این جلسات یک روایت پرکشش از تاریخ و آینده را ترسیم میکنند؛ از ورود اهلبیت(ع) به شام و فتنههای بنیامیه تا نقشههای صهیونیسم و آرماگدون . در ادامه، جایگاه شام و بیتالمقدس در روایات آخرالزمانی و پیوند آن با مقاومت امروز ملتها تحلیل میشود . نقش ایرانیان بهعنوان «قوم سلمان» و فرماندهان سپاه امام زمان(عج) به تصویر کشیده شده و فرهنگ مقاومت بهعنوان رمز بقا معرفی میگردد . پیام پایانی روشن است: تاریخ به پیچ بزرگ خود نزدیک میشود و این امت باید با ایمان، ولایت و جهاد، مسیر ظهور را هموار کند
*طرح مسئله اصلی؛ آیا ما ایرانیانِ موعود و بشارتدادهشدهٔ آخرالزمانی هستیم؟[01:55]
*ویژگیهای برجسته ملت ایران بعنوان مصداقی از جبههٔ حق در تقابل با «حزبالشیطان».[05:10]
*تعریف قرآنی «حزبالله» و مفهوم «ولایت»، با محوریت سوره مائده و با استناد به تفسیر المیزان.[05:56]
*تبیین قرآنیِ مفهوم "اهل کتاب" و تقابل بنیادین میان ولایت خدا و اهلبیت علیهمالسلام در برابر ولایت کفار و یهود و نصارا.[07:00]
*"ولایت مودّت" به عنوان مرز ایمان و کفر در نگاه قرآن و دیدگاه علامه طباطبایی.[10:00]
*ولایتپذیری یا دشمنی با اهل بیت علیهم السلام، معیار تفکیک تاریخی بین اسلام علوی و جریانهای منتسب به یهود.[12:38]
*رژیم پهلوی، مصداق عینی حب به ولایت یهود و بغض به اهل بیت علیهماالسلام.[16:25]
*تطبیق نهایی؛ مردم ایران حائز شاخص های دوگانه ولایتمداری حزب الله و تقابل با حزبالشیطان.[22:00]
*ذکر مصیبت و روضهٔ امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)...[24:04]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت علی القوم الظالمین من الآن إلی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری ولل عقدة من لسانی یفقهوا.
خب، ما بنا بود که زودتر خدمتتان برسیم، همان ساعت دیشب شد و امشب دوباره آمدیم فقط حالتان را بپرسیم؛ یعنی باز به بحث خاصی امشب هم نمیرسیم. نکتهای که دیشب عرض کردیم، بیست دقیقهای تقریباً صحبت کنیم، ده دقیقه بشود ـ انشاءالله ـ روضه بخوانیم، سلامتی امام زمان (اللهم صل علی محمد و آل محمد) ایشالا که اجرتان را از دست امام حسن مجتبی (علیه السلام) بگیرید.
