*تحقق ظهور، مشروط به قدرتیابی جبهه حق برای حفظ جان امام ارواحنافداه.
*مرزداران ایمان یا هادیان به سوی جهنم! نقش دوگانه و تعیینکننده علما در آخرالزمان.
*انحراف کارکرد مساجد در آخرالزمان، با ظاهری آباد و باطنی خالی از محتوای دینی!
* جریان خالص فرهنگی اهلبیت علیهمالسلام و نقش قمیها به عنوان حاملان قرآن ناب در حفظ معارف.
*محوریت مفاسد جنسی، سقوط غیرت، و فروپاشی کامل حیا در جامعه، در نشانههای آخرالزمان از منظر روایات.
*تبیین وظیفه مؤمن واقعی نسبت به جریان فاسد غالب، در فضای آلوده آخرالزمان.
*تصفیه نهایی انسانها و تحقق ظهور بهعنوان فرجام آخرالزمانی.
*روضه: غارت خیمه ها و دستهای بی شرم اشقیا و گوشهای پاره زینب کبری سلام الله علیها...
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام ی و حلاله من لسان یفقه
مباحث جلسات گذشته به اینجا رسید که ما در آخرالزمان دو جریان داریم؛ دو قطب که اینها در تقابل با هم هستند. اینها روبروی همدیگر قرار میگیرند. هر دو هم کارشان به اوج خود میرسد، به آن نهایت درجهشان میرسد، به یک تعبیر به کمال خود میرسد -البته کمال را ما معمولاً در مورد چیزهای خوب به کار میبریم: کمال محبت، کمال رفاقت؛ ولی خب کمال در مورد چیزهای بد هم به کار میرود: کمال بیرحمی، کمال قساوت قلب.
آخرالزمان دوره کمال است، دوره کمال خوبیها و کمال بدیها. کمال خوبها و کمال بدها هر دو به اوج میرسند. به واسطه همین هم از هم متمایز میشوند. «یوم الامتیاز» یکی از اسامی قیامت بود که گفتیم نسبت به روز ظهور هم صادق است. ظهور هم «یوم الامتیاز» است. این وسطمسا کسی نمیماند؛ همه میروند سر جای اصلی خودشان. یک عدهشان تا به حال این طرف بودند، جدا میشوند، میآیند. حتی "یمیّزالخبیث من الطیّب." تمایز بین خبیث و طیب رخ میدهد؛ پاک و ناپاک، کامل پاک از ناپاک جدا میشود.
آخرالزمان دو تا جریان. پس این نیست که ما فکر کنیم چون روایاتمان در مورد آخرالزمان معمولاً بیشتر بد گفته، همه عالم را فساد برمیدارد و جریان فاسد غالب است و دیگر به اوج میرسد و بعد امام زمان ظهور میکند -نمیشود که- بله، این ور فساد به اوج خودش میرسد؛ ولی وقتی هم حضرت ظهور میکنند، جان مبارک امام را باید حفظ کرد. علتهای غیبت امام زمان، حفظ جانشان است. وقتی ظهور میکنند که دیگر خوف قتل نباشد. به تعبیر روایات ما در کتاب غیبت نعمانی، همان اوایل کتاب یک باب این شکلی هست. چند تا روایت هم که: «علت غیبت امام زمان، خوف قتل است.» یکیاش این است. حضرت نگرانند نسبت به اینکه کشته میشوند و به خاطر همین خودشان را از تیررس دشمن نگه میدارند، دور نگه میدارند.
کی حضرت ظهور میکند؟ آن روزی که جبهه حق آن قدر قدرت داشته باشد که بتواند جان امام را حفظ بکند. پس جریان باطل به اوج خودش میرسد، جبهه حقی هم هست که قرار است جان امام را حفظ بکند. پس این جبهه حق هم به اوج خودش میرسد. آنها اوج نامردی و بیدینی و کفر و شرارت را نشان میدهند؛ اینها اوج مردانگی و صداقت و پاکی را نشان میدهند. این میشود دو تا جریان. حالا امروز یا از آن تعبیر میکنند به طرف درست تاریخ و طرف غلط تاریخ، طرف زشت و طرف زیبای تاریخ. تقریباً میشود گفت این اصطلاح درست است. طرف درست تاریخ یعنی جریان مؤمن، جریان پاک، جریان حلالزاده؛ جریانی که آن طرف کمالات و فضایل انسانی هست. جریان غلط تاریخ، جریان زشت و بد تاریخ، آن جایی است که همه درنده و حیواناند، غرق در شهوت و غضب افسارگسیخته، آدمهای تربیت نشده، آدمهای رام نشده، آدمهایی که خودشان را به دستورات و تعالیم انبیا رام نکردند، تربیت نکردند؛ جریان بد و زشت و غلط و تاریک و ظلمانی تاریخ.
آخرالزمان تقابل پس بین این دو تاست. این دو تا جریان با همدیگر تو چند تا چیز تقابل دارند. یعنی چند تا چیز میتواند معرفینامه برای آخرالزمان باشد. [به نظرم] این تعبیر شاید قشنگتر و دقیقتر باشد. ما در واقع چند جور آخرالزمان داریم: یا آخرالزمان فرهنگی داریم، یا آخرالزمان اقتصادی داریم، یا آخرالزمان نظامی-امنیتی داریم، یا آخرالزمان اعتقادی-سیاسی داریم. این جور اگر تفکیک بکنیم، بهتر میشود در مورد آخرالزمان صحبت کرد. بعضیهایش انگار زودتر رخ میدهد، بعضیهایش انگار دیرتر رخ میدهد، بعضیهایش بیشتر طول میکشد. مثلاً آخرالزمان فرهنگی ظاهراً این طوری است که فراگیرتر و وسیعتر است و بیشتر هم طول میکشد به نسبت آخرالزمان اقتصادی. البته آخرالزمان اقتصادی هم ابعاد متفاوتی دارد. سادهتر صحبت کنم، خسته نشویم، حوصلهتان سر نرود. مثلاً تو مسائل اقتصادی یک بخشش به این است که ربا زیاد میشود، دزدی زیاد میشود، با دروغ پول در میآورند، فریب میدهند، همدیگر را سر هم کلاه میگذارند. این میشود آخرالزمان اقتصادی؛ ولی یک بخشی از آخرالزمان اقتصادی هم این شکلی است که به نان شب محتاج میشوند، قحطی شدید حاکم میشود، گرسنگی شدید حاکم میشود. این هم یک بخشی از آخرالزمان اقتصادی است. شاید این طور باشد که آخرالزمان اقتصادی این بخش قحطیاش آن قدر طولانی نباشد. اگر بخواهد آن قدر طولانی باشد، همه هلاک میشوند. یک بازه کوتاهی، مثلاً شاید این طور؛ ولی آخرالزمان فرهنگی نه، شاید زمانش و دورهاش وسیعتر باشد، طولانیتر باشد.
