داشته باشند بد نیست. آنجا عرض شد که حتی به تعبیر رهبری در تفسیر سوره ممتحنه فرمودند: حتی رمز تشویقی نباید حمایت بکند آن کسی را که دارد جنایت میکند و ظلم میکند. اینجور باید دست بردارد از جنایت. اگر در این موقعیت قرار گرفت و جواهر نشان میدهد که آدم شده، حالا شما هم در ظاهر یک طور باهاش رفتار میکنی که انگار دیگر نمیخواهی فعلاً بزنیش. باز هم رصد میکنی. دست از پا خطا کرد، یکی دیگر محکم دوباره میزنی. این آن چیزی است که برای ما تعریف کردند. این اسلام واقعی.
چند بار این جمله را تا حالا عرض کردم، آیت الله بهجت فرمودند که: «بنا بود کفار به ما جزیه بدهند که زنده بمانند. کار به کجا رساندیم که ما باید به کفار جزیه بدهیم که زنده بمانیم.» این اسلام نیست آقا جان. بله، آن اختلاس هم اسلام نیست. تبعیض هم اسلام نیست. آقازادگی هم اسلام نیست. بخوربخور هم اسلام نیست. این وادادگی هم، این اظهار ضعف و ذلت و زبونی هم اسلام نیست. این هم مسلمانی نیست.
در این سورهای که خواندیم تصریح به این دارد: «وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ». میفرماید سست نشوید، شل نکنید خودتان را برای سلم. همین در همین سوره بود دیگر. خودتان را شل نکنید برای تسلیم شدن. شما بالاترید. موقعیت ضعیف و حقیر میبینید. اینها در مغز بعضیها فرو رفتهاند. ما دیروز رفته بودیم یک جایی در یک مغازهای حالا شهر شهریار خرید بکنیم یک چیزی. یک دختر خانم جوانی بود با یک آقای نسبتاً مسنی در آن مغازه، اینها گفتگو میکردند. دختر بهش نمیخورد آدم بدی باشد. یعنی حالا هم به ما هم به خانوادهمان و اینها احترام میگذاشت، بنده خدا. از جهت ظاهر و اینها البته خب مثل همین فضای رایج و اینها. گفتگو میکرد با آن بحث آن آقا. گفتش که: «آره، من دیشب نخوابیدم. آنقدر که صدای تَقاطُق پشت ما زیاد بود. سمتهای ملارد و اینها دریایی.» آنجا خیلی خبر. آن پشت از آنجا سر و صدا زیاد بلند میشود. عرض کنم که: «من دیشب نخوابیدم و اینها.» این دختر خانمم حالا داشت با آن صحبت میکرد. یک جمله گفت ما برق. خیلی من اصلاً به فکر فرو رفتم و عمیقاً ناراحت شدم. البته آنجا صحبتی نکردم چون فضایش هم نبود. برگشت گفتش که: «اسرائیل فرماندههای ما را میزند، ما هم نگو فرماندههای اینها را میزند، اینها هم پا میشوند، میروند زن و بچه مردم را به جاش میکشند.» خب، شما خریت را ببینید در چه حدی است؟ این متأسفانه کم نیست در جامعه ما. یعنی سطح فکر، سطح فهم، سطح تحلیل، سطح سواد، سطح اطلاعات در فضای عمومی واقعاً پایین است.
همین است. تازه این آدم خوبه بود که معاند نبود. خوشحال نبود از اینکه فرماندههای ما کشته شدند. ناراحت بود و ناراحت بود از اینکه اینها در مقام انتقام زن و بچه آنها را میکشند. خب، آخه نادان! تو نفهمیدی این زن و بچه را دارد میکشد؟ تو این دو سال نفهمیدی زن و بچه را کی کشته؟ اخبار غزه را نداری؟ زن و بچه را نفهمیدی؟ خود آنها فیلم و عکس منتشر نکردند از اینکه جمهوری اسلامی زن و بچه میکشد! ولی یک چیزی در مغزشه که آقا ما هر کار هم بکنیم همیشه پاییندست، جنگ هم اگر باشد، اسرائیلیها بلد رعایت قوانین جنگیاند. و اسرائیلیها بلد همه چیز خارجی حتی آدم کشیاش، حتی تجاوز. همه چیز خارجیاش خوب است. همه چیز اورجینالش خارجیاش. مال ما همش فیک. همش مشکل دارد. ایرانی است. جنگمان هم ایرانی است. خراب. زود کنده میشود، زود خراب میشود. ایرانی است. کنده و مره. مشهدی گفت: «کنده میشود.» انقدر نخور. ایرانی، ایرانی است. زود کنده میشود. هرچی هم که باشد زود خراب میشود. جنگ هم که باشد یک طرفش ایرانی است. ما زدنمان هم یک جایش میلنگد. یک جایش مشکل دارد. چون ایرانی هستیم. اگر بزنیم خوب جاسوس دارند. دقیقاً میزنند. نقطهزن.
