*ویژگیها و رسالت یاران مؤمن، خالص و پرتلاش امام زمان ارواحنافداه در آخرالزمان.
*نقش برجسته مشرقیها و عجمها، بهویژه اهل قم، خراسان و طالقان، در زمینهسازی ظهور.
*جایگاه قدسی شهر قم و پیشگوییهای تاریخی درباره آن، پیش از تولد امام کاظم.
*اصالت پرچم حق قیام اهل قم و پیوند آن با ظهور.
*نقش رهبری فقیهانه و مردی الهی از قم، در نهضت آخرالزمانی.
*تاکید روایات بر لزوم تمایز سبک زندگی مؤمنان از فرهنگ دشمنان، بعنوان شرط ماندن در جبهه حق، در آخرالزمان.
*قیام اهل قم همراه با فقاهت و فهم دینی، شرط ضروری برای تحقق ظهور.
*روضه، سر مطهر در تشت و بزم شراب وشرم عالم از وقاحت یزید...
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
در روایات آخرالزمانی ما، دو جنس روایات و دو جنس پیشگویی داریم. یک جنسش که البته خوب بیشتر است، پیشگویی از ظلمها و فسادها و آلودگیها و خرابیها و جنایتهای آخرالزمان قبل از ظهور است. همه جا را ظلم میگیرد، آلودگی میگیرد، فساد میگیرد. جنگ، فقر و قحطی فراگیر میشود. در این فضا ظهور امام زمان رخ میدهد؛ ولی این همه روایات ما نیست. ما یک دسته دیگر از روایات هم داریم که از یک برگ زرینی رونمایی میکند که: در آخرالزمان، یک جماعت مؤمن خالص، فداکار، عالم، پرتلاش و مجاهد سر بیرون میآورند و اینها اتفاقاً میشوند یاران امام زمان. اینها با فساد میجنگند. اینها کمک میکنند امام زمان را برای اینکه ریشه فساد و طاغوت را بِکنند.
در روایات آخرالزمانی، آن بخشی که توصیف خوبان و مؤمنین آخرالزمان است چند مدل و چند بیان دارد. یک بخشیش از عجمها خوب گفته که: اینها در آخرالزمان میآیند و از جنس قبلیها نیستند. ارتداد صورت میگیرد در امت پیغمبر. همه برمیگردند از خط پیغمبر. همه میروند تو ولایت یهود و نصارا. میروند تو ولایت دشمنان. یک جماعتی را خدا جای اینها میآورد. «فسوف یأتی الله بقوم» که اینها سالمند، مؤمنند، خوبند. آیه قرآن فرمود که اینها شش تا ویژگی دارند که قبلیها نداشتند و سَر همین جماعت، ممتازین، خدا را دوست دارند، خدا اینها را دوست دارد، نسبت به مؤمنین رامی و خودشان را کوچک میبینند، نسبت به کفار با عزت برخورد میکنند، جهاد میکنند در راه خدا و از ملامت هم نمیترسند.
از پیامبر اکرم پرسیدند: آقا، اینها کیانند؟ [پیامبر] تازه به پشت سلمان زد و فرمود: سلمان و قبیله سلمان و قومش. اینها آن نسل و نژادند که در آینده میآیند و ورق تاریخ امت را برمیگردانند؛ دیگر فضا عوض میشود بهواسطه اینها. در بعضی روایات اینها را به عنوان عجمیها معرفی کردند. در بعضی روایات اینها را به عنوان مشرقیها معرفی کردند. در بعضی روایات بهطور خاصتر اسم شهر آوردهاند. سه تا شهر را بهطور خاص ما تو روایاتمان داریم. البته شاید هم بشود یکی دو تا شهر دیگر هم اضافه کرد ولی این سه تا بیشتر چشمنواز است. یکیش شهر قم، یکیش خراسان و یکی هم طالقان است. این سه تا را بهطور خاص اشاره کردهاند. معلوم میشود این مشرقیها و این قوم سلمان که بشارتشان را دادند، بیشتر تو این منطقه، تو این سه تا شهر حضور چشمگیر دارند. البته ری را هم تو بعضی روایات که میشود همین تهران خودمان، تو بعضی روایات به ری هم پرداخته شده که فعلاً با ری کاری نداریم. خراسان، قم و طالقان. هر کدام هم یک جنس معرفی در موردشان داریم که اینها مهم است.
این روایت را وقتی که ما فنی باهاش برخورد نکنیم، یک چیز دیگر میفهمیم. هر کدامش را هم میگوییم خب این که معلوم نیست، آن هم معلوم نیست، این شاید آن هم شاید، این که ازش فیلم برداشت نمیشود. نه، نباید عوامانه برخورد کرد؛ باید علمی و فنی و دقیق برخورد کرد که هر کدام از این روایات، یک نکتهای را دارد پررنگ میکند. آن نکته تو این روایات یک زنجیره شکل میدهد. آن زنجیره را وقتی کنار همدیگر میچینید، یک منظومه شکل میگیرد، یک پازل شکل میگیرد، یک نقشهای میشود که این خیلی مهم است. پس ما تو آخرالزمان باید دنبال یک جماعتی بگردیم که اینها آلوده نشوند، پاک باشند و با فساد هم مبارزه کنند و زمینه ظهور امام زمان را هم فراهم بکنند.
به صورت کلی یک نشانهای به ما دادهاند، یک خطی دادهاند، یک جهتی به ما معرفی کردهاند، گفتند: این مشرقیها و فارسها و عجمها. خب این به صورت کلیاش. به صورت جزئی میخواهیم دنبال اینها بگردیم. یک روایاتی داریم در وصف قمیها. این روایت خیلی روایت مهمی است. وقتی کنار همدیگر بچینیم، تو هر کدام یک کلمهای درمیآید. اینها وقتی با همدیگر زنجیر میشود، کلاً یک چیز دیگر از توش تولید میشود. خیلی از این ابهامها و سؤالها و شبهات و اینها هم برطرف میکند.
خب، خیلی از دوستان که این شب خدمتتان اینجا هستیم، فکر میکنم حالا جلسات قبل هم دهههای قبلی خدمتشان بودیم. بعضی از عزیزان را خدمتشان نبودیم. بحثها را هم طوری پیش میبریم که دهه به دهه که حالا جا را عوض میکنیم هم عزیزانی که جدید اضافه میشوند از بحث جا نمانند، هم عزیزانی که از قبل پیگیر بودند بتوانند بحث را ادامه دهند. لذا بعضی وقتها یک سری نکات رو دوباره تکرار میکنیم و تاکید میکنیم. ممکن است گاهی هم برای بعضی عزیزان تکراری باشد. در مورد قمیها روایات فراوانی است که اینها را به عنوان انصار امام زمان و یاران امام زمان معرفی کردهاند. تو بعضی روایات فرمودهاند: «اهل قم انصارنا.» اهل قم یاران ما هستند. تو بعضی روایات دیگر فرمودهاند که: اینها امام زمان را کمک میکنند، «ینصرونه و یقومون معه.» با امام زمان قیام میکنند، هم استقامت دارند بر امام زمان، هم کمک میکنند امام زمان را. چند تا روایتش را دیشبی که خدمت برخی عزیزان بودیم، خواندیم.
در یک روایتی دارد: از امیرالمؤمنین علیهالسلام پرسیدند که: آقا در آخرالزمان «أسلم المدن» کجاست؟ یعنی سالمترین شهر. «مدن» جمع مدینه است. «أسلم» یعنی سالمترین. سالمترین شهر کجاست؟ و «خیر الموضع عند نزول الفتن.» فتنهها که میآید، بهترین جایی که ما میتوانیم برویم آنجا قرار بگیریم کجاست؟ که آلوده نشویم، فتنههای آخرالزمان ما را با خودش نبرد، این فساد آخرالزمان و این مشکلات آخرالزمان ما را گرفتار نکند. هم فتنهها، هم «ظهور سیف»، هم تو جنگها، هم از فتنههای فرهنگی و اعتقادی و آخرالزمان در امان باشیم، هم از جنگهایش در امان باشیم. بهترین جا کجاست؟ حضرت فرمودند: «أرض الجبل.» بهترین جای زمین کوه. خب، «زمین کوه» خیلی معلوم نمیشود یعنی کجا. بعد حضرت توضیح میدهند، میفرمایند: «فأصلم الموضع یومئذ قصبة قم.» سالمترین شهر تو آن دوران شهر قم. البته آن موقع روستا بود. عبارت از امیرالمؤمنین علیهالسلام است. زمان امام صادق هم هنوز روستا بوده. حالا ببینیم زمان امیرالمؤمنین چی بوده. امیرالمؤمنین میفرماید. بعد فرمود: «تلک البلدة التی یخرج منها انصار خیرالناس.» همش کد است دیگر، رمزگشایی کنید. فرمود: یاران بهترین آدم از آنجا بیرون میآید. بهترین آدم یعنی کی؟ «خیرالناس ابا و اما و جدا و عمّا و عمة.» من این توصیفات را ترجمه میکنم، ازتان سؤال میکنم: کیست بهترین مردم از جهت پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و عمو و عمه؟ کیست بهترین پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و عمو و عمه را دارد در بین مردم؟ امام زمان. پس بهترین مردم از جهت عمو و عمه و پدر و پدربزرگ و اینها که امام زمان باشد، یاران ایشان از کدام شهر میآیند؟ از قم. «تلك التی تسمی الزهراء.» اینجا را بهش زهرا میگویند. حالا این «زهرا میگویند» باید رویش بحث بشود. چرا این زهرا به معنای آن روشنایی، زهرا به معنای، عرض کنم که آن فروغ و روشنایی و اینهاست؟ یا نه، منظور خود اسم زهراست که این زهرا به فاطمه برگردد؟ یعنی اسم حضرت زهرا سلاماللهعلیها. بعد دقیق معلوم نیست [نامش زهراست]. امیرالمؤمنین میفرماید اینجا را بعداً بهش زهرا میگویند. حالا یا به خاطر اینکه کویری، آفتاب، شهر آفتاب بهش میگویند یا به خاطر این است. یا به خاطر این است که فاطمه نامی مثلاً اینجا دفن میشود، این فاطمه را به آن فاطمه میشناسند و مثلاً حضرت زهرا سلاماللهعلیها را اینجا را مثلاً منصوب به ایشان میدانند.
بعد چند تا عبارت میفرمایند امیرالمؤمنین که خیلی اینها جالب است. میفرمایند: «بها موضع قدم جبرائیل.» جای پای جبرئیل توی این سرزمین. جبرئیل اینجا پا گذاشته، قدمگاه جبرئیل است. «و هو الموضع الذی نبع منه الماء.» کجا پا گذاشته؟ همان جایی که آب جوشیده. حالا آب کجا جوشیده باید رفت بررسی کرد. تاریخ قم، «الذی من شرب منه أمن من الدّاء.» آبی تو قم جوشیده که هرکی از آن آب بنوشد دردهایش خوب میشود. آن آبی که جوشیده را بهواسطه پای حضرت جبرئیل بوده، قدمگاه جبرئیل بوده که این آب جوشیده. «و من ذلک الماء اجنَتین.» آن پرنده بود، حضرت عیسی درستش کرد، بعد فوت کرد، پرواز کرد. فرمود: آن پرنده هم گلی که برایش استفاده شد یک خاکی داشت، یک آبی داشت. آبش از همین چشمه بود که بهواسطه پای جبرئیل در قم جوشید. از این آب، گِلِ آن پرنده را درست کردند که حضرت عیسی درش دمید و پروازش داد. «و منه یختسل الرضا علیهالسلام.» کی دارد این روایت را میفرماید؟ امیرالمؤمنین فرمود: بعداً از این آب، رضا علیهالسلام غسل میکند. همش کد است دیگر. امام رضا کجا بودند زمان امیرالمؤمنین؟ و دقیقاً این رخ داد. امام رضا قم میروند، استحمام میکنند، غسل میکنند. جایش هم الان تقریباً همان حوزه علمیه رضویه در منطقه آذر قم. میگویند اینجا بوده محلی که امام رضا حضور پیدا کردند و آن تیکه آن راسته معروف است به این قضیه است که حضرت آنجا استحمام کردند، غسل کردند. امیرالمؤمنین چند تا چیز دارند میفرمایند که بعضیاش رخ داده و جلو چشم است، بعضیاش رخ نداده، جلو چشم نیست. برخیش در آینده رخ خواهد داد. یک ترفندی است دیگر. یک مهارتی [است]. همه را میخواهد به شما باور ایجاد بکند. یکی را لابهلا میگذارد که باورت بشود. خب، این غسل امام رضا رخ داده. این را دیدهایم. بقیهاش را خبر نداریم. میگوییم چون این رخ داده، پس آنها هم لابد رخ داده. یک آیندهای هم دارد. میگوییم پس آنها هم حتماً رخ میدهد.
آن آینده چی بود؟ یاران آن آدمی که بهترین پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و عمه و عمو را دارد، از این شهر قم بیرون میآید. یعنی یاران امام زمان. یعنی آن آدمهای آخرالزمانی که جبهه حق را قراره تشکیل بدهند، اینها از قم خروج میکنند. سه تا چیز دیگر هم فرمود که من اینها را نمیفهمم، فقط میگویم، میخوانم برایتان. تو این روایت فرمود: آن گوسفندی که برای حضرت ابراهیم بود هم از اینجاست. عصای موسی از اینجا درمیآید. انگشتر سلیمان هم از اینجا درمیآید. اینها را دیگر من نمیفهمم یعنی چی. چه ربطی دارد؟ من نمیفهمم الان اینجاست مثلاً؟ یا بعداً اینجاست؟ یا زمان ظهور از اینجا درمیآورند؟ استخراج میکنند؟ اینجا قایمش کردهاند؟ پنهانش کردهاند؟ اینها را من خبر ندارم. فقط دیگر ادامه روایت بود، خواندم. این هم شد یاری امام زمان توسط مردم قم.
دیگر چی آقا؟ تو روایات دیگر دارد که حضرت فرمود: ما حرمی داریم. این را حتماً چند بار خواندهام، تو جلسات متعدد [بوده]. بعضی روایات را چون کامل نخواندهام دوباره میخوانم. بعضی وقتها که تکرار میشود چون متن را میخواهم بخوانم، کاملش را بخوانم دوباره یادآوری میشود. میفرماید که تعدادی از مردم ری آمدند خدمت امام صادق علیهالسلام. اینها گفتند: آقا ما اهل ری هستیم. حضرت فرمودند: «مرحبا باخواننا من اهل قم.» این کلمه اهل قم را داشته باشید. میگویم کلمات روایات خیلی مهم است، باهاش کار داریم. گفتند: آقا، ما اهل ری هستیم، اهل ری هستیم. نگفتند ساکن ری هستیم. گفتند اهل ری هستیم. [حضرت فرمودند]: «به به، خوش آمدند برادران ما از اهل قم.» اینها برگشتند گفتند: «آقا نحن من اهل ری، ما اهل ری هستیم آقا جان.» همین الان هم یک حساسیتهایی هست دیگر. مثل اینکه شما به یک مشهدی بگویید قوچونی، مثلاً ناراحت بشود. یا به قوچونی بگویید مشهدی. یا به سبزواری بگویید نیشابوری، به نیشابوری بگویید سبزواری. اینها آقا سبزوار و نیشابور اینها با همدیگر فرق میکند. ری و قم اینها با همدیگر فرق میکند. بچه تهرانی هم: «به به آقایان قمیها خیلی خوش آمدید.» میگویند: آقا ما از تهران آمدیم. [حضرت میفرمایند]: «آقا جان ری، بله، برادران از قم خیلی خوش آمدید.» میگوید: سه بار هی اینها گفتند آقا ما از ری آمدیم. [حضرت میگویند]: «خیلی خوش آمدید از قم، خیلی خوش آمدید.»
اینجا حضرت توضیح دادند، منظورم چیست. امام است دیگر، عصمت امام که اشتباه که نمیکند. فرمود: خدا حرمی دارد که مکه است. پیغمبر حرمی دارد که مدینه است. امیرالمؤمنین حرمی دارد که کوفه است. «و ان لنا حرم و هو بلدة قم.» ما هم حرمی داریم که شهر قم است. یعنی چی؟ دیشب یک اشاره به این نکته کردم. حرم، آنجایی است که از یک چیزی محافظت میکند، مراقبت میکند. حرم خدا از خانه خدا محافظت میکند که میشود مکه. حرم پیغمبر از قبر پیغمبر محافظت میکند، مدینه. حرم امیرالمؤمنین از مزار امیرالمؤمنین محافظت میکند، میشود کوفه، نجف. حالا یک شهری هم هست از معارف اهل بیت محافظت میکند، از فرهنگ اهل بیت محافظت میکند، از علم اهل بیت، از میراث اهل بیت محافظت میکند. آن کجاست؟ آن قم است. آن حرم کل اهل بیت. برای همین شما که میگویید من شیعه هستم، شما مال همان حرمی. هرکی که شیعه است، مال هرجایی است، این «قمیه»، اهل قم است. ساکن ری ولی اهل قم. نمیشود کسی شیعه باشد ولی اهل قم نباشد. چون دینت را از کجا داری میگیری؟ یا از حرم ما داری دینت را میگیری یا از بیرون. بیرون میگیری که از ما نیستی، برو بیرون. اگه از ما داری میگیری، گنجینه معارف ما کجاست؟ قم.
اینو وقتی فرموده که هنوز حضرت فاطمه معصومه به دنیا نیامده. این روایت آخرش هم اشاره میکند. نه تنها فاطمه معصومه به دنیا نیامده، امام کاظم هم به دنیا نیامده. «قبل أن یولد الکاظم علیهالسلام.» قبل از اینکه امام کاظم به دنیا بیایند، امام صادق فرمود: ما حرمی داریم که شهر قم است. «و ستدفن فیها امرأه من اولادی تسمی فاطمه.» به زودی یک فرزندی از فرزندان من که نامش فاطمه است، آنجا دفن میشود. «فمن زارها وجبت له الجنة.» هر کی زیارتش کند، بهشت واجب میشود. این را امام میگذارد گارانتی روایت. روایت ما گارانتی دارد. امام گارانتی میکند. یعنی چی؟ میگوید حرف من تضمین است، نشان به آن نشان که این دختر به دنیا میآید، حرم پیدا میکند. اینها اگه نشد، این باشه گارانتی حرف من. اگه شد، پس اینورش هم درست گرفتی. چی شد این گارانتی روایت؟ پس شهر قم شد حرم اهل بیت، مردم قم، اهل قم شدند یاران امام زمان و یاران اهل بیت. چه ویژگی در این اهل قم هست، یاران اهل بیت؟ آقا، غوغا میکند این کلمات را با همدیگر. جلو ببینیم به کجاها که نمیرسیم. خیلی کیف میکنیم ان شاء الله.
جلوتر که بریم، توی روایت دیگر دارد که امام صادق علیهالسلام فرمود: «إنا علی قم ملک یرفرف علیها بجناحیه.» روی شهر قم، یک فرشتهای دارد بال میزند با دو بالَش. (جلسه قبل کرد.) «لا یریدها جبار بسوء إلا أذابه الله عذابه کذوب الملح فی الماء.» هر ظالمی که قصد سوء به این شهر داشته باشد، خدا یک فرشته خلق کرده برای قم، مأموریتش این است که هر ظالمی که قصد سوء به این شهر داشته باشد، او را «ذوب» کند. «عذابه الله کذوب الملح فی الماء.» آنجوری که نمک را تو آب حل میکنند، نمک تو آب چه شکلی ذوب میشود؟ حل میشود. این مأمور که این شکلی ذوب کند هر ظالمی که دست دراز میکند به سمت قم، میخواهد آسیب بزند.
بعد امام صادق اشاره کردند به عیسی بن عبدالله که از اصحابشان بوده. فرمود: «سلام الله علی اهل قم.» سلام خدا بر اهل قم. اهل قم، سلام خدا. آقا، امام وقتی بگوید سلام خدا، تعارف ندارد. ما یک وقت میگوییم «سلام علیکم»، «سلام خدایگان بر تو.» بله، یوزارسیو و اینها و «درود خدایگان بر تو»، اینها «درود مرودای الکی ملکی» خیلی معلوم نیست چیزی باشد. وقتی امام میگوید سلام، یعنی واقعاً نام خدا را دارد ابلاغ میکند. نمیشود امام بگوید سلام خدا بر فلانی، بر خدا بفرمایید چی چی سلام من از کیسه خلیفه میبخشی. اصلاً هم سلام من بر او. نه، امام از خدا دارد میگوید. زبانش چیزی جاری است که کلام خدای متعال است. پس خدا سلام میفرستد بر اهل قم. سلام همینجا خیلی معنا دارد. سلام را بر کی میفرستند؟ جاهای صحبتهایی کردیم، این خودش یک کلید است. بعداً شاید باز یک اشارهای بهش [بکنیم].
«سلام خدا بر اهل قم.» «یسقی الله بلادهم الغیث.» دعا میکند امام: خدا بر سرزمین اینها باران جاری کند. «و ینزل الله علیهم البرکات.» خدا برکات بر اینها نازل کند. «و یبدل الله سیئاتهم حسنات.» خدا گناهان اینها را تبدیل به حسنه بکند. بد معرفی میکند، دقت کنید. چرا اهل قم اینقدر برجسته شد؟ یکهو امام اینقدر تعریف کرد از اینها؟ به این دلیل: «هم اهل رکوع و سجود و قیام و قعود.» اینها اهل رکوعاند، اهل سجودند، اهل قیاماند، اهل قعود. به وقتش پا میشوند، به وقتش مینشینند. کیند اینها؟ این «اهل قم» ها؟ اینقدر تعریف میکنی، دلمان رفت دیگر. بابا بگویید اینها کین؟ فرمود: «هم الفقها العلماء الفهما.» اینها فقیه، عالم، فهیماند. فهم درست دارند. «و هم أهل الدرایة اهل روایت.» اهل درایت و روایتاند. «و حسن العبادة.» اهل عملاند. اهل قم شدند اینها. اهل قم شدند یک طبقه خاصی از آدمهای عابد، عالم، نورانی، درجه یک، اهل رکوع و قیام و سجود و اینها. این همه هی اهل قم، اهل قم به خاطر این بود. حرم ما آنجاست به خاطر این بود. یاران امام زمان آنجا هستند. اینها بودند یاران امام زمان، اهل قم. اینها...
خب، آقا، خاصیت این حرفها چیست؟ تو مشهد نشستیم، شب ۲۱ محرم در مورد اهل قم داریم صحبت میکنیم. به ما چه، اهل قم کی هستند؟ از اینجا کلید بحث آغاز میشود. اهل قم آخرالزمان چیکاره داستانند و ما چیکاره اهل قم باید باشیم در آخرالزمان؟ این سؤال جدی است. یک مطلبی است که نمیدانم چرا اینقدر مورد غفلت واقع شده. معمولاً کلاً یک مسیر دیگر رفته شده تو این بحث که اینقدر دور شدیم. قدم به قدم که میآیی جلو میبینی یکهو باید چشمت باز بشود به اینکه خب، یک اهل قم یک جایی باید صاحب قدرت بشوند، صاحب نفوذ بشوند تو تاریخ. این را دور میزنیم کنار. بعد یکهو میآییم میگوییم آقا هر پرچمی بلند شود «طاغوت»، همه ظالماند. ما حکومت قبل امام زمان نداریم. از این حرفها، از این جوکها درست شد. نه، جوک است. چرا؟ چون از بیسوادی درمیآید. توضیحات مفصل ان شاء الله این شبها عرض میکنم.
آقا، یعنی اینها روایت نیست؟ چرا، هست. پس چی میگویی شما جوک است؟ برای اینکه آدمی که این روایت را تحلیل کرده، سواد نداشته. برای اینکه مجموعه روایت را با همدیگر نگاه نکرده. یک روایت برایتان میخوانم وسط این روایتها که البته این روایت فقط یک روایت نیست، چندین روایت است که آوردهام برایتان. ببینید شیعه و سنی نقل کردهاند از ۱۱۰۰ سال پیش تا حالا این نقل بوده که آقا آخرش یک حکومتی قبل از ظهور شکل میگیرد که آن حکومت خیلی مهم است. هست و نیست ظهور به آن حکومت بنده. آن حکومت را اهل قم تشکیل میدهند. اهل قم راهاندازی میکنند. اهل قم قیام را تشکیل ندهند، راهاندازی نکنند، ظهوری نیست. اینها پرچمشان پرچم حق است. حق! پرچم حق. آنهایی که گفتند پرچمهای قبل ظهور، تاکید شده توش «رعایت ضلالت». پرچم ضلالت که بلند بشود، «صاحبها طاغوت». نه، هر پرچمی. پرچم ضلالت که بلند بشود، صاحبش طاغوت است. اکثر پرچمها البته پرچم ضلالت است. چرا؟ چون تو دست اهل حق نیست. یعنی چی؟ تو دست اهل قم نیست؟ یعنی چی؟ تو دست فقها نیست؟ گفت اهل قم کیانند؟ فقها، علما، فهما، اهل درایت، روایت، حسن عبادت. یک پرچم آخرالزمان بلند میشود توسط اهل قم که اهل قم فقها باشند. بقیه پرچمها به درد نمیخورد. چون فقیه بلند نکرده. چون از هسته علمی بلند نشده. از آن هسته سخت معرفتی ناب اهل بیتی بلند نشده. آن حرم اهل بیت، گنجینه معارف و مواریث اهل بیت قم است. شاگردهای زبده و نمونه اهل بیت اینجایند. علما اینجایند. آنهایی که دین میفهمند اینجایند. آنهایی که پاک و اهل عمل به دینند اینجایند. حسن عبادت، رکوع، سجود. اینها پرچم بلند کنند، حق است. اصلاً اینها باید بلند کنند. اصلاً فرمود: اینها پرچم را بلند کردند، از آنور عالم شده رو یخ، رو برف، سینهخیز برو خودت را به اینها برسان. شیعه و سنی نقل کرده. «سلج» یعنی برف، با جیم یعنی سینهخیز. پرچم اینها بلند شد، سینهخیز هم شده خودت را به اینها برسان. با اینها بیعت کن. چون اینها پرچم را تحویل امام زمان [میدهند]. «لا یدفعونها الا الی صاحبکم.» پرچمی که بلند کنند زمین نمیگذارند مگر اینکه تحویل صاحب شما میدهند. پرچم اهل قم با بقیه پرچمها فرق میکند. حالا روایتش را ببینید. مطالب کنار همدیگر گفته نمیشود. منظومه روایات گفته نمیشود. یک روایتی را برمیدارد، همان را دست میگیرد و بعد بین این همه داستان ظهور الان یک عدهای هستند که فقط گرفتند که این انقلاب باید ساقط بشود. اینها را نمیدانم چی در موردشان بگویم. یک چیزی میخواستم بگویم.
البته روایت از امام کاظم علیهالسلام است. سندش هم سند خوبی است. فقط همین روایت نیست، چندین روایت است. فرمود: «رجل من اهل قم.» یک مردی از اهل قم. این یک روایت آخرالزمانی دیگر، یک برگ زرین دیگر برای قمیها در آمد. تا حالا ازشان تعریف میکرد که اینها پاکند، اهل فسق و فجور نیستند. ولایت اهل بیت در خمیره وجود اینهاست. ملکی از اینها دفع شر میکند. تو آخرالزمان که همهجا آلوده میشود، اینجا گرفتار فتنه نمیشود، به اینجا پناه ببر. قضیه فقط این نیست که اینها تو آخرالزمان پاک و خوبند و مؤمنند و کنار هم. یک قیامی هم باید داشته باشند. یک حرکتی هم باید داشته باشند. میفرماید: «رجل من اهل قم.» ببین چقدر فنی شد. اهل قم. فرمود اهل قم کیانند؟ فقها. پس «رجل من اهل قم» یعنی یک مردی که فقیه. نگید آقا اوستا ممد بنا تو قم، ایشان هم یک پرچمی بلند کرده، نکند این همان ایشان باشد که امام کاظم [گفت]. یک مردی از اهل قم میآید انقلاب میکند. نه، یک مردی از اهل قم باید فقیه باشد، حسن عبادت داشته باشد، اهل رکوع و سجود. وگرنه اصلاً اهل قم محسوب نمیشود. روشن است آقا؟ فنی باید روایات را خواند. وقتی میگوید اهل قم یعنی همه ویژگیها با همدیگر.
یک مردی از این اهل قم با این ویژگیها چکار میکند؟ «یدع الناس الی الحق.» مردم را دعوت به حق میکند. که این حق چیست؟ ولایت اهل بیت است. مبارزه با طاغوت. تن ندادن به ظلم ظالمین و کفاره. تسلیم فرهنگ فاسد آخرالزمان نشدن. این حق است. دعوت میکند، میگوید: بیایید با همدیگر جمع بشویم، نه بگوییم به این فاسدین عالم، به این طاغوتهای عالم، نه بگوییم. بگوییم آقا ما نمیخواهیم زیر بلیط شما برویم. ما نمیخواهیم برده و نوکر شما باشیم. ما نمیخواهیم حرف گوشکن شما باشیم. ما میخواهیم با آن چیزی که آموزههای دین خودمان است، معارف اهل بیتمان است، کتاب و سنت است، کتاب و عترت است، به همینها پایبند باشیم. میشود حق. بعدش چی میشود؟ «یجمع معه قوم.» یک قومی هم با او اجتماع میکنند. معلوم میشود که کارش مورد تایید است.
بله آقا مگه قرار نبود هر کی پرچم بلند کرد، طاغوت باشه، کافر باشه؟ پس چرا از این آقا تایید میکنند، تعریف میکنند؟ یک دانه پرچمش حق است. چون دعوت به حق میکند. دعوت به حقی هم که میکند، خودش اهل حق است. چون ادامه روایت توضیح میدهد. «دعوت الکی» نیست که دعوت به حق بکند به جایش باطل بیاورد. مثل خیلیهای دیگر. دعوت به حقی است که واقعاً هم حق است. یک جماعتی هم دورش جمع میشوند بهش لبیک میگویند. «کزبر الحدید.» مثل پاره آهن میماند. تسلیمناپذیر، نفوذناپذیر. «اعزة علی الکافرین.» چیزی که آنجا فرمود، اینجا دارد خودشان را نشان میدهد. «لا تزلهم الریاح العواصف.» طوفانها هم که بیاید، اینها را نمیکند. «ولا یملون من الحرب.» از جنگ خسته نمیشوند. معلوم میشود پس یک سری جنگ آخرالزمانی قبل از ظهور هم داریم که آن جنگ هم مورد تایید است که آن جنگ را هم قمیها انجام میدهند که هم خودشان بر حقاند، هم جنگشان درست است و از جنگ هم خسته نمیشوند. از روایات دیگر فهمیده میشود این کدام جنگهاست. یکیش جنگ با یهود است. یکیش جنگ با سفیانی است. از جنگ هم خسته نمیشوند. «ولا یجبنون.» جبن ندارند، ترس ندارند. «و علی الله یتوکلون.» فقط بر خدا توکل دارند. «والعاقبة للمتقین.» نتیجه از آن متقین. معلوم شد معصوم فرمود: اینها چیاند؟ آقا اینها با تقوایند. هم با تقوایند، هم پیروزند. امام هم نهضت اینها را، امام کاظم تایید کرد. قیام اینها را، خروج اینها را، هدف اینها را، جنگهای اینها را، اخلاق اینها را و پیروزی اینها را. این چی شد؟ این وسط یک داستانی این وسط درست شد از اهل قم. اینها اتفاقاً یک خروجی دارند، یک قیامی دارند، یک نهضتی دارند که آن مورد تایید است. بعد اینجا فرمود دعوت به چی میکند؟ دعوت به حق میکند. پس این دیگر پرچمش پرچم ضلالت [نیست]. آن پرچمهای دیگری که این حق توش نیست، آنها پرچم ضلالت است. آن پرچم دیگری که دست فقیه نیست، پرچم ضلالت است. اینها را وقتی بهش توجه نمیشود، مسائل با همدیگر قیمه و ماست و خاک و خاکشیر و همه چی با همدیگر قاطی پاطی میشود. یک چیز دیگر میشود و طرف نشسته «حتی حضرت ظهور بفرمایید.» اتفاقاً حضرت ظهور بفرمایند اولین کاری که میکنند: «جمهوری اسلامی را نابود میکنند.» بعضیها اینقدر گوششان دراز است، انقدر پرتاند از آن چینشی که اهل بیت برای آخرالزمان داشتند. این روایت پس چیست؟ مجموعه سندهای خوبی است.
این تا اینجا در مورد قمیها. البته روایت دیگری هم هست که بنده هم اینجا آوردهام ولی فعلاً برایتان نخوانم. بقیهاش را باز بعدها به مناسبت بخوانم. روایت دارد که پیامبر اکرم فرمودند: من را معراج که بردند آسمان چهارم، یک قبّهای دیدم که ازش زیباتر ندیده بودم. پرسیدم که اینجا چیست؟ از جبرئیل. جبرئیل گفتش که: «هذه صورة مدینة یقال لها قم.» این صورت یک شهری است که بهش میگویند قم. «فیها عباد الله المؤمنون.» اینجا بندگان مؤمن خدا هستند. «ینتظرون محمداً.» (اللهم صل علی محمد و آل محمد.) اینها منتظر پیغمبرند و شفاعتش برای قیامت. «و الحساب یجری علیهم.» منتظر حساب [هستند]. «و یجری علیهم الغم و الحم و الأحزان و المکاره.» ولی آقا غم و غصه کم نمیبینند. جاری میشود برایشان غم و غصه و مصیبت و درد و شوخی نیست دیگر. بلند کردن این پرچم دردسر دارد. خونریزی دارد. جنگ دارد. گرفتاری دارد. تبعید دارد. شکنجه دارد. ببینید این اهل قم تو این سال، مخصوصاً تو این صد سال اخیر، میداندار جنگ نظامی بودند. میداندار جنگ فرهنگی بودند. حوزه علمیه، فقها، علما. البته ممکن است با آن چیزی که ما باید باشیم، یعنی حوزه و علما و فقها و اینها با آن چیزی که باید باشند فاصله داشته باشند ولی به هر حال همین است که تا به حال بوده. هر چی هست از همینهاست. خیلی بهتر از این باشد، خیلی فاصله داشته با آن ایدهآلش ولی همینقدری هم که هست از همینهاست. بیشترین شهید را از جهت صنفی تو دفاع مقدس روحانیت داد. هیچ صنفی به اندازه روحانیت شهید نداد و همینطور تو مسائل فرهنگی و علمی و دیگر بحث مرجعیت و اینها که دیگر جایش مشخص است و بحثی نیست.
میگوید: سؤال کردم. راوی از امام هادی علیهالسلام میگوید که از امام هادی سؤال کردم که آقا: «متی ینتظرون الفرج؟» اینها کی منتظر فرجاند؟ فرمود: «اذا زهر الماء علی وجه الارض.» وقتی آب روی زمین جاری بشود. شاید منظور رودخانه قم است. نمیدانم. وقتی که یک آبی روی زمین جاری بشود، تو قم دیگر آستانه فرج برای اهل قم. این را تا اینجا داشته باشید. وقت تمام شده. میخواستم یک بخش دیگری از این روایت را برایتان بخوانم که خیلی مهم است ولی یککمی دیر شروع کردیم و زودتر تمام کنیم به جلسه بعدیمان برسیم. بعد از ما عزیزی برای روضه و اینها هستند. خیلی خوب. من پس یک روضه مختصری میخوانم و ان شاء الله عزیزمان فیض میدهند.
چند تا روایت دیگر با این مضمون داریم که ازش تایید این قیام قمیها در آخرالزمان [مفهوم میشود]. نه تنها تایید، بلکه ضرورت. فقط این نیست که مورد تایید، بلکه ضرورت دارد. بله. حالا من سؤالشان این است که آقا اینها چک سفید امضا است یا نه؟ ممکنه که بعدها عوض بشود؟ خب، این نکته را زیاد بنده عرض کردم. البته چون جاهای دیگری بوده، طبعاً دوستان نشنیدهاند. «قطعی و حتمی همین نسل ماست و همین قضایاست و همین جریانات.» هر طوری هم ما باشیم، خوب باشیم، بد باشیم، دیگر الا و لا بد ما را میبرند و میرسانند به آن نقطه. نه، اینطور نیست. قطعاً اینجور نیست. ولی از آن ور هم تا به حال در تاریخ بعد [از] این کلام امام تا امروز هیچ نمونه غیر از اینی که داریم میبینیم نبوده. قمی باشد که شهر فقاهت باشد، حرم اهل بیت باشد، پایگاه علمی اهل بیت باشد، از کوفه و نجف علم منتقل بشود به قم، همش روایات و از این قوم یک مردی قیام بکند که از همین اهل قم باشد که فقیه و عالم و با این ویژگیها افرادی هم کنار او جمع بشوند با این ویژگیها تا به حال نداشتیم و الان داریم میبینیم این را. بله، ممکنه ۵۰۰ سال بعد رخ بدهد. اگه ۵۰۰ سال بعد رخ داد، معلوم میشود ما یک کاری کردیم که محروم شدیم. وگرنه تا به اینجایش رو ما منطبق بود. تا به اینجا صدق میکرد. خودمان خرابش کردیم. این نکته مهمی است. حالا تو این زمینه حرف زیاد است. شاید بعداً باز بیشتر نکاتی را عرض بکنم.
روضهای که امشب میخواهم عرض بکنم با یک روایت. این روایت از امام رضا علیهالسلام، کلامی از امام رضا علیهالسلام مرتبط با قضیه مظلومیت امام حسین علیهالسلام. اول حضرت یک مطلبی را فرمودند بعد استناد کردند به یک روایتی از جدشان رسولالله. اول آن روایت رسولالله را عرض میکنم بعد آن کلام امام رضا علیهالسلام. چون مرتبط با بحث [است]. پیغمبر اکرم فرمودند: «لا تلبسوا لباس اعدائی.» (در عیون اخبار الرضا، جلد ۲، صفحه ۲۳.) «لباس دشمنان من را نپوشید.» «ولا تطعموا مطاعم اعدائی.» «غذاهای دشمنان من را نخورید.» باعث میشود آدم ذوب درون فرهنگ میشود. ذوب درون فساد میشود. تو آخرالزمان همین، با همین چیزهای ساده تفکیک صورت میگیرد. وقتی خوراکت و لباست همان، همین که ما ازش تعبیر میکنیم به سبک زندگی، وقتی سبک زندگی، سبک زندگی دشمنان اهل بیت بود کشیده میشود به آن سمت. قمیها که پرچم حقاند به آن جریانی که نصرت امام زمان میکند باید اینجا خودش را جدا کند از دشمنان. تو خوراک و پوشاک و لباس و سبک زندگی و اینها. باید خودش را جدا کند. «ولا تسلکوا مسالک اعدائی.» «مدل همان سبک زندگی دشمنان من نباشید.» «مسلک دشمن من را نداشته باشید.» «فتکونوا اعدائی کما هم اعدائی.» «اگه شما سبک زندگیتان مثل دشمنان من شد، شما هم میشوید دشمنان من، همانطور که آنها دشمن منند.» خیلی این روایت کاربرد، خیلی کاربرد [دارد]. توضیح مفصل دارد. فعلاً کار نداریم.
برویم تو روضه. چرا این روایت را امام رضا علیهالسلام [فرمود؟] فرمود: سبک زندگی شما باعث میشود اگر شبیه دشمنان باشید شما از جنس دشمن [شوید]. به چی اشاره کرد امام رضا؟ این قاعده را فرمود. «اول من اتخذ الفقاء فی الاسلام.» اولین کسی که در عالم اسلام برایش شراب، شراب فقاع درست کردند، کی بود؟ در شام، یزید بن معاویه لعنةالله. اولین کسی که برایش شراب فقاع درست کردند، آبجو درست کردند در اسلام، یزید بود در شام. خب، داستان چیست؟ حضرت دارد سبک زندگی یاد میدهد. میگوید: «اهل شراب نباشید.» نخورید، ننوشید. این سبک زندگی دشمنان ماست. شما هم شکل اینها میشوید، میروید سمت اینها. بعد فرمود: «این شراب یک داستانی دارد.» حواستان به این داستان باشه. اگه حواستان به این داستانها باشد، دیگر کسی سمت شراب [نمیرود]. داستانش چیست؟ «فأحضروا هو علی المائده.» یک روزی سر سفره نشسته، شرابِ آبجو حاضر کرد. «فوضعها علی رأس الحسین علیهالسلام.» این سفره پهن بود، این شراب را هم آورد کنار سر مطهر حسین علیهالسلام. کنار این سر بریده. «فجعل یشرب و یسقی اصحابه.» شروع کرد شراب خوردن و به بقیه اصحاب و همنشینانش هم داد. شراب ریخت برای همهشان. همه دور هم بالای این سر بریده، سر پسر پیغمبر، شراب خوردند. و هی میگفت ملعون: «اشربوا فهذا شراب مبارک.» «بخورید این خیلی شراب مبارکی است.» «ولو لم یکن من برکته إلا أنا أول ما تناولناه.» «برکت اگه جز این نبود بس بود، جز چی؟» «جز همین که ما این را برای اولین بار درست کردیم این آبجو را در همچین فضایی و رأس و عدونا بین ایدینا.» «سر دشمنمان هم جلوی دستمان است، داریم روی سر دشمنمان این شراب را میخوریم و مائدتنا منصوبه.» «سفره ما هم پهن کردیم بر سر دشمنمان و نحن آکله.» «کنار پسر دشمنمان غذا میخوریم و نفوسنا ساکنه و قلوبنا مطمئنه.» «دلمان هم قرص بابت این شرابی که میخوریم.» امام رضا چی فرمود؟ فرمود: «فمن کان من شیعتنا.» «هر کی از شیعیان ما هست.» «فلیتورع عن شرب الفقاع.» «لب به آبجو نزند. لب به شراب نزند.» «فإنه من شراب اعدائنا.» «این شراب دشمن ماست.» «فإنه لم یفعل.» «اگه از این شراب خورد، دیگر از ما نیست.» میخواهد امام رضا اینجور تو ذهن شیعه جا بیندازد. شراب خوراک یزید است. تو روایت دیگر دارد فرمود: هر وقت شراب دیدی، به جای اینکه هوس بیفتد تو وجودت که بخواهی بنوشی، یک کار دیگر کن. یاد یک چیز دیگر بیفت که طمع نوشیدن شراب را از دلت ببرد. یاد کن از آن وقتی که سر بریده را در تشت گذاشتند، کنار این سر هی شراب خوردند، هی مستی کردند.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک. علیک منی سلام الله أبدًا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر عهدی منی لزیارتکم. السلام علی الحسین.
در حال بارگذاری نظرات...