برخی نکات مطرح شده در این جلسه
* ارتداد در عاشورا، ثمره نفوذ یهود و نصارا در ساختار سیاسی و انحراف اموی.[2:00]
* عاشورا یعنی؛ صحنه پرده برداری از چهره سلبریتیِ مسیحیزاده (یزید) ، به بهای خون اباعبدالله![11:00]
* روابط پنهان یزید با کفاراهل کتاب و آموزش مسیحی و مشاوره یهودی، فاکتورهای زمینهساز فاجعه کربلا.[17:50]
* نقش امیه یهودیتبار تا سفیانی آخرالزمان؛ در نفوذ ساختاری یهود و نصارا در امت اسلامی.[21:55]
* در منطق قرآن همافقی با یهود و نصارا، یعنی"ارتداد"، وهمپیمانی دولتهای عربی با اسرائیل، مصادیق امروزی آن![30:28]
* پیوند عاطفی- سیاسی کشورهای عربی با آمریکا نشانهی عبودیت در برابر کفر است و تضاد کامل با ولایت اهلبیت.[36:38]
* تبیین معنای ولایت در نگاه علامه طباطبایی، و ارتباط آن با سنخیت و امتزاج روحی.[30:40]
روضه: روایت دردناک کودک سه ساله در خرابه های شام تا کودککشیهای ویرانههای غزه...[50:30]
متن جلسه
هوش مصنوعی :
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
الحمدُ للهِ ربِّ العالمين، و صلی الله علی سيدِنا و نبينا أبِیالقاسمِ المصطفی محمد، اللهم صلِّ علی محمدٍ و آلِ محمد، و علی آلهِ الطيِّبينَ الطاهرين، و لعنةُ الله علی القوم الظالمينَ من الآن إلی قيامِ يوم الدين.
«ربِّ اشرح لی صدری و يسِّر لی أمري، واحلل عقدةً من لسانی يفقهوا قولي.»
در جلسات گذشته گفتیم که جامعه اسلامی، بهتدریج دچار ارتداد شد. مرحلهای از این ارتداد با رحلت یا شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آغاز شد؛ مرحلهای شدیدتر، پس از آن تا زمان شهادت امام حسین علیهالسلام ادامه یافت؛ و اوج این ارتداد در واقعه عاشورا و شهادت آن حضرت به وقوع پیوست. چنانکه در روایت آمده است: «ارتدّ الناس بعد الحسین إلّا ثلاثه»، یعنی پس از شهادت امام حسین علیهالسلام، مردم جز سه تن، همگی از دایره ایمان خارج شدند.
🔹 تحلیل قرآنی ارتداد
در قرآن کریم، بهویژه در سوره مبارکه «مائده»، معنای ارتداد تبیین شده است. خداوند میفرماید: اگر شماها مرتد شوید، من گروهی را خواهم آورد که پنج ویژگی دارند:
۱. یحبّهم و یحبّونه؛ آنان خدا را دوست دارند و خدا نیز ایشان را دوست میدارد.
۲. أذلّة علی المؤمنین أعزّة علی الکافرین؛ نسبت به مؤمنان فروتناند و در برابر کفار با صلابت.
۳. یجاهدون فی سبیل الله؛ در راه خدا جهاد میکنند.
۴. لا یخافون لومة لائم؛ از سرزنش کسی نمیهراسند.
بنابراین، کسانی که پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله تا زمان امام حسین علیهالسلام مرتد شدند، فاقد این پنج ویژگی بودند. جامعهای که این پنج خصلت را در خود نداشته باشد، در نگاه قرآن، یک جامعه مرتد است؛ ولو نام اسلام را بر خود نهاده باشد.
و از این پنج ویژگی، آنچه مورد تأکید خاص خداوند است، عزت در برابر کفار و ذلت در برابر مؤمنان است. قرآن در همین سوره مائده هشدار میدهد: «لا تتخذوا الیهود و النصاری أولیاء»؛ یهود و نصاری را ولی و سرپرست خود نگیرید.
🔹 اهل کتاب، نامی فریبنده برای باطنی ملحد
در فرهنگ قرآنی، اهل کتاب بودن دلیلی بر ایمان نیست. علامه طباطبایی تصریح میکند که تعبیر «اهل کتاب»، اسمی راهزن و گمراهکننده است. چون وقتی میشنویم کسی «اهل کتاب» است، ناخودآگاه تصور میکنیم که به خدا و پیامبری ایمان دارد؛ حالآنکه یهودیان قائلاند «یدُ الله مغلولة»؛ یعنی دست خدا بسته است! یا میگویند: «إنّ الله فقیر و نحن أغنیاء»؛ خدا فقیر است و ما توانگریم!
مسیحیان نیز قائلاند: «إنّ الله ثالث ثلاثة»؛ یعنی خداوند یکی از سه خداست! کدام توحید؟ کدام کتاب آسمانی؟ اینها فقط بهظاهر اهل کتاباند، اما در باطن، مشرک و ملحد و نژادپرستاند. فساد اصلی از ولایت کفار، خصوصاً کفار اهل کتاب آغاز میشود. اگر جامعهای از ولایت اهل بیت علیهمالسلام فاصله بگیرد و به ولایت اهل کتاب تمایل پیدا کند، فساد از همینجا ریشه میدواند.
🔹 ولایت کفار، ریشه فساد اجتماعی
جامعهای که دچار فساد میشود، الزاماً فقط مبتلا به شرابخواری و فحشا و فساد ظاهری نیست. اینها همه بزهکاریهای ثانویهاند. ریشه اصلی، در ولایت کفار است. وقتی کسی، بهجای آنکه زیر پرچم ولایت اهلبیت علیهمالسلام قرار گیرد، دل به کافران اهل کتاب بسپارد، آنگاه همه فسقها و فجورهای دیگر از دل آن بیرون میزند.
در همان سوره مائده، خداوند پس از بیان بحث ارتداد، بلافاصله میفرماید: «یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصاری أولیاء». این یعنی یهود و نصارا را ولی خود نگیرید؛ اگر این کار را بکنید، از دایره اسلام خارج شدهاید.
🔹 نفوذ بنیامیه و ظهور شجره ملعونه
آغاز فساد علنی با ورود بنیامیه به قدرت بود. خلیفه سوم از خاندان بنیامیه بود و از همانجا ساختار حکومت اسلامی بههم ریخت. افرادی که بهتدریج وارد ساختار قدرت شدند، بسیاریشان یا یهودی بودند یا نصرانی.
حضرت ابوذر غفاری، رضواناللهعلیه، نسبت به همین انحرافات اعتراض میکرد. او میدید افراد خبیث، مشکوک، و دارای پیشینه نصرانی یا یهودی، در دربار اسلامی نقش گرفتهاند. پیغمبر دربارهاش فرموده بود: «آسمان بر کسی راستگوتر از ابوذر سایه نینداخته»، اما همین ابوذر را به خاطر اعتراض به آن انحرافات تبعید کردند.
🔹 مادر یزید و ریشه نصرانی بودن او
مادر یزید، زنی نصرانی به نام میسون بنت بجدل کلبی بود. بنیکلب، قبیلهای مسیحی بودند. پدرش و حتی غلام او مسیحی بودند. و عجیب اینکه معلم و شاعر خصوصی یزید نیز یک مسیحی بود به نام اخطل که از شاعران عرب نصرانی و ضداسلامی بود. یزید، اشعارش را نزد همین شاعر یاد گرفت. اشعاری که در آن توهین به اسلام، تجلیل از شرابخواری، و تحقیر نمازگزاران دیده میشود.
🔹 یزید؛ شاعر شرابخوار، خلیفه بیدین
یزید نهتنها اهل نماز نبود، بلکه علناً به نمازگزاران اهانت میکرد. خودش آشکارا شراب میخورد و با افتخار در اشعارش میسرود:
«و إن حرّمتُها یوماً علی دینِ أحمد،
فخذها علی دینِ المسیح بن مریم»
یعنی اگر این شراب در دین پیامبر اسلام حرام است، من آن را بر اساس دین مسیح حلال میکنم!
و در شعر دیگرش میگوید:
«مساجدُ للعباد تُسکنها،
و مجلسٌ علی دُکّةِ الخمار و سقینا»
ترجمه: «بگذارید مسجدها را عابدان پر کنند؛ ما مینشینیم کنار شرابفروش و مینوشیم.»
او در جایی دیگر میگوید:
«ما قال ربُّک ویلٌ للذی شربا،
لکنهُ قال ویلٌ للمصلّین»
یعنی خداوند هیچگاه نفرین نکرده به شرابخواران، اما بر نمازگزاران لعنت فرستاده است!
این سخنان، نهایت جسارت به دین، قرآن، پیامبر، و ارزشهای الهی است. و جالب آنکه عدهای با چنین موجودی بیعت کردند و او را «خلیفه رسول خدا» نامیدند.
🔹 مشاوران نصرانی یزید؛ مدیریت پنهان فتنه عاشورا
یکی از چهرههای کلیدی پشت پرده حکومت یزید، شخصی نصرانی به نام سرجون (در برخی منابع با نامهای سرخون یا سرجیوس آمده) بود که بهعنوان مشاور عالی یزید عمل میکرد. در بسیاری از بحرانهای حکومت، یزید از او دستور میگرفت. حتی وقتی شنید مردم کوفه با امام حسین علیهالسلام بیعت کردهاند، از سرجون مشورت خواست. او گفت: «فقط عبیدالله بن زیاد میتواند این بحران را مدیریت کند. او را به کوفه بفرست.»
همین شد. عبیدالله مأمور کوفه شد، مسلم بن عقیل را به شهادت رساند، و بذر وحشت را در دل مردم افکند. نتیجهاش شهادت امام حسین علیهالسلام شد. پشت صحنه این قتل، نه فقط یک خلیفه فاسق، بلکه شبکهای از مشاوران نصرانی و یهودی بود که با نقشههای مرموز خود، بزرگترین جنایت تاریخ را رقم زدند.
🔹 ولایت یهود و نصارا؛ ریشه ارتداد و انحراف
خدای متعال در قرآن بارها نسبت به «ولایت کفار» هشدار داده است. فرموده اگر کسی ولایت یهود و نصارا را بپذیرد، از آنان خواهد شد: "فإنه منهم". دیگر مسلمان نیست، از آنان است. این همان اتفاقی است که در عصر بنیامیه و در رأس آن در دوران یزید رخ داد.
یزید، از بنیامیه بود؛ و بنیامیه، طبق برخی تحلیلها، ریشه در روم و نژادهای بیگانه داشتند. اصل امیه، جدّ این طایفه، با فرهنگ و مذهب یهود و نصارا درآمیخته بود. بنابراین، یزید نهفقط از نظر رفتاری، بلکه از حیث فرهنگی و تربیتی، کاملاً امتزاجیافته با تمدن کفار اهل کتاب بود. در شعر، در شرابخواری، در بیرحمی و کودککشی، در تحقیر شعائر اسلامی، کاملاً رنگ و بوی آنان را گرفته بود.
🔹 تربیتیافتگان ولایت اهل بیت در برابر امتزاج کفار
در برابر این امتزاج باطل، جریان حق هم هست. ولایت اهل بیت علیهمالسلام نیز امتزاج میآورد؛ اما امتزاج نور با نور. روحهای مؤمن با اهل بیت درمیآمیزد و خلق و خویشان، شبیه آنان میشود.
همانطور که حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه، شجاعت، صلابت، و صفای امیرالمؤمنین علیهالسلام را در خود بازتاب میداد. همانگونه که حاج قاسم سلیمانی با دل به میدان دشمن میزد، چون قلبش به حضرت اباعبدالله متصل بود. این، اثر «ولایت» است؛ دلها را به هم پیوند میزند، خلق و خویها را یکی میکند، تصمیمها، هدفها، و مسیرها را همسو میسازد.
بر عکس آن، یزید است و امثال او. کسی که با یهود و نصارا ممزوج شد، به همانجا کشیده شد: به قساوت، نژادپرستی، کودککشی، و بیرحمی تمام.
🔹 روضهٔ دلخراش: کودککشیِ مستقیم یزید
در میان شهدای کربلا و خانواده اهل بیت علیهمالسلام، تنها یک نفر مستقیماً بهدست یزید به شهادت رسید؛ آن هم نه در میدان جنگ، بلکه در کاخ شام، با خونسردی تمام، و در حالی که هیچکس جرأت اعتراض نداشت. آن شهید، کودکی خردسال بود؛ دختر امام حسین علیهالسلام، حضرت رقیه سلاماللهعلیها.
ما بارها درباره مظلومیت کربلا گفتهایم، اما اینجا قصهای است جدا. اگر کسی بگوید: «کاش این کودک را با شمشیر کشته بودند»، شاید تلخ باشد، اما واقعیتی است. چون جنایتی که بر این کودک رفت، چیزی فراتر از مرگ بود؛ زجرِ تدریجی، تحقیر ممتد، و مرگی از جنس خفگیِ روح.
در دل شب، یزید از خواب آلودگی مستش بیدار شد. صدای گریهای کاخ را پر کرده بود. با خشم پرسید: «این صدا چیست؟»
گفتند: «دختر کوچک حسین، آرام نمیگیرد؛ مدام میگوید بابایم را میخواهم.»
یزید، با آن قلب سنگیاش گفت: «سر پدرش را ببرید و جلویش بگذارید!»
... و چه کردند؟ سر بریدهٔ امام حسین علیهالسلام را، با همان حال، در طشتی گذاشتند و مقابل آن کودک سهساله نهادند.
چه گذشت بر رقیه؟ زانوان لرزان، چشمان خیره، نفسهایی بریدهبریده، و بعد…
بغض، ترکید. دلش شکست. جانش رفت.
به تعبیر برخی از بزرگان، آنچه یزید کرد، از بمباران و موشک و شمشیر هم سنگینتر بود. رقیه را زجرکش کرد.
در منابع آمده: آن کودک، دیگر نفس نکشید. دیگر صدایی نیامد. و صدای خاموش او، هنوز، رسواترین فریاد علیه ستمِ ولایت کفار است.
🔹 غسل و دفن رقیه؛ نشانی از اوج مظلومیت
بعد از شهادت، اهل حرم برای دفن او تلاش کردند. قبر کوچکی در خرابهٔ شام، بینام و نشان، با دستان محزون عمهاش حضرت زینب سلاماللهعلیها. غسالهای آوردند برای غسل کودک. اما غساله بازگشت؛ پرسید: «این کودک، بیماری خاصی داشته؟»
گفتند: «چرا میپرسی؟»
گفت: «بدنش کبود است، تمام بدنش آثار تازیانه دارد.»
زینب کبری علیهاالسلام پاسخ داد: «این کبودیها، اثر تازیانهها و سنگهایی است که در این چهل منزل به تنش زدند.»
ای اهل حرم! ای خواهر حسین! ای صبر مجسم! چطور تاب آوردید؟
اینهمه جنایت، اینهمه زخم، و باز هم ایستادید و گفتید: «ما رأیتُ إلّا جمیلاً.»
این روضه، روضهای است برای افشای ذات ولایت کفار.
ای کاش آن شب، صدای رقیه، در همه دلها میپیچید...
ای کاش جهان، زودتر صدای کودکان کربلا را میشنید…
جلسات مرتبط

جلسه چهل و دو
به وقت شام

جلسه چهل و سه
به وقت شام

جلسه چهل و چهار
به وقت شام

جلسه چهارم : نفاق داخلی، نفوذ خارجی
به وقت شام

جلسه پنجم : جایگاه ایران در مسیر ظهور
به وقت شام

جلسه ششم
به وقت شام

جلسه هفتم
به وقت شام

جلسه هشتم - بخش اول
به وقت شام
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات به وقت شام

جلسه چهل
به وقت شام

جلسه سی و هشت
به وقت شام

جلسه سی و نه
به وقت شام

جلسه سی و هفت
به وقت شام

جلسه چهل و دو
به وقت شام

جلسه سی و شش
به وقت شام

جلسه چهل و یک
به وقت شام

جلسه چهل و سه
به وقت شام

جلسه نوزده
به وقت شام

جلسه بیست
به وقت شام