*سلاح امروز ما، قدرتنمایی، مطالبهگری انقلابی، و ایجاد فهم عمومی قوی برای شناسایی جریان نفوذ و مقابله با آن.
*"اعلون" بودن مؤمن به تعبیر قرآن و معرفی سه مؤلفه اصلی، بعنوان راهبرد پیشنهادی در برتری جهادی.
*مرور باورها، قدرتها و یادآوری پشتیبانی الهی، با مقایسه بیسامانیهای نظامی در دوران بنیصدر با وضعیت امروز!
*هم تیمی مؤمنان با کائنات، ذیل حاکمیت خدا! و تحقق بُرد این تیم، با ایمان نه صرفاً با برنامه ریزی و پدافند.
*بازخوانی تفسیر علامه طباطبایی ذیل آیات جهاد در سوره بقره، و استخراج پنج نکته جهادی اساسی.
*"امنیت" و "انفاق"، دو پازل تکمیلی و مغفول جهاد، در کلام علامه طباطبایی و نقش مردم در امنیت ملی.
* توازن مقدس”بیتالمال، موشک، فرهنگ”؛ با پرهیز از افراط و تفریط، در نگاه رهبری و علامه طباطبایی.
*جلب رضای خدا، نهایت همه نزاعهاست و محسن کسیست که «خوب» میکُشد، برای خوشایند خدا
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
. هر رقم حمایتی که لازم بود، شد از شماها. دیگر واقعاً چه حرفی مانده است؟ الان کجای کار، دولت چوب لای چرخش رفته؟ پشت دست شما بازی کردیم، گفتید آقا حجاب را هم قانونش را اجرا نمیکنیم، مردم طاقت ندارند، جنگ میشود. این هم که کوتاه آمدیم و آنها را جمع کردید و قانون هم که فعلاً بهحسب ظاهر معلق است و خیلی در اجرایش خبری نیست.
از آنور برگشتیم؛ گفت: «اینها که پیامک دادند، آنها را تعقیب میکنیم ببینیم کی بودند.» سخنگوی دولت گفتی: «پیگیری میکنیم ببینیم اینها که پیامک دادند، کیا بودند به زنان بیحجاب و اینها.» خب آقا! پشت دست شما بازی کردیم. نتیجهاش چه شد؟ چقدر دیگر ما باید هزینه بدهیم که معلوم شود چه چیزی غلط است؟ معلوم شود وقتی که فهمیدیم غلط است، باید چه کار کنیم؟
باید برگردیم. برگردیم، نه یعنی همه مسئولین را باید بریزیم تو جوب و آتششان بزنیم. بعد وادارشان کنیم به اینکه در این ریل حرکت کنند. خب آقا، فهمیدید مذاکره از تویش چیزی درنمیآید. حتی همین مذاکره اینشکلیاش، فهمیدیم طرف دنبال حل مسئله نیست. طرف دنبال گفتگو نیست، دنبال توافق نیست. خب فهمیدید یا نه؟ فهمیدید.
یعنی این مسیری که رفتیم، غلط بود. وقتمان را دیگر برای این نگذاریم، انرژی نگذاریم. جوِ روانی مملکت را درگیر این نکنیم. فضای عمومی و فضای گفتمانی و مطالبه عمومی را عوض کنیم. الان شما باید از مسئولینتان شدت و حدت بخواهید، ضرب شست بخواهید. «فَشُدُّوا الْوَساقَ» باید بخواهید به تعبیر آیه ۴ سوره مبارکه محمد. «فَشُدُّوا الْوَساقَ.» سفت باید ببندی دشمنت را، باید ببندیشان به گاری. پدرش را در بیاوری. الان وقت ضرب شست نشاندادن است.
الان اتفاقاً تو باید بیایی و بگویی من انتقام سردار سلیمانی را الان میخواهم بگیرم. الان من میخواهم نتانیاهو را بکشم. کل دولت و کابینهاش را میخواهم منهدم کنم. شهرکنشینها را تهدید کنی. الان وقت امتیاز گرفتن است. الان وقت پر دادن دشمن و عقبنشاندنش است، نه وقت پالس ضعف دادن. آن هم الانی که فضا هیجانی است. الان مردم در التهاب ایناند که زن و بچهشان کشته شدند، دو هفته دیگر این التهاب بخوابد، چی میخواهد بشود؟ این مملکت، خدا میداند.
من گاهی به این فکر میکنم که بعدِ خوابیدن این التهابات، چه اتفاقی میخواهد در مملکت بیفتد؟ تنم میلرزد. الان در اوج این التهابات، اینجور پالس دارد داده میشود. بعدش چه میخواهد گفته شود؟
خیلی برایم ترسناک است. بدانید از کجا دارید میخورید. بدانید چه منطقی بدبختتان کرده. بدانید هزینهها از کجا دارد تولید میشود. یک جماعتی که چند سال پیش برگشتند گفتند: «ما بودجه نظامی را قطع میکنیم، خرج اقتصاد میکنیم.» یک مغروقی برگشت گفت: «در دولت دوم یک ملعونی این اتفاق رخ خواهد داد.» همه برایش کف زدند و شما ملت عزیز و بزرگوار بهش رای دادید و شدیم این قضایا.
بنده در متن یک سری مسائل بودم آن ایام. دانشگاه سخنرانی داشتم. بعضی از دانشگاههای نظامی و اینها رسماً به بنده میگفتند: «پدر ما را این دولت درآورد.» بعضی مصاحبهها از شهید حاجیزاده موجود است. بخوانید، ببینید فیلمش را. در مورد اینکه دولت آن زمان با موشکی ما چه کار کرد؟ با هستهای ما چه کار کرد؟ بنده هم با بچههای هستهای در ارتباط بودم، هم با بچههای موشکی در ارتباط بودم. اجمالاً هر دو وقتی مینشستند صحبت میکردند، خون بود دلشان. کار به آمریکا نمیرسید که بخواهد موشک را تعطیل کند و هستهای را تعطیل کند. خودمان از داخل همه چیز را همه کار میکردیم.
خب، اینها برای شما یک چیزی را تداعی بکند. این حافظ منافع کیست؟ منفعت چه کسی را دارد تأمین میکند؟ خب، این وقتی معلوم شد طرف کیست، دیگر باید رو شود. مافیاست. خب، چرا دوباره پشت دست این بازی میکند؟ موشکی و هستهای تو را پرپر کرده، حالا آمده میگوید: «به این رای بدهید.» تو وقتی این میگوید، دیگر باید بفهمی. نباید به این رای دهی. رئیس جمهور، احترامشان سر ما واجب است، ها! بستهبندی چیز دیگر است. این تحلیل است. بالاخره یک جا باید شکل بگیرد دیگر. یک جا باید بفهمیم غلط میرویم دیگر. تا وقتی این شکل نمیگیرد، آن اضلاع دیگر این جنگ دارد کار خودش را میکند. دارد میزند، ضربش را دارد میزند.
این فهم عمومی که به شما قدرت میدهد، این است. هم در برابر دشمنتان به شما قدرت میدهد، هم از جانب خدا رحمت را جاری میکند. وگرنه میشود همین عقوبت. خدا، یعنی دشمنت هم نزند، خود خدا میزند. آقای رئیسی که بهحسب ظاهر دشمن نزد. البته با این قضایایی که رخ داد، آدم ذهنش درگیر میشود که بالاخره اینها که از زیر و زبر مملکت به آنور موشک درست میکنند، میزنند، نکند آنجا آدم داشتند و کارهایی کردند و این یک دانه را شکار کردند؟ هلیکوپتر. بالاخره آدم ذهنش نسبت به اینها هم حساس میشود.
اینهایی که داریم کف خیابانها میبینیم که از این محله شروع... محله کاری نداشته، که باشد میرود آنجا که دقیقاً همان نقطهای است که معمولاً کولبرها و اینها از آن نقاط قاچاق میآورند و اینها. حالا به آن کار ندارم، ولی این آسیب بالاخره از کجا وارد شد؟ خدا این کار را کرد. دیگر دشمنم نکرده باشد.
نکته اصلی همین است. یعنی یک جایی باید این فهم شکل بگیرد که آقا! این دشمن فقط زور حالیش میشود و میترسد. آقا! فکر نکنید که شماها میترسید، او نمیترسد. این دوباره همان حس خودت را پایینتر دیدن است، که اواخر این سوره را بخوانم، خیلی این آیه مهم است: «فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ» پس سست نشوید و (دشمن خود را) به صلح دعوت نکنید در حالی که شما برترید و خداوند با شماست. چه بگوید؟ خدا!
این سوره، سوره قتال است. آیه آخرش فرمود: «شماها اگر پشت کنید، من یک گروهی را به جای شما میآورم که مثل شماها نباشند.» از آیات دیگر قرآن معلوم شده که مثل شماها نباشد، یعنی بزدل نباشد. یعنی اهل جنگ باشد. یعنی مرد میدان و مرد جهاد باشد.
بعد در کل این سوره آمد بحث کرد که آقا! اینی که میگویم مرد جنگ، یعنی کی؟ یعنی چه؟ میخواهم مرد جنگ بسازم که مفصل به نکاتش اشاره کردیم. یکی از آن مفاد جدی این است: شل نشوید. «فَلَا تَهِنُوا.» وقت عملش کی است؟ اصلاً قرآن به چه دردی میخورد اگر قرار نیست عملش کنیم؟ شاکرنژاد قشنگ میخواند. همین دم افطار گوش بدهیم، شکممان هم خالی است، حس و حال خوب پیدا میکنیم. برای عمل، این این است. این که میگوید درمانت میکنم، «شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ» شفایی برای مردم. مشکلاتت را حل میکنم. «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» به راهى که استوارتر است هدایت مىکند. دستت را میگیرم. راهت را نشانت میدهم. نجاتت میدهم. اینهاست که نجاتت میدهد.
الان آن چالشی که ما داریم، چیست؟ همین آیا دارد درمانش میکند؟ «فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ» پس سست نشوید و (دشمن خود را) به صلح دعوت نکنید. سست نباش. شل نباش. خودت را دستکم نگیر. خطوط موقعیت را زیردست و پایین نبین. اینقدر این حس حقارت را به خودت راه نده. تحقیرت کردند از بیرون، این تحقیر را بهت تزریق کردند، باورت شده. مسئولینمان هم همینند. اصلاً کسی که خوب تحقیرمان میکند، بهش رای میدهیم. کم پرونده انتخاباتی ورق نزدم. دیگر نمیخواهم دوباره بعضی چیزها را مرور کنم. هرکه اتفاقاً قشنگتر ملت را تحقیر کند، گاهی ما بیشتر تکریمش میکنیم. میفهمیم که حالیش است. پس این خوب میفهمد. آن یکی یک جهان توهم و شرور دارد، میگوید: «مگر اینها کار مگر اینها را میشود انجام داد؟» این خوب است. میگوید: «آقا من آمدم قبلاً به زاهدان. الان که بعد انقلاب آمدم، میبینم که وضع قبل انقلاب بهتر بود.» این خوب است.
میگوید که: «ما یک زمانی ترکیه حسرت زندگی ما را داشت. الان ملت حسرت زندگی ترکیه را دارد.» گفتند این حرفها را در مناظرهها. در مناظرهها. بعد مناظرهها جذاب شد. این حرف. بفهمید از کجا دارید میخورید. بفهمید گیر کارتان کجاست. بفهمید چه منطقی منطق معیوب و مشکل دارد. بفهمید چه کار باید بکنی.
کاری که باید بکنی این است: «فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ.» لهله نزنید برای صلح، برای برداشته شدن جنگ. آن هم در این موقعیت که زهرش را ریخته و نشسته عقب. حالا میگوید: «بیا تسلیم شو» یا «بیا با همدیگر توافق کنیم.» الان دیگر توافق ندارد. تو که زهری ریختی، من به همان میزان باید زهر اول را تلافی کنم. این تازه مرحله اول است.
بعد باید یکجوری بزنم که فکر زهر دوم به ذهنت نیاید. اولین زهری که ریختی، باید تلافی کنم. سران نظامی من را زدی؟ سران نظامی تو را باید بزنم. دانشمندان هستهای من را زدی؟ سران دانشمندان تو را باید بزنم. اینکه تازه معادل آن است. این که هیچی.
بعدش باید یک کاری کنم که فکر بالاتر از اینها به ذهنت یا غیر اینها به ذهنت نرسد. فکر دوباره به ذهنت نرسد. آن را هم میزنم. بعد حالا اگر آدم شدی و چهجوریاش را خوردی، ببینم حالا چه میگویی. الان وقت گفتگو در مورد صلح و مذاکره و توافق و این حرفهاست؟ نه اینکه هنوز او نگفته: «بیا مذاکره کنیم.» بگوییم: «ما همه مذاکره... ما هنوز دست از مذاکره برنداشتیم.» یعنی چه؟ یعنی بازم بزن. فکر نکنی من با این چیزها رودرروی تو وامیایستم. من اصلاً برای رودرروی تو وایسادن، برنامه ندارم. مثل بقیه جاها که برنامه ندارم، برنامه کارشناسی.
«فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ.» تو بالادستی. تو بالایی. تو بهتری. گاهی بعضی حرفها را من میشنوم، اصلاً آدم واقعاً دردش میگیرد. اینقدر نگویید: «خدا با ماست، خدا مگر خدای اسرائیلیها نیست؟» خدا! احمق! یک خدای رحمان داریم، یک خدای رحیم داریم. خدای رحمان، خدای همه است. خدای رحیم است که مال همه نیست. «وَاللَّهُ مَعَكُمْ» و خداوند با شماست. من با شما هستم. خودش رسماً دارد میگوید. من، نه، خدا! از تو توقع نداشتم. تو خدای نتانیاهو هم هستی. «وَاللَّهُ مَعَكُمْ» و خداوند با شماست. تو اگر طرف حق وایستی، طرف درست تاریخ وایسی، منم همانجا هستم. از اول سوره هم بحث «اِتَّبِعِ الْحَقَّ» از حق پیروی کن بود. تبعیت از حق.
خودت را دستکم نگیر. الان یک واهمهای هست که اینکه اسرائیل را داریم پینگپنگی میزنیم. اینطور دارد مشت محکم به ما میزند. آمریکا بیاید وسط، چه کار میکند؟ بابا! باور کن خدا را! این نقشه آیندهشناسانه را اگر داشته باشیم که آن خیلی فوقالعاده است. یعنی خیلی جذاب است. آن که میگوید آقا! روم به جان هم میافتند. دانلود روایت آخرالزمانی ما پاره میکنند. یعنی اصلاً کار به شماها نمیرسد. خود آمریکاییها برای پاره کردن آمریکاییها کفایت میکنند. کمااینکه میبینید اوضاع به هم ریخته آمریکاست. خود اروپا و آمریکا برای تکهتکه کردن هم از همین آمریکا و کانادا برای همدیگر بسنده هستند. این گسل را خدا بلد است فعالش کند.
بابا! یک جاهایی به تو نصرت میرسد. خدا. حالا ما که عارف نیستیم که. قرآن گفته: «لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» و لشکریان آسمانها و زمین فقط از آنِ خداست. باورمان بشود که همه عالم مهره خداست. همین قدر با عقل ناقصم میشود فهمید که خدا هم یک کارهایی ازش برمیآید. یک کارهایی میتواند بکند. اجمالاً مثلاینکه ... مثلاینکه خدا ... «وَلَا يُفْلِحُ الْکَافِرُونَ» و کافران پیروز نمیشوند. مثلاینکه خدا هنوزم باورش نشده. میگوید مثلاینکه خدا... مثلاینکه خدا نمیگذارد کافر به جایی برسد. مثلاینکه! یعنی هنوز باورش نشده. مثلاینکه خدا هم یک کارهایی بلد است. آقا! مثلاینکه او هم میتواند یک کارهایی بکند. مثلاینکه خدا زورش به اسرائیل میرسد. مثلاینکه خدا بتواند آمریکا را هم بزند. به نظرم اینطور میرسد. یعنی کمکم فکر میکنم، میآید به ذهنم که خدا شاید بتواند آمریکا را هم بزند!
ما بانک ایمان درستدرمان نداریم که باورمان بشود که نه، واقعاً همه کار خداست. ولی همین قدرش را هم بههرحال با چیزهایی که دیدیم و تاریخ بهمان گفته، همین قدرش را هم میخواهیم باور کنیم. همین صحرای طبس را که دیدیم و بخواهیم باور کنیم. همین چهار تا چیزی را که جلو چشممان باور کنیم. جنگ تحمیلی را که دیدیم. همین قدرش به مغز آدم میآید که مثلاینکه خدا زورش میرسد.
آن روزی که شما رئیس جمهور بنیصدر بود. سپاه هم نداشتید. ارتشتان فرمانده کل قواش بنیصدر بود. هنوزم نه دولت جانداری، نه قانون جانداری، نه ساختاری، نه سیستمی نه سلاحی، نه تشکیلاتی. جنگ راه انداختند، شرق و غرب با همدیگر. نه! آمریکا و آمریکا و شوروی با هم تیم قرار نمیگیرند. یک بار یک جا توی تیم قرار گرفتن، آن هم اینجا بود. از ۸۰ تا کشور شما اسیر میگرفتی در دفاع مقدس. اسیر میگرفتی از بنگلادش. اینجا چه کار؟ هزار و خردهای کیلومتر درگیر بود، زیر آتش بود.
جنگ وارد کشور بشود؟ یعنی این یکی نگفت: «جنگ وارد کشور نمیشود.» ۵ دقیقه را گوش داده بزرگوار. در ده هزار ساعت دارد تحلیل میکند. جنگ وارد کشور بشود، یعنی سقوط بکند. شهر، استانت، مرزت. آن هم در قضیه سفیانی بود که عرض کردم. از روایات فهمیده نمیشود. آن، فهمیده نمیشود. یعنی تصریح نکرده روایات. یعنی چیزی دیده نمیشود مبنی بر اینکه سفیانی وارد ایران بشود. این جنگ سفیانی وارد ایران بشود. وگرنه جنگ را که صد بار گفتیم، جنگ میشود. یعنی مشخص است دیگر. مشخص بود. یعنی رباط هم کار ندارد. این وضعیتی که داشتیم، مشخص بود جنگ میشود.
این جنگ را شما داشتی. جنگی اینشکلی داشتی. شهر سقوط کرده. ملت فرار کرده. خرمشهر، چه میدانم این همه شهرهای مرزی: خوزستان، ایلام، کرمانشاه. این را داشتی. هشت سالی که کل مملکتت هم بیست و خردهای میلیون جمعیت داشت. بنیصدر هم رئیس جمهور فرمانده کل قوایت بود. ۳۶ میلیون جمعیت با ارتش ۲۰ میلیونی. چه بود پس؟ جوانان ۲۰ میلیون جوان داشتی که میتوانستند بجنگند برای خرمشهر. ۳۶ میلیون جمعیت، الان یادم آمد.
عرض کنم که آن روز نتوانست غلطی بکند. آن روز آمریکای آن روز هم بود. نه یمنی بود. نه دنیای بینالمللی اینشکلی بود. کسی جرأت نطق نداشت. نه اینورش روبرویش. روسیه به این شکل بود. تازه! همهاش بر اساس چیزهای ظاهری دارم عرض میکنم. آن روزش نتوانست غلطی بکند. آن روز که پدافند نداشتی. الان چهار تا چیز میآید، پدافندها قفل بوده. سروصدا بلند میشود که برای چه پدافندها قفل بوده؟ بابا! بنده خدا! یک زمانی پدافند چه میدانست ملت چیست؟ امام را در جماران بمباران میکردند. هواپیمای فرماندههای نظامیات را میزدند. اینها را ما گذراندیم. بعد این اتفاقات شد؛ سپاه پاسداران و موشک و تهرانیمقدم و این قضایا. «وعده صادق» یک و دو، اینها همه روی آن داستان اینشکلی قبلش بوده.
اینها را باید مرور کرد. اینها را باید به یاد آورد. اینها را باید به یاد داشت و به یاد بقیه آورد. بعضی سوال میکنند: «آقا! چه کار باید بکنیم؟» یکیش همین است. این ایمان، این توجه، این سلامت و صلابت روحی. همین که قرآن میفرماید: «انرژیات نخوابد، ضعیفت نکند، هراس در دلت نیاید.» مگر باختیم؟ خوردیم؟ اوه! چه میشود؟ وای! این تازه است. آمریکا بیاید چه میشود؟ هیچی نمیشود. هیچ غلطی هیچکس نمیتواند بکند. تهاش همین است. ته تهش این بود. اینها اینجوری نیستند که اولیش را شل بزنند، بعدیها را محکمتر. اینها محکمترینش را اول میزنند. اینها مثل سگ میترسند.
من مفصل در کتاب «به وقت شام» آیاتش را خواندم. داخل دارد بلند میشود. همینها که خوردند، داخل بوده. جرأت جنگیدن مستقیم ندارند. اینها دو تا آژیر در مملکتشان بلند میشود، به خودشان میترسند. از پشتشان هم میچکد. دیدید دیگر، عکسهایش درآمد. از جا بلند شده، عقبش قهوهای. اینها اینند. واقعیتشان این است. اینها که دیگر نباید تو را بترسانند. آقا! پیش اینها که دیگر نباید بترسی. آنها با ما فرق میکنند.
شما اینجا فرماندهات وقتی میخورد، نیروی نظامیات انرژی ۱۰۰ برابر میشود. نیروی تحت فرماندهی حاجیزاده وقتی میبیند حاجیزاده شهید شده، صد برابر انرژی میگیرد برای زدن. آنجا اینشکلی نیست. آنجا فرمانده بخورد، فرمانده نخورده هیچکس انرژی ندارد. فرمانده بخورد، همه ول کردند و رفتند. آنجا فضایش این است. اینها آن محاسباتی است که باید جلو چشم ما باشد. گولمان نزنند. «فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ.» شماها بالاترین. شماها ریشه دارید در این عالم. شماها جای قرص و محکمید. نور سمت شما دارد میتابد. شما طرف روشن عالمید. همه عالم همسو و همافق با شماهاست. حرفشان با شماها یکی است. شما را به خدا به این حرفها توجه داشته باشید!
حالا من خودم که خیلی مهم است. وحدانیت خدا را که شما میگویی «لا اله الا هو.» این همان است که همه ذرات کائنات دارند میگویند. خورشید دارد میگوید. ماه دارد میگوید. ابر دارد میگوید. کهکشانها دارد میگوید. شما در یک تیمی هستید که خورشید در آن تیم، ماه در آن تیم، کهکشانها در آن تیم، ذرات اتم در آن تیم، ذرات خاک در آن تیم. همه وحوش عالم، همه درندهها، همه پلنگها، شیرها، نهنگها. همه حرفشان همین است. همه با شما هستند. همه طرف شمال.
«فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ» پس باید آن را دریا به ساحل افکند. خواندم یک بار این آیه را. چند بار خواندم. به مادر موسی میفرماید که بچه را بگذار در سبد. سبد را بگذار روی آب. ادامهاش نمیگوید انشاءالله میرسد. بگذار. امید است که این بچه نگهبانی شود. میگوید: «به تو میگویم بچه را بگذار در سبد، سبد را بگذار روی آب. به دریا گفتم بچه را بگیر. به فرعون هم گفتم بچه را بزرگ کن.»
«فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَعَدُوٌّ لَهُ» پس باید آن را دریا به ساحل افکند تا دشمن من و دشمن او آن را برگیرد. همان کسی که به تو میگوید بچه را بگذار در سبد، به دریا هم گفته بچه را بگیر، به فرعون هم گفته بچه را بزرگ کن. تو در یک تیمی هستی که خود فرعون هم در آن تیم است به نحو تکوینی. وجودش، ذرات هستیاش. نه اراده و باورش. اراده و باور احمق فکر میکند که اتفاقاً دارد با اراده و باورش با تو میجنگد. نمیدانم. آن اراده و باورش هم که در تقابل با توست، آن هم در مشت اراده خداست. آن هم مقهور خداست. همانش هم به نفع تو تمام میشود. هر کاری بکند، آخرش به نفع توست.
اینها را ما خیلی نیاز داریم مرور کنیم. این حرفها را زیاد زدیم در این جلسات. همهاش همینها بود. ولی اینها چیزی است که روزی صد بار باید مرور شود برایم. اینها ایمان، این ایمان است. و شعلهور باشد. در فضای جنگ، ایمان را باید تقویت کرد. برای غلبه، ایمان را باید تقویت کرد. باز از پسفردا راه نیفتد شبکه نسیم، چهار تا برنامه بسازد. بگوید: «مردم فضاشون جنگزده است! حالشون گرفته است!» پول بدهیم دوباره فلانی و فلانی بیایند. آدمهای «زن، زندگی، آزادی» دوباره برگردند و بیایند برنامه بسازند. یک روز باید بفهمید اینها همانهایی هستند که آدم کشتند. دارند برایتان برنامه میسازند. عقبه همان آدمها هستند. امتداد همانها هستند. همانهایی که دیشب با هم دست دادند.
یک روزی یک جایی باید معلوم بشود دیگر. این میشود آن فهم عمومی. این میشود این تحلیل شناخت. یک بخشش این است: تقویت ایمان، حفظ ایمان. دیگر چه؟ دعا، تضرع، توسل. از اینها غافل نشویم. اینها خیلی مهم است. غوغا میکند. خصوصاً توسل به حضرت زهرا سلامالله علیها. نماز استغاثه به حضرت زهرا سلامالله علیها.
در مساجد جمع بشویم. این دعایی که رهبر انقلاب فرمودند و بارها این سایت ایشان، کانال ایشان منتشر کرد و خود ما هم جدی نگرفتیم، بقیه که دیگر به طریق اولی! این آقا باید رایج باشد. این از مساجد پخش شود. این هر شب باید در مسجد خوانده شود. این بعد از پخش اخبار پخش شود. مثل کرونا که «الهی عَظُمَ الْبَلاءُ» پخش میشد. همه شبکهها باید یک ساعت مشخصی این را پخش بکنند. حالا شبکه قرآن دیدم بعضی ساعتها پخش میکند. همه جا باید بخوانند. در جلسات رسمی کشوری، حالا مثلاً قبلش، بعدش مثلاً اول سوره فتح خوانده شود. باب شود. یک حرکت جمعی. در هیئتها سوره فتح باید خوانده شود. این دعای رزمندگان باید خوانده شود. این چیزی است که رهبر عزیز ما فرمودند. این فضای دعا باید همهگیر باشد. همه جا باید غلبه کرده باشد.
جوش دلخوش به اینکه این چهار تا موشک را زدیم و مثلاً آن چهار تا پدافند کار کرد و اینها. به اینها نباید دلخوش بود. هنوز آتش جنگ تند نشده. من نمیخواهم بترسانم. مشخص است. اینها قواعد جنگی است که عرض کردم که سنگینترین ضربش را اول میزند. معنایش این نیست که پلن بعدی ندارد ها! پلنهای بعدی دارد. آنها خطرناکتر هم هستند.
ولی اینجور نیستش که اینها روحیه جمعی قوی داشته باشند. آن نکتهای که عرض کردم ناظر به این است: ماها هرچی که بیشتر میخوریم، روحیه جمعیمان قویتر میشود. روح همبستگیمان بیشتر میشود. تابآوریمان تازه خود را نشان میدهد. البته یک طیفی هم بین ما عموم مردم ما که واقعاً در دلشان علاقه دارند به مسیر قرآن و پیغمبر. عموم مردم ما از میدان به در نمیروند. اتفاقاً در این فضا، همانیم که شاید تا دیروز «زن، زندگی، آزادی» میگفته، امروز در دهن همهشان میزند. همهشان فحش میدهد. واضحتر میشود. آن هم که عرض میکردم همین است که روز به روز این پردهها کنار میرود. رهبری هم این فرصت را میدهد که معلوم شود دشمنی طرف با شما سر چیست؟ با کیست؟ اتفاقاتی که رخ میدهد معلوم میشود آقا! با همهتان درگیر است. با همهتان دشمن است. با همهچیزتان هم. دنیا و آخرتتان را چشم ندارد ببیند. فقط هم اعتقادات نیست. معیشتتان را هم چشم ندارد ببیند.
این نکته مهمی است. اینور شما تابآوری و روحیه داری. آنور نه روحیه ایستادگی و باور و انگیزهای نیست. با کوچکترین تیر و ترقه فرار میکند. به تعبیر قرآن: «یُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ» خانههایشان را با دستهای خود خراب میکنند. از ترس خود، خانه خود را خراب میکند. سوره حشر، آیات ابتدایی. خیلی آیات قرآن فوقالعاده است. پته یهودیها را کامل ریخته رو. اینها از شدت ترس از شماها، خودشان گاهی خراب میکنند که مثلاً شماها را پس بزنند. شما را منصرف کنند. گاهی خودشان دست به انتحار میزنند که شماها نیایید سر وقتشان. خانههایشان را به دست خودشان خراب میکنند.
شما فقط اینها را بترسانید. «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ» با آن دشمن خدا را به وحشت اندازید. این باید استراتژی شما باشد. مسئول دیپلماسی شما باید بترساند. مسئول نظامی شما باید بترساند. مقامات قوای سهگانه شما باید اینها را بترسانند. عموم مردم شما باید اینها را بترسانند. هر چیزی که باعث میشود آنها دلهره در وجودشان بیفتد. لذا هر چیزی که دلهره در وجود ما میآورد، این ممنوع است. این غلط است. این بد است. آقا! این کلیپ را منتشر نکن. این خبر را منتشر نکن. یک مقداریش خوب است، لازم است که آقا! «ببین بچه ۱۱ ساله را کشته. ببین بچه شیرخواره را کشته.» ولی این که دقیقاً کجا خورده و دود از کجا بلند است و چند نفر کشته شدند و این موفق بود، نبود، نشست، ننشست. اینها همه در آن پازل است. این دیگر. میدانی که همه ما با همدیگر درگیر هستیم. همه نقش داریم. همهمان هم سهم داریم. هم در پیروزی، هم در شکست. هم در قدرت، هم در ضعف.
«وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ» و خداوند با شماست و هرگز اعمال شما را باطل نخواهد کرد. ولت نمیکنم. خیالت تخت باشد. من با تو هستم. من طرف تو هستم. تو برتری. تو جایت محکم است. سفت وایسا. عقبنشین.
یک نکته دیگر هم که حالا از علامه بود که حالا عرض کردم، اشارهای میکنم. فردا شب من معلم در جلد ۲ «المیزان» یک بحثی دارم در مورد جهاد. هفت هشت ده دقیقه که وقت داریم، این را یک اشاره بهش بکنم و بحث را تمام کنم. به مناسبت آیات ۱۹۰ تا ۱۹۵ سوره مبارکه بقره: «وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ» و در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند بجنگید.
در راه خدا بجنگید با آنی که با شما میجنگد. بعد چند آیه همینطور مطالبی در مورد جنگ. علامه میفرماید که: «در این پنج تا آیه خدا آمده در مورد جنگ مطالبی را فرموده. یکی در مورد اینکه اصل جنگ را فرموده: «قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» در راه خدا بجنگید. یک جای دیگر فرموده: «اندازه باید نگه داری در جنگ. قاعده باید رعایت بکنید. شلم شوربا برخورد نمیکنی. از حدود تجاوز نمیکنی. بچه نمیکشی. زن نمیکشی. بیگناه نمیکشی.» البته همسطح هم باید درگیر بشود. بازدارنده هم درگیر بشود. ولی حدود را باید رعایت بکنیم.
یک نکته دیگر: بعد میفرماید که دوباره تأکید میکند: «وَاقْتُلُوهُمْ» و بکشیدشان. میخواهد شدت را برساند. یک بار میگوید: «بجنگ با آنی که با تو میجنگد.» بعد میفرماید: «بکش آنی را که دارد میجنگد با تو.» شدت را میخواهد برساند. یعنی فقط تیر و ترقه پرتاب کردن نیست. باید بکشی. باید خون بریزی. باید بترسید. باید بازدارنده باشد. بعد محدودهاش را مشخص میکند. میگوید: «این حریم مسجدالحرام، جنگ نه.» «قَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» و با آنها نزد مسجدالحرام نجنگید. اینجا جنگ راه نمیاندازید. اینجا مسجدالحرام است. ولی اگر اینجا به شما حمله کردند، همانجور که زده، میزنی. جواب میدهی. نمیگویی مسجدالحرام است. حمله کرده و جواب بدهی.
این هم یکی دیگر. تا کی بجنگیم؟ «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ» و با آنها بجنگید تا فتنهای نباشد. اینها خیلی مهم است. آن قَدَر میزنی که فتنه برطرف بشود. یعنی دیگر این ابزار، این اهرم از مشتشان خارج شد. دیگر نمیتواند با این کارت بازی کند. این کارت آشوب و ناامنی و فتنه از چنگشان باید درآید. هر وقت دیدی دیگر، از اوت شد. حالا یا نابود شد یا دست برداشت از جنگ، تسلیم شد. چیزهای دیگری که حالا ممکن است مصلحتسنجیهایی بشود، آنجا دیگر متوقف میشود جنگ. وگرنه تا آنجا جنگ ادامه دارد. «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ.» زمانش را میگوید.
بعد میفرماید که قصاص باید کرد. یک نکته آخری دارد که این خیلی مهم است. فقط یک اشاره بکنم چون خیلی باید بهش پرداخته شود. آیه: «هر جوری که تجاوز کرده، همان مدل میزنی.» پاسخ میدهی.
بعد آیه آخر، آیه ۱۹۵ میفرماید: «وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دست خویش به هلاکت میفکنید. معمولاً این آیه را مرتبط با این فضا نمیدانند. میگویند: «یک چیز دیگر خدا دارد میگوید.» علامه خیلی ظریف و هنرمندانه از این آیه استفاده میکند. میفرماید: «این هم یک پایه دیگر داستان جنگی است.» این را دل بدهید. یک چند دقیقهای خیلی نکته مهمی است. خیلی زیبا مطرح میکند. میفرماید: «این هم دستور نظامی خداست. این هم مرتبط با جنگ است.»
«وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» و در راه خدا انفاق کنید. در راه خدا خرج کنید. چه ربطی داشت؟ بزنیم دیگر. میگوید: «نه، جنگ خرج دارد. این هم ادامه آن است.» حال دارید یکم در مورد این صحبت کنم؟ خسته که نیستی؟ ما آقا! کی جنگ به کشورمان رسید؟ وقتی که این را عمل نکردیم. واقعاً در تبیین اینها ضعیفیم ما. منطق قرآن و این کلام علامه در المیزان. و همینها هم نیست. یعنی اکثر مذهبیهای ما، متدینین، خبر ندارند. این معارف: در راه خدا برای پس زدن دشمن باید خرج کرد. این پایه جنگ است. همه جنگ در آن تیر و ترقهاش نیست. آن یک تعداد خاصی مهارتش را دارند، رزمندهاند، بلدند خط مقدم بدنهای که درگیر جنگ است. همهاش با هم درگیر جنگ است. یک درصدی، یک اقلیتیش در میدان دارد میزند. یک اکثریتی باید حمایت اقتصادی کند.
این از نکات کلیدی این چند روز حتی ندیدم این نکته را هیچکس بهش اشاره کرده باشد. این همه اخباری که چک کردم. یک جای این آقا... در فضای جنگی باید از سیستم نظامی مملکت، از آن سیستمی که دارد امنیت تو را تأمین میکند، حمایت مالی کنیم. حالا الان دیگر کار رسیده به جمهوری اسلامی. دیروز حزبالله بود، سوریه بود یا مثلاً یمن است. تو باید آن خط مقدم را حمایت کنی. میگفت: «در تاکسی نشسته بودم، سید حسن نصرالله خبر شهادت...» راننده تاکسی داشت به آن یکی میگفت: «این هم که کشتن، انشاءالله از فردا وضعمان خوب میشود. دیگر پول نمیرود.» ببین چه حجمی از حماقت و نفهمی است. ممکن است آدم بدی هم نباشد. ممکن است همین الان هم در این قضایا علیه اسرائیل باشد. ولی اگر آن روز میفهمید، کار به اینجا نمیرسید.
این مطلبی بود که امشب خیلی تکرار شد. آن هزینههایی که داشت میشد بود که نمیگذاشت کار به اینجا برسد. «وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» و در راه خدا انفاق کنید. بعد خرَج کنید. جنگ خرج دارد. باید مطالبه عمومی راه بندازید. آقا! خرجهای مازاد مملکت، خرجهای اضافی مملکت. یک سری هزینهها حذف باید بشود. متمرکز بشود در هزینه نظامی، در تسلیحات. اگر هم کمک نمیکنی، لااقل خرج را روی دست مملکت نگذار. این پمپ بنزین رفتنه چیست؟ من نمیفهمم. بار درست میکنی برای مملکتی که الان درگیر جنگ است که دغدغه پیدا کند که الان بنزین را از کجا تأمین کند؟ و هزینههای رفت و آمد سوخت و کمبود سوخت. هزار و یک هزینه دیگر که پیش میآید. غارت نکنید. حمله نکنید به این فروشگاهها. نامفرهنگ بشود و جا بیفتد. اینها هزینه میگذارد روی دوش مملکت.
وسط جنگ هزینه درست نکنید، بلکه هزینه بدهید. نمیتوانی بروی بجنگی. یکی دیگر دارد میجنگد. تو بلد نیستی. وارد نیستی. کار تو نیست. تو نقش ات چیست؟ فقط هم دعا نیست. آن نقش جدی که قرآن دارد اینجا معین میکند، در هزینهکردها باید مشارکت کنیم. غوغا کرده علامه ذیل این آیه. اگر حوصله دارید، یک مروری بکنم: «وَأَنفِقُوا.» ایجاب لمقدمته المالیه. «وَأَنفِقُوا» مقدمه مالی جنگ است. جنگ هزینه دارد. هزینهاش را باید تأمین کنید. همه هم وظیفه دارید پول بدهید برای جنگیدن. رباط عجیبی داریم. سلاح دادن، اسب دادن. قدیم که مثل الان نبوده که مثلاً موشک و چه میدانم تسلیحات اینشکلی باشد. با همین سلاحهای اینشکلی، ذخیره هم که نداشتند که ۵۰ تا اسب در طویله مثلاً ذخیره دارد. این را برای روز جنگ. مزرعه موشکی مثلاً مزرعه اسبی مثلاً آن موقع داشتم. از کار گذاشتن ؟. بفرستی شمشیرت را باید بفرستی. حمایت باید بکنی. زره باید بدهی. زمان دفاع مقدس لباس رزمندهها را میشستند. طراحی کنیم. الان فقط قضیه اقتصادی هم نیست. در قضیه امنیتی حاکمیت نیاز به کمک دارد. این را چند سال پیش رهبری فرمودند که کمیتههای دهه ۶۰ را احیا کنید. احساس میشود. در هر محلهای باید رفتوآمدها کنترل شود. مدیریت شود. افراد باید نظارت به آن محل و محدوده داشته باشند. وگرنه دیگر این جمع میشود. این قضایایی که طرف سلاح برمیدارد، میآورد. یک خانه را اجاره میکند. یک شرکت درست میکند. آنجا برمیدارد تسلیحات درست میکند. مسجد آن محل فعال باشد. بسیجش فعال باشد. شبکه مردمی خانگیش فعال باشد. محلهها را خودشان نظارت داشته باشند. رصد بکنند. همان مدل کمیته اول انقلاب. اینها وظایف عمومی ماست. یعنی فقط وظیفه دعا و صدقه و قربانی و اینها هم نیست. آنها سر جای خودش و درست هم هست. کمکی در امنیت. یک بخشیش هم کمک اقتصادی. به هر نحوی که میتوانیم. به هر شکلی که میشود. و هو الانفاق لتجهیز و التجاهز.
مقدمه مالی جنگ چیست؟ خرج کردن برای مجهز شدن، تجهیز و تجاوز. علامه جلوتر این آیه را چند صفحه بعد بحث جداگانه برایش میکند. میفرماید که: «انفقوا فی سبیل الله.» صفحه ۶۴: «امَرون بِالْاِنفَاقِ الْمَالِ لِاِقَامَةِ الْقِتَالِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.» دستور به انفاق مال برای برپایی جنگ در راه خداست. دارد دستور میدهد برای اقامه جنگ در راه خدا باید پول خرج کنید. باید پول خرج کنید.
بعد الله میفرماید که. میگوید: «لَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ.» خود را با دست خویش به هلاکت میفکنید. با دست خودتون خودتون را هلاک نکنید. خب، یعنی چی؟ میگوید: «خرج کنید، خودتون را نابود نکنید.» علامه میفرماید که دست، یعنی قدرت و توانایی و اینها. این (باء) در «بِأَيْدِيكُمْ» باعث سببیّت است. معنایش این میشود که: «خودتون با دست خودتون خودتون را نندازین تو هلاکت.»
نکتهاش این است: «والكَلَامُ مُطلَقٌ، أوريدَ بِهِ النَّهی عَن كُلِّ مَا يُوجِبُ الْهَلَاكَ.» سخن مطلق است، اراده بدان نهی از هرچیزی است که هلاک را موجب شود. افراط و تفریط عبارت داشته باشد. خیلی فنی و فوقالعاده است. چقدر این مرد دانا بوده. واقعاً در فهمش محشر. علامه طباطبایی دارد بهت میگوید که: «ببین! یک خطی دارم واست مشخص میکنم. نه اینوری بزن، نه اونوری. همین را برو، غلبه میکنی به دشمن. این مسیر جنگی است که دارم واست معین میکنم. نه افراط میکنی، نه تفریط میکنی.»
«کما اَنَّ الْبُخْلَ وَالْإِمسَاکَ عَنِ الْإِنْفَاقِ الْمَالِ عِندَ الْقِتَالِ یوجِبُ بُطْلَانَ الْقُوَّةِ وَذَهاَبَ الْقُدْرَةِ.» همانطور که بخل و خودداری از انفاق مال در زمان جنگ باعث ابطال قدرت و از بین رفتن توانایی میشود. اگر خرج نکنیم، دست به جیب نشویم، حمایت نکنیم از رزمندههاتون، این قدرتتان از بین میرود. جانتان هم گرفته میشود. یعنی توانی نمیماند برایتان.
«وَفِیهِ هَلَاکُ الْأَعْدَاءِ بِظُهُورِ الْعَدُوِّ عَلَیْهِمْ.» و در آن هلاکتِ دشمنان به واسطه غلبه دشمن بر آنهاست. دشمن بر شما مسلط میشود. تعدادتان هم کم میشود. یعنی هم ازتان میکشد. نیرویتان را هم از دست میدهید. حمایتتان هم از بین میرود. کل این شاکله سپاهتان از هم پاشیده میشود. شما باید پشت رزمندههاتون باشید. خب، ممکن است جان او را نتوانی حفظ بکنی. او دارد میجنگد. جانش را دشمن میگیرد. ولی آن ضرب شمشیرش بستگی به آن حمایت اقتصادی که تو از او میکنی. یک طوری باید تأمینش کنی که دیگر کسری و دغدغه و اینها در کارش نباشد که آقا! بودجه کم است و بودجه اینطوری. نه اینکه بودجهاش را ببندی، خرج اقتصاد بشود. کجا بودند اینها؟ اینها کیا بودند در این مملکتمون؟ هنوز هم نمیشود سریع بعضیها را نقد کرد.
«وکَمَا أَنَّ التَّبْذِیرَ بِالْإِنْفَاقِ الْجَمِيعِ الْمَالِ یوجِبُ الْفَقْرَ وَالْمَسْاکِینَ.» و همانطور که اسراف در انفاق همه مال باعث فقر و بیچارگی میشود. این تفریطش بود که خرج نمیکردی در جنگ، شکست میخوردی. افراطش چیست؟ زیادی هم بریز و بپاش کردن، خرج اضافی کردن پدرتون را درمیآورد. خرج الکی هم درست نکنید. حمایت نمیکنید. تنها بگذارید. نه! از آنور خرج الکی درست کنیم.
یک وقتی حضرت آقا در یک جلسه خصوصی که به یک دلیلی متنش را به بنده داده بودند که بخوانم، در یک جلسه عمومی بگویم. یک نکته فرمودهبودند. فعالان فرهنگی الان اصلاً کلش را یادم آمد. قشنگ هم هست. حالا وقتم هم دارد میرود، ولی بگویم. ایشان فرمودهبودند که خیلی جالب بود. حالا متنش را باید دوباره پیدا کنم. خیلی محشر بود آن صحبت ایشان. فرمودهبودند که آقا! هر موشکی که میخواهد تست شود، قیمت سرسامآوری دارد. هزینه تست موشک! بعد فرمودند که: «من اجازه نمیدهم خرج تست موشک بکنند. باید زیاد موشکها تست شود.» من مثلاً اگر لازم است صد بار تست شود، ۵ تایش را اجازه میدهم. اجازه خرجش را نمیدهم.
بعد فرمودند که آن خرَجی که خیلی عجیب است، فرمودند: «این خرَجی که برای موشک و تست موشک میشود، مثلاً حالا چون دقیقش یادم نیست، دقیق نمیتوانم بگویم. ولی مثلاً با ۱۰ درصد آن پول، شما میتوانی خرج کارهای فرهنگی بکنی و وضع فرهنگی را عوض بکنی و با تحول فرهنگی کار را به یک جا برسانیم که کار اصلاً به این جنگ و اینها نرسد.» این خرَج را اگر درست حسابی، با برنامه و تدبیر باشد، سر جای خودش دیگر به آن خرَج موشک و اینها نمیرسد با این خرجهای هنگفت. یادم آمد که فهمیدم من نمیگذارم در این تست موشک. اینها گلم ؟ دارند که آقا! ما نیاز به تست داریم. من اجازه نمیدهم بیت المال است. این هم میشود آن جنبه ی تبذیرش. یعنی شما آن یک دانه تیرت را هم نباید خطا برود. کوتاهی نباید ؟. حمله بکنی به دشمن با برنامهریزی، با تدبیر. دانه به دانه این تیرهایی که دارد خرج میشود از بیت المال است. ریال.
وقتی تو در خرج تیر این قدر دقت داشتی، دیگر در بقيه جاهایش چقدر حسابوکتاب داری! در جنگ پوتینهایش را درآورده و شنیدید این قضیه معروف برای روی مین رفتن که پوتین لازم نیست. مال بیت المال است. برگردیم. لازم است خودم روی مین برم. پوتینم برای چه باید پایم باشد؟ میفهمیدند بیت المال یعنی چه؟ حق الناس یعنی چه؟ حالا با این وضعیتهایی که امروز گرفتارشان هستیم.
علامه میفرماید: «هر دو تای اینها، الْمُعْدِینَ إِلَى اِنْحِطَاطِ الْحَیَاةِ وَبُطْلَانِ الْمُرُوءَةِ.» هر دو به انحطاط زندگی و از بین رفتن مروّت میانجامد. هم زندگيتان را خراب میکند، هم آن شخصیتتان را از بین میبرد. آن شخصیت جنگی و نظامی و آنی که قرار است روبروی دشمن قرار بگیرد را آسیب میزند. این جنبه اقتصادی قضیه را علامه میفرماید که در جنگ باید جدی گرفت. آخر آیه دستورات جنگی را که میدهد، میگوید: «أَحْسَنُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد. قبلش گفت: «تعدی نکنید. حق و ناحق نکنی که إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ.» همانا خداوند متعدیان را دوست نمیدارد. آنی که از حق تجاوز میکند، خدا ازش خوشش نمیآید. آخرش میفرماید: «احسان کنید.» آنی که احسان میکند، خدا ازش خوشش میآید.
علامه میفرماید که: «جان کلام در همین دو کلمه است که خدا از آن خوشش نمیآید، از این خوشش میآید.» اگر کسی این را بفهمد: «فِي ذالِكَ مِنْ وُجُوهِ الْحَلَاوَةِ مَا لَا يَخْفَى.» در آن وجوهی از شیرینی است که پنهان نمیماند. یک مزهای در این است که اصلاً که تو در میدان جنگ آنها را که مراقبت میکنی، اگر نکنی، خدا خوشش نمیآید. اینها را که مراقبت کنی، خدا خوشش میآید. بعد میگوید: «حالا احسان چیست؟» دست نگیرید این احسان را. بگویید که: «آها! ببین دارد میگوید آقا! مهربان باشید. احسان کنید.» یعنی با دشمنت هم خوب باش. مهربان باشد. احسان کن. روحانی روضه میخواند. این روضه را میخواند که امام حسین به دشمنش آب میداد. روضه امام حسین هم که میخواند، به همین میرسد. یعنی آخرش باید یک حمایتی از ظالم. «قَاتِلُوا.» از روضهاش هم اینها درمیآید.
جواب آن را اینجا علامه داده: «لَیْسَ الْمُرَادُ بِالْإِحْسَانِ الْکَفَّ عَنِ الْقِتَالِ.» مراد از احسان، خودداری از جنگ نیست. منظور اینجا از احسان، دست برداشتن از جنگ نیست. خیلی زیباست. این را داشته باشید. حیف است. «اَوْ رَأْفَةٌ فِی قَتْلِ اَعْداءِ الدِّینِ.» یا رفق در کشتن دشمنان دین. احسان اینجا به معنای مهربانی کردن در کشتن دشمنان دین نیست. آن را باید بچزانی. باید سفت بکشی. «وَ مَا یُشْبِهُهُمَا.» و آنچه شبیه آنهاست.
میگوید: «خوب رفتار کنید.» میگوید: «خوب رفتار کنید. خدا از آنها که خوب رفتار میکنند، خوشش میآید.» میگوید: «خوب رفتار کردن، یعنی آنی که وظیفه توست را خوب انجام بدهی.» حالا که باید بجنگی، بکشی، خوب بکش. نبینم کم بکشی ها! یک جور بزن با یک موشک ۱۰۰ تا بمیرند. این میشود احسان. خوب زدن یعنی این. موشک جور نزنید. اگر با موشکت میشود ۱۰۰ تومان ؟ ۵ تا بمیرند ها! حیف است. یک جور بزن. هرچه بیشتر میگفت: «بزن سردار! هرچه بیشتر بهتر.» نظامیمان هم بگوییم: «هرچه بیشتر بهتر.»
«هُوَ الْإِتْيَانُ بِالْفِعْلِ عَلَى وَجْهِ حَسَنٍ.» و آن انجام فعل به بهترین شکل است. هرکاری ؟ آن کاری که باید انجام بدهی را خوشگل انجام بده. قشنگ. تمیز انجام بده. «فَالْقِتَالُ فِی مَوْرِدِ الْقِتَالِ.» یعنی نبرد در موضع نبرد. اگر باید بکشی، خوب بکش. «وَالْکَفُّ فِی مَوْرِدِ الْکَفِّ.» و توقف در موضع توقف. اگر دیگر نباید بکشی، نباید بزنی، دیگر نزن. «وَفِی مَوْرِدِ الشِّدَّةِ وَالْعَفْوِ فِی مَوْرِدِ الْعَفْوِ.» و شدت در موضع شدت و عفو در موضع عفو. جایی که باید سفت برخورد کنی، سفت برخورد کن. جایی که باید بگذری، بگذر.
میفرماید که خیلی زیباست: «فَدَفْعُ الظَّالِمِ بِمَا یَسْتَحِقُّهُ إِحْسَانٌ عَلَى الْإِنْسَانِیَّةِ.» پس دفع ستمگر به آنچه سزاوار آن است، احسانی بر بشریت است. آقا فرمودند که هر کسی که ذرهای خدمت بکند برای نابودی رژیم صهیونیستی، به بشریت دارد خدمت میکند. الان میفرماید که دفع ظالم به آنی که مستحقش است. ظالم را بگذاری در کاسهاش. آنی که مستحقش است، این احسان بر انسانیت است. احسان این است. آنی که میگوید: «نزن، نکش.» آن ظالم است. دیدید استوری آقا میری نادان چهچیزی گفته بود؟ آنی که میگوید: «نزن، نکش.» آره. میگوید: «آقا! دیگر جنگ راه نیندازی. به خاطر بچههامون. تازه دارد دیپلماسیمان درست میشود.» آنی که میگوید: «نزن، نکش.» این ظاهرش محبت است. علامه دقیقاً بحث محبت را مطرح میکند. این محبت درش نیست ها! گولت نزندها! این مهربانی نیست ها! این دلسوزی و صلح و کبوتر سفید و برگ زیتون اینها را نزنند جلوت، آرمت کنند. نرمت کنند.
این صهیونیستها اگر زنده بمانند، هر یک نفسی که بکشند، به هر یک نفسشان یک نفسی از یک بچه بریده میشود. دوباره بگویم جمله را. هر یک نفسی که صهیونیست میکشد، یک نفس از یک بچه دارد بریده میشود. آنی که بچهها را دوست دارد، انسان را دوست دارد، نمیگذارد صهیونیست نفس بکشد. احسان به بشریت، امروز نفس ندادن به رژیم صهیونیستی است. زنده نگذاشتن اسرائیلیها. این احسان به خلق است. این اوج مهربانی است. این عین دلسوزی برای عالم است. برای نسلهای بعد است. به فکر بچههات اگر میخواهی باشی، اتفاقاً نباید بگذاری اسرائیل زنده بماند. بچههای امروزت، بچههای فردات. به خاطر بچههات، به خاطر برای خواهرم، خواهرش، خواهرانشان. اینها اتفاقاً اینهایی که قاتلند را باید به این شکلی که قاتلها ؟ را روی زمین جمع کنند. اتفاقاً به همین دلیل آن شعار «زن، زندگی، آزادی»شان شعار قتل است. هرکس هم که میگوید ازش بترسی و: «دفاع عن الدین والمصلحة شأننا.» و دفاع از دین و مصلحت ما. «کما أن الکُفَّ عن التجاوز فی استیفاء الحق المشروع مالایندبقی احسان.» و همانطور که خودداری از تجاوز در استیفای حق مشروع آنچه شایسته نیست احسان است. آخر یک جایی هم دیگر وقتی که لازم به زدن نیست. احسان و محبت.
«اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى هُوَ الْغَرَضُ الْأَقْصَى مِنَ الدِّینِ وَهُوَ الْواوِ الْوَاجِبِ عَلَى کُلِّ مُتَدَیِّنٍ بِدِینٍ اَنْ یَجْلِبَهُ مِنْ رَبِّهِ بِالِاتِّبَارِ.» غرض نهایی دین، خداوند سبحان و تعالی است و بر هر دینداری واجب است که آن را با پند از پروردگارش کسب کند. آنی که آخرش آقا! فلسفه همه این داستانها یک جمله است. بگویم و عرضم تمام. میگوید: «آقا! ته ته همه دعواها چیست؟ اسرائیل مثلاً را بکشیم که ما را نکشد؟ مثلاً آمده در زمینمان. بیرونش کنیم. ما برویم زمین آنها را بگیریم. دعوا سر زمین؟ دعوا سر ناموس؟ دعوا سر پول؟» میگوید: «نه!» دل بده. خیلی قشنگ میگوید: «دعوا سر جلب محبت خداست.» همه این هم که میگوید بزن و نزن و بکش و نکش برای اینکه خوشش نمیآید آن را. خوشش نمیآید این را. خوشش میآید.
سوره صف که بحث جنگ است. چهشکلی طرح بحث جنگ میکند؟ «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ.» خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او در صفوفی راست و استوار، چون بنایی محکم، جهاد میکنند. وقتی میخواهد بگوید برو بجنگ: «خیلی خوشم میآید از آنهایی که مردانه میجنگند.» دیگر اصلاً دلیل نمیماند. بیرونش کن و ظلم کرده و بچهات را کشته. اینها دلیلهای آبکی و دمدستی است. اینکه دلیل نشد. دلیل اصلیش این است: «خدا خوشش میآید.»
آنی که تو باید دنبالش باشی این است. تو جنگم باید دنبال این باشی. تو زندگیم باید دنبال این باشی. همه داستان یک کلمه است. تو جنگ یک جوری بجنگ که او خوشش میآید. یک کارهایی بکن که او خوشش میآید. یک کارهایی را نکن که او خوشش نمی آید. میگوید: «آنی که مؤمن متدین باید دنبالش باشد، جلب محبت خداست.» محبت خدا مال محسنین است. محسین هم آنی است که هرجایی هر وظیفهای که دارد را به قشنگترین شکل انجامش میدهد.
خدا انشاءالله به همه ما توفیق بدهد که جزء محسِنین بشویم. وظیفهمان را انجام بدهیم. امروز وظیفه همه ما نابودی رژیم صهیونیستی است. از خدا میخواهیم که این توفیق را به ما بدهد که نسل ما این وظیفه را و این خدمت را به بشریت انجام بدهد و رژیم اسرائیل با دستان ما از کره زمین محو و نابود بشود. انشاءالله بتوانیم زمینهساز ظهور آقایمان امام زمان باشیم. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه چهل و چهارم، بخش اول
آن مانایی
جلسه چهل و چهارم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه چهل و پنجم، بخش اول
آن مانایی
جلسه چهل و پنجم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه چهل و ششم، بخش اول
آن مانایی
جلسه چهل و هفتم، بخش اول
آن مانایی
جلسه چهل و هفتم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه چهل و هشتم، بخش اول
آن مانایی
جلسه چهل و هشتم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه چهل و نهم، بخش اول
آن مانایی
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات آن مانایی
جلسه چهاردهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه پانزدهم، بخش اول
آن مانایی
جلسه پانزدهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه شانزدهم، بخش اول
آن مانایی
جلسه شانزدهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه سوم
آن مانایی
جلسه چهارم
آن مانایی
جلسه پنجم
آن مانایی
جلسه ششم
آن مانایی
جلسه هفتم، بخش اول
آن مانایی
در حال بارگذاری نظرات...