*محرم؛ فصل تجلی جواهر وجودی ملت ایران در میانه جنگ ایمان و نفاق.
*اشتباه محاسباتی صهیونیستها در برآورد از مردم و نیروهای جبهه مقاومت و معکوس شدن نتایج!
*ضرورت نابودی کامل رژیم صهیونیست، وقتی حتی نَفَس یک فتنهگر برای بشریت خطرناک است.
*تحلیل رسانهای و نظامی از وظیفه امروز ما در مقابله با جبهه بنیامیه و صهیون.
*چگونه شجاعت یک بانوی مؤمن در لحظهی بمباران، نقطه عطفی شد برای بازسازی اعتبار رسانه ملی.
*لزوم بازتعریف میدان جنگ نرم، با ابزارهایی چون چفیه، شعار، هشتگ، روایت شهدا، و نمادسازی.
*خیزش مجاهدین نوظهور و روح جهادی در میان کارمندان، دانشجویان و رسانهگران، در پی حملات دشمن صهیونیستی!
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
سوره مبارکه محمد صلوات الله و سلامه علیه را مرور میکردیم، معروف به سوره قتال و از ابتدا تا انتهای این سوره بر محور آمادهسازی مؤمنین برای قتال و جهاد. جلسات متعددی به این مباحث پرداختیم. مطالب دیگری هم هست در این زمینه که ان شاءالله باز هم بهش خواهیم پرداخت.
در شرایط جنگی، مثل وضعیتی که الان ما درش هستیم، که در میانه یک جنگ تمامعیار با رژیم صهیونیستی هستیم، یک جنگ تاریخی، خیلی مطالب گوناگونی باید مورد توجه واقع بشه. در راسش و مهمتر از همه، آن چیزی است که ایمان را تقویت میکند. آیات قرآن هم وقتی که تشویق میکند به مجاهدت، میفرماید: "ان کنتم مؤمنین." اگر مؤمن هستی، باید بیایی وسط، باید بیایی تو میدان.
ببینید، مثلاً یکی از این آیات این است در سوره مبارکه آل عمران که آیاتی بسیار فوقالعادهای است و خیلی توش نکته است که حالا الان از کنار بعضی آیاتش رد میشوم، بعداً انشاءالله توفیقی باشه باز میآییم بهش میپردازیم. در آیه ۱۶۶ میفرماید: "و ما أصابکم یوم التقی الجمعان فبإذن الله و لیعلم المؤمنین و لیعلم الذین نافقوا." «من این جنگ رو راه انداختم ببینم مؤمن کیه، منافق کیه.» قشنگ ما الان در وسط این داستان هستیم، مؤمن و منافق از هم تفکیک میشوند. البته تو این شرایط که این چند وقت داشتیم، تو این دو سه سال، تا حد زیادی تفکیک شدند، یعنی خیلی هم تشخیصش دشوار نبود. ولی خب طبعاً هر چقدر که این تکانهها در جنگ شدیدتر و جدیتر میشود، هویتها هم بهتر بیرون میریزد، معلوم میشود کی چیکاره است.
یک مجری تلویزیون یکهو در صحنه خطر قرار میگیرد، چه رشادتی نشان میدهد! یک مجری چشمآبی شعر و ور زیاد میگفت، سید هم هست، مثلاً خیرهسر میآید میگوید: «نکنه یک احتمالی هم بدیم آقای ترامپ راست گفته باشه؟» خب، احتمال میدهیم ترامپ راست گفته باشه ولی آن در حد احتماله ولی در حدِ شما... برای شما یقین داریم که خری! یقین داریم که خیلی خری! همان جمله حضرت امام که «خیلی خری شما»، یقین داریم در مورد او. حالا همینکه میتونی بازی احتمال بدهی که ترامپ راست گفته باشه، خود همین علامت خریت است، نیاز به جمهوری اسلامی میپره که اگر آن یک وقتی راست گفته باشه چی؟ که مثلاً من میخواستم واقعاً توافق کنم و این حرف. اینها دیگه البته از قبل هم معلوم بود ولی این جوهرهها، جواهر وجودی که به تعبیر روایات ما، در این انقلابها، در این تکانهها، این جواهر وجودی که بیرون میریزد، جوهرها خودشو نشون میدهد، معلوم میشود کی چیکاره است.
این توی این اطلاعات هست، مؤمن و منافق از هم تفکیک میشوند. اتفاقاً طیف وسیعی از این افرادی که من و شماها به چشم مؤمن بهشان نگاه نمیکنیم و تو کوچه و بازار و خیابان و اینها وقتی نگاه میکنیم نوک هم میکنیم و از کنارشان رد میشویم، اینها اتفاقاً جواهر وجودیشان توی این کورهها خودشو نشان میدهد. خدا هم خوب در و تخته رو کنار هم جمع کرده. حالا نمیدانم اسمشو بگذاریم حماقت اسرائیلیها یا بگذاریم تدبیر و حکمت خدای متعال، یا بگذاریم مکر و کید خدا. اینها آمدند جنگی را آغاز کردند دم محرم! ته حماقت! خب، این محرم عرقخوران میآیند، بیحجابها میآیند، سگبازان میآیند! آخه احمق! تو کی داری؟ تو محرم، صفر تموم میشد، شب عید نوروزی مثلاً، چه میدانم، یک وقت دیگری، ایام پارتی باشه، ایام عرقخوری باشه، ایام کاباره و مجلس عروسی! عدل آمده شب محرم جنگ رو شروع کرده! هفته دیگه شب جمعه وارد محرم میشیم، همه سیاهپوش میشن، همه هیئتی میشن، همه سینهزن میشن، همه دسته راه میاندازن. آنجا میخواهی چیکار کنی؟ کف خیابانها با همینهاییام که با نظام و اینها خوب نبودن، ولی آنجا قراره دوباره مرور بشه امام حسین، حسین و ابوالفضل و مشک و شمشیر و تشنگی و علیاصغر و حرمله و یک روضه حرمله بخونن که دیگه چیزی از تو نمیمونه. کودککشی و اینها حماقتها. البته کار خداست. اینجا جواهر وجودی خودشو نشان میدهد، معلوم میشود که آن روزنه محبت امام حسین علیه السلام که هنوز سوسو میکند تو وجود خیلیها، این یکهو میآید شعاعش همه این دل را روشن میکند و یکهو متنفرش میکند. کما اینکه در مورد خود حر هم همینطور بود. یک روزنهای از محبت به فاطمه زهرا، زهرای مرضیه سلام الله علیها تو وجودش هست، یکهو شعله میکشد. آن شعله یکهو میشود یک شراره آتش نسبت به تعلق به امام حسین علیه السلام و شراره آتشی از نفرت از یزید و عمر سعد.
تلنگرها، این تکانهها، برای اینکه آن جرقه یکهو بخوره و یکهو شعلهور بشه. مردم ما، ملت ما، ملت مؤمنین، غالباً با همه ضعفها و کاستیها و مشکلاتی که داریم و به هر حال دشمنیها با ما زیاد است، هم بمباران اطلاعاتی و رسانهای و هم کم خائن تو این مملکت نداشتیم. تو بالا و پایین این مملکت، از دولت و مجلس و این ور و آن ور بگیر تا پایین. و خب اینها به هر حال اثر میگذارند دیگه توی تربیتها و توی شکلگیری بافت جامعه. همه اینها را باید با هم لحاظ کرد. ولی آن علقه تو اعماق وجود مردم هست. اینجاها که یک تکان جدی وارد میشود معلوم میشود کی چیکاره است.