خوب، آخه بنده خدا! همان جاسوسی هم که او دارد، همان است که تو ازش حمایت میکردی. آخه بدبختی هم این است. آقا این شعار «زن، زندگی، آزادی» را کی میداد؟ مگر رسماً با زبان فارسی نتانیاهو نیامد گفت: «زن، زندگی، آزادی»؟ خوب، یعنی چی؟ یک شعار مشترک این جبهه است. شعار مشترک آنهایی که در خانهها زنها را میکشند، بچهها را میکشند، بیمارستان آتش میزنند. این شعار رسمی و بینالمللی جانیان، آدمکشها، بچهکشها، زنکشها و اینهاست. یک عدهای با همین شعار کف خیابان جوان کشتند و جمهوری اسلامی میخواست اینها را اعدام کند و شماها همین طیف عمومی سادهلوح، دور از تحلیل و فهم و اینها مگر شما هشتگ نزدید که اینها آزاد بشوند؟ مگر شما از قاتلها حمایت نکردید؟ مگر شما از حامیهای قاتلها حمایت نکردید؟ بدبختیهای ماست. ما در حوزه وسیع جنگمان فقط که در ترقه و موشک نیستش که. اگر ترقه موشک باشد که کار سریع تمام میشود. جنگ حالا هیبریدی، ترکیبی، هرچی، جنگی است که چند ضلع دارد و یکی از مشکلات جدی ما در این فضا این پایه تحلیلی و فهم عمومیاش است که میلنگد، میلنگد واقعاً.
رهبر عزیز ما، انسان حکیم و مدبر و با تدبیر. دیدید چقدر قشنگ مدیریت کرد، در این خصوصاً یک سال، یک سال اخیر. دیگر دولت جدید، افرادی آمدند با شعار دوباره همان مذاکره و همان «FATF» و هم همین چیزها. دوباره نیاوردند. شصت بار پایش را خوردهایم. سه سال هم تجربه کردیم که کسانی که این حرفها را نزدند، توانستند کشور را اداره کنند. بهتر هم اداره کنند. رشد صفر و منفی را به چند درصد برسانند. یارانه را بیشتر کنند. البته حالا گرانیها و اینها هم سر جای خودش. یارانه را بیشتر کنند. سبد کالا، کالابرگ بدهند. اذیت نگیرند در اینها. اینها را هم دیدیم دیگر. باز هم آنهایی که گفتند: «FATF» و مذاکره و آمریکا و تحریم و اینها، پنجاه درصد که اصلاً رنگ ندادند. یک جمله بنده عرض کردم پارسال همین ایام بود. صوتش هم موجود است. تحلیل مناظره اول انتخابات پارسال. صوتش هست، بزیان میآید. آنجا عرض کردم: مردم! امروز دعوت به مشارکت میشوید، فردا دعوت به مقاومت میشوید. این صوتش موجود. بیست سال پیش هرچی گفتیم همش موجود است. بله، یک بخشش موجود است، منتشر شده. منتشر نشده. گردن میگیریم. همش موجود است. یا مطالب دیگری که پارسال توی فصل نهم بحث «عصبانیت و حیات» که صوتش عمومی منتشر نشد ولی روی سایت مدرسه تعالی هست. جلسات ابتداییاش در مورد کفران نعمت و تبدیل وضعیت مفصل صحبت کردم و عرض کردم که نقشه خدا این است. یعنی این مسیر حرکت اینجور است. حرکت بعدش این اتفاقات. آنجا مفصل گفتم. اینجا الان نمیخواهم اشاره کنم. صوت به خاطر اینکه رعب و وحشت و اینها نیاید. آن موقع به دوستان گفتیم صوت منتشر نشود به این کیفیت. آنجا منتشر شد.