آخرالزمان فرهنگی ابعادی دارد. یک مقداریاش را شبهای قبل اشارهای کردم. هم تو طرف خوب، هم تو طرف بد. آخرالزمان فرهنگی یکی از شاخصههایش چیست؟ شبهای قبل صحبت کردیم: علما، فقها، دانشمندان. اینها تو دو طرف، نفرات اول داستان. روایت امام صادق که دیشب خواندم که البته روایت از امام هادی (ع) بود که حضرت از امام صادق (ع) روایت کردند: «فرمود بهترین خلایق خدا بعد انبیا، علما. بدترین خلایق خدا، علما. اینها خوب باشند، بهترینان. اینها بد باشند، بدترین. ملت را اینها به بهشت میبرند، ملت را اینها به جهنم میبرند.» نقش اصلی آخرالزمانی در دو طرف. نقشِ فقهای درجه یک، علمای خوب، مؤمن، سالم، اینها خط مقدم. به آن تعبیر روایت که دو شب پیش خواندیم: مرزدارند اینها؛ نمیگذارند شیاطین از آن ور بیایند، مؤمنین از این ور خارج شوند. مرز را نگه میدارد این عالم خوب.
عالم بد هم -خدایی نکرده به تعبیری- آخوند درباری، آخوندی که دور از شأن علماست، دور از شأن علمای خوب، پول میگیرد فتوا میدهد، پول میگیرد حرف میزند، هر طرف که منافع میچربد همان وریه. همیشه دَمِ اصحاب قدرت و اینها را میبیند. آنهایی که زور دارند، همیشه طرف آنهاست. حسین فتوا میسازد برای اینها، روایت تولید میکند، روایت تفسیر میکند، آیه قرآن توجیه میکند؛ یک جوری که خلاصه همیشه به نفع اینها تمام بشود. دیدید آن آخوند درباری سعودی در مورد بن سلمان چی میگفت؟ میگفتش که بن سلمان، جناب بن سلمان، خلیفه پیغمبر مثلاً فرمودند که مثلاً شراب و اینها اشکال ندارد. میتوانند مردم بخرند، استفاده کنند. به هر حال خلیفه رسولالله دیگر! ولّی امر دیگر. قرآن گفته: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم.» ولّی امرند دیگر. به هر حال مصلحت دانستهاند دیگر. ایشان گفته شراب بنوشید. به هر حال ولیِّ امر گفته دیگر. اشکال ندارد.
عالم درباری؛ حالا یک وقتی آن طرف وهابی اهل سنت است، یک وقتی هم ممکن است اینجا باشد. به تعبیر قشنگ رهبرمان، تشیع انگلیسی. همیشه دم این ملکه انگلیس، این سردمداران قدرتمند و جنایتکار دنیا را میبیند. هر چی حرف میزند یک خراش روی اینها نمیافتد. هیچ وقت برای اینها ضرر ندارد، خطر ندارد، آسیب ندارد. این میشود آن عالم خطرناک، افعی زهردار. تو آخرالزمان خیلی هم اتفاقاً وقتی شیعه باشد، بین شیعیان باشد، خطرش هم بیشتر است؛ چون به اسم امام زمان ما را روبروی امام زمان قرار میدهد، به اسم اهل بیت ما را دشمن اهل بیت میکند، با پرچم اهل بیت ما را میبرد جهنم. این خطرش و ترسش از همه بیشتر است.
آخرالزمان فرهنگی چند تا ویژگی دارد. یکیاش نقش علما، علمای خوب، علمای بد. یکیاش نقش مسجد، مساجد خوب، مساجد بد. البته چون نسبت خوبها به بد این است که اینها در اقلیتند. مساجد خوب هم به نسبت مساجد بد میشود در اقلیت. برای همین گفتند: اکثریت این مساجد آخرالزمان این شکلی است. «مساجد مساجد و آمر و یه خرابن من الهدی.» مسجدی آباد، اما خبری از هدایت تویش نیست. مسجدی که جای مشاوره بود، مسجدی که جای ازدواج بود، مسجدی که جای آدمهای بیکس و بیپناه و کارتونخواب محل بود، مسجدی که جای اطعام مؤمنین بود، مسجدی که پناه بود برای بیپناهان. بستن درش کراهت داشت. مستحب بود شب تا صبح چراغش روشن باشد، درش باز باشد.
مسجد شیک، مرتب. نماز صبح هر چه پشت در وایمیستی، دری وا نمیکند. تو تهران پیش آمد. از سفر کربلا برمیگشتیم، اذان صبح رسیدیم تهران. مثلاً یک نیم ساعت از اذان گذشته بود. میخواستیم نماز بخوانیم. تقریباً این طوری بود که هیچ مسجد بازی پیدا نمیشد. این همه مسجد، همه مسجد آباد، شیک، ژیگول. یکی میخواهد نماز صبح بخواند. بعد تو خیابان یک چیزی پیدا کند، پهن کند، نماز بخواند. این مساجد آخرالزمان. هزار تا کار میکنیم؛ ولی اینکه حالا یکی وایسد اینجا دو ساعت که ملت بیایند نماز بخوانند؟ مسجد میشود محل درآمدزایی و کترینگ بزنیم و رستوران بزنیم و سالن عروسی نمیدانم. پایینش را کرایه بدهیم. مساجد آباد. خدا پیغمبر تویش نیست، مسجد تویش پول است. میفرماید آخرالزمان تو مسجد هم که مینشینند، همه حرفها در مورد پول دنیاست. مسجد قرار بود بریم یاد خدا بیفتیم، میریم بیشتر یاد دنیا میافتیم. لوستر را ببین، فکر کنم ۱۰ میلیارد پولش است.
مسجد آخرالزمان. شما ببینید مثلاً برای پنج تا بچه که بخواهند تو این مسجد بیایند قرآن یاد بگیرند، بودجه ندارد مسجد. چرا؟ چون همه پولها را خرج کاشیها و لوسترها و اینها کردهاند. مساجد آخرالزمان تویش خبری از هدایت. اگر پیدا شد آن مسجد، میشود سنگ آن مسجد. تو شهید پرور پیدا. داریم تک و توک مساجد این شکلی داریم. تو تهران مسجد داریم تمام صفهای نماز جماعتش جوان و نوجوان بودند. ۸۰-۹۰ درصدشان هم شهید شدند تو جبهه. این جوری هم داریم مسجد. ممکن است این کاشی و لوستر و اینها ندارد. این مسجد لوستر ندارد، شهید دارد. مسجد، مسجدی که شهید داشته باشد، نه لوستر. آخرالزمان دنبال مسجدی که لوستر داشته باشد. شهید حالا داشت، داشت. نداشت، خیلی مهم. مسجد باید کاشی محراب داشته باشد. حالا محراب تویش. حالا امام جماعت باشد، نباشد. آن خیلی. امام جماعت صحبت بکند، نکند. الان که یک طوری است که به امام جماعتها میگویند حرف نزنید. میشود کمتر صحبت بکنید؟ نیم ساعت. خیلی، همان ۲۰ دقیقه هم به نظرم بس است. خدا خیرتان بده حاج آقا. حالا نمیخواهد هم ظهر صحبت کنید، هم شب. هم. یکیشو فقط صحبت کنید. نیم ساعت هم زیاد است. ۲۰ [دقیقه]. ما هم کارمان ایراد داشته باشد به هر حال. جوری باشد که ملت خسته بشوند. احساس بکنند چیزی گیرشان نمیآید. آن هم یک طرف قضیه. ولی خیلی مسجد جای سخنرانی و اینها نیست. مسجد جای این کارها نیست. خیلی جالب است. تغییر کاربری مساجد آخرالزمان. این از مساجد بدشان.