میبینید وضع مملکت یکهو تو این قضیه عوض شد. یعنی چهبسا آن احمقها تو خیالاتشان این بود که خب خیلیها با ما «زن، زندگی، آزادی» گفتن، اینها کأنّهو لبیک گفتند. حالا علی کریمی که آمده هشتگ زده: «لبیک نتانیاهو». تو نیاز هم نبود لبیک بگی. خیلی ساله این لبیک رو از تو شنیدیم. عرض کنم که این احمق تو خیال خودش هرکی که «زن، زندگی، آزادی» گفته به ما لبیک گفته. و خب الآن من بزنم یک دانشگاه شریف دارم که اینها ۴۰۱ به من لبیک گفتند. یک بری، به قول لرها، یک بری هنرمند و بازیگر سلبریتی و ورزشکار و اینها دارم که ۴۰۱ با دست فرمان من حرکت کردن. و همینطور یک بردی جماعت اعتصابی تو بازار داشتم. به خیال خودش حالا این موشکه رو میزنه و فرماندهها رو میکشه و اونام میآیند جشن میگیرن. غافل از اینکه ایرانی جماعت وقتی بهش زور میگن، وقتی بهش ظلم میکنن، وقتی باهاش سرشاخ میشن تو کتش نمیره زور، تو کتش نمیره. از اول تاریخم ایرانی جماعت این مدلی بوده ها! یعنی نمیدونم حالا داستان ژن ماست چیه، ما از اولش این مدلی بودیم و شهید مطهری هم در مورد ورود اسلام به ایران این را دارد که بابا ایرانی که با زور اصلاً چیزی رو قبول کرده که بخواهد اسلامو قبول بکنه و اتفاقاً متمایلترین مردم به اسلام که از پیش آمادگیشو داشتند و خودشون تقاضا و تمناشو داشتند مردم ایران بودند بر اساس یک سری خصلتهای خوبی که داشتن.
خود خوراک و مزاج و اینها تو این مسائل اثر دارد. مردم ایران گوشت گوسفند بیشتر استفاده میکنند. گوشت گوسفند گوشتی که طبعش گرم و تر است اثر دارد توی مزاج غالب ایرانیان که مزاج دموی میکند. مزاج دموی خلقاً مزاج برتریجو و سلطهناپذیر است، یعنی زیر بار dictate کسی نمیره و همیشه مدیره، فرمانده است. از اولش هم گفتند ایرانیها دنیا رو قراره اداره بکنند. فرماندههای لشکر امام زمان اکثرشان به تعبیر روایات عجمیاند، ایرانیاند، یعنی شرقیاند، عجمیاند، ایرانیاند. خلاصه ما حسابمون متفاوته، یعنی با خیلی جاهای دیگه ما رو مقایسه میکنند که خب از نادونی.
به خاطر همین مزاج و خوراک و اینها. گوسفند طبیعتش، طبعش مهر عرض کنم که محبت و اینجور چیزهاست. یعنی از اونور مثلاً گوشت خوک طبیعتش به لجنخواری و کثافت و آلودگی و بیغیرتی و اینهاست. باز مرغ مثلاً یک طور است، چه میدانم گاو یک طور است. خب تو کشورهای مختلف خوراک رایج و قالبشان متفاوت است. خود بافت جغرافیایی مردم ما اثر نفوذ به این مملکت. حالا بالاش یک طور، پایینش یک طور. جنگهایی که در طول تاریخ رقم خورده در ناحیه طبرستان، شما ببینید یک نوعی میجنگیدن، یک سیستم جدا بوده برای خودش. خوزستان یک جور بوده، دشتستان لرستان یک مدل بوده، سیستانی یک مدل بوده. مگه راحت است که مثلاً شما این کشورو فکر کنید که فتح میشه؟ حالا با چهار تا ترقه و موشک و اینها که چهار تا مدیر ارشد رو بتونی بزنی، این که گشایش و فتح نمیشه که. باید پات برسه به اینجا فتح کنی.
این دلش به کی خوشه؟ به همینهایی که بهش لبیک گفتن. این فکر میکنه ما میزنیم و اونا میآیند صدا و سیما رو میگیرن، اونجا رو میزنیم و اونا میآیند این پادگانو میگیرن، اونجا میزنیم و اینا میآیند فلان میکنن. غافل از اینکه خیلی از اینایی که رو دست خوردن تو قضیه زن زندگی آزادی از اول قضیه به خاطر اینکه احساس کردن به یک دختری ظلم شده، پرچم زن زندگی آزادی رو رفتن زیرش. خب اینا الان میآیند وایمیستن زیر این پرچمی که بیمهابا داره زن میکشه، داره اینطور به زن ظلم میکنه، داره بچه میکشه؟ اینها احمقند و نشناختن مردم رو و اتفاقاً هرچی که میخورند از همینه و همین نقطه قوت ماست. در همین عدم شناختشان از مشاورهایشان کمک میگیرند که باز اونا از اینا احمقترن. اینا رو سر کیسه میکنن و چهار تا مشاوره بهشان میدن که باز اینا رو بدبخت میکنه.
اوج حماقت بود این حرکتی که صهیونیستها کردن این ورود، البته چارهایم نداشتند، یعنی یا باید وایمیستاد خودش به مرگ طبیعی بمیره با حقارت و ذلت و با فرسایش و بیآبرویی یا باید یک دست برای عملیات انتحاری میزد دیگه، یعنی «الغریق یتشبث بکل حشیش»؛ کسی که داره غرق میشه هرچی دم دستش بیاد چنگ میاندازه. و این اتفاقاً کارو برای سهتر کرد و وارد یک بازی بسیار خطرناک و در عین حال جذاب خودش رو کرد که تازه یک روزگار جدیدی شروع میشه. با چهار تا ترقه و اینا روبرو بود، خیلی احساس قدرت بهش دست داده بود، کیف میکرد! حالا با یک ارتش داره میجنگه، برای اولین بار آیا حاکمیت درگیر شد برای اولین بار. خیلی متفاوته داستانش. خب اینها تو محاسباتشان نیست، حالیشان نمیشه.
خلاصه قرآن روی مسئله تأکید دارد که اینجا آن جوهر ایمان آدم میاد بالا. مهمترین چیزی که ما توی این شرایط بهش نیاز داریم به عنوان یک راهکار عملیاتی، به عنوان یک راهبرد، تقویت ایمان. هر آن چیزی که ایمان مردم را تقویت بکنه، باعث پیروزی ما در این میدان میشه و وظیفه تک تک ما هم این است که کاری را بکنیم که ایمانها را تقویت بکنیم. این میدان، میدانی است که ایمان توش کار میکنه. یک کلیپیم تازگی از سردار شهیدمون جناب آقای سلامی دیدم رضوان الله علیه که ایشون هم میفرمود که این میدان، میدان مردان با ایمان است. موشک و اینها هم کار میکنه ولی آن چیزی که اصل این داستانه، ایمانه. دقیقاً همینه. یعنی آیات قرآن دقیقاً تو این فضا ما رو میبره. آینده رو هم از آن مؤمنین و متّقین میدونه. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْکُمْ» فلان، ادامهاش در سوره مبارکه نور. اوناییتون که مؤمنید و عمل صالح دارید، بزنید بهتون وعده بدم بعداً آینده مال شماست، زمین مال شماست.