نکتهای که دیشب اشاره کردیم این بود که ما الان وضعیتمان، شرایطمان ـ حالا ما که میگویم منظور ملت ایران است ـ وضع ما، وضع مردم ایران الان چگونه است؟ یعنی بر اساس این شرایط و مختصاتی که داریم، چقدر میشود امیدوار باشیم که آن ایرانیان موعودی که بشارت دادند، وعده دادند، ایرانیان آخرالزمانی که گفتند اینها سپاه امام زمانند، اینها لشکر امام زمانند، اینها انصار امام زمانند، چقدر میشود امید داشته باشیم که آنها ما باشیم و ما آنها باشیم؟ نمیخواهیم همینجوری کشکی، اللهبختکی یک چیزی بپرانیم، یک چیزی بیندازیم، هر حادثهای را یک جوری تفسیر و تحلیل بکنیم که بگوییم این همان قضیهای است که آنجا گفته بودند، این دوباره همان است. نه، دنبال این بازیها، این کارها نیستیم. خیلی منطقی، خیلی شفاف، روی حساب و مستند، اگر بخواهیم تحلیل بکنیم شرایط امروزمان را، آیا میشود امید داشته باشیم، امید داشته باشیم که آن ایرانیان بشارت داده شده آخرالزمانی، ما باشیم؟
دیشب عرض کردم که یک سیری را باید بیاییم، آیاتی از قرآن، روایاتی و البته بعدش هم مؤیداتی، بشاراتی که در زبان بزرگان ما بوده، اینها را که بیاییم جلو، آخرِ حرف آخر را بخواهم اول بگویم، حرف آخر این است که آره میشود امیدوار باشیم، به خاطر اینکه ما ویژگیهایی داریم، نسل ما، زمانه ما، مردم ما، ملت ما، ویژگیهایی دارند که این ویژگیها واقعاً بعضیهایش در طول تاریخ سابقه نداشته، بعضیهایش هم که سابقه داشته، به این کیفیت سابقه نداشته. البته بله، ما گیر و گور زیاد داریم، عیب و ایراد زیاد داریم، اشکالاتی داریم، ضعفهایی داریم، توی حکومت، حاکمیتمان، حکمرانی، توی فرهنگ عمومی. حالا جدا از وضعیت معیشت و اقتصاد و اینها، جدا از وضعیت معیشت و اینها، آنها را نمیخواهم بگویم، مشکلات اقتصادی و تورم و دلار و اینها، نه، سبک زندگیمان، فرهنگمان، اعتقاداتمان، به هر حال تویش اشکالاتی است، مشکلاتی است. با همه این مشکلاتی که داریم، همین قدرش هم که الان هستیم بینظیر است در طول تاریخ.
میشود برای این، ادله و استنادات فراوانی آورد که حالا فعلاً دو تا آیه قرآن را میخواهیم به آن اشاره بکنیم که آیات مهمی است. البته خیلی آیات دیگر هم از بنده هم اینجا چند ده صفحه فیش داشتم که خوب میدانم؛ یعنی اگر وقتم هم درست بود، یعنی هر شب یک ساعتم میرسیدم صحبت بکنم، تمام نمیشد. چه برسد به اینکه سریال شبها عملاً شده نیم ساعت صحبت. ادله بسیاری را میشود آورد ولی اجمالاً این نکته اصلی است که قرآن حزبالله را معرفی میکند: اینها آدمهای منند، من این جماعت را گردن میگیرم. حزبالله، خیلی جالب است، یک حزبی را خدا به خودش نسبت میدهد: اینها حزب منند. یک حزب را میآید روبرویش معرفی میکند به اسم حزب شیطان. سومی هم ندارد، از اینها بیرون نیست دیگر. یا حزبالله است یا حزب شیطان.
اینها را که خوب تحلیل بکنیم، مختصاتشان را، به ویژگیهایی میرسیم و وقتی اینها را تطبیق بدهیم به خودمان، دلمان گرم میشود، امیدوار میشود. در سوره مبارکه مائده، آیه ۵۶ فرمود: "و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون". آنها که ولایت خدا و پیغمبر و مؤمنین را دارند ـ که اینجا منظور از مؤمنین، اهل بیتند و در رأس امیرالمؤمنین، چون در آیات قبلش انگشتر بخشیدن امیرالمؤمنین اشارتی است ـ آنها که این ولایت را دارند، اولاً اینها حزب خدا هستند، ثانیاً اینها غالبند، اینها پیروزند. علامه طباطبایی در تفسیر بینظیر المیزان میفرماید که این ولایتی که اینجا گفته، روبروی ولایت کفار و یهود و نصارا آمد. جلد ۶ همان ابتدای جلد ۶ با این آیات شروع میشود جلد ۶ المیزان. چون وقت نیست من متنش را آوردم، متن طولانی هم هست، چون وقت نیست اشاره نمیکنم. آنها که اهلش هستند بروند ـ انشاءالله ـ مراجعه کنند، مطالب خیلی زیبایی آنجا میفرماید که ما دو تا ولایت داریم: یک ولایت کفار، یک ولایت خداست. ولایت اهل کتاب، که قرآن معمولاً اهل کتاب که میگوید منظورش آن بار منفی اهل کتاب است، منظورش مثبت نیست که اینها اهل کتابند؛ یعنی مثلاً اهل خدا و پیغمبرند، نه، اتفاقاً از باب طعنه است. اهل کتاب؛ یعنی این جماعت کافر کتاب هم داشتند و کافر بودند، داشته باشی! این هم نکته طلایی مهم.
