این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
*تجمیع فساد تاریخی قوم لوط، فرعون، عاد و ثمود، در دوران آخرالزمان.[2:30]
*نقش محوری ایرانیان به عنوان یاران مؤمن، پاک، آگاه و مقاوم، در سپاه امام زمان ارواحنافداه.[5:10]
*حفظ طهارت شخصی، محافظت از دیگران، و مقابله با منبع فساد، مقابله سه مرحله ایست با فساد.[7:00]
*تهدید، اجبار و فشار، برای ترویج فساد، وجه تشابه وضعیت جامعه امروز با قوم لوط![12:30]
*ویژگی علم، تقوا و غیرت دینی اهل قم به عنوان یاران خاص امام زمان ارواحنافداه، در نصرت آخرالزمانی.
*لزوم غیرت دینی، دفاع از ناموس و فرهنگ عفاف به عنوان مهمترین وظیفه یاران امام زمان ارواحنافداه.
*نقد صریح به وضعیت فرهنگی کشور، از سینما و شبکه نمایش خانگی، تا سند ۲۰۳۰ و سادهسازی فیلترینگ!
*روضه ، غیرت حضرت عباس علیه السلام در برابر عطش اطفال و محافظت از خیمهها...
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری وحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
مباحثی را در جلسات گذشته محضر شما عزیزان مرور کردیم. یکی از بحثهایی که در جلسات اخیر به آن رسیدیم، آخرالزمان فرهنگی بود؛ فرهنگ مردم آخرالزمان. یک نکتهای را چند نوبت تأکید کردیم که در آخرالزمان مردم دو دستهاند، دو بخشاند. بعضی وقتها طوری گفته یا تحلیل میشود، انگار آخرالزمان همه از دَم بیدیناند، همه از دَم کافرند؛ سیاهی مطلق، ظلم مطلق، هیچ مؤمن و مسلمانی پیدا نمیشود. نه؛ اینطور نیست. سیاهی و ظلمت و آلودگی و فساد به اوج خودش میرسد؛ آن اوجی که تا به حال هیچ وقت تاریخ تجربه نکرده است.
یک نکتهای هم قبلاً اشاره کردم: امتهای مختلف هر کدام سر یک فسادی خدا عذابشان را فرستاد. این امت را خدا این شکلی در نظر گرفته که آن عذاب نهایی که قرار است جبهه باطل نابود شود، همه آن آلودگیهای امتهای قبلی را دارند. تنوعش را مشکلات اقتصادی، مشکلات مربوط به دامن، مشکلات اعتقادی، کفرگویی، قتل، جنایت. یک امت را خدا هلاک کرد چون شتر را کشتند، به خاطر قتلشان. یک امت را خدا هلاک کرد، مثل قوم لوط، که حالا امشب یک مقداری در مورد قوم لوط نکاتی عرض میکنم. یک امت دیگر را خدا هلاک کرد به خاطر اینکه به همدیگر رحم نمیکردند. در روایاتمان داریم و همینطور آیات قرآن، قوم فرعون، قوم نوح، قوم عاد، قوم ثمود. این داستان آخرالزمان این مدلی است که چون امامی که قرار است ظهور بکند، امامی است که جامع حق است، همه حق و حقیقت را جمع میکند و جلوه همه انبیاست، عصاره همه انبیاست، روبروی جبههای قرار میگیرد که آن جبهه هم عصاره همه زشتیهای طول تاریخ است؛ همه بدیهایی که تا به حال امتها داشتند، این مردمان آخرالزمان دارند؛ همه را با همدیگر دارند. در عالیترین سطح دارند؛ یعنی در آن فسادشان کاری میکنند که حتی قوم لوط هم انجام نمیدادند، کاری را میکنند که حتی قوم صالح هم انجام نمیدادند، قوم ثمود هم انجام نمیداده است. این میشود که آخرالزمان تیرهترین و کثیفترین دوران تاریخ است. در عین حال، یک جماعت مؤمنین روبروی اینها این را هم ما داریم. امشب میخواهم در مورد اینها هم اگر فرصت بشود مقداری صحبت بکنم. هر چقدر شد، رسیدیم امشب، هر چقدر نشد، فردا شب، که خیلی بحث مهمی است که اتفاقاً آن جماعت خالص، زلال، ناب، درجهیک را گفتهاند ایرانیان هستند. اینها متأثر از فرهنگ آخرالزمان نمیشوند. اینها مقابله میکنند و اینها بر فساد آخرالزمان غلبه میکنند. اینها پرونده این فساد را جمع میکنند. اینها امام زمان را کمک میکنند تا حضرت بتواند پرونده این فساد را جمع بکند.
امام زمان قرار نیست بیایند با فوت، فوت بکنند، همه فاسدها و ظالمها چرا من میلم به گناه نمیآید؟ او بگوید من دیگر رویم نمیشود. او بگوید من دستم به گناه نمیرود. همه خودشان را جمع... نه آقا! تقابل میخواهد، شمشیر میخواهد که عرض میکنم انشاءالله. یک آیه در قرآن داریم؛ معمولاً کسی به این آیه توجه نمیکند، آیتش خیلی مهم است. شمشیر میخواهد، مقابله با فساد شمشیر میخواهد. یک بخشش موعظه است، یک بخشش کار فرهنگی کردن و نصیحت کردن است. از یک جایی به بعدش شمشیر میخواهد. تا یک جایی حرف گفتگو منطقی نمیفهمد، دست برنمیدارد، به زور میخواهد همه را جهنم ببرد. ما به زور نمیخواهیم کسی را به بهشت ببریم. ما میخواهیم با نصیحت و موعظه و گفتگو و استدلال و اینها ببریم بهشت. اگر آمد که آمد، اگر نیامد، به دَرَک، کاریش نداریم. ولی اگر بخواهد این آدم، این آدم بخواهد کسانی را به زور جهنم ببرد، باهاش مقابله میکنیم. کسی را به زور بهشت نمیبریم ولی نمیگذاریم هم کسی کسانی را به زور جهنم ببرد. بین این دو تا خیلی تفاوت است.
آخرالزمان اوضاع و احوال طوری است که مردم را به زور جهنم میبرند. فرهنگی حاکم میشود، فسادی حاکم میشود؛ به زور، با اجبار، با اکراه مردم گناه میکنند. جو رسانهای حاکم میکنند. قانون میگذارند. شما ببینید اوضاع و احوال دنیا چطور است. ما در این دنیا داریم زندگی میکنیم عزیزان. یکم اطرافمان را ببینیم. دنیا را ببینیم. خیلی دنیا آنجوری که فکر کنیم فانتزی نیست. خیلی دنیای پاک و تمیزی نیست اینجایی که داریم توش زندگی میکنیم. سرتاسرش کثافت است، سرتاسرش فساد است. حتی همین ایران خودمان هم کم و مشکلات نداریم. حالا انسان پاکیزه و مؤمنی، اهل هیئت، اهل امام حسین و حرم امام رضا، بانوی عفیفه و مؤمنهای، سنین ازش گذشته. این سنین را با تقوا گذرانده. خب طبعاً وقتی این حرفها را بشنود، احساساتش و عفتش جریحهدار میشود. و حق هم هست. کاملاً هم درست است. کاملاً درست است، حق میگوید، درست میگوید. در چه وضعی داریم زندگی میکنیم!
شما از وضعیت نمایش خانگی خبر دارید؟ شما از سینماهای همین مملکت خبر دارید؟ شما از این سینمای کشورتان، از این سینماهای شهر مشهدتان خبر دارید؟ میخواهید همین الان یکی از فیلمهایی که همین الان روی پرده سینماست، یکم توضیح بدهم موضوع فیلم چیست؟ ببینم دو دقیقه اجازه میدهید من توضیح بدهم؟ اگر نیامدید میکروفون را از جلوی من جمع بکنید. دو دقیقه فیلم «پیر پسر» را برایتان توضیح بدهم که این فیلمی که الان روی پرده است، موضوعش چیست؟ میخواهید یک دقیقه تیزر این فیلم را، صوتش را برایتان پخش بکنم؟ یک دقیقه دیالوگهای این فیلم را بشنوید؟ خوب است این احساسات و عاطفه و عفت شما، ولی نه برای اینکه یقه من را بگیرید. ملت موج کرونا دارد میآید. اگر این کارها را نکنید، همه کرونا میگیرید. بعد به جای اینکه بروید با کرونا مقابله کنید، بیایید یقه من را بگیرید. بابا باشد، من اصلاً خفه. کرونا را چکار کنم؟ الان چی بگویم در مورد کرونا باید چکار کرد؟ این فسادی که عالم را گرفته است باید چکار کرد؟ کجا در موردش صحبت کنیم؟ میخواهیم یک پارک ملت یک وقتی قرار بگذاریم، پنج نفر بیایند آنجا در موردش صحبت بکنیم؟ کجا؟ منبر؟ جای این مسجد جای این است؟ صدا و سیما که نمیشود. در منبر هم که نگوییم. در مسجد هم که نگوییم. سینما که دست ما نیست. خب کجا قرار است کی باخبر بشود؟ بشنود؟ بفهمد؟
این وضعیت نمایش خانگی را بروید نگاه بکنید. فیلمهایی که ساخته میشود، مسابقههایی که ساخته میشود. ببینید ده دقیقه میتوان خانوادگی بنشینیم دور هم نگاه بکنیم؟ چه اصطلاحاتی به کار میبرند؟ چه وضعیتی؟ روز به روز کثیفتر و بدتر. چه شوخیهایی با همدیگر میکنند؟ ما در این عالم داریم زندگی میکنیم. این ایران ماست. دنیا که دیگر هیچی. یک جنگل وحشی درست کردهاند. یک کشوری بخواهد در این کشور همجنسبازی قانونی نباشد، تحریم حقوق بشری میکنند. تحریم حقوق بشری میکنند! ببینید کار دنیا را. بعد، عالم را آزادی پر کرده است. شما میگویید آقا من نمیخواهم بچهام در مدرسه این کارها را انجام بدهد، آموزش ببیند. میگوید دسترسی به بانکهای دنیا را قطع میکنم، بهت دلار نمیدهم، مثلاً نمیگذارم نفت بفروشی. یک بخش عمده، یک بخشی از تحریمهای ما علتش حقوق بشر است. همین تحریمهایی که الان من و شما درگیرشیم، علتش حقوق بشر است. یک بخشی از تحریمهای حقوق بشری آن به خاطر این است که همجنسبازی در ایران قانونی نیست. جالب نیست برای شما؟ ما در این دنیا داریم زندگی میکنیم. یک بخشی از این هزینههایی که برای تحریم داریم میدهیم به خاطر این است؛ چون به صورت قانونی و نرمال در مدرسههایمان این کارها صورت نمیگیرد، مدرسههایمان از قوانین بینالمللی آموزشی تبعیت نمیکند. «سند ۲۰۳۰» چی بود؟ چی میگفت؟ چی میخواست؟ مدلهای آموزشی غربی در دنیا چیست؟
دنیای ما این است. خیلی آنجوری که فکر کنیم فانتزی نیست. این جوانترها حرفهای ما را که میشنوند، میدانم ما چی داریم میگوییم. شما دو هفته کنار بنده مشاوره بدهید به همین مردم مذهبی و چادری و مسجدی و هیئتی، اگر سر به بیابان نگذاشتید! بعضی حرفها که همین جا بعد این جلسه در این اتاق، همین شبها، بعضی افراد با بنده مطرح کردهاند... یکیشان الان به این سید گفتم آقا چند شب پیش این حرف را به من بزن، بنده خدا صورتش سرخ و سفید شد. گفتم یکی از اهل همین جلسه آمده مشورتی کرده، این را به من گفته. زندگیها درگیر این مسائل است. بله، میشود من بیایم یک صحبتی بکنم که وقتی کسی گوش داد، معلوم نباشد این سخنرانی مال سال ۱۴۰۴ است، ۱۳۹۳ است، ۱۳۷۲ است، مال قبل میلاد مسیح است، قبل بعثت پیغمبر است، مال بعد ظهور امام زمان است؟ یک جوری خنثی، بیخاصیت، روی هوا، به درد هیچ جایی نخورد، به هیچ کسی خراش ندهد؟ نه! نه بنده اهلش هستم، نه وقت، نه از رسالتی که برای خودم تعیین کردهام این است. نمیدانم اکثر این عزیزانی که در این جلسات شرکت میکنند، همچنین توقعی دارند. ما آمدهایم اینجا ببینیم الان باید چکار بکنیم. الان ما هستیم و این دنیا؛ یکسره فساد و کثافت. عالمی که لجن ازش میبارد. اگر تن به این آلودگیها ندهی، نابودت میکنند. پدرت را درمیآورند. مثل داستان قوم لوط. گفتند از شهر بیرونت میکنیم، اخراجت میکنیم، تبعیدت میکنیم، مگر اینکه تو هم تن بدهی به این کاری که ما میگوییم.