اینها همهاش محک ایمان است. این گرد و غبارهایی که رو ایمان ما نشسته، این آلودگیها، این غفلتها، این روزمرگیها، این مشغولیتها، این بازیسازیهایی که چهار نفر سناریو طراحی کردن و ما رو مشغول کردن به بچه کیک و به داداش کیک و به عمه کیک و به تیم چیک مشغول میکنه. حالا بعضیش ممکنه درست هم باشه ولی اینها اون قضایای اولی و اصلی این روزگار ما و اون مسائل جدی ما نیست. اون فاصله جدی همینه که آقا دو تا جبهه تمامقد روبروی هم وایسادن. یکیش مؤمن به خداست. «قلنا صدق الله و رسوله و قالوا کذب الله و رسوله». فرمود: «ما خانواده ابوسفیان دو تا خانواده بودیم که در راه خدا با همدیگه جنگیدیم. ما گفتیم خدا و پیغمبر راست میگن، اونا گفتن خدا و پیغمبر دروغ میگن.» جدال امروزم همینه. «قد برز الاسلام کله للکفر کله.» همه اسلام در برابر همه کفر ایستاده و این وسط دیگه چیز سومی ما نداریم.
خیلی روزگار شورانگیز است. یعنی واقعاً در زمانه اعجابانگیز و استثنایی داریم زندگی میکنیم. تو متن داستانیم، خیلی خبر نداریم تو چه روزگار عجیبی هستیم. تو آخرین نقطه درگیری حق و باطل و شدیدترین نقطه درگیری حق و باطل و جدیترین نقطه درگیری حق و باطلی که یکی میماند و یکی میرود. تو نقطهای هستیم که خدای متعال داره «نَقذِفُ بِالحَقِّ عَلَی البَاطِلِ». توی این نقطه هستیم. خدا داره میکوبونه با حق تو سر باطل، مغز باطل رو در بیاره نابودش کنه. ما در آستانه نابودی باطل هستیم. ما در آستانه طلوع خورشید هستیم. البته، هر چقدر که شب به طلوع آفتاب نزدیکتر میشه، سرما و تاریکیش بیشتر میشه. اینم هست. فشار و اذیت و گرفتاری هم بیشتر میشه. از جهت اقتصادی در فشاریم، هم از جهت امنیتی حالا دیگه الان از جهت امنیتی در مضیقه قرار گرفتیم. مشکلات فرهنگی، مشکلات عرض کنم که این فضاهایی که اعتقادی و اینهایی که تو جامعهمون و بین مردم فضای دنیا رو پر کرده این آلودگیها. و وسط اینا داریم زندگی میکنیم. از این جهت زشتترین و بدترین روزگاریست که این تاریخ به خودش دیده و این زمین به خودش دیده. کثیفترین و چرکترین موجودات طول تاریخ بشر الان دارن زیست میکنند. از طرفی هم روبروی اینم پاکترین، زلالترین و قویترین موجوداتی که کره زمین به خودش دیده، از حیث ایمان، اینا هم سر بیرون آوردن.
روایات ما همیشه، اصلاً خیلی عجیب است. یعنی مجموعه روایاتی که نگاه میکنید نسبت به این مؤمنین آخرالزمانی زمینهساز ظهور با تعابیر شگفتانگیز یاد میکند. پیامبر اکرم نشستند، میفرمایند که: «آه! آه شوقاً الی رویة اخوانی. الی اخوانی.» چقدر دلم برای برادرانم تنگه! یکهو توی جمعی که اصحاب دور هم نشستهاند، اینا میگن که آقا ما هستیم دورتون یا رسول الله، برادران تان دور شما هستند. نه! حالا شما هم خوبید ولی آن برادرانی که من دارم میگم اونا یک جماعت دیگرند. شما دیدید و حالا به قول ما معجزه دیدید و پیغمبر دیدید و به هر حال این کانون ایمان جلو چشمتون بوده و حالا مثلاً یک سری حرفا رو دارین گوش میدین، حالا بماند که حالا به غدیر که میرسه یکهو حق همه در میآید. حالا مثلاً یک دو قدمی داری با ما میای. اونا هیچی هم ندیدن. این همه اخلاص و ایمان و عشق همهاش برآمده از سیاهی روی سفیدی است. نوشته رو کاغذ. خیلی عجیب است. همینقدی که آقا تو این کتاب اینطور گفته، اینطور خواسته. منطقش این بوده. اجمالاً میفهمیم که اینو پیغمبر دوست داره. نه پیغمبر دیدیم، نه امام دیدیم، نه از خودش شنیدیم، نه دستور و حکم الزامی و معین به ما کرده.
این مردم یمن رو ببینید. همین جوونای خودمون، این بچههای پاسدار. دیگه کمکمک توی روزگار عجیبی قرار گرفتیم. خوردهخورده داره این هی اسامی شهدا در میاد، هی آدم لابلای آشنا میبینه، رفیق میبینه، رفیقای دور میبینه. زمانه خیلی خاص و منحصربهفردی هستیم. هی یک شوری تو وجود آدم میافتد که آقا رفیقام دارن میرن، داریم جا میمونیم. کمکم این حس داره مینشینه تو وجود آدمها.
الان قبل جلسه نگاه کردم یکی از رفقای قدیمی رو دیدم که الان به شهادت رسید. یکی از رفقای اینجا سر ظهر گفت که یکی از رفقای قدیم ما هم به شهادت رسیده. گفتم بهش که داره کمکم شروع میشه. آروم آروم این فضایی که خبر شهادت رفقامون آروم آروم میاد، این حس شورانگیز عجیبیست. آتشی در دلها به پا میکنه. این یکهو ایمان رو شعلهور میکنه. یکهو از یک کسایی که توقع نداری، تو یک محلی، توی منطقهای، سر اینکه مثلاً با فلانی توی یک مدرسه بودیم، مثلاً زنگ ورزش ما با همدیگه تو یک تیم فوتبال بازی میکردیم، حالا اون شهید شده. یکهو میبینی آقا یک آدمایی خالکوبی کرده و سگ باز و عرقخور و دختر باز و یکهو متحول میشه. زمان جبهه ولی الان با یک حجم وسیعتر و با یک کارکرد خاصتر و نابتر اصلاً قابل مقایسه نیست.
دشمنی که امروز ما باهاش مواجهیم و درگیریم با دشمنی که زمان دفاع مقدس باهاش مواجه بودیم. واقعاً بچهرزمندههای ما دلشون نمیآمد با عراق بجنگن. واقعاً خیلی از اینها حلقههای ایمانی و اسلامی داشتن با ما و از سر اکراه و اجبار اومده بودن تو معرکه. خیلی از اینهایی که روبروی ما بودن شیعه بودن حتی. از کربلا و نجف حتی اومده بودند. اون جنگ که حال نمیده. اینو که بهش جنگ نمیگن. جنگ یعنی «زنده» که باید «أشّدُ النّاس عداوةً للذین آمَنوا» باشه. با سگ جهود باشه، با کثیفترین موجودات کره زمین باشه، با ظالمترین موجوداتی باشه که تو دیگه انتقام همه رو داری از اینا میگیری. نه فقط این زن و بچهای که تو ایران کشته شدن یا تو غزه کشته شدن. تو تا انتقام چی رو میگرفت؟ میگفت اونایی که یوسفو تو چاه انداختن. گفت: «انتقام اونارم دارن میگیرن.» داستان بنی اسرائیل تا اونجاها داره میره. با یک جماعتی شما مواجهید که اینا دنبال کشتن حضرت عیسی بودن، اینا حضرت موسی به خاک سیاه نشوندن. با این جماعت جنگیدن یک کیف دیگری داره.