مفصل عرض کردم، آیات قرآن را خواندم و «وَهَلْ نُجَازِی إِلَّا الْکَفُورَ». آیهاش را خواندم که میفرماید کفران بکنید، بعد چه اتفاقاتی. مفصل چندین جلسه آیات و روایات و اینها را و تحلیلش را عرض کردم. اما چقدر میفهمیم؟ چقدر بلدیم؟ نه اینها منطق دین است، منطق قرآن است. یعنی نه چشم برزخی میخواهد نه هوش آنچنانی میخواهد. ضبط صوت پخش صوتم در واقع از رو میخوانم. فقط همین. رو خودم حالم نمیشود. منطق قرآن است. وقتی این شکلی تا میکنی، این شکلی هم در کاست میآید. ما الان در مقام تخطئه مردم نیستم. یعنی وقتش الان نیست. ولی این عقوبتها باید ما را به خودمان بیاورد. بعد به خودمان بیاورد. من دیگر بدون اینکه جراحتی با این حرفم بخواهم به کسی وارد بکنم، با من حالا حرف منظرانه و چه میدانم دلسوزانه و اینها دارم عرض میکنم. اینها برای آگاهی و توبه ماست. قرآن هم میفرماید که من این کارها را میکنم که «لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ». برگردید. بفهمید. تا… تا به حال اشتباه میرفتید. اشتباه میفهمیدید. بفهمید که به این افرادی که اعتماد کردید و حرفشان را گوش دادید و حرفشان را باور کردید، این باور و اعتماد اشتباه بود. تحلیل اینها اشتباه بود.
خب، الان بعد یک سال، بعد دو سال از طوفان الاقصی و بعد یک سال از این دولت جدید خیلی حرفها عیان شده دیگر. مقایسه کنند، بفهمند. اساساً این دولت رأی آورد و مردم را تشویق به این دولت میکرد. آن آقا برای اینکه جنگ، رأی بدهید وگرنه اینها بیایند جنگ میشود! پا شد رفت سوئیس با آن خارجیها صحبت میکرد. میگفتش که الان ما رأی آوردیم که نه حجاب هست در مملکت نه جنگ هست. اینها فیلمش هست دیگر. چشم مردم است دیگر. ما دیگر چقدر باید باز دوباره برای اینها هزینه بدهیم تا بیداری حاصل بشود؟ تا برگشت حاصل بشود؟ هر چقدر فهم عمومی که یکی از آن اضلاع جدی این جنگ است، رشد بکند، زود ملتفت بشود، زود بفهمد، زود تجربه پیدا کند، زود از تجربههایش استفاده استفاده کند، آن بخش عقوبت الهی ازش برداشته میشود. هم بخش آسیبدیدنیاش از دشمن تضعیف میشود. پوششی کردن دیگر! «زن، زندگی، آزادی» پوششی بود برای یک حرکتی که حالا این حرکت یک بخشیش حرکت فرهنگی بود، ضربه زدن به ایمان بود، یک بخشیش هم حرکت امنیتی بود. آن حرکت امنیتی یک بخشیش جنبههای عمومی داشت. دخترها و زنهای مملکت را وادار کردن به این عریانی که این را به عنوان پرچم تقابل با نظام سر دست گرفتند. کار جبهه شیطان است دیگر. وقتی شعارشان یکی است، همهشان میگویند: «زن، زندگی، آزادی»، معلوم است که ارادهشان هم یکی است. یک عده سادهم نمیدانم خبر ندارند، رودست میخورند، بازی میخورند که همین سادهها هم امام حسین را میکشند. مردم کوفه فضای عمومیشان که بنا به کشتن امام حسین نداشت، بنا به اینجور کشتن امام حسین نداشت. فضای عمومیشان فضایی بود که فقط رکب میخورد. باور میکرد حرف یزید و یزیدیان را. میدان خالی میکرد. یک جاهایی هم پشت دست آنها بازی میکرد. شهروند سادهلوح میشود تبر شهر مافیای حقهباز. بلد است وقتی که شهروند سادهلوح نمیفهمد کی شهروند است کی مافیا و تار شهروند را میزند. بلد است خوب از این استفاده بکند. دانه دانه شهروند. بازی مافیا. شهروند به درد یک جاهایی میخورد. خوب. سادهلوح. یک جایی تو دو تا شهروند دادن بیرون، دو تا استدلال مافیا را دیدی غلط است. خب، باید بشناسیم مافیاهایت را.