قرآن اهل کتاب که میگوید، یک مذمتی تویش است معمولاً. حالا شاید یکی دو باری باشد که اهل کتاب که میگوید تویش مذمت نباشد ولی بقیه موارد تقریباً میشود ۹۸ درصد گفتش که هر جا اهل کتاب گفته، مذمت است، تحقیر است. دکتر طرفم، دکتر بهت، مهندس هم میگویند ها، مثلاً لابد مهندس هم هستی. بعد دیگر از این به بعد هر وقت میخواهند طرف را خردش کنند، میگویند همین مهندسه بود، آن گفته، مهندس گفته، دکتر گفته. قرآن هم این مدلی هی به اینها میگوید اهل کتاب. میگوید اهل کتاب اینها بودند که کتاب هم داشتند، کتاب هم داشتند، انقدر کافر بودند، انقدر رذل بودند.
معمولاً اهل کتاب را این شکلی معرفی میکند ولی توی خود اهل کتاب یک دستهبندی دارد. توی اهل کتاب، آنی که به ما نزدیکترند کیست؟ میداند خدا نصارا را. آنی که از ما دورترند کیست؟ میداند یهود را. میفرماید شدیدترین دشمنی را با شما یهود دارد. البته نصرانیها، مسیحیها به شما نزدیکترند. "ذالک و ان قسیسین منهم" اینها کشیش دارند، دنیاطلبی بین اینها فرهنگ نیست، تکبر ندارند. این سه تا را میگوید. به خاطر این سه تا مسیحیها به شما نزدیکترند. بعضیهایشان هم هستند که وقتی آیات خدا را میشنوند گریه میکنند، "یفیض من الدمع" اشکشان هم جاری میشود یا یک باطن خوبی هم دارند و آمادهاند، بعضاً تویشان هست ولی آن جریان کلیشان اهل کتاب، مسیحی و یهودی، اینها را به عنوان اهل کتاب معرفی میکند و اهل کتاب را به عنوان کفار معرفی میکند، درست شد؟ سوره مبارکه بینه آیات ابتداییاش. گل حافظمان هم اینجا بود. "لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین منفکین حتی تاتیهم البینه" را توضیح میدهد که حالا کار اهل کتاب و مشرکین را توی یک سایت، توی یک گروه معرفی میکند، درست شد؟
بدش آمده حسابی خدا، توی قرآن شخم زده گفته که ببین سمت اینها نمیروی، ولایت اینها را پیدا نمیکنی. رفتی توی ولایت اینها دیگر ولایت خدا نداری، دیگر ولایت پیغمبر نداری، ولایت اهل بیت نداری. بین این دو تا باید انتخاب کنیم. یا ولایت خدا و پیغمبر و اهل بیت، یا ولایت کفار و مشرکین و یهود و نصارا که آنور اگر رفتی میشود حزب شیطان. اینور اگر بودی میشود حزبالله. آنور رفتی میبازی، محکوم به شکستی. اینور بودی پیروز.