هر فتنهای، هر ظلمی توی این عالم رخ داده، یک پاش اینا بودن، یک سر رشته به اینا برمیگرده. توی بیشتر ۷۰ تا بله! با اینا دارید شما میجنگید. و اینها اگه از صفحه روزگار محو بشن، تازه معلوم میشه که آقا این منطقه وسیعی که ما داریم توش زندگی میکنیم، همه با هم برادریم. تازه مزه زندگی رو تو این منطقه ما میکشیم. حالا نمیخوام به بحث ظهور و اینا اشاره بکنم که اون در اون زمان است که خب دیگه اصلاً میدونیم چه خواهد شد. بر فرض اسرائیل محو بشه، ظهوری هم رخ نده، که خب مضمون روابط ما این است که نه، اتفاقاً این دو تا به همدیگه وابسته است. بر فرض ظهوری هم رخ نده، همین نبود این رژیم صهیونیستی تو همین منطقه ما، شما به عنوان یک مسلمان میبینید که آقا چه دلهای مشتاق و گرهخوردهای در اردن، در لیبی، در مصر، در کویت، در عمان، در قطر، در امارات، در پاکستان به شمای ایرانی وابسته است و با شما احساس برادری میکنه.
حالا امروز شما ببینید اینها رو همه رو لشکر بندی کردن، روبروی هم قرار دادند. قطری و اماراتی و چه میدانم کویتی کجا و کجا؟ اینا وایسادن روبروی مثلاً جمهوری اسلامی. خب شما بین مردم که برید ابداً این فضا نیست. عمر مشرف شده بودم دوازده سیزده سال پیش. تو مسجد شجره بود دیگه، تو مسجد شجره لباس احرام پوشیدیم و یک آقایی هم لباس احرام پوشیده بود، سیاهپوست. به بنده، اوایل بود که تازه گوشیهای دوربیندار و اینا تازه اومده، یک کم با کیفیتتر عکس میگیره. داد، گفتش که: «میشه از من یک عکس بگیری؟» گفتم: «باشه.» عکس گرفتم. پرسید: «اهل کجایی؟» گفتم: «ایران.» اصلاً یکهو گل از گلش شکفت. هنوز داستان «بهار عربی» و اینها به این شکل، اون داستان بیداری اسلامی اوایلش بود ولی خب به این شکل هنوز نبود این قضایا. به وجد اومد، گفت: «میشه یک عکس با هم بگیریم؟» حالا مثلاً نمیدونست که ما آخوندیم، نه هیچی. لباس احرام فقط صرف اینکه فهمید ما ایرانی هستیم، یعنی این عشق به این ملت ایران عجیب بود تو همه کشورها. حالا خصوصاً تو حجم یعنی توی طواف که همه با هم جمعند، این خیلی نمایان است که چقدر این دلها به هم وابسته است.
مینشستیم توی، من بیشتر جلوسم روی کوه صفا بود، تو مستحب هم هست قرائت قرآن و اینا رو به کعبه هم هست و هوا هم خوب خیلی گرمه سایهبانم که نداره. ولی یک جا پیدا کنی که سایه داشته باشه به برکات خاصی هم داره کوه. بعد گاهی میآمدم افراد مختلف. یک پسره مال ترکیه بود مثلاً اومد نشست و چقدر ما با هم گپ زدیم. یکی دیگه مال پاکستان بود چقدر با هم گپ زد. و همینطور هیچ فاصله بین ماها نیست. یعنی تعجب! کی ما رو اینقدر از هم جدا کرد؟ اون روزی که رژیم صهیونیستی از این منطقه محو بشه، معلوم میشه کی داشت ما رو از هم جدا میکرد. کی تو همین مملکت اینقدر ما رو از هم جدا کرد؟ کین همسایهها رو اینقدر به جون هم انداخت؟ کی مردم اینقدر نسبت به هم جری کرد؟ همین فتنه زن زندگی آزادی، این پسر مؤمنه این جوانه، بچهمحلش اینو بگیرن، به قتل صَبرش بکشن. کی این کارو کرد؟ کی بودنش همهاش مایه تشنج، مایه انشقاق رژیم صهیونیستی. این نفس که میکشد بین دو تا آدم فاصله میافتد.
روایت داریم میفرماید که دوتا یهودی، دوتا یهودی با یک مسلمون خلوت کنند، در گوش هم پچپچ میکنند چه شکلی اینو بکشند. دوتا یهودی با هم خلوت بکنن، اگه مسلمون اونجا باشه، پچپچ میکنن چه شکلی اینو بکشن. ذات اینها جنایت، ذات اینها آدمکشی، ذات اینها به هم پراندن است. یک دونه از اینها نباید رو کره زمین زنده بمونه. یک دونه از اینها صغیر و کبیر. صغیر؟ ما بچه کشی نمیخواهیم بکنیم. بچههاشونو میگیریم خودمون تربیت میکنیم. یک دونه از اینا، تنفسشون رو کره زمین، همین تنفس این دیاکسید کربنی که این پس میده، فتنه میجوشه. یعنی این اصلاً نفس کشیدنش خطر است، سم است برای بشریت. بودنش اصلاً، بودنش هرجا باشه. بابا اینا رو خود اروپایی ها گردن نگرفتن دیگه. مفصل تو اون «به وقت شام» عرض کردم، خود این ها گرفتن اول از همه اینا رو دستهجمعی جمع کردن پرشون دادن. هرجا بودن فتنه کردن، هرجا بودن جنایت کردن، هرجا بوده خیانت و خباثت و کثافت از وجود اینا منتشر میشه. ذاتاً کثافت. حتی اگه دولت تشکیل نمیدادن و غصب حکومت نمیکردن و غصب سرزمین نمیکردند، بودنشون جنایت بود. خود اروپایی ها اینا رو میانداختن بیرون شهر و حسین... اردوگاه معین میکردن و اینا که اینا تو شهر نباشن. خود اروپایی از اینا احساس ترس داشتند. حالا که دیگه الان اومده قدرت هم دستش باشه و بمب اتم دستش باشه و موشک دستش باشه و اینا. این پوشک بچه هم دستش باشه باهاش جنایت میکنه. خطرناک. چه برسه موشک!
و انشاءالله اون جماعتی که بشریت را از شر اینها خلاص خواهد کرد، ماییم انشاءالله. خدا این توفیق را با این نگاه، این وقایع را و آنها را تحلیل بکنیم. خدا این توفیق رو به ما داده. این فرصت رو برای ما فراهم کرده. بین این همه آدم رو کره زمین، این همه موجود دوپا رو کره زمینه ولی هیچکدومشون الان این افتخار رو ندارن که بتونن صهیونیست بکشن. افتخاریست که نصیب من و شما شد. چقدر شیرینه! واقعاً جنگ رو باید این شکلی دید. آقا کشتن دشمن خدا. ما فقط از عاشق شهادتیم. اینم یک چیز نصفه و غلطیه که بین ما شکل گرفته. این «عشق شهادت» رو فقط به «عشق شهادت» پرداختیم که بکشیم و کشته بشیم. فقط این «عاشق کشته بشیم»اش، اون «بکشیمش» خیلی شورانگیزتر از «کشته بشیمش»ه. دندون، «بکشیمش» کمتر گفتیم. یک وقتی بنده هم انتقادی میکردم میگفتم هیچ فیلمی از عکسی از سردار سلیمانی و فیلمی از سردار سلیمانی معمولاً تلویزیون و رسانههای ما نشون نمیده که ایشون مشغول تیراندازی باشه. با اینکه فیلم موجوده از اینکه ایشون داره یک جاهایی شلیک میکنه. یعنی چهرهای که حتی یک دورهای هم من تو تهران سلاح نمیخواستم دست بگیرم و اینا که زود جمعش کردن. این تصویرهای فانتزی سردار سلیمانی عظمتش به این است که کشت و کشته شد. پدر اینا رو درآورد. امیرالمؤمنین هم فقط در مورد کشته شدنش میگیم.