این فضای جنگی، فضایی که فقط تیر شب، شات شب نیست. شات شب هم دارد کار میکند. شات شب با آن اجماع روزی که ایجاد میکند با هم مینشیند که شهروند را میدهد بیرون. مافیا پیروز. یک جنگ ترکیبی است دیگر. قشنگ مافیای جنگ ترکیبی است. هم شات شب دارد که باید بررسی کند ببیند این زرهپوش نباشد، دکتر نباشد که خودش را نجات بدهد. این توی بررسیهایش درمیآید. دوبار که میزند نمینشیند شات شبش، اصلاً اصطلاحات مافیایی میگویم. کشتی شب نمیشود این. میفهمد که این آقا یک مشکلی دارد. این را نباید بزنم. کسهای دیگری که زدند، آنها اتفاقاً بتوانند برای من جریانساز باشند. باعث نشود من لو بروم. خیلی جالب است این بازی مافیا. چیز عجیبی است. با همه کثافتی که دارد ولی واقعاً چیز جالبی است. یعنی قدرت تحلیل آدم را بالا میبرد. اگر آدم به این توجه داشته باشد که چه کار دارند میکنند، خیلی کمک میکند به قدرت تحلیل و فهم آدم.
اینور هم سادهلوحی شهروند است. سر یک سری مسائل، دو تا تارگت اشتباه، دو تا اتهام اشتباه، یک شهروندی بهش زده. این را چند بار هم اینجا عرض کردم. این دیگر نمیتواند از دایره این بغض شخصی و از این فشار این تهمت بیرون بیاید، تحلیل بکند چه خبر است، کی به کی است؟ شهروند و مافیا را پیدا کند. در این بازیهای مافیا آن قدرتمندهایی که فضای شهر را برمیگردانند، آنهاییاند که خودش ده تا اتهام الکی از چهار تا ولی مینشیند خوب فکر میکند. میگوید ببین، بازی شهروند، اینها را دیدید یا نه؟ میگوید ببین، تو داری به من اشتباه اتهام میزنی. سر این هم ازت دلخورم. ولی من نمیتوانم تو را مافیا داشته باشم. تو درست بازی کن. دقت کن. حواست جمع کن. آنقدر الکی گفتم شهروند بد معنی. حواست جمع کن. پشت دست من بازی کن. به این اعتماد نکن. یک رأی بدهیم این برود بیرون. من گردن میگیرم. کارگاه هم است. یک چیزی هم دارد. نمیتواند داد بزند به همه بگوید. اجمالاً از من قبول کنید آقا. آن چیز کارگاهی. اگر بردارد بیرونش خیلی جالب است، یعنی حالا یکی این بازی خیلی جالب است، یکی هم پانتومیم. به این رفقا میگفتم این پانتومیم خودش یک جهاد تبیین است. در پانتومیم شما یک واژه انتزاعی داری و میخواهی با حرکات و با امور محسوس به همتیمیات برسانی. مثلاً کلمه سلسله مراتب. آقا سلسله مراتب را من چه شکلی با حرکت دست به شما برسانم؟ خیلی سخت است. یکی از رفقا در پانتومیم سلسله مراتب اینجوری میکرد. بچههای پله نردبان فلان. گفت: «نه، شبیه به این است. شبیه بهش.» گفتم: «بابا، تو باید بیایی روی مسلسل، بعد مسلسل این سلسله را داشته باش.»
در پانتومیم شما باید بگردی ببینی نزدیکترین واژهای که دم دست طرف است در امور حسی و چیزی که میبیند. به اولین چیزی که ملتفت میشود. تو باید آن فضای انتزاعی و ذهنی طرف مقابلت را، همتیمیات را بشناسی و بفهمی که چی منتقلش میکند. ارکان جهاد تبیین است که معمولاً ماها نداریم. ما همان سلسله مراتب میخواهیم خود کلمه را توضیح بدهیم و طرف هم بفهمد. اگر نفهمید، از حرامزادگیاش است. نه آقا! این بدبخت حلالزاده است. اینها را باهاش ارتباط نمیگیرد. این عمیق نمیتواند تحلیل کند. باید حالیش کنی. باید جلو چشمش بیاوری. این از آن مهارتهایی است که رهبر عزیز ما واقعاً دارد، یعنی در این جنبه شاید بشود گفت بینظیر هم مدیریت میکند که جلوی آسیب و خرابکاری گرفته بشود، هم مهلت میدهد که این تجربه شکل بگیرد. تجربه کنید و اتمام حجت بشود و بهانهها گرفته بشود. خیلی، خیلی هم هنرمندانه این کارها را میکند. خیلی جالب است. واقعاً در نوع خودش بینظیر است. میآید یک مهلتی میدهد به اینکه طرح مذاکرات، یک مهلتی میدهد. پالرمو هم تصویب میشود. این چند وقت همه اینها شد دیگر. همه اینهایی که میگفتند که آقا اصلاً جنگ به خاطر این است و به خاطر این داد و قال شماست. به خاطر این ماجراجویی شما در منطقه است. و خوب. الان که اصلاً فرودگاه بیروت نمیگذارد هواپیمای ایرانی بنشیند. سوریه هم که اصلاً رسماً ما را بیرون کرده. الان نه در سوریه درگیر هستیم نه در لبنان درگیر هستیم. نه حزبالله دارد چیزی برای ما میزند. نه از اینور خط و نشان این شکلی کشیده شد. رسماً هم که رئیسجمهور محترم فرمودند ما حتی ترامپ را هم نمیخواهیم بکشیم، خلاف جمله صریح رهبر معظم. خب، این را هم که این هم گفته. رسماً برگشت گفتش که آن ها سلاحشان را بزنند زمین، یک مجموعه بینالمللی بیاید ما را اداره کند. اینکه دیگر رسماً خلاف صریح قرآن است. خلاف صریح عقل است. این را هم گفته شد.
رهبری به همین هم واکنش نشان ندادند، درست شد؟ بازی شماهاست دیگر. این میدانی که شما طراحی کردید. مذاکره هم باشد، غیر مستقیم. آن هم که دارد فشار کشتهتان میکند. جواب را هم که نمیدهی. پا شد رفت در عربستان، بالا و پایینتان را به هم دوخت. یک کلمه هم که از بالا و پایین دولت جواب داده نشد. کد رهبری آخر مجبور شد واکنش نشان بدهد. آخرش هم که واکنش نشان داد، لگد نزد به طاقار مذاکره اینها. فرمودند حالا با این حال من نمیدانم مذاکرات چی میشود؟ یعنی فکر نکنید که اینجا زدم طاقار مذاکراتتان را شکستم. خب، پشت دست شماها بازی کردیم. مذاکره هم که کردیم سر قضیه هستهای. انعطاف هم که نشان دادیم. در منطقه هم که جار و جنجال نکردیم. «FATF» هم که یک قدمش تصویب شد. دولتتان را هم که همه آنهایی که گزینه داده بودید همه را برای اولین مجلس رأی داد. یکی هم که زود ورش داشتند. رهبری واکنش دیگر نشان دادند که مثلاً با این فضا که آقا خیلی به هم نزنید و از آنور هم که مجلس گفتند که لایحه را یک جوری ببندید که اینطوری است، یعنی در قوانین مجلس جوری باشد که طرف دولت باشد. آن نظری که دولت میدهد. هر رقم حمایتی که لازم بود شد از شما. دیگر دیگر واقعاً چه حرفی مانده الان؟ کجای کار دولت چوب لای چرخش رفته؟
در حال بارگذاری نظرات...