جالب نیست؟ اونی که زیر ضربه، حضرت لوط است. جلسه قبلی، مسجد امام سجاد، بلوار سجاد، این نکته را گفتم. گفتم الان حضرت لوط با قومش بیایند بیرون، در این دنیای امروز ما بخواهند زندگی بکنند، خدا وکیلی آدمهای روی کره زمین الان حق را به لوط میدهند یا قوم لوط؟ کدامشان رأی میآورد؟ پرچمهای دنیا را احترامش آنقدر دیگر لازم نیست، ولی این پرچم رنگارنگ الجیبیتی، رنگینکمانی. در یک استادیوم کسی اگر به این پرچم اهانت کند، کسی این پرچم را زیر پا بگذارد، زندان دارد، شلاق دارد. اینها مقدسات زمانه ماست. این پرچم رنگارنگ الجیبیتی، همجنسگرایان، اینها جزو مقدسات زمانه ماست. قرآن میخواهی آتش بزنی، آتش بزن. قرآن، انجیل، تورات. به این پرچم حق نداری دست بیوضو بزنی! ما داریم در این زمانه زندگی میکنیم. به قرآن آنقدر دوران فانتزی و پاکیزه و تروتمیز نیست. این جوانهایی که دارند در این کوچه و خیابان زندگی میکنند، در این اینستاگرام رفت و آمد دارند، یوتیوب میروند، حتی همین آپارات خودمان میروند، اینها میدانند چه خبر است. البته ما پردهدری نمیکنیم. من هیچ حرفی نسبت به آن مطالبی که گفتم ندارم که حالا اینطور گفتم، آنطور گفتم، اینجور باید میگفتم. اصلاً بحثم اینها نیست. بخوانیم که آقا در آینده این فساد میشود؟ نه، این را هم نمیخواهم. میخواهم بگویم که آقا یک توصیفی از آخرالزمان برای ما کردهاند اهل بیت. همین توصیف را کردند. تأکید هم داشتند. این توصیف با اینکه مستهجن بوده، امام قطعاً عفتش از ما بیشتر است، حیایش بیشتر است. تأکید دارد، خیلی از این مخاطبینم که راوی بوده، از حضرت شنیده، معلوم است که این عمرش قد نمیدهد آخرالزمان را ببیند. در یک دور و زمانه پاک و مطهر دارد زندگی میکند. (در پرانتز این جمله را بگویم برایتان. جالب است، ما زمان جاهلیتی که پیغمبر درش مبعوث شدن را بدانید. این خیلی نکته عجیب و مهمی است.) زمان جاهلیت که درش دختر را زنده به گور میکردند، همان دوران جاهلیت هیچ گزارشی از همجنسگرایی در جزیرهالعرب نیامده است. عرب جاهلی سوسمارخور، دختر زندهکش، همجنسباز نبود. قبیح میدانست. در چه زمانی داریم زندگی میکنیم که عربِ دختر زندهبهگورکن بیاید بیرون وحشت میکند که اینها چه وحشیهاییاند؟ آمار کورتاژ و سقط و اینها را در بیاورید که چند درصد از بارداریهای آمریکا؟ وضعیت دنیا چه وضعی است؟ وضعیت ایران خودمان؟ یک دور برویم در این دبیرستانها بزنید. در این دانشگاهها بروید. متأسفانه ما کاروبارمان همینهاست دیگر. مسجدیهای دانشگاهها بنشینید ببینید اوضاع و احوال چطور است. در دبیرستانها بروید. نمیخواهم بگویم اصلاً جایش این حرفها نیست. برادر عزیزمان، عرض کردم، بنده خدا حالش، گزارشی از یک سری آمارها را که اصلاً نمیتوانم بهش اشاره بکنم. اوضاع این نیست. ما نیاز داریم به یک واکسینه کردنی. برای چی امام دارد اینقدر اینها را به ما تأکید میکند؟ برای اینکه ما در آستانه یک سیل هستیم، یک سونامی، یک کرونای فرهنگی هستیم. روز به روز داریم بهش نزدیکتر میشویم. هم وظیفه داریم باهاش مقابله کنیم، ریشهکنش کنیم، نگذاریم شکل بگیرد، نگذاریم منتشر بشود. هم باید خودمان را آماده کنیم که اگر منتشر شد، لااقل من یک جوری زندگی کنم، من آلوده نشوم. این خیلی مهم است. هر دو تا با همدیگر.
هی به ما میگویند آقا یک کرونا میآید، عالم را فساد فرامیگیرد، کثافت همه عالم را پر میکند. الان که وضع خوب است. حالا برای چی باید اینها را بگوییم؟ خب آن فردا به امروز ربط دارد. از امروز شروع میشود. دیشب این را عرض کردم. از امروز شروع میشود. فساد خردخرد، آرام آرام. سال ۱۴۰۱ قبل از داستان زن، زندگی، آزادی، دو سه جلسه بنده سخنرانی کردم همین مشهد، در مورد یک سری آلودگیها در قالب عمدتاً همینها را گفتم. همان جلسات هم عرض میکردم برای بعضی محرم و صفر باید قضایایش... جلسه آخر یکی از این جلسات که در مشهد بود، چند کلمه گفتم. از شبهای قبلش هم چندین بار تأکید کرده بودم آقا من شب آخر میخواهم این نکات را بگویم. نوجوان اگر میخواهید نیاورید، جوان نباشد، نباشید اصلاً در جلسه. من باید اینها را بگویم. با این حال وقتی شروع کردیم، سریع کاغذ آمد: آقا تمامش کن، بیا پایین. چند ماه بعدش یک جنبشی شد که کف خیابان زن عریان شد. آن جملات گفته شد که دیگر در رسانه ملی همهتان شنیدید. خانمی که خودش را عریان کرده بود، جملاتی که میگفت... من میگویم ما با یک جریانی مواجهیم که اگر از الان باهاش برخورد و مقابله نکنیم، بعدش آن صحنهها را میبینیم. جریان کشف حجاب آیندهاش این است. جریانی که رضا شاه ملعون، که خدا عذابش را بیشتر کند، با یزید محشورش بکند، خیلی این رضا شاه در حق این ملت خیانت کرده است، خیلی جرم سنگینی دارد. یک جماعتی ریختند در خیابان، گفتند رضا شاه روحت شاد. این داستان کشف حجابی که این شروع کرد، این وقتی همینجور با یک شیبی، با یک شیب فزاینده وقتی حرکت بکند، میشود همینهایی که آن شب برایتان تو... چون خود خاندان پهلوی از جنس همینها هستند که در آن روایات برای شما گفتم. نمیدانم میتوانم حرفم را بگویم، بزنَم یا نه. دیگر حالا زورم را دارم میزنم. همیشه هم البته کسی که از اول شروع میکند گفتن، فحشش را میخورد. بعدها میآیند میگویند عه، عجب! این پس این... بله، این منظور این بود. اگر یک وقتهایی دیر میشود، آن اولاً کسی باورش نمیشد امام حسین کشته بشود توسط امت پیغمبر. این امتی که اینجور علاقه دارد به پیغمبر، به امام حسین، همین... نمیدانم چه حسی پیدا میکرد وقتی هی پیغمبر به اینها تأکید میکرد که آقا خود شماها میکشید امام حسین را. از الان این حرکت شروع میشود، یکم انحراف بهش بدهید، این یک درجهای که کج میشود، این یک قاعده ریاضی است دیگر. یک درجه وقتی یک خط کج میشود، صد متر که میرود جلوتر، صد متر جلوتر که نگاه میکنی، میبینی کامل یک زاویه باز شده است. یک انحرافات این شکلی است. شما اگر امروز از قضیه حجاب کوتاه بیایید، از حجاب شرعی کوتاه بیایید... بله، خیلیها غلاف کردهاند، خیلیها، خیلی آدم خوبها، خیلی بیشعورها، خیلی عمامهبهسرها راه آمدهاند. عادی شده، معمولی شده، ولش کن، بریم بعدی. بعدیش چیست؟ سنگر دومی که باید ما آنجا بعدها در موردش حرف بزنیم چیست؟ امروز سرش را بپوشاند، فردا چیست؟ فردا این است که لااقل فکر کن اینجا لب ساحل نیست. شنا نیامدی. بالا را که ول کردی، پایین را لااقل بپوشان. خانواده نشسته باشد. نمیگویم برو ببین فردا درست میشود. جریان وقتی از دین منحرف میشود، هر چه میروی جلوتر، کثیفتر میشود. یک جریان ضد دین است، ضد عفت است. باید روی همان نقطهای که خدا گفته، همه را همانجا نگهداری. یک درجه. وگرنه نمیتوانی جمعش کنی. هر چه برود جلوتر، بدتر میشود. دیروز برایت آرزو میشود. دیروز [مثل] بعد از آرزو میشود. چه وضعی شد؟ آدم خوبه میآید میگوید لااقل یکی از اینها وسط خیابان بروند کنار. این آخرش است. یعنی آنقدر الان دیگر فقط زورش میرسد با این فساد مبارزه کند. این غول وقتی بزرگ شده، لااقل آنور وایستیم. غول کی بزرگ شد؟ کجا بزرگ شد؟ یکهو متولد شد؟
ما با این وضعیت فرهنگی مواجهیم. ساده میگیری مسائل را. قضیه مثلاً فیلتر و فلان و اینها است؟ چقدر ماههای سادهانگارانه برخورد میکنیم. همانطور که دعوایی بالاخره قدیمی بنی هاشم، بنی امیه همیشه با هم دعوا. الان هم هست دیگر. قلدر بازی است دیگر. یزید میگوید من، حسین میگوید من. اینها آخرش هم با هم سر به نیزه زدند. همهچیز تمام شد. فکر کردیم داستان فیلتر و قلدر بازی اینها برای آنها و اصلاحطلبها، روی اصولگراها را کم کنند، اصولگراها زهر چشم بگیرند، فیلتر کردند الکی ما را. همه ملت هم که فیلترشکن دارند. فقط پول الکی باید خرج کنیم. ور داریم این صاحب فیلترشکن... فیلتر آرو فیلتر نیست؟ فیلترشکن؟ کار ندارم. داستان این است که شما وسط یک دریایی از کثافتی، باید یک جوری خودت را این وسط در یک قایقی نگهداری. راه بیندازی. طرحت را بگو. یکی میگوید آقا من فیلتر میتوانم بکنم. ممکن است بهترین راهحل هم نباشد، ولی این فیلتره داستانش این است. نقشهای که به ذهن این آدم رسیده که ما را سوار یک قایق کند، پارو بزنیم، بریم. تو راهحل بهتر داری؟ بیا. بگو آقا من یک قایق بهتر دارم. نه اینکه همین را سوراخ میکنم. فیلترشکن چیست؟ همه با هم بریم در کثافت. عالم را کثافت کرده، ما هم توش. ما هم که احمقهایی در مملکتمان داریم که گاهی مسئولاند، از اثر خریتشان دارند ما را به لجن میکشند. نمیفهمد. چکارش کنیم؟ این فکر کرده مثلاً فیلتر و فیلترشکن و فلان و همین غذای امنیتی این چند وقت اخیر دیدیم واتساپ و فیلترش را برداشتند به عنوان یک پیروزی و دستاورد باید این را بدانند. آقا همه بدبخت شدیم که! این همه کارهای ضد امنیتی با همین بود که! حواستان باشد قایقت چیست. عالم را کثافت برداشته است. من قایق بد، فیلتر بد. یک قایق بهتر بیاور. فیلتر خسارت دارد، ضرر دارد، گرفتاری دارد. قایق بهتر چیست؟ قایق بهتری که ما میگوییم اینترنت ملی، اینترنت داخلی است. مثل چی؟ برو بابا! یک مشت امول میخواهند رابطه ما را با دنیا قطع کنند. رابطه با کدام دنیا؟ در این کثافت میخواهی شنا کنی؟ تو کدام امام زمان را دقیقاً قبول داری؟ دقیقاً کدام اسلام است؟ کدام امام حسین است؟ با دنیا یعنی رابطه علمی؟ اگر رابطه علمی است که آنها تو را فیلتر کردهاند. خندهدار نیست؟ هر چیزی که علم و هر چیزی که فایده و ترقی علمی و تمدنی فیلترت کرده، هر چیزی که غوطهورت میکند در فساد، فراوان برایت ریخته است. برای تو دارد چند دههزار شبکه پورن رایگان تأسیس کرده و بودجه میدهد که تو را به لجن بکشد. بعد بهت میگوید تو قایق نگذارندت. بیا بیرون از قایق، تو هم این وسط وسط ما شنا کن. نه عزیز من! این کشتی نجات، سفینه نوح، که اهل بیت هم این سفینه نوحاند، اهل بیت امروز در این دریای فساد شناورند. روی دریای فساد دارند میروند. از این دریا باید خودت را بکشی بیرون. بیندازی در این قایق. اینجا باید جمع بشوید. باید با نوحه اهل نجات بشوی. برسید به آن سرمنزل.
حالا خیلیها نمیگویند یا نمیدانند یا نانشان بریده میشود. نداریم که بریده بشود. خوشحال هم میشوم اگر بگویند آقا دیگر نیا. اصلاً واقعاً خوشحال میشوم. یک استراحتی، یکمی به خودمان برسیم. این حرف اصلی این است. وظیفه آخرالزمانی ما این است. ما با این فساد گسترده مواجهیم. نصرت امام زمان همین است. سه لایه است این نصرت. این را خوب دل بدهید. مرحله اولش این است که حالا من اینجا نوشتهام. اینجا این سه لایه. مرحله اولش این است که خودت آلوده نشوی. مرحله دومش این است که دیگران را نگذاری آلوده بشوند. مرحله سومش این است که آن مرکز فساد و آلودگی را نابود بکنیم. دوباره میگویم، با این فساد گسترده که عالم را پر میکند، اولین مرحله این است که من خودم آلوده نشوم. خیلی سلامت میخواهد، خیلی مواظبت میخواهد. خودم باید خودم را فیلتر کنم. حالا هر تعبیری. خودم باید خودم را سوار یک قایقی کنم، نجات بدهم.
چقدر ما بچههای پاک و مؤمن داریم. طرف میگوید آقا من اصلاً اینستاگرام ندارم. نمیخواهم بگویم داشتنش بد است، نداشتنش خوب است. من به اینها کار ندارم. اصلاً به اینستا. من به سلامت این بچه کار دارم. این احساس کرده از اینجا دارد آسیب میبیند، خودش پاک کرده است. آفرین! امام زمانه! این طهارت اهل بیت، اهل بیت طهارتند. راز ارتباط با اینها هم طهارت است. در زیارت جامعه کبیره هم همین را میگوید: میگوید ما به واسطه ولایت شما پاکیزه شدیم. ولایت شما ما را تطهیر میکند. رابطه با امام زمان طهارت میخواهد. عالم را فساد پر کرده، تو پاک باش. مرحله دوم: بقیه را مواظبت کن آلوده نشوند. اگر اینطور شد، این میشود یک درجه بالاتر نصرت امام زمان، یاری امام زمان، نزدیک شدن به امام زمان. این دیگر سرباز امام زمان است. او اولی یاری امام زمان یعنی تو سپاه حضرت وقتی پاک شد. تو سپاه حضرت وقتی مراقبت میکند بقیه آلوده نشوند، این دیگر سرباز سپاه امام زمان است. اگر توانست کاری بکند که آن مولد فساد و کثافت نابود بشود، باهاش بجنگد، این دیگر سردار سپاه امام زمان است. خوب بود آقا؟ این تعبیر است. این است رتبهبندی. نماز شب هم باید خواند. نماز سهشنبه باید خواند. توسل باید کرد. جمکران باید رفت. ولی آن جمکرانی که باهاش نتوانی خودت را پاک کنی، جمکرانی که بهت انرژی ندهد بقیه را پاک نگهداری، جمکرانی که بهت انرژی ندهد ریشه فساد را بکنی، خیلی چیزی از توش درنمیآید. میشود مدل مسجد رفتنهای مردم کوفه. امام حسین را کشتند، به شکرانه قتل امام حسین، چهار تا مسجد در کوفه تأسیس کردند. چهار تا مسجد سید در لهوف میگوید. چهار تا مسجد در کوفه تأسیس کردند به شکرانه قتل امام حسین. شما باورتان میشود؟ مردم ملات میآوردند، سیمان میآوردند، گچ میآوردند، آجر میآوردند. صبح به صبح کارگر میآمده درست میکردند؟ آجر روی هم میگذاشتند؟ چرا؟ خدا را شکر توانستیم پسر پیغمبر را بکشیم! انشاءالله مسجد بهرهبرداری میرسد چند وقت دیگر، درش نماز میخوانیم. اگر به مسجد و نماز و اینها بود که خب اینها هم میفهمیدند چی به چی است. نمیفهمد. یزید مولد کثافت است. کثافت یزید را نمیبیند. نمیفهمد ریشه فساد را باید بکند. نمیفهمد بنی امیه تا وقتی هستند، از ذات کثیف اینها نجاست تولید میشود.
دو تا داستان قرآنی بگویم. حضرت عیسی علیهالسلام در سوره مبارکه آل عمران، این آیه، آیه ۵۲. یک بحث مفصلی است. شب اول یا دوم بود. به این آیه اشاره کردم. اگر خاطرتان باشد، آنجا گفتم این حضرت مسیح کسی است که مُرده زنده میکرد، کور را بینا میکرد، از خانه مردم خبر میداد، اطلاعات ماورایی داشت که آقا کجا چی پنهان کرده. تعبیر قرآن این است: «فلما أحس عیسی منهم الکفر»، وقتی آمد در جامعه، نشانههای کفر را دید، گفت: «من أنصاری الی الله؟» کیا من را کمک میکنند؟ اینجا نصرت. کی گفت؟ وقتی نشانههای کفر را، نشانههای بیدینی را... علامه طباطبایی اینجا خیلی بحث قشنگ دارد. مفصل برایتان آورده بودم ولی وقت نیست، خسته هم میشوید، چون بحث علمی دارد. اگر توانستید مراجعه بکنید، المیزان جلد ۳ از صفحه ۱۸۸ به بعد، مفصل بحث میکند. خصوصاً این خود این آیه را چند صفحه جلوترش ایشان صفحه ۲۰۲. در آیه میرسد که بحث خیلی قشنگی گفت که یک اعتقاد باطنی است. معلوم نیست نشانههای کفر، یکهو خودش را نشان میدهد. رفتارهای تو جامعه بروز پیدا میکند. اینها نشانههای کفر است. تا این را احساس کرد، حضرت عیسی چی گفت؟ ولی خدا کارش این است که با این نشانههای کفر باید مقابله کرد. خب خودش باید برخورد کند. نمیشود. کار یک نفر نیست. برخورد با فساد. «من أنصاری الی الله؟» کیا یار منند؟ به سمت خدا. اینجا نصرت معنا پیدا میکند. یار حضرت عیسی آن کسی است که به عیسی کمک میکند ریشه فساد و کفر را در جامعه بخشکانند. این میشود یار عیسی. و حضرت عیسی بدون یار نمیتواند کاری بکند. عیسی یار میخواهد. ولی خدا یار میخواهد. تا وقتی یارش نباشد، نمیآید. میرود در عرصه غیبت. میگوید آماده بشوید، من میآیم برخورد کنیم. من میآیم بریم. تا وقتی زورش را نداری، من نمیآیم. چون نه شماها پیروز میشوید، نه من را زنده نگه میدارند. بعد، هیچی به هیچی. هر وقت دیدم زورتان میرسد که هم من را زنده نگهداری، از جان من محافظت کنید، هم ریشه فساد را بخشکانید، آن موقع من میآیم. آقا اینها قواعد ظهور امام زمان است.
کی میتواند این کار را بکند؟ این فسادی که همه عالم را گرفته، آلودهاش نکرده. از بقیه هم مراقبت کرده. باهاش جنگیده. خیلی جان میخواهد آقا! خیلی زور میخواهد! خیلی پایه اعتقادی سفت و محکم میخواهد! خیلی طهارت میخواهد! خیلی زمین خوردن دارد. شوخی نیست. آقا این صحنههای مستهجن، این منظرهها، اینها جذاب است. گفتم این را بارها. یکی از علمای بزرگ مازندران که الان در قید حیاتند، بیش از صد سال سن مبارکشان است. این قضیه مال تقریباً ۹۶، ۹۸ سال پیش است که ما خدمت ایشان رسیده بودیم. یک خاطرهای داریم. مفصل هم هست. یک صوتی از ایشان بنده ضبط کردم. فعلاً منتشر هم نکردم. چون خیلی مطالب خاصی آنجا در آن جلسه ایشان گفت. شاید هم منتظرش نشود هیچ وقت که نشان میدهد چقدر این مرد زیرک و بصیر است، خصوصاً در مسائل سیاسی. ایشان که خودش از علمای نجف بوده، الان اهل مازندران، سالها طلبه تربیت کرد. یکی از رفقا که با ایشان معاشرت داشت، میگفت حاج آقا فلانی، آیتالله فلانی تو این خیابان (یکی از این شهرهای مازندران که اسم نمیآورم که معلوم نشود این عالم اهل کدام شهر است) در یکی از این شهرها آمده بود در خیابان. آن موقع ایشان گفته بود من با بیش از هشتاد سال سن، در این خیابانها میآیم، یک جوری میشود. (حالا کلمه دیگر به کار برده.) این جوانها چکار میکنند؟ در این خیابانها، فضای مجازی و مدرسه و سینما و اینها که خیلی سخت است. برای همین، برای این است که آتیش کف دستش نگهداری. دائم باید جلز ولز کند. تو پاک بمانی. یکی دیگر را هم نگهداری. خودش سوار قایق شود. یکی دیگر را هم از وسط این منجلاب دستش را بگیرد، بیاورد در قایق. این میشود مرحله دوم. مرحله سوم این است که این قایق پارو بزند، ببرد وسط این دریای متلاطم، این امواج سهمگین. پارو بزن، این قایق را ببر. این رهبر عزیز و بزرگ ما هم، ایشان هم حضرت امام، امام رضوانالله علیه، اینها عظمتشان در این است که در این زمانهای که عالم را لجن پر کرده بود، ما را سوار یک قایقی کردند. این قایق را هم پارو زدند وسط این امواج، با همه سختیهایش. بله، به هر حال چهار تا موج میآید، یک چهار قطره از این نجاست در این قایق میریزد. دیگر طبیعی است. اینها همه وسعشان را، جانشان را و توانشان را گذاشتند. بله، حالا سینما فاسد است، یک بحث دیگری. مخالف نیستیم ما با فحشا. مخالفیم. دیگر آنقدر زور زدیم، این است سینمایمان. انشاءالله بهتر بشود. حساسیت و کار من و شما را میطلبد. غیرت من و شما را میطلبد. وقتی هیچی نمیگوییم، خب همین است دیگر. بدتر از اینها میسازند. هی عادی و عادیتر.
حضرت عیسی علیهالسلام فرمود کی من را کمک میکند؟ حواریون آمدند کمکش کردند. آمدند در میدان. و ادامه آیه دومی که برایتان بخوانم، که این خیلی جالب است. از اول عرض کردم، از آن آیات کمتر شنیده شده در قرآن کریم است. این آیه در سوره مبارکه هود است. میخواهم یک چند کلمه داستان حضرت لوط را تعریف کنم. اشکالی که ندارد؟ مشکل پیش نمیآید؟ قرآن است دیگر. به هر حال این چیزها را قرآن گفته. شاید به هر حال اشکال نداشته باشد. میگوید که برای حضرت لوط علیهالسلام مهمان آمد. در سوره مبارکه هود آیات ۷۷ به بعد. اینها فرشته خدا بودند ولی در قالب بدن انسان ظاهر شدند. جوری بود که غیر حضرت لوط هم اینها را میدیدند. بحثی دارد که میشود مَلَک این شکلی ظاهر بشود؟ بله. هم مَلَک میشود اینجوری بیاید، هم شیطان میتواند اینطوری بیاید. چطوری بیاید که آدمها با همین چشم ظاهریشان ببینند. این ملائکه، ملائکه عذاب بودند. در راه هم که آمده بودند، اسنپ دو مقصد گرفته بودند که اسراف نشود. سر راه یک سر رفتند خدمت حضرت ابراهیم علیهالسلام. حضرت ابراهیم و به خرج افتاد. یک گاو کشت برای بندگان خدا و به هر حال از جیب مبارک خرج حسابی کرد و کباب کرد آورد گذاشت و آقا بفرما، ما نمیخوریم و اینها. آن موقع هم رسم زمانه این شکلی بود. وقتی کسی میخواست برود برای ترور کسی و آسیب زدن به کسی، علامتش این بود. یعنی مرامشان این بود: غذا برایش میآوردند، نمیخورد. حضرت ابراهیم علیهالسلام یکهو جا خورد که چرا اینها غذا نخورند؟ نکند برنامهای دارند؟ نترسید! ما آمدیم فقط یک بشارت بهت بدهیم که تو بچهدار میشوی از همین خانمه. حالا این هم بحثهای حیا و اینهایی که کردیم. اتفاقاً این هم قشنگ است. این حاج خانم بنده خدا، پیرزن، ایستاده بود. صدای اینها را میشنید. قرآن میگوید تا شنید اینها چند تا مرد غریبه نشستند دارند با شوهر ما صحبت میکنند، که همین حاج خانم تو انشاءالله به زودی بچهدار میشوی. اینجور زد در گوشش، گفت: وای خاک به سرم! «فصکت وجهها» خانم زد، گفت: وای! چند تا مرد غریبه نشستهاند، میگویند حاج خانم حامله و «أنا عجوز». من پیرزنی که جوان بودیم عقیم بودیم. که همانجا البته داستانی هم دارد که این تعجبی که کرد، بعداً اتفاقاتی شد که حالا بگذریم.
بعد حضرت ابراهیم فرمود خب کجا؟ حالا شب باشیم در خدمتتان و اینها. گفتند نه، ما باید برویم دیگر. سر راه سر زدیم و جای بعدی باید برسیم. تا دیر نشده نبستند و اینها. کجا؟ قوم لوط! امشب برنامه داریم و سحر خلاصه قرار است شگفتانه برایشان رو کنیم. بزنیم کن فیکونشان کنیم. چرا اینجوریاند؟ حالا از ابراهیم کشتی؟ من را مهلت میدادید! حالا گناه دارند. گفتم بابا اینها قوم لوطند. «و یجادلنا فی قوم لوط» شروع کرد با ما جر و بحث کردن سر قوم لوط. او دست ابراهیم کی بوده؟ چقدر خوشمزه بوده؟ «سلامالله علیه» که حالا عذابشان نکنی! یکم مهلت. گفت: بابا تمام شده. بابا تمام! حکم زدند. اعدام سحر اجرا. تمام! راه ندارد. اینها مال قبلش بود. این قضیه هیچی. از آنجا پا شدند آمدند مقصد دوم پیاده شدند منزل حضرت لوط. این جماعت مهمان آمده. عجیب بود مهمان و اینها. مثل که جوانهای خوشگل و الان میفرماید جوانهای در قالب جوانهای زیبارو و با صورتهای بیمو. مهمان برای لوط آمده و به ما خبر نداده و ریختند در خانه حضرت. خانم حضرت لوط گرا داد به اینها. که مهمان آمده. اهل این گناه ظاهراً نبوده. اهل فساد نبوده. چون روایت داریم همسران انبیا اهل فساد نیستند ولی خب متمایل به آن ها بوده. آخر هم با همانها هلاک شد. همسر حضرت لوط. فقط دخترانش با حضرت لوط نجات پیدا کردند. یعنی انتخابات برگزار می شد خانم لوط بهش رای نمی داد. خلاصه ریختند پشت در و که مهمان میآید، دیگر به ما خبر نمیدهی؟ رد کن بیا. حضرت لوط علیهالسلام فرمود: «یا قوم هؤلاء بناتی». این مزار حضرت لوط را ما توفیق داریم گهگاه زیارت میکنیم. شماها اگر توانستید بروید روستای پیغمبر اطراف شهریار. یک قبر خیلی غریب و قدیمی و اینها. خیلی شناخته شده نیست. مرحوم علامه حسنزاده قائل بودند که اینجا مزار حضرت لوط علیهالسلام است. و خود ایشان هم رفته بود زیارت. این بزرگوار، قبر تعبیر مخروه پشت یک روستایی. سعی کنید در تاریکی هم نروید. چون سگ بهتان حمله میکند. در روشنایی بروید. درش هم معمولاً بسته است. ساعتهای خاصی که درش باز باشد. علیهالسلام گاهی توفیق داریم ما زیارت ایشان. من به یاد این آیات میافتم. به ایشان میگویم: بابا تو خیلی مرد بودی! با فساد میخواست مبارزه کند. چکار کرد؟ ببین چقدر مبارزه با فساد سخت است؟ چقدر فداکاری میخواهد؟ برگشت گفت: آقا اگر شماها میخواهید از این کثافتکاریها بکنید، من دخترهای خودم را بهتان میدهم. «هؤلاء بناتی هن أطهر لکم». به هر حال اینها دخترند. حالا دیگر نمیخواهم توضیحات دقیق بدهم که منظورش چی بوده. در روایت ما اشاره شده که به جای اینکه با آنها... خوب با اینها. اینها به هر حال جنس مخالف. به هر حال آن حرمت را ندارد. چطور فداکاری کرد؟ همچین جماعت رذل و کثیفی برای اینکه گناه رخ ندهد، دخترش را فدا کرد. نشان میدهد که آخرالزمان مبارزه با فساد جنسش اینجوری است. کی حاضر است اینقدر فداکاری بکند؟ مبارزه با فساد این است. خیلی جان کندن دارد. ما که اهل... گفت: آقا این دخترهای من! «فاتقوا الله ولا تخزون فی ضیفی» تقوا داشته باشید! من را پیش مهمانهایم ضایع نکنید! علامه طباطبایی میفرماید منظورش این است هی. علامه طباطبایی گفتم. یادم رفت امروز سالگرد علامه طباطبایی بود. ۱۸ محرم. که حالا هی ذکر خیر این مرد بزرگ را هم میکنیم و هی سر سفره ایشانیم همیشه ما. حیفم میآید یادی از این بزرگوار نشود. به روح بلند این مرد بزرگ یک صلوات بفرستیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد. علامه میفرماید دو تا چیز گفت: اولاً که یک پیشنهاد عملی بهشان داد. یک جایگزین داد. گفت این دختر. بعدش دست روی دو تا نکته گذاشت: یکی تقوای خدا. از خدا بترسید! که اگر اعتقادی داشته باشند اینجا زنده بشود. مردانگی اینها. فرهنگ پهلوانی مردانگی اینها. اینها همهاش نکته است. بعضی ممکن است عقایدشان آنقدر صفر نباشد که بشود تکانشان داد. ولی با مردانگی و مروت و اینها میشود یک تکانشان داد. اهل بیت انبیا این کارها را میکردند. گفت بابا اینها مهمانند. حرمت مهمان را نگه دارید. اگر از خدا نمیترسید: «لا تخزون فی ضیفی» مردانگی به خرج بدهید. مهمان است. «رجل رشید» یک مرد درست حسابی. آنها برگشتند گفتند: میدانی که ما به دخترهایت کار نداریم. «و انک لتعلم ما نرید». خودت هم میدانی ما چی میخواهیم. مهمانها را رد کن بیا. یک جملهای اینجا حضرت لوط فرمود. این جمله محشر است. همه داستان معمولاً میخوانیم، یک جمله. نمیدانم چرا خیلی این جمله کلیدی است. مربوط به آخرالزمان و اصحاب امام زمان است. خیلی این کلمه کارگشاست. غوغا میکند. میگوید حضرت لوط برگشت گفت: «لو أن لی بکم قوة». ای کاش من یک توانی داشتم با شما برخورد میکردم. «أو آوی إلی رکن شدید» یا یک سپاه محکمی بود به آنها پناه میبردم. که در تفسیر گفتند یعنی با شما وارد جنگ میشدند. گفت از این کارها نکنید. و آنها گفتند خوب پس چکار کنیم؟ دیگر امام... پس ما رفتیم قوم لوط بردند. که الان اینجوری که تو داری تعریف میکنی نه. ما رفتیم. که آن هم عذاب آمد زد کن فیکونشان کرد قبل از اینکه بریم. ببینید جمله چه دیوانه میکند آدم را.
چرا کار به عذاب الهی رسید؟ چون حضرت لوط یاور نداشت. نصرت نداشت. طرح اولیه حضرت لوط چی بود؟ عذاب بود؟ نه. چهار تا مؤمن داشته باشم باهاتان بجنگم. «لو أن لی بکم قوة أو آوی إلی رکن شدید». در روایت فرموده: این منظور یاران امام زمان است. یعنی چی؟ منظور یاران امام زمان؟ شما آن جماعتی هستید، شما ایرانیها، شماهایی که انشاءالله قراره یار امام زمان باشید. شماها همانهایی هستید که از... چرا؟ چون شماها با فساد برخورد میکنید. شماها اگر بودید، حضرت لوط هم با فساد برخورد میکرد. چکار میکرد؟ میجنگید. موعظه کفایت نمیکند. وقتی حالیش نمیشود، چکار کنم؟ این موجود کثیف، این میکروب، یک ویروس همینجوری داره منتشر میشود. هر غلطی دلش میخواهد میکند. دکتر قلب برسد. مثل آدم دارم بهت میگویم. دست بردار. اینقدر دارم فداکاری میکنم، میگویم دخترم، دخترم. باشد. بیشتر از این چکار میتوانم بکنم؟ آدم نمیشوی. نمیخواهی؟ میجنگیم. آخه اینها که کافر نیستند که. ببین کفر اعتقادیشان که مگه کسی از مغز کسی خبر دارد که کسی کافر است یا کافر نیست. «فلما أحس منهم الکفر» حضرت عیسی کی با اینها برخورد کرد؟ وقتی نشانههای کفر ظاهر شد. نشانههای کفر که، یک وقت در فحش دادن است. یک وقت پیغمبر کشتن است. یک وقت در همجنسبازی است. زمانه ما در همهاش با همدیگر است. مقابله باید کرد. مذاکرهای هم باید کرد که ترفندی برای مقابله باشد. با مذاکره مشغولش کنید قایقت را بسازی. با مذاکره حواسش را پرت کن قایقت را پارو. مذاکره قایقت را بدی بری آن وسط شنا کنی، شنا سگی کنی در آن دریای کثافتش. مذاکره این است. حواسمان باشد گولمان نزند. بعد نماز صبح یک حس مطالعه به ما دست داد. استغفار کردم الحمدلله برطرف شد. احساساتی گاهی پیدا میکنم که چقدر این حرفها، حرفهای مهمی است. استغفار میکنم. الحمدلله برطرف. این است داستان ما با غرب. داستان ما با یهود و نصارا. آقا ما با فساد مخالفیم. ما نمیگذاریم ما را آلوده کنند. نمیگذاریم ما را به لجن بکشند. قانون تنظیم بکنند که باید در مدرسههایتان از فلان سال اینها را یاد بدهید به بچههایتان. یعنی چی؟ معناش چیست؟
حضرت لوط علیهالسلام گفت: ای کاش من یک توانی داشتم با شماها مقابله میکردم یا یک گروه قدرتمندی بود به آنها پناه میبردم، با آنها با شما میجنگیدم. شما اینجا را ترک کنید و عذاب آمد و داستان آنطوری شد. این تا اینجایش. یک چند کلمهای بگویم و تمام. بریم در روضه. وقت گذشت. بقیهاش فردا شب. یک گروه آخرالزمانی ما داریم. اهل بیت آقا خیلی با اینها حال کردند. اصلاً مشخص است. شما ببینید اهل بیت اسمی میآورند، اصلاً مشخص است از دهان مبارکشان همچنین به به، جانم و عزیزم و اینها دارد میبارد. اینها کیا هستند؟ شبهای قبل اسمشان را گفتم. چند بار هم توضیح دادم. این منظور چیست. اینها اهل قماند. اهل قم یعنی مثلاً بنده که آنجا ساکنم، البته ممکن است من هم باشم، ولی منظور ساکنان قم نیست. اهل قم با ساکنان قم فرق میکند. ممکن است ساکن قم باشد ولی اهل تل آویو باشد. ممکن است اهل میشیگان، ساکن میشیگان باشد ولی اهل قم باشد. کما اینکه داریم از همین الان رفقایمان ساکن میشیگان آمریکا داریم که اهل قم است. آنجا دارد کار فرهنگی میکند. تبلیغ میکند. صد دلار میگذارد، میگوید مثلاً فلان سخنرانی، حالا گاهی صحبت ماست، گاهی صحبت کسان دیگری است. میگوید مثلاً هر جوانی که بیاید این سخنرانی فلانی، توضیح بدهد، گزارش بدهد، ارائه بدهد، من صد دلار بهش میدهم. آنجا باید باشی و جوان هم باشی. دندانپزشک که میرود کار میکند، پول درمیآورد، هر چه درمیآورد خرج امام زمان میکند. اعتکاف گرفته بودند میشیگان. اطلاعات بیشتر ندهم که از شماها با جمهوری اسلامی اینجور در... این میشود اهل قم. اتفاقاً قم هم زیاد میآید. هر وقت میآید ایران میرود حرم حضرت معصومه. آن دارالشفا حضرت معصومه رایگان خدمت میکند. چند ساعتی دندانپزشکی انجام میدهد و اینها. اهل قم یعنی این. فردا شب که شب آخر این جلسه است، چند تا روایت برایتان بخوانم، کیف کنید. چندین روایت داریم. میفرماید: «نصرتی که به ما در آخرالزمان میشود، اینها انجام میدهند.» اینها تار ما. «اهل قم انصارنا». نصرت میدهند به امام زمان. چرا؟ در روایت میفرماید که اینها نمیگذارند فسق و فجور فراگیر بشود. اینها با فسق و فجور مبارزه میکنند. قشنگ و ساده و امروزیاش میشود همین روحانیت اصیل، روحانیت انقلابی، روحانیت مرد. چون در روایات اهل قم را که خوب مدحشان کردهاند، فرمودند چون اینها اهل «فقه و درایه» هم تقوا دارند، پاکاند و هم علم دارند. دشمن را میشناسند. سواد دارند. میدانند دین چیست. با دشمن مقابله میکنند. شماها میخواهید نجات پیدا کنید، «علیکم بقم». یا بروید آنجا ساکن بشوید، که ساکن شدنشان هم به هر حال خوب است. یا «یقول به مقالهم». ده تا روایت هم زدمها، ریختم در مخلوطکن. ده تا روایت برایتان در چهار [کلمه] گفت. آقا این مخصوص خود اهل قم است. فرمود: یا اهل قم باشد، یا «یقول به مقالهام». هر چه آن ها میگویند این تکرار کند. اینها میشوند اهل نجات در آخرالزمان. اینها یاران ما هستند. در روایت دیگر فرمود اینها یهود را نابود میکنند. اینها پایشان به بیتالمقدس باز میشود. هم در آخرالزمان فرهنگی اینها نجاتماناند، هم در آخرالزمان امنیتی و نظامی اینها نجات ما هستند. اینها سرباز و سردار امام زماناند. بعد حضرت چقدر دیگر با کیف. امام سلامالله علیه: «سلام خدا بر اینها». اینها دل ما را شاد میکنند. ما چقدر اینها را دوست داریم. فرمود: همه اهل محشر باید بیایند از بیتالمقدس محشور بشوند. قمیها از در قبرشان صاف میروند در بهشت. اینها حساب کتاب ندارند در قیامت. هشت تا در بهشت. یکیاش مخصوص اهل قم است. اینها همهاش معنا دارد، باطن دارد. چون اینها در بهشت را به روی کره زمین باز میکنند. در دروازه ظهور امام زمان را باز میکنند. اینها کمک میکنند به امام زمان. قم چون اهل قیام و یار قائماند، به خاطر همین به اینها میگویند قم. چقدر قشنگ است! آنها که در این فرهنگ اهل قماند. انشاءالله فردا شب بیشتر در مورد این عرض میکنم. چون چند تا نکته ناب هم دارد که باید اشاره کنم.
این میشود نصرت امام زمان. حضرت عیسی یار میخواست. حضرت لوط یار میخواست. با فساد برخورد بکنند. اونی که با فساد برخورد میکند میشود یار امام زمان. اونی که برای ناموس دل میسوزاند میشود یار امام زمان. اونی که برایش مهم است ناموس آلوده نشود، این غیرت این را میکند یار امام زمان. بریم کربلا. خیلی معطلتان نکنم. ببینید آقا امام حسین علیهالسلام دارم مستقیم میروم در روضهها. یعنی حرفم دیگر از یک جایی صاف سر از روضه درمیآید دیگر. شما خودتان صاف بریم برای گریه و اشک بر مصیبت امام حسین. ظهر عاشورا وقتی درخواست کمک کرد، چه موضوعی را مطرح کرد؟ فرمود: اینجا من را کمک... امام حسین، دقت کنیدها! ببینید، باید مطالعه کرد، باید فکر کرد، عمیق باید گریه. امام حسین فرمود: من را کمک کنید دشمنانم را بکشم؟ نه. فرمود: من را کمک کنید دشمنان من را نکشند؟ چی گفت؟ فرمود: «هل من ذاب یذب عن حرم رسولالله؟» کسی هست من را کمک کند؟ چه کمکی؟ با همدیگر دست به دست هم بدهیم، نگذاریم کسی به حرم پیغمبر تعرض کند. نصرت امام حسین این بود. به من کمک کنیم با همدیگر از ناموس دفاع کنیم. نفرمود کمکم کنید دشمنانم را بکشم. نفرمود کمکم کنید دشمن من را نکشند. فرمود کمکم کنید نگذارم پای کسی به خیمهها باز شود. این داستان غیرت. این داستان عاشورا است. امام زمان از ما این را میخواهد. غیرت، ناموس، مردانگی. وایستیم دفاع کنیم. سینه سپر کنیم. اینجا صداش بلند شد فرمود: «هل من موحد یخاف الله فینا؟» آدم خداپرست پیدا میشود؟ همانهایی که حضرت لوط میگفت. هم دست گذاشت روی اعتقادات. چون هم دست گذاشت روی مردانگیهایشان. امام حسین هم همین کارها را. یک بار دست به اعتقادات اینها گذاشت، همان از خدا نمیترسید؟ به خاطر پیغمبر که ما فامیلشیم، به ما کمک کنیم. لااقل مرد باشید. «فکونوا احرارا فی دنیاکم». لااقل مردانگی جنگ را رعایت کنید. اگر از قیامت نمیترسید. دین ندارید. مثل مرد با خودم بجنگید. با زن و بچه چه کار دارید؟ یار اینهاها! یار وقتی باشد اینطور مقابله میکند. میبینی یار چقدر خوب است؟ یک یاری داشت امام حسین. همه اهل حرم دلشان گرم بود که تا وقتی این باشد دست دشمن به ما نمیرسد. خاطرشان جمع بود تا وقتی عباس کسی نمیتواند سمت ما بیاید. یاری بود برای امام حسین. پناهی بود برای امام حسین. ستونی بود برای امام حسین. وقتی رفت، امام حسین فرمود کمرم شکست. خیمهها روی پا بند بود چون عباس بود. نمیگذاشت کسی به خیمه نزدیک بشود. نمیگذاشت کسی سمت ناموس بیاید. آمد گفت برادر خیلی سینهام تنگ شده. دیگر طاقت ندارم. بگذار بروم میدان. میخواهد برود دشمن را بکشد. میخواهد شر دشمن را کم بکند. میخواهد از جان امام محافظت بکند در برابر دشمن. ولی اولویت امام حسین چی بود؟ نه کشتن دشمن بود، نه کشته شدن خودش بود. اولویت اولش خیمهها بود. ناموسش بود. فرمود: اگر میخواهی بروی میدان برو ولی نه برای جنگیدن. «فالبالی الاطفال قلیلا الماء». برو یکم برای بچهها آب بیاور. این بچهها دارند در تشنگی هلاک میشوند. این بچهها دارند میمیرند. یک [توجه] کردی؟ صدایم بلند است. العطش. فدای غیرتت بشوم. همه حواسش به این خیمهها بود. یک طوری که دستها را انداختند، نفهمید حسن. همه حواسش به این مشک بود. امروز برای عباس ناموس خلاصه میشود در این مشک. اگر کسی تیری سمت این مشک بزند، تیر به ناموس عباس. همه غیرت عباس امروز این مشک است. این زن و بچه. اینها تشنهاند. اینها گرفتارند. مشک را به دندان گرفت. یک جایی دیگر حالش عوض شد. نگاه کردی؟ دارد از کنار این مشک آب میرود. تیر به مشک خورده است. اصلاً حالش عوض شد. تمام شد. امشب این روضه را میخوانم. حال داری، ناله بزن. شب عباس است. انشاءالله امام زمانم به ما توجه. آقا ما دوست داریم یار شما باشیم. انشاءالله در این اوضاع پر گناه، در این فساد من هم سوار کشتی نجات کنید. با این دستهای بریده عباس، دست ما را بگیرید. امام سجاد فرمود: عموی ما عباس در قیامت مقامی دارد. «یغبطه جمیع الشهداء». همه شهدا در قیامت بهش غبطه میخورند. بنده روی این فکر میکردم چرا؟ چی داشت عباس که با بقیه متفاوت بود؟ همه شهدا در قیامت بهش غبطه میخورند. یک [چیزی] بیشتر از اینها باشد حتماً هم بیشتر از اینهاست. یکیش که به ذهن من رسید این است. بگویم و ناله. من حساب کردم دیدم کربلا هر کی کشته شد، زمین افتاد، خوشحال و راضی بود. سربلند بود. با افتخار شهید شد. یکی فقط در کربلا بود با سرافکندگی شرمنده بود، رویش
در حال بارگذاری نظرات...