یک سالی بنده یادمه هفده هجده سال پیش توی دانشگاهی در مورد یک کوچولو در مورد اینکه آقا امیرالمؤمنین چه شکلی دشمن رو میکشت، دانشگاه اعتراض کردن آقا این حرفها خشونتآمیزه، اینها رو نگید. یا مثلاً در مورد گردن زدن آقا در جنگ گردن باید بزنی. «فَضَرْبَ الرِّقَابِ» رو که قرآن گفته. ما اینقدر که این کارو نکردیم و نگفتیم و اینها الان نماد گردن زدن شده داعش. در حالی که اولاً که تمیزترین مرگ برای اینکه بیدردسر، بدون آزار دیگه این طرف زجرکش نمیکنیم. اعدام پدر طرف در میاد. گردن میزنی خلاص. بله. حالا همین الانشم ظرفیتش نیست ها. یعنی همینا هم که گفته بشه میگن که بله کمکم ظرفیتش میاد. ما که همه حرف زدیم اول فحششو خوردیم بعد دو سال تازه چیز شده، رو دهنم افتاده. بگذار فحش این یکی هم بخوریم چه اشکال. عرض کنم که چاقو تو شکم طرف فرو کنی یا مثلاً شمشیر تو شکمش فرو کنی اینکه بیشتر طرف زجر کش میشه. زدن گردن از جهتی راحتترین مرگ است برای طرف و سالمترین مرگ.
از یک در عین حال این حماسهای که تو این کاره. فضلالرقاب، گردن زدن، شمشیر چرخاندن، درو کردن، اینها باید تو فضای ما برجسته بشه، نمادسازی براش بشه. بریم ببینیم آقای شهدا چند تا رو کشتن. فیلمی که ساخته میشه فقط بخش کشته شدن شهداست. اون بخش کشتنها خیلی نیست که آقا این شهید رفت فلان عملیات زد ۳۰۰۰ تا رو کشت مثلاً. نشون بده ۳۰۰۰ تا جنازه رو نشون بده. اینها هر یک دونه از دشمنان قدرت اینو داشت که آقا مثلاً چند صد تا خانواده رو بدبخت کنه، به خاک سیاه بنشونه. خب الان شما یکم دارید اینها رو به عینه میبینید دیگه که چه موجودات شریر و خطرناکیاند اینایی که دارن جنایت میکنن. الان دیگه مطالبه عمومی که آقا اینها رو زود اعدام بکنید و دستگیر بکنید و اینطور بکنید و اونطور بکنید. و بعد سی سالم میآیند دوباره جماعتی راه میافتن که شما سی سال اعدام کردید و «آیتالله قتل عام». منافقینی که ۶۷ اعدام کردند از همین جنس آدمها بودند. بعد سی سال اون کسایی که اینها رو اعدام کردن شدن متهم، جلاد و شهید با همدیگه عوض شد. حالا انشاءالله به اونجاها دیگه نمیرسد، از اینها چیزی نمیماند که بخواهد در آینده جلاد شهید با هم جابجا بشن.
متمرکز شد باید جلوهسازی بشه، باید تصویرگری بشه، این موجود شرور و شریری که کشته شده چقدر خطرناک بوده. کشتن این چه خدمتی بوده. تعبیری که دیشب آخر جلسه عرض کردم، علامه طباطبایی میفرمایند که احسان انسانیت است. کشتن کافر، کافر جنایتکار، این لطف به همه است. داعش فقط برای مسلمونها آسیب نبود. داعش برای مسیحیان خطرناک بود، برای یهودیان خطرناک بود، برای هر انسانی، بر هر آدمیزادی، برای گاو و گوسفندان خطر داشت. داعش در هر موجودی که روح داشت، حیات داشت، مایه آسیب بود. به مراتب یهودیها و صهیونیستها از داعش بدتر و خطرناکتر. صهیونیستها که باشند از رحم ناپاک اینها، داعشها متولد خواهند شد. متولد میکنن که بشن سپر دفاعیشون. داستان سفیانی هم همینه. اون روزی که قرار باشه کیان رژیم صهیونیستی در معرض زوال قرار بگیره ما آخرین نسخهای که رو میکنه یک کمربندی از اون شریک استراتژیک تاریخی خودش در بین مسلمین که بنیامیه بودند ابیسفیان باشند، اونا رو سپر میکنه. کم هم نداره. میبینی جولانی همین حرفاشو آدم وقتی میخونه میگه ما با اسرائیلیها تو یک جبههایم. هر دو دشمن مشترک داریم. دشمن مشترک آدم. مثلاً شما فرض کنید مثلاً یکی بیاد بگه آقا من و کرونا با همدیگه یک دشمن مشترک داریم. دشمن مشترک همهتون با همدیگه چیه؟ تو تو چی هستی که با کرونا کنار هم قرار میگیری و میخواهید با یک دشمن مشترک بجنگید. اون دشمن مشترکتون سلامتی آدمیزاده دیگه. همینه دیگه. این بنیامیه همیشه همین بودن با یهودیها دشمن مشترک داشتند.
واقعاً هم راست میگویند. تعبیر روایت من میگوید نه، یهودیان این امت. اینا که باشن، بودن اینها، اون جایی که یهودی و صهیونیست هست، زیستگاه پرورش تروریست است. زیستگاه جنایت. تا اینا هستند رو کره زمین جنایت هست، قتل و غارت هست، آدمکشی هست، کودککشی هست. رژیم صهیونیستی باید زائل بشه از روی کره زمین. نه فقط رژیمش و دولتش، آدماشم باید نابود بشن. محبت یهودیها رو تو فضای بینالمللی خوب به دعوایی بود که یهودیها رو تو دریا میاندازیم و وقتی رهبر انقلاب فرمودند که نه ما یهودیها رو تو دریا نمیاندازیم، رژیم صهیونیستی که از این مملکت دستشو برداشت از فلسطین یک رفراندوم میذاریم، یهودی هم رای بده، فلسطینی هم رای بده، حکومت تشکیل. قبل از این بود که به ما تعرض بکنه. الآن دیگه این حرفا نیست دیگه. رفراندوم و اینا نداریم. الآن هر کدومشون که تو اون خاک باشند هدف برای کشته شدن، البته ما زن و کودک رو فعلاً وارد این داستان نمیدونیم ولی اولاً که اینا همشون مجرمن. ما در اسرائیل هم شهروند معمولی هم نداریم و هرکی هم که اونجا هست اولاً غاصبه و مسلح و درگیر در جنگ. ولی از اون طرفم اگر بنا باشه به اینکه ما هیچ ابزاری برای بازدارندگی، این نکته مهمیه دقت بهش داشته باشی چون در آینده قطعاً اینها محل شبهه واقع خواهد شد. اگه قرار باشه ما ابزاری برای بازدارندگی جز آسیب زدن به خونههای اینها و کشتن زن و بچهشان نداشته باشیم و تو زن و بچه اینها رو نکشیم اینا دست برندارن از کشتن زن و بچه ما، به حکم قرآن «فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ». ما تا وقتی که اونا دست از تجاوز برندارند و اون سطحی از تقابل که بازدارنده نباشه برای اینکه اینا دست از تجاوز بردارند، تا به اون نقطه نرسیم رها نمیکنه. یک وقتی ممکنه اون نقطه بمب اتم باشه، یک وقتی ممکنه کشتن زن و بچه باشه.
توجه داشته باشید اینکه گفته میشه آقا ما بمب اتم در هیچ حالتی نمیسازیم، این «هیچ حالتی» مال حکم ابتدایی اشه. بله ما در صورت طبیعی و عادی سلاح کشتار جمعی که توش انسان مظلوم و بیگناه بخواد کشته بشه استفاده نخواهیم کرد. کودک کشته بشه، زن کشته بشه، حیوان کشته بشه. ولی اگه بدونیم که آقا هیچ راهی نیست برگردم. تو استفاده نکنی او استفاده میکنه و برای دفع شر او راه دیگری نداری. اگه به اینجا برسیم به عنوان حکم ثانوی و اضطراری همه اینها انجام خواهد شد. اینها بحثهای مهمیست گاهی بعضیا یک طوری حتی احکام رو میگن که خود همین ایجاد ضعف در برابر دشمن میکنه و «یَجِدُوا فِیکُمْ غِلظَةً» اینا باید در شما غلظت ببینند. حالا باز من نمیخوام بیام برگردم به دولت و نقدهایی که حالا به مسئولینمون داریم. نوبت در شما شدت ببینند. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکفّارِ» باید باشید. در شما غلظت باید ببینند. باید ببینند که با این رفتاری که کرده شما اشد مجازات رو براش در نظر گرفتی. انشاءالله و اینطور و اگر اونطور و اینام فعلاً نداره. بعد که اومد برادرشو ثابت کرد و واقعاً عذر کشید، عذر زد که آقا من غلط کردم، بعد منت میذاریم سرش. آرام آرام یک راههایی میذاریم برای اینکه حالا شرایط دیگری رو باهاش مثلاً توافق بکنیم.
من که از همون اول که زدیم میآییم بگیم که آقا مشکلی نداریم. زمین دادن برای تعرض به طرف مقابله شما شدت غلظت هم که نشون بدی اون سگ هاره اون ضربشو میزنه. شدت که نشون نمیدی با انگیزه و با جرأت میزنه. خیلی مهمه شما باید یک کاری بکنید که این جرأت در طرف مقابلت از بین بره. ببینه که آقا هزینه این کاری که داره میکنه خیلی سنگینه. خصوصاً که اینا موجودات ترسوئی هم هستند. قرآن هم به این مطلب تأکید دارد در سوره مبارکه حشر اینا وارد معرکه مرد میدان و معرکه نیستند. هرچی هم که دارن از سر کیسه کردن بقیه و پیش کردن بقیه است. بقیه رو میفرستن جلو. آدم این داستان نیست. همیشه ما عقبیم. «فی قُرًى مُحَصَّنة». با شما درگیر میشن یا جاهای دژبندی شده و همیشه زیر گنبد آهنین. هیچ وقت بیرون نمیاد. مرد آفتابی شدن نیستند. باید بکشیم وسط میدون. این اون چیزیه که نقطه مزیت شما نسبت به اونه.
دیگه چی؟ حالا قبل از اینکه این آیات رو ادامه بدیم یک نکته دیگری که هست توی این میدان تقابل شما از شگردهای گوناگون باید استفاده کنید برای ایجاد هیجان و ایجاد موج اجتماعی. اینم نکته مهمی است. تو همین قضیه زن، زندگی، آزادی فلان زنیکهای که تو پارتی بوده، عرق زیاد خورده. شب اومده بره خونه از ماشین پیاده شده افتاده توی دره بغل ساختمونشون مرده. اینو جنازهاش رو دست میگرفتن به عنوان کشتهشدگان نهضت مهسا، جزء شهدا اسمشو فاکتور میکردن. فلان کس مثلاً قرص چه چیزی رو مصرف کرده. اون یکی خودکشی کرده بود، اون یکی از سر تیرآهن خودشو پرت کرده بود پایین. نیکا بود، چی بود؟ نیکا کرمی. مال کرج بود، کجا بود؟ اینا رو تبدیل میکردن به شخصیتهای ممتاز و تراز و موج آفرین خودشون. خوب شما به تقابل. تقابل فقط توی میدان موشک و اینها نیست. شما تو عرصه رسانه و عرصه گفتمان و موجسازی باید تقابل داشته باشی.
خب این حرکتی که امروز رخ داد در شبکه خبر، یک حرکت فوقالعادهای بود. این بانوی عزیز سرکار خانم امامی، این بانوی مؤمن تو عرصهای که دشمن تهدید کرده که اینجا رو خالی کنید، میگه: «میخوام بزنم.» صداها هم داره میاد که مشخصه داره میزنه یا زده. اونجا نشسته میگه این صدایی که دارید میشنوید برای کور کردن صدای حقیقت. با اون زبان بدن مستقیم و پرقدرت از یک زنی که اینجا طبیعتاً به طبیعت زنانه خودش باید فرار کنه، جیغ بکشه، گریه کنه، زیر میز وایساده. اونجا بقیه هم میآیند به زور میبرنش. دکور صحنه داره میفته رو سرش. گرد و خاک پشت او بلند شده. بدم میره سریع. بعد چند دقیقه برمیگرده توی استودیو جدید. اینها اتفاقات... اینها اتفاقات تاریخی است آقا. مگه چند بار بشریت از این صحنهها دیده؟ چقدر مگه این عالم ظرفیت داشته اینجور چیزایی دیده بشه؟ بعد تو نقطهای که او میخواهد اون نقطه رو تبدیل کنه به نقطه ایجاد رعب و وحشت. رو آنتن زنده میخواهد همه رو بترسونه. میخواهد ضعف و ذلت شما رو به چشمت بکشه. ببین هیچی نیستی. ببین جلو چشم همه زدم لهت کردم. میدان. اینا چیزای فوقالعاده است. این فقط از ایمان میجوشه. از غیر مؤمن این چیزها در نمیاد. اونجا وایساده با شهامت، با فریاد رسا، با صلابت. منجر مجری ترک نمیکنیم. اونجا وایسادیم. اینجورین. این باید سریع تبدیل به یک نماد بشه. باید تبدیل به یک جریان بشه. این باید پشت بندش اتفاقاتی بیفته. خب این فرصت رو چرا ول میکنید؟ این باید بشه تبدیل به این صحنه. این حرکت باید تبدیل بشه به پروفایل. این اسم باید بشه هشتگ. این شخصیت باید بشه یک قهرمان ملی. تبدیل به یک جریان بشه، تبدیل به یک نماد بشه. نماد زن ایرانی در برابر این تهدید اینه. اون واقعیتی که جلو چشم آمد اینه. همه زنهای ایرانی تو خونهها اینند. همین زن ایرانیه. این واقعیت ماست. فرار میکنه نره میزنه التماس میکنه. یک چهار تا زن هرزه دیگه پیدا میکنه واست میکنه نماد. کما اینکه کرده دیگه. از این کارا زیاد میکنه. شما باید سریع بدل بزنی حماقت اوست.