بگذارید از مسجدهای خوبشان هم برایتان بگویم. یک روایت میخواهم بخوانم. پرواز کنید با این روایت. کیا آمادهاند؟ یکی اینجا دستش را برد بالا. یک صلوات بفرستید. اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد. سه تا روایت. اول سومیاش را میخوانم، بعد دومیاش را میخوانم، سوم اولیاش را میخوانم. اول چندمیاش را میخوانم؟ آخر چندمین؟ روایت سومش این است: امام صادق (ع) فرمودند: «این مال بعد از ظهور امام زمان است. آخرالزمان صحبت میکردم.» کار دارد تست بگیرم. معلوم بشود شبهای قبل کیا با دقت گوش دادند. امام صادق (ع) فرمود: «کأنّی بشیعه علیّ فی أیدیهِم المَصاحِف.» انگار دارم شیعیان علی علیه السلام را میبینم، قرآن تو دستشان است. «یعلِّمونَ الناسَ المستعانَ.» دارند دین را از اول به مردم یاد میدهند. این روایت آخر.
روایت وسط: امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «کأنّی اَنظُرُ الی شیعتنا.» انگار دارم شیعیانم را میبینم. امام که میگوید: «انگار دارم میبینم، دارم میبینم شیعیانم را.» «بمسجد الکوفه.» در مسجد کوفه. «قَد ضُرِبَ الفساطیط.» خیمه، خیمه، خیمه زدند تو مسجد کوفه، بعد از ظهور. «یُعَلِّمُونَ النّاسَ القرآنَ کما أنزل.» به مردم قرآن یاد میدهند؛ همان جور که قرآن نازل شده. قرآن اورجینال، اصلش اونی که بود اول بود، اونو یاد میدهند به مردم. این هم روایت وسط.
روایت اول که آخر خواندم، چیست؟ این روایت است. «شیعیان علی را میبینم، قرآن یاد میدهند.» تو روایت بعدی فرمود: «تو مسجد کوفه دارند یاد میدهند.» میفرماید: «کیا دارند یاد میدهند؟» قرآن یاد میدهند؛ آن جوری که قرآن نازل شده بود. یک قرآن جدید انگار دارند به مردم یاد میدهند. کیا یاد میدهند؟ کیا یاد میگرفتند؟ مسلمانان، مردم. کیا یاد میدهند؟ اول بود، ولی آخر خواندم این است: «اسبق بن نباته» میگوید: «از امیرالمؤمنین (ع) شنیدم.» شیخ مفید در ارشاد نقل میکند. «سمعت علی علیه السلام یقول.» شنیدم امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمود: «کأنّی بالعجم.» دارم عجمیها را میبینم. تو شرحش گفتند: «اینجا منظور از عجمیها کیان؟» بله، ایرانیها. «دارم ایرانیها را میبینم. فساطیتهُم فی مسجد الکوفه.» تو مسجد کوفه خیمه زدند. «یعلِّمُونَ النّاسَ القرآنَ کما أنزل.» دارند از اول قرآن به مردم یاد میدهند. قرآنی که از اول نازل شده بود، یاد میدهند. تو یک روایت دیگر فرمود: «اَلی العرب شدید.» خیلی هم به عربها فشار میآید، اذیت میشوند که ایرانیها دارند به اینها قرآن یاد میدهند، مسلمان کردید؛ ولی آخرالزمان اینها از اول به شما یاد میدهند که قرآن از اولش چی بود. قرآن درست و درمون را آخرش از اینها یاد میگیرید. اولش شما به اینها یاد میدادید، اینها را مسلمان میکردید. آخرش ایرانیها بهتان یاد میدهند این آیاتی که قرآن گفته بود منظورش چی بود.
خب، سؤال، اینهایی که قرآن یاد میدهند به مردم بعد از ظهور، اینها یکهو بعد از ظهور خلق میشوند از تو دل زمین میجوشند میآیند بیرون؟ یا از قبل از ظهور هم بودند؟ بله، بودند. سؤال بعدی: هر کی اینو جواب بده سه امتیاز دارد -ولی در درگاه الهی الان جیب بنده خالی است. میخواهم در خدمتتان باشم از خدا ان شاءالله حاجتتان را بگیرید- سؤال بعدی این است که اینهایی که قبل ظهور قرآن بلدند، بعد ظهور میروند به بقیه قرآن یاد میدهند، تو روایاتمان گفتند اینها مردم کجا بودند؟ پس آن قومی که فرمود قبل از ظهور مهدی ما، نزدیک ظهور، قم میشود پایگاه فرهنگی، پایگاه علمی. «علم الی سائر البلاد.» از آنجا علم فیضان میکند به بقیه شهرها و کشورها. که از این کلمه «یُفیضُ» واسه همین آمدند مدرسه فیضیه را اسمش را گذاشتند فیضیه. گفتند چون روایت گفته: «مِنَّه یفیض العلم.» فیض از اینجا میرسد به همه جای دنیا. علم میرسد به همه جای دنیا. تو آن یکی روایت فرمود: «یک طوری میشود به همه خانههای همه جای عالم معارف ما توسط قم و قمیها میرسد.» پس آن جریان فرهنگی خالص، ناب، امام زمانی، آخرالزمان، کیان؟ قمیها. در آمد آقا.
قشنگ شد. خوب شد. دو تا جریان فرهنگی آخرالزمان داریم. یک جریان کفر و ظلم و نفاق و اینهاست. یک جریان، جریان خالص، جریان فقاهت، جریان علم، جریان معارف اهل بیت است. این جریان را گفتند: «جریان قم.» جریان قمیها. نه اینکه حالا بگوییم خب آقا پس ما مشهدیها چی؟ ما هم دلمان میخواهد. حالا ما نتوانستیم بریم قم. نه، قم یک مکتب است، شهر نیست. ممکن است کسی ساکن قم باشد، برود جهنم. ما ساکن قم داشتیم ترور کرد شهید ما را. این حاج رمضان عزیز و بزرگوارمان را تو قم ترور کردند. سرباز اسرائیل تو قم داریم. شاید خیلی کم هم نباشند، هستند یک تعداد. این قمیها که منظور آن نیست که تو خیابانهای قم مثلاً ساکن است. یک فکر است، یک فرهنگ است، یک معرفت است. ولی از آنجا میجوشد. مبدعش آنجاست. ساز و کارش از آنجا میجوشد و به بقیه جاها میرسد. هر کسی هم هر جایی باشد، متصل به آن خط باشد، به این هم میگویند قمی. میشود جریان قمی. این قمیها هم هستند که اصحاب امام زمانند. اصلا گفتند به خاطر همینها بهشان میگویند قمی قم. قم یعنی افرادی که اهل قیامند، به همراه قیام کننده اهل بیت قیام میکنند، از روز اول. به خاطر همین به این شهر گفتند قم. جریان فرهنگی، جریان پاک، زلال، مساجد و منبرها و اینها. خطی که اینها میروند، آن خط درست است. خط درست فرهنگی. خطای غیر این میشود آن جریان فراگیر آخرالزمان که پر از ظلمت است. این تا اینجایش.
