به وقت شام

جلسه هفتم : نقش ایرانیان در نبرد با ولایت یهود و نصارا

01:01:22
235

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

*مروری بر اهمیت ایمان واقعی و نوید ظهور ایرانی‌ها به عنوان مومنان حقیقی در آخرالزمان با تاکید بر احتمال "بدا".[3:00]

*بشارت های منابع دینی درباره نقش ایرانیان در مقابله با یهودیان ظالم و نژادپرست.[12:00]

*روایت‌هایی از اهل‌بیت علیهم‌السلام درباره نقش شهر قم و قوم ایرانی در نابودی حکومت یهودیان.[14:00]

*نوید تحقق وعده‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام؛ از پایگاه علمی قم تا فرماندهی لشکر امام زمان ارواحنا فداه توسط ایرانیان![24:00]

*بررسی روایات اهل بیت علیهم‌السلام در زمینه پیش‌نشانه‌های منتهی به ظهور، بعنوان عاملی برای تقویت معرفت، صبر و عشق به امام زمان ارواحنا فداه.[34:00]

*پیش بینی امام باقر علیه‌السلام در مورد قیام مشرقی ها و تشکیل حکومت، انقلاب و جنگ قبل از ظهور.[39:40]

*قیام مقدس ایرانیان در مقابل ظلم ؛ چراغ امیدیست برای منتظران ظهور و نوید پیروزی نهایی.[48:00]

*روضه غم و غربت حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها، هنگام وداع با پیکر امام حسین علیه‌السلام...[52:45]

متن جلسه

هوش مصنوعی :
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابی‌القاسم المصطفی محمد
اللهم صلّ علی محمد و آل محمد
و علی آله الطیبین الطاهرین، و لعنة الله علی القوم الظالمین
من الآن إلی قیام یوم الدین
ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی
در جلسات پیشین، درباره‌ی «ولایت یهود و نصاری» و تقابل آن با «ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام» سخن گفتیم و بیان شد که از منظر قرآن کریم، تنها دو ولایت در عالم وجود دارد: ولایت خدا و رسول و امیرالمؤمنین علیهم‌السلام از یک سو، و ولایت اهل کتاب و کفار و مشرکین از سوی دیگر.
قرآن تصریح می‌فرماید که اگر کسی در دایره‌ی ولایت یهود و نصاری باقی بماند، از نظر دین حقیقی، مومن محسوب نمی‌شود. گرچه ممکن است در ظاهر مسلمان باشد، اما در باطن، از اهل نجات نیست. چنین فردی در ردیف منافقان قرار می‌گیرد، دل‌بسته‌ی کافران است و ایمان حقیقی ندارد. قرآن این‌ها را از خود نمی‌داند:
فَإِنَّهُ مِنْهُمْ
یعنی اگر کسی ولایت کفار را بپذیرد، در زمره‌ی آنان قرار می‌گیرد.
در ادامه‌ی آیات، خداوند نوید می‌دهد که در آینده، قومی خواهند آمد که دیگر این‌گونه نیستند؛ قومی که با ولایت اهل‌بیت‌اند، از ولایت کفار برائت دارند، خدا آن‌ها را دوست دارد و آن‌ها نیز خدا را دوست دارند. و این یعنی ایمان واقعی.
روایات متعدد ما، این قوم را مشخص کرده‌اند:
ایرانیان.
در شرایطی که هنوز اسلام در ایران گسترش نیافته بود یا ایرانیان تازه مسلمان، در جایگاه موالی بودند، بشارت آمدن چنین مردمانی داده شد.
این پیشگویی‌ها نکاتی دارد. یکی از آن نکات، موضوع «بَداء» است. بَداء یعنی تغییری که در ظاهر مسیر یک پیش‌آمد رخ می‌دهد؛ ما گمان می‌کنیم چیزی قرار است اتفاق بیفتد، اما خلافش رخ می‌دهد.
مثالی روشن از بَداء، ماجرای مادر حضرت مریم علیهاالسلام است. به او وعده داده شده بود که پسری عظیم‌الشأن خواهد داشت. او نیز نذر کرد فرزندش را وقف معبد کند. اما وقتی فرزندش به دنیا آمد، دید دختر است. گفت:
وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنثى
ظاهر ماجرا این بود که وعده محقق نشده، اما حقیقت این بود که آن وعده، از مسیر دیگری محقق می‌شود. پسر وعده‌داده‌شده، عیسی علیه‌السلام، از همان دختر، یعنی مریم، متولد خواهد شد. وعده الهی تغییر نکرد، اما ما تلقی اشتباهی از زمان و شکل آن داشتیم. این، معنای «بَداء» است.
در بسیاری از نشانه‌های ظهور، امکان بَداء وجود دارد. اصل ظهور امام زمان عجّل‌الله‌فرجه، قابل بَداء نیست، اما جزئیات و کیفیت‌ها ممکن است تغییر یابد. مثلاً درباره‌ی سفیانی، برخی روایات فرموده‌اند که اصل خروج او قطعی است، اما میزان جنایت و گستردگی فتنه‌اش، ممکن است با دعا و تضرع و توسل امت، کم یا زیاد شود.