رسانه ملی برمیگرده به نقطه اوج خودش. یعنی دقیقاً این میدان باعث میشه که رسانه ملی، صدا و سیما میشه میداندار روایت جنگ با اسرائیل. مرجعیت رسانهای میده به تلویزیون. اینها حماقت و خریت رژیم صهیونیستی است. یعنی واقعاً الحمدلله الذی جعل اعدائنا من الحمقا. قبلاً نکته طلایی را عرض کردم از جناب ملاصدرا که خیلی نکته بینظیری است. اولین باری که بنده اینو خوندم انگار شاداب شدم. ملاصدرا میگه که آقا نبرد با شیاطین، نبرد انبیا و شیاطین، نبرد عقل و وهم است. ساحت وجودی و مرتبه وجودی شیاطین مرتبه وهم است. مرتبه وجودی انبیا عقل است. و وهم نه تنها توان تقابل و جنگیدن با عقل نداره، بلکه هرچه بکنه در تسخیر شیاطین مسخر انبیایند. بخواهند و نخواهند، بدانند و ندانند، هرچه میکنند خدمت به انبیاست. خیلی نکته نکته فوقالعادهای است.
کی میخواد با کی بجنگه؟ نتانیاهو با سیدعلی خامنهای؟ اصلاً اسم این دوتا کنار همدیگه میاد آدم خندهاش میگیره. این مرد دانا، زیرک، سیاس. او مسد نتانیاهو توی دولتهای خودمون اومدن و رفتن. ۱۰۰ تا از این افعیها تو آستینمون بودن نیش بزنن. از اونجا میخواهی بزنی؟ ما چیزایی که از سر گذروندیم تو این انقلاب و این افعیایی که تجربشون کردیم هر یک دونهاش برای پودر کردن هزار تا انقلاب کفایت میکرد. یا نمیخوام این وسط دامن بزنم به یک سری وقایع تلخی که توی حالا این زمانایی که نیاز به همدلی بیشتر داریم دل چرکینی میاره. ولی به هر حال دولتهای گذشته خودمون رو یک مروری بکنیم دیگه. جلو چشممونن دیگه. بعضی آقای خاتمی، آقای روحانی، آقای احمدینژاد. هر یک دونهاش برای نابود کردن یک انقلاب کفایت میکنه. حالا بعضیهاشون هم که به رحمت خدا رفتن دیگه، حالا اسمی ازشون... خدمت شما عرض کنم که این مرد سیاس که اینجور کسایی دور و برش بودند، با اینجور افکاری، با اینجور شخصیتهایی، اینها رو مدیریت کرد. از سوی اینها آورده برای انقلاب تولید. زیر چتر خاتمی ایران و موشکی کرد. زیر چتر خاتمی که بیرونیها فکر کردن دولت اصلاحات که اومد کار انقلاب تمام شد. زیر اصلاحات ایران رو کرد موشکی. کی با کی میخواد بجنگه؟ همه این شیاطین اومدن آخرم ما که شدیم اسکل این نظام، اینا. ما که اینا فقط از ما بهرهبرداری کردن. که این چی شد پس؟ همینه.
شیاطین در تسخیر انبیا. امروزم رژیم صهیونیستی اینه. ناخواسته و با جنایت داره خدمت میکنه به جمهوری اسلامی. هر نهادی که اعتبارشو تو ذهن مردم بین مردم از دست داده، رژیم صهیونیستی دوباره داره بهش اعتبار میده. توی زلزله اومدن گفتن به هلال احمر کمک نکنید ها! پولو میده به غزه. زیباکلام پول جمع کرد با نوید محمدزاده و چهار نفر دیگه. زلزله کرمانشاه چرا؟ بعد داستانایی پیش اومد که کار نداره. هلال احمر مرجعیت را از دست. ۲ نیروی هلال احمر رو تو ماشین شهید میکنه، دوباره به هلال احمر اعتبار. صدا و سیما اعتبارشو از دست داده میاد صدا و سیما رو بمبارون میکنه، دوباره به صدا و سیما اعتبار. دوباره به سپاه اعتبار. نشون میده که اقتدار این مملکت و امنیت این مملکت رو این نیروی رزمنده که تو فحشکشش کرده بودی این نگه داشته. اینها تسخیر دیگه. تسخیر چیه؟ کار کردن به نفع و در خدمت دیگه. البته میشد خیلی اتفاقات جور دیگهای رقم بخوره. ما یک جور دیگهای پیش بریم که به این روزگار امروز نیفتیم. به هر حال یک بخششم چوب یک سری اشتباهات خودمونه که حالا الان وقتش نیست قبلاً مفصل بهش پرداختم. خیلی از اینا رخ نده. ولی حالا هم که رخ داده هر حرکتی که میکنه هر مهرهای که تکون میده رژیم صهیونیستی و نتانیاهو منفعتش مال جمهوری اسلامی. بزنه جمهوری اسلامی برنده است. نزنه جمهوری اسلامی برنده است. بکشه یک جور بزنه که از اینور کسی نمیره، جمهوری اسلامی برنده است. یک جور بزنه که از اینور کسی بمیره، جمهوری اسلامی برنده است. در افتادن با حق حقیقت در افتادن با نور.
شما پا بذار رو نور چی میشه؟ فردا سر ظهر آفتاب گرم دلنشین قم دمای ۴۴ درجه، یک تست بکنیم ۴۵، ۵۰ سر ظهر. یک تستی بکنیم. این تمرین، تمرین میدم برای کلاس فردا. زیر آفتاب برید محکم پاتونو بکوبونید روی نوری که افتاده رو آسفالت. چی میشه؟ تا پاتو محکم میکوبی نگاه میکنه نور و پاته. اصلاً مگه میشه این نور و لگد کرد؟ محکم با یک دست سنگین بخوابون تو این نوری که افتاده رو این سنگ، رو خونه. نور رو دستته. چی میخواهی از بین ببری؟ با چی میخواهی چیو از بین ببری؟ با دست و پا افتادی به جون نور. چی میشه؟ فائق بر توئه. مگه میشه با این در افتاد؟ «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِم». چی میشه؟ «والله متم نوره». عیان میشه هی تازه میاد وسط همه رو نشون میده. یعنی تازه این، این همون نکتهای است که عرض کردم. او که میزنه تازه جواهر وجودی این مؤمنین خودشو عیان میکنه. اون احمق میخواد بزنه که اینا رو از میدون به در کنه. او میزنه، ایمانها میزنه بیرون. بدتر میشه.
حالا وقتی خدا نکنه البته این اتفاق رخ بده. وقتی تو هر خانوادهای یک شهیدی قرار گرفت چه اتفاقی میافتد؟ وقتی تو هر محلی شهید داشتیم چه اتفاقی رخ میده؟ مردم میترسن؟ دیگه عقب میشینن؟ یا نه، دیگه کی جرأت داره حالا از اسرائیل حمایت کنه؟ دیگه کی جرأت داره یک چیزی بگه که نتانیاهو همینو بگه؟ این داستان ماست. تو این میدانم از هر آن چیزی که هست باید استفاده کرد. زمان جنگ بدر طرف مقابل شعار میداد، پیغمبر دیدن که اینا شعار تولید کردن. خود پیغمبر شروع کردن شعار تولید کردن که از همین سوره مبارکه «الله مولانا ولا مولا لکم». شما باید هشتگ تولید کنید، شما باید شعار تولید کنید. جریان جنگ آقا باید تو صحنه عمومی خودشو نشون بده. این خلاقیت میخواهد. پشت ماشینها باید خودشو نشون بده. آدمای حزباللهی و مؤمن اونایی که کنشگرند و دیگه کنشگریشون واضحه. یک وقت هست یک کسی نیروی امنیتی خب اون هیچی. سخنران همه میشناسنش. میدونن این دیگه از این به بعد با چفیه باید ظاهر بشه. تو سخنرانی محرم، منبریها باید با چفیه ظاهر بشن. عزادارا با چفیه باید بیان. چفیه لباس رزم است. نماد رزم این مردمه. نماد رزمندههای ما بوده. این لباس رزمندههای ماست. این پرچم رزمندههای ماست. هر کسی که منعی نداره، حالا یک کسی یک منعی داره یک دلیلی داره اون حسابش جداست. هر کسی که منعی نداره این، اینا میشه جریانسازی. اینا موج ایجاد میکنه. اینا فضا رو برمیگردونه. وقتی تو خیابون، تو مترو اومدن دیدن که آقا ۵۰ نفر چفیه به دوش اومدن میدان اول. آقا میدان عوض شد. میدان سه سال پیش و داستان زن زندگی آزادی و اون جو حاکم، اون سلطنت شیاطین. شرایط عوض شده. خیلی اوضاع عوض شده.
این تهران دیگه تهران پارسال نیست. تازه شروع شده. تازه داستان شروع شده. خیلی اتفاقات داره رقم میخوره. زمان و زمینه برای کار کردن شما نیروی حزباللهی مؤمن فراهم شده ولی ماها معمولاً یعنی نه ذوقشو داریم، نه بلدیشو داریم، نه گاهی انگیزهشو داریم برای اینکه جریان بسازیم. الان شما باید بیای تشییع شهدا رو جریانساز بکنید. معرفی شهدا، شهدا رو معرفی بشن. طرف مقابل از جنازه عرقخورش شهیدسازی میکنه و موج ایجاد میکنه، ترند میکنه. تو مغز همه فرو میکنه. اسم خودمونو، مادر اونو، خاله اونو، محله اونو، مدرسه اونو، معلم اونو، همه رو میاره. یک نوید افکاری قاتل برمیداره از سر اینکه این کشتیگیر بوده. حالا یک زمانی چه داستانها درست میکنه. اون بازیگر هم خواب دیده بود نوید بهش گفته: «خودتون برای یک جشن بزرگ آماده کنید.» که الحمدلله داریم آماده میشیم برای جشن بزرگ. جشن بزرگ آماده کن از چی موجسازی میکنه؟ شخصیتسازی میکنه. بین ماها یک وقتی اصلاً دیگه نمیخوام به اینها بپردازم. کینهها و حسادتها و ناراحتیم میشیم که مثلاً این یکهو شد شخصیت فلان. مثل وسط جنگیم آقایون، رفقا، عزیزان، بزرگوارا. وسط یک جنگ واقعی هستیم. جنگ، جنگ واقعی. هنوز بعضیا باورشون نشده جنگ شده. آقا در ایران جنگ شد. ما پارسالم داد میزدیم جنگ شد. حالا صدای ما که الحمدلله به جایی نمیرسه. وارد شد. اون موشکها هم که اون موقع خورد گفتیم بعدها رو که بزنه دیگه نمیری پشتبوم عکس بگیری، فیلم بگیری، بگی بخندی، چایی بخوری. بعدیش دیگه تازه الان که فعلاً داره تأسیسات میزنه هنوز به خیابون و مسجد و اینها نرسیده. قاعدتاً ایشالا که به اونجا نرسه. انشاءالله ما کارو تموم کنیم به اونجا نرسه. ولی قاعده جنگش این است که به مسجد و محراب و هیئت و حرم و اینام میرسه. این زد و خوردها ادامه دارد. این میدانیست که ما توشیم. الان شروع شده. به این سادگیها هم از این قضیه در بیا نیستیم. چون یک طرفی تو این معرکه است. این راهی نداره برای خروج از جنگ. این بجنگه میمیره، نجنگم میمیره. لااقل باید قبل از کشته شدنش بکشه. اگه چهار تا رو بکشی یک امیدی به زنده موندن داره. ما توی میدانی این جنگو باید جدی گرفت. این جنگو باید باور کرد. این یک جنگ همهجانبه و رسمی است و باید به مختصات جنگی حضور و کنش داشت.
شماره دانشجو در دانشگاه به عنوان یک عنصر و یک میدان در این جنگ باید فعالیت بکنیم. شماره رسانهای من احساس میکنم حال و هوای خود بچههای صدا و سیما هم عوض شد از امروز. یعنی از امروز اصلاً جنس کنشها عوض میشه. یعنی یک روح انقلابی تو خود اینها دمید. این احمق خبر اخبار نمیدانم. نمیدانم اگه شما در جریانش هستید چند تا شهید داده. اتفاقی میشه همکارایی که شهید شدن. توی وسط معرکه صدا و سیما رو تبدیل به یک سنگر کرد. همکاران این شهدا را تبدیل به همسنگران این شهدا کرد. کارهای رسانهای اینها را تبدیل به میدان رزم اینا کرد. این حماقت این موجودات خبیثه. اینو که عرض میکنم اینها در خدمت انبیا خدمت میکنن. ما چقدر باید خرج میکردیم؟ چقدر باید دوره و کلاس میذاشتیم؟ چند تا شذه رو تو مدرسه تعالی طرف طی میکرد یا بشود یا نشود که مثلاً یک کنشگر رسانهای ما با روحیه انقلابی و عرق جهادی مثلاً کار بکنه. یک موشک زد همه اینها رو کرد مجاهد فی سبیل الله. حالا اینها که اونجا بودن چه جای دیگه که اونجا نبودن با چه عشقی حالا به اونها ملحق خواهند شد. اون یک میدون شد. یک موشک میزنه عسلویه اونجا میشه یک میدون. یک موشک میزنه تأسیسات نفتی و تأسیسات برق و گاز و فلان و اینها. اینها یعنی اون کسی که تا به حال داشت کارمندی اونجا کار میکرد، برق تولید میکرد، الان دیگه با انرژی نابودی اسرائیل اونجا داره کار میکنه. مگه این آدم دیگه میشه جمعش کرد؟ اونم نابودی اسرائیلی که تو فرهنگ ما گره خورده به ظهور امام زمان. امواج معنویت و مهدویت را از این مملکت برد. با هر ترقهای که اینجا میزنه یک شعلهای از آتش عشق امام زمان را داره شعلهور میکنه تو دلها حتی اون آدمایی که خیلی دور بودن، خیلی غافل بودن، خیلی حواسشون پرت بود. امسال محرم خواهید دید، عاشورا خواهید دید انشاءالله چه عاشورای متفاوتی خواهد شد. به خباثت و حماقت این رژیم صهیونیستی همه رو داره هل میده تو بغل امام حسین.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه چهل و چهارم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه چهل و پنجم، بخش اول
آن مانایی
جلسه چهل و پنجم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه چهل و ششم، بخش اول
آن مانایی
جلسه چهل و ششم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه چهل و هفتم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه چهل و هشتم، بخش اول
آن مانایی
جلسه چهل و هشتم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه چهل و نهم، بخش اول
آن مانایی
جلسه چهل و نهم، بخش دوم
آن مانایی
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات آن مانایی
جلسه چهاردهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه پانزدهم، بخش اول
آن مانایی
جلسه پانزدهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه شانزدهم، بخش اول
آن مانایی
جلسه شانزدهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه سوم
آن مانایی
جلسه چهارم
آن مانایی
جلسه پنجم
آن مانایی
جلسه ششم
آن مانایی
جلسه هفتم، بخش اول
آن مانایی
در حال بارگذاری نظرات...