دیگر چی میشود آقا آخرالزمان؟ از اینجا دیگر نمیدانم مثبت ۱۸، مثبت ۲۵، مثبت ۴۰، ۷۰ اینهایش را نمیدانم. دیگر خانمها میخواهند صحبت کنند، صحبت کنند. جوانترها را هم میخواهید باهاشان صحبت کنید، صحبت کنید، مشغول باشند. چون من اگر نگویم، بحثم آسیب میبیند. چون من دارم میگویم آقا اینها را که دیدیم، باید بفهمیم آخرالزمان شد. ولی میدانم شماها که بگویید ناراحت میشوید، بچه نشسته، جوان نشسته. اینها. حالا من البته سعیم را میکنم یک جوری بگویم که نه سیخ بسوزد، نه کباب. و اینها. [سکوت خاصی حاکم شد.] همین که مشغول به گفتگو و صحبت و اینها باشید که خیلی حواسها این ور نیاید.
یکی از جریانهای فرهنگی آخرالزمان فرهنگی، تو فساد و فحشاست، خصوصاً فساد جنسی، نکبت این آلودگی عالم را پر میکند. بعد عجیب آقا، عجیب این است. تقریباً این طور میتوانم بگویم. این جمله بنده را خوب دقت بکنید. جمله ترسناکی است و در عین حال جمله جالبی. انگار شاید بشود گفت ۸۰ درصد معرفیهایی که ما در مورد آخرالزمان تو روایت داریم، نسبت به همین گناههاست. برای بنده جالب بود. مثلاً هی پیغمبر میگویند: «آخرالزمان مردها این طور، زنها آن طور. حجابها این طور، قیافهها آن طور، رابطهها آن طور.» من نمیدانم بابا، یا رسول الله، بابا آخرالزمان کلاس ندارند اینها. هی همش حجاب زنها، فلان اینها. دو تا اختلاس میگویند، ده تا حجاب میگویند. دو تا نمیدانم حق یتیم میگویند، دوباره ده تا زنا میگویند. اختلاس اینها. همه مشکلات مملکت حل شد، چسبید به حجاب و جوانها و این حرفها. مسئولین را بروید درست کنید، همهچی درست میشود. نمیدانم چرا پیغمبر میگویند اینها، این را درست کنید. فساد اصلش اینجاست. البته من قبلش اول سر خودمان را بریدیم دیگر. آخوندکشی میکردم، یادتان که نرفته. اول سر خودمان را بریدیم ما اینجا. روایت ترسناک خواندیم. فرمود: «فتنه از علما شروع میشود.» حالا به علما ختم میشود. این یک. این سر جایش است. علما، مسئولین، سلاطین، امرا، اینها روایت داریم. ولی آنی که خیلی عجیب روش تأکید شده، مسائل جنسی و مسائل زن و مردی و این جور داستانهاست. به طور عجیب با جزئیات آقا! یعنی اصلاً من نمیدانم برای چی اهل بیت این جوری دارند حرف میزنند با جزئیات، با رسم شکل دارند توضیح میدهند: «آخرالزمان این شکلی است.»
یک چند تایش را بخوانم برایتان. حال آدم بد میشود البته. ولی نمیدانم چرا اهل بیت این جور این قدر تأکید دارند روی این موضوع. «هر جایی که زمینه لغزش بیشتر است، واسه همون بیشتر تأکید میشود دیگر.» علامه طباطبایی در المیزان میفرماید: «هر جا قرآن نسبت به هر حرفی دیدید زیاد تأکید میکند، بدانید آن خطرش از همه بیشتر است.» مثال چیو میزند؟ مثال محبت اهل بیت. بعضی رفقا میگویند آقا این جملات علامه طباطبایی که میگویی ما را زنده میکند. واقعاً هم همین است. علامه طباطبایی دیوانه میکند آدم را. زیاد تأکید کرده به خاطر اینکه میدانسته این همه هم تأکید کند، آخر حرف گوش نمیدهند. بعد چند تا مثال میآورد. یکیش این است: «محبت اهل بیت.» میگوید این همه قرآن رو محبت اهل بیت تأکید: «الا الموده فی القربی». «يطهّركم تطهيراً.» با ذیالقربی این طور باش، «آتِ ذرّالقربی حقّه.» این همه آیه هی آمد گفت اهل بیت، اهل بیت، اهل بیت. آخرش چکار کردند؟ بعد پیغمبر از یک کنار دانه به دانه اهل بیت پیغمبر را کشتند. تعبیر علامه طباطبایی این است. علامه طباطبایی میفرماید جلد ۵ یا ۶ المیزان. میگوید اگر قرآن -وای حرف ترسناک!- میگوید اگر قرآن به جای اینکه این همه تأکید کند بعد از پیغمبر به اهل بیت محبت، تأکید شدید میکرد بعد پیغمبر به اهل بیت ظلم کنید. باز هم این طور ظلم نمیکردند. [این] جمله از علامه طباطبایی است. دستور میآمد آقا هر که پیغمبر را قبول دارد باید به زن و بچه پیغمبر ظلم کند. دختر پیغمبر را بکشد، باید پیغمبر را بکشد. بیشتر از این کاری نمیکردند. این همه تأکید کرد به محبت اهل بیت، این کارها را کرده. میگوید: «هر جا که تأکید شدید است، چون میداند آخرش این کارها را میکنند.» گرفتی جمله را؟ چرا اهل بیت بین این همه فساد آخرالزمان، شدیدترین مطالب، موکدترین حرفهایشان نسبت به فساد جنسی است؟ چون میدانند که آخرش هم همه آلودهاند. این همه میگوییم و آخرش هم آلوده. آخرش هم همه از همین جا میخورند.
مگر چند نفر اختلاس میکنند؟ چند نفر دستشان به بیتالمال میرسد که بخواهند اختلاس بکنند؟ چند نفر مگر رئیس جمهور و وزیر و نماینده مجلس میشوند که بخواهند بخورند؟ تو هر ۱۰۰ تا چند نفر نصیبشان میشود؟ من و شما که با اختلاس نمیریم جهنم، بهشت. تازه اختلاسمان کجا، بیتالمالمان کجا بود، دیجیتالمان کجا بود، پولمان کجا بود. من و شماها ما قالب افراد ما، اکثریت مردم با چی میریم جهنم؟ با فساد دامن، با گناه شهوانی، با چشممان، با دامنمان، تو رابطهمان با نامحرم. واسه این این قدر این را تأکید میکنند. عزیز دل من که نمیدانستم آقا اختلاس آن طور است، مال یتیم آن طور است. میدانستند. دو تا آن را گفتند چون دو نفر مخاطبش بودند. این را صد بار گفتند چون ۱۰۰ میلیون مخاطبش است. این همه هم گفتند و آخرش هم میدانستند این همه هم بگویند، آخرش هم همین میشود. مطلب معلوم شد آقا. چی گفتید؟
حالا روایت که شرم و حیای بنده اجازه بدهد. البته الان ممکن است یک آدم نادانی پیدا شود بگوید: «عه این دارد میگوید من شرم و حیایم از امام بالاتر است؟» امام گفته آقا من خجالت میکشم بگویم. یعنی من شرمم از امام بالاتر؟ بعضی از این کارهای کثیف [اشاره به کارهای زشت آخرالزمانی] میکند. من شرمم از امام بالاتر. معناش این است که امام برای مخاطب یک جایی گفته با یک ادبیاتی. آقایی بوده، مردی بوده، مرد بزرگی بوده، تک و تنها بوده. اینجا جمع عمومی است. بابا نشسته، بچه نشسته، مادر با دخترش نشسته. خیلی نمیشود با جزئیات حرف را گفت. در عین حال یک جوری هم هست همه باید هوشیار بشوند دیگر، بفهمند آخرالزمان چیست. اینها را دارم بهت میگویم حواست باشد آخرالزمان قاطی اینها نشوی. حالا میخواهی جریان ضد امام زمان است. این آخرالزمان فرهنگی است تو آن صفحه سیاهش. چون باز هم که اینها را میبینیم و میشنویم میگوییم: «نه بابا اینها هم خوبند.» سختش میخواهد اتفاقاً بگوید: «از همین جاها میرویم جهنم.»
حالا ببینید روایاتش را. روایات مختلف. پیغمبر فرمود: «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی تَأْخُذَ الْمَرْأَةُ نَهَاراً جِهَاراً.» قیامت نمیشود. که دیشب عرض کردم وقتی میگویند قیامت نمیشود این ویژگی هم مال قیامت است، هم مال رجعت است، هم. قیامت نمیشود مگر اینکه این طور بشود: «زن [مرد را میگیرد] وسط روز، نهاراً جهاراً، سر ظهر، وسط خیابان، فی وسط وسط خیابان سر ظهر تنه بهشت، تجاوز میکنند.» «لَا یُعْتَرَفُ ذَلِکَ بِأَحَدٍ.» هیشکی اصلاً اعتنا نمیکند. «وَ لَا یُغَیِّرُهُ غَیْرَةٌ.» غیرت به خرج نمیدهد. ادامه روایت من را دیوانه کرده. میفرماید یک آدم حسابی اگر پیدا بشود خوب باشد اینجا چه برخوردی میکند؟ «فِیکَ» سالمترین آدمی که اینجا پیدا بشود، مسلمانی که پیدا بشود چکار میکند؟ وسط خیابان، کف ظهر، کف خیابان به ناموس یک نفر دارد تجاوز میشود. وسط خیابان تو روز روشن. مسلمانترین آدمی که پیدا میشود چی میگوید؟ میگوید: «طریق قلی.» خیلی وسط خیابانی! «راه را بند آوردیم. لونه هیته ان الطریق قلیلاً.» یک کمی کاش برین آن ور. یک روایت. ای کاش میرفتیم پشت دیوار! نماز شبخوان، اهل مکاشفات و اینهاست. یک آدم پیدا شد به اینها تذکر داد. گفت: «بریم پشت خیابان، بریم پشت دیوار. وسط خیابان نه.» چی میخواهد بشود آخرالزمان؟ اهل بیت چی دارند میگویند از آن موقع گرفتن روی اینکه آقا حواستان باشد. یا رسولالله فدات بشم. آقا علاف، سرت تو زندگی خودت باشد.
یا الله! سید بن طاووس نقل میکند در کتاب ملاحم صفحه ۱۰۱. پیغمبر فرمود: «یَتَهَارَجُونَ فِی الطَّرِیقِ کَتَهَارُجِ الْبَهَائِمِ.» مثل جفتگیری حیوانها وسط خیابان جفتگیری میکنند. «ثُمَّ یَقُومُ أَحَدُهُمْ بِأَمِّهِ وَ أُخْتِهِ.» با مادرش و خواهرش و دخترش وسط خیابان این کار را [میکنند]. «فِی وَسَطِ طَرِیقٍ.» هیشکی عین خیالش نیست. یک نفر هم اگر تذکر بدهد میگوید: «طریقاً کان احسن.» تو خیابان این کار را نمیکردین ولی بهتر بودها! نه، بهتر بود اگر تو خیابان این کار را نمیکردین!
اینها آرام، آرام، آرام به اینجاها میرسد. اولش با یک سری کارها و اینهاست. با لمس و نوازش و آغوش و این حرفها. تو مترو و خیابان و پارک و اینها. «چکارش داری؟ جوان است. جلو فلا و اینها. آنها را بگیر.» و آرام آرام تا آنجا دیگر راه باز است دیگر. قلبش که اینها شده. الان تو کشورهای اسلامیاش هم خیلی از جاها شده. تو ترکیه و جاهای دیگر. اینجا هم که آرام آرام آدم دارد میبیند دیگر نشانههایش را. اینها نشانههای آخرالزمان. پرسید محمد بن مسلم از امام باقر (ع) در کتاب کمالالدین شیخ صدوق. پرسید: «پسر پیغمبر! یبن رسول الله! کی امام زمان میآید؟ متی یخرج؟» کی میآید؟ این همه پاسخ میتوانست بدهد امام باقر علیه السلام. بفرماید هر وقت اختلاس زیاد شد، دزدی زیاد شد. آخرالزمان تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال. وقتی مردها شبیه زنها شدند، زنها شبیه مردها شدند. و «کُتِبَ الرِجَالُ بِالرِجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ.» مردها با هم مشغول شدند، زنها با هم. آن وقت است که وقت ظهور است. یعنی آن آخرالزمانی که فساد اوج میگیرد. این.
یک روایت دیگر دارد در کافی کلینی نقل میکند. امام صادق (ع) فرمود: «پشت هم حدیث بخوانم ها، خسته نشویم.» «نساء.» یک جوری میشود یک مردی برود سراغ یک زنی، سرزنشش میکنند: «خاک بر سرت کنند! تو همجنسگرا شدی؟ نکبت! آدم سراغ غیر همجنس خودش میرود؟» سرزنشش میکنند که چرا زنا میکنی؟ عجیب نیست برایتان؟ «اذا سار الغلام یُؤْتَی کما تُؤْتَی الْمَرْأَةُ.» ببخشید، آن جوری که زن را در اختیار بقیه قرار میدهند، بچه را در اختیار بقیه قرار میدهند. ترجمه روایت بعدی: «یُزَفُّ الرجالُ لِلرجال ظُفّاً.» ضعف شب زفاف شنیدید دیگر. زُفّه زفاف. عروسی، شیک و مرتب کردن که عروس را مرتب میکنند برای داماد. «زفاف انجام میشود. کی برای کی؟» مرد برای مرد. مردم، همسران روسای جمهور جمع شدند. بعد مثلاً این روسای جمهور همه آقایند. همسرانشان جمع شدند. مثلاً تو همسران روسای جمهور که همه آقایند. دو تا از همسران دوباره رایج است دیگر الان تو دنیا، همسر رئیس جمهور، خود رئیس جمهور مرد، همسر. عروسی هم گرفتند اینها با همدیگر. پناه بر [خدا]. «یَتِیمُ الرَّجُلُ مَشْقَهَ التَّعَرُّجِ.» آرایش کردن، آن جوری که زن را برای شوهرش آرایش میکنند، مرد را برای مرد آرایش میکنند. بعد جالبش این است آنجا فرمود وسط خیابان گناه میشود، غیرت نشان نمیدهد. «یُغارُ عَلَیهِ مِن الرجال.» یکی برای خودش یک مردی را انتخاب میکند. به مرد مورد علاقه این اگر کسی نزدیک بشود، نسبت به این غیرت نشان میدهد. اینجا غیرت نشان میدهد. به همسرش کسی کاری بکند، غیرت نشان نمیدهد. به دوست پسر این آقا، پارتنرش -به قول خودشان- به پارتنر همجنس خودش وقتی کسی نگاه بدی بکند، غیرت نشان میدهد. آخرالزمان دیگر، همهچی بالا پایین میشود.
«وَ تَکُونُ مَعِيشَةُ الرَّجُلِ مِنْ دُبُرِهِ وَ مَعِيشَةُ الْمَرْأَةِ مِنْ فَرْجِهَا.» ترجمه نمیکنم. فقط اشاره میکنم. مرد و زن نانشان را از گناه دامنشان در میآورند. «فَسَدَ نِسَاءُکُمْ وَ فَسَقَ شَابَّکُمْ.» فرمود: «زنهایتان فاسد میشوند.» یعنی عموم اکثراً زنها فاسد میشوند. «جوانها فاسق میشوند.» این اوضاع و احوال آخرالزمان. آن روایت امام صادق را برایتان بخوانم اگر حوصله دارید. کل روایت طولانی است. کلش تقریباً یک ساعت طول میکشد. چند خطش را میخواهم بخوانم برایتان. یک تیکه اولش را بخوانم، یک تیکه آخرش را بخوانم که ببینید چقدر این حدیث مهم است. از وسطهایش هم یک چند جملهای. خسته که نشدید؟ اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد.
اما مشکل مرغ کیلویی صد و خردهای [است]. آمده اینجا نشسته میگوید نسبت به زنها غیرت ندارند، نسبت به مردها غیرت دارند. امام صادق علیه السلام فرمود: «الا تعلم ان من تضر امرنا.» چقدر زیباست. «میدانی هر که منتظر امر ما باشد و صبر علی ما یراه من العذاب الخوف.» سختیها و ترسهایی که برایش پیش میآید و تحمل کند: «قدم فی زمرتنا.» فردا در زمره ماست. بعد اینجا حضرت آخرالزمان را معرفی کردند. فرمود: «این آخرالزمان که بهت میگویم پیش میآید، این مشکلات و فساد و آلودگیهایی که دیدی.» اول مفصل توضیح میدهم. «حالا بهت میگویم چکار کن تا اگر این فساد را دیدی با ما باشی.» این تیکه اول حدیث بود که خواندم.
بروم تیکه آخر حدیث. چند صفحه بعد. دوباره برمیگردم وسط حدیث. همه این آلودگیهای آخرالزمان که میفرماید [میرسیم] به این جمله میرسیم: «وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّاسَ فِی سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.» بدان مردم در آخرالزمان مورد غضب خداوندند. اکثریت، قالب آن وریاند. خدا مهلت داده. عذاب ارادهای دارد میخواهد آن محقق بشود. فکر کن، «مُتَرَقِّبًا.» خیلی حواست را جمع کن. بچه. «تَحَفَّظَ.» خیلی تلاش کن. «لِیَرَاکَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی خِلَافِ مَا هُمْ عَلَیْهِ.» همه سعیتو بکن خدا تو را تو مسیر مخالف اینها ببیند. خلاف اکثریت باش. تو آخرالزمان همهجا را فساد و آلودگی پر میکند، تو زورت را بزن قاطی اینها نباشی. تو خط اینها نباشی. اینها را برایت گفتم که بدانی دانه به دانه آخرالزمان این شکلی است. روبروی دانه به دانه اینها باید وایسی و خودت را نگه داری آلوده نشوی. اگر این طور شد حالا عبارت جالب است: «فَإِنْ نَزَلَ بِهِمُ الْعَذَابُ.» اگر عذاب بیاید سراغشان، تو اگر خلاف اینها رفتار بکنی، یا عذاب شامل حالت نمیشود. حالا عبارت جالب است: «یا اگر عذاب تو را ببرد، عُجِّلْتَ إِلَى رَحْمَةٍ.» زودتر میروی به رحمت خدا ملحق میشوی. اگر هم بمانی، آنها آلودهاند ولی تو آلوده نمیشوی. خب.
آخرالزمان مگر چه شکلی میشود آقا جان امام؟ گفتم از روایات دیگر تو این روایت یک چندتایی این جوری میفرماید که: «رَأَيْتَ الرِّجَالَ يَتَسْمَنُونَ لِلرِّجَالِ.» تسنم به کوهان شتر میگویند. صنم. برجسته کردن. چقدر روایات عجیب است واقعاً. یک کم که روی کلمهاش دقت میکنی، نقطهزن صاف دارد میزند وسط هدف. تسنم یعنی این هیکلها را هی برجسته کردن. میگوید میروند آخرالزمان هیکلها را برجسته میکنند. حالا عمل زیبایی و چی و فلان و این حرفها. مردها برای مردها، «النِّسَاءُ لِلنِّسَاءِ.» زنها برای زنها. هر دو هم از طریق حرام و آلودگی دامن، نان در میآورند میخورند. بعد میبینی مردهاشان آرایش میکنند سر و صورتشان را. هفت قلم آرایش میکنند. «کَأَنَّ الزِّنَى تَمْتَعَ بِالنِّسَاءِ.» زنهایی که اهل زنا باشند، مدح میشوند بابتش. یک زمانی به اینها میگفتند فاحشه، زن خراب. الان بهش میگویند پورن استار. جالب نیست؟ مدحش! چه زمانه کثیف جالبی. «رَأَيْتَ الْمَرْأَةَ تُسَانِعُ زَوْجَهَا عَلَى نِكَاحِ الرِّجَالِ.» مرد میرود با بقیه مردها رابطه برقرار میکند، زنش کمکش میکند که با بقیه مردها ارتباط داشته باشد. «أَفْضَلُ الْبُیُوتِ مِمَّادَّاتِ النِّسَاءِ عَلَى فِسْقِهِنَّ.» بهترین خانهها، خانههایی که زنهای زیادی در اختیار گناه قرار میدهند. «رَأَيْتَ الْمُؤْمِنَ مَحْزُوناً مُحَقَّراً ذَلِيلاً.» مؤمن تو آخرالزمان دلشکسته، خوار به حسابش نمیآورد. «رَأَيْتَ الْبِدَعُ وَ الزِّنَا قَدْ ظَهَرَ.» بدعتها و زناست که همهجا را پر کرده. «رَأَيْتَ ذَوِاتِ الْأَرْحَامِ يَنكُنَّ.» با محارمشان زنا میکنند. «وَ اكْتَفَوْا بِهَنَّ.» به همانها اکتفا میکنند. «رَأَيْتَ النِّسَاءَ يَبْذُلْنَ أَنْفُسَهُنَّ لِأَهْلِ الْكُفْرِ.» زنها خودشان را برای اهل کفر بذل [میکنند]. خارجی چشم آبی اگر باشد، مجانی. «رَأَيْتَ الْبَغِیَّ قَدْ فَاشَا.» «رَأَيْتَ الْبَهَائِمَ تَنْکَحُ.» با حیوانها رابطه برقرار میکند. چقدر جالب است واقعاً.
«مُصَلِّي الرَّجُلِ مِنْ الْبَيْتِ إِلَى الْمَسْجِدِ.» مرد از خانه میآید بیرون، برود مسجد، میرود برمیگردد. «یَذْهَبُ إِلَى الْمَسْجِدِ یَرْجِعُ لَا شَیْءَ عَلَیْهِ.» هیچی تنش نیست. جالب نیست؟ مرد مسجد میرود با شلوارک. «رَأَيْتَ الْفَقِيهَ.» یک جوالدوز هم به خودمان بزنیم. ما که البته فقیه نیستیم. حالا به هملباسی [هایمان]. «رَأَيْتَ الْفَقِیهَ یَتَفَقَّهُ لِغَیْرِ الدِّینِ.» فقیه درس دین میخواند. «يَتَّبِعُ الدُّنْيَا.» دنبال پول و مدرک و این [است]. بر «أَسَدَ الْمَالِ.» اینکه رئیس بشود. «رَأَيْتَ النَّاسَ مَعَ مَنْ غَلَبَ.» مردم با هر کی که غلبه کند. هر کی پیروز بشود، مردم با همانند. همین طور یک سری ویژگیها میگوید: «رَأَيْتَ الرَّجُلَ إِذَا مَرَّ بِهِ یَوْمٌ.» یک بعضی بعضی مردها تو آخرالزمان یک روز میگذرد بهشان، نگاه میکند میبیند. «لَمْ یَکْسَبْ فِیهِ ذَنْباً عَظِیماً.» امروز گناه بزرگ نکردم من. فجور، زنا نکردم. بحث نِکیال . امروز نزولخوری نکردم. کمفروشی نکردم. «شَیئاً حَرَاماً.» ارتباط حرام نداشتم. «شُرِبَ مُذَكَّرٌ.» امروز عرق نخوردم. نگاه [میکند] امروز چکار کردیم؟ نه عرق خوردم، نه رابطه داشتم، نه دزدی کردم، نه نزول گرفتم. «کَدِیباً حَزِیناً.» غم یکهو دلش را پر میکند. میگوید: «امروزمان به بطالت گذشت.» احساس میکند: «إِنَّ ذَلِکَ الْیَوْمَ عَلَیْهِ وَضِعَةٌ مِنْ عُمْرِهِ.» امروز به خسارت. «آن روزی که یک گناه گنده نکردم، اصلاً امروز اصلاً حال نداد. امروز چه روزی چرتی بوده! امروز هیچی به هیچی!» این آخرالزمان است. «رَأَيْتَ الْمَنَابِرَ.» اینم برای خودم بگویم. «رَأَيْتَ الْمَنَابِرَ يَأْمُرُ عَلَیْهَا بِاتِّقَاءِ اللَّهِ.» روی منبرها حرف از تقوا میزنند. «وَ لَا یَعْمَلُ الْقَائِلُ بِمَا یَأْمُرُ.» اونی که میگوید خودش میرود بیرون عمل نمیکند. «رَأَيْتَ النَّاسَ عَلَیْهُمْ وَ فُرُوجِهِمْ.» همه هم و غم و غصه مردم شکم و زیر شکم است. «لَا یُبَالُونَ بِمَا أَکَلُوا وَ شَرِبُوا وَ جَامَعُوا.» غصهشان هم نیست اینکه میخورند از کجا آمد، چه طور آمد، حلال بود؟ ارتباطی که برقرار کردم، ارتباط جنسی حلال بود؟ حرام بود؟ درست بود؟ غلط بود؟ این اوضاع مردم است. سعی کن آخرالزمان با اینها نباشی. جهت مخالف اینها باش که اگر عذاب سمت آنها رفت، تو نجات پیدا کنی. اینها ویژگیهای آخرالزمان فرهنگی است.
چند تا ویژگی دیگر هم دارد اگر حوصله دارید سریع بگویم و بریم دیگر تو روضه. یکی دیگر از ویژگیهایش این است که هر کی هر چی بچه کمتر داشته باشد، بیشتر خوشحال میشود. اونی که پنج تا دارد میگوید: «ای کاش چهار تا بود.» اونی که چهار تا دارد میگوید: «ای کاش سه تا.» اونی که سه تا دارد میگوید: «کاش دو تا بود.» «اَبُو الْسَنِینَ اِنَّهُ وَاحِدٌ.» یکی بود. «اَبُو الْوَاحِدِ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ.» اونی که یکی دارد میگوید: «کاش هیچی نداشتیم.» یک زمانی میآید، پیغمبر فرمود: «یک زمانی میآید آنهایی که بچه ندارند بقیه به اینها غبطه میخورند.» فرمود: «الان شماها آنهایی که بچه زیاد دارند، بقیه به آنها غبطه میخورند.» آخرالزمان هر کی بچه ندارد، بقیه [به او میگویند]: «خوش به حالتان. بچه اینجا بنگ بنگ نمیکند! خونتان تمیز است!» فلانی است. آخه! فرمود: «بچه دارم اگر بشن حتی یکون الولد غیضا.» بچهها را سقط میکنند. برخی گفتند این «قیق» به معنای سقط. برخی گفتند اگر نگهش دارد با اکراه و اعصابخوردی و حال به هم بچه را نگه میدارد.
خانوادههای بیسرپرست زیاد میشود. این را بگویم. حالا یک کم خندهام دارد. میگوید: «آخرالزمان یک طوری میشود مردها کم میشوند، زنها زیاد میشوند.» گفتند: «یک دلیلش این است که جنگ زیاد است تو آخرالزمان.» در مورد جنگ، تعداد زیادی از مردها این تو جنگ کشته میشوند. یک جوری میشود که: «حتی یکون فی خمسین امراه قیم واحد.» ۵۰ تا زنند دنبال یک مرد. روایت دیگر دارد که ۳۰ تا زن. پیغمبر فرمود: «۳۰ تا زن دنبال یک مرد راه میافتند. همه با همدیگر: تو رو خدا با من ازدواج کن.» ۳۰ تا زن به یک مرد میگویند. یک بخشش برمیگردد به اینکه مردها زیاد میمیرند. یک بخش دیگرش هم به خاطر این است که وقتی گناه زیاد است، کسی دیگر این زنها را نمیگیرد. ازدواج کم میشود. ۳۰ تا زن آویزان یک مرد میشوند: «تو رو خدا با من ازدواج [کن].»
«اولیاء و یا بندگان خودش را تمیز میکند.» در آخرالزمان متمایز میکند. کاری میکند که زمین از منافقین و گمراهها و آدمهای آلوده پاک بشود. جوری میشود که حالا این تمیز چه شکلی میشود؟ این جوری میشود. آخرالزمان این مدلی میشود که. «حتی تلقی به رجل یوم اذن.» آن روزگار ۵۰ تا زن میآیند پیش یک [مرد]. بهش میگویند: «یا عبدالله اشترنی.» بنده خدا من را بخر. در جایگاه کنیز قرار میگیرد این زنها. میگوید: «یک پولی به ما بده.» حالا یک رابطه، یک پولی. آخرالزمان این مدلی است. خندهدار این است. میفرماید که البته خنده ندارد. با مزه [است]. میگوید: «یک طوری اوضاع ازدواج و مرد و اینها کساد میشود.» پیغمبر میفرماید: «انّ المراه لَتَمُرُّ بِالکِفِّ.» یک زنی دارد یک جایی رد میشود. میرسد به یک کفشی. کفش را برمیدارد. نگاه میکند: «کفش مردانه است. یک مرد بوده. این کفشه مال یک مرد بوده.» یعنی این قدر همه در حسرت ازدواجند و در حسرت داشتن سرپرست. «کفش یک خوش به حال هر کی که این مرده. مرد اونه ای کاش مرد ما بود.» آخرالزمان این شکلی است. اوضاع بیسر و سامانی.
یکی دیگر از ویژگیهای آخرالزمان این است که رحم نمیکنند به همدیگر. «فَلَا الْکَبِیرُ يَرْحَمُ الصَّغِيرَ.» بزرگ به کوچک رحم نمیکند. قوی به ضعیف رحم نمیکند. اینجاست که دیگر زمانه به آن اوج آلودگی خودش میرسد و ظهور امام زمان رقم میخورد. فرمود: «مرد میآید پیش رحم خودش، ارحام خودش. میگوید: من داداش توأم، به خاطر داداش بودنم به من یک لطفی کن.» بهش اعتنا نمیکند. همسایه میآید به همسایهاش میگوید: «من همسایهات هستم، به خاطر همسایگی.» اعتنا نمیکند. قطع رحم و رابطه بد تو آخرالزمان زیاد. بیرحمی در آخرالزمان زیاد میشود.
عرضم تمام. خسته هم شدید. این بحث بالاخره به یک نتیجه. آخرالزمان فرهنگی بود. ان شاءالله شبهای بعد آخرالزمان اقتصادی و امنیتی را عرض میکنم که آن خیلی مهم است، بیشتر از این ترسناک است. آخرالزمان بیرحمی زیاد میشود. یک تعداد کماند که مؤمنند. اینها اهل رحماند، دلشان میسوزد به بقیه رحم میکنند. اکثراً این طور قساوت قلب همهجا را پر [کرده]. شما میبینید دیگر الان عالم اوضاعش چطور است. کودککشی روال شده. اصلاً عادی طبیعی. بچه میکشند، زن میکشند، خانهخراب میکنند. تو غزه اوضاع را ببینید! با چه بدبختی به این مردم بیپناه غزه آرد میرسانند. قرص سمی گذاشته جاساز [کردهاند]. میآیند تو پوشش توزیع غذا، اسرائیلیهای ملعون. یک جایی درست میکنند که غذا پخش میکنند. ملت جمع میشوند. همه را با تیربار و با بمب و اینها یک جا منفجر [میکنند]. چه موجوداتی کره زمین دارد به خودش میبیند. تاریخ به خودش ندیده اینها را. اوج جنایت، اوج قساوت. این کشورهای عربی هم این دور تا دور وایسادهاند، آب دارند میشوند. این مردم خسته دارند آب میشوند و منجمد میشوند. تمام میشود جلو چشم مردم دنیا، جلو چشم این کشورهای همسایه. انگار نه انگار. هیشکی اعتنایی [ندارد]. غیر از سروصدا.
این اوضاع شبیه چه روزگاری است؟ شبیه کربلا. کربلا یک مشت بیرحمند. جنایت میکردند، بقیه هم وایساده بودند، نگاه [میکردند]. بقیه هم با کشیدن چه جنایتهایی در کربلا! برگردم به آن جمله علامه طباطبایی. فرمود: «اگر پیغمبر و قرآن این همه سفارش میکردند به اهل بیت من ظلم بکنی، باز هم این کارها را بیشتر از این چیزی انجام نمیدادند.» این همه سفارش به محبت کرد، این طور کردند با اهل بیت. این بچههای فاطمه زهرا همیشه جایشان روی سینه پیغمبر بود، تو آغوش پیغمبر، روی دوش پیغمبر. چه کردند با این بچهها! یک نمونهاش امام حسین بود که عرض [شد]. یک نمونه دیگرش زینب کبری. این دختربچه، بچهای بود که همیشه تو آغوش پیغمبر بود. سر و صورت، مو و گوش، لب و دندان و پیکر این زینب کبری همه بوی نفس پاک پیغمبر را میدهد؛ جای دست پیغمبر در تمام این سر و صورت. ولی چه کردند با این سر و صورت؟ چه کردند با این دختر پیغمبر؟ خوارزمی در مقتل الحسین میگوید: «أَقْبَلَ الْأَعْدَاءُ حَتَّى عَهِدُوا بِالْخَيْمَةِ.» دشمن آمدند دور خیمه را گرفتند. «وَ مَعَهُمْ شِمْرُ بْنُ الْجَوْشَنِ.» شمر ملعون هم همراه اینها بود. شمر به اینها دستور داد. گفت: «ادْخُلُوا فَصَلُّوا بِزَينَتِهِنَّ.» بریزید هرچی تو خیمههای اینها هست به غارت ببرید. «فَدَخَلَ الْقَوْمُ.» آمادهاید روضه بشنوید؟ چند خط.
«فَدَخَلَ الْقَوْمُ فَخَذَ كُلَّ مَا كَانَ بِالْخَيْمَةِ.» این جماعت ریختند داخل خیمهها. هرچی تو خیمهها بود به غارت بردند. آدمهای غیرتمند، بگویم این عبارت تو مقتل آمده. میدانم غیرتتان اذیت میشود ولی بگذارید بگویم. تعبیر مقتل این است. میگوید که: «ثُمَّ مَالَ النَّاسُ عَلَى الْوَرْسِ وَ الْخَيْلِ وَ الْعَبْدِ.» خیل که یعنی اسب. یعنی شتر. «ورس» یعنی چی بگویم دیگر؟ ترجمه کنم. ببخشید. لوازم آرایشی اختصاصی زن. میگویند که باهاش خودش را برای همسرش آرایش میکند. میگوید: «حتی به این لوازم آرایشی زنها هم رحم نکردهاند. اینها را هم به غارت بردند.» «فَنَحُوَا.» «اینها رب [را] غارت [کردند]. ریختند تو خیمهها. چه کردند؟» «اَفْضِلَا إِلَى قِرْطَةٍ کَانَ فِي أُذُنِهِ.» ریختند. «هر چه بود، میكندند، میبردند. ببخشید دیگر امشب خیلی دیگر من پردهدری کردم. اینم دیگر آخر این پردهدریها.» «یَکْدَحُ عَلَى أُذُنِ أُخْتِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلَامِ.» یکیشان دست انداخت به گوش کی؟ «اُخْتِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلَامِ.» به گوش زینب، خواهر حسین. گوشواره را از گوش او کندند. «وَ خَرَمُوا أُذُنَهُ.» و گوشش را پاره کردند. دیگر چه کار کردند؟ حمید بن مسلم میگوید. شیخ مفید نقل میکند در ارشاد از حمید بن مسلم. حمید بن مسلم میگوید: «وَاللَّهِ قَسَمَ خُودِي أَبْدَانَ عَلَيهِ.» به خدا قسم خودم دیدم. «لَقَدْ كُنْتُ أَرَى بَعْضَ النِّسَاءِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ الْحُسَيْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ.» بعضی زنها تو اهل بیت حسین علیه السلام اینها چادرشان را سفت روی سرشان گرفته بودند. این حرامیها میآمدند تو. «نَازِعَ ثَوْبَهَا.» چنگ میانداختند به چادر اینها. این زنها چادر را میگرفتند. آنها صفر میکشیدند. «حَتَّى تَغْلَبَ عَلَيْهِنَّ.» آن قدر این کشمکش این چادر را میکشیدند تا آخر از سر این زنها میكندند.
در حال بارگذاری نظرات...