علامه طباطبایی بحث مفصل دارد که این ولایت یعنی چه؟ میگوید: یک عده گفتند که یعنی با هم قرار و مدار داشته باشیم. ایشان میگوید: نه، صرف قرار و مدار که اشکال ندارد. با هم ممکن است یک قرارداد، یک توافقی هم ببندند. هر توافقی که با اینها مشکل ندارد. پیغمبر هم با اینها توافق میبسته. این ولایت، قرار و مدار و نصرت و اینها نیست که؛ یعنی با همدیگر بخواهند همپیمان بشوند و اینها. این ولایت، ولایت مودت است، دل دادن، خوش آمدن، انتساب روحی. اینها تعابیر علامه طباطبایی. تعبیری دارد، خیلی این تعبیر فوقالعاده است که عصاره مطلب این میشود. میگوید: ببین، یک جوری با اینها نزدیک بشوی، اینها به خودشان جرئت بدهند بهت دستور بدهند، احساس کنند سوارند، میتوانند درخواست ازت داشته باشند، میتوانند بهت دیکته کنند. این را میگویند ولایت یهود و نصارا. آنی که این ولایت را دارد از ولایت خدا و پیغمبر بیرون است. حزب شیطان، قاعدهاش را گرفتی؟ این تقریباً صد جلسه سخنرانی بود که الان توی ده دقیقه هم نشد، توی صد ثانیه فکر کنم الان گفتم، صد جلسه را تقریباً، چند جلسه شد حالا بحث کردیم، یک چهل جلسه فکر میکنم تقریباً اینها را گفتم.
این نکته طلایی پس این بود: ولایت یعنی اینکه به خودشان جرئت بدهند. یک جوری با همدیگر رابطه داریم که من و تو نداریم و یک جوری هم تو پیش اینها کرنش کردی که میدانی نه نمیگویی، نه نمیآوری. ولایت هر که توی عالم با یهود و نصارا این جوری است، آنها میدانند این با اینها نه ندارد، این میشود ولایت یهود و نصارا. حتی اگر ماها این را مسلمان بدانیم، خدا این را مسلمان ندانسته. گفته: منهم. شماها هم اگر بهم گفتین مسلمان، من به این مسلمان، من مسلمان این جور قبول ندارم. بعد مسلمان هم مگر به نماز و روزه و مکه و قبله و کعبه و اینهاست؟ که هست، که هست ولی: "بعد از ولایت ما نودی بشیء کما نودی بالولایه."
حالا ما ولایتمان فقط یک داستان غدیر و انگار فقط آنها که غدیر را قبول نکردند، یعنی انگار دوگانگیمان بین شیعه و سنی است. یک روایت فوقالعادهای است در کتاب امالی صدوق. روایتش هم دیشب صفحهاش را تا زدم که بیاورم، کتاب را جا گذاشتم. مهم هم نیست چون میآوردم یک کتاب قطور هزار صفحهای را زیر بغل میگرفتم ولی فعلاً قبول کنید اجمالاً قبوله دیگر. همین قدر که کتاب تو کتاب و این روایت و اینها. حالا از رویش نخوانم. روایت دارد، میفرماید: هر کسی که بغض ما اهل بیت را داشته باشد، "حشره الله یهودیا" خدا او را یهودی محشور میکند. معلوم میشود که اصلاً داستان بین شیعه و سنی هم نیست، داستان بین اسلام و یهود است.
این خیلی نکته مهمی است. اگر آنها هم بغض اهل بیت را دارند که حالا خیلیهاشان هم ندارند، اگر بغض اهل بیت را دارند، آنها میروند توی ولایت کی؟ میروند تو ولایت یهود. اصلاً این یک پروژهای بود که یهودیها سوار کردند، داستان سقیفه. پروژهای بود که یهودیها آوردند. ادله فراوانی هم دارد که حالا احتمالاً نُه ربیع باید بیاییم بنشینیم با همدیگر اینجا صحبت بکنیم که ادله یهودی بودن این شخصیت. شهادت امام عسکری، یادم است توی همین جلسه خود شماها خواندم که امام زمان به احمد بن اسحاق قمی و آن دوست دیگرش که از قم آمده بودند، حضرت فرمودند که اینها اصلاً مسلمان نبودند، اینها یهودی بودند. به خاطر اینکه منجمین یهود به اینها گفته بودند بروید خلیفه میشوید. آمدند اظهار اسلام کردند که حالا آن روایتش را قبلاً با همدیگر خواندیم یعنی اصلاً اصل دعوای ما با یهود است. همیشه هم این قضیه به یهود برمیگردد.
یک روایت دیگر هم فرمود که: "هم قتل الحسین علیه السلام، هم طعن الحسن علیه السلام" فرمود: جفت اینها کار یهود بود. "ولتعلن علوا کبیرا" این علواً کبیرا را این دو تا، جابجا نگویم روایت را. چون ذیل آن آیه سوره اسراء، روایت توصیفی که میکند این است، میفرماید که: اینها طغیان کبیری میکنند و علو کبیری میکنند و اینها خیلی قلدری میکنند که خدا پدرشان را باید دربیاورد و انتقام بگیرد. فرمودند: این خیلی قلدری سنگینشان چیست؟ کیا را دارد میگوید؟ یهودیها را میگوید. یهودیها دیگر خیلی از حد گذراندهاند، چیکار کردهاند، از حد گذراندهاند؟ میفرماید: امام حسین را کشتند. آقا یهودیها مگر کشتند؟ بله. دیگر چیکار کردند؟ "و طعن الحسن" آن نیزهای که به ران مبارک امام مجتبی (علیه السلام) وارد کردند، آن کار یهودیها بود. این دو تا، طعن الحسن، قتل الحسین، نیزهای که به امام حسن زدند و قتل امام حسین (علیه السلام)، این دو تا کار را که کردند دیگر از حد گذراندند، دیگر باید انتقام گرفت ازشان. که البته انتقام کی میگیرد؟ امام زمان. با کیا؟ با قومها. حزبالله.
داستان انتقام، پس یک سر دعوا یهود است. وقتمان هم که گذشتیم، باید برویم توی روضه. یک سر داستان یهود است، یک سر داستان اهل بیت. هر که که بغض اینها را دارد میرود توی آنها میشود یهودی. هر مدلی که میخواهد باشد. حالا مسیحیای که بغض اهل بیت دارد، این هم تو ولایت یهود است. مسلمانی که بغض اهل بیت دارد، این هم تو ولایت یهود. بغض اهل بیت هم نباشد، شیعهای که حب اهل بیت دارد، بغض یهود را ندارد یا بغض آنها که توی ولایت یهودند ندارد، این هم میشود ولایت یهود. اینجایش سخت میشود. کنار قرآن ازشان تعبیر میکند به منافقین و بیماردلان که "یسارعون فیهم". اینها به قول ما همیشه سمت آنها غش میکنند، حافظ منافع آنهایند، طرف آنها در میآیند، سنگ آنها را به سینه میزنند، به آنها نمیتوانند نه بگویند، با آنها چالش ندارند، دعوا ندارند. مثل کیا؟ حالا خیلی نمونهها دارد ولی یک نمونه بارز عینیاش که حالا بعضیها از سادگی اینها را شیعه میدانستند، مس پهلوی، رژیم صهیونیستی پهلوی. دیگر بعد از این جنگ دوازده روزه راحت میشود به اینها گفت رژیم صهیونیستی پهلوی. یک رژیم صهیونیستی بودند دیگر. رسماً توی این قضایای اخیر "سس خرسی" چی گفت؟ گفت که بزنید آقا من با شماییم. انقدر اینها دچار دیاستند... درست است خانمها هفته بعد نیایند؟ میخواستم امام جمعه خیلی عصبانی بود خطبه میخوانده در مورد آمریکا و انگلیس و اینها هفته بعد خواهرها نیایند میخواهم راحتتر در مورد خواهر و مادر آمریکا و انگلیس صحبت کنم.
خب شما ببینید این بیشرفها را، چقدر اینها پلیدند، چقدر اینها خبیثند. بابابزرگشان رضا شاه ملعون یکی از ارکان شکلگیری اسرائیل توی این منطقه است. من از اول چه بودجههای کلانی را محمدرضا خرج میکرد برای اسرائیل. چهار بار هم یک موزه مسخره مثلاً گرفته بود که ما ضد اسرائیل و اینها هستیم ولی ما رسماً در ردیف بودجه داشتیم. ما ایرانیهای زمان رضا شاه جزء عوامل شکلگیری رژیم صهیونیستی هستیم. خیلی نکته مهمی است. خب به رضا شاه به حسب ظاهر شیعه هم، به محمدرضا شیعه هم میگوید حرم امام رضا میآمد، مراسم روضه برای امام حسین میگرفت. این همان کسی است که آنور ابراز ارادت میکند، اینور هم به آنها نه نمیگوید. بهش میگویند آقا فلان قدر پول برمیداری میدهی تو جاهای مستراح لندن مشکل پیدا کرده بود، از ما بودجه گرفتند. بروید بخوانید توی تاریخ برای تعمیر نمیدانم کجای مستراحهای لندن پولش را ما دادیم. توی ویتنام آمریکا میخواست بجنگد، توی عمان میخواست بجنگد. چرا عمانیها انقدر ما را دوست دارند؟ آمریکا زنگ میزد میگفت ارتش بفرست، سلطان قابوس حالا مثلاً موقع بابایش و اینها، اینها اذیتند، عزیزای دلم. یک ارتش بفرست بروند کار را دربیاورند. ما چقدر کشته دادیم، ارتش ایران برای حفظ دولت عمان توی عمان کشته دادیم. مدافع حرم داشتیم وقتی مدافع حرم مد نبود، مدافع حرمِ حرمسرا بود. بعد سلطان قابوس میآمد اینجا شبی هفت هشت تا دختر در اختیارش قرار میدادند. بروید بخوانید اینها را. نه، این درد است که این حرفها را نگفتند و نمیدانیم و نخواندیم و این حرفها. به اینها نه نمیتوانست بگوید، به آمریکا، به اسرائیل، به انگلیس. توی خاطراتشان هم که فراوان است. توی خلوت میآمدند فحش، نه نمیتوانیم بگوییم. به این میگویند ولایت.
ما با انقلاب از ولایت یهود خارج شدیم. توی هیچ برو برگردی نیست. حتی ضد انقلابش هم، نه حزبالله، نه ضد انقلابش، نه هر مدل آدمی که با انقلاب مشکل دارد توی این یکی نمیتواند خدشهای بکند که ما از ولایت یهود خارج شدیم. بله، یک جاهایی ممکن است هنوز یک نفوذی دارد، یک آسیبی میزند ولی وایستادیم، یک نه صفر گفتیم، پایش هم وایستادیم، چوبش هم خوردیم، کتکش هم خوردیم، کتکش هم خوردیم، کتکش هم زدیم. اینجایش قشنگ است، پدرش هم دربیاوریم، چهار تا چَک مشتی زدیم. چون یک عده گفته بودند اینها ادا در میآورند. درشتهای پاکستان گفته بود که اگر جمهوری اسلامی با اسرائیل دعوا شد حتی اگر من مرده بودم، بیایید روی قبرم ادرار کنید. آدرس قبرش هم بزرگوار درآوردهاند، شبها مثل اینکه خیلی شلوغ است کنار قبرش میروند و خلاصه ابراز ارادت میکنند و خدا بیامرز خیلی سنت خوبی را، یعنی یک سرویس بهداشتی خلاصه رایگان آنجا خود بزرگوار بود. اینها میگفتند بابا اینها حرف مفت میزنند، مگر کسی با اسرائیل سرشاخ میشود؟ خب دیدیم که شدیم، پدرش هم درآورد. این میشود آقا یک شاخص برای ولایت خدا و اهل بیت، شاخص. حالا اول یا دوم بود. شاخص اصلی، به این شاخص ما میتوانیم دلگرم باشیم که ما توی این حزب اللهی، حزبالله هستیم ـ انشاءالله. این یک توضیح دیگری دارد که چون وقت گذشته فردا شب ـ انشاءالله ـ از سوره مبارکه مجادله عرض میکنم. آنجا دقیقتر توصیف میکند اینهایی که توی حزباللهند چه چالشی دارند با آنها که توی حزب شیطان و آنها که شیطانند چه ویژگیهایی ـ انشاءالله ـ عرض خواهم کرد. این ولایت اهل بیت میشود در برابر ولایت یهود و نصارا.
ما هم توی بغضمان نسبت به دشمنان اهل بیت انصافاً فوقالعاده ظاهر شدیم. مردم داستان دوازده روزه، هیچکی صدایش به این بلند نبود که آقا تمامش کنیم. ولش کنید، چه کاریه؟ به اسرائیل چیکار داریم؟ همه میگفتند مشتی بزنید. تازه همه اعصاب، آقا یهویی ولش کردیم، لازم بود ولش کنیم. اعصابها خرد بود که آقا چرا ول. ادامه بدهید، بزن کارش را تمام کنیم. این بغض نسبت به یهود و دشمنان اهل بیت، دشمنان دین توی این مردم با همه جور سلیقه و سبک زندگی و اینها واقعاً نمایان است. آنور محبت نسبت به اهل بیت، این هم انصافاً فوقالعاده است؛ یعنی مردم ایران در هر دو تایش بینظیرند. واقعاً بینظیرند. نمیخواهم نوشابه برای خودمان باز بکنیم، واقعش این است که اگر کس دیگری هم توی دنیا یاد گرفت و از این حرفها میزند اینجا عاملش بوده، این درش بحثی نیست. نسبت به امام حسین (علیه السلام) هم، نسبت به سایر اهل بیت، حقاً و انصافاً مردم بینظیرند و مخصوصاً حالا در محرم یک طور، در ماه صفر یک طور، این ابراز محبت را نسبت به اهل بیت، مجالسی که برگزار میشود، این زیارتی که به پاس حالا آخر ماه صفر زیارت امام رضا (علیه السلام)، اربعین زیارت کربلا، مجالس روضه نشان میدهد که رگ و ریشه مردم با محبت اهل بیت عجین است.
خب، شب جمعه است، شب شهادت امام مجتبی (علیه السلام) بنا بر روایتی. عجیب این رابطه امام حسن و امام حسین (علیهم السلام). معمولاً روایات ما این جوری است که این دو بزرگوار را با هم توصیف میکنند؛ یعنی ویژگیهاشان مشترک. خیلی ویژگیهای مشترک با همدیگر. جالب است که توی روایتی دارد که امام حسین (علیه السلام) تا وقتی که در قید حیات بودند، هر شب جمعه، پروین شب جمعه، عشیت جمعه، هر شب جمعه به زیارت قبر امام مجتبی (علیه السلام) میرفتند. در واقع باید این طور گفت که اگر فاطمه زهرا زائر شب جمعه امام حسین (علیه السلام) است، امام حسین هم زائر شب جمعه امام حسن (علیه السلام) است. عجیب است این رابطه این دو تا برادر. خیلی ویژه و خاص. گریهکن امام حسن، امام حسین، گریهکن امام حسین، امام حسن. جالب است، توی روایت دارد که اینها وقتی کودک بودند، امیرالمؤمنین وقتی میخواستند صدا بکنند امام حسین را که صدا میزدند میگفتند: "یا اباالفضل!" امام حسن را که صدا میزدند میگفتند: "یا اباالحسین!" انقدر بین این دو تا برادر عشق و ادب و تواضع.
امام حسین (علیه السلام) هم خیلی ارادت و عشق عجیبی به امام حسن (علیه السلام) داشتند. سالها گذشت، شهادت برادرش، تا همین اواخر عمر شریفش بر اساس روایات میدیدند که امام حسین عطر نمیزنند. بهشان میگفتند که آقا چرا عطر استفاده نمیکنید؟ مگر مستحب نیست؟ میفرمود: مستحب است ولی خب عزادار عطر استفاده نمیکند. میگفتند: مگر شما عزادارید که عطر استفاده نمیکنید؟ فرمود: آره، من هنوز عزادار برادرم حسنم. آن لحظات آخر هم امام مجتبی خیلی امام حسین گریه میکند، بیتابی میکند. فرمودند: حسین جان، چرا انقدر بیتابی میکنی؟ عرض کرد: غارتزده اونی نیست که مالش را ازش ببرند، غارتزده اونیه که برادری به نام حسن داره، این برادر را از دست بده. خیلی سخت بود برای امام حسین. مثل فردا بخواهد برادرش را دفن بکند، آن هم آن بدنی که تیرباران شد، تابوتی که تیرباران شده بود. این تیرها را از روی تابوت درمیآورد. خیلی سخت بود. چند بار هم فرمود که اگر وصیت برادرم امام حسن نبود _ حالیتون میکردم _ کزین غلطها نکنید. برادرم از من عهد گرفته، راضی نیستم به اندازه ظرف حجامتی خون جاری بشود توی تشییع پیکر من. فرمود میدانم اینها داد و قال میکنند با تو. چون اصل وصیت این بود که کنار پیغمبر دفن بشود، اجازه ندادند. آمدند سر و صدا کردند. بعد امام حسن فرموده بود: میدانم نمیگذارند من را ببرید بقیع کنار مادرم فاطمه بنت اسد، آنجا دفن کنید. اگر دیدید دارند جر و بحث میکنند شما وارد جر و بحث نشوید. ساکت باشید، سکوت کنید، با صلح و مصلحت تمامش کنید، توی آرامش من را دفن کنید. آنهایی هم که دیدند اوضاع این طوری است اتفاقاً جریان شدند. امام حسین هم فرمود: اگر وصیت برادر نبود، حالیتون میکردم از این کارها نکنید. چقدر حقد و کینه داشتند، مخصوصاً آن زن، بابت جنگ جمل. چه طوری که سوارش بود به دست امام حسن، با شمشیر امام حسن این شتر زمینگیر شد. خیلی کینه داشت از امام حسن. حتی اجازه نداد امام حسن را کنار پیغمبر ببرند. بعد هم دستور دادند این پیکر را، تابوت را تیرباران کنند از شدت این کینه و نفرت.
شب جمعه است، یک گریز بزنم. ماه صفر خیلی مصیبت است. امام حسن برای امام حسین سخت بود؛ عطر نزد، فرمود من غارتزدهام، مصیبتزدهام ولی جایی نقل نشده فرموده باشد کمرم شکست. با همه سختی که داشت، مصیبت امام حسن (علیه السلام)، این اختصاصی است. یک برادر که در داغش فرمود: "انکسر ظهری و قلت حیلتی." کنار پیکر امام حسن نگفت، "شَمعُ طبیبی أدوای" کنار امام حسن نگفت. نگفت زبان منم دراز شد، نگفتی که بیچاره شدم، چاره کار از دست گرفته شد. اینها همه مال یک داداش بود. وقتی آمدی دستها را بریدند، بدن را قطعه قطعه کردند، کلاه خود افتاده، فرقش دریده، چشمش دریده. آنجا بود صدا زد: "الآن انکسر ظهری." لعنت الله علی القوم الظالمین و "سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون."
خدایا در فرج امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش را از ما راضی بفرما. عمر نوکری حضرتش قرار نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. اموات، علما، شهدا، فقها، امام راحل، حقوق ذوالارحام، ملتمسین دعا را الآن سر سفره با برکت امام حسن و امام حسین مهمان بفرما. شب اول این دو سید جوانان اهل بهشت به فریادمان برسیم. شر ظالمین را به خودشان، آمریکا و اسرائیل جنایتکار را نیست و نابود بفرما. رهبر عزیزمان را حفظ و عنایت بفرما. به مسلمانان عالم غلبه و فتح و نصرت عنایت بفرما. مردم مظلوم فلسطین و غزه را به فضل و کرمت نجات و خلاص عنایت بفرما. در دنیا زیارت، در آخرت شفاعت اهل بیت را نصیبمان بفرما. هرچه نگفتیم و صلاح ما میدانید برای ما رقم بزن. رحمة الله الفاتحه مع الصلوات.
در حال بارگذاری نظرات...