این بشارت که ایرانیان، قومِ مؤمنان آخرالزمان هستند، بارها در روایات آمده است. و این نه صرفاً یک افتخار تاریخی، بلکه مسئولیتی بزرگ است. ایرانیان، بنا به این روایات، از جمله یاران امام زمان علیه‌السلام خواهند بود؛ فرماندهانِ لشکر او، زمینه‌سازان ظهور، محافظان حرم‌ها و شکست‌دهندگان دشمنان.
در روایات، تعبیراتی آمده که ایرانیان به رهبری مردی از قم یا مردی خراسانی، به مقابله با ظلم و کفر برمی‌خیزند. حتی در برخی روایات آمده که این سید خراسانی، از بنی‌هاشم است و در نهایت، با امام زمان علیه‌السلام بیعت خواهد کرد.
در پاسخ به کسانی که می‌گویند چون ممکن است بدا رخ دهد، نباید به این وعده‌ها دل بست، باید گفت: اهل‌بیت علیهم‌السلام برای تقویت دل‌ها و دمیدن روح امید در مؤمنان، این وعده‌ها را داده‌اند. اتفاقاً مدل بیان این وعده‌ها، همانند روش حضرت یوسف علیه‌السلام در زندان است.
در زندان، وقتی دو زندانی نزد حضرت یوسف آمدند و تعبیر خواب خواستند، حضرت یوسف ابتدا فرمود: «بگذارید بگویم امروز ناهار چه می‌آورند!» و پس از آن، وقتی پیش‌بینی‌اش درباره‌ی غذا درست از آب درآمد، اعتمادشان جلب شد و تعبیر خواب را پذیرفتند. اهل‌بیت هم وقتی می‌خواهند وعده‌ای بزرگ درباره‌ی آینده بدهند، ابتدا وعده‌ای نزدیک و قابل لمس می‌دهند تا آن وعده‌ی دور، باورپذیر شود.
مثلاً در روایات داریم که در آینده، ایرانیان حکومت صهیونیست‌ها را نابود خواهند کرد. این وعده‌ای عجیب بود، مخصوصاً وقتی داده شد که شهر قم، روستایی بی‌آب و علف بود و هنوز حتی اسلام به آن نرسیده بود. ولی امام صادق علیه‌السلام آن روز بشارت داد که حکومت یهودیان، به دست مردمی از قم نابود خواهد شد؛ و سه بار فرمود:
والله، والله، والله، حکومت یهودیان را قومی‌ها نابود خواهند کرد.
در همان روایت، برای گارانتی این وعده‌ی دور، فرمودند: «همین قم، در آینده، پایگاه علمی شیعه خواهد شد. علم از کوفه جمع می‌شود و به قم می‌آید.» این وعده‌ی نزدیک‌تر، اکنون محقق شده است. حوزه‌ی علمیه‌ی قم امروز پایگاه علمی جهان تشیع است. همین تحقق وعده‌ی اول، می‌تواند تضمین وعده‌ی دوم باشد.
پس حتی اگر برخی از پیشگویی‌ها، امکان بدا داشته باشد، نباید به‌خاطر آن، اصل ماجرا را کنار گذاشت. این وعده‌ها، امید می‌آورند، انگیزه می‌دهند، دل‌ها را نرم می‌کنند، عشق به امام زمان را بیشتر می‌کنند، و مؤمنان را آماده‌ی جهاد و قیام می‌سازند.
در ادامه، روایتی بسیار مهم از امام باقر علیه‌السلام در کتاب شریف «غیبت نعمانی» نقل شده است. حضرت می‌فرماید:
«کَأَنِّي بِقَومٍ قَدْ خَرَجُوا مِنَ الْمَشْرِقِ، يَطْلُبُونَ الْحَقَّ، فَلَا يُعْطَوْنَهُ، ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ، فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ، فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ، فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا، وَلَا يُدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ. قَتْلَاهُمْ شُهَدَاء.»
ترجمه:
«گویا قومی را می‌بینم که از مشرق قیام می‌کنند، حق را مطالبه می‌کنند، اما به آنان داده نمی‌شود. دوباره طلب می‌کنند، باز نمی‌دهند. پس شمشیرهایشان را بر دوش می‌گذارند. آنگاه به آنان آنچه خواستند، پیشنهاد می‌شود، اما نمی‌پذیرند تا اینکه قیام کنند. و این پرچم را به‌دست کسی جز صاحب شما (امام زمان) نخواهند سپرد. کشته‌هایشان، شهیدانند.»
در این روایت، چند نکته مهم هست:
• اول اینکه این قوم از «مشرق» هستند، و مراد از مشرق در ادبیات روایی، نواحی ایران است.
• دوم اینکه قیام این قوم، مشروع و الهی است؛ چون حضرت آن را تأیید می‌فرماید.
• سوم اینکه آن‌ها در دو مرحله حق‌طلبی مسالمت‌آمیز می‌کنند، اما چون به بن‌بست می‌خورند، به نبرد روی می‌آورند.
• و چهارم، آن‌ها تا ظهور امام زمان، پرچم را زمین نمی‌گذارند و کشته‌هایشان نزد خدا شهید محسوب می‌شوند.
در پایان این روایت، امام باقر علیه‌السلام جمله‌ای تکان‌دهنده می‌فرمایند:
«لَو أدرَکتُ ذلکَ لَاستَبقَیتُ نَفسی لِصاحبِ هذا الأمر»
یعنی: اگر آن روزگار را درک می‌کردم، جانم را برای صاحب این امر (امام زمان) نگه می‌داشتم.
این تعبیر نشان می‌دهد که قیام آن قوم شرقی، به ظهور متصل است؛ اتفاقی در آینده‌ی دور نیست. همین نزدیکیِ وعده، دل‌ها را گرم می‌کند و امید را زنده نگه می‌دارد.
امام باقر علیه‌السلام با این سخن، بر مشروعیت قیام پیش از ظهور، شهادت در راه حق، و شکل‌گیری حکومت زمینه‌ساز صحه می‌گذارند. این، پاسخی است به کسانی که می‌گویند پیش از ظهور، هیچ حکومتی نباید باشد و قیام‌ها بی‌ثمر است.
این روایت، تجلی امید شیعه به آینده است؛ امید به اینکه اگر ما همان قوم شرقی باشیم که حق‌طلبی کردیم، بارها مطالبه کردیم، جواب نگرفتیم، اما دست از میدان نکشیدیم، ممکن است هم‌سنگر آن نهضت بزرگ باشیم.
به فرموده‌ی امام حسین علیه‌السلام در کربلا، که از زبان حضرت سکینه علیهاالسلام نقل شده:
«شیعتی ما إن شربتم ماءً عذباً فاذکرونی، أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی»
ای شیعیان من! هر زمان آب گوارایی نوشیدید، مرا یاد کنید. اگر صدای مظلومی یا خبر شهیدی شنیدید، برای من ناله سر دهید.
امام حسین علیه‌السلام نفرمود فقط برای خودش گریه کنید. فرمود هرگاه شهیدی را دیدید یا از مظلومی شنیدید، مرا به یاد آورید؛ چراکه من مظلوم‌ترین شهیدم. پس باید کنار تابوت شهدایمان، روضه‌ی حسین بخوانیم.
وقتی کودکان مظلوم، بی‌گناه به شهادت می‌رسند؛ وقتی بانوان، زخمی و سوخته پیکر به خاک سپرده می‌شوند؛ وقتی جوانان رشید، در میدان جنگ نابرابر شهید می‌شوند؛ این‌ها همه، یادآور صحنه‌های عاشوراست.
کودکانی که در بیمارستان‌ها جان می‌دهند، مادرانی که جنازه‌ی تکه‌تکه‌ی فرزندشان را تحویل می‌گیرند، رزمندگانی که با سینه‌ی ستبر در برابر دشمن می‌ایستند... این‌ها همه، قتیل راه ولایتند. و خون شهید، غوغا می‌کند.
همه‌ی این‌ها، گره می‌خورد به عاشورا.
امام حسین علیه‌السلام به سکینه فرمود:
«لَیتَکُنَّ فی یَومِ عاشوراءَ جَمیعاً تَنظُرُونَ إلیَّ کیفَ أستَسقی لِطِفلِی فَیَأبَونَ أن یَرحَمونی»
ای کاش در روز عاشورا بودید و می‌دیدید که برای فرزند شیرخواره‌ام آب طلب کردم، اما به جای آب، تیر سه‌شعبه نثارش کردند...
این همان صحنه‌ای است که امروز با شهادت کودکانمان، دوباره زنده می‌شود. امام حسین به دخترش فرمود: هرجا شهیدی دیدید، یاد من باشید. و امروز ما، در هر پیکرِ شهیدی، عاشورا را می‌بینیم.
اگر این اتفاقاتی که اکنون در منطقه‌ی ما در حال رخ دادن است، همان روند وعده‌داده‌شده در روایات باشد، بسیار امیدوارکننده است. گرچه نمی‌گوییم با قطعیت، ولی این‌همه قرینه، این‌همه تحقق وعده‌های قبلی، دل‌گرم‌کننده است.
امروز، بعد از قرن‌ها، جماعتی پیدا شده‌اند که به یهود و نصاری «نه» گفتند. در طول تاریخ، همیشه مسلمانان یا با آن‌ها همراه بودند، یا تحت‌سلطه‌شان. اما امروز، کسانی برخاسته‌اند که تن به سلطه ندادند، مطالبه‌ی حق کردند، شمشیر بر دوش نهادند، و از میدان عقب ننشستند.
امروز، آن جماعت، همان ویژگی‌های روایت امام باقر علیه‌السلام را دارند:
• از شرق قیام کردند،
• حق طلب کردند،
• با قدرت‌های استکباری درگیر شدند،
• خون دادند و شهید شدند،
• اما پرچم را زمین نگذاشتند.
و چه زیباست که این پرچم، روزی به دست صاحبش، حضرت حجت عجّل‌الله‌فرجه، سپرده شود.

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00