*آنجا که تقدیر خداست، حماقت رژیم صهیونیستی، جرقهای می شود برای شعلهور شدن اوج عشق به امام حسین !
*در دستگاه محاسباتی الهی، مصایب برای مومنین خیرند و مقدمهای برای رشد و ظهور نور ایمان.
*بزرگترین خطر، بی بصیرتی در میانه جنگ شناختی و وارونهنمایی حقایق است، نه بحران اقتصادی یا امنیتی!
*نقد فضای رسانهای فعلی، در بازنمایی سکوت و رفاهطلبی خانهنشینان و تخطئه کنندگان مدافعان حرم.
*توکل مؤمن واقعی؛ نوریست همیشگی که زیر خاکستر امتحان میدرخشد!
*تحلیل فتنههای آخرالزمان و رمز پیروزی جبهه حق، با یادآوری وعده الهی برای نصرت مؤمنان.
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
امسال، خواهید دید عاشورا؛ انشاءالله چه عاشورای متفاوتی خواهد شد. به خباثت و حماقت این رژیم صهیونیست، همه را دارد هل میدهد توی بغل امام حسین. ندانمکاری و حماقت خودش و فکر میکند همه میترسند، میدان را رها میکنند. نشناخته اینها را. او با آن دستگاه محاسباتیاش، که در عالم وهم خودش است، چه میتواند سر در بیاورد از این دستگاه محاسباتی که گره خورده به ایمان، به عشق اهل بیت؟
بابا، این ملت! ملت عاشق اهل بیت! من این قضیه را توی داستان شهادت شهید رئیسی عرض کردم، تو یک جلسهای. آنی که خوب، مردم واقعاً گله داشتند از وضعیت موجود، یک ماه قبلش فروردین، دور دوم انتخابات مجلس بود دیگر؛ در تهران هفتدهم درصد چقدر مشارکت دور دوم انتخابات مجلس خندهدار! عملاً هیچکس، ۷ درصد، ۷ درصد که دیگر واقعاً هیچکس! میشود مثلاً ۷ درصد؟ همچین چیزی. به نسبت جمعیت تعداد آرای دور دوم مجلس تهران فروردین بوده. اردیبهشت، شهادت شهید رئیسی. در تهران چند میلیون جمعیت آمده.
این احمقهای ضد انقلاب برای اینکه قضیه را کم نشان بدهند، نوشته بود که در تشییع پیکر ابراهیم رئیسی، به اذعان شاهدان عینی، جمعیت از جمعیت تشییع پیکر قاسم سلیمانی کمتر بود. احمق! نمیداند این دارد هم میگوید که پس آنور خیلی شلوغ بوده و این هم آنقدر شلوغ بوده که قابل مقایسه با آن است. خیلی شلوغ بوده. خب، اگر با آن مقایسه میکند، آن مگر چقدر جمعیت آمده بوده؟ ۷ میلیون، ظاهراً جمعیتی بوده که در تهران برای تشییع حاج قاسم آمد. بسیج جمعیت چند میلیونی بوده تشییع آقای رئیسی. در تهران، در مشهد که از تشییع حاج قاسم در مشهد هم شلوغتر بود، که داشت کشته میداد. توی بعضی کوچههای فرعی، یکهو ملت دیدند که آقا این خادم امام رضا، شب میلاد امام رضا، به این طرز عجیب تا صبح گم شد. ملت شهر میلاد استغاثه کنند و اینها، روز میلاد امام رضا خبر شهادت این مرد امام رضایی داده شد. همه اینها دال بر این است که این یک سر و سری، یک گره با امام رضا دارد. جدا از آن خدمت و فداکاری و مظلومیت و پُروکاری و اینها که بحثش جداست. آنی که اصل داستان است که همه را یکهو منعطف میکند، آقای رئیسی عشق به امام رضاست. این ملت، امام رضا را دوست دارد. یکهو این عشق به امام رضا اینجا شعله میگیرد به سمت آقای رئیسی.
حالا این احمقها در آستانه محرم دارند حمله میکنند. حالا شما فرض کن وسط هیئت باشی، خانهتکی تو بغل هم آتیش بگیرد، چی میشود؟ میدانی فردا این هیئت چقدر شلوغ میشود؟ میدانی تشییع این خانوادهای که فردا قرار است تابوتشان را مردم روی دوش بگیرند، گره میخورد با امام حسین و کربلا و شهادت و روضه امام حسین؟ میدانی چه آدمهایی که تا به حال محرم و روضه نشنیدهاند، مجبور میشوند روضه گوش بدهند و مجبور میشوند امام حسینی بشوند؟ مگر چند درصد از این خانوادهها حزباللهیاند؟ وقتی یکیشان کشته میشود، ما که دوست نداریم این اتفاق بیفتد؛ ولی این آن نقطه اوج حماقت اوست دیگر. بالاتر از سیاهی که رنگی نیست! این نقطه اوج حماقتش، نقطه اوج خدمت به ماست.
**دستگاه محاسباتی ما روایت دارد میفرماید:**
عجیب است! این مؤمن را پیدا بکنم، اگر پیدا بکنم. این آیه هم مثل طبق معمول دوباره شروع کردیم و نصفه کارمان. حالا چرا، بهش برگردیم. بله، خدمت شما عرض کنم که شما بیکار نباشید، هدیه به روح شهدای این چند وقت یک صلوات بفرستید. «اللهم صل». این روایت این است. حالا چند تا روایت به این مضمون داریم. یکیش این است. میفرماید: «المومن یعترض کل خیر». مؤمن در معرض همه خوبیهاست. «لو قرض بالمقارض کان خیرالله». با قیچی تکهتکهاش کنند، برایش خیر است. «و ان ملکه ما بین المشرق و المغرب کان خیر». مالک کل زمین و آسمان و شرق و غرب هم بشود، باز برایش خیر است.
خیر است. بالا میرود خیر است. رئیسجمهور میشود خیر است. توی زندان میافتد خیر است. زنده میماند خیر است. میکُشندش خیر است. تکهتکهاش میکنند خیر است. آزادش میکنند از زندان، هر کاریش میکردند. بگیریم، زندانیش کنیم. بعدش خار و میخکنوشته آزادش کنیم. رفت طوفان الاقصی راه انداخت. دستگیرش کنیم، عکس جنازهاش را منتشر کنیم. عرق بخوریم هر کار که میکند، به نفعمان تمام میشود، به ضرر این تمام میشود. مؤمن اینجوری است. مؤمن در معرض خیر است. به خاطر همان اتصال به آن نور است. مؤمن متصل به آن نور است.
زیر پا میاندازند میآید رو پا، بغل دیوار خفتش میکنند. تو چنگ کسی نمیآید. این یک روایت. چند تا روایت دیگر هم با این مضمون دارد. حالا اگر پیدایش بکنم، میفرماید: «اون گناهش دیگه نه اون گناهش خیر نیست.» ولی چون در نقطه وجودی خیر است، زود پاکش میکند. تطهیرش، خیلی جالب و عجیب است. خود را تطهیر. خیلی زیباست.
کتاب «المومن» جز کتابهای خواندنی است. روایت از امام صادق (علیهالسلام). رسولالله، «حتى بدت نواجزه». میگوید یکهو پیغمبر زدند زیر خنده، این دندانهای عقب معلوم شد. خنده مشت. میخندم. چه بیذوق بودند بعضیها. سؤال کردند: «برای چی میخنده؟» فرمود: «عجبٌ للمرء المسلم؛ از مسلمان تعجب میکنم.» هرچی خدا برایش مینویسد، آخر به نفع این تمام میشود. از این میخندم. جنگ بشود به نفع این. صلح بشود به نفع این. تحریم میشود به نفع این. تحریم را برمیدارند به نفعش. وقتی شما تو این آستانه قرار گرفتی، ملت وقتی مؤمن بود، آنی که هراسانگیز است جنگ نیست، موشک نیست. آنی که هراسانگیز است، آن چیزی است که ایمان من را بگیرد.
رضا، تعبیر فتنه را میآورد. «الفتنة اشد من القتل». جای دیگر در «الفتنة اکبر من القتل». کشته شدن که چیزی نیست. فتنه، مرگ و شهادت که ترس ندارد. فتنه آن به هم ریختن آن چیزی است که میآید دستگاه محاسباتی تو را به هم میریزد. یک کاری میکند دیگر خوب را خوب نمیبینی، بد را بد نمیبینی.
آفت فتنه واقعیها! فتنه ساعت بیرونی دارد که همین کارها میشود. خوب را بهت بد نشان میدهد، بد را بهت خوب نشان میدهد. این فتنه بیرونی است. این هم هنوز خطر و ترس ندارد. چون خدا همه را امتحان میکند. اول سوره مبارکه عنکبوت هم فرمود: «ان يترك سودا». فکر کردی که ما ولش میکنیم؟ نه آقا، فتنه میکنیم. من فتنه میکنم. کار من این است. آشوب میکنم. آشوب من با آشوب شماها فرق میکند. آشوب من خوب است، آشوب شماها بده. من آشوب میکنم که معلوم بشود کی چهکاره است. شما آشوب میکنید که منافقین و کافرین روبروی مؤمنین بایستید، ایمان را سرکوب کنید. آن فتنه بله. هرکس هم که فتنه کرد، عقوبتش در مورد «المؤمنين و المؤمنات» آتش عقوبتش. میفرماید من فتنه میکنم معلوم بشود کی چهکاره است. این داستان این است. این امتحان است. آها، آنی که هراسانگیز است این است که ایمان از دست برود.
فتنه، که فتنه ساعت عمومی بیرونی دارد، این هراس ندارد. آن وقتی که آن فتنه بیرون اثر میکند در من و از درون به هم میریزد من را، این است که ترس. «لا تجعلنا فتنة للقوم الظالین». از خدا میخواهم. خدایا، مایه فتنه قوم ظالمی قرار نده. به هم نریزند. یا اگر بیرونمان را به هم میریزد، هرچه هست بیرون باشد. فتنه ما را در دین ما قرار نده. روایت ماست. فتنه ما را در دین، فتنه هرچه هست بخورد به همین آب و برق و گاز و ماشین و جاده و به هم ریختگیهای ما. همینها باشد. اینها ترسی ندارد. آن وقتی که این به هم ریختگیها بیاید برسد به ساعت فکر ما و محبتهای ما و مقصریابیهای ما، آن فتنه.
این فتنه را کیا میکنند؟ تو جنگ بیمار دلان و منافقین یکهو فلش را برمیگردانند. این. آن کسی که امنیت تو را تأمین میکند، متهم اصلی ناامنی. آن کسی که اتفاقاً عامل ناامنی تو است، او را به عنوان منجی بهت نشان میدهد.
همین یکی دو ساله را یک دور برگردیم مرور کنید. حرفهایی که زدند و زدیم و تو این مملکت. جنگ بشود اول از همه کی کشته میشود؟ تو فکر کردی مسئولین و سران نظامی مملکت کشته میشوند؟ آنها که فرار میکنند. شماهایید ملتید که. اینها فتنهگری. فتنه قرآن از این تعبیر به مرجفون میکند.
حالا بیایید برگردیم به این سوره آلعمران که عرض میکردم. خیلی جالب است. این ایمان را فرمود: «من تو معرکه میخواهم چه اتفاقی رقم بخورد؟» تو همین سوره خودمان، سوره قتال هم چند بار به این نکته اشاره کرد که من میخواهم مجاهدین معلوم بشوند، صابرین معلوم بشوند، معلوم بشود کی ایمان دارد، کی ندارد. اینجا چی میفرماید؟ میفرماید که: «وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ.» به منافقین میگویند که آقا، بسمالله، بیا میدان جنگ است. تو هم بیا جلو، بیا بجنگ. یا دفاع کن. حالا خودت. دفاع هم خیلی نکته است. آقا، دفاع، خیلی نکته مهمی توشه. اینها از آن نکاتی است که باید تو گفتمانسازی ما مطرح بشود.
حالا امروز چه، بقیه کلاً قطع بود. من میخواستم این را با چه، امروز مطرح بکنم ببینم چی میگوید. مطالب یکیش همین بود. میخواستم بگردد دونهدونه تو موجودات بهم این را بگوید. شما نگاه کنید تو تمام ساختار. خدا این شکلی آفرید. ساختار همه موجودات ابزار دفاعی قرارداد. از جمادات میگیری میایی تو نباتات و حیوانات. از گل. آقا، گل خار دارد. یعنی چی؟ این موجود در مقام دفاع از خودش است. این اجازه نمیدهد هر دستی به سمتش دراز بشود. هر طور هرکی دوست دارد باهاش برخورد کند. دفاع جز سرشت این هستی و طبیعت این عالم است. نباتات ما دفاع داریم.
حالا میخواست تکتک پیدا بکند با ذکر جزئیات بگوید، چیز جالبی در میآمد که تو هر موجودی این کنش دفاعگری از خودش به چه نحو است. جمادات هم بیاورم، هم تو نباتات. دیگر حالا امروز قطع بود. اگر رسیدم فردا پیدا کردم، انشاءالله فردا شب میرسم خدمتتان. بعد میرود تو حیوانات که به طرز عجیبی تو انسان هم سرشت و فطرت آدم همین است. هر آدمی به طبیعت خودش میفهمد که در برابر متجاوز باید دفاع کند، باید پس بزند. چی؟ موجود منافق خبیث کثیف که وقتی بهش تجاوز میشود میگوید: «دفاع کنم میکُشند.» مثلاً تجاوزهای بعدی. سریال. تعبیری دارد اینجا به کار نمیبرم. اسم این را چی باید گذاشت؟
حالا خودش اگر شل کند، یک حرف است. خاک تو سرش صد بار. ولی لااقل خودش است. منافق میآید به جامعه این را تحمیل و تزریق میکند: «کوتاه، ولش کن. حالا زده. حالا یک چیزی بوده، خبرش را نگذار بیرون بیاید.» یعنی دفاع نمیکند. اهرم دفاع را از دست بقیه میخواهد بیرون بکشد. هرکس هم که میخواهد دفاع بکند، به عنوان متجاوز این را نشان میدهد. میگوید: «آن اگر گذاشته رفته از این مذاکره از این واحد بیرون، به خاطر این است که تو روی موشکت مرگ بر اسرائیل نوشتی.» خیلی موجود عجیبین منافقین.
بعد اسرائیل سراغ ایران. بیاییم امروز با خودم فکر میکردم این «فجر آسا، خلالت دِیارم» را از همینجا باید شروع کنیم. الان بیتالمقدس داشته باشیم. فعلاً از همین محلههای خودمان باید شروع کنیم. همین عناصر صهیونیست را بگیریم. کلهگندههایشان را که فعلاً فرصت نداشتیم به اینها بپردازیم. سراغ اینها هم بیاییم. شما روحیه دفاع را درت از بین میبرد. روحیه دفاع را هزینهساز میداند. عامل بدبختیها را روحیه دفاع میداند. یادتان است تیتر روزنامهها وقتی مرور بشود. نمیدانم کی باید مرور بشود کجا؟ جولانی که آمد.
این روزنامهها، روزنامههای غربگرا. حالا حزبی اسم نبرم. روزنامه غربگرا چه تیتری زدند؟ چه تصویری از جولانی تولید کردند؟ یمنیها موشک زدند. تیتر این روزنامههای غربگرای ما چی بود؟ که اینها دارند موشک میزنند. اینها به مذاکرات ما آسیب میزند.
بعد جالب است که آنها فرماندههای ما را میکُشند، به مذاکرات آسیب نمیزند. اسمش چیست صحبت بکنم؟ نترسند از اینکه صحبت بکنند. حل گفتگو نیستند.
معمولاً سال ۸۸ رفقای ما برنامه «دیروز، امروز، فردا» خودشان را میکُشتند که بعضی از این حضرات بیایند توی مناظره آنور داستان بنشینند. یک دانه از اینها حاضر نبود بیاید مناظره. یکطرفه دوست دارم. بانک شرور یمن موشک بزند، به مذاکرات ما آسیب میزند. بعد فرماندههایمان را کُشته. به هر حال اسمش چیست؟ فعلاً هیچی. حالا بعداً اسمش معلوم میشود. فعلاً اسم، ولی هرچی. از شما مذاکرات باید برگردیم. میز مذاکره را ما رها نمیکنیم. فکر نکنید ما با این چیزها از میدان به در میشویم. بخندید.
گفتم به رفقا سال ۹۲. علی عابدینی، معاون سیاسی تلویزیون، به آقای روحانی میگفت: «شما بودید که انرژی هستهای را تعطیل کردید.» مذاکرات سعدآباد و اینها ۸۳ و اینها. آقای روحانی فیلمش موجود است. برگشت گفت: «ما تعطیل کردیم. ما انرژی هستهای را تکمیل کردیم. آنهایی که توی گوشت میگویند آنها بیسوادند.» اینجوری هم میکرد. گفتم این فیلم را برداریم وایرال کنیم. بگوییم آقا دانشمندان هستهای را میزنی، ایشان میفرماید: «من تکمیل کردم انرژی.» خدمت بزرگی هم به خودتان کردید هم به ما کردید. همه با این. تنها موردی است که بزنی همه با همدیگر خوشحالیم. هم تل آویو جشن است، هم قم جشن است، هم تهران جشن است. «من تکمیل کردم.» یا اینکه میگوید: «دروغ، محاکمهاش کنید.» همان تعطیل کرده. به عنوان فرمانده همه دانشمندان هستهای که نیروی چیز هستهای را تکمیل کرده.
به اینها وقتی میگویی دفاع کن، «قَالُوا لَو نَعْلَمُ قِتَالًا لَأَتَّبَعْنَاكُمْ». اینها را بخوانید. تفسیرش را. حالا اگر وقت بشود، یک وقتی برگردیم، آیه را دوباره بخوانیم با تفسیر علامه. عرض بکنم خیلی نکته دارد. آره، خب جنگ بشود که ما هستیم. آخه این که الان جنگ نیست. جنگی باشد که من بدانم یک فایدهای برای مملکتم دارد. جانم را بدهم برای حفظ امنیت. وقتی میشود با گفتگو، مذاکره. اصلاً شما الکی داد و دعوا راه انداختی. اصلاً دعوا نیست. «هُم لِلْكُفرِ يَومَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُم لِلإِيمَانِ.» اینها امروز تو نقطهای که توشیب کفرند نه ایمان. مؤمنین حساب نکنید. مؤمنین اینها را باید بگذارید. البته فعلاً قاطی کفار هم حساب نکن که بخوابانی تو گوششان. اول با اینها شروع کنی. ولی کفار را که میزنی، فلانفلانشده، تو هم الان قاطی آنها هستی. اینجوری باید با اینها برخورد کنی.
خیلی اینها جالب است ها! اینها دستورات جنگی ماست. اینها تو فضای رسانه ما خالی است ها! هیچ فضاسازی و توضیح و تبیین و هیچی نسبت به اینها نیست. این آدمهایی که الان تو معرکه دفاع از جمهوری اسلامی نیستند، اینها همیشه مسئول بودند تو جمهوری اسلامی. بعدش هم که جنگ هم تمام میشود، باز اینها مسئول. وزیر. هیچ وقت هم موقع هزینه اینها را پیدا نمیکنی. سوئیس و بلژیک و یونان و کانادا و خانه دخترش و پسرش و عمهاش و خالهاش. این روز هزینه و روز حادثه هم کسی یقه اینها را نمیگیرد. کسی اینها را وادار به نطق نمیکند. اینها خیلی مهم است ها! هیچ جای داستان هزینه دادن و اینها هم اینها را پیدا نمیکنی. هیچجا نیست. یک دانه شهید مدافع حرم تو اینها پیدا نمیکنی. تو خانوادههایشان پیدا نمیکنی شهید مدافع حرم. حرمسرا، اگر بخواهید کشته دادیم. اینقدر خورده، دیگر افتاده. طرف شهدای حرمسرا زیاد داریم. ولی مدافع حرم هیچ. روز حادثه اینها هیچجا نیستند. پیداشان نمیشود. هیچ خبری ازشان نیست. توی یک سیل و زلزله خودش را نشان نمیدهد، چه رسد به جنگ و معرکه.
«يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيسَ فِي قُلُوبِهِمْ». البته با دهان یک چیزهایی میگویند، چیزهایی که تو دلشان نیست. یک تیتر هم میزند. الان فقط فضا شلوغ است. الان که بالاخره من هم باید بگویم. من هم میگویم: «مرگ بر اسرائیل.» که فردا دوباره بتوانم همه را سیخ بدهم سمت مذاکره. حرف اینجا زیاد دارم ها! یعنی اشاره به یک سری افراد و وقایع و داستانها و اینها. ولی حالا هم مصلحت نیست. خیلی هم وقتمان اجازه نمیدهد. «وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ.» خدا میداند اینها چی را کتمان میکنند. تعبیر ببین چقدر جالب است این تعابیر قرآن.
«الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا.» خودشان خانهنشیناند. تمسخر میکنند. هیچ تکانی نمیخورند. هیچ حرکتی نمیکنند. چهار نفر هم که میخواهند بروند یک دفاعی، حرکتی بکنند و میروند و مثلاً آسیبی میبینند، کشته میشوند، جراحتی برمیدارند. آنها که جراحت، اینها به آنها متلک میاندازند. میگویند: «أَطَاعُوا قُتِلُوا». کشته نمیشدند. یعنی تازه متلک میاندازد. «قُل فَادْرَءُوا عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ.» شماها مرگ و دفع میکردید. پشت دست شما حرکت میکرد. نمیمردند. خب اگر اینجوری آنقدر قدرتمندی، مرگ را از خودت هم دفع کن دیگر!
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا.» از اینجا این داستان مطرح میشود. چون سیگنال را اینها تو جامعه میاندازند. آنی که شهید شده به جای اینکه محترم و معتبر و مقدس باشد، تبدیل به متهم میشود. برای دفع این شبهه و این فضا، قرآن آمده از شهدا این شکلی دفاع کرده: «تو هم خیال نکنی که اینهایی که کشته شدند مردند ها!» اینها زندهاند. اینها بردند. اینها خوردند. اینها بردند. فکر نکن آنی که مانده برده.
«فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ.» اینها خیلی هم خوشحالند. کیفورند. جایشان هم خیلی خوب است. «يَسْتَبْشِرُونَ.» همه انرژی و شادابیشان به این است که ببینند کیا قرار است اینها ملحق بشوند تو این مسیر شهادت. یعنی همه را دارند به این مسیر دعوت میکنند. «وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ.» همه را به همه هم دارند میگویند آقا نترسید، ادامه بدهید. ناراحت نشوید.
«أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ.» دقت. این چند کلمه بگویم. اینها بابت نعمتی که خدا بهشان میدهد خوشحالند و فضلی که خدا بهشان میدهد. خدا اجر مؤمنین را ضایع نمیکند. دوباره برگشت به عنوان مؤمنین. خدا اجر مؤمنین را ضایع نمیکند. حالا مؤمنین کیند؟ دقت، خیلی قشنگ. این را میگویند مؤمن. ایمان اینجا خودش را نشان میدهد. عرض کردم میدان جنگ میدانی است که مؤمن معلوم میشود. همه این داستانها را خدا ایجاد میکند. همه این دعواها و جنگها و کتککاریها برای این است که معلوم بشود کیست تو وجودش. جواهر و رجال. بیرون بیاید جوهرها و گوهر. جوهر همان گوهر خودمان. جوهرها و گوهرها خودش را بیرون.
مؤمنین کیند؟ «الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ». چقدر احساس میکنی انگار همین صبح این آیه نازل شد. بعد موشک استایل انگاری. آیا آمده؟ مؤمن آنی است که وقتی زخم برداشته، خدا و پیغمبر میگوید. بعد زخمش هم باز وایستاده و میآید. «مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ». نه اینکه تا زخم را برداشت جیغش بلند شود، فرار کند، در برود. اجابت میکند، حرف لبیک میگوید. «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ.» آنهایی که تو اینها خوب عمل میکنند و حسابی گنده گذاشتهاند برای اینها.
حالا داشته باش این آیه. وای، چقدر این آیه، چقدر این آیات زیبا، چقدر این قرآن دیوانه میکند آدم را. آیه ۱۷: «مومنین کیانند؟» دارد مؤمن را تو میدان جنگ نشان میدهد. «الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ،» مؤمن آنهایی است که وقتی مردم به اینها میگویند: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ،» همه علیهتانند. این فقط اسرائیل نیست. آمریکا با ناتو، با اینها، سازمان ملل، با ایران، اتحادیه اروپا، با این عربستان، با این هند، اضافه میشود. آقا، اینها یکی دو تا نیستند، خیلی زیادند. همه دنیا. «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَٱخْشَوْهُمْ.» بترس.
امروز تیتری زده بود که جمهوری اسلامی باید از الان بگوید که آن روزی که همه دنیا میخواهند روبرویش بایستند، طرحش برای آن روز چیست؟ الان خیلی آرامآرام دارم شروع میکنم. طرحتان برای آن روز چیست؟ که بعد بیایند بگویند که بترسید از آن روزی که یار آقای روحانی گفته بود. گفته بود که بدانید اگر تو گوش اسرائیل بزنید، آمریکا به این مضمون. و بدانیم ما که باید بدانیم. خیلی عاقل است و میداند. دوست دارم ما بدانیم. باید بدانیم که فقط با اسرائیل ما درگیر نمیشویم. با اسرائیل درگیر شویم، با آمریکا، با خدای متعال حضرت ربالعالمین، با آن درگیر میشویم.
«إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ.» دارد مؤمن معرفی میکند ها! مؤمن کی بود که گفتم اجرش ضایع نمیشود؟ که من جنگ را راه انداختم که مؤمن معلوم بشود. که هرکس اینجور نباشد منافق. نه تو میدان نمیآید و دفاع نمیکند. مؤمنه کیه؟ مؤمن آنی است که بهش میگویند همه علیهتانند، بترس. چی میشود وقتی این را بهش میگویند؟ «فَزَادَهُمْ إِيمَانًا.» اتفاقاً ایمانش شعله خفیف و ضعیفی که تو وجودش بود، تازه گر میگیرد. مؤمن این است. گرد و غبار است از کاسه دور این نور. این چیست؟ این دور شمع یک چیزی میگذارند، بهش چی میگویند تو فارسی؟ توی عربی که تعبیر «زوجاجه و مشکات» و اینها دارد. آیا قرآنش شیشهها، چراغدان؟
این چراغدان دور این شمعش غبار گرفته بود. تازه الان یک دستمال کشیدیم. اوف، بیا ببین چه نوری دارد میدهد. برای بقیه فوتی است که این را خاموش میکند. منافق تو این موقعیت که قرار میگیرد، همان چیز مثقال آتشی که دارد خاموش میشود. ولی برای مؤمن، تازه این گرد و خاک این شیشه گرفته میشود، تازه نور میدهد. این تفاوت مؤمن است و وسط میدان جنگ آن وقتی که موشک تو سرشان میخورد، وقتی که بچهمحلهشان کشته، این تفاوتش دقیقاً آدمها خودشان را اینجا نشان میدهند.
این بچهاش کشته میشود. شهید دلاوری چی بود؟ مادربزرگش این را گفته. کفرش در میآید. قشنگ معلوم میشود آدم چهکاره. انگشت بچهمان خراش میافتد، کُل بالا و پایین مملکت را از صدر عالم تا آخرش از حضرت آدم شروع میکنیم تا خاتم. همه را به فحش میکشیم. فلسفه خلقت را به چالش میکشیم. اصلاً برای چی من را خلق کردی بیایم تو این دنیا؟ با همه دعوایمان میشود. آقا، چیزی که در راه خدا دادیم پس نمیگیریم. آره آره جون عمهام! خیلی جوهر وجودی آدم باید جاهای دیگر جان گرفته باشد که آنجا خودش را نشان بدهد.
اینها چی میگویند مؤمنان؟ آن صحنه وقتی واقع میشود، چی میگویند؟ «قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ.» خدا بس است. مگر قرار بود پاکستان، عراق و اینور و آنور و اینها بیایند کمک ما که حالا گفتند نمیآییم ما خودمان را ببازیم؟ مگر قرار بود آمریکا نزند ما را که حالا میگوید میزنیم ما خودمان را ببازیم؟ تا حالا مگر نمیزده؟ مگر به این چیزها ما بند بودیم؟ مگر محاسباتمان به اینها گره خورده بود که اینها جابهجا بشود موقعیت عوض بشود بگوییم پس دیگر کنسل است، دیگر نیستیم؟ چهجور بشود؟ کنسل است! آمریکا پشت اسرائیل بیاید، کنسل است اسرائیل. این ویژگی منافقین.
مؤمن میگوید آقا ما دستور به ما دادند. گفته برو بزن. گفته برو وسط. همانیم که گفته برو پشت ما است. همان بس است. «وَنِعْمَ الْوَكِيلُ.» وکیل آدم اینجا معلوم میشود. وای، چقدر این مطلب فوقالعاده است. خسته که نیستید؟ بگویم دیگر. حیف است. نه چیزی بلدیم. نه. آیه بعدیش است. دقیقاً نکتهاش تو این «نعم الوكيل». علامه میفرماید که داستان ولایت الهی و ایمان و استعاذه به خدا از شر شیطان به یک کلمه گره خورده. آن هم توکل.
اینی که میگویند به خدا پناه ببر، اعوذ بالله، استجیر بالله. معضلهای تلفظ کنید، نه. این یک واقعیتی دارد. پناه بردن به خدا از شیطان یک واقعیتی دارد که آن واقعیتش را قرآن ازش تعبیر میکند به توکل. توکل یعنی من تو حسابکتابهایم، برنامهریزیهایم، روی اینها و خوش آمدن و نیامدن و بودن و نبودن، کمک کردن و نکردن و داشتن و نداشتن و اینهاشان حساب نکردم. من یکی را لحاظ کردم که او همیشه هست، همیشه هم پایه. «تَوکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا.»
اگر کسی تو دستگاه محاسباتیاش این نباشد، از ولایت خدا خارج است و در ولایت شیطان و ابلیس است. خیلی این حرف هم جذاب است هم ترسناک. آنی که مؤمن و منافق را تو میدان جنگ از هم متمایز میکند، آن توکل پیشینی است. تو وجودش ریشه گرفته. هرکس اهل توکل باشد میماند تو میدان، ایمانش آنجا جلو. هرکس توکل تو وجودش نیست، این توکل البته مراتب دارد، شدت و ضعف دارد. بعضیها ضعیفش را دارند، تو این میدان قویتر میشود. بعضی خوبش را دارند، تو این میدان ضعیفتر میشود. چهار تا تیر و ترقه که بیشتر میشود، جنگ جدیتر میشود، توکلش کمتر و کمتر.
وایسا بابا، هنوز مانده بابا عموجون! اَه! داستانها داریم. اصلاً آن فتنههای آخرالزمانی که گفتند و وحشتناک است، اصلاً تو دعوا با اسرائیلیهاش نیست که ترسناک است، سفیانیاش است که ترسناک است. به فصل سفیانی نرسیده هنوز. کربلا میرویم کنار امام حسین هم زیارت میکنیم. دعا برای مجاهدین میکنیم. اینها. چالش سفیانی در بازار صابونفروشهای نجف و کوفه فقط. گفته ۴۰۰۰ نفر را ردیفی گردن میزند سفیانی. باورتان میشود کوفه، مسجد کوفه بشود همچین موقعیتی. نجف بشود همچین موقعیتی. حالا انشاءالله که بدا صورت بگیرد و انشاءالله که اصلاً انشاءالله این روایت همش دروغ است، سند ندارد، وزیر. ولی اگر این روزگار اینجوری بخواهد پیش برود، کی میخواهد تا آن موقع بماند پای ایمانش؟ به اسم میکشد سفیانی. به اسم میکشد. یعنی جرم این فقط این است که میگوید بابا این اسم بابام گذاشته روی من. اصلاً شاید اعتقادی! جرمش این است که اسمش اسم یکی از اهل بیت مرتبط است. نه نماز میخواند، هیئت میرود، مشکی پوشیده، سینه میزند. جرمش این است که اسم بهش میگویند علی. علی کریمی هم بابا! به اسم میکشد.
خب وقتی به حس میکشد، حالا مرد میخواهد وایستد. علی علی! الان که علی علی که الان که کیف حال است که بابا عید غدیر شربت دارم پخش میکنم، راهپیمایی ۱۰ کیلومتری. که میخواهی الان علی علی نکنی. آنجایش که اسمت علی باشد تکهتکهات میکنند. آنجا معلوم میشود چهکاره.
«حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ.» اینهایی هم که این شکلی توکل به خدا میکنند، من هم آقا اوضاع را برایشان روبهراه میکنم. انقلابی صورت میگیرد. اینها منقلب میشوند. در ورق به سمت اینها میچرخد. ورق برمیگردد به سمت اینها. این. اینجوری نمیماند که. تمام میشود. فتنه تا یک جایی، یک سرحدی دارد. عجلی دارد. تمام میشود. اوضاع عوض میشود. فضلی میدهد که بعدش دیگر سویی توش نیست. درد و رنج و خراش و نگرانی و اذیتی توش.
آیه بعدش: «انما ذلکم الشَّیْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ.» این فقط شیطان است که اولیای خودش را میترساند. نکته فنی چیست؟ هرکس از شیطان میترسد، یعنی چی؟ یعنی جز اولیای شیطان. رضوان خدا بر علامه طباطبایی. چقدر این مرد فوقالعاده. و میگوید یک نکته دیگر هم اینجا دارد. معلوم میشود هرکس که میترساند، خودش شیطان است.
دوباره بگویم جمله. کی میترسد؟ وقتی جنگ میشود. ولی نه ترسیدنی که دین بفروشی، از دین عقبنشینی کنی، عقلایی است. ولی تو آن آیه دیگر فرمود: «لَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ.» اصلاً فلسفه، یک چیز از شما میخواهم. ارتداد، از این حرفها. باید برگردی. برگردی، برگردی، کافری، کافر بمیری. «فَمَن یَمُدْ وَ هُوَ كَافِرٌ.» تو جهنم. تعارف نداریم. نگو جنگ بود، میزدند، میکشتند. این حرفها را نداریم. برو اینجا فرار کن یا بجنگ پناه ببر، از دینت چرا دست برمیداری؟ کفر است. مرتدت کند. پس اگر ترسیدی جز اولیای شیطانی. ترسم به این معنا، ترسی که وا بدهی، جا بزنی. اگر ترساندی خودت شیطانی. خودت شیطانی.
تحلیل غلطی به هر حال. حالا ایشان هم سوابقی در خدماتی دارد. میدانی به هر حال تو این وضعیت آدم به هر حال، به هر حال این زرها را بگذار کنار، عین کفر است. این شیطان است. تکهتکهشان کنیم. فعلاً وقتش نیست وگرنه حکمی که خدا در مورد مرجفون داده «تقطیل» است. حتی قتل نیست. ما یک قتل داریم، یک تقطیل داریم. قتل گردن زدن، تقطیل زجرکش کردن است که در مورد محاربین داریم. محاربین را گردن نمیزنند. دست و پا را خلاف قطع میکنند. میاندازندش که بمیرد. محارب این است. مرجفون حکمشان تقطیل است. مرجفون کیان؟ «رجفه» میاندازند. زلزله میاندازند. هراس میاندازند تو جامعه.
آقا بدیش این است، طرف تجربه نزدیک به مرگ داشته، گفته شیطان. تجربه نزدیک به مرگ هم دارد. شیطان در قالب تجربه نزدیک به مرگ هم وارد میشود. بعضیها تجربه نزدیک به مرگ دارند. شیطان هرکس که دارد یک جور ترسی در شما میاندازد که شما را از ایمانتان برگرداند. هرکس که دارد یک جور ترسی میاندازد که شما را در ایمانتان مستقر بکند، این حرف خداست. خودت ترساندن هم جز کلمات مغالطه آمیزی است که گاهی بعضیها میگویند که فلانی فقط بلد است بترسد. بله، این ترس از این است که چوب خدا را نخوریم. ترس از معصیت است. ترس از عقبنشینی است. ترس از ارتداد است. ترس از مکر و کید شیطان است. اینها که خوب است. میترسیم. پس چه میکنیم؟ حالا که ترسیدیم، سفتتر میجنگیم. محکمتر برخورد میکنیم. این ترسیدن خوب است. آن ترسی که شُلَت میکند، عقبنشینی میکند، وا میدهی، آن ترس بد است. هرکس این ترس را ایجاد میکند، شیطان است. راه، در راه چیست؟ توکل است. با چی از این خلاص میشوی؟ با توکل.
توکل یعنی چی؟ یعنی آقا، سررشته همه اینها دست اوست. خودش بلد است. خودش خواسته. به ما چه! یک حرفهای عمیقی هم اینجا بزرگان دارند که خیلی لطیف است که اصلاً به تو چه است. دین خدا بخواهی دفاع کنی، استرس همان را هم نباید داشته باشی که دین خدا در خطر است. دوست دارد دینش را بیندازد در خطر. به استرس دیگر چیست؟ خیلی لطیف است ها! این اصلاً برای امثال من قابل فهم نیست ها! ما همان برای دین خدا استرس داشته باشیم خیلی خوب است. از ما همین کرورکرور میخرند. میگویند باریکلا چه آدم خوبی همش استرس دین خدا نابود بشود. «حسنات الابرار سيئات المقربين.» با اینها میرود بهشت. ولی مقربین چی؟ ترس از دین خدا چیست؟ بابا دین خدا صاحب دارد. من مگر توانی دارم برای حفظ اینکه حالا من بترسم. خود صاحبش وایستاده آنجا. ناراحت بشود. به من چه که دین میخواهد چی بشود.
یک تعبیری دوستان عزیزمان از یک روایتی خواندند. میگوید وقتم خیلی گذشته، این را از آیتالله جوادی شنیدم. خیلی سال پیش. چون من حتی این را از آیتالله جوادی هم نشنیده بودم. بعد گفت من دیگر نگشتم. ظاهراً مال وقتی است که پیغمبر امیرالمؤمنین را فرستادند در جنگ خندق به معرکه با عمر بن عبد ود. پیدا کنیم عین عبارت. میگوید پیغمبر وقتی که فرستادند امیرالمؤمنین مثلاً دست به محاسن دعا کردند. گفتند که خدایا اگه میخواهی پرستیده بشوی، «إِن شِئتَ أَن تُعبَدَ تُعبَدْ». اگر میخواهی پرستیده بشوی که خب پرستیده، اگر هم نمیخواهی پرستیده بشوی که با خودت است و به من چه. یعنی یعنی اگر کشته بشود دیگر بنده، بندگی بندگی اینها تمام است ها! خدا، پیغمبر، دین، کعبه، مکه، قرآن، دیگر هیچی نمیماند ها! ولی چطوری با خدا مطرح میکند؟ چقدر لطیف و قشنگ. پس کمک کن پرستیده میشوی. اگر دوست نداری پرستش بشوی که خب هیچی دیگر. با خودت است. به من چه. من کارم، من وظیفهام این است که بگویم من نیاز دارم. من گدام.
همینجا، شما ببین حسن موسی وقتی دارد دعا میکند چقدر لطف. گشنه است. زن هم میخواهد. سایهبان میخواهد. امنیت میخواهد. خانه میخواهد. هیچی ندارد. خدایا دختر خوبیه، من هم که مجردم، گشنهام هست. ظاهراً خانه هم دارد. دختر. میگوید: «رَبِّ». جمله را ببین. همه را تو یک کلمه خلاصه میکند. اصلاً اینها گفتن دارد؟ این چه مدل دعا کردن؟ لیست بلندبالا باید بخواهی. با جزئیات هم از خدا بخواهی. یک جمله میگوید: «رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ.» محتاجم دیگر. به هر حال دیگر. بله، دیگر. من میدانی که من بدبختم. چقدر لطیف و قشنگ است. این مال آنی است که حتی وارد طرح مسئله با خدا و طرح پیشنهاد با خدا. این اوج توکل است. خیلی لطیف.
اوج توکل. جبرئیل آمده به ابراهیم میگوید که نجاتت بدهم؟ «بِخَواهِ نَجَاهَت دَادَهُ». میخواهد نجات میدهد. «أَمَّا إِلَيكَ فَلَا حَاجَةَ». به شما که من نیازی. آقا، جبرئیل چیست؟ ما آنجا بند خشتک نتانیاهو هم خودمان را آویزان میکنیم. بند تنبان ترامپ هم بندیم. ما فلان جای ترامپ را هم میبوسیم که نجات پیدا کنیم. جبرئیل آمده میگوید کمکت کنم. میگوید نه. خب آن دیگر حد عالی توکل است. مال مخلصین است. ماها همینقدر که بگوییم ببین پول میخواهم ولی حلالش. خدایی توش دیگر ربا اینها نباشد ها. این اوج توکل مؤمن.
آمده یک مسلمان پیدا شد، دو تا ترقه تو سرمان خورد. کفر نگوییم. فحش نکشیم به بالا و پایین انبیا و اولیا. و ناله میکنیم، گریه میکنیم. ۶۰ بار هم غش میکنیم، به هوش میآییم. هی هم میخواهیم فحش بدهیم ولی تحمل. از ما به عنوان مجاهدت فی سبیلالله، توکل، اخلاص، انقطاع، همه چی میخرند. تا برسیم به آن حالات لطیفی که شیطون کیه؟ دین خدا دیگر چیست؟ حتی خود خدا. همه کاره است دیگر. من وایستادهام. خدایا، فقط من را داری ها. این حرفها چیست؟ خدایا، من هم دارم میآیم. دوست داری من هم باشم؟ خب نگه میداری. دوست نداری من هم نباشم؟ اصلاً دوست داری کسی نپرستد؟ وقتی دوست نداری کسی پرستش کند، من چهکار کنم؟ خب دوست نداری کسی پرستش کند. اوج توکل است.
«فَلَا تخافوهم وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.» پس از این شیاطین نترسید. «وَاخشَونِ إِن كُنتُم مُؤمِنِينَ». اگر مؤمنید فقط از من میترسید. خب حالا با این حساب از موشک نتانیاهو اف ۳۵ از خرابی ساختمان و از قطعی آب و قطعی برق و میترسید یا نمیترسید؟ اینجا معلوم میشود که ایمان دارید یا ندارید و این تعیین میکند وضعیت برنده این میدان را. این معلوم میکند. دوباره میگویم این جمله طلایی را میگویم. عرضم تمام. این ترسیدن و نترسیدن شما معلوم میکند که ایمان دارید یا ندارید و این داشتن ایمان و نداشتن ایمان شما تعیین میکند که تو این میدان کی برنده به نفع کی.
اگر مؤمن باشی خدا تضمین کرده: «وَ إِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ.» یک لام هم گذاشته سر خیال. «إِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ.» سپاه من همیشه ما برندهایم. «جندنا» سپاه ما که همیشه برنده. «كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي.» و «وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ.» چقدر این آیات محشر است. کیف میکند! «وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا.» میدانی که یک حقی پیش من داری. حق پیش من داری چیست؟ خدایا، حقت این است که مؤمن باشی و کمکت کنم. «حق علینا نصرالم.» میدانی که من به خودم واجب کردم مؤمن و طرف مؤمن باشم. من مدافع توأم. من از مؤمن دفاع میکنم. چهکار کنم؟ مدافع من تو باشی، مؤمن باشم.
نترس. «خافونِ إِن كُنتُم مُؤمِنِينَ.» نترس. این وسوسهها که میاندازد. این پچپچی که تو گوش میکند که بعد برایت سناریو برنامهریزی میکند. طراحی. حالا پس اینطور کن، پس آنجا عقبنشینی. پس دست از این وردار. پس او را بزن. پس این را بیاور. پس او را ببر. این پسپسهایی که همه را در نظر گرفته. بعد از ترسیدن تو دیگر پیش. که همه آنها مرتد میکند. کافرت میکند. بدبختت میکند. جمعش میکنم از چنگ تو میآید بیرون. تو محروم میشوی از این غلبه. تو را هم قاطی اسرائیل لوله میکنم. یا این سفره را همه را با هم پرت میکنم. میشد موقعیت اینجوری بشود که با دست تو اسرائیل را جمع کنم. موقعیت باشکوهی. فقط اگر نمیترسید.
تمام است. مگر اجازه میدهد همچین موجودی، همچین دولتی، ساختار هستی صاحب دارد. مگر کتاب حق و باطل شهید مطهری را بخوانید که باطل وقتی به این وضعیت میرسد که من چند بار هم هر شب اینجا میآوردم بخوانم، وقت نشد. که تو چه شرایطی باطل را خدا نابود میکند. وقتی که دیگر جنبه از حق بیپرده میشود. تا به حال یک چهار تا پرده از حق برای خودش نگه داشته. وقتی دیگر باطل و ظلم بیپرده میشود، خدا هم جمعش. الان دیگر آقا اسرائیل یک جوری بیپرده شده که خود یهودیها گردن نمیگیرند. اروپاییها گردن نمیگیرند. غربیها گردن نمیگیرند. حال همه را به هم زده این. محکوم به زوال است. کارش تمام است. یا این توفیق را دارید شما جمعش میکنید اگر نترسید. یا اگر ترسیدید خدا شما را قاطی اینها لوله میکند. همه را با هم جمع.
«وَلَا يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ.» اینها هم که میشتابند به سمت کفر، ناراحتت نکنند. هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. هیچ ذرهای ضرر به خدا نمیتوانند بزنند. «يُرِيدُ اللَّهُ.» جانم به این خدا و این حرفهای خدا. امشب طولانی هم شد. «يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ.» خدا اراده کرده یک قرون اینها بهره آخرتی نداشته باشند. هیچی گیر اینها نمیآید. غصه نخور. همینجور نتانیاهو، میپلکند همه دور او. جمع. هیچ حقیقتی، هیچی پشت، هیچ ذرهای تو عالم با اینها نیست.
حرف، حرف میآورد دیگر. یک تعبیر قشنگ در سوره دخان دارد. خیلی تعبیر فوقالعادهای است. میگوید فرعون مُرد. «فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ.» این فرعون و رفقایش مُردند. آسمان و زمین هم برایشان گریه نکرده. بله، دیگر. آدم باید یک جوری باشد که آسمان و زمین برایش گریه. تو مگر تو تیم آسمان و زمین نبودی که همتیمیهایت برایت گریه کنند؟ فرعون خیلی بد بود. چی بود بدیش؟ تو تیم آسمانها و زمینها و اینها نبود که همتیمیهایش برایش گریه کنند. یک جزء دور افتاده از کل خلقت. نتانیاهو، کل دنیا، نه بابا. یک نتانیاهو. کل اینها که میبینی یک جزء دور افتاده از کل کائناتند. ولی تو اگر اینجا وایستی، تو کائنات همه با همید. همه جند منید. سپاه منید. همه مورد حمایت و نصرت منید. «وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ.»
و آیات بعدی که خب خیلی زیباست ولی دیگر فعلاً وقت نیست. اگر وقت بود بعداً یک مروری باز به آن آیات خواهیم داشت. ما را بابت این گذراندن از وقت ببخشید. دو ساعت قشنگ دیگر امشب شد دیگر. قشنگ دو ساعت را پر. انشاءالله ادامه دارد فردا شب. فردا سهشنبه است. چهارشنبه، احتمالاً پنجشنبه و جمعه هم خدمت عزیزان باشیم. هفته بعد هم اگر مشکلی پیش نیاید، تا فعلاً تا دوشنبهاش انشاءالله قرارمان باشد. سهشنبهاش را شاید باشد، شاید نباشد. دیگر برویم برای محرم. انشاءالله.
از این دوستان عزیزی که تشریف میآورند من باز جداگانه عذرخواهی میکنم که یک جور دیگر خسته میشوند با حضورشان. از عزیزانی هم که مجازی پیگیر بودند، بابت این طولانی شدن عذرخواهی میکنم. انشاءالله پیروزی جبهه حق، نابودی رژیم صهیونیستی. از جلسه بریم. انشاءالله باز خبرهای شیرین چک بکنیم ببینیم چه خبر شده. ایران زده؟ الحمدلله. انشاءالله که باشیم و به همین زودی زود ببینیم پیروزی ایران را بر اسرائیل و نابودی این رژیم خبیث را، به برکت صلوات بر محمد و آل.
در حال بارگذاری